مهدی پرهام، مشتری دستبه نقد استقلال را بیشتر بشناسید
مهدی پرهام، مالک باشگاه نساجی، عابربانک استقلالیها و حالا جدیترین مشتری برند استقلال. جوان ۴۰ ساله قمی که دوستی نزدیکی با امیدوار رضایی، برادر محسن رضایی و پای ثابت هیاتمدیره استقلال دارد. او یکبار در جریان انتخابات ۸۸ گفته بود: «برای یک تاجر تصمیم اشتباهی است که در یکی از دو سوی ماجرا قرار بگیرد. من نظرم روی محسن رضایی است. کسی که شرایط را برای فعالیتهای اقتصادی من آمادهتر میکند.» تاجر شناختهشده بازار آهن و مالک پروژههای ساختوساز در منطقه یک تهران؛ جوان متمولی که رابطه خوبی با واردکنندگان BMW، مدیران بعضی موسسات مطبوعاتی، امیر قلعهنویی و هادی ساعی دارد! مشاور اقتصادی سابق آبیها چطور وارد فوتبال شد و چطور به باشگاه استقلال رسید؟
پیشنهادی در یک صندوق قرضالحسنه
زمستان ۸۶٫ بعد از یکی از بازیهای استیلآذین در لیگ یک، هنگامی که حسین هدایتی، مالک استیلآذین سوار بر X6 و امیر مهریزی، مدیرعامل این باشگاه سوار بر BMW-730 خود میشدند تا ورزشگاه را ترک کنند، بازیکنان نساجی را دیدند که با سواریهای خط تهران-شمال، قصد بازگشت به قائمشهر را دارند. مهریزی با دیدن این صحنه یاد گفتههای نادر دستنشان، مربی قائمشهری استیلآذین شب قبل از بازی افتاد. «حیف از این تیم با این همه تماشاگر و هوادار که درگیر بیپولی است و حتی نمیتواند یک اتوبوس برای بازیکنانش بگیرد و آنها را برای بازی با تیم ما به تهران بیاورد.» دیدن تضاد مالی استیلآذین و نساجی، ذهن مهریزی را تا شب به خود مشغول کرد. شب، مهریزی به جلسه صندوق قرضالحسنهای که او و چند نفر از کاسبان بزرگ بازار آهن تهران آن را راه انداخته بودند، پا گذاشت و پیش از هر کاری سراغ تاجر ۳۳ ساله و قمی حاضر در جلسه رفت. مهدی پرهام جوان که با موفقیت در بازار آهن، حالا اعتبار خوبی برای خود دستوپا کرده بود. مهریزی ایده خرید یک باشگاه فوتبال در شمال کشور را با او در میان گذاشت و وقتی با گشادهرویی پرهام مواجه شد، قرار جلسهای در رستوران لوکس طلایی تهران را ترتیب داد؛ جلسهای با حضور حسین هدایتی، مهدی پرهام و نماینده تامالاختیارش، محمدحسن حیدرزاده و شمالیها.
اهل دودوتا چهارتا
با وعدههای مدیران شمالی، پرهام فهمید که باشگاه و بدهیهایش را یکجا میتواند با رقمی کمتر از ۸۰۰ میلیون تومان خریداری کند، باشگاهی که اگرچه توان درآمدزایی بالایی نداشت اما با توجه به قدرت اجتماعی بالا، در نگاه پرهام تاجر، یک موقعیت اوکازیون به نظر میرسید. لبخندهای یکی از نمایندگان مجلس حاضر در جلسه، غلامرضا بهروان، حسین هدایتی و مهریزی هم دلگرمی پرهام برای قدم گذاشتن در مسیر تازه را بیشتر میکرد. پرهام اما برای امضازدن زیر یکی از خبرسازترین قراردادهای زندگیاش به دلگرمی بیشتری نیاز داشت. او رو کرد به دستنشان و گفت: «فقط این را هم تو و هم بقیه دوستان بدانند که من از جیبم برای فوتبال خرج نمیکنم. باید از همینجا در بیاورم و همینجا خرج کنم.»
