بهائیان تشکیلات منجسم و قدرتمندی را در رادیو و تلویزیون داشتند. حبیب ثابت پاسال تلویزیون ایران را در اواخر دههی 30 شمسی با کمک آمریکاییها و مساعدت رژیم پهلوی راه اندازی کرد. در اصل تأسیس تلویزیون پایگاهی برای تبلیغ به نفع بهائیت محسوب میشد. اکثریت قریب به اتفاق کارکنان تلویزیون از مدیر کل تا نگهبان در ورودی، باغبان و کارگران مسئول نظافت بهائی بودند. (1)
مسعود بهنود (روزنامه نگار مطلع عصر پهلوی) مینویسد:
«متخصصان سازمان تلویزیون ایران (تحت نظر حبیب ثابت) عموماً بهائی بودند. (2) خود ثابت در نامهای که در تاریخ 44/2/10 به محفل ملی بهائیان ایران نوشته متذکر میشود: «هدف اصلی از تشکیل تلویزیون در ایران ایجاد کار برای جمعی از یاران [بهائیان] بوده و به تدریج امکاناتی برای نشر افکار روحانی و معارف حکم الهی [افکار بهائی] به وجود آید و به هیچ وجه برخلاف نظریات امرالله [دستورات بهائی] اقدامی نخواهد شد.» (3)
در همین زمینه، باید به نامهی یکی از سران بهائیت به محفل ملی بهائیان ایران راجع به عملکرد مؤسسهی تلویزیون اشاره کرد که کاملاً نشان از پیوند حبیب ثابت با تشکیلات بهائی، و ماهیت سمت و سوی فرهنگی مؤسسهی مزبور به نفع بهائیت دارد. در این نامه با امضای ایادی امرالله در آسیا و خطاب به محفل مقدس روحانی ملی بهائیان ایران، چنین میخوانیم:
«از قرار اطلاعاتی که به هیئت رسیده در شب نیمه شعبان از طرف مؤسسهی تلویزیون تبریک به عموم شیعیان جهان گفته شده اســت. چون این دستگاه منتسب به امرالله [بهائیت] اســت. مایه تاسف شد که چرا از طرف مؤسسه تلویزیون به چنین اقدامی مبادرت گردیده اســت؟
بهتر اســت از جناب آقای حبیب ثابت تحقیق شود که چگونه کارکنان آن مؤسسه به چنین عملی مبادرت ورزیدهاند و برای جلوگیری از این قبیل اقدامات، چه رویهای را اتخاذ نمودهاند.» (4)
از نوشته فوق برمیآید که تشکیلات جهانی بهائیت، مؤسسهی تحت تملک و مدیریت حبیب ثابت را صراحتاً دستگاهی منتسب به خود شناخته و ثابت را مسئول حفظ و رعایت اصول این مسلک در آن موسسه میشمرده اســت.
در مقابل مردم مسلمان ایران نیز، همین تلقی را داشته، به طوری که در سیاههی مطالباتی که در اوایل نخست وزیری هویدا، از سوی برخی روحانیون به عنوان اصلاحات فوری و ضروری در کشور، با هویدا در میان گذارده شد، یکی نیز درخواست ملی کردن تلویزیون و گرفتن آن از ثابت پاسال و اخراج بهائیان از آن دستگاه بود. (5)
زمانی که شاه با تأسیس رادیو تلویزیون ملی ایران، به عمر تلویزیون ثابت پایان داد، از بیت المال مسلمین خسارت وی را پرداخت و بهائیان شاغل در تلویزیون را در سازمان جدید به کار گماشت. مسعود بهنود در این باره مینویسد:
«شاه با گسترش دادن به سازمان تلویزیون ملی ایران، ناگزیر شد تلویزیون ایران اولین فرستندهی تلویزیون کشور و متعلق به حبیب ثابت سرمایهدار معروف بهائی را در اختیار رضا قطبی قرار دهد، برای جبران خسارت وارده به ثابت، علاوه بر پرداخت غرامت چند میلیونی به او از بودجهی دولت، دستور داد تا از متخصصان تلویزیونی آن سازمان که عموماً بهائی بودند در سازمان تازه استفاده شود. کامبیز محمودی، مدیر تلویزیون ثابت، به معاونت قطبی منصوب شد و بسیاری از دیگر هم مسلکان او در پستهای مختلف قرار گرفتند.» (6)
احمد اللهیاری (عضو کانون روزنامهنگاران در عصر پهلوی و از افراد مطلع) به معرفی چند تن از اعضای شاخص تشکیلات بهائیان در رادیو و تلویزیون ایران که ظاهراً به عنوان یک انجمن صنفی با نام «اتحادیه کارکنان فنی تلویزیون ایران» فعالیت میکردند، نظیر داوود رمزی، مهندس مکانیک، فرشید رمزی، کامبیز آزردگان، ژیلا سازگار، دکتر کامبیز محمودی و ... پرداخته:
«داوود رمزی یهودی بهائی شده، در تشکیلات حبیب ثابت مالک نخستین فرستنده تلویزیون ایران دارای موقعیت ممتازی بود. وی به عنوان کارگزار بهائیان در رسانههای جمعی ایران نقش آفرینی میکرد.»
