فرزاد جمشیدی، مجری سابق تلویزیون در گفت و گویی تفصیلی از دلایل ممنوع التصویری اش گفت.
آن قدر حواس جمع شده که مصاحبه را ضبط می کند و چند باری در بین گفت وگو می گوید: «من هم مثل شما دارم ضبط می کنم»، که مبادا در بیان کلمات و انتقال مفاهیم اشتباهی رخ دهد. هر چند به قول خودش اصراری برای اجرای برنامه تلویزیونی ندارد و از سه سال دوری از تلویزیون خوشحال است اما این روزها که به ماه رمضان نزدیک می شویم زمزمه بازگشتش برای اجرای برنامه سحر به گوش می رسد. این گفت وگو را در همین فضای محافظه کارانه و دو ضبطی با «فرزاد جمشیدی» پیش بردیم و سعی کردیم به خط قرمزهایش نزدیک نشویم.
چطور شد که بعد از دو سال که نامه خداحافظی خطاب به مردم نوشتید، به تلویزیون برمی گردید؟
– در پنج سال اخیر مشغول تجمیع و نوشتن فرهنگ نامه ای بودم در ۳۲ هزار صفحه و ۲۰ جلد مربوط به یک هزار سال تاریخ کشورمان به نام «فرهنگ نامه جمع مشاهیر ایران». آشنا شدن با مشاهیر کشورمان و آشنا شدن با مشکلاتی که به مراتب بزرگ تر از مشکلات من هست به من آموخت که اولاً هیچ آدم مشهور و محبوبی بدون مشکلات نبوده و ثانیاً هیچ آدم مشهور و محبوبی هم بدون حسدورز و کینه توز نبوده است.
همه آدم ها این طور بوده اند. من حساب مردم کشورم را از حساب فضای مجازی جدا می کنم. این فضایی است که برای خیلی از همکاران من هم پیش آمده است و شما نمی توانید اغنا و ارضای فکری همه مخاطبان را بر عهده بگیرید.
همان ماجرای حاشیه ای که راه افتاد و به شکایت ختم شد را می گویید؟
– بله، یک فضای رسانه ای پیش آمد که در سه بعد مورد پیگیری قرار گرفت. اول اداره کل حقوقی سازمان و مسئولان سازمان در مورد این فضای رسانه ای مکاتبات و شکایت رسمی کردند، دوم من خودم پیگیری کردم و در دادسرای فرهنگ و رسانه به این قضیه رسیدگی شد و سوم اینکه مجموع ۳۲ سایتی که علیه من مطلب نوشته بودند، آمدند عذرخواهی کردند، که همه اش هم منتشر شده است. شما اگر به عنوان عذرخواهی رسانه ها از فرزاد جمشیدی در فضای مجازی جستجو کنید خیلی از این مطالب هست که عذرخواهی و اظهار ندامت کرده اند. من فکر می کنم موضوع من را با عنوان یک مسئله آسیب شناسی فضای مجازی می شود در سطح دانشگاه حتی تدریس کرد که چطور یک خبری برای مردم بزرگنمایی می شود و ته آن هیچ چیزی هم در نمی آید.
تلقی شما درباره این موضوع چقدر با رسانه ها متفاوت بود؟
– رسانه ها مرتکب چند اشتباه حقوقی و قضایی شدند که پیگیری حقوقی و قضایی درباره آنها صورت گرفت. اول اینکه مطلبی را قبل از حکم دادگاه نوشتند که این مطلب در دو بعد رسیدگی شد. موضوع ممنوع التصویری من از طریق سازمان پیگیری و اتهامی که به من زدند در دادسرای فرهنگ و رسانه رسیدگی شد. رسانه ها درباره یک پرونده که تشکیل می شود قبل از صدور حکم حق اظهارنظر ندارند. این را من نمی گویم، قانون کشور می گوید باید حتماً وقتی پرونده ای تشکیل می شود با قاضی پرونده صحبت کرد. اما استناد همه خبرهایی که منتشر شده بود و مرجع خبر، شاکی پرونده بود.
