تلاشی برای فهم ماهیت تفاوتهای زندگی روزمرهی والدین و فرزندان
اشاره
مواجههی فرزندان با والدین یا به عبارت دیگر نسل جدید با نسل قدیم چگونه اسـت؟ از تمایزها و شکافهای جدی بین این دو نسل زیاد شنیدهایم. اختلافنظر و تفاوت سلیقه همواره بوده اسـت ولی چرا این تفاوتها امروزه تبدیل به مسئله و موجب نگرانی شدهاند. قبل از اینکه دربارهی چرایی رفتارهای نسل جدید قضاوتی بکنیم، باید ببینیم که اساساً این تمایزها و تفاوتها چیستند.
مقدمه
این نوشتار برای ارائهی فهمی از سبک زندگی، به گفت و شنود دو نسل گوش فرا میدهد. دو نسل قدیم و جدید که همواره در طول تاریخ در کنار هم زیستهاند؛ والدین و فرزندان، پیران و جوانان، کودکان و پیران. در اینجا استعارهی پدر و پسر را برای توضیح وضع این دو به کار میگیریم. این دو نسل، علیرغم همگونی و همزیستی با همدیگر، به انحا و اشکال مختلف تمایزات دائمی داشته و دارند. به گونهای که ما غالباً تقابل این دو را در موقعیتهای مختلف زندگی روزمره در قالب جملاتی چون «حرف ما را گوش نمیدهند»، «نمیشنوند» و یا «آنها ما را درک نمیکنند»، میشنویم.
حال پرسش این اسـت که پدر و پسر در چه عالمی سیر میکنند و گفت و گوی بین این دو نسل چگونه ممکن میشود. به نظر میرسد که از رهگذر توجه به بینشها، منشها و رفتارهای زندگی روزمرهی این دو نسل اسـت که امکان ارتقای حیات جمعیمان فراهم مییابد. چنین توجهی از طریق نقد و فهم ممکن میگردد. اگرچه لبهی نقد و فهم ممکن میگردد. اگرچه لبهی نقد میتواند تیزتر از فهم باشد و حرفی را بیان یا پیامی را انتقال دهد، اما غالباً به دلیل نایدیده گرفتن شرایط و زمینهی نگرش و رفتار زندگی روزمره، امکان ارتقای یک وضع را در عمل نخواهند داشت. ما در نقل یک پدیده، لاجرم از یک موضعی (سنتی، اسلامی، غربی، فمینیستی و ...) وارد میشویم و بیواسطه به نقد یک پدیده نمیپردازیم. این مواضع، حجابهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسیاند که مانع بازشناختن شرایط عمل زندگی روزمره میشوند. بنابراین اگر به فهم ماهیت یک پدیده رجوع نماییم، احتمالاً بهتر میتوانیم وضع آن را نشان دهیم، اگرچه پیشفرضهای ما دائماً (ضمنی و آشکار) حتی در فهم یک پدیده همراه ما هستند. فهم یک پدیده نه تنها بیش از نقد آن میتواند شرایط ارتقای آن را فراهم سازد، بلکه مقدمهی آن نیز به حساب میآید. با فهم معانی و الزامات رفتارهای زندگی روزمره اسـت که از ماهیت پدیده رونمایی میشود و با آشکارشدن سرشت یک پدیده، نحوهی مواجههی با آن نیز موضوعیت یافته و ممکن میشود.
در این میان، فهم ماهیت تفاوتهای زندگی روزمرهی والدین و فرزندان، و پیران و جوانان که غالباً در ادبیات جامعهشناختی در مرحلهی حاد آن به شکاف نسلی تعبیر میشود، میتواند در ارتقای زندگی روزمرهی این دو نسل مؤثر افتد. برای این منظور، ابتدا به مشخصههای عام زندگی روزمره توجه میکنیم که همگان با آن مواجهاند. سپس با توجه به آن، به طور انضمامیتر، این ویژگیهای عام را در زندگی روزمرهی دو نسل والدین و فرزندان جست و جو مینمایی.
