مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

تاریخ زرتشت

[ad_1]

سیدحسن تقی‌زاده از جمله رجال سیاسی تاریخ ایران است که فراز و فرودهای زیادی در زندگی شخصی و سیاسی او وجود دارد. تقی‌زاده بر جدایی دین از سیاست تأکید می‌کرد تا حدی که گروهی از علمای نجف از جمله آیت‌الله عبدالله مازندرانی و آخوند خراسانی فتوا به «فساد مسلک سیاسی» وی دادند. تقی‌زاده در سال 1325ه. ق عضو «لژ بیداری ایران» شد. وی پس از مدتی به بالاترین مقام فراماسونری؛ یعنی استاد اعظم می‌رسد. شاید برای شناخت تقی‌زاده هیچ‌چیز بهتر از سرمقاله‌ی خود او در شروع دوره‌ی جدید مجله‌ی کاوه در تاریخ 22ژانویه1920 نباشد. او می‌نویسد: «امروز چیزی که به حدّ اعلا برای ایران لازم است و همه‌ی وطن‌دوستان ایران با تمام قوی باید در آن راه بکوشند و آن را بر هر چیز مقدم دارند سه چیز است که هرچه درباره شدت لزوم آنها مبالغه شود کمتر از حقیقت گفته شده: نخست قبول و ترویج تمدن اروپا بلاشرط و قید و تسلیم مطلق شدن به اروپا و اخذ آداب و عادات و رسوم و ترتیب و علوم و صنایع و زندگی و کلّ اوضاع فرنگستان بدون هیچ استثنا... این است عقیده‌ی نگارنده‌ی این سطور در خط خدمت به ایران: ایران باید ظاهراً و باطناً، جسماً و روحاً فرنگی مآب شود و بس». سایت راسخون تصمیم دارد در راستای وظیفه‌ی اطلاع‌رسانی خود، تعداد محدودی از نوشته‌های وی را در موضوعات مختلف که دارای نکات قابل توجهی است و می‌تواند مورد استفاده‌ی محققان قرار بگیرد، منتشر کند. مقاله‌ی ذیل یکی از مقالات این مجموعه است.

این عنوان دفعات بیشمار در مجلات علمی و کتب مستشرقین ثبت شده و بحث‌های بی‌پایان در این موضوع به عمل آمده است.(1) مقصود از «تاریخ» در اینجا زمان زندگی آن شخص است که مؤسس دین زردشتی شناخته می‌شود. چون کلمه‌ی تاریخ در فارسی در چهار معنی مختلف استعمال می‌شود یعنی معادل هریک از لغات فرانسوی date و histoire و ére و chronique آمده است لذا این توضیح لازم شمرده شد که تعیین شود که مقصود معنی اولی از معانی چهارگانه است.
اطلاع صحیح و دقیق از اصل و کیفیت دینی از ادیان و مبانی و اصول اولیه‌ی آن و همچنین از تاریخ ظهور و نشو و تاریخ مؤسس و مروجین اولی آن البته متناسب است با آنچه از آثار مکتوب و تعلیمات اصلی سالماً و به طور مطمئن به ما رسیده و همچنین با عده‌ی موجود متدینین به آن دین در زمان ما. پس اگر کتب و آثار اصلی یک دین کاملاً یا کم و بیش از بین رفته یا تحریف شده باشد و یا از پیروان آن دین کسی نمانده یا عده‌ی کمی باقی باشد کشف حقیقت کامل آن دین و تاریخ زندگی و حالات و مؤسسین آن دشوار می‌شود. برای توضیح مطلب ذکر چهار مثال ذیل مفید تواند شد.
اولاً دین قدیم ارمنی‌هاست که قبل از قبول دین مسیحی در اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم مسیحی به دست گریگور «روشنایی بخش» به آن معتقد بودند و لابد آثاری از سرودهای مربوط به خداوندان خود و تعلیمات کاهنین و آئین پرستش و غیره داشته‌اند. دخول اجماعی این قوم به دین عیسی نه چنان آثار معتقدات قدیم را محو و ریشه کن کرد که اطلاع قابل ذکری از کیش سابق بگذارد و تقریباً می‌توان گفت (جز آثاری جزئی) پاک از میان رفته است.
زحمات مدققانه و با حوصله‌ی محققین علماء در صد سال اخیر و تفحص عمیق و استقرائی آنها در این موضوع جز اطلاعات بسیار کم و پراکنده نتیجه نداده است. گوتشمید Gutschmid (2) و هوبشمان (Huebschmann)(3) و مخصوصاً گلستر H.Gelzer (4) و ویندیشمان Windischmann(5) و کاریر (A.Carrier)(6) و امین Emine (7) و تورنبیز F.R.Tournebize (8) لوپتی Le Petit (9) تحقیقاتی در این باب نموده و همچنین بعضی از دانشمندان ارمنی مانند آنیکینیان Anikinian (10) شرحی نوشته‌اند ولی نوشته‌های سایر علمای جدید ارمنی غالباً کم عمق و گاهی بی‌اساس علمی و غیر قابل اعتماد است (11) و بالجمله همه‌ی این تحقیقات رویهم رفته چیز قابلی به دست نمی‌دهد. چه چنانکه گفته شد با آنکه خود آن قوم بعدة معتنی به از نفوس هنوز زنده است اصلاً مایه‌ای وافی برای کسب اطلاع از معتقدات دینی قدیم ارمنی‌ها نمانده و حقیقةً این مثال در تاریخ اقوام کمتر نظیر دارد که تبدیل دین به این اندازه نه تنها آثار دینی قدیم بلکه حتی آثار ادبی و تاریخی و اجتماعی و قصص و داستان‌های عوامانه را هم به کلی از بین ببرد.
ثانیاً دین مانوی که در نیمه‌ی اول قرن سوم مسیحی تأسیس و انتشار یافت و حتی در قرن هشتم مسیحی دین رسمی مملکت اویغور در شمال مغولستان شد که خاقان آن قوم در سنه‌ی 762 مسیحی شهر لویانک پایتخت شرقی چین را فتح نموده و دین مانوی را پذیرفته و آن را دین رسمی کرد.
ظاهراً این دین تا قرن دوازدهم مسیحی دوام داشت و شاید حتی دیرتر هم پیروان آن در شرق و غرب وجود داشتند. ولی به تدریج رو به زوال گذاشت و عاقبت به کلی منقرض شد، یعنی دیگر کسی متدین به آن دین نماند.
چون مانویان از طرف زردشتیان و مسیحیان و مسلمین(که آنها را زندیق می‌نامیدند) به شدت تعقیب شدند و دیگر حامی مقتدری مانند شاپور اول در ایران و عمرو بن عدی از ملوک حیره در مملکت عربی مزبور و خاقان ترک اویغوری در آسیای مرکزی نداشتند بکلی از بین رفتند.
مانی به ظن قوی در 14 ماه آوریل یولیانی سنه‌ی 216 مسیحی متولد شده (12) و برحسب تحقیق نگارنده‌ی این سطور در 26 ماه فوریه سنه‌ی 277 مسیحی وفات یافته. یعنی 60 سال و 319 روز زندگی کرده و به قول خود او در سنه‌ی 539 سلوکی (229-228 مسیحی) و سال دوم یا (سوم) سلطنت اردشیر بابکان در دوازده یا سیزده سالگی به او وحی آمده و بنابر روایات مانوی در 24 سالگی یعنی در سنه‌ی 240 مسیحی اعلان رسالت خود کرده و در روز تاجگذاری رسمی شاپور اول و یکشنبه اول ماه نیسان بابلی (که به حدس اینجانب مطابق با 9 ماه آوریل در سنه‌ی 243 مسیحی بود)‌به حضور پادشاه آمده و برملا اظهار بعثت خود نمود. (13) وی چندین کتاب و رساله نشر کرد که نام‌های آنها برای ما مانده است (و به جز یکی که به زبان ایرانی بوده باقی به زبان آرامی بوده) و اصحاب او و پیروان بلافصلش نیز کتب و مقالاتی در زبان‌های آرامی و قبطی تصنیف نمودند. لکن تا چهل سال قبل هیچ خبر مهمی از این دین و مؤسس آن در دست نبود جز روایاتی در زبان‌های سریانی و عربی و لاتینی از مخالفین آن دین و اگر خوشبختانه نوشته‌های مانوی قدیم سغدی و پهلوی (تورفان و غیره) به دست نیامده و مطالب مربوط به مانی و دین او از مآخذ قدیم چینی نشر نشده و کتب عمده‌ی مانوی قبطی از عهد خود مانی و اصحاب او در مصر در چند سال قبل (در فیوم) پیدا نشده بود، امروز هم از احوال و عقاید این طایفه‌ی منقرض شده خیلی کم می‌دانستیم. لکن حالا مخصوصاً در سال‌های اخیر طبع و نشر و ترجمه‌ی این کتاب و نوشته‌ها روشنایی کلی به این مبحث تاریک انداخته و قسمت زیادی از عقاید مانوی معلوم شده است.
ثالثاً صابئین که در کتب عربی قدیم به اصطلاح صابئه و مغتسله ذکر شده و در میان فرنگیها ماندائی نامیده می‌شوند و در عراق و ایران به اصطلاح محلی صبه خوانده می‌شوند (14) و حال ظاهراً بیش از پنج هزار نفر از پیروان این دین وجود ندارد. دین این جماعت که پیروان حضرت یحیی بن زکریا هستند و مانی هم در ابتدا در همان دین متولد شده و نشو و نما کرده بود، با آنکه موضوع بحث زیادی از طرف محققین بوده و صداها کتب و مقالات در باب آن نوشته شده (15) به قدر کافی تشریح و توضیح نشده و مبدأ آن هنوز تاریک است و چون کتب و نوشته‌های آنها به زبان ماندائی که به دست آمده بالنسبه جدید است و قدیمی‌ترین آنها به قبل از قرن هفتم مسیحی نمی‌رسد لذا مقداری از تحقیقات دانشمندان مبنی بر حدس و قیاس بوده است.
همین قدر می‌توان گفت که به ظن قوی اصل آنها از بنی‌اسرائیل از حوالی نهر اردن بوده و آن قسمت از پیروان دین حضرت یحیی هستند (که خود به ظن قوی مؤسس دین جدیدی بوده) که پس از قتل وی ملحق به پیروان تعمیدکننده‌ی جدید جوان یعنی حضرت عیسی نشدند و در دین اصلی مانده مورد تعقیب و ایذاء یهودیان و هم مسیحیان شده و عاقبت از وطن خود آواره گشته و شاید پس از چندی توقف در حوران به سواحل رودخانه‌ی دجله و کارون مهاجرت کرده و در آن نواحی مسکن گزیده‌اند. کتب آنان متضمن طعن بر یهودیان و نصاری و مسلمین است. این قوم ظاهراً پس از استقرار در مملکت بابل و مرکز سلطنت ایرانیان (یعنی سلوکیه و طیسفون و مخصوصاً در میسان) به حد زیادی تحت تأثیر عقاید قدیمه‌ی بابلی و همچنین عقاید و رسوم زردشتی درآمده‌اند و آثار این عقاید در معتقدات و کتب و رسوم و آداب آنها زیاد است و مخصوصاً شایان ذکر است که حساب سال و ماه قدیم ایرانی زردشتی با ترتیب معمولی در دوره‌ی ساسانیان بعینه در میان این قوم محفوظ مانده است. چنانکه آغاز سال آنها یعنی روز اول ماه اولشان که دول (دلو) باشد در سال جاری بعینه مانند اول فروردین ماه زردشتیان قدیمی مذهب در هند و زردشتیان ایران در روز سیزدهم مرداد ماه معمولی فعلی ایران است و خمسه‌ی مسترقه یا پنجه‌ی آنها به طریق قدیم پس از آخر ماه هشتم آنها شنبلته (سنبله) که مطابق آبان است و بعد از دوازده فروردین ماه معمول امروزه می‌افتد که این رسم یعنی الحاق خمسه بین ماه هشتم و نهم فعلاً نه در بین زردشتیان هند و نه در ایران جز در بعضی نواحی مازندران باقی نمانده است. (16)
رابعاً دین زردشتی است که اگرچه برخلاف ارامنه که از دین قدیم آنها تقریباً اثری نمانده ولی از خود آن قوم چند میلیون نفر وجود دارد و برخلاف مانویان که از آنها کسی وجود ندارد ولی آثار مکتوب راجع به آنها به حد معتدبه به دست آمده و برخلاف صابئین که از خود آنها عده‌ی قلیلی هنوز وجود دارد ولی از نوشته‌های آنها آنچه باقی است از زمان‌های متأخر است، از زردشتی مذهبان هنوز قریب یکصد هزار نفر وجود دارد. لکن قسمت زیادی از آثار و کتب و نوشته‌های دینی قدیم آنها از میان رفته و جز بعضی قسمت‌ها از اوستا غالب نوشته‌های موجود دینی آنها از دوره‌ی اسلامی است و مقدار کمی از دوره‌ی ساسانیان. بدبختانه اوستای ساسانی هم که ظاهراً وجود داشته است و امروز فقط قسمتی از آن (قریب یک ثلث) در دست است محصول تحولات و تصرفات و تغییراتی بوده که تحقیق تاریخ تکون و تکامل آن بیش از اندازه مشکل است و کاری را که نولدکه دانشمند آلمانی در باب قرآن کرده و در کتاب معروف خود به نام «تاریخ قرآن» سعی در توضیح کیفیت ترتیب آن نموده درباره‌ی اوستا نمی‌توان کماینبغی انجام داد. این مبحث به قدری مغلق و مشوش است که عقاید بسیار متضادی در آن باب اظهار شده است و کافی است برای مثال گفته شود که از طرفی دار‌مستتر تألیف اوستا را در قرون بعد از میلاد مسیح دانسته و ناو L`Abbé Franҫois Nau حتی نوشته شدن اوستا را به شکل کتاب در اوایل دوره‌ی اسلامی می‌داند (18)‌ که قبل از آن فقط در حافظه‌ی موبدان بوده است و بیلی Bailey اگرچه اصل اوستا را قدیمی‌تر می‌داند تدوین کتبی و نهایی آن را از اواسط قرن ششم مسیحی می‌شمارد. (19) از طرف دیگر گوتزه Albrecht Goetze (20) به دلیل ذکر یک فقره از عقاید قدیم زردشتی راجع به عالم اصغر و عالم اکبر که در کتاب بوندهشن آمده و به عقیده‌ی وی مأخوذ از «دامدات نسک» اوستا است در کتاب یونانی die hebdomadis منسوب به بقراط Pseudo Hippocrat که تألیف آن بعد از قرن چهارم قبل از مسیح نیست درصدد اثبات قدیم بودن این قسمت از اوستا برآمده است و شدر H.G.Schaeder این دلیل را کافی برای اثبات قطعی این مدعا شمرده است (21) و همچنین مطابقت مواقع اصلی گاهنبارهای زردشتی مذکور در آفرین گاهنبار با مواقع آنها در سال سیار زردشتی در سنه‌ی 441-445 قبل از مسیح قرینه‌ای بر آن است که اصل آفرین گاهنبار باید از همان زمان بوده باشد. (22) به هر حال چیزی که مسلم است این است که قطعات مختلفه‌ی اوستا از زمان‌های مختلف است و در این باب علمای اهل اختصاص در فن تاریخ و زبان ایران قدیم تحلیل و بحث کامل و تشریح نموده و به اصطلاح معروف حلاجی کرده‌اند که اینجا موقع شرح آن نیست.
اگرچه بعضی از محققین مطالب برخی از یشت‌ها را از بقایای داستان‌ها و عقاید قبل از زردشت و یا قبل از رواج دین زردشت در ایران دانسته‌اند قسمتی از اوستا از عهد خود زردشت باید باشد (مانند گاتاها) که در افواه و سینه به سینه و یا به وسیله‌ی ثبت در یک نسخه‌ی قدیم به ادوار بعد رسیده است. ولی نه تعیین زمان خود زردشت و نه محل ظهور یا دعوت و زندگی او تاکنون به طور قطعی مسلم نشده و از اوستا قرائن قوی و قاطع برای این مطالب به دست نمی‌آید.
موضوع دین زردشتی از بیش از سه قرن تا حال مورد بحث و تحقیق علمای اروپا و امریکا بوده و از بریسون Barnabé Brisson که کتاب او مرتبه‌ی اول در پاریس در سنه‌ی 1590 مسیحی نشر شد و توماس هاید Thomas Hyde که کتاب او در سنه‌ی 1700 مسیحی طبع شده و هنوز هم از کتب مفیده است و آنکتیل دوپرون Anquetil du Perron اولین مترجم معروف اوستا تا هرتسفلد که آخرین کتاب بزرگ خود را راجع به «زردشت و دنیای عهد او» در دو مجلد قریب یک سال قبل از وفات خود در اوایل سال جاری مسیحی گذشته نشر کرد، علمای این فن در مغرب زمین کتب و رسائل و مقالات بیشمار در این باب نوشته‌اند که شرح کامل آن را در اینجا لازم نمی‌دانم. در نتیجه‌ی تمام این بحث‌ها و تحقیقات راجع به محل ظهور دین زردشتی تا حدی این عقیده قوت یافته که این محل در مشرق ایران بوده (سواحل جیحون یا ماورای آن یا به ظن قوی‌تری خوارزم یا سیستان) (23). ولی در باب زمان زردشت هنوز اختلاف نظر خاتمه نیافته است. عمده‌ی منشأ اختلاف، وجود دو طریقه‌ی تحقیق است که یکی بر مبنای روایات یونانی و بیش از آن براساس تکامل زبان از روی قیاس به زبان سانسکریت قدیم و وداها بوده و دیگری به روایات خود زردشتیان تکیه دارد. پیروان طریقه‌ی اول زمان زردشت را به طور تخمین در قرن دهم یا نهم قبل از مسیح می‌گذارند و معتقدین طریقه‌ی ثانی زمان زندگی وی را در قرن هفتم یا ششم قبل از عیسی می‌دانند.
ادوارد مایر از بزرگترین علمای تاریخ وگلدنر از جمله‌ی پیروان طریقه‌ی اول و جکسون و هرتل و هرتسفلد و لومل از جمله‌ی ارباب طریقت ثانی بوده‌اند.
یکی از دلایل فرقه‌ی اول آن است که بنابر قول خانثوس لیدیائی (24) که در اواسط قرن پنجم قبل از مسیح می‌زیسته زردشت شش هزار سال پیش از خشایارشا می‌زیسته است. بنابراین می‌گویند اگر زردشت در قرن ششم قبل از مسیح بوده است بعید است که یک نویسنده‌ی قرن بعد چنین اشتباه عظیمی بکند و لذا باید زردشت چند قرن قبل از آن در گذشته باشد (25) و دیگر آنکه به واسطه‌ی قدیمی بودن زبان اوستا و بالخصوص گاتاها و قرابت نزدیک و مشابهت آن به زبان قدیم آریائی‌های هندی و مخصوصاً ریگ‌ودا چون هر دو زبان در درجه‌ی تکامل تاریخی در یک عرض یا نزدیک به یکدیگر هستند تصور می‌رود که به وجود آمدن اوستا باید نزدیک به زمان سروده شدن ودا بوده باشد که البته چندین قرن قبل از تاریخ روایتی زمان زردشت بوده است.
فرقه‌ی دوم بنای عقیده‌ی خود را بر روایات زردشتی کتب پهلوی و عربی گذاشته ظهور زردشت را در 258 سال قبل از اسکندر یا 272 سال قبل از وفات آن پادشاه مقدونی می‌شمردند. کتاب پهلوی بوندهشن ظهور زردشت را در سال سی‌ام سلطنت گشتاسب دانسته و بقیه‌ی ایام پادشاهی او را بعد از این واقعه 90 سال و مدت سلطنت خلف او بهمن اسفندیار را 112 سال و جانشین وی همای را 30 سال و پس از او دارای چهرزاد (چهر آزات)‌یا داراب متأخرین 12 سال و بعد از وی دارای دارا را 14 سال می‌شمارد که پس از او اسکندر رومی 14 سال سلطنت کرده است. پس جمع اعداد از سال سی‌ام گشتاسب یا ظهور زردشت تا اسکندر 258 سال و تا وفات اسکندر 272 سال می‌شود. کتب پهلوی «ارداویراز» و «زات سپرم» مدت دوام دین پاک را تا استیلای اسکندر 300 سال می‌شمارند.
اگر حساب بوندهشن را که کتب عربی (مانند مؤلفات بیرونی و مسعودی و غیرهما) نیز پیروی از آن می‌کنند (26) قبول کنیم فاصله‌ی بین زردشت و اسکندر 258 سال می‌شود.
چون در این میان تاریخ استیلای اسکندر به ایران و تاریخ وفات آن پادشاه هر دو معلوم است لذا تعیین تاریخ ظهور زردشت برحسب قبول اساس روایات زردشتی سهل است. لکن دو نکته مورد بحث تواند شد: یکی آن که آیا مقصود از ظهور زردشت تولد اوست یا بعثت وی یا ایمان گشتاسب و رسمی شدن دین، و دیگر آنکه آیا مقصود از اسکندر در عبارت «فاصله‌ی بین زردشت و اسکندر» استیلای اسکندر است به ایران یا مبدأ تاریخ معروفی است که در بین یونانیها و سریانیهای مسیحی و مسلمین به اسم تاریخ اسکندر نامیده می‌شد و در واقع تاریخ سلوکی است که در سنه‌ی 312 قبل از مسیح شروع می‌شود. (27) اگر ظهور زردشت را به معنی ولادت او بگیریم باید فرض کرد که وی در سنه‌ی 588 قبل از مسیح متولد شده و در سنه‌ی 511 وفات نموده (زیرا که برحسب روایات وی 77 سال عمر کرده است) و اگر به معنی بعثت او بگیریم باید ولادت او را در سنه‌ی 618 قبل از مسیح بگذاریم (زیرا که در موقع بعثت سی ساله بوده) و اگر ایمان گشتاسب را که دوازده سال بعد از آمدن وحی بوده و در واقع آغاز ظهور دین و مانند تاریخ هجرت در اسلام است اساس حساب قرار بدهیم ولادت وی به سنه‌ی 630 (یا 629) قبل از مسیح می‌افتد که فاصله‌ی آن با قتل دارا (ژویه‌ سنه‌ی 330) یا مغلوبیت وی در اول اکتبر 331 تقریباً با همان سیصد سال مذکور در روایات ارداویراز و زات سپرم مطابق می‌شود. این فرض اخیر با حساب نویسنده سریانی بارکونای که ظاهراً در حدود قرن هفتم مسیحی و به عقیده‌ی بعضی درا واخر قرن هشتم نوشته است تقریباً مطابقت می‌کند که فاصله‌ی بین زردشت و ظهور عیسی را 628 سال و هفت ماه شمرده است، یعنی در واقع 629 سال. اما موضوع تاریخ اسکندر اگرچه برحسب ظاهر بایستی منظور کتب پهلوی که قریب به یقین مبنی بر روایت قدیم و سنتی زردشتیان است به طور مسلم و واضح همان استیلای اسکندر بر ایران و زوال دولت زردشتیان باشد معذلک این مطلب مورد بحث زیاد شده است و بعضی از محققین مقصود از اسکندر را در این روایات «تاریخ اسکندر» یعنی تاریخ سلوکی معروف فرض کرده‌اند. مُصرترین علما در این عقیده مرحوم هرتسفلد بود که در تألیفات متعدد خود همیشه در این باب جازم بود و ولادت زردشت را بنابر همین عقیده و حساب در حدود سال 570 قبل از مسیح می‌گذاشت. نویسنده‌ی این سطور تصور می‌کند که این فرض هرتسفلد ناشی از اشتباه است و فاصله‌ی 258 سال بین ظهور زردشت و اسکندر مربوط به مدت بین پیمبر ایرانی و استیلای اسکندر بر ایران و در واقع قتل داریوش اخیر است نه به تاریخ سلوکی.
قبل از بیان دلایل عقیده‌ی خود در این باب مناسب است که عطف نظری به دلایل طریقه‌ی فرقه‌ای که زمان زردشت را قرن‌ها قبل از تاریخ روایتی می‌دانند نموده و بگوییم که چگونه آن دلایل قوت کافی ندارند. اولاً اصلی بودن قولی که به خانثوس لیدیائی نسبت داده شده خالی از شبهه نیست و بعضی از محققین نویسنده‌ی اصلی آن روایت را خانثوس نامی دیگر دانسته‌اند که بعد از اسکندر زندگی می‌کرده و به هر حال اگر هم گوینده‌ی آن همان خانثوس معروف بوده باشد قول او مبنی بر زیستن زردشت در شش هزار سال (28) قبل از خشایارشا یا قول یونانی‌های دیگر (منسوب به افلاطون و آلکیبیادیس) مبنی بر بودن زمان وی شش هزار سال قبل از افلاطون یا پنج هزار سال قبل از جنگ تروا دلیلی جز بی‌اطلاعی آنان از حقیقت دین زردشت و حالات مؤسس آن نداشته و شاید در عهد خانثوس هنوز آن دین مذهب رسمی ایران نشده بود و فقط آن جویندگان یونانی دورادور چیزی از عقیده‌ی زردشتیان در باب خلقت و گردش عالم و مدت عمر دنیا و هزاره‌ها شنیده بوده‌اند، و چون ظهور زردشت بنابر آن عقاید در اول هزاره‌ی دهم از ادوار عالم یا در اول هزاره‌ی هفتم از زمان خلقت جسم روحانی زردشت بوده انعکاسی از این عقاید تکوینی به سرحدات ایران رسیده بوده است.
اما در باب توجیه حالت و کیفیت زبان گاتاها و یشت‌ها و غیره و آثار قدیم بودن آنچنان به نظر می‌رسد که ممکن است که زبان سرودهای دینی لهجه‌ی معاصر و عامه نبوده بلکه از روی سرمشق قدیمتری داستانی و روحانی ساخته شده باشد. چنانکه زبان قرآن که نمونه‌ی کلام فصحای عرب حجاز در قبل از اسلام بوده که اشعار جاهلیت هم نمونه‌ای از آن زبان است تا عصر ما در تمام ادوار قرون اسلامی از طرف بلغای زبان عرب سرمشق اتخاذ شده است. زبان مقامات بدیع‌الزمان همدانی و مقامات حریری اگر در عصر خود آنها از نوشتجات عربی فصحای آن زمان خیلی دور نبوده است، قطعاً مقامات شیخ ناصیف یازجی (مجمع البحرین) که در عهد ما تحریر شده با زبان زنده‌ی عربی قابل قیاس نبوده و فقط تقلید سرمشق‌های قدیم دوره‌ی «کلاسیک» عربی است و اگر کسی آن را بعد از هزار سال دیگر بخواند نباید تصور کند که آن مقامات از زمان فرزدق و جریر یا متنبی و بحتری و ابوالعلاء معری است. بعضی از اشعار مرحوم ادیب پیشاوری معاصر ما نیز شبیه به همان زبان رودکی و ابوشکور بلخی است. یعنی ممکن است یک سرود دینی و داستان حماسی در عین آنکه برای مردم عصر خود خیلی نامفهوم نباشد به اقتضای ماهیت آن بر سبک قدیمی سروده شده باشد، مانند بعضی مناجات های پرداخته‌ی عصر خودمان. از طرف دیگر غیرممکن نیست که زبانی که منشعب شده، یک شعبه از آن در ناحیه‌ی متمدنی نشو و تکامل یافته و در ظرف چندین قرن تغییراتی یافته و شعبه‌ی دیگر در بادیه یا کوهستانی پس از قرن‌ها از آن صورت اولی چندان تغییری نیافته و شکل قدیم را حفظ نموده باشد. مانند بعضی از زبان‌های محلی ایرانی نواحی ایران و ترکستان و پامیر که در لغات و بعضی خصائص لسانی شکل قدیم را حفظ کرده‌اند و یا مانند زبان یغنوبی امروزه که نمونه‌ای از زبان سغدی قرون اوائل اسلام و پیش از آن است، علیهذا شباهت زبان اوستا به زبان قدیم هندی معمای غیرقابل حلی نباید باشد.
