مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

جواب سؤال‌های دختر سلطان

[ad_1]

داستانی از لتونی

سلطانی دختر زیبا و عاقلی داشت. موقعی که به سن رشد رسید خواستگارهای زیادی به سراغ او می‌آمدند. دختر سلطان نمی‌دانست کدام را انتخاب کند. اعلان کرد به پول یا قدرت خواستگاران کاری ندارد. کسی را به شوهری می‌پذیرد که به سؤالات او جواب بدهد.
در قلمرو سلطنت سلطان پیرمردی بود که سه پسر داشت. از آنجایی که دو پسر بزرگ‌تر را دوست داشت به آن‌ها کاری سبک‌تر را می‌داد. ولی پسر کوچک‌تر را اذیت می‌کرد و کارهای سختی به او رجوع می‌کرد. پسر کوچک‌تر زحمت کش بود و هرگز کلمه‌ی محبت آمیزی از پدرش نشنیده بود.
وقتی که برادرهای بزرگ‌تر اعلان دختر پادشاه را شنیدند به راه افتادند؛ لباس‌های زیبا و فاخر خود را پوشیدند و بهترین اسب‌ها را زین کردند. مادر هم خورجین‌های آن‌ها را پر از خوراکی کرد.
برادرکوچک‌تر در موقع حرکت آن‌ها خواهش کرد که همراهشان برود. ولی برادران بزرگ‌تر او را مسخره کردند و گفتند:
- ابله جان، تو برای چه می‌خواهی بیایی؟ بهتر اســت در منزل بمانی و خوک بچرانی.
ولی برادر کوچک‌تر پافشاری کرد و از برادرها خواست که او را هم همراه ببرند. بالاخره موافقت کردند و گفتند:
- بسیار خوب، ولی به شرط این که همراه ما نیایی، بلکه دور از ما حرکت کنی، چون که ما خجالت می‌کشیم با تو باشیم. نمی‌خواهیم مردم بدانند که برادر ما ابله اســت.
مادر در خورچین پسر کوچک‌تر هم خوراکی گذاشت و هر سه نفر به راه افتادند. برادران بزرگ‌تر سوار بر اسب و برادر کوچک‌تر پیاده می‌رفتند. همین طور که برادر کوچک‌تر در کنار جاده می‌رفت کلاغ پیری رسید که بزحمت راه می‌رفت. ابله کلاغ را گرفت و به برادرانش نشان داد. برادرها فریاد زدند:
- آن را رها کن.
برادر کوچک‌تر کلاغ مجروح را گذاشت توی خورچین خودش. پس از مدتی در راه دسته‌ی دیگی یافت آن را به برادرانش نشان داد. آن‌ها دوباره فریاد می‌زدند که دسته را هم دور بینداز. ولی او آن را هم توی خورچین خودش گذاشت.
در نزدیکی قصر سلطان برادر کوچک‌تر یک میخ محور چرخ گاری پیدا کرد و گفت:
- برادرها، نگاه کنید ببینید چه پیدا کرده‌ام!
برادرها باز هم اوقاتشان تلخ شد و گفتند:
- فوراً آن را بینداز زمین. چرا هر چیز مزخرفی را بر می‌داری؟ تو فقط ما را از گفتن و شنیدن صحبت‌های عاقلانه و شیرینمان باز می‌داری.
دختر سلطان وقتی که دید دو نفر سوار و یک نفر پیاده به طرف قصر می‌آیند از قصر خارج شد و دستور داد آن‌ها را وارد اتاق خیلی گرمی کردند.
برادرهای بزرگ‌تر یک صدا گفتند:
- چه اتاق گرمی!
دختر سلطان گفت:
- زیر بغل من به قدری داغ اســت که می‌توانم هر چه را بخواهم در زیر بغلم بپزم.
برادرهای بزرگ‌تر هر چه فکر کردند که چه باید جواب بدهند نتوانستند. ولی برادر کوچک‌تر که دم در ایستاده بود از توی خورچین کلاغ پیر را بیرون کشید و به دختر سلطان گفت:
- اگر زیر بغل تو خیلی داغ اســت پس این مرغ را در زیر بغل خودت بپز.
دختر سلطان گفت:
- وقتی که آن را بپزم از هم می‌پاشد.
برادر ابله دسته‌ی دیگی را که پیدا کرده بود به دختر شاه داد و گفت:
- پس با این حلقه از پاشیدن مرغ جلوگیری کن.
دختر سلطان گفت:
- از توی سوراخ حلقه فرو می‌ریزد.
ابله میخ محور چرخ را به او داد و گفت:
- پس این میخ را توی آن فرو ببر.
دختر سلطان تبسمی کرد و دستش را به او داد.
برادران با خجلت به منزل بازگشتند و برادر کوچک‌تر در قصر ماند و شوهر دختر سلطان شد. اگر نمرده باشند تا امروز با هم زندگی می‌کنند و خوش و خرمند.
منبع مقاله :
نی‌ یدره، یان؛ (1382)، داستان‌های لتونی؛ ترجمه‌ی روحی ارباب؛ تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