تشابهات نسلی زندگی روزمره
مشخصههای عام زندگی روزمره، مشخصههای عصری اسـت که همگان با آن مواجه و دست به گریباناند. از جمله صفات عام سبکهای زندگی در جهان امروز، تغییر سرعت، تنوع و اهمیت فرم و مصرف اسـت.
تغییر
در زندگی روزمره، «تغییر» نه تنها ممکن بلکه مطلوب اسـت؛ ممکن بودن تغییر یکی از ویژگیهای زندگی روزمره به حساب میآید. ظهور تغییر در زندگی روزمره به معنای ناپایداری امور اسـت. ناپایداری امور، کوتاه و زودهنگام بودن دورههای تغییر را نشان میدهد. این وضعیت حکایت از مُدگونگی و فصلی شدن سلایق و جهتگیریها را در اجتماع دارد. عنصر تغییر نیز در جست و جوی «چیز جدید» نهفته اسـت. با توجه به عنصر تغییر، «تنوع» نیز از دیگر مشخصههای عام زندگی روزمره شده اسـت. تنوع در زندگی روزمره به معنای امکان انتخابهای متعدد اسـت. تنوع علایق گوناگون از ابزارهای زندگی گرفته تا ارزشهای اجتماعی را گسترش داده اسـت. گزینههای بیشماری پیش روی افراد جامعه (خریدار کفش یا لباس یا وسایل آشپزخانه یا دکوراسیون خانه و غیره) وجود دارد. چنین تنوعی نشان از اولویت یافتن فرم اسـت؛ اشکال و گونههای متنوع اشیا و چیزها غالباً ماهیت ثابت و کارکردهای یکسان دارند. در واقع، تنوع بیشتر در شکل یک پدیده اسـت تا سرشت اشیا؛ بنابراین، سبکهای زندگی نیز دچار قدمت کم و انقطاعهای متعدد و مداوم شده اسـت.
علایق مشترک و سلایق مختلف
از دیگر ویژگیهای عام زندگی روزمره، شکل گرفتن «علایق مشترک و سلایق مختلف» اسـت. شاید یکی از دلایل شکلگیری علایق مشترک، حاکمیت ابزار در زندگی روزمره اسـت. آنگونه که شاهد هستیم، استفاده از وسایل ارتباط جمعی، ماشین، موبایل، بین همگان جاذبه داشته یا ضرورت یافته اسـت؛ اما شکل و نحوهی استفاده از آن متفاوت اسـت، که به سلایق کاربر یا مصرف کننده برمیگردد. اهمیت یافتن سلایق، در طرح تنوعها و فرمهای مختلف زندگی روزمره، مؤثر واقع شده اسـت.
سرعت
«سرعت» از جمله مهمترین ویژگی زندگی روزمره اسـت که متأثر از ابزاری شدن زندگی و ارزش یافتن تغییر اسـت. اقتضای زندگی امروز سرعت و شتاب اسـت. سرعت در جهان امروز بیقراری و دوندگی همگانی را باعث شده اسـت. پویایی مثبت اجتماعات، به اضطرابِ نرسیدن و یا دیررسیدن منجر شده اسـت. بنابراین، سرعت و عجله صفت زندگی امروز شده اسـت. مردمان امروز عشق سرعت و اضطرار دویدن دارند. سرعت تغییرات و تحولات، بیقراری را به همراه آورده اسـت. همگان میخواهند سریع برسند. در جهان پرشتاب، کسی حوصلهی اینترنت کم سرعت ندارد، کسی حوصلهی ماشین کم سرعت ندارد، 60 ثانیه چراغ قرمز سر چهارراهها به اندازهی 6 دقیقه میگذرد. گویی انسانها وقت ندارند و حوصله و صبرشان ته کشیده اسـت. شاید به این دلیل اسـت که متولیان انتظامات اجتماعی، سازوکارهایی برای کنترل سرعت تعبیه میکنند و سرعتگیر میگذارند.