بنابر آنچه ذکر شد باید گفت که روایات ملی و مذهبی قدیم سینه به سینه‌ی قومی را نمی‌توان مورد اعتنا قرار نداد و مسموعات و تأویلات اقوام دور را مناط اعتبار دانست. علیهذا روایت ظهور زردشت در 258 سال قبل از اسکندر باید بیشتر مورد اعتماد باشد. فقط چنانکه گفته شد تعیین مقصود از «ظهور زردشت» (پیتاکیه) مورد تأمل و بحث تواند شد که اشاره به ولادت یا اول وحی یا اعلام امر و رسمی شدن دین است. لکن دو مطلب دیگر را یعنی اینکه فاصله‌ی مزبور تا استیلای اسکندر به ایران است نه تاریخ سلوکی و اینکه روایت فاصله‌ی 258 ساله قدیمی و حتی مبنی بر حسابی است که شاید قبل از اسکندر بین زردشتیان نگاه داشته می‌شد می‌توان تا حدی مسلم دانست.
علت اصلی اشتباه مبنی بر تفسیر کلمه‌ی «اسکندر» در روایت مزبور به تاریخ اسکندر که اصطلاحاً در قرون بعد تاریخ سلوکی را در بین سریانی‌های مسیحی شرقی و کتب اسلامی به آن می‌نامیدند، به نظر این جانب ناشی از کتاب الآثار الباقیه‌ی بیرونی شده که آن کتاب اتفاقاً طبع و منتشر شد و در ایادی مستشرقین افتاد و بیرونی که در وقت تألیف آن کتاب اطلاع کاملی از تاریخ حقیقی اسکندر مقدونی نداشت همه جا در آن تألیف «تاریخ الاسکندر» را به معنی سلطنت اسکندر در ایران گرفته و حساب‌های خود را در موارد مختلفه بر آن اساس گذاشته است. ولی بعدها که وی آشنایی به تواریخ صحیح یونانی پیدا کرده و فهمیده که آمدن اسکندر به ایران 18 یا 19 سال قبل از تاریخ سلوکی (تاریخ الاسکندر) بود در کتاب قانون مسعودی خود که قریب بیست سال بعد تألیف نموده است همان روایت را به تفسیر صحیح معنی کرده و فاصله‌ی بین زردشت و استیلای اسکندر را 258 و فاصله‌ی زردشت را با تاریخ الاسکندر (تاریخ سلوکی) 276 سال شمرده و ظاهراً رساله‌ای هم مبنی بر اعتذار از اشتباه سابق خود در این باب تألیف کرده که اسم آن در جزو فهرست مؤلفات او به عنوان «فی الاعتذار عما سبق لی فی تاریخ الاسکندر» دیده می‌شود. (29) لکن چون قانون مسعودی طبع نشده بود لذا مندرجات الآثار الباقیة شایع و مورد استدلال و مبنی و مأخذ مراجعه شده است.
تا آنجا که برای نویسنده‌ی این سطور معلوم است اصطلاح «تاریخ اسکندر» برای تاریخ سلوکی قبل از قرون چهارم مسیحی در مشرق استعمال نشده و قدیمی‌ترین مثال آن که از آن اطلاع دارم در تألیف آفراتس (30) است که بین سنه‌ی 337 و 345 نوشته شده است (31) و چون ظاهراً روایت فاصله‌ی بین زردشت و اسکندر قدیمی بوده و حتی قبل از رواج تاریخ سلوکی وجود داشته است مستبعد است که مقصود فاصله‌ی زردشت تا تاریخ سلوکی باشد و به گمان من وقتی که در اوایل ساسانیان مورخین ایرانی اطلاع یافتند که سال جلوس اردشیر بابکان بر تخت سلطنت (یعنی سال سلطنت او بر ایران) سال 538 است، از تاریخی که منجمین بابل (یعنی حوزه‌ی پایتخت ایران) استعمال می‌کنند، یعنی یاد گرفتند که به حساب دانشمندان بابلی یا سریانی‌های بت‌پرست بین‌النهرین که مجاور آنها و سکنه‌ی آن ناحیه (بابل و سلوکیه و طیسفون) بودند سال جلوس مؤسس سلطنت ساسانی سال پانصد و سی و هشتم شمرده می‌شود، بدون توجه به حقیقت آن تاریخ که مبدأ آن چیست همان تاریخ معمول منجمین بابل را (که در حقیقت امر تاریخ سلوکی بود) از روی غفلت و بی‌اطلاعی مبدأ هزاره‌ی خود (یعنی هزاره‌ی دهم از 12 هزاره‌ی عمر دنیا) فرض کردند (32) و چون ظهور زردشت را نیز در اولین سال هزاره‌ی دهم می‌دانستند یعنی نظر به عقیده‌ی رایج زردشتیان ظهور جسمانی زردشت (یا آمدن دین)، در آغاز آن هزاره بوده لذا تصور کردند که فاصله‌ی بین زردشت و جلوس اردشیر 538 سال است.
علی هذا ناچار بودند که این عدد را مرکب از دو قسمت فرض کنند که یکی همان 258 سال روایتی قدیم بین زردشت و اسکندر به اضافه‌ی 14 سال مدت سلطنت خود اسکندر (به زعم ایشان) (33) یعنی 272 سال بین زردشت و وفات اسکندر باشد و بقیه از اسکندر تا اردشیر (که به عقیده‌ی آنها تمام آن مدت دوره‌ی سلطنت اشکانیان بود) (34) محسوب بایستی بشود که عبارت از 266 سال باشد و همین بود سبب آنکه تواریخ رسمی ایران در دوره‌ی ساسانیان مدت اشکانیان را همیشه 266 سال می‌شمردند. سبب این اشتباه جز این نمی‌تواند باشد که در تقسیم عدد 538 به دو جزء فاصله‌ی روایتی بین زردشت و اسکندر را که از مسلمات قطعی و عقیده‌ی قدیمی برقرار شده بوده غیرقابل شک و تصرف دانسته نخست آن عدد را یعنی 272 را تفریق کرده بقیه را بدون تقید به میزان آن که کم یا زیاد باشد هرچه شد به اشکانیان دادند و اگر فاصله روایتی بین زردشت و وفات اسکندر قطعی و مسلم و مبنی بر عقیده‌ی رایج و محفوظ دیرین و غیرقابل شک نبود دلیلی نداشت که از مدت اشکانیان کم بکنند و چرا نبایستی با آنکه قریب‌العهد بودند و حتی تاریخ به اسم تاریخ اشکانیانی در عهد خود آن سلسله معمول بوده که سال جلوس اردشیر سال 473 از آن تاریخ بود این عدد را از 538 کسر نموده و فاصله‌ی بین زردشت و اسکندر را مثلاً 65 سال فرض بکنند. لکن چون از دو قسمت و دو مدت یکی قابل تغییر و تصرف نبوده دومی را برای توافق دادن اعداد به دلخواه خود کمتر شمردند (35) و لذا معلوم می‌شود که عدد 258 فاصله‌ی بین زردشت و استیلای اسکندر بر ایران و 272 تا وفات اسکندر است نه از زردشت تا مبدأ تاریخ سلوکی که مدتی بعد از همان تاریخ رواج گرفت.
بنابر شرح مذکور در فوق ظن قوی می‌رود که زردشت 258 سال قبل از استیلای اسکندر بر ایران و قتل دارا 330-331 قبل از مسیح) بوده یا 272 قبل از وفات اسکندر (سنه‌ی 323) و لذا موضوع قابل بحث عبارت از آن خواهد بود که این فاصله چنانکه گفته شد تا تولد زردشت است یا بعثت او (در سال سی‌ام از سلطنت گشتاسب) و یا ایمان گشتاسب و بنابراین باید زردشت را در سنه‌ی588 قبل از مسیح یا سنه‌ی 618 و یا 630 قبل از مسیح دانست و اگر فاصله‌ی 272 تا وفات اسکندر را حقیقی فرض کنیم اعداد فوق 595 و 625 و 637 می‌شود.
