جام جم سرا: از حدود سه ماه پیش خبری دهان به دهان در میان اهالی رسانهای میچرخید؛ خبر مربوط بود به پرسروصداترین ازدواج سال ۹۲، دو تن از مجریان مطرح کشور: «فرزاد حسنی» و «آزاده نامداری» که ازدواجشان را رسماً و با حضور در کنسرت یکی از خوانندگان کشور اعلام کردند.
خبر طلاق نامداری و حسنی را مدتها بود شنیده بودیم، ولی به جهت رعایت حریم شخصی این دو هنرمند، خبر آن را منعکس نکردیم تا حریم شخصی آنها را فدای یک خبر پرکلیک نکرده باشیم. تا امروز که آزاده نامداری در گفتگوی خود با روزنامه صبا برای نخستین بار در یک تریبون رسمی این خبر را اعلام کرد.
به گزارش جام جم سرا، او در گفتگو با روزنامه صبا گفت: آزاده نامداری قطعاً زندگیش آبستن اتفاقاتی بوده و هر جوری هم که مدیریت کرده نتواسته جلوی رخداد بیرونی آن را بگیرد. اما من اصلا سعی نمیکنم که بگویم این اتفاق نیفتاده یا مقصرش کس دیگری بوده است. من میخواهم بگویم که این اتفاق میتواند در زندگی هر کسی بیافتد...
مشروح این گفتوگوی صبا با او و جزئیات بیشتر در این باره را، میتوانید از بخش مطالب مرتبط، یا سادهتر از آن، کلیک روی لینک آن مصاحبه (آزاده نامداری از طلاقش میگوید: کاش خودم را زندگی میکردم) بخوانید.
خبر طلاق آزاده نامداری و فرزاد حسنی پیش از این در محافل غیر رسمی نقل شده بود. (سلامانه)
جام جم سرا: پس از مصاحبه آزاده نامداری با روزنامه صبا (که آن را از طریق مطالب مرتبط در سمت چپ همین صفحه یا کلیک روی لینک آن مطلب با عنوان «آزاده نامداری از طلاقش میگوید: کاش خودم را زندگی میکردم» میتوانید بخوانید) ریتم زندگی، روایت خبرنگاری را منتشر کرد که اولین بار خبر ازدواج فرزاد حسنی و آزاده نامداری را به رسانهها کشید. سپس، آزاده در گفتوگویی تلفنی، پاسخی به حمید فراهانی راد، نویسنده یادداشت مذکور، داد که «جام جم سرا» هر دوی آنها را برای اطلاع خوانندگان و مخاطبانش در ادامه منتشر میکند.
***
روایت خبرنگار: الو! من دارم عروسی میکنم
به من گفت به خاطر اینکه رسانهها استنباط و متن شخصی شون رو ننویسن، دوست دارم خودت یه متن خوشگل واسه ازدواج من و آزاده بنویسی و منتشر کنی. از اونجایی که شخصا علاقه زیادی به فرزاد دارم، با ذوق تمام شروع کردم به نوشتن متن ازدواج غیرمنتظرهاش با آزاده نامداری. آنقدر برایشان خوشحال بودم که خواب از سرم پریده بود و چون خودِ فرزاد به شدت اهل قلمه، باید متنی مینوشتم که به دلش مینشست و بعد از تاییدش اون رو برای انتشار به رسانهها میفرستادم.
خلاصه اولین بار متن ازدواج رسمی فرزاد حسنی و آزاده نامداری رو در روزنامه تماشا منتشر کردم که حسابی سروصدا کرد. چند روز بعدش هم که به یکی از خیابانهای غربی تهران رفتم و فرزاد که اون روز حلقه دست چپش بدجوری تو چشم میزد، یک فلش بهم داد تا عکسهای مراسم عقدشون در جماران رو به همراه عکسهای یادگاریشان با حاج حسن خمینی منتشر کنم. نمیتونم فراموش کنم حساسیتهای عجیب فرزاد در شب نوشتن روایت مراسم عقدشون تو جماران رو. اون شب فرزاد خان حسنی برای اینکه متنی شایسته مراسم عقدشون در محضر حاج حسن خمینی منتشر شود، تا ۱۲ شب من رو تو دفتر تحریریه نگه داشت و بالاخره تایید متن رو ازش گرفتم و برای چاپ تو روزنامه تماشا فرستادم. بیاین گوشهای از متن مراسم عقدشون رو با هم مرور کنیم: «پنج شنبه ۶ تیرماه ۱۳۹۲؛ ساعت ۱۱ صبح؛ کوچه پس کوچههای جماران برای رقم خوردن اتفاقی بزرگ لحظه شماری میکنند. اینجا میزبان کسانیست که سالها برایمان حرف زدهاند، اجرا کردهاند و حتی بعضی وقتها از حقوقمان دفاع کردهاند. «فرزاد حسنی» و «آزاده نامداری» پنجشنبه به جماران رفتند تا حاج سیدحسن خمینی نوه به تعبیر داماد «آن تیر مُراد» خطبه عقدشان را جاری کند تا رسما همسر یکدیگر شوند.
چرا فرزاد با آن زبان نیشدار و تند و البته بیپروایش (که بارها و بارها چوبش را خورده)، قفل سکوت به زبانش زده و لام تا کام حرف نمیزند؟ |
فرزاد حسنی و آزاده نامداری به همراه خانوادههایشان وارد حسینیه جماران میعادگاه عاشقان روح الله شدند و بعد از دقایقی جهت جاری شدن صیغه عقد به دفتر حجت الاسلام حاج سیدحسین خمینی وارد شدند. فرزاد حسنی و آزاده نامداری که دلشان پر از شوق و دلهره بود، دقایقی بعد با حاج سیدحسن خمینی روبه رو شدند و بعد از ورود ایشان و خوشرویی همیشگیشان که موروثی حضرت امام (ره) است، حاج سیدحسن خمینی ابتدا به خوش و بش با فرزاد حسنی پرداخت و از او درباره مشغولیتهای این روزهایش پرسید که آقا داماد توضیحاتی درباره مجموعه رالی ایرانی به تهیه کنندگی سعید ابوطالب خدمت ایشان ارائه کرد. حجت الاسلام سیدحسن خمینی سپس با آزاده نامداری سلام و علیک کرد و درباره مشغولیتهای این روزهای او پرسید که مشخص شد عروس خانم این روزهای تلویزیون ایران، مشغول تحصیل در رشته روانشناسی است.