عامیانگی
از دیگر صفات زندگی روزمرهی امروزی «عامیانگی» اسـت. همگانی شدن امور، گرچه دامنهی مشارکت کنندگان را گسترانده اما عمق دانش و شناخت را کاهش داده اسـت. به طوری که در جامعه، همگان اقیانوسی به عمق یک بند انگشت شدهاند. چرا که میخواهند از حوزههای مختلف سردربیاورند یا در معرض اطلاعات حوزههای گوناگون قرار گیرند. انگیزهی مطلع شدن و سردرآوردن، اجتماعاتی را پرورانده که مهارت سرک کشیدن یافتهاند و بیشتر به مبادلهکنندهی اطلاعات تبدیل شدهاند تا صاحبنظر باشند. افراد خصلت ابزار گرفتهاند؛ یعنی به رسانه شبیه شده و انتقال دهندگی را از آن به عاریت گرفتهاند. با افراد مطلع بسیاری سروکار داریم که امکان بحث و گفت و گو در خصوص مسائل و موضوعات مختلف ممکن شده اسـت. امروزه اغلب افراد میتوانند با هم در زمینهی موضوعات مختلف گپ بزنند و گفت و گو کنند.
زندگی روزمره و تمایزات نسلی
ویژگیهایی که گفته شد مشخصههای عام زندگی روزمره اسـت که با شدت و ضعف، اجتماعات امروز را با خود مشغول و کلیت زندگی را تحت تأثیر قرار داده اسـت. این ویژگیها بدون توجه به سبکهای زندگی، فرهنگها، جنس و سن، بر همگان تحمیل میشود و نوع بشر با آن عجین اسـت. در ادامه در تلاشیم با توجه به ویژگیهای مذکور، تمایزات دو نسل را مورد توجه قرار دهیم.
به نظر میرسد در بین این ویژگیها بیش از همه شتاب زندگی و تغییرات مداوم بر نسبت این دو گروه تأثیر میگذارد و تمایزات پدر و پسر را آشکار میکند. به زعم آلوین تافلر «آهنگ زندگی عمیقاً بر رفتار انسان اثر میگذارد و در افراد مختلف واکنشهای نیرومند و متضاد پدید میآورد. آهنگ زندگی خط فاصلی در بین بشریت رسم کرده اسـت و ما را به اردوگاهها و گروهها تقسیم میکند، بین پدر و مادر و فرزندان، بین زنها و مردها، بین انسان آمریکایی و انسان اروپایی، بین شرق و غرب، سوء تفاهمهای زهرآلودی به بار میآورد». (2) این سوءتفاهمها که ما گاهی به شکاف نسلی تعبیر مینماییم، گوش ندادن پدر به پسر و درک نکردن پسر از سوی پدر اسـت. فرزندان صداهای پدران را نمیشنوند، چرا که با سرعت بیشتری پیش میروند و پسران درک نمیشوند چرا که رفتارشان هیجانی و ناصبور اسـت. ما پدرانمان را کندتر مییابیم و آنها ما را عجول و ناشکیبا میدانند. احتمالاً این وضعیت برآمده از امر فیزیولوژیکی باشد. برای مثال «وقتی پدر پنجاه سالهای از پسر پانزدهسالهاش میخواهد تا دو سال دیگر صبر کند تا صاحب اتومبیل شخصی شود، این فاصلهی 730 روزه فقط چهار درصد عمر پدر را تشکیل میدهد؛ اما این دو سال بیش از 13 درصد عمر پسر را دربرمیگیرد. پس عجیب نیست اگر برای این پسر، این مدت، سه یا چهار بار طولانیتر باشد. به همین نحو، دو ساعت از زندگی یک کودک چهارساله مساوی اسـت با دوازده ساعت از زندگی مادر بیست و چهار سالهاش. اگر از کودک بخواهیم برای گرفتن یک آب نبات دو ساعت صبر کند مثل آن اسـت که از مادرش بخواهیم برای خوردن یک فنجان قهوه دوازده ساعت انتظار بکشد» (3). در حالی که مادران و پدران، بیتابی کودکان و فرزندان را به کودکی یا عجلهی آنها معنی میکنند.