روایت کاشته شدن سرو معروف کاشمر به دست گشتاسب یا زردشت در 1450 سال قبل از قطع آن به امر متوکل عباسی در سنه‌ی 246 یا 245 هجری (869-870مسیحی) ‌نیز تاریخ کاشتن او را به 580-581 قبل از مسیح می‌رساند که زمان رونق دین در عهد گشتاسب می شود. (36)
ورود در بحث کامل در این موضوع مستلزم تحریر دو یا سه برابر این مقاله می‌شود و لذا ذکر تمام آنچه در این باب بحث و استدلال شده مخصوصاً از طرف محققین مانند ادوارد مایرو و زنددونگ و جکسون و هرتل وعده‌ی عظیمی از دانشمندان و بالاخره از همه مفصل‌تر و مدلل‌تر هرتسفلد در مقالات و کتب خود مانند مقاله‌ی او در یادگار نامه‌ی «پاوری» و بالاخص در آخرین کتاب خود که ذکرش گذشت موجب اطناب زیاد می‌گردد. فقط به چند نکته از این کتاب اخیر اشاره‌ای لازم است: اولاً هرتسفلد هم معتقد است که عدد 258 قدیمی و اصلی است و بعدها از روی حساب یا بعضی عقاید مذهبی ساخته نشده است. ثانیاً مشارالیه برای اثبات اینکه مقصود از روایت معروف بودن زردشت 258 سال قبل از اسکندر همان فاصله‌ی زردشت از مبدأ تاریخ سلوکی است نه از استیلای اسکندر، چنین استدلال می‌کند که ممکن نبوده زردشتیان ایرانی تاریخ سلطنت اسکندر را که نزد آنان ملعون بوده اساس حساب خود قرار دهند. این دلیل قوتی ندارد زیرا که مقصود از آن حد انتهایی زوال سلطنت هخامنشیان و خاتمه‌ی دوره‌ی رونق دین بوده است، همان‌طور که زردشتیان قرون بعد استیلای کامل عرب به ایران و خاتمه‌ی زندگی یزدگرد را مبدأ تاریخ قرار دادند و ارمنی‌ها در موقع تأسیس تاریخ کوچک خود در سنه‌ی 1084 مسیحی اول سال جدید ثابت خود را قریب هفت ماه جلوتر برده مطابق اول سال خاتمه‌ی استقلال خود قرار دادند. زوال دولت روم بزرگ هم مبدأ قرون وسطی و زوال دولت روم کوچک مبدأ قرون جدید شمرده شده است.
در خاتمه بی‌فایده نیست اشاره به اینکه در مقام تحقیق علمی باید میل و هوس ملت پرستانه را در هر زمینه کنار گذاشت و اگر قدیمی بودن زردشت به حدی که حضرت موسی هم تعلیمات خود را از وی اقتباس کرده باشد مطابق تمایل ما باشد نباید پیرو مبالغات ناشی از ستایش نژاد خود بشویم. بدبختانه در این عصر ما اینگونه ملت‌پرستی باطل در تاریخ و لغت زیان بزرگی به علم مجرد حقیقت جویانه در میان ما وارد می‌آورد و خصومت ناشی از منازعات قدیم ملی بین ایران و یونان و ایران و عرب موجب تصرفات جاهلانه در تاریخ و لغت‌سازی بچگانه و بی‌معنی می‌شود که نه تنها افتخاری حقیقی در انظار عالم به ما نمی‌افزاید بلکه باعث کندن ریشه‌ی افتخارات و سربلندی ما از داشتن حافظ و سعدی و مولوی و فردوسی و تخریب کاخ بلند زبان فصیح فارسی می‌گردد که آن سخنوران برای ما افراشته و یقین داشته‌اند که از باد و باران گزندی نخواهد یافت. لکن تگرگ جهالت و طوفان بلای غفلت اخلاف ناخلف و نادان را حدس نمی‌زده‌اند.

پی‌نوشت‌ها:

1.مجله‌ی یادگار جلد پنجم (1328) شمار‌ی 9/8، ص27-44.
2.Kleine Schriften جلد سوم،‌ص414.
3.در مقالات و تصنیفات متعدد خود.
4.Zur armenischen Goetterlehre (Berichet ueber die Verhadlunge d.k.(saechs Gesell.d.Wiss)
جلد 48 ص 99 سال 1986 مسیحی.
5.Die persiche Anahita,Abh,d.l.Bayer.Akad.d.Wiss.1856
6.Les huits sanctuaires del`Arménie paїenne
7.Recherches sur le Paganisme arménien
8.در ماده‌ی Arménie در کتاب Par Bourdillart Dictionnaire d`histoire et degéographic écclésiastique
9.در ماده‌ی Arménie در دائره‌المعارف Vacant به نام:Dictionnaire Théologie Catholique
10.در ماده‌ی Arménie در دائره‌المعارف مذاهب و ادیان(Hasting`s Encylopaedia of Religions and Ethics).
11.برای شرح کامل‌تر این موضوع رجوع شود به مقاله‌ی اینجانب در مجله‌ی مدرسه‌ی شرقی و آفریقایی لندن مجلد دهم صفحه‌ی 639-653 تحت عنوان «اعیاد ایرانی که مسیحیان آن را پذیرفته و یهودیان مردود دانسته‌اند.»
12.بنابر آنچه پروفسور هنینگ با استنباط از یک مأخذ چینی و حساب از روی آن به اینجانب اطلاع داده است.
13.برای تحقیق تواریخ مزبور رجوع شود به مقاله‌ی اینجانب به انگلیسی در مجله‌ی مدرسه‌ی شرقی لندن:
Bulletin of the School of Oriental and African Studies,Vol.XI,1953,p.15-66
14.این جماعت صابئین حقیقی هستند و نباید باحرانیان که خود را به غلط صابئین نامیده و در کتب اسلامی به این اسم معروف شدند اشتباه شود.
15.فهرست کاملی از این تصنیفات در رساله‌ی Pallis به نام Essay on Mandaean Bibliography درج است.
16.برای شرح مطالب راجع به صابئین یا ماندائیها رجوع شود به مقاله‌ی اینجانب به انگلیسی در مجله‌ی مدرسه‌ی شرقیه‌ی لندن جلد نهم صفحه 419-604. برای مقایسه‌ی اصول و آداب و رسوم دین ماندائی با زردشتی و نشان دادن شباهت‌های زیاد بین آنها یکی از موبدان زردشتی مقاله‌ی مفصلی نوشته که تأثیر دین زردشتی را در عقاید صابئین شرح داده است. Modi-Journal of K.R.Cama Oriental Institute,1932. (صفحه‌ی 17-91).
17.Revue de l`histoire des religions,tome XCV 1927,PP.149-199.
