خداوند اراده فرمود که پیامبر خود، ابراهیم، فرزند او، اسماعیل، و نیز همسرش، هاجر، به درهای خشک و بیآب و علف فرود آیند، اما آن دره که مکانی خشک و بیحاصل در دل صحرا بود، به مکانی مناسب برای زندگی مبدل شد. مکانی که هم آب و هم چراگاه داشت تا ساکنان آن بتوانند به زندگی خود ادامه دهند.
گرچه رویش گیاه و پیدایش آب در آن سرزمین خشک، طبق ارادهی خداوند و به سبب مهاجرت ابراهیم و خانوادهاش بدانجا صورت گرفت، لیکن حکمت اصلی آن بعداً مشخص شد؛ یعنی زمانی ویران شده بود، در همانجایی که حضرت آدم (علیه السلام) آن را بنا کرده بود، تجدید بنا کند تا اولین خانهای باشد که مردم در آن نماز گزارند و حج به جای آورند. حضرت آدم (علیه السلام) چون به زمین فرود آمد، برای نخستین بار کعبه را بنا کرد و گفتهاند که آن را بنا شده یافت و به گرد آن طواف کرد و به عبادت پرداخت، همان گونه که ملائکه پیرامون آن به عبادت مشغول بودند. از این رو رحمت خداوند شامل این مکان مقدس شد؛ زیرا اولین خانهای بود که در آن خداوند پرستیده میشد. پس از وفات حضرت آدم (علیه السلام) و با گذشت قرنها، خانهی خدا خراب شد و آثار آن از میان رفت. اما ارادهی خداوند بر آن تعلق گرفت که آن خانه مجدداً به دست ابراهیم و فرزندش، اسماعیل - علیهما السلام - به همان شکل اولیه تجدید بنا شود. اما چرا این کار به دست ابراهیم صورت گرفت، بدان علت اسـت که انبیای الهی عهده دار رسالت پروردگار و نشرآن بر روی زمیناند. تمام رسالتها و دعوتهای پیامبران از یک منبع واحد سرچشمه میگیرد و همهی انبیا آمدهاند تا یک مأموریت را به انجام رسانند و سخنی واحد بگویند. از این روست که عمل و سخن هیچ یک از پیامبران را مخالف با دیگر پیامبران نمییابیم، بلکه تلاش هر یک از انبیا مکمل کوششهای سایر انبیاست، لذا عمل ابراهیم (علیه السلام) را در تجدید بنای کعبه میتوان تکمیل کنندهی عمل آدم (علیه السلام) دانست.
ابراهیم (علیه السلام) به دیدار فرزندش، اسماعیل (علیه السلام)، میآید و فرمان خدا را به ی ابلاغ میکند:
(و به ابراهیم و اسماعیل فرمان دادیم که خانهی مرا برای طواف کنندگان و معتکفان و رکوع و سجود کنندگان پاکیزه کنید.) (1)
حضرت اسماعیل با شنیدن آن خبر بسیار خرسند و شادمان شد و از اینکه فرمان الهی او را نیز مکلّف به تجدید بنای کعبه کرده بود، احساس شادمانی میکرد، زیرا با تجدید بنای کعبه، خداپرستان به آن روی میآوردند و به عبادت مشغول میشدند. اسماعیل به کمک پدر ستونهای کعبه را برافراشت و آنها همزمان با تجدید بنا از خداوند درخواست میکردند که عمل آنها را بپذیرد:
(ای پروردگار ما! از ما بپذیر که در حقیقت تو شنوا و دانا هستی.) (2)
ارادهی حق تعالی بر آن تعلق گرفته بود که در تکلیف به پیامبران خویش، تلاشهای «ابراهیم کهنسال» را با کوشش «اسماعیل جوان» در هم آمیزد تا خِرد پیری و شور جوانی در تجدید بنای خانهی او دست به دست هم دهند و بدین ترتیب، حکمت پیری دچار رکود نشود و نیروی جوانی نیز بیجهت هدر نرود، بلکه آن دو، چون بنیانی استوار به کمک هم بیایند تا نام پروردگار را در عالم اعتلا بخشند و برای خیر و مصلحت مردم خدمتی کرده باشند. قصص قرآن آکنده از این گونه پندها و حکمتهاست و تا ابد با انوار خود راه انسانیت و راه عدل و خیر را روشن میکند.
بدین ترتیب، بنای کعبه بازسازی شد. بنایی که یقین آدم، شکیبایی ابراهیم و صبر اسماعیل را در خود داشت. بدین دلیل اسـت که هرکس وارد مسجد الحرام میشود، احساس امنیت میکند و تمام وجود او را میل به صلح و دوستی فرا میگیرد، هرچند تمام عمر خود را در گناه و تباهی گذرانده باشد. او همانند ذرهای که به دور هسته میچرخد، کعبه را طواف میکند، در حالی که با تمام وجود احساس آرامش و امنیت میکند، آرامشی که زمان و مکان را پر کرده اسـت. او احساس میکند که جزو گروهی در آمده اسـت که شایستگی آن را یافتهاند که خداوند آنان را برای زیارت خانهی خود برگزیند.
باگذشت سالهای متوالی، بارها و بارها خانهی خدا رو به ویرانی نهاده و تجدید بنا شده اسـت، آن هم بر همان اساسی که حضرت ابراهیم آن را بنا کرده بود. این مسئله دو امر مهم را ثابت میکند: اول، الهی بود خانهی کعبه و دوم اینکه این خانه باید همانی باشد که ابراهیم (علیه السلام) ساخت، زیرا خانهی خدا باید با دیگر خانهها متفاوت باشد.
درست اسـت که برای ثمر رسیدن تلاش ابراهیم و اسماعیل به کمک تعدادی دیگر از مردان نیاز بوده اسـت، اما آن دو تمام مراحل انجام دادن کار؛ یعنی کندن پی زمین و تراشیدن سنگها و بردن آنها به پای بنا و سپس چیدن سنگها بر روی هم را به تنهایی بر عهده داشتند و این نشان میدهد که آن دو انسانهای معمولی نبودهاند و همان طور که گفتهاند «توفیق هر کس به قدر همّت اوست.» با چنین شرایطی معلوم نیست که بنای کعبه چقدر به درازا کشیده باشد. همانطور که هیچ کس نمیتواند حدس بزند که حضرت نوح (علیه السلام) چه مدتی را به ساختن کشتی مشغول بوده اسـت.
همان طور که کشتی نوح باعث نجات مؤمنان شد، خانهی کعبه نیز پناه مؤمنان موحد اسـت. کعبه، کشتی نجات ثابتی اسـت که هر که از طوفان هولناک روز قیامت بیم داشته باشد، میتواند به آن پناه ببرد.
پروردگارا! ما را تسلیم فرمان خود قرار ده و از نسل ما امتی فرمانبردار خود پدید آور.) (3)
این دعا برای آرامش دلهای ماست. ارزش این دعا به حدی اسـت که حضرت ابراهیم (علیه السلام) و فرزندش، اسماعیل (علیه السلام)، به آن متوسل میشدند. لذا این دعا، بالاترین دعاهاست. این دعا علاوه بر اینکه مکنونات قبلی مؤمنان را آشکار میکند و میزان عقیدهی آنها را نشان میدهد، بیانگر آن اسـت که مؤمنان کعبه را خانهای مقدس برای خود و تمام انسانها در هر زمان و مکانی میدانند، شاید خداوند به برکت این خانه، توبهی آنها را بپذیرد:
(پروردگارا! آداب دینی ما را به ما نشان ده و بر ما ببخشای که تو، توبه پذیر و مهربان هستی.) (4)
بنابراین، توجهات ابراهیم و اسماعیل-علیهما السلام- به مردم از زمان حیاتشان فراتر میرود و آنان خواستار آیندهای مقبول برای امت اسلامی میشوند و جز خداوند متعال، کسی را قادر به ساختن چنین آیندهای نمیدانند که آن هم تنها از طریق فرستادن انبیا امکان پذیر اسـت لذا آنان دست به دعا به درگاه خداوند متعال دراز میکنند و میگویند:
(پروردگارا! در میان آنان، فرستادهای از خودشان برانگیز تا آیات تو را بر آنان بخواند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد و پاکیزهشان کند، زیرا تو پیروزمند و حکیم هستی.) (5)
دعای آن دو پیامبر بزرگوار اجابت شد و پیامبران یکی پس از دیگری آمدند تا اینکه نوبت به خاتم انبیا، محمد بن عبدالله (ص)، رسید تا قرآن را بر مردم تلاوت کند و علم و حکمت به آنان بیاموزد و جهان را به برکت اسلام پاکیزه دارد. برای اینکه دعوت به ایمان همچنان پابرجاست بماند، لازم بود سمبلی وجود داشته باشد که خود دلیلی بر این دعوت باشد. از آنجا که بیت الله الحرام از زمان حضرت ابراهیم (علیه السلام) دلیل و راهنمای این دعوت بوده اسـت، لذا خراب شدن آن موجب خواهد شد تا نفوس ضعیف تصور کنند که دعوت قطع شده اسـت. لذا آیهی شریفه استمرار این دعوت را القا میکند علاوه بر این، نشانهی استمرار این دعوت سنگی اسـت که جبرئیل (علیه السلام) به دست ابراهیم داده اسـت تا آن را در جای معینی از خانهی خدا قرار دهد.
حضرت ابراهیم (علیه السلام) و فرزندش، اسماعیل (علیه السلام)، از محل نصب آن سنگ طواف را آغاز کردند و آنها پس از طواف مقابل سنگ ایستادند و آن را بوسیدند و از این رو بوسیدن سنگ پس از طواف برای مؤمنان سر مشقی از عبادت شد. ما نیز وقتی به این سنگ نزدیک میشویم، لبهایمان ناخود آگاه میل به بوسیدن آن میکند تا بدین وسیله پاک و متبرک شود.
اما انگیزهی حضرت ابراهیم از طواف کعبه و بوسیدن حجرالاسود چه بوده اسـت؟
آیا او میخواسته اسـت تا آیندگان این کار او را به خاطر داشته باشند و نام خود را جاودانه کند؟ حاشاکه حضرت ابراهیم (علیه السلام) چنین نیتی داشته باشد. او با این کار چشم بر آینده داشت، آیندهای خیلی دور. او خواسته اسـت تا خطاب به نسلهای آینده بگوید:
«اینجا در مقابل این خانه، همهی مردم به مساوات و برابری میرسند، آنها کاملاً برابر هستند، هیچ کسی بر دیگری امتیازی ندارد، نه اربابی هست و نه مولایی، نه فقیری و نه ثروتمندی، نه حاکمی و نه محکومی. هیچ عربی بر غیر عرب برتری ندارد، همه مخلوقات خدا هستند و در پیشگاه او برابرند، اگر فضیلتی باشد، به کسانی تعلق دارد که ایمان قویتری دارند و از عقیدهای استوارتر برخوردارند و بر صراط مستقیم هستند.»
بنابراین، هدف، بسیار بزرگ و متعالی اسـت و هیچ ربطی به هوای نفس ندارد، بلکه نویدی برای انسانها و تشویق آنها به گسترش عدل و محبت بر روی کل زمین اسـت. آرزوی قبلی حضرت ابراهیم (علیه السلام) تحقق یافته اسـت و هر زایری که از زیارت کعبه به خانهی خود باز میگردد، حالاتی به او دست میدهد که از قبل آنها را نمیشناخته اسـت؛ یعنی احساس تعالی انسانیت و میل به عالیترین الگوهای خوبی و نیکی. اگر شخصی در زیارت اول چنین توفیقی نیافت، در زیارت دوم به آن خواهد رسید. انسان در برابر کعبه میایستد و با آب مقدس زمزم خود را شستشو میدهد و بدنش را پاک میکند و از آن آب مینوشد. ناگاه تمام هواهای نفسانی او به کناری می رود و او آیندهی زندگی خود را با کرامت و در شأن خود میبیند و در آخرت نیز رستگار خواهد شد. کعبه، خانهی طهارت و صفاست. خداوند متعال میفرماید:
(و به ابراهیم و اسماعیل فرمان دادیم که خانهی مرا برای طواف کنندگان و معتکفان و رکوع و سجود کنندگان، پاکیزه کنید.) (6)
قرآن کریم برخی از فواید حج را برای ما چنین بیان کرده اسـت:
(در حقیقت، نخستین خانهای که عبادت مردم بنا شده اسـت، همان خانهای اسـت که در مکه قرار دارد و برای جهانیان مایهی برکت و هدایت اسـت. در آن نشانههایی روشن اسـت ، از جمله مقام ابراهیم و هر که بدان داخل شود، در امان اسـت. برای خدا، حج آن خانه، بر کسانی که توانایی رفتن به آنجا را داشته باشند، واجب اسـت و هر که کفر ورزد، بداند که خداوند از جهانیان بینیاز اسـت.) (7)
(و کعبه را برای مردم محل اجتماع و جای امنی قرار دادیم و [فرمودیم] مقام ابراهیم را نمازگاه خویش گیرید.) (8)
(و چون برای ابراهیم جای خانه را معین کردیم، بدو گفتیم: چیزی را با من شریک مساز و خانهام را برای طواف کنندگان و قیام کنندگان و رکوع کنندگان و سجده کنندگان، پاکیزهدار.) (9)
(و در میان مردم برای [ادای] حج بانگ برآور تا [زائران] پیاده و [سوار] بر هر شتر لاغری-که از راه دور میآیند- به سوی تو روی آورند. تا شاهد منافع خویش باشند و نام خدا را در روزهای معلومی بر دامهای زبان بستهای که روزی آنان کرده اسـت، ببرند. پس، از آنها بخورید و به درماندهی مستمند بخورانید. سپس باید آلودگی خود را بزدایند و به نذرهای خود وفا کنند و بر گردِ آن خانهی کهن [= کعبه] طواف به جای آورند. این اسـت [آنچه مقرر شده] و هرکس مقررات خدا را بزرگ دارد، آن برای او نزد پروردگارش بهتر اسـت و برای شما دامها حلال شده اسـت، مگر آنچه بر شما خوانده میشود. پس، از پلیدیِ بتها دوری کنید و از گفتار باطل اجتناب ورزید.) (10)
(خداند [زیارت] کعبه، بیت الله الحرام، را وسیلهی به پا داشتن [مصالح] مردم قرار داده و ماه حرام و قربانیهای بینشان و قربانیهای نشاندار را [نیز به همین منظور مقرر فرموده اسـت]، این [جمله] برای آن اسـت تا بدانید که خدا آنچه را در آسمانها و آنچه در زمین اسـت میداند و خداست که بر هر چیزی داناست.) (11)
کعبه خانهی مبارکی اسـت که هر که وارد آن شود، در امان خواهد بود. برای زائر، ثواب به همراه دارد و مقام ابراهیم که خداوند امر فرموده اسـت تا آن را مصلا قرار دهیم، در آن واقع اسـت و نیز خداوند امر فرموده اسـت که عبادت کنان، نمازخوان، شاکر و ستایش کنان به سوی آن رهسپار شویم و در تمام نمازهای شبانه روز هر کجا که باشیم، روی به سوی آن کنیم. وقتی به کعبه روی میآوریم، لازم اسـت زحمات و تلاشهای حضرت ابراهیم و اسماعیل (علیه السلام) را به خاطر بیاوریم، اما عبادت ما مختص به خدا باشد. نماز با خشوع خواندن در مقام ابراهیم اجر و پاداش بسیاری دارد و بر مقام و منزلت ابراهیم (علیه السلام) نیز میافزاید، زیرا رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: «هر کس سنت حسنهای از خود بر جای نهد، ثواب آن را و ثواب هر که بدان عمل کند را تا روز قیامت خواهد برد.»
خانهی خدا نیز پس از اینکه به دست ابراهیم و اسماعیل (علیه السلام) تجدید بنا شد، پیوسته شاهد زوار انبوهی اسـت که هرگز پایانی ندارد و کعبه مشرّفه در هیچ لحظهای نیست که پذیرای حاجیان از سراسر کرهی زمین نباشد. آنها برای اجابت دعوت پروردگارشان و با طیب خاطر و اشتیاق فراوان لبیک گویان خود را به آنجا میرسانند.
اگر بخواهیم کعبهی شریفه را آنگونه که شایستهی آن اسـت وصف کنیم، همان بهتر که اختیار سخن را به امیرالمؤمنین، علی بن ابی طالب (علیه السلام)، بسپاریم و با هم ببینیم که ایشان در نهج البلاغه آن را چگونه توصیف کرده اسـت:
«زیارتِ خانهاش را فریضه کرد بر شما مردمان و قبلهاش ساخت برای همگان و آمدنگاه مسلمانان، تا بدان در آیند چون چارپایان و بدان پناه بَرند چون کبوتران و دو نشانه برای دینداران: فروتنی برابر عظمتِ او و اعتراف به عزّ او و از آفریدگانش آن را گزید که چون دعوت او را شنید در گوش کشید و به جان و دل خرید. اینان به راه افتادند و پا بر جای پای پیامبران نهادند و چون فرشتگانِ گرد عرش بر پای بندگی ایستادند، بر سودهای روز بازار عبادت هر دم فزودند و به هنگام تشریف، مغفرت او را از یکدیگر ربودند. خدا کعبه را برای اسلام، نشان و برای پناهندگان، خانهی امان ساخت، رفتن به سوی خانه را واجب گرداند و حقّ آن را بشناساند و بندگان را به زیارت آن خواند که فرمود: (بر هر کس که تواند، زیارت خانه واجبی از سوی خدای بیانباز اسـت و آن که سر باز زند خدا از جهانیان بینیاز اسـت.)
نمیبینید خدای سبحان، پیشینیان از آدم (صلی الله علیه و آله و سلم) تا پسینیان از این عالم را آزمود-به حرمت نهادن- سنگهایی بیزبان و سود که نبیند و نتواند شنود. پس خدا آن را خانهی با حرمتِ خود ساخت و برای فراهم آمدن و عبادت مردمانش پرداخت. پس آن خانه را سنگلاخی نهاد از همهی سنگستانهای زمین دشوارتر و ریگزاری رویشِ آن از همه کمتر. به درّهای از دیگر درّهها تنگتر، میان کوههایی سخت و ریگهایی نرم دشوار گذر و چشمههایی زه آب آن کم و جدا از هم که شتر در آن فربه نشود و اسب و گاو و گوسفند علف نیابد. پس آدم و فرزندان او را فرمود تا روی بدان خانه دارند- و با حرمتش شمارند- پس خانه برای آنان جایگاهی گردید که سود سفرهای خود را در آن بردارند و مقصدی که بارهای خویش در آن فرود آرند. دلها در راهِ دیدار آن شیدا، از دشتهایی بیآب و گیاه و مغاکِ درههای ژرف و جزیرههای از یکدیگر جدا، در پهنهی دریا، تا از روی خواری شانههاشان را بجنبانند و گرداگرد خانه، کلمهی تهلیل بر زبان رانند و برگامها رَوَند دوان، خاک آلود و موپریشان. جامهها را به یک سو انداخته و با واگذاشتن موها خلقت نیکوی خود را زشت ساخته. آزمایشی بزرگ و امتحانی دشوار و آزمودنی آشکار برای پدید آمدن نافرمان از فرمانبردار. خدا زیارت خانه را موجب رحمت خود فرمود و وسیلت رسیدن به بهشت نمود.
و اگر خدای سبحان میخواست خانهی با حرمت و عبادتگاه با عظمت خود را میان باغستانها نهد و جویبار و در زمین نرم و هموار و در درختستانهای از هم ناگسسته و میوهها در دسترس و عمارتها در هم و دهستانها به یکدیگر پیوسته، میان گندمزارهای نیکو و باغهای سرسبز تازه رو و زمینهای پرگیاه گرداگرد او و بقعههای پرباران و باغستانهای خرم و راههای آبادان، پاداش کم بود و آزمایش ناچیز هم و اگر بنیادی که پایهی آن بناست و سنگهایی که خانه بدانها برپاست، از زمرد سبز بود و یاقوت سرخفام و با روشنی و درخشش تمام، از راه یافتن دو دلی در سینهها میکاست و کوشش شیطان را از دلها دور میکرد و شک و تردید از مردمان برمیخواست. لیکن خدا بندگانش را به گونهگون سختیها میآزماید و با مجاهدتها به بندگیشان وادار مینماید و به ناخوشایندها آزمایششان میکند تا خود پسندی را از دلهایشان بزداید و خواری و فروتنی را در جانهایشان جایگزین فرماید و آن را درهایی سازد گشاده به بخشش او و وسیلتهایی آماده برای آمرزش او.» (12)
این اسـت حجتی که خداوند متعال آن را بر مسلمانان و در روزهای مشخصی از ماه ذیحجه، واجب کرده اسـت. پس هر که از دین ابراهیم پیروی کند، خداوند او را هدایت خواهد فرمود تا از مؤمنان صالح شود. بنابراین، بر ما واجب اسـت که از دین آن پیامبر بزرگ؛ یعنی ابراهیم (علیه السلام) تبعیت کنیم:
(و چه کسی-جز آن که به سبک مغزی گراید- از آیین ابراهیم روی برمیتابد؟ و ما او را در این دنیا برگزیدیم و البته در آخرت [نیز] از شایستگان خواهد بود. هنگامی که پروردگارش به او فرمود: تسلیم شو، گفت: به پروردگار جهانیان تسلیم شدم. و ابراهیم و یعقوب، پسران خود را به همان [آیین] سفارش کردند؛ [و هر دو در وصیتشان چنین گفتند:] این پسران من! خداوند بر شما این دین را برگزید؛ پس البته نباید جز مسلمان بمیرید.) (13)
خدایا ما را مسلمان، زندهبدار و مسلمان، بمیران که تو دانا و حکیم هستی و درود و سلام خود را بر ابراهیم و خاندان ابراهیم در جهان بفرست که به راستی تو ستوده و با عظمت هستی.
اینکه به ذکر آیات و سورههایی میپردازیم که دربارهی ابراهیم (علیه السلام) نازل شدهاند:
الف) سورهی صافات، آیات 83 تا 113
(و بیگمان، ابراهیم از پیروان اوست. آن گاه که با دلی پاک به [پیشگاه] پروردگارش آمد. چون به پدر [خوانده] و قوم خود گفت: چه میپرستید؟ آیا غیر از آنها، به دروغ، خدایانی [دیگر] میخواهید؟ پس گمانتان به پروردگار جهانیان چیست؟ پس نظری به ستارگان افکند و گفت: من کسالت دارم! پس پشتکنان از او، روی برتافتند! تا نهانی به سوی خدایانشان رفت و [به ریشخند] گفت: آیا غذا نمیخورید؟ شما را چه شده [اسـت] که سخن نمیگویید؟ پس با دست راست، بر سر آنها زدن گرفت تا دوان دوان سوی او روی آوردند. [ابراهیم] گفت: آیا آنچه را میتراشید، میپرستید؟ با اینکه خدا شما و آنچه را بر میسازید آفریده اسـت! گفتند: برایش [کوره] خانهای بسازید و در آتشش بیندازید! پس خواستند به او نیرنگی زنند؛ و [لی] ما آنان را پست گردانیدیم. و [ابراهیم] گفت: من به سوی پروردگارم رهسپارم، او مرا راهنمایی خواهد کرد. ای پروردگار من! مرا [فرزندی] از شایستگان بخش. پس او را به پسری بردبار مژده دادیم و وقتی با او به جایگاه سعی رسید، گفت: ای پسرک من! من در خواب [چنین] میبینم که تو را سر میبرم پس ببین چه به نظرت میآید؟ گفت: ای پدر! به آنچه مأمور شدهای عمل کن! اگر خدا بخواهد مرا از شکیبایان خواهی یافت. پس وقتی هر دو، تن در دادند [و همدیگر را بدرود گفتند] و [پسر] را به پیشانی بر خاک افکند، او را ندا دادیم که ای ابراهیم! رؤیا [ی خود] را حقیقت بخشیدی! ما نیکوکاران را چنین پاداش میدهیم! راستی که این همان آزمایش آشکار بود! و او را در ازای قربانی بزرگ باز رهانیدیم و در [میان] آیندگان برای او [آوازهی نیک] بر جای گذاشتیم. درود بر ابراهیم! نیکوکاران را چنین پاداش میدهیم. در حقیقت، او از بندگان با ایمان ما بود و او را اسحاق برکت دادیم و از نسل آن دو، برخی نیکوکاران و [برخی] آشکارا به خود ستمکار بودند)
ب) سورهی ابراهیم، آیات 35 تا 41
(و [یاد کن] هنگامی را که ابراهیم گفت: پروردگارا! این شهر را ایمن کن و مرا و فرزندانم را از پرستیدن بتان دور دار. پروردگارا! آنها بسیاری از مردم را گمراه کردند. پس هر که از من پیروی کند، بیگمان او از من اسـت و هر که نافرمانی کند، به یقین تو آمرزنده و مهربان هستی. پروردگارا! من [یکی از] فرزندانم را در درهای بیکشت، نزدیک خانهی محترم تو سکونت دادم. پروردگارا! تا نماز را به پا دارند، پس دلهای برخی از مردم را به سوی آنان گرایش ده و آنان را از محصولات [مورد نیازشان] روزی ده، باشد که سپاسگزاری کنند. پروردگارا! بیگمان تو آنچه را پنهان میداریم و آنچه را آشکار میسازیم، میدانی و چیزی در زمین و در آسمان بر خدا پوشیده نمیماند. سپاس خدای را که با وجود سالخوردگی، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید. به راستی پروردگار من شنوندهی دعاست. پروردگارا! مرا و فرزندانم را برپا دارندهی نماز قرار ده. پروردگارا! دعای مرا بپذیر. پروردگارا! روزی که حساب برپا میشود، بر من و پدر و مادرم و بر مؤمنان ببخشای.)