بعد از چند دقیقهای مراسم عقد این دو مجری توانای تلویزیون آغاز شد؛ حاج سیدحسن خمینی وکالت آزاده نامداری را برعهده گرفت و حاج آقا رحمانی وکیل فرزاد حسنی شد تا این مراسم با شکوه ویژهای انجام شود. بعد از جاری شدن خطبه عقد با لحن زیبا و روحانی حجت السلام سیدحسن خمینی، ایشان فرمودند: «انشالله که خداوند این ازدواج را برای این دو جوان امروز ما مبارک گرداند و درهای رحمت و خیر و برکت خود را به روی این خانواده تازه شکل گرفته باز کند. انشالله خداوند دلهای این دو جوان را روز به روز به هم با محبتتر قرار دهد و صفا و صمیمیت را بزرگترین سرمایه زندگی آقا فرزاد و آزاده خانم نماید. انشالله خداوند محبت پیامبر (ص) و اهل بیتش را سرمایه همیشگی این خانواده گرداند و این ازدواج را باعث اتمام رحمت، اکمال نعمت و وسعت رزق قرار دهد. انشالله خداوند فرزند صالحی به ایشان عطا کند که نور چشم خود و خانوادههایشان باشد و سربازان خوبی برای امام زمان باشند. امیدوارم این ازدواج طولانی و همچنین زندگی توام با خلوص نصیبشان کند.»
حالا اما سه ماهی از جدایی بیسروصدای فرزاد حسنی و آزاده نامداری میگذره. اهالی مطبوعات و رسانه همگی در جریان این اتفاق تلخ بودن، اما هیچ کس به حرمت حفظ حریم شخصی آنها دست به قلم نبرد و به قول رسانهچیها گفتیم داستان رو زیر سیبیلی رد کنیم! ولی دو روز پیش آزاده نامداری با گفتگویی جنجالی همه چیز رو رسانهای و رسما خبر جداییاش از فرزاد حسنی رو اعلام کرد. شنیدن این خبر همان سه ماه پیش آنقدر تلخ بود که چند روزی بهش فکر میکردم. آنقدر تلخ که حتی رویم نمیشد به فرزاد زنگ بزنم و دلداریش بدم. اصلا باورم نمیشد اون همه هیجان و ذوق یکدفعه و قبل از اینکه حتی زیر یک سقف بروند در نطفه خفه شود و تبدیل به یک حسرت بزرگ در زندگی هردویشان شود.
تنها یک سوال از آزاده نامداری دارم؛ خانم نامداری... شما که میدانستی بهتر است این آتش زیر خاکستر و محرمانه بماند، چرا این گونه خبر طلاقتان را رسانهای کردید؟ مگر نه اینکه شما مجری تلویزیونی هستید که میلیونها بیننده پای حرفهایتان مینشینند، بِهِتان اعتماد میکنند و شما و همکارانتان را الگوی زندگیشان قرار میدهند؟ چرا فرزاد با آن زبان نیشدار و تند و البته بیپروایش (که بارها و بارها چوبش را خورده)، قفل سکوت به زبانش زده و لام تا کام حرف نمیزند؟ اینکه همیشه چهرههای سرشناس از مطبوعاتیها شاکیاند که چرا در زندگی ما سرک میکشید را همه میدانیم، پس چطور شد شما این بار خودت پیشقدم شدی؟ چطور میشود یک زن ایرانی با این صراحت و بیهیچ ابایی در حرفهایش بگوید «قبل از اینکه همسر کسی باشم، مجری تلویزیونم!» خانم نامداری... یعنی مجری بودن در تلویزیون اینقدر با ارزشتر از همسر یک مرد ایرانی بودن است؟ منِ مخاطب دیگر چگونه میتوانم پای حرفهای شما در تلویزیون بنشینم و شما از راز و رمز موفقیت و اصالت یک زن ایرانی برایمان حرف بزنید و از خانه داری و همسرداری یک زن برایمان بگویید؟
من به واسطه دوستی با فرزاد حسنی و صحبتهای چند روز اخیرمان با صراحت میگویم او به شدت ناراحت است |
شخصا از فرزاد حسنی به خاطر سکوت معنادارش بعد از انتشار گفتگوی جنجالی آزاده نامداری تشکر میکنم که حداقل با قفل زدن به زبانش اجازه نداد بیشتر از این حیثیت و حرمت صداوسیمای ایران از بین برود. خانم نامداری... من نمیدانم در زندگی خصوصی شما دو نفر چه اتفاقاتی افتاده است، اصلا هم نه به من و نه به هیچ کسی در این کُره خاکی ارتباطی ندارد، اما از شما که به واسطه آنتن تلویزیون ایران تبدیل به یک چهره سرشناس شدهاید انتظار میرفت کمی دقیقتر به حساسیت جایگاهتان و بازتاب منفی انتشار حرفهایتان فکر میکردید و بعد تصمیم میگرفتید.
من به واسطه دوستی با فرزاد حسنی و صحبتهای چند روز اخیرمان با صراحت میگویم او به شدت ناراحت است و البته ما همه متعجبیم از این همه عجولانه رفتار کردن شما. خانم نامداری... دیگر همه میدانیم خیلی از چهرهها که شهرتشان هم اندازه شما یا بیشتر هم هست، از همسرشان جدا شدهاند اما هنوز یا شاید هم تا ابد این اتفاق تلخ را در بوق و کرنا نمیکنند و مطمئن باشید هیچگاه با افتخار از آن حرف نمیزنند.
امیدوارم دیگر شاهد اتفاقاتی از این دست در میان اهالی هنر نباشیم تا هر کسی که از راه میرسد به خودش جرات ندهد بگوید فضای این عالم مسموم و ناسالم است.
***
پاسخ آزاده نامداری: چرا هر کسی از استنباط شخصیاش داستان درست میکند؟
«من یادداشت شما در تی وی پلاس را دیدم، به نظرم خیلی یک طرفه به قاضی رفته بودید. روی سخن من با آقای حمید فراهانی راد است که دوست مشترک من و فرزاد حسنی است. ایشان اگر دوست فرزاد است، طبعا دوست من نیز بوده و باید جواب سوالهایی که در آن متن از من پرسیده بودند را نیز منتشر کنند تا قضاوت عادلانهای اتفاق افتاده باشد.