18.اواسط قرن هفتم مسیحی در حدود سنه‌ی 634 به خط پهلوی و در قرن هشتم مسیحی به خط اوستایی (؟)
19.H.W.Bailey, Zoroastrian problems in the ninth century books,Oxford,1944
ایجاد خط اوستایی را در آن تاریخ می‌شمارد. آندریاس و هرتسفلد معتقدند که قبل از نوشتن اوستا به خط اوستایی (که به عقیده‌ی آنها در قرن چهارم یا ششم مسیحی وقوع یافته) یک نسخه قدیمی‌تر به خط آرامی از آن کتاب وجود داشته است.
20.در مجله‌ی تحقیقات هندی و ایرانی (Zeiteschrift für Indologie und Iranistik)
21.اخیراً هنینگ W.B.Henning این موضوع را به دلایلی تردید کرده است.
22.اگرچه محققین متن آفرین گاهنبار را که فعلاً در دست است از متأخرترین قطعات اوستا می‌شمارند به هر حال منبع اصلی او باید از همان زمان مطابقت پانزدهم تیرماه با انقلاب صیفی بوده باشد. مظنون است که تألیف قسمت عمده‌ی اوستا نیز از همان زمان است که مبدأ تحول دینی زردشتی خالص اصلی به دین مزدیسنی اعصار بعد بوده است.
23.اگرچه هرتسفلد خود زردشت را از مملکت ماد و شهر ری می‌داند.
24.Xanthus de Lydie
25.نویسندگان دیگر یونانی زمان زردشت را شش هزار سال قبل از افلاطون یا پنج هزار سال قبل از جنگ تروا می گذارند.
26.اگرچه مسعودی در کتاب التنبیه و الاشراف مانند ارداویراز فاصله‌ی بین زردشت و اسکندر را قریب300 سال می‌شمارد.
27.در مشرق از بهار سنه‌ی 311 قبل از مسیح حساب می کردند.
28.در بعضی نسخه‌ها 600 است ولی نسخه‌ی صحیح تر 6000 سال است.
29.الآثار الباقیه ص XXXIII
30.Aphraates
31.تاریخ سلوکی به نام‌های «سالهای سلطنت یونانیان» و «سال‌های دولت یونانیان» و «تاریخ هلن‌ها» و «تاریخ مقاولات» و «تاریخ سنیور» و «تاریخ کلدانیان» و «تاریخ سوری و مقدونی» و «تاریخ منجمین بابل» در نواحی و نوشته‌های مختلف معروف بوده و مانی در نیمه‌ی قرن سوم مسیحی همین اسم اخیر را به آن داده و بعدها اسم تاریخ اسکندر در استعمال دیده می‌شود.
32.ابوسهل بن نوبخت از مشاهیر منجمین ایرانی قرن دوم هجری (بنابر نقل مقریزی از او در کتاب المواعظ و الاعتبار چاپ بولاق جلد اول صفحه 254) گوید از موقعی که آفتاب به حرکت افتاد (که آغاز هزاره‌ی هفتم ایرانیان مقصود است) تا سال بیست و پنجم سلطنت انوشیروان 3867 سال گذشته بود و معنی آن آن است که در آن تاریخ از هزاره‌ی دهم 867 سال گذشته بود. سال 25 سلطنت انوشیروان یعنی 555-6 مسیحی در واقع همان سال 867 تاریخ سلوکی بود.
بیرونی نیز در قانون مسعودی گوید که در سال 25 سلطنت کسری منجمین ایران گرد آمده و زیج شهریار را تصحیح نموده و فردارات سیارات را برای آن تاریخ در آن زیج معین کردند و در آن زمان از هزارات ایرانیان 851 سال گذشته بود. این عدد با حساب ابن نوبخت 16 سال فرق دارد و سعی در توجیه این فرق در اینجا موجب اطناب می‌شود و البته روایت ابن نوبخت صحیح‌تر است. لکن هرتسفلد که این روایت دوم یعنی قول بیرونی را در مقاله‌ی اینجانب در مجله‌ی مدرسه‌ی شرقی لندن (مجلد 10 صفحه 39) دیده آن را مبنای حساب‌های خود در کتاب اخیر خود (زردشت و دنیای او) قرار داده و تحقیقات مفصلی روی آن روایت بنا گذاشته و تاریخ زردشت را به عقیده‌ی زردشتیان دوره‌ی ساسانیان در 296 قبل از مسیح فرض کرده است.
34.در تواریخ ایرانی مدت سلطنت اسکندر را به اقتباس از بعضی مآخذ اشتباه‌آمیز یونانی 14 سال می‌شمردند، در صورتی که سلطنت او بر ایران بیش از هشت یا هفت سال نبوده است. بعید نیست که مآخذ یونانی مدت سلطنت آن پادشاه را از جلوس او بر تخت سلطنت مقدونیه تا وفات او با آوردن سال اول و آخر در حساب 14 سال شمرده باشند.
35.تواریخ ایرانی در صورتی که سلطنت بلافصل اسکندر دانسته و از دوره‌ی دیادوخ‌ها یا سلطنت سلوکیان بی‌خبر بودند.
36.این موضوع را نگارنده‌ی این سطور مشروحاً در مقاله‌ای در مجله‌ی انجمن پادشاهی آسیایی انگلیس سال 1947 صفحه 33-40 بیان کرده است.
37.این در صورتی است که مقصود از 1450 سال شمسی باشد ولی اگر سال قمری باشد فرق عمده در تاریخ حاصل می‌شود و چون در تاریخ بیهق به نقل از ثمارالقلوب ثعالبی (اگرچه در نسخه‌ی ثمار‌القلوب که در دست است چنین عددی نیست) عمر سرو را 1405 سال شمرده احتمال آن می‌رود که 1405 سال شمسی بوده که معادل 1450 سال قمری می‌شود.

منبع مقاله:
تقی‌زاده، سیدحسن، (1393)، مقالات تقی‌زاده (جلد دوازدهم) نوشته‌های تاریخی و نوروز، تهران: انتشارات توس، چاپ اول.

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

آشنایی با ادیان جهان۱۱ عقاید و تاریخ دین زرتشت نظر …زردشت، زرتشت، زرادشت، زراتشت، زردهشت و کلماتى از این قبیل از واژه زرثوشتر در گاتها یتااهو – تارنمای فرهنگی زرتشتیان ایرانایوب گبانچی تاریخ همیشه آموزگار انسان بوده است تاریخ داشتن، یعنی هستی‌داشتن کوروش بزرگ ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادکوروشبزرگکوروش دوم به پارسی باستان ، کوروش بزرگ یا کوروش کبیر، همچنین سیروس و کورُس برگردان زندگی نامه حضرت زرتشت، پیامبر ایرانی و دین زرتشت …گفتار نیک، پندار نیک و کردار نیک، مهمترین آموزه های زرتشت است تولد زرتشت را در شمال نخست پارسیان دژ تاریخ ایران ایران باستان ایران …معاصر ایران در دوران معاصر دکتر مصدق دکتر سید‌جواد طباطبایی اشخاص برجسته دوران تاریخ فا مرجع تخصصی تاریخ ایران و جهاننگاه سنتی و مدرن به تاریخ هنگامی که تاریخ می خوانیم، بسیار پیش می آید که با جملاتی تمدن ما تاریخ و تمدن ایرانفرهنگ و تمدن چیست؟ فرهنگ آن چیزی است که مردم با آن زندگی می کنند فرهنگ ازآنِ مردم است تبدیل تاریخ میلادی شمسی قمریتبدیل تاریخ شمسی و میلادی و قمری به یکدیگر، ثبت مناسبت شخصی و دریافت ایمیل یادآوریافسانه ایران باستان زرتشت فرهنگ و تمدن اسلامگاهان سروده ای است که انتساب آن به زرتشت با توجه به اختلافات بسیار در تاریخ و محل تولد ازدواج با محارم در دین زرتشت، آری یا خیر؟ پایگاه جامع قول موبد نیکنام موبد آذرگشتسب که ازدواج با محارم در دین زرتشت وجود ندارد ، جواب دارد آشنایی با ادیان جهان۱۱ عقاید و تاریخ دین زرتشت نظر رهبر زردشت، زرتشت، زرادشت، زراتشت، زردهشت و کلماتى از این قبیل از واژه «زرثوشتر» در گاتهابخشى کوروش بزرگ ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد کوروشبزرگ کوروش دوم به پارسی باستان ، کوروش بزرگ یا کوروش کبیر، همچنین سیروس و کورُس برگردان آن از یتااهو – تارنمای فرهنگی زرتشتیان ایران ایوب گبانچی تاریخ همیشه آموزگار انسان بوده است «تاریخ داشتن»، یعنی هستی‌داشتن، همیشه زندگی نامه حضرت زرتشت، پیامبر ایرانی و دین زرتشت جانان گفتار نیک، پندار نیک و کردار نیک، مهمترین آموزه های زرتشت است تولد زرتشت را در شمال غربی نخست پارسیان دژ تاریخ ایران ایران باستان ایران معاصر معاصر ایران در دوران معاصر دکتر مصدق دکتر سید‌جواد طباطبایی اشخاص برجسته دوران معاصر تمدن ما تاریخ و تمدن ایران فرهنگ و تمدن چیست؟ فرهنگ آن چیزی است که مردم با آن زندگی می کنند فرهنگ ازآنِ مردم است؛ فرهنگ تاریخ موسیقی ایران ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد تاریخموسیقی تاریخ موسیقی ایران نگاهی است به موسیقی در فلات ایران و مناطق همجوار آن که از نظر فرهنگی تاریخ فا مرجع تخصصی تاریخ ایران و جهان نگاه سنتی و مدرن به تاریخ هنگامی که تاریخ می خوانیم، بسیار پیش می آید که با جملاتی نظیر تبدیل تاریخ میلادی شمسی قمری تبدیل تاریخ شمسی و میلادی و قمری به یکدیگر، ثبت مناسبت شخصی و دریافت ایمیل یادآوری افسانه ایران باستان زرتشت فرهنگ و تمدن اسلام گاهان سروده ای است که انتساب آن به زرتشت با توجه به اختلافات بسیار در تاریخ و محل تولد بسیار



لینک منبع :تاریخ زرتشت

زمان ظهور زرتشت - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد https://fa.wikipedia.org/wiki/زمان_ظهور_زرتشت‎Cached Similarزمان ظهور زرتشت با همهٔ پژوهش‌های دانشمندان قدیم و جدید، هنوز هم در پردهٔ ابهام است. در این مقاله دیدگاه‌های فراوانی که دربارهٔ تاریخ ظهور زرنشت وجود دارد، مطرح می‌شوند. ‎۱ بیش از ۵۰۰۰ سال پیش از ... - ‎۲ بین ۵ تا ۶ سده پیش از مسیح - ‎۴ تاریخ‌های پراکندهزرتشت - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد https://fa.wikipedia.org/wiki/زرتشت‎Cached Similarزمان ظهور زرتشت، با همه پژوهش‌های دانشمندان قدیم و جدید، هنوز هم در پرده ابهام است. ... بیشتر پژوهشگران طرفدار تاریخ سنتی، زمان زرتشت را سده پنجم تا ششم پیش از ... ‎جشن‌های زرتشتی - ویکی‌پدیا - ‎زمان ظهور زرتشت - ‎دشمنان زرتشت - ‎عروسی زرتشتیانسرگذشت زرتشت - تاریخ ایران - علم را با لذت بیاموزید 020 https://020.ir/تاریخ-ایران/سرگذشت-زرتشت‎Cachedزرتشت اولین و آخرین پیامبر اقوام هند و اروپایی و آریایی نژادها و ایرانیان است. پیش از او مردم ایران قوای طبیعت مانند آفتاب و ماه و ستارگان و خاک و آتش و آب و باد را می ... تاریخ - دین زرتشت history777.blogfa.com/post/45/دین-زرتشت‎Cached Similarبنا بر داستانهای ایرانی، چند قرن قبل از میلاد مسیح، پیامبری در ایران وئجه، یعنی « وطن آریاییها»، ظهور کرده بود که مردم زمان او را زره توشتره (زرتشت کنونی) می‌نامیدند: ... زندگی نامه حضرت زرتشت، پیامبر ایرانی و دین زرتشت – جانان janan.eu/حضرت-زرتشت-زندگی-نامه/‎Cached1 مارس 2010 ... گفتار نیک، پندار نیک و کردار نیک، مهمترین آموزه های زرتشت است. تولد زرتشت را در شمال غربی ایران در نزدیکی دریاچه ارومیه و در حدود ۹۰۰ سال ... آشنایی با ادیان جهان/۱۱ عقاید و تاریخ دین زرتشت/ نظر رهبر انقلاب ... www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920221001210‎Cached Similar15 مه 2013 ... زردشت، زرتشت، زرادشت، زراتشت، زردهشت و کلماتى از این قبیل از واژه «زرثوشتر» در گاتها(بخشى از کتاب آسمانى زردشت) مى‌آید که طبق نظریه ... تاریخ ایران - زرتشت parskoroosh.blogfa.com/cat-18.aspx‎Cached Similar4 ژوئن 2013 ... تاریخ ایران - زرتشت - بنام خداوند جان و خرد. ... از نظر تاریخی گزنفون xénophon تارخ نگار یونانی، که زمانی جزو سپاهیان کوروش کوچک در ... نگاهی به زندگی نامه زرتشت ، پیامبر ایران زمین - پارسیان دژ https://parsiandej.ir/زندگی-نامه-زرتشت-پیامبر-ایران-زمین/‎Cached1 دسامبر 2013 ... خانتوس لیدیایی هم که در سده پنج پیش از میلاد ( همزمان با اردشیر یکم هخامنشی ) می زیسته و رساله ای درباره زرتشت نوشته ، تاریخ زرتشت را 6000 ... تاریخ مصور ایران: Pictorial History of Iran - Google Books Result https://books.google.com/books?isbn=1595842950 Mohammad Hosein Aminisam, محمد حسین امینی سام - ‎2011 - History برابر آخرین یزوهشهایى که دانشمندان امروزى بذیرفته اند 3740 تاریخ ییامبرى آشو زرتشت است جون زرتشت درسى سالکى به بیمبرى رسید بنابراین تاریخ تولد أو ...تاریخ زرتشت - پایگاه حیات اندیشه lifeofthought.org/f46.htm‎Cachedتاریخ زرتشت. با آن‌که همه دانشمندان شخصیت تاریخی اشو زرتشت را پذیرا هستند، درباره زمان و مکان پیدایش او همداستانی ندارند. این ناسازگاری نه به‌خاطر کمبود، بلکه ...