اندیشهباسلامشایداین مطلب تاحدودزیادی به عرفان مربوط باشداین مطلب را به یاد روزهای سیره علویبوستان نهج البلاغه قرانچون شاخ گلی که خم شود پیش نسیم از دوست سلامی و ز ما تسلیمی مردم دیده ما جز به رخت ناظر هفته نامه ی ندای غزنه وزارت خارجه پاکستان در اعلامیه ای گفته است که تحقیقات انجام شده نشان می دهد که عناصر مقالات حقوق پورتال پرتال حقوقمقالاتحقوق دانش آموخته ی مهندسی اموات تاریخ مقطع



لینک منبع :جواب سؤال‌های دختر سلطان

Images for جواب سؤال‌های دختر سلطان جواب سؤال‌های دختر سلطان - راسخون rasekhoon.net/article/show/1209780/جواب-سؤال‌های-دختر-سلطان/‎Cached14 سپتامبر 2016 ... دختر سلطان نمی‌دانست کدام را انتخاب کند. اعلان کرد به پول یا قدرت خواستگاران کاری ندارد. کسی را به شوهری می‌پذیرد که به سؤالات او جواب بدهد. رضاشاه: Reza Shah (khaterate soleiman behboodi, shamse pahlavi, ... - Google Books Result https://books.google.com/books?isbn=1595841148 Gholamhosein Mirzasaleh, غلامحسین میرزاصالح - ‎2007 - History حاجى سلطان المحققین مطالبى داشت. فرمودند: برود در هیات به ... فرمودند: آدرس آن دختر را بفرستید تا جواب نامه اش را بفرستم. آتاشة نظامى ... سید عبدالرحیم کاشانى سؤال کرد: براى شرفیابى أشخاصى که عرض کردم،جه وقتى را معین مى فرمایند؟ فرمودند: روز ...سلطان و خدمت کار دختر - آپارات ► 2:05www.aparat.com/v/QNDyl/سلطان_و_خدمت_کار_دختر Mar 3, 2013 - 2 min زحمت نکشید جواب سوال رو :کارشناسان و پژوهشگران حیات به این معمای ساده پاسخی قطعی دادند.بله ببر قوی تر از شیر است. منابع:ویکیپدیا،نشنال ... ده سوال آخر - sultanolama.com www.sultanolama.com/fa/soalat.php‎Cached Similarاز خدمت شیخ دو سوال داشتم 1-حساب اتیه که برای سرمایه گذاری کودکان در بانکها افتتاح ... در اینجا من یه بازی بزرگ خوردم با یکی از دوستانم مشورت کردم که و در جواب ... پرسیدن سوالات از متخصص کودکان و نوزادان | طراحی وب سایت | طراحی ... www.pezeshkanjahan.ir/Asking1_Of_Pediatricians.aspx سوالات شما توسط جناب آقای پروفسور محمد حسین سلطان زاده طی چند روز آینده پاسخ داده خواهد شد. درباره جناب ... سلام آقای دکتر دختر 7 ماهه من اصلا آب نمیخوره چیکارش کنم؟ خاطرات تاج‌السلطنه: - Google Books Result https://books.google.com/books?isbn=1780830211 تاج‌السلطنه - ‎2012 - Literary Collections ... در بیتر حضرت سلطان مىممیرد و للقب به ننیجه یا ننین٠ک لنلین٠کل مىشود٠ همان احترامات ... و جرا و سؤال و جواب نبود٠ در تابستان، خاکى و سنکی حیاط و در زمستان، سکظولههاى یرقى ... این است صورت و سیرت و نثاد کسی که از ها٣ خاطرات تاجالسلطنه ( دختر ...فرق سلطان سلیمان و خرم سلطان واقعی با آنچه در سریال ساخته اند eghtesadgardan.ir/.../فرق-سلطان-سلیمان-و-خرم-سلطان-واقعی-با-آنچه-در-سریال-ساخته-اند سلطان سلیمان فرزند سلطان سلیم خونخوار یکی از بزرگترین پادشاهان عثمانی بوده که ... این دختر جوان به کاخ عثمانی فروخته شد، و بعدها نام خرم را اختیار کرد و توانست ..... در جواب اقا سعید خان سلطان سلیمان خان قانونی معروف به محتشم پسر همون کسی ..... همه اینها قبول ولی باید سوال کرد که اونها چه جوری تاریخشون رو به ما تحمیل میکنن و ما ... پاسخ سوالات خود در زمینه "سرطان خون" را اینجا مشاهده کنید www.yjc.ir/.../پاسخ-سوالات-خود-در-زمینه-سرطان-خون-را-اینجا-مشاهده-کنید‎Cached Similar27 ا کتبر 2013 ... دختر عموی من سرطان خون حاد داشت که 3 ماه پس از تشخیص فوت کرد. .... سلام خسته نباشید لطفا جواب سوال منو بفرمایید من سردردی دارم که درد آن به بالای سرم امتداد نداره ..... سلام من عشقم سلطان خون داره میشه باهم ازدواج کنیم مشکلی نیست. تو یه پیج عکس حقیقی این لکاته خرم سلطان... - پسر آدم,دختر حوا ... https://www.facebook.com/permalink.php?story_fbid...id...‎Cachedمیگه آیا هرگز این سؤال به ذهنت رسیده بود که خرم واقعی چه شکلی بود؟ او شبیه به بازیگر ... To see more from پسر آدم,دختر حوا on Facebook, log in or create an account. Log In. or. Sign Up ... تنها سؤال بی جواب زندگیم بود این :| Saba. English ( US) ...