اللهیاری در ادامه مینویسد:
«مهندس مکانیک و کامبیز محمودی معاون رضا قطبی شدند... و فرشید رمزی برادر داوود رمزی، مدیریت برنامهها و موسیقی پاپ و تلویزیون ملی را برعهده داشت... و کامبیز آزردگان هم مدیر برنامههای شو، در تلویزیون بود.»
وی یکی از بهائیان سرشناس در تلویزیون را ژیلا سازگار معرفی میکند:
«او تحصیلات دانشگاهیاش را در آمریکا به پایان برده و دارای لیسانس روزنامه نگاری از دانشگاه «سن خوزه آمریکا» بود. سازگار بیش از اینکه به عنوان یک روزنامه نگار شهرت داشته باشد، به عنوان یک قصه نویس معروف بود و به اصطلاح از دنباله روهای «جریان سیال ذهنی» به حساب میآمد! در کنار تلویزیون با مجله تلاش متعلق به امیرعباس هویدا و اطلاعات بانوان همکاری داشت.» (7)
از سوی دیگر، حوزههای هنری نمایشی نظیر تئاتر و سینما نیز به دلیل تأثیرگذاری بیش از حد آنها در مدار توجه بهائیان بود.
یکی از فعالان بهائی در زمینه سینما فردی به نام محبوبی (یکی از صاحبان مؤسسه فارسی فیلمکو) بود که فیلم تبلیغاتی مراسم جشنهای دو هزار و پانصد ساله به نام فروغ جاویدان توسط مؤسسه وی ساخته شد. هزینههای این فیلم چنان نامعقول بود که صدای اداره کل نهم ساواک رژیم را نیز درآورد. در گزارش مورخ 1351/9/12 ساواک درباره فیلم فروغ جاویدان چنین آمده اســت:
«محترماً به استحضار عالی میرساند فیلم مذکور که از مراسم جشن دو هزار و پانصدمین سال بنیانگذاری شاهنشاهی ایران توسط وزارت فرهنگ و هنر تهیه شده، طبق اظهار این وزارتخانه مبلغ پنج میلیون تومان هزینه برداشته اســت؛ چون مبلغ فوق چنان مقرون به حقیقت نبود، لذا در امتثال امر مراتب از اداره کل نهم و ساواک تهران طی چند ماده سوال گردید که نتیجه آن به شرح زیر به عرض میرسد:
1- هزینه اولیه فیلم فوق 450 هزار تومان بوده اســت.
2- حدود 15 نفر از فیلمبرداران و کارگردانان خارج از کادر وزارت فرهنگ و هنر بودهاند.
3- مقداری از این فیلم در انگلستان تهیه و یک بار در حدود یک میلیون و هشتاد هزار تومان به وسیله سفارت ایران حواله شده اســت...» (8)
از سرمایه داران بهائی در زمینه تولید فیلم مهدی میثاقیه میباشد. وی فرزند عبدالمیثاق اســت که در سال 1306ش، در تهران متولد شد. در سال 1344ش، به دلیل قرابت با حبیب ثابت پاسال، صلاحیت او از سوی ساواک برای تصدی مدیریت سینما کاپری تایید شد. در سال 1350ش، با دختری آمریکایی به نام سوزان کاترین مایر به طریقهی بهائی و در محفل بهائیت ازدواج کرد. او تهیه کننده فیلمهای ایرانی و رئیس اتحادیه صنایع فیلم ملی ایران بود. (9) تهیه کنندگی فیلم سینمایی «محلل» به کارگردانی نصرتالله کریمی در بهمن 1350ش، به عهده او بوده اســت. این فیلم مبتذل و حریم شکن که تبلیغات آن از روز 17 دی (روز کشف حجاب) آغاز شده بود، در سالگرد انقلاب سفید، 6 بهمن 1350، بر پرده سینماها رفت. وی در ترویج فساد و به فحشا کشاندن نسل جوان از طریق فیلمهای ضد اخلاقی شهره همگان بود.
مهدی میثاقیه علاوه بر فیلم محلل، تهیه کننده و سرمایه گذار فیلمهای زیادی بود که اسلام ستیزی و ابتذال، از جمله شاخصها و مؤلفههای بارز آنها میباشد. (10)
بهائیان علاوه بر تلویزیون و سینما در عرصه رادیو نیز فعال بودند. از این میان ناصر شیرزاد یکی از فعالان در عرصه فرهنگ و رسانهها بود. وی به دلیل بهائی بودن و با حمایت نصرتالله معینیان (وزیر اطلاعات) با وجود اینکه کوچکترین اطلاعات فنی نداشت به معاونت کارشناسان آمریکایی که برای ساختمان استودیو جدید رادیو مشغول مطالعه بودند، منصوب شد. شیرزاد، سپس ریاست خبرگزاری پارس، رادیو تهران و دفتر فنی را برعهده گرفت و سرپرست اداره امور فیلم و نمایش و اداره اطلاعات و معاون اداره کل انتشارات و رادیو نیز بود.
در سال 1343ش، با حمایت معینیان و پس از استعلام از ساواک، به عنوان متصدی دفتر اطلاعات و مطبوعات ایران و سپس رایزن مطبوعاتی سفارت ایران در لندن منصوب شد. در سال 1347ش نیز با همین عنوان به راولیندی پاکستان منتقل و یک سال بعد، وابسته مطبوعاتی سفارت ایران در آمریکا گردید.
شیرزاد در سال 1349ش، به معاونت اداره کل رادیو تهران رسید و سپس به عنوان سرکنسول به تگزاس آمریکا رفت و در سال 1355ش، با همین سمت به نیویورک آمریکا انتقال یافت. (11)
بهائی دیگری که در رادیو به فعالیت میکرد، عباس فروتن (12) بود. وی عضو حزب توده، معاون اداره کل نگارش وزارت فرهنگ، مدتی سردبیر محله خواندنیها و روزنامه آتش، مدت دو سال اداره کننده مجله آشفته، همکار نصرتالله معینیان در اداره انتشارات رادیو و مورد عنایت و حمایت سردمداران رژیم پهلوی بود. وی پس از آنکه از انتشارات و رادیو به واسطه خلافهای آشکارش اخراج شد، به واسطه خدماتی که به رژیم کرده بود، مجدداً به انتشارات و رادیو راه یافت و با وجود همه فسادهایش مورد حمایت معینیان قرار گرفت. (13)
فروتن عضو هیئت اجرایی و شورای مرکزی و مسئول تبلیغات و انتشارات شورای داوری بود و در هیئت رسیدگی به اعمال خلاف حیثیت و شئون شغلی و اداره کارمندان دولت در وزارت اطلاعات عضویت داشت. همچنین مشاور وزیران آب، اطلاعات و جهانگردی نیز بود. او در حزب ایران نوین عضویت داشت و در روزنامه ندای ایران نوین مسئول انتشارات و تبلیغات بود. فروتن در دورههای 22 و 23 کاندیدای نماینده حزب مردم در مجلس شورای ملی و در انتخابات دوره 24 کاندید حزب مردم در تهران بود. در پرونده وی دوستی نزدیک با ایادی و عضویت در لژ ایران نیز به چشم میخورد. (14)
فروتن مانند ناصرشیرزاد، به واسطه معینیان در رادیو مشغول به کار شد و به همراه شیرزاد و برخی دیگر از دستاندرکاران برنامه خانه و خانواده، ضمن اطلاع از وضعیت خانمهایی که برای دریافت راهنمایی با برنامه در تماس بودند از این اطلاعات سوء استفاده و تا آنجا که مقدورشان بود آنها را گمراه میکردند. (15)
در این زمان برنامههای رادیو به قدری وقیح بود که کارشناسان ساواک را نسبت به تبعات اجتماعی آنها بیمناک ساخته بود. ساواک در گزارش مورخه 37/11/18 خود مینویسد:
«به طوری که شنیده شده غالباً در جشنها و اعیاد مذهبی و یا نمایشات تفریحی روز جمعه رادیو تهران برنامههایی گنجانده شده که اصولاً دیانت و مذهب را به باد مسخره گرفته و به این طریق کمک مؤثری به ضعیف معتقدات مردم ساده لوح و جوانانی که نسبت به مذهب و حق پرستی با نظر شک و تردید مینگرند، مینمایند...» (16)
مأموران ساواک بنا به وظایف سازمانی خود که انتقال هر گونه خبر و فعالیت گروههای مختلف بود، این گونه گزارشها از فعالیت بهائیان را به ادارات مربوطه ساواک ارسال میکردند. اما به دلیل اینکه مدیران ارشد ساواک نظیر پرویز ثابتی (رئیس اداره کل سوم) و از همه مهمتر هویدا و برخی از اعضای کابینهاش از پیروان بهائیت بودند، به این گزارشها بهائی داده نمیشد و آنها را به بایگانی میسپردند.
بهائی دیگری که در این عرصه فرهنگ و هنر به فعالیت میپرداخت، هما احساس نام داشت. وی مسئول امور برنامههای کودکان و نوجوانان بود. احمد اللهیاری (روزنامه نگار مطلع) احسان را اینگونه معرفی میکند:
«هما احسان، متولد سال 1317ش، بود و ادعا میکرد که دوره روزنامه نگاری را در کالج فرانکفورت گذرانده اســت. فعالیت مطبوعاتیاش را از سال 1334ش، با مجله نقش جهان آغاز کرد و سپس به توصیه محفل ملی بهائیان به رادیو آمد و محمود جعفریان براساس همان توصیه و حمایت، مسئولیت گروه کودک را به وی سپرد. برنامه ریز و سمت و سو دهندهی افکار کودکان و نوجوانان بود. وی مدتی هم به واحد اطلاعات و اخبار رادیو تلویزیون رفت و به کار گویندگی پرداخت؛ اما پس از چندی مجدداً دستهایی در حمایت از او فعال شد و با یک گروه تحقیقاتی به نام گروه «مطالعات کودک» با بودجه دولتی و زیر نظر نخست وزیری آغاز به کار کرد. این گروه وظیفه داشت؛ نتیجه مطالعاتش را به نخست وزیر بدهد تا در صورتی که صلاح تشخیص داده شد، برای اجرا به سایر نهادها منعکس شود.» (17)
پینوشتها:
1- احمد اللهیاری، بهائیان در عصر پهلوی، نیمه پنهان، ج31، ص 107.
2- مسعود بهنود، از سیدضیاء تا بختیار، دولتهای ایران از سوم اسفند 1299 تا بهمن 1357، ص 531.
3- سندهای بدون شرح، فصلنامه مطالعات تاریخی، س5، ش20، بهار 1387، ص 232.
4- همایون گشت گر، ماه عسل رژیم پهلوی و بهائیان، فصلنامه تاریخ معاصر ایران، س13، ش50، تابستان 1388، ص 533.
5- عبدالله شهبازی، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج2، ص 387.
6-مسعود بهنود، از سیدضیاء تا بختیار، ص 531.
7- احمد اللهیاری، بهائیان در عصر پهلوی، نیمه پنهان، ج31، صص 111-108.
8- مرکز اسناد وزارت اطلاعات، بزم اهریمن، ج4، صص 394-393.
9-مطبوعات عصر پهلوی، کتاب چهارم، مجله سپید وسیاه، ص 290.
10- احمد اللهیاری، بهائیان در عصر پهلوی، نیمه پنهان، ج31، صص 117-116.
11- رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، ج13، صص 11-10.
12- عباس فروتن فرزند محمد در سال 1303ش، در تهران به دنیا آمد. نامبرده پس از سپری نمودن مقطع ابتدایی در دبستان ادب، از دبیرستان پهلوی دیپلم گرفت و دانشسرای مقدماتی را در کرمان به پایان رساند و در وزارت فرهنگ و هنر آموزگار شد. وی در سال 1326ش، به تهران انتقال یافت و در دبیرستان رشدیه و اداره آمار و تعلیقات به کار پرداخت و در سال 1331ش، از دانشگاه تهران لیسانس فلسفه و علوم تربیتی دریافت نمود. مشارالیه در سال 1329 ش، وارد ارتش شد ولی به علت گرایش کمونیستی پس از یک سال از ارتش اخراج شد. مرکز بررسی اسناد وزارت اطلاعات، حزب ایران نوین به روایت اسناد، ج3، ص 19.
13- احمد اللهیاری، بهائیان در عصر پهلوی، نیمه پنهان، ج31، ص 84.
14-مرکز بررسی اسناد وزارت اطلاعات، حزب ایران نوین به روایت اسناد، ج3، ص 20.
15- رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، ج13، ص 4-3.
16- همان، ص 25.
17- احمد اللهیاری، بهائیان در عصر پهلوی، نیمه پنهان، ج31، ص 86.
منبع مقاله : صادقی، مریم، (1392) واکاوی در لُجنه: نقش بهاییان در پیدایش و استمرار رژیم پهلوی، تهران: شرکت انتشارات کیهان، چاپ اول