ج) سورهی انبیاء، آیات 51 تا 71
(و در حقیقت، پیش از آن به ابراهیم رشد [فکری] دادیم و ما به [شایستگی] او دانا بودیم. آنگاه که به پدر خود و قومش گفت: این مجسمههایی که به پرستش آنها دل نهادهاید، چیستند؟ گفتند: پدران خود را دیدیم که آنها را میپرستیدند. گفت: قطعاً شما و پدرانتان در گمراهی آشکاری بودید. گفتند: آیا حق را برای ما آوردهای یا تو از شوخی کنندگانی؟ گفت: [نه] بلکه پروردگارتان، پروردگار آسمانها و زمین اسـت، همان کسی که آنها را پدید آورده اسـت و من بر این [واقعیت] از گواهانم و سوگند به خدا که پس از آن که پشت کردید و رفتید، قطعاً در کار بتانتان تدبیری خواهم کرد. پس آنها را - جز بزرگترینشان را- ریز ریز کرد، باشد که به سراغ آن بروند. گفتند: چه کسی با خدایان ما چنین [معاملهای] کرده اسـت که او واقعاً از ستمکاران اسـت؟ گفتند: شنیدیم جوانی به نام ابراهیم از آنها سخن میگفت. گفتند: پس او را در برابر دیدگان مردم بیاورید، باشد که آنان شهادت دهند. گفتند: ای ابراهیم! آیا تو با خدایان ما چنین کردی؟ گفت: بلکه بزرگترینشان چنین کرده اسـت، اگر سخن میگویند از آنها بپرسید. پس به خود آمدند و [به یکدیگر] گفتند: در حقیقت، شما ستمکارید. سپس سرافکنده شدند [و گفتند:] قطعاً دانستهای که اینها سخن نمیگویند. گفت: آیا جز خدا چیزی را میپرستید که هیچ سود و زیانی به شما نمیرساند؟ بیزارم از شما و از آنچه غیر از خدا میپرستید. مگر نمیاندیشید؟ گفتند: اگر میخواهید کاری کنید، او را بسوزانید و خدایانتان را یاری دهید. گفتیم: ای آتش! برای ابراهیم سرد و بیآسیب باش. و خواستند به او نیرنگی بزنند و [لی] آنان را از زیانکارترین [مردم] قرار دادیم. او و لوط را رهانیدیم و به سرزمینی که آن را برکت جهانیان قرار دادهایم، بردیم.) د) سورهی انعام، آیات 74 تا 83
(و [یاد کن] هنگامی را که ابراهیم به پدر خود، آزر، گفت: آیا بتان را خدایان [خود] میگیری؟ من همانا تو و قوم تو را در گمراهی آشکار میبینم. و این گونه، ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نمایاندیم تا از جملهی یقینکنندگان باشد. پس چون شب بر او پرده افکند، ستارهای دید؛ گفت: این پروردگار من اسـت و آنگاه چون غروب کرد، گفت غروب کنندگان را دوست ندارم و چون ماه را در حال طلوع دید، گفت: این پروردگار من اسـت. آن گاه چون ناپدید شد، گفت: اگر پروردگارم مرا هدایت نکند، قطعاً از گروه گمراهان خواهم بود. پس چون خورشید را دید که طلوع میکند، گفت: این پروردگار من اسـت. این بزرگتر اسـت و هنگامی که افول کرد، گفت: ای قوم من! از آنچه [برای خدا] شریک میسازید بیزارم. من از روی اخلاص و پاکدلی به سوی کسی روی آوردم که آسمانها و زمین را پدید آورده اسـت و من از مشرکان نیستم. و قومش با او به ستیزه پرداختند. گفت: آیا با من دربارهی خدا محاجّه میکنید و حال آن که او مرا راهنمای کرده اسـت؟ و من از آنچه شریک او میسازید بیمی ندارم، مگر آن که پروردگارم چیزی بخواهد. علم پروردگارم به هر چیزی احاطه یافته اسـت. پس آیا یادآور نمیشوید؟ و چگونه از آنچه شریک [خدا]َ میگردانید بترسم، با آن که شما خود از اینکه چیزی را شریک خدا ساختهاید که [خدا] دلیلی دربارهی آن بر شما نازل نکرده اسـت نمیهراسید؟ پس اگر میدانید، کدام یک از [ما] دو دسته به ایمنی سزاوارتر اسـت؟ کسانی که ایمان آوردهاند و ایمان خود را به شرک نمیآلایند، آنان ایمن هستند و ایشان راهیافتگاناند. و آن حجّت ما بود که به ابراهیم در برابر قومش دادیم. درجات هر کس را که بخواهیم بالا میبریم، زیرا پروردگار تو حکیم و داناست.)
هـ) سورهی عنکبوت، آیات 16 تا 27
(و [یاد کن] ابراهیم را چون به قوم خویش گفت: خدا را بپرستید و از او پروا بدارید؛ اگر بدانید این [کار] برای شما بهتر اسـت. واقعاً آنچه را شما سوای خدا میپرستید، جز بتانی [بیش] نیستند و دروغی بر میسازید. در حقیقت، کسانی را که جز خدا میپرستید، اختیار روزی شما را در دست ندارند. پس روزی را پیش خدا بجویید و او را بپرستید و وی را سپاس گویید که به سوی او بازگردانیده میشوید و اگر تکذیب کنید، قطعاً امتهای پیش از شما [هم] تکذیب کردند و بر پیامبر [خدا] جز ابلاغ آشکار [وظیفهای] نیست. آیا ندیدهاند که خدا چگونه آفرینش را آغاز میکند و سپس آن را باز میگرداند؟ در حقیقت، این [کار] بر خدا آسان اسـت. بگو: در زمین بگردید و بنگرید چگونه آفرینش را آغاز کرده اسـت. سپس [باز] خداست که آخرت را پدید میآورد؛ خداست که بر هر چیزی تواناست. هر که را بخواهد عذاب و هر که را بخواهد رحمت میکند و به سوی او بازگردانیده میشوید. و شما نه در زمین و نه در آسمان درمانده کنندهی [او] نیستید و جز خدا برای شما یار و یاوری نیست. و کسانی که آیات خدا و لقای او را منکر شدند، آنانی هستند که از رحمت من نومیدند و ایشان را عذابی پر درد خواهد بود. و پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: بکشیدش یا بسوزانیدش، ولی خدا او را از آتش نجات بخشید. آری، در این [نجات بخشیِ خدا] برای مردمی که ایمان دارند، قطعاً دلایلی اسـت. و [ابراهیم] گفت: جز خدا، فقط بتهایی را اختیار کردهاید که آن هم برای دوستی میان شما برخی دیگر را لعنت میکنند و جایتان در آتش اسـت و برای شما یاورانی نخواهد بود. پس لوط به او ایمان آورد و [ابراهیم] گفت: من به سوی پروردگار خود روی میآورم که او ارجمند و حکیم اسـت. و اسحاق و یعقوب را به او عطا کردیم و در میان فرزندانش پیامبری و کتاب قرار دادیم و در دنیا پاداشش را به او بخشیدیم و قطعاً در آخرت [نیز] از شایستگان خواهد بود.)