– تمام سوالاتی که از اصحاب رسانه در دادسرای فرهنگ و رسانه شد. همین بود که شما در این خبرها استنادتان چه بود؟ و جواب همه آنها صحبت های شاکی پرونده بود. بعد می پرسیدند آیا شما با مرجع قضایی هم صحبت کردید؟ و آنها پاسخ شان منفی بود. شما یک مطلبی را در ۳۰ ام مهر ماه سال ۹۱ می نویسید و در دی ماه همان سال حکم برائت برای تان صادر می شود. خب حالا این دوتا را کنار هم بگذارید؛ ببینید کدام مقصرند و استناد یک پرونده با شاکی پرونده باید باشد یا قاضی پرونده؟
به هر حال اینها را مردم نمی دانند. خاطره ای که از شما در ذهن مردم مانده این است که شما مجری برنامه های مذهبی تلویزیون بوده اید و بعد هم آن ماجراها و حرف و حدیث ها و جنجال ها پیش آمد. با این وجود باز هم می خواهید برنامه مذهبی اجرا کنید؟
– هیچ گاه از اجرای برنامه های مذهبی و برنامه های تلویزیونی مفارغت نداشته ام. کما اینکه در این مدت برنامه های ضبطی و تولیدی اجرا کرده ام که از تلویزیون پخش هم شده. اشتباه شما این است که حساب مردم را که طیف وسیعی هستند با بقیه یکی می کنید. رهبر ما فرموده اند عامه مردم با عموم مردم فرق دارند. فضای وب، عامه مردم را جذب می کند اما رسانه ملی عموم مردم را جذب می کند. این عموم مردم از رهبر معظم انقلاب شروع می شود تا طبقات مختلف جامعه در شهرها و روستاهای پراکنده. فضای وب فضای باحیایی نیست.
-متاسفانه فضای پرده دری است. شما از تلقی مردم حرف می زنید. خب تشریف بیاورید ببینید مردم با من چطور رفتار می کنند. هیچ کدام از مردم به این حرف ها اعتنایی نکرده اند چون مخاطب وب با عموم مردم فرق دارد. مردم من را بارها در این سال ها در اجراهای مختلف در یادواره های مختلف در برنامه های معارفی و مذهبی و مناسبت ها دیده اند و من هیچ وقت هم از حیطه اجرا دور نبوده ام. من دو دهه است با سازمان همکاری می کنم و ۱۳ سال است که تدریس هم می کنم اما هیچ گاه تلقی مردم نسبت به من این چیزی نبوده که شما می گویید.
بیایید بپذیریم که منظور از مردم فراگیری و اکثریت است. با این وجود درباره نظر مردم حرف بزنیم.
– پس بفرمایید از مردم یک تحقیق میدانی کنید. باشد! من هم همان را در نظر می گیرم و می گویم اگر یک فراگیری را در نظر بگیریم و درباره یک برنامه تلویزیونی حرفی بزنیم یا باید درباره آن برنامه تحقیق میدانی شود یا نسبت به انتخاب یک مجری به مسئولان سازمان اتکا شود یا باید اقبال عمومی مردم را نسبت به آن برنامه در نظر گرفت. من در برنامه ماه مبارک رمضان هیچ گاه از کلمه «من» استفاده نکردم. می گویم هر چه که هست متعلق به مردم است. یعنی میزان محبوبیت یک برنامه با میزان اقبال مردم به آن برنامه مشخص می شود و مسئولان سازمان باید درباره این برنامه فکر کنند.
پس حتماً نبودن در برنامه سحرگاهی ماه رمضان برای تان سخت بوده در این سال ها؟
– بر عکس، از اینکه دو سه سالی در برنامه سحر نبودم خوشحالم! برای اینکه در این مدت مردم خودشان یک قیاس و انطباقی کردند و ثانیاً ذائقه سنجی شده که آیا این خوراکی که قبلاً به مردم در این برنامه داده می شد بهتر بوده یا این چیزی که الان داده می شود بهتر است. من خودم را از برنامه حذف کردم. وقتی دیدم چنین فضایی پیش آمده، اصرار به ماندن نکردم. کما اینکه اکثر مدیران سازمان هم دفاع کردند. اداره کل حقوقی سازمان در آبان ماه یعنی به فاصله کمتر از یک ماه آمد و شکایت کرد ولی من می خواهم بگویم یک مجری در سدره برنامه های سحر نشست و از طریق مردم و مسئولان به «مرغ سحر» معروف شد. حالا شما آمده اید چنین آدمی را با یکسری اخبار خراب کنید. سوال اینجاست؛ آیا این آدم خراب شد؟ خیر!
-آیا برای شاکی احقاق حقی شد؟ این هم که نشد! پس شما فقط آمدید تیری بزنید به باور مردم اما باور مردم قوی تر از این حرف هاست. چرا؟ چون برنامه معارفی با دل مردم حرف می زند، نه با دیده مردم. من بارها گفته ام برنامه تلویزیونی در شش ماه اول، کار مجری را نشان می دهد و بعد از آن درون مجری را نشان می دهد. بی سوادی، بی ادبی، بی حیایی، بی پردگی، فضولی، اینها روی آنتن لو می رود و مخاطب متوجه می شود. من شکرگزار خدا هستم به خاطر این اتفاقی که افتاده است، خودم را سنجیدم و مردم کشورم را. راضی ام به رضای خدا.
شما به آمار یا نظرسنجی دسترسی دارید؟
– در این مدت و تا همین الان که با شما صحبت می کنم کسی از طرف سازمان نیامده به من بگوید بیا برنامه سحر را اجرا کن. تماسی با من گرفته نشده است ولی من رویکرد خودم را می گویم که مردم خیلی باصفاتر از این حرف ها هستند. آن کسی که آمد این نور را خاموش کند نتوانست چون برنامه ماه مبارک رمضان در دستان خورشید خراسان امام رضا(ع) است. این نور، نور الهی و نور رضوی است و کسی نمی تواند آن را خاموش کند. آن نور اصلاً منتسب به فرزاد جمشیدی نیست.
پس شما هیچ نگرانی ندارید که از سمت مردم پذیرفته نشوید یا برنامه پذیرفته نشود و اقبال قبل را نداشته باشد؟
– اصلا از بابت مردم و از بابت مخاطبم هیچ گونه نگرانی ندارم. حتی چند گروه دانشجویی و رسانه های مختلف خواسته اند نامه ای بنویسند و امضا کنند اما من نپذیرفته ام. من می گویم مردم اگر کسی را بخواهند بالاخره این اتفاق می افتد. سال ۹۲ نشد، سال ۹۵. سال ۹۵ نشد، سال ۱۴۰۵. این اتفاق اگر مردم اراده کنند و خدا هم بخواهد، بالاخره می افتد.
خواست قلبی شما چیست؟
– هیچ وقت برای برنامه تلویزیونی اصرار نکرده ام. تلویزیون منبر بزرگی است و من همیشه می گویم مجری تلویزیون، رسول رسانه است، چون پیام را نمی رساند بلکه پیام را ابلاغ می کند. ابلاغ کردن وظیفه پیامبران است. مجری تلویزیون، رسول رسانه است. همه رسولان استهزا شدند، سنگ خوردند، مسخره شدند ولی کار خودشان را انجام دادند.
از نظر خودتان بعد از یک خداحافظی رسمی و علنی می توان به عرصه فعالیت بازگشت؟ بعد این کار حرفه ای است؟
– دو، سه ساعت بعد از اینکه نامه خداحافظی ام منتشر شد از طرف مدیران و مسئولان سازمان رفتار محترمانه و کریمانه ای دیدم. آنقدر که از اینکه این نامه را منتشر کرده ام کمی هم شرمنده شدم. رفتارشان خیلی رفتار کریمانه ای بود. فضای رسانه ملی برای همه مجری هایی که در آن کار می کنند فضای یک خانه است و خداحافظی ام هم خداحافظی خانگی بود، مثل یک اذان نابهنگام، محض دادن هوشیاری و آگاهی به مردم.
در ماه رمضان این آمادگی را دارید که اگر پیشنهادی شد برنامه اجرا کنید؟ ما منتظر شما باشیم؟
– بنده به اندازه سه سال مطلب جدید برای برنامه های سحر آماده کرده ام و همواره از لحاظ مطلب جدید به روز بوده ام. اگر تلویزیون نبود، من حاضرم برای «تماشاگران امروز» بیایم شخصاً برنامه سحری اجرا کنم.
-هیچ وقت در صدا و سیما ممنوع التصویر نبوده ام الان این تصور هست که شما چون دیده اید ممنوع التصویرها به تلویزیون برگشته اند، حالا که فضا آماده است من هم می توانم برگردم. درست است؟
– شما دنبال یک کلمه ای از من می گردید و این رندی است. من به شما می گویم مفارغت من از تلویزیون اگر ۱۰ سال هم طول بکشد هیچ وقت از رسانه جدا نمی شوم. این خداحافظی پیام بود و مردم هم گرفتند و بنده هیچ وقت در صدا و سیما ممنوع التصویر نبوده ام. همان طور که در این مدت برنامه هایی در شبکه یک اجرا کرده ام.
الان چند سال است که از اجرا دور بوده اید؟
– هیچ وقت دور نبوده ام. فقط برنامه ماه رمضان را اجرا نکردم.
ممنوع التصویر نبوده اید ولی کار زیادی هم جلوی دوربین انجام نداده اید، پس یعنی پیشنهاد کار نداشته اید؟
– نه! پیشنهاد هم داشته ام ولی ترجیح داده ام فضای جامعه به یک جایی برسد و مردم به یک اغنای فکری برسند. شما الان به فکر اغنای فکری مردم افتاده اید ولی من سه سال پیش به فکرش بودم و معتقد بودم باید از لحاظ فکری اغنا شوند و به پرسش های شان پاسخ داده شود و بعد مجری بیاید که مردم فکر نکنند تلویزیون کسی را ممنوع التصویر کرد و بعد دوباره بدون اعتنا به نظر مردم او را به کار دعوت کرد.
فرزاد جمشیدی (متولد خرداد ماه ۱۳۴۹ در تهران) مجری تلویزیونی ایرانی است. او اجرای برنامههای «یاد خدا» و «ماه خدا» را در شبکه اول سیما بر عهده داشته است. او ریاست دفتر هماهنگی و سازماندهی مجریان سیما را هم بر عهده داشته است.
او در سال ۱۳۸۶ به مدت ۳ ماه مدیرکل روابط عمومی وزارت بازرگانی بود. جمشیدی دارای لیسانس حقوق و دکترای علوم قرآنی است.
اردیبهشت ماه سال ۹۱ فرزاد جمشیدی با اجرای برنامهای در رادیو ایران با نام «یادخدا» و شعر خوانی درخصوص قضات، با شکایت از طرف مدعی العموم مواجه شد و پروندهای علیه وی در دادسرای فرهنگ و رسانه تشکیل شد. در این پرونده دادستانی کل کشور به عنوان مدعی العموم از فرزاد جمشیدی شکایت کرده بود که این پرونده به دلیل صرف نظر کردن مدعی العموم از شکایت خود، مختومه اعلام شده است. وی پرونده دیگری با طرف شاکی خصوصی داشت و با این پرونده مرتبط نبود که پس از رسیدگی رسمی در دی ۹۱، شاکی نیز در تیرماه ۱۳۹۲ رضایت خود را نسبت او اعلام کرد.
وی که از مجریان فعال برنامههایی ماه رمضان نیز بود بیست روز قبل از ماه رمضان، در ۲۹ خرداد ۱۳۹۲ با انتشار نامهای برای همیشه از اجرا در سازمان صداوسیما خداحافظی کرد. با این وجود، تصویر وی در تاریخ ۱۸ شهریور ۱۳۹۳، از شبکه یک سیما، پخش شد که در حال اجرای مراسمی در اصفهان بود.
منبع: میزان