ادراک ذهنی از زمان و شتاب زندگی، وضع این دو نسل را متفاوت مینماید. به گونهای که سالخوردگان در برابر پرشتاب شدن تغییر واکنش و مخالفت شدیدتری نشان میدهند. دلایل این امر هرچه باشد، هر شتابی که در آهنگ تغییرات پدید آید و باعث شود که در یک فاصلهی زمانی معین، وضعیتهای بیشتری به حیطهی گذرگاه تجربه وارد شوند، در نظر و ادراک اشخاص سالخوردهتر، درشتتر و بزرگتر جلوه میکند. هرچقدر آهنگ تغییرات در جامعه تندتر شود، سالخوردگان، این تغییرات و تفاوتها را با شدت بیشتری حس خواهند کرد» (4). برعکس کودکان، زمان برای اشخاص سالخورده خیلی تندتر میگذرد. در واقع، شاید علت بسیاری از تعارضهای ظاهراً بیدلیل بین نسلها، بین والدین و بچهها و بین زن و شوهرها را بتوان به واکنشهای متفاوت اینان در برابر پرشتاب شدن آهنگ زندگی مربوط دانست. تمایز نسل گذشته و آینده سرعت تغییر در زندگی و سرعت آهنگ زندگی اسـت؛ و تعارضهای امروزی دو نسل دیروز و فردا، نه تنها ارزشی بلکه زیستی نیز هست. «همچنان که ما پیرتر میشویم، به نظر میرسد که سالهای تقویم کوتاه و کوتاهتر میشوند. سالخوردگان که آهنگ زندگی در جسمشان کندتر و کندتر میشود، به نظرشان چنین مینماید که جهان تندتر حرکت مینماید (5)». آهنگ زندگی روزمره پرشتاب و آهنگ تغییر، سرعت گرفته اسـت و شکاف نسلی و تعارضات پدر و پسری آشکارتر میشود؛ پسرانی که مجذوب آهنگ پرشتاب زندگیاند و با آهنگ سریع زندگی شکفته میشوند و پدرانی که مخالف چنین شتابی هستند و ممکن اسـت بیملاحظه از سوی فرزندان طرد شوند.
شتاب آهنگ زندگی، تبعات نگرشی و ارزشی نیز داشته اسـت. یکی از این موارد، ملاحظهکاری پدران و بیمبالاتی پسران اسـت. ارزش و مطلوب بودن تغییر از جمله تمایزات بین این دو اسـت. اگرچه پدران تغییر در مسیر و شیوهی زندگی را ممکن میدانند اما فرزندان آن را مطلوب میدانند. در واقع، ارزش بودن تغییر و لذت بردن از تغییر، از مهمترین تمایزات پدر و پسر اسـت. ارزشمندبودن تغییر، ناپایداری امور را به امری عادی تبدیل مینماید. در حالی که والدین بر تغییر در صورت نیاز اذعان دارند برای فرزندان تغییر به مثابه نیاز مطرح اسـت. یکی از موارد نیاز بودن تغییر، پیروی از مُد از سوی فرزندان اسـت، اما موضوعیت یافتن تغییر در والدین، ضرورت کارکرد یک چیز از جمله ماشین، خانه، محل زندگی، لباس و مواردی از این دست اسـت. نیازِ تغییر در نزد فرزندان نوعی خواهندگی فزاینده را در آنها برجسته کرده اسـت. اینجاست که پدران به ضروری بودن خواستهی تغییر فرزندان توجه نمیکنند و فرزندان همواره اذعان دارند که «آنها ما را درک نمیکنند»؛ و پدران نیز اظهار میدارند که «اینها جواناند»؛ «خاماند»، یا «دورهی ما اینجوری نبود». در واقع، پدر، زندگی محتاطانه را میپسندد اما پسر بیمبالاتی میکند.
واقعیت این اسـت که پدران به دوام کالا توجه دارند و فرزندان به روزآمد بودن و مُدبودن آن. پدران به مناسب بودن کالا توجه دارند و فرزندان به مدبودن و معنای اجتماعی آن. پدران غالباً به دوام کالا توجه دارند و پسران به تغییر مدام کالا؛ کالاهای کوتاه مدت برای فرزندان بیش از کالاهای بلندمدت ارزشمند اسـت؛ و به تبع آن، سبکهای زندگی کوتاهمدت برای فرزندان اهمیت مییابد. به نظر میآید که مصرف، نقطهی تلاقی پدر و پسر در زندگی روزمره اسـت؛ پدر بر خوراک میاندیش پسر بر خوراکی. یکی به دورانداختنی و دیگری به دوام و پایداری فکر میکند؛ تازگی نزد پدر و پسر متفاوت اسـت. پدر به کارکرد و پسر به هویت و تشخص میاندیشد.