و) سورهی شعراء، آیات 69 تا 89
(و بر آنان گزارش ابراهیم را بخوان. آنگاه که به پدر خود و قومش گفت: چه میپرستید؟ گفتند: بتانی را میپرستیم و همواره ملازم آنهاییم. گفت: آیا وقتی دعا میکنید، از شما میشنوند؟ یا به شما سود یا زیان میرسانند؟ گفتند: نه، بلکه پدران خود را دیدیم که چنین میکردند. گفت: آیا در آنچه میپرستیدهاید تأمل کردهاید؟ شما و پدران پیشین شما؟ قطعاً همه آنها - جز پروردگار جهانیان - دشمن من هستند. آن کس که مرا آفریده اسـت، هم او راهنماییام میکند. و آن کس که او به من خوراک میدهد و سیرابم میکند و چون بیمار شوم، او مرا درمان میبخشد. و آن کس که مرا میمیراند و سپس زندهام میکند و آن کس که امیدم دارم روز پاداش، گناهم را بر من ببخشاید. و برای من در [میان] آیندگان آوازهی نیکو گذار و مرا از وارثان بهشت پرنعمت گردان و بر پدرم ببخشای که او از گمراهان بود و روزی که [مردم] برانگیخته میشوند، رسوایم مکن، روزی که هیچ مال و فرزندی سود نمیدهد، مگر کسی که دلی پاک به سوی خدا بیاورد.)
ز) سورهذاریات، آیات 24 تا 37
(آیا خبر مهمانان ارجمند ابراهیم به تو رسید؟ چون بر او درآمدند؛ پس سلام گفتند. گفت: سلام، مردمی ناشناسید. پس آهسته به سوی زنش رفت و گوسالهای فربه [و بریان] آورد. آن را به نزدیکشان برد [و] گفت: مگر نمیخورید؟ و [در دلش] از آنان احساس ترسی کرد. گفتند: مترس و او را به پسری دانا مژده دادند. و زنش با فریادی [از شگفتی] سر رسید و بر چهرهی خود زد و گفت: زنی پیر نازا [چگونه بزاید]؟ گفتند: پروردگارت چنین فرموده اسـت. او خود حکیم داناست. [ابراهیم] گفت: ای فرستادگان! مأموریت شما چیست؟ گفتند: ما به سوی مردمی پلیدکار فرستاده شدهایم تا سنگهایی از گِل رُس بر [سرِ] آنان فرو فرستیم. [که] نزد پروردگارت برای مسرفان نشانگذاری شده اسـت. پس هر که از مؤمنان در آن [شهرها] بود، بیرون بردیم و [لی] در آنجا جز یک خانه از فرمانبران [خدا بیشتر] نیافتیم و در آنجا برای آنها که از عذاب پر درد میترسند، عبرتی به جای گذاشتیم.)
ح) سورهی هود، آیات 69 تا 76
(و به راستی، فرستادگان ما برای ابراهیم مژده آوردند، سلام گفتند: پاسخ داد: سلام و دیری نپایید که گوسالهای بریان آورد و چون دید دستهایشان به غذا دراز نمیشود، آنان را ناشناس یافت و از ایشان ترسی بر دل گرفت. گفتند: مترس، ما به سوی قوم لوط فرستاده شدهایم و زن او ایستاده بود. خندید. پس وی را به اسحاق و از پس اسحاق به یعقوب مژه دادیم. [همسر ابراهیم] گفت: وای برمن! آیا فرزند آورم با آنکه من پیرزنم و این شوهرم پیرمرد اسـت؟ واقعاً این چیز بسیار عجیبی اسـت. گفتند: آیا از کار خدا تعجب میکنی؟ رحمت خدا و برکات او بر شما خاندان [رسالت] باد. بیگمان، او ستودهای بزرگوار اسـت. پس وقتی ترس ابراهیم زایل شد و مژدهی [فرزنددار شدن] به او رسید، دربارهی قوم لوط با ما [به قصد شفاعت] چون و چرا میکرد. زیرا ابراهیم، بردبار، مهربان و بازگشت کننده [به سوی خدا] بود. ای ابراهیم! از این [چون و چرا] روی برتاب که فرمان پروردگارت آمده اسـت و برای آنان عذابی که بیبازگشت اسـت، خواهد آمد.)
ط) سورهی زخرف، آیات 26 و 27
(و چون ابراهیم به [نا] پدری خود و قومش گفت: من واقعاً از آنچه میپرستید بیزارم، مگر [از] آن کس که مرا پدید آورد و البته او مرا راهنمایی خواهد کرد.)