به هر محفل هنری میرفتم میگفتند «به فرزاد سلام برسان!» مگر چقدر میتوانم این مسئله را از همه قایم کنم و بگویم «چشم» من تحمل این بار سنگین دروغ را ندارم. من یک زن کاملا سنتی ایرانی هستم و در مرام و ادبیاتم نیست که بروم جار بزنم «من جدا شدهام.» |
مصاحبه من با روزنامه صبا موجود است، اگر متن مصاحبهام را کامل خوانده باشید، میبینید آنجا نه اسمی از کسی بردهام و نه به اتفاق خاصی اشاره کردهام. آنجا قرار بود درباره عشق، فلسفه زندگی و دنیا صحبت کنیم که همه این موضوعات از علاقه مندیهای شخصیام است. هیچ وقت درباره کسی صحبت نکردهام و خاصه در این گفتگو هم در مورد جداییام حرفی به میان نیاوردم. اما رسانههای مختلف به واسطه استنباط شخصیشان و با تیتر «آزاده نامداری طلاقش را پذیرفت!» بازتاب عجیبی به این اتفاق دادند، در حالی که هیچ کجای مصاحبه من چنین حرفی زده نشده بود».
آزاده نامداری در ادامه گفت: «دومین نکتهای که لازم است بگویم این است که بسیار به اینکه ما باید آدمهای راستگو و صادقی باشیم معتقدم. یادم است یک روز شقایق دهقان به تلویزیون آمده بود و روی آنتن گفت من یک نامادریام. با اینکه نامادری بودن را در جامعه ما نمیپذیرند، اما شقایق دهقان با شهامت زیاد این موضوع را مطرح کرد و بعید میدانم بعد از این اتفاق هم ذرهای به محبوبیت یا جایگاهش در میان مردم لطمهای وارد شده باشد. او با مردمش صادق بود و به نظرم بهترین کار ممکن را انجام داد. اصولا لاپوشانی یا دروغ گفتن اذیتم میکند و نمیتوانم بار سنگین دروغ را روی دوشم تحمل کنم. من به هر محفل هنری از جمله تئاتر، سینما یا کنسرت که میرفتم میگفتند «به فرزاد سلام برسان!» اما مگر چقدر میتوانم این مسئله را از همه قایم کنم و بگویم «چشم، سلام میرسانم!» من تحمل این بار سنگین دروغ را ندارم. من یک زن کاملا سنتی ایرانی هستم و در مرام و ادبیات خودم و خانوادهام نیست که بروم جار بزنم «من جدا شدهام.» هرگز دوست نداشتم این اتفاق تا این حد بازتاب رسانهای داشته باشد، اما به قول شهاب حسینی «یک پایان تلخ، بهتر از یک تلخی بیپایان است.»
تعجبم از این است که فضای رسانهایمان چقدر آمادگی ذهنی داشت که بعد از انتشار گفتگوی من با روزنامه صبا این هجمه رسانهای اتفاق افتاد و انگار همه آماده بودند این خبر را منتشر کنند، در حالی که به هیچ وجه به صورت مستقیم این خبر را اعلام نکردم.
آزاده نامداری در پاسخ به این سوال که آیا مدیران صداوسیما از جدایی این دو مجری و بازتاب زیاد رسانهایاش عصبانی هستند یا خیر نیز گفت: «مدیران سازمان برای چه باید ناراحت باشند؟! هر کدام از آنها از من درباره این اتفاق بپرسد، مینشینم و داستان را برایش تعریف میکنم و آنها حتما درک خواهند کرد. تا این لحظه که هیچ کدام از مدیران سازمان صداوسیما به این مسئله واکنشی نشان ندادهاند و به نظرم دلیلی برای ناراحتیشان وجود ندارد.»
آزاده نامداری در پایان گفتگوی تلفنیاش با تی وی پلاس گفت: «امیدوارم همه شرایط حال حاضر من را درک کنند و بیشتر از این به اتفاقات اخیر دامن نزنند. اصلا چرا باید هر کسی از این شرایط با استنباط شخصیاش داستان درست کند؟!»
جام جم سرا: فرزاد حسنی مجری مشهور و البته این روزها خبرساز تلویزیون ایران پنج شنبه صبح مهمان برنامه«رادیو من» بود. او در اولین مصاحبهاش بعد از جدایی از «آزاده نامداری» درباره مضرات فضولی صحبت کرد و این که چرا بعضی ها در زندگی دیگران سرک میکشند.
فرزاد حسنی در این برنامه هم غزل خواند وهم به سوالات مردمی پاسخ گفت. او چندین بار به مطالب سایت های خبری اشاره کرد و تلویحا گفت که همه اخبار و گزارش های منتشر شده را دنبال می کند. مثلا یک بار گفت : «در سایت ها نوشتهاند من امروز آمدهام بازدید تو را پس بدهم.»
در بخشی دیگر از صحبت هایش هم به مهران دوستی گفت: «سایتها عکس من را در عروسی برادرم منتشر کرده بودند. »
فرزاد حسنی در بخشی از برنامه پیشنهاد کرد که یک غزل عاشقانه را با مهران دوستی دو نفره اجرا کنند. او گفت: «من دوست دارم عاشقانه هایمان را با هم تقسیم کنیم. مهران می خواهد به سبک خودش عاشقی کند و من هم به سبک خودم. من و همکار گرانقدرم جناب آقای مهران دوستی روبروی همدیگر نشسته ایم با دو میکروفون مختلف. جفتمان پر از خاطرات عجیب و غریب و تجربه های متفاوت در زندگی هستیم. با دو معنی و نگاه متفاوت از عشق برای شما میخواهیم غزل بخوانیم. یک آدمی با فاصله سنی از من (مهران دوستی) و یک آدمی که ممکن است خام تر باشد. ببینید ما دو تا یک غزل عاشقانه را چگونه میخوانیم.»
این دو مجری در ادامه برنامه این غزل را خواندند:
کشور آمریکا تاریخ نداشتهاش را تبدیل به یک تاریخ جهانی میکند اما ما بهترین بازیگران و هنرمندانمان را تخطئه میکنیم. ما آدمهای بزرگ را کوچک میکنیم |
خوب من حیف است حال خوبمان را بد کنیم
راه رود جاری احساسمان را سد کنیم
عشق در حالتی خوب است خوب خوب خوب
پس نباید با اگر یا شاید آن را بد کنیم
دل به دریا میزنم من دل به دریا میزنی؟
تا توکل بر هر آنچه پیش می آید کنیم.