عامیانگی، خصلتهای یکسانی به پدران و پسران داده اسـت؛ به گونهای که همگان در همهی موضوعات دستی از دور بر آتش دارند؛ اما همین، سطحی بودن در امور را نیز باعث شده اسـت. عمومی شدن و عامیانگی، از یک سو امکان گفت و شنود بین پدر و فرزند را در موضوعات مختلف مهیا ساخته اسـت و از سوی دیگر، گفت و شنود آنها در حد گپ باقی میماند و به گفت و گو تبدیل نمیشود و سخن به زودی ته میکشد. در زندگی روزمره، همگان خصلت ابزارها را گرفتهاند و همانند رسانهاند، انتقال اطلاعات مهم اسـت، گرفتن و داشتن و انتقال دادن اهمیت دارد، چیز جدید اهمیت دارد و حرف تازه مهم اسـت. اگر کسی اطلاعات جدیدی نداشته باشد، حرفی هم برای گفتن ندارد. در این میان پدران حرف تازهی کمتری دارند. علاوه بر این، اختلافات سلیقهای از جدیترین تمایزات پدر و پسر اسـت؛ این تمایزات از تلویزیون دیدن گرفته تا نحوهی لباس پوشیدن تا رنگ ماشین و مواردی از این دست را شامل میشود. در واقع، چالشهای پدر و پسر، ارزش شدن سلایق اسـت. سلایق ابزار ابراز هویت پسران اسـت. برای مثال، پسر از زندگی مجازی، اما پدر از روابط چهره به چهره لذت میبرد. سرمایهی اجتماعی پدر، دوستان، آشنایان، خانواده، همسایگان و همکاران اوست، اما اغلب روابط اجتماعی پسر معطوف به گروههای دوستی در فضای مجازی اسـت.
از تمایزات پدری و پسری «حسرت» و «طلب» اسـت. در زندگی روزمره، پدران حسرت دارند و پسران طلب؛ اما هردوی این موارد، در مرزهای زندگی روزمره قرار دارند. زندگی روزمره بین گذشته و آینده اسـت. آینده نامشخص اسـت و گذشته غیرقابل برگشت. تمنای آینده و حسرت گذشته، امکانهای تحول زندگی روزمره را فراهم میسازد. زندگی روزمره تمناهای مختلف و حسرتهای متعدد دارد. در زندگی روزمرهی پدران، دلتنگیها از احساس خوب به موقعیتهای گذشته اسـت. گذشته به واسطهی نوستالژی نقشش را در زندگی آنها ایفا میکند. حسرت در زندگی روزمره فریاد پدرانه اسـت و طلب از آینده خواست پسرانه اسـت.
این نوشتار نشان داد که ناهمگونیهای پدر و پسری در زندگی روزمره، نه تنها معطوف به ارزشهای اجتماعی بلکه به اقتضائات سنی و ادراک متفاوت از زمان برمیگردد که دو طیف از منشها و کردارها را در زندگی روزمره باعث شده اسـت. ارتقای زندگی روزمرهی پدر و پسری، تعدیل تعارضات و سوءتفاهمات نسلی اسـت که از رهگذر توجه به معنای متفاوت امورات نزد پدر و پسر (و نه تأکید بر مفهوم از پیش آمدهی همدلی) ممکن میشود. در این میان، گوش فرادادن به گفت و شنودهای پدر و پسر و به تعبیر دقیقتر گفت- گفتهای آنان، میتواند به عنوان نقطهی عزیمت گفت و گوهای نسلی واقع شود.
پینوشتها:
1- دکتری علوم سیاسی از دانشگاه علامه طباطبایی.
2- الوین تافلر (1393) شوک آینده، ترجمهی حشمتالله کامرانی، تهران: فرهنگ نشر نو، ص 37.
3- همان: 38.
4- همان: 39.
5- همان: 40.
منبع مقاله : ماهنامه فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه، شماره 86 و 87، مهر و آبان ماه 1394