ی) سورهی حجر، آیاتِ 51 تا 60
(و از مهمانان ابراهیم به آنان خبر ده. هنگامی که بر او وارد شدند و سلام گفتند. [ابراهیم] گفت: ما از شما بیمناکیم. گفتند: مترس که ما تو را به پسری دانا مژده میدهیم. گفت: آیا با اینکه مرا پیری فرا رسیده اسـت بشارتم میدهید؟ به چه بشارت میدهید؟ گفتند: ما تو را به حق بشارت دادیم. پس، از نومیدان مباش. گفت: چه کسی –جز گمراهان-از رحمت پروردگارش نومید میشود؟ [سپس] گفت: ای فرشتگان، [دیگر] کارتان چیست؟ گفتند: ما به سوی گروه مجرمان فرستاده شدهایم، مگر خانوادهی لوط که ما قطعاً همهی آنان را نجات میدهیم، جز زنش را که مقدر کردیم او از بازماندگان [در عذاب] باشد.)
ک) سورهی مریم، آیات 41 تا 49
(و در این کتاب به یاد ابراهیم پرداز ، زیرا او پیامبری بسیار راستگوی بود. چون به پدرش گفت: پدر جان! چرا چیزی را که نمیشنود و نمیبیند و از تو چیزی را دور نمیکند میپرستی؟ ای پدر! به راستی مرا دانشی دادهاند که به تو ندادهاند. پس، از من پیروی کن تا تو را به راهی راست هدایت کنم. پدر جان! شیطان را مپرست که شیطان [خدای] رحمان را نافرمان بود، پدرجان! من میترسم از جانب [خدای] رحمان عذابی به تو رسد و تو یار شیطان باشی. گفت: ای ابراهیم! آیا تو از خدایان من متنفری؟ اگر باز نایستی تو را سنگسار خواهم کرد و [برو] برای مدتی طولانی از من دور شو. [ابراهیم] گفت: درود بر تو باد! به زودی از پروردگارم برای تو آمرزش میخواهم، زیرا او همواره به من مهربان بوده اسـت و از شما و [از] آنچه غیر از خدا میخواهید، کناره میگیرم و پروردگارم را میخوانم. امیدوارم که در خواندن پروردگارم ناامید نباشم. و چون از آنها و [از] آنچه به جای خدا میپرستیدند کناره گرفت، اسحاق و یعقوب را به او عطا کردیم و همه را پیامبر گردانیدیم.)
ل) سورهی بقره، آیات 124 تا 132
(و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتی بیازمود. و وی آن همه را به انجام رسانید، [خدا به او] فرمود: من تو را پیشوای مردم قرار دادم. [ابراهیم] پرسید از دودمانم [چطور]؟ فرمود: پیمان من به بیدادگران نمیرسد. و چون خانهی [کعبه] را برای مردم محل اجتماع و [جای] امنی قرار دادیم، [و فرمودیم:] مقام ابراهیم را نمازگاه خویش گیرید و به ابراهیم و اسماعیل فرمان دادیم که خانهی مرا برای طواف کنندگان و معتکفان و رکوع و سجودکنندگان، پاکیزه کنید. و چون ابراهیم گفت: پروردگارا! این [سرزمین] را شهری امن کن و مردمش را - هر کس از آنان که به خدا و روز بازپسین ایمان بیاورد - از فرآوردهها، روزی بخش. فرمود: و[لی] هر کس کفر بورزد، اندکی برخوردارش میکنم، سپس او را با خواری به سوی عذاب آتش [دوزخ] میکشانم و چه بد سرانجامی اسـت. و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایههای خانه [کعبه] را بالا میبردند، [میگفتند:] ای پروردگار ما! از ما بپذیر که در حقیقت، تو شنوا و دانا هستی. پروردگارا! ما را تسلیم [فرمان] خود قرار ده و از نسل ما امتی فرمانبردار خود [پدید آور] و آداب دینی ما را به ما نشان ده و بر ما ببخشای که تو، توبهپذیر و مهربان هستی. پروردگارا! در میان آنان فرستادهای از خودشان برانگیز تا آیات تو را بر آنان بخواند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد و پاکیزهشان کند، زیرا که تو خود پیروزمند و حکیم هستی. و چه کسی-جز آن که به سبک مغزی گراید- از آیین ابراهیم روی برمیتابد؟ و ما او را در این دنیا برگزیدیم و البته در آخرت [نیز] از شایستگان خواهد بود. هنگامی که پروردگارش به او فرمود: تسلیم شو، گفت: به پروردگار جهانیان تسلیم شدم. و ابراهیم و یعقوب، پسران خود را به همان [آیین] سفارش کردند؛ [و هر دو در وصیتشان چنین گفتند:] ای پسران من! خداوند برای شما این دین را برگزید؛ پس، البته نباید جز مسلمان بمیرید.)
پینوشتها:
1- قرآن، بقره/125.
2- قرآن، بقره/127.
3- قرآن، بقره/128.
4- قرآن، بقره/128.
5- قرآن، بقره/129.
6- قرآن، بقره/125.
7- قرآن، آل عمران96-97.
8- قرآن، بقره/125.
9- قرآن، حج/26.
10- قرآن، حج/27-30.
11- قرآن، مائده/97.
12- نهج البلاغه، خطبهی قاصعه.
13- قرآن، بقره/130-132.
منبع مقاله : زین، سمیح عاطف؛(1393)، داستان پیامبران در قرآن، مترجمان: علی چراغی و [دیگران ...]، تهران: موسسه نشر و تحقیقات ذکر، چاپ سوم