می توانی می توانم می شود نه شک نکن
باورم کن تا نباید را فقط باید کنیم
در ابتدای برنامه مهران دوستی این سوال را مطرح کرد که «چرا بعضی از ما فضولی می کنیم؟» بخشهایی از صحبتهای «فرزاد حسنی» را در ادامه بخوانید:
*مردم وقتی یک نفر را در فاصله ای از خودشان میبینند در عین حال که لذت میبرند دوست دارند برایش یک اتفاقی بیفتد. وقتی یک نفر که از تو بهتر است برایش اتفاقی می افتد پاسخی می شود برای همه فروخوردگی ها و شکست های تو. انگار تو دیگر برای همه ناراحتی هایت عذاب وجدان نداری. دلت خنک می شود. جیمز دین سه تا و نصفه ای فیلم بازی کرده. به جایگاهش کاری ندارم. هر سال برایش جشنواره می گذارند. این قدر نگهش می دارند. اما ما بهترین بازیگران و هنرمندانمان را تخطئه می کنیم. ما آدم های بزرگ را کوچک می کنیم. کشور آمریکا تاریخ نداشته اش را تبدیل به یک تاریخ جهانی می کند.
*عدهای از ما که منظورم اکثریت است زمانی که توفیقی را میبینیم در برابرش واکنش نشان میدهیم. وقتی محمد اصفهانی و خواجه امیری میرود بالا که بخواند برایش دست میزنیم؛ ولی می گوییم اگر پایش در برود و زمین بخورد چه حالی می کنیم. چقدر دوست داریم فیلم یک نفر دربیاید. یک ترانه ای هم داریم که می گوید «بگیر دست فتادگان را به شکر بازوی پرتوان» . همه دوست دارند دست هم را بگیرند. هر وقت ببینند خدای نکرده مهران سرطان گرفته است همه کمکش می کنند. . اگر بگویند مهران جایزه بهترین گویندگی را در آسیا گرفته است نصف همکاران می خواهند خفه ات کنند.
* فضولی و اظهار فضل یا برای داشتن اطلاعات اضافی است و یا برای اظهار نظرهای بیجا و ما آدم هایی هستیم که منتظر این کارهای بیجا هستیم. یک مقدار گوشمان بیشتر از هوشمان است. دوست داریم همه چیز را بشنویم.
*دوستی پیامک فرستاده که نگویید فضولی؛ ما کنجکاو هستیم. آن فرهاد بود که در کتاب دوم دبستان کنجکاو بود؛ ولی ما فضول هستیم.
*گاهی وقتها خودمان به بعضیها اجازه فضولی میدهیم و اجازه میدهیم در مسائل شخصیمان دخالت کنند. ما نباید خودمان فضول باشیم و اجازه بدهیم یک عده به خلوت ما ورود پیدا کنند و چیزی بگویند. وقتی در خانه را باز گذاشتی دزد و سگ و گربه با هم داخل خانه می شود.
من برای مرضیه برومند می میرم؛ ولی تازگی چیزهای عجیب و غریب می گوید. مثلا به مهریه مهناز افشار هم کار دارد! |
*این را به خاطر خودشیرینی نمی گویم. خیلی وقت ها ممکن است دیگران از من تعریف کنند و بگویند برنامه هایت خیلی پرمخاطب است. به خدا وقتی کار قدیمی ها را گوش میکنم میفهمم چقدر کم هستم. ملت ایران میدانند که من تا به حال به آنها دروغ نگفتهام. کارهای قدیمی را گوش میکنم؛ میفهمم که من چقدر کم و کوچکم. وقتی مهران دوستی در ابراز صدایش این قدر درست عمل می کند، واقعا آدم احساس میکند خیلی باید بدود.
*ما وظیفه داریم غم های مردم را در دستگاه خودمان خرد و تبدیل به شادی کنیم. این وظیفه ما مجری هاست.
*من برای مرضیه برومند می میرم؛ ولی تازگی چیزهای عجیب و غریب می گوید. مثلا به مهریه مهناز افشار هم کار دارد!
*آدم قبل از این که بخواهد پیکاسو شود باید کمال الملک شود. خیلی از مخاطبان می گویند ما می خواهیم فن بیانمان خوب شود. فن بیان به چک و چونه و تلفظ ربط پیدا می کند. ما یک فن خطابه هم داریم که آموزش دادنش خیلی سخت است. ما نمی توانیم یاد بدهیم که مردم چطور فکر کنند. واقعا گوینده و مجری کم داریم. نه هر که سر بتراشد قلندری داند.
*مهران دوستی: من و فرزاد حسنی خیلی با هم رفیق هستیم. همدیگر را در اداره و جشنواره می بینیم. همفکر هستیم. تلفن های زیادی راجع به فرزاد شده است. فرزاد گواهینامه رانندگی ندارد. اگر بخواهند شمال بروند 120 هزار تومان می دهند با آژانس می روند. واقعا آدم دوست داشتنی است. خیلی خوب حرف می زند. (جام جم سیما)
جام جم سرا: در گزارشی که در ادامه خواهید خواند بیشتر، بخشهایی را از گفتوگوی فرزاد حسنی و اعضای خانوادهاش با مجری ویتامین ۳، آوردهایم با موضوعات جام جم سرا تطابق بیشتری دارد:
فرزاد حسنی در ابتدای برنامه گفت: «من با موتور خودم را سر برنامه رساندم، چون برنامه علی زاهدی عزیز است که خودم را همیشه مدیون او میدانم».
علی مرادی، مجری ویتامین ۳ از مادر فرزاد حسنی پرسید در این سالها از چه چیزهایی به خاطر فرزندانتان گذشتید؟ مادر فرزاد حسنی گفت: «به خاطر بچهها و همسرم از همه چیزم گذشتم. از همه خوشیهای دنیا و مهمانیها و جوانیام گذشتم تا بچههایم به یک جایی برسند.»
مرادی همچنین از مادر فرزاد حسنی پرسید «آیا از فرزاد راضی هستید؟» ایشان جواب داد: «مگر میشود راضی نباشم؟» حسنی نیز بعد از شنیدن این جمله گفت: «این روزها به همچین روحیههایی خیلی نیاز دارم...»
مجری ویتامین ۳ در ادامه برنامه گفت: «برای من کنار فرزاد حسنی ایستادن باعث افتخار است، چون فرزاد حسنی بیهیچ خساستی همه چیز را به من و امثال من و کوچکترها یاد میدهد و خیلی چیزها را از او یاد گرفتهام.»
