جام جم سرا به نقل از ایسنا: دکتر کوروش محمدی با بیان اینکه حادثه قتل معلم به دست یک دانش آموز ۱۵ ساله در لرستان یک حادثه است و نمونههای آن در غرب نیز وجود دارد اظهار کرد: باید مواجