امام خمینی (ره) که در سرتاسر زندگی پیوسته یاد امام زمان (عج) با ایشان همراه بود، در اشعار خود نیز به این امر می پرداختند، از این رو شاید ذکر تعدادی از اشعار خالی از لطف نباشد.
شعر امام خمینی در مورد امام زمانروز وصل
غم مخور، ایام هجران رو به پایان می رود
این خماری از سر ما میگساران می رود
پرده را از روی ماه خویش بالا می زند
غمزه را سَر می دهد، غم از دل و جان می رود
بلبل اندر شاخسار گُل هویدا می شود
زاغ با صد شرمساری از گلستان می رود
محفل از نور رخ او، نورافشان می شود
هر چه غیر از ذکر یار، از یاد رندان می رود
ابرها، از نور خورشید رُخَش پنهان شوند
پرده از رخسار آن سرو خرامان می رود
وعده ی دیدار نزدیک است یاران مژده باد
روز وصلش می رسد، ایام هجران می رود
شمس کامل
صف بیارایید رندان! رهبر دل آمده
جان برای دیدنش، منزل به منزل آمده
بلبل از شوق لقایش، پَرزنان بر شاخ گُل
گل ز هجر روی ماهش، پای در گِل آمده
طور سینا را بگو: ایام «صَعق» آخر رسید
موسِی حق در پی فرعون باطل آمده
بانگ زن بر جمع خفاشان پَست کور دل
از ورای کوهساران، شمس کامل آمده
بازگو اهریمنان را فصل عشرت بار بست
زندگی بر کام تان، زهر هلاهل آمده
دلبر مشکل گشا از بام چرخ چارُمین
با دم عیسی برای حل مشکل آمده
غم مخور، ای غرق دریای مصیبت غم مخور
در نجاتت، نوحِ کشتی بان به ساحل آمده
قسمتی از قصیده ی بهاریه ی انتظار
شد موسم عیش و طرب، بگذشت هنگام کَرَب
جام میِ گلگون طلب، از گُل عذاری مه جبین
قدّش چو سرو بوستان، خدّش به رنگ ارغوان
بویش چو بوی ضِیمَران، جسمش چو برگ یاسمین
چشمش چو چشم آهوان، ابروش مانند کمان
آب بقایش در دهان، مهرش هویدا از جبین
رویش چو روز وصل او، گیتی فروز و دل گشا
مویش چو شام هجر من، آشفته و پُر تاب و چین
با این چنین زیبا صنم، باید به بُستان زد قدم
جان فارغ از هر رنج و غم، دل خالی از هر مهر و کین
خاصه کنون کاندر جهان، گردیده مولودی عیان
کز بهر ذات پاک آن، شد امتزاج ماء و طین
از بهر تکریمش میان، بربسته خیل انبیا
از بهر تعظیمش کمر، خم کرده چرخ هفتمین
مهدی امام منتظر، نوباوه ی خیرالبشر
خلق دو عالم سر به سر، بر خوان احسانش نگین
مهر از ضیائش ذره ای، بد از عطایش بدره ای
دریا ز جودش قطره ای، گردون ز کِشتش خوشه چین
مرآت ذات کبریا، مشکوه انوار هُدا
منظور بعثِ انبیا، مقصود خلق عالمین
امرش قضا، حکمش قدر، حُبّش جنان، بغضش سَقَر
خاک رهش زیبد اگر، بر طُرّه ساید حور عین
دانند قرآن سر به سر، بابی ز مدحش مختصر
اصحاب علم و معرفت، ارباب ایمان و یقین
سلطان دین، شاه زَمَن، مالک رقاب مرد و زن
دارد به امر ذوالمِنَن، روی زمین، زیر نگین
ذاتش به امر دادگر، شد منبع فیض بشر
خیل ملایک سر به سر، در بند الطافش، رهین
حُبّش سفینه نوح آمد در مَثَل، لیکن اگر
مهرش نبودی نوح را می بود با طوفان قرین
گرنه وجود اقدسش، ظاهر شدی اندر جهان
کامل نگشتی دین حق ز امروز تا روز پسین
ایزد به نامش زد رقم، منشور ختم الاوصیا
چونان که جدّ امجدش گردید ختم المرسلین
نوح و خلیل و بوالبشر، ادریس و داود و پسر
از ابر فیضش مُستَمِد، از کان علمش مُستعین
موسی به کف دارد عصا، دربانیش را منتظر
آماده بهر اقتدا، عیسی به چرخ چارمین
ای خسرو گردون فَرَم، لختی نظر کن از کَرَم
کفارِ مُستولی نگر، اسلام مستضعف ببین
قسمتی از یک مسمط در مدح امام زمان (عج)
مصطفی سیرت، علی فر، فاطمه عصمت، حسن خو
هم حسین قدرت، علی زهد و محمد علم مَه رو
شاه جعفر فیض و کاظم حلم و هشتم قبله گیسو
هم تقی تقوا، نقی بخشایش و هم عسکری مو
* * * مهدی قائم که در وی جمع، اوصاف شهان شد
پادشاه عسکری طلعت، نقی حشمت، تقی فر
بوالحسن فرمان و موسی قدرت و تقدیر جعفر
علم باقر، زهد سجاد و حسینی تاج و افسر
مجتبی حلم و رضیه عفّت و صولت چو حیدر
* * * مصطفی اوصاف و مجلای خداوند جهان شد