اواسط برنامه، بخشهایی از کوله پشتی با اجرای فرزاد حسنی از شبکه سه سیما پخش شد و بعد از برگشتن دوباره دوربین به استودیو و صحبتهای حسنی که از دیدن آن تصاویر هیجان زده شده بود، تازه عروس خانواده حسنی به همراه پدر (مرتضی) و برادر (فرشاد) فرزاد حسنی وارد استودیو شدند. مجری از فرزاد حسنی خواست اعضای خانوادهاش را معرفی کند. او گفت: «آقا مرتضی که پدرم هستند، فرشاد هم که تازه داماد است ایشان هم تازه عروس خانواده ما هستند که امید همه خانواده است، چون ما خواهر نداریم، مادر هم خواهری ندارد. ایشان چند زبان زنده دنیا را بلد هستند و مهمتر از همه اینکه زبون قلب آدمها را بلد است...»
علی مرادی از پدر حسنی پرسید که فرزاد بیشتر به شما رفته یا مادرش؟ آقا مرتضی حسنی گفت: «فرزاد بیشتر به مادرش رفته. در واقع زبان و قلبش به مادرش رفته و تنها یک سومش به من!» سپس فرزاد حسنی درباره رابطه خود با پدرش گفت: «من خیلی با آقام رفیقم. ما خیلی با هم خوشیم. از بچگی هم همه چیز بین ما رفاقتی بود. بین ما سه برادر خوشتیپمان فرهاد است، حرفزنمان من هستم و عاقلمان فرشاد!»
تازه عروس خانواده حسنی نیز در بخش دیگری از این برنامه طی صحبتی کوتاه گفت: «خیلی خوشحالم که با ازدواجم با فرشاد، من صاحب دو برادر خوب شدم، چون خودم از داشتن نعمت برادر محروم بودم. البته رابطهام با فرهاد صمیمیتر است چون آقا فرزاد را کمتر میبینیم.»
مادر فرزاد نیز گفت: «من از هر سه تا پسرم راضیام. فرشاد از این دوتا ساکتتر و قانعتر است، ولی فرهاد و فرزاد از پس خودشان برمی آیند.»
فرشاد گفت: «مامان، فرزاد را بیشتر از ما دو تا دوست دارد، چون پسر بزرگ خانواده بود و همیشه اولین نفری بود که افتخارات را به دست میآورد! او بود که اول از همهمان به دانشگاه رفت و به خاطر سنش کارهای دیگر را زودتر از ما انجام میداد. من خانه را به دو بخش تقسیم کردم؛ بخش فرهنگی–هنری که فرزاد است و بخش ورزشی هم فرهاد. علاقهام به سینما و فیلم را با فرزاد تامین میکنم و در بخش ورزش هم که فرهاد ورزشکار خوبی است!»
فرهاد حسنی دیگر برادر فرزاد گفت: «فرزاد همیشه جاده صاف کن من و فرشاد بود. مثلا ما اگر پول تو جیبی یا هر چیزی از بابا میخواستیم، فرزاد را میفرستادیم جلو!»
فرزاد نیز گفت: «بله، من کتکخور گروه بودم و همیشه من را میانداختند جلو! (خنده) البته روابط بابا همیشه با ما خوب بود، بجز اواخر سال و نزدیکهای اسفند که دیگر روابطش با ما تیره میشد! (خنده) آخر نزدیک عید که میشد و باید پول میداد ما خرید کنیم، هر جور شده بهانه میگرفت! مثلا میگفت چرا نمرهات شده ۱۹/۵؟! میگفتم بابا حالا به خاطر نیم نمره؟ یا میگفت چرا اومدی خونه دیر سلام کردی؟! یا عموت زنگ زده گفته فرزاد رو فلان جا دیدم! خلاصه که هر بهانهای میآورد تا خرید نکند! (خنده)»
آنگاه مادر فرزاد در قامت دفاع از همسرش گفت: «پدرتان واقعا در حق شما پدری کرد... او هر روز بچهها را به مدرسه میبرد و برشان میگرداند. کمتر پدری از این کارها میکند... من به تحصیلات بچهها بیشتر از ثروت اهمیت میدهم، البته که پدر خودم به دلیل سن بالایشان اجازه ندادند من به دانشگاه بروم و تا دیپلم درس خواندم اما تحصیلات مهمترین رکن من برای بچهها بود. هیچ وقت یادم نمیرود که با چه عشقی کتابهایشان را جلد میکردم.»
در پایان این برنامه فرزاد حسنی گفت: «من بومی و اهلی رادیو هستم. هنگام دلتنگیهایم به رادیو پناه میبرم و در تلویزیون شادیهایم را نشان میدهم. ممنون از همه کسانی که من و خانوادهام را به این برنامه دعوت کردند.» (شهرخبر)
آزاده نامداری چندی پیش در صفحه اینستاگرام خود نوشت: «علیرغم این گلهای قشنگ میخوام حرفهای تلخی بزنم. حرفهایی که میدونم خودم وخانوادمو بیش ازهرکسی رنج میده. اما افسوس که من ابدا اهل لاپوشونی نیستم.. حیلی اینروزا تحت فشارم، واذیت شدم. دلگیر نشید حتی ازکامنتایگاه بهگاه شما، من ادعای شجاعت نمیکنم اما دیگه صبرم سراومده، بعد انتشار بیموقع عکسهای بیهوده که مربوط به دوسال پیش بود، یا شنیدن حرفهای نامربوط درباره خودم از زبان کسی که خودش بهتر از هرکسی میدونه چقدددر دروغ میگه وبرای رسیدن به هدفش حاضره هرحرفی بزنه حتی تهمت، بیآبرویی،، وسناریوهایی بنویسه که فقط خداو من و خودش میدونیم و چقددر کثیف ودروغه… پست بعدی من حال خودمو بهم میزنه، یکی دوبار بیشتر نگاش نکردم. اما من این عکسو منتشر میکنم تا هرکی دلش میخواد قضاوت کنه که آیا من که عاشق زندگی، بچه، آینده، بودم و پر از شوق زندگی، میتونستم ادامه بدم؟»
او پس از این تصویری از خود منتشر کرد که آثار ضرب و شتم را به ذهن بیینده متبادر میکرد.