وسوسه محبوبیت و شهرت
پرهام در بازی نساجی برابر سپاهان نوین برای اولینبار پا به یک ورزشگاه فوتبال گذاشت. هواداران نساجی که پرهام را به چشم یک ناجی میدیدند، استقبال گرمی از او ترتیب دادند. هنوز ۴۰ کیلومتر تا قائمشهر مانده بود که پرهام با اولین موج از شمالیهایی که به استقبالش آمده بودند، مواجه و مجبور شد برای پاسخ به ابراز احساسات آنها از ماشین خود پیاده شود. ۴۰ کیلومتر منتهی به قائمشهر به همین ترتیب گذشت تا «سلطان» قائمشهریها به شهر رسید. در شهر اما پای او هرگز به زمین نرسید. پرهام مسیر میدان مرکزی تا ورزشگاه را روی دوش هواداران نساجی طی کرد. چند وجب بالاتر از همراهان نامدارش؛ امیدوار رضایی، مهریزی، یکی از واردکنندگان سرشناس خودرو و یکی از مدیران موسسه همشهری. پرهام جوان که در آسمانها سیر میکرد، در میان تشویق و هورای استقبالکنندگان و بعد از قربانیکردن چندین گوسفند به ورزشگاه رسید. پیش از ورود به ورزشگاه یکی از لیدرهای باشگاه شمالی به سمت او دوید، زانو زد و پایش را بوسید. ورود پرهام به ورزشگاه و دور افتخار او در زمین وطنی، همزمان شد با طنینانداز شدن صدای دهها هزار تماشاگر که نام «سلطان پرهام» را فریاد میزدند. پاگشای پرهام به زمین فوتبال با برد ۳ بر یک نساجی غرق در سرور شد تا جوان پولدار قمی بعد از بازی به خبرنگاران تلویزیونی بگوید: «اگر تا حالا ذرهای برای خرید باشگاه فوتبال شک داشتم، حالا دیگر تحت هر شرایطی نساجی را میخرم.»
به خاطر چند هکتار زمین!
بعد از چند ماه هزینهکردن در باشگاه نساجی، زمان بهرهبرداری رسیده بود. او ابتدا با کمک یکی از نمایندگان قائمشهر در مجلس، کارخانه کندلوس را با یک وام بانکی مناسب خرید، خریدی که سروصدای زیادی به پا کرد و حواشی فراوانی درباره آن به وجود آمد. به این ترتیب، نام کندلوس به عنوان اسپانسر روی پیراهن باشگاه حک شد و در بازیهای خانگی، محصولات غذایی این کارخانه میان تماشاگران پخش میشد. سپس نوبت به احداث یک پروژه عظیم و سودآور رسید، کارخانه صنایع چوب و کاغذ با استفاده از فضولات کشاورزی نظیر ساقه و برگ زائد و پوسته برنج؛ ماده اولیه ارزان در شمال. پرهام با یک شرکت چینی برای احداث این کارخانه به توافق رسید. بخشی از این توافق، احداث یک ورزشگاه مجهز ۵۰ هزار نفری توسط همان شرکت چینی در زمینهای اطراف قائمشهر بود. پرهام برای احداث این دو پروژه روی همراهی مسئولان شمالی برای واگذاری زمینهای چندهکتاری در بشل و ماهفروجک حساب کرده بود، اولی برای کارخانه و دومی برای مجتمع ورزشی. وعده ساخت یک ورزشگاه ۵۰ هزار نفری، محبوبیت پرهام در قائمشهر را به اوج رسانده بود اما همهچیز مطابق انتظار پیش نمیرفت. واگذاری زمین ۶ هکتاری ماهفروجک با همراهی مسئولان شمالی مواجه نشد. پرهام زمین را تقریبا رایگان میخواست و وقتی به خواستهاش نرسید دلسرد شد. جنگ فرسایشی او با مسئولان شمالی، طی یک سال منجر به پشیمانی او از حضور در فوتبال شد. «از این به بعد در ورزش نه سرمایهگذاری میکنم و نه اصلا در بحثهایش وارد میشوم. میروم و پشت سرم را هم نگاه نمیکنم.» با گفتن این جملهها به همشهری در شانزدهم بهمن ۸۹، ماه عسل پرهام و شمالیها به پایان رسید.
بنزی که به مراسم ختم مادر قلعهنویی آمد
مانند همه پولدارهای دیگر فوتبال (هدایتی، محجوب و …) رابطه پرهام با علی دایی و امیر قلعهنویی هم همیشه دوستانه بوده. پرهام پس از اخراج نادر دستنشان از نساجی، به پیشنهاد شهریار، زوج محمد دایی-رضا فروزانی را روی نیمکت تیمش نشاند. رابطه او با قلعهنویی اما همیشه بهتر از این بوده. دوست مشترک بانفوذی به نام امیدوار رضایی، از همان ابتدای ورود پرهام به فوتبال، جوان پولدار را به ژنرال نزدیک کرد. پرهام و قلعهنویی شامهای مشترک زیادی با هم داشتند و سرمربی وقت تراکتورسازی، همیشه در مصاحبههایش از نبودن نساجی در لیگ برتر اظهار تاسف میکرد! پرهام هم همیشه از مشورتهای بیدریغ قلعهنویی استفاده میکرد و حتی در دورهای او را بر صندلی مدیریت فنی باشگاه نساجی نشاند. جوان تازهوارد وقتی با این انتقاد مواجه شد که چطور میتواند سرمربی یک تیم دیگر را مدیر فنی تیمش کند، پاسخ عجیبی داد: «قلعهنویی مدیر فنی خودم است، نه باشگاه!» اظهارنظری که به گفتههای نزدیکان باشگاه شمالی رنگ واقعیت میداد: «پرهام هیچ چیز از فوتبال نمیداند.» چند روز بعد، امید طیری، همنشین همیشگی قلعهنویی به عنوان سرمربی نساجی معرفی شد. انتخابی که با شورش هواداران نساجی در اولین جلسه تمرین، خیلی زود بیاثر شد. رابطه پرهام-نساجی از آن پس، رفتهرفته تیرهتر شد و رابطه پرهام-قلعهنویی پررنگتر تا جایی که حاضران در مراسم ختم مادر ژنرال، یک بار پرهام را دیدند که با بنز FL500 خود لوازم پذیرایی از میمهانان را برای دوست سوگوارش آورده است.