نامداری در یادداشتی بر آن عکس همچنین نوشت: «متاسفم که مجبورم این عکس خصوصی رومنتشر کنم.. اما دیگه باید،،، باید…این عکس مستنده. وبسیاری ازمدیران محترم تلویزیون خودمو وحالمو رویت کردن… امروزبه لطف دروغگویی ایشون مستند من پخش نشد،، وهزار اتفاق تلخ دیگه…من الان سرپام، خوبم. زندگی میکنم، درس میدم،، کارمیکنم ودوباره زنده شدم.. به لطف پدرم من حق طلاق داشتم وگرنه شاید الان زنده نبودم.. این عکس تلخه ولی واقعیه، برای هوادارایی میگم که ازایشون بت ساختن، بتی که به هییییچ مسلکی پابند نیس، دیگه کسی تو کامنتای من حق نداره اسمی ازایشون بیاره. آقای حسنی،، میدونم دهنت بازمیشه به هر تهمتی. اما من واگذارت میکنم بخدا.. وخوشحالم که دیگه نمیبینمت. فقط بدون چهل تا فایل صوتی دست من داری که مدتهاست حتی خودم گوشش ندادم…والسلام.»
به گزارش جام جم سرا، هر چند او کمی بعد با اشاره به لزوم توجه به همدلی و نیز احترام به مخاطبان و طرفدارانش این تصویر را از صفحه شخصی خود حذف کرد اما اکنون فرزاد حسنی در مصاحبهای با «پارسینه»، به این ماجرا واکنش نشان داده است با تکذیب اخبار منتشر شده در روزهای اخیر، اعلام کرده در یادداشتی که بزودی منتشر میکند به تمام حاشیهها پاسخ خواهد داد.
او افزوده که اتهامات وارد شده را از طریق مراجع قضایی پیگیری میکند.
در این خبر، ذکر شده است: «با توجه به مدارکی که وی در دست دارد و با انتشار آن مسائل شکل پیچیدهای به خود خواهد گرفت او تا این لحظه سکوت کرده بود اما با وجود درخواست پارسینه برای عدم انتشار این یادداشت و ادامه به این سکوت معنادار، حسنی پاسخ داد: بعد از بازگشت مادرم از سفر و درخواست حاج خانم برای دفاع از حیثیتم ناچار به پاسخگویی هستم».
این سایت همچنین متذکر شده است که حسنی «در یادداشت خود به طرح چند سوال پرداخته که میتواند بازگو کننده حقایق تکان دهندهای باشد» اما اشارهای به این حقایق نشده است. (جام جم سرا)
فرزاد جمشیدی، مجری سابق تلویزیون در گفت و گویی تفصیلی از دلایل ممنوع التصویری اش گفت.
آن قدر حواس جمع شده که مصاحبه را ضبط می کند و چند باری در بین گفت وگو می گوید: «من هم مثل شما دارم ضبط می کنم»، که مبادا در بیان کلمات و انتقال مفاهیم اشتباهی رخ دهد. هر چند به قول خودش اصراری برای اجرای برنامه تلویزیونی ندارد و از سه سال دوری از تلویزیون خوشحال است اما این روزها که به ماه رمضان نزدیک می شویم زمزمه بازگشتش برای اجرای برنامه سحر به گوش می رسد. این گفت وگو را در همین فضای محافظه کارانه و دو ضبطی با «فرزاد جمشیدی» پیش بردیم و سعی کردیم به خط قرمزهایش نزدیک نشویم.
چطور شد که بعد از دو سال که نامه خداحافظی خطاب به مردم نوشتید، به تلویزیون برمی گردید؟
– در پنج سال اخیر مشغول تجمیع و نوشتن فرهنگ نامه ای بودم در ۳۲ هزار صفحه و ۲۰ جلد مربوط به یک هزار سال تاریخ کشورمان به نام «فرهنگ نامه جمع مشاهیر ایران». آشنا شدن با مشاهیر کشورمان و آشنا شدن با مشکلاتی که به مراتب بزرگ تر از مشکلات من هست به من آموخت که اولاً هیچ آدم مشهور و محبوبی بدون مشکلات نبوده و ثانیاً هیچ آدم مشهور و محبوبی هم بدون حسدورز و کینه توز نبوده است.
همه آدم ها این طور بوده اند. من حساب مردم کشورم را از حساب فضای مجازی جدا می کنم. این فضایی است که برای خیلی از همکاران من هم پیش آمده است و شما نمی توانید اغنا و ارضای فکری همه مخاطبان را بر عهده بگیرید.
همان ماجرای حاشیه ای که راه افتاد و به شکایت ختم شد را می گویید؟
– بله، یک فضای رسانه ای پیش آمد که در سه بعد مورد پیگیری قرار گرفت. اول اداره کل حقوقی سازمان و مسئولان سازمان در مورد این فضای رسانه ای مکاتبات و شکایت رسمی کردند، دوم من خودم پیگیری کردم و در دادسرای فرهنگ و رسانه به این قضیه رسیدگی شد و سوم اینکه مجموع ۳۲ سایتی که علیه من مطلب نوشته بودند، آمدند عذرخواهی کردند، که همه اش هم منتشر شده است. شما اگر به عنوان عذرخواهی رسانه ها از فرزاد جمشیدی در فضای مجازی جستجو کنید خیلی از این مطالب هست که عذرخواهی و اظهار ندامت کرده اند. من فکر می کنم موضوع من را با عنوان یک مسئله آسیب شناسی فضای مجازی می شود در سطح دانشگاه حتی تدریس کرد که چطور یک خبری برای مردم بزرگنمایی می شود و ته آن هیچ چیزی هم در نمی آید.
تلقی شما درباره این موضوع چقدر با رسانه ها متفاوت بود؟
– رسانه ها مرتکب چند اشتباه حقوقی و قضایی شدند که پیگیری حقوقی و قضایی درباره آنها صورت گرفت. اول اینکه مطلبی را قبل از حکم دادگاه نوشتند که این مطلب در دو بعد رسیدگی شد. موضوع ممنوع التصویری من از طریق سازمان پیگیری و اتهامی که به من زدند در دادسرای فرهنگ و رسانه رسیدگی شد. رسانه ها درباره یک پرونده که تشکیل می شود قبل از صدور حکم حق اظهارنظر ندارند. این را من نمی گویم، قانون کشور می گوید باید حتماً وقتی پرونده ای تشکیل می شود با قاضی پرونده صحبت کرد. اما استناد همه خبرهایی که منتشر شده بود و مرجع خبر، شاکی پرونده بود.
– تمام سوالاتی که از اصحاب رسانه در دادسرای فرهنگ و رسانه شد. همین بود که شما در این خبرها استنادتان چه بود؟ و جواب همه آنها صحبت های شاکی پرونده بود. بعد می پرسیدند آیا شما با مرجع قضایی هم صحبت کردید؟ و آنها پاسخ شان منفی بود. شما یک مطلبی را در ۳۰ ام مهر ماه سال ۹۱ می نویسید و در دی ماه همان سال حکم برائت برای تان صادر می شود. خب حالا این دوتا را کنار هم بگذارید؛ ببینید کدام مقصرند و استناد یک پرونده با شاکی پرونده باید باشد یا قاضی پرونده؟
به هر حال اینها را مردم نمی دانند. خاطره ای که از شما در ذهن مردم مانده این است که شما مجری برنامه های مذهبی تلویزیون بوده اید و بعد هم آن ماجراها و حرف و حدیث ها و جنجال ها پیش آمد. با این وجود باز هم می خواهید برنامه مذهبی اجرا کنید؟
– هیچ گاه از اجرای برنامه های مذهبی و برنامه های تلویزیونی مفارغت نداشته ام. کما اینکه در این مدت برنامه های ضبطی و تولیدی اجرا کرده ام که از تلویزیون پخش هم شده. اشتباه شما این است که حساب مردم را که طیف وسیعی هستند با بقیه یکی می کنید. رهبر ما فرموده اند عامه مردم با عموم مردم فرق دارند. فضای وب، عامه مردم را جذب می کند اما رسانه ملی عموم مردم را جذب می کند. این عموم مردم از رهبر معظم انقلاب شروع می شود تا طبقات مختلف جامعه در شهرها و روستاهای پراکنده. فضای وب فضای باحیایی نیست.
-متاسفانه فضای پرده دری است. شما از تلقی مردم حرف می زنید. خب تشریف بیاورید ببینید مردم با من چطور رفتار می کنند. هیچ کدام از مردم به این حرف ها اعتنایی نکرده اند چون مخاطب وب با عموم مردم فرق دارد. مردم من را بارها در این سال ها در اجراهای مختلف در یادواره های مختلف در برنامه های معارفی و مذهبی و مناسبت ها دیده اند و من هیچ وقت هم از حیطه اجرا دور نبوده ام. من دو دهه است با سازمان همکاری می کنم و ۱۳ سال است که تدریس هم می کنم اما هیچ گاه تلقی مردم نسبت به من این چیزی نبوده که شما می گویید.
بیایید بپذیریم که منظور از مردم فراگیری و اکثریت است. با این وجود درباره نظر مردم حرف بزنیم.
– پس بفرمایید از مردم یک تحقیق میدانی کنید. باشد! من هم همان را در نظر می گیرم و می گویم اگر یک فراگیری را در نظر بگیریم و درباره یک برنامه تلویزیونی حرفی بزنیم یا باید درباره آن برنامه تحقیق میدانی شود یا نسبت به انتخاب یک مجری به مسئولان سازمان اتکا شود یا باید اقبال عمومی مردم را نسبت به آن برنامه در نظر گرفت. من در برنامه ماه مبارک رمضان هیچ گاه از کلمه «من» استفاده نکردم. می گویم هر چه که هست متعلق به مردم است. یعنی میزان محبوبیت یک برنامه با میزان اقبال مردم به آن برنامه مشخص می شود و مسئولان سازمان باید درباره این برنامه فکر کنند.
پس حتماً نبودن در برنامه سحرگاهی ماه رمضان برای تان سخت بوده در این سال ها؟
– بر عکس، از اینکه دو سه سالی در برنامه سحر نبودم خوشحالم! برای اینکه در این مدت مردم خودشان یک قیاس و انطباقی کردند و ثانیاً ذائقه سنجی شده که آیا این خوراکی که قبلاً به مردم در این برنامه داده می شد بهتر بوده یا این چیزی که الان داده می شود بهتر است. من خودم را از برنامه حذف کردم. وقتی دیدم چنین فضایی پیش آمده، اصرار به ماندن نکردم. کما اینکه اکثر مدیران سازمان هم دفاع کردند. اداره کل حقوقی سازمان در آبان ماه یعنی به فاصله کمتر از یک ماه آمد و شکایت کرد ولی من می خواهم بگویم یک مجری در سدره برنامه های سحر نشست و از طریق مردم و مسئولان به «مرغ سحر» معروف شد. حالا شما آمده اید چنین آدمی را با یکسری اخبار خراب کنید. سوال اینجاست؛ آیا این آدم خراب شد؟ خیر!
-آیا برای شاکی احقاق حقی شد؟ این هم که نشد! پس شما فقط آمدید تیری بزنید به باور مردم اما باور مردم قوی تر از این حرف هاست. چرا؟ چون برنامه معارفی با دل مردم حرف می زند، نه با دیده مردم. من بارها گفته ام برنامه تلویزیونی در شش ماه اول، کار مجری را نشان می دهد و بعد از آن درون مجری را نشان می دهد. بی سوادی، بی ادبی، بی حیایی، بی پردگی، فضولی، اینها روی آنتن لو می رود و مخاطب متوجه می شود. من شکرگزار خدا هستم به خاطر این اتفاقی که افتاده است، خودم را سنجیدم و مردم کشورم را. راضی ام به رضای خدا.
شما به آمار یا نظرسنجی دسترسی دارید؟
– در این مدت و تا همین الان که با شما صحبت می کنم کسی از طرف سازمان نیامده به من بگوید بیا برنامه سحر را اجرا کن. تماسی با من گرفته نشده است ولی من رویکرد خودم را می گویم که مردم خیلی باصفاتر از این حرف ها هستند. آن کسی که آمد این نور را خاموش کند نتوانست چون برنامه ماه مبارک رمضان در دستان خورشید خراسان امام رضا(ع) است. این نور، نور الهی و نور رضوی است و کسی نمی تواند آن را خاموش کند. آن نور اصلاً منتسب به فرزاد جمشیدی نیست.