مرد تصمیمهای بهاری
نزدیکان پرهام او را فردی دمدمیمزاج و دهنبین در مدیریت ورزشی میدانند. کادر فنی نساجی بارها از تاثیرپذیری پرهام از قلعهنویی گلایه کرده بودند. یک بار حتی چیزی نمانده بود، در میانههای فصل، محمود فکری و امید طیری در اثر همین روحیات پرهام به کادر فنی تحمیل شوند. نمود بزرگ این روحیه اما در بهار ۸۹ اتفاق افتاد. سه روز بعد از آن که حسینهدایتی از بودن در فوتبال خسته شد و استیلآذین را منحل اعلام کرد، پرهام هم انحلال نساجی را اعلام کرد. خبری که قائمشهر را در شوک فرو برد. در همان هفته عادل فردوسیپور، پرهام را روی خط برنامه ۹۰ آورد و با تندی به او گفت: «دیدی هدایتی استیل را منحل کرد، سریع تو هم همین کار را کردی.»
پولدارتر از هدایتی؟
جدیترین مشتری استقلال، دفتر شیک و بزرگی کنار بزرگراه صدر دارد و گفته میشود متمولتر از حسین هدایتی است. روایتهای زیادی از حمایتهای مالی گاهوبیگاه پرهام از هدایتی وجود دارد و البته چکهایی که هدایتی به کمک پرهام پاس کرده است. پرهام اصالتی قمی دارد و کار خود را از جوانی در بازار آهن تهران شروع کرد. بازاری که او را متمول کرد. تیزبینی این تاجر باهوش، او را در جوانی به یکی از نامدارترین چهرههای بازار آهن بدل کرد. فعالیتهای اقتصادی پرهام البته به همین بازار محدود نماند. ساختوساز در منطقه یک تهران و خریدوفروش املاک و مستغلات، فعالیتهای دیگری بودند که به رشد داراییهای پرهام کمک کردند. اوضاع البته همیشه بر وفق مراد نبود. یک بار در جریان خریدوفروش یک قطعه زمین نزدیکی نارنجستان از یک مالک مشهدی شایعاتی درباره او و نماینده تامالاختیارش، محمدحسن حیدرزاده مطرح شد. برای ۲ هفته خبری از پرهام و حیدرزاده نشد اما بعد از آن، تمام شایعات توسط حیدرزاده تکذیب شد. پرهام که بسیاری از معاملات صنفی و بیزنسهای خود را به نام یکی از نزدیکانش انجام میدهد، با یکی از خانوادههای متمول اصفهانی که در صنعت نقره دستی بر آتش دارند، وصلت کرده است.
سفر به قطر هدیه به آبیها
واسطه ورود پرهام به استقلال، امیدوار رضایی و امیر قلعهنویی بودند. پرهام پیش از ورود به استقلال، یک بار چک ۳۰۰ میلیونی وحید طالبلو را برای آبیها پاس کرد. او ابتدای لیگ دوازدهم به عنوان مشاور اقتصادی به عضویت باشگاه در آمد و در اولین گام، یک حواله ۸۰۰ میلیون تومانی برای سفر استقلال به قطر را تحویل فتحاللهزاده داد و در همین سفر همراه باشگاه شد و شیرجههای دیدنی مدیرعامل استقلال را تماشا کرد! او البته ابتدای لیگ سیزدهم از باشگاه استقلال جدا شد اما در اردوی این تیم در زمستان ۹۲ در کیش دیده شد. گفته میشود او همراه علی فتحاللهزاده، امیر قلعهنویی و مقداد نجفنژاد، عضو شمالی هیاتمدیره استقلال اقداماتی را برای تاسیس شرکتی با نام استقلال آغاز کردهاند.
منبع : تماشاگران