پس شما هیچ نگرانی ندارید که از سمت مردم پذیرفته نشوید یا برنامه پذیرفته نشود و اقبال قبل را نداشته باشد؟
– اصلا از بابت مردم و از بابت مخاطبم هیچ گونه نگرانی ندارم. حتی چند گروه دانشجویی و رسانه های مختلف خواسته اند نامه ای بنویسند و امضا کنند اما من نپذیرفته ام. من می گویم مردم اگر کسی را بخواهند بالاخره این اتفاق می افتد. سال ۹۲ نشد، سال ۹۵. سال ۹۵ نشد، سال ۱۴۰۵. این اتفاق اگر مردم اراده کنند و خدا هم بخواهد، بالاخره می افتد.
خواست قلبی شما چیست؟
– هیچ وقت برای برنامه تلویزیونی اصرار نکرده ام. تلویزیون منبر بزرگی است و من همیشه می گویم مجری تلویزیون، رسول رسانه است، چون پیام را نمی رساند بلکه پیام را ابلاغ می کند. ابلاغ کردن وظیفه پیامبران است. مجری تلویزیون، رسول رسانه است. همه رسولان استهزا شدند، سنگ خوردند، مسخره شدند ولی کار خودشان را انجام دادند.
از نظر خودتان بعد از یک خداحافظی رسمی و علنی می توان به عرصه فعالیت بازگشت؟ بعد این کار حرفه ای است؟
– دو، سه ساعت بعد از اینکه نامه خداحافظی ام منتشر شد از طرف مدیران و مسئولان سازمان رفتار محترمانه و کریمانه ای دیدم. آنقدر که از اینکه این نامه را منتشر کرده ام کمی هم شرمنده شدم. رفتارشان خیلی رفتار کریمانه ای بود. فضای رسانه ملی برای همه مجری هایی که در آن کار می کنند فضای یک خانه است و خداحافظی ام هم خداحافظی خانگی بود، مثل یک اذان نابهنگام، محض دادن هوشیاری و آگاهی به مردم.
در ماه رمضان این آمادگی را دارید که اگر پیشنهادی شد برنامه اجرا کنید؟ ما منتظر شما باشیم؟
– بنده به اندازه سه سال مطلب جدید برای برنامه های سحر آماده کرده ام و همواره از لحاظ مطلب جدید به روز بوده ام. اگر تلویزیون نبود، من حاضرم برای «تماشاگران امروز» بیایم شخصاً برنامه سحری اجرا کنم.
-هیچ وقت در صدا و سیما ممنوع التصویر نبوده ام الان این تصور هست که شما چون دیده اید ممنوع التصویرها به تلویزیون برگشته اند، حالا که فضا آماده است من هم می توانم برگردم. درست است؟
– شما دنبال یک کلمه ای از من می گردید و این رندی است. من به شما می گویم مفارغت من از تلویزیون اگر ۱۰ سال هم طول بکشد هیچ وقت از رسانه جدا نمی شوم. این خداحافظی پیام بود و مردم هم گرفتند و بنده هیچ وقت در صدا و سیما ممنوع التصویر نبوده ام. همان طور که در این مدت برنامه هایی در شبکه یک اجرا کرده ام.
الان چند سال است که از اجرا دور بوده اید؟
– هیچ وقت دور نبوده ام. فقط برنامه ماه رمضان را اجرا نکردم.
ممنوع التصویر نبوده اید ولی کار زیادی هم جلوی دوربین انجام نداده اید، پس یعنی پیشنهاد کار نداشته اید؟
– نه! پیشنهاد هم داشته ام ولی ترجیح داده ام فضای جامعه به یک جایی برسد و مردم به یک اغنای فکری برسند. شما الان به فکر اغنای فکری مردم افتاده اید ولی من سه سال پیش به فکرش بودم و معتقد بودم باید از لحاظ فکری اغنا شوند و به پرسش های شان پاسخ داده شود و بعد مجری بیاید که مردم فکر نکنند تلویزیون کسی را ممنوع التصویر کرد و بعد دوباره بدون اعتنا به نظر مردم او را به کار دعوت کرد.
فرزاد جمشیدی (متولد خرداد ماه ۱۳۴۹ در تهران) مجری تلویزیونی ایرانی است. او اجرای برنامههای «یاد خدا» و «ماه خدا» را در شبکه اول سیما بر عهده داشته است. او ریاست دفتر هماهنگی و سازماندهی مجریان سیما را هم بر عهده داشته است.
او در سال ۱۳۸۶ به مدت ۳ ماه مدیرکل روابط عمومی وزارت بازرگانی بود. جمشیدی دارای لیسانس حقوق و دکترای علوم قرآنی است.
اردیبهشت ماه سال ۹۱ فرزاد جمشیدی با اجرای برنامهای در رادیو ایران با نام «یادخدا» و شعر خوانی درخصوص قضات، با شکایت از طرف مدعی العموم مواجه شد و پروندهای علیه وی در دادسرای فرهنگ و رسانه تشکیل شد. در این پرونده دادستانی کل کشور به عنوان مدعی العموم از فرزاد جمشیدی شکایت کرده بود که این پرونده به دلیل صرف نظر کردن مدعی العموم از شکایت خود، مختومه اعلام شده است. وی پرونده دیگری با طرف شاکی خصوصی داشت و با این پرونده مرتبط نبود که پس از رسیدگی رسمی در دی ۹۱، شاکی نیز در تیرماه ۱۳۹۲ رضایت خود را نسبت او اعلام کرد.
وی که از مجریان فعال برنامههایی ماه رمضان نیز بود بیست روز قبل از ماه رمضان، در ۲۹ خرداد ۱۳۹۲ با انتشار نامهای برای همیشه از اجرا در سازمان صداوسیما خداحافظی کرد. با این وجود، تصویر وی در تاریخ ۱۸ شهریور ۱۳۹۳، از شبکه یک سیما، پخش شد که در حال اجرای مراسمی در اصفهان بود.
منبع: میزان
– هااهاهاهااااا
(فرزاد حسنی و رامبد جوان در حال تعریف کردن و مرور خاطرات مشابهشان از زندگی.)
آرش جان ماشاالله خودتان و این حالت و پوزیشنتان آنقدر جذاب است که اصلا پل ورسک به چشم نمی آید!
اکثر سختی ها و مشکلات زندگی درد دارند و دل آدم را به درد می آورند!
:)))
شاهکارِ علیرضا بیرانوند در راستای تقویت همبستگی و وطن پرستی که خیلی زود با افزایش دمای گوش اش مواجه گشته و پست را حذف کرد. البته بنده خدا کلا در باغِ این جور چیز ها نیست و تقصیری نداشت، ولی خب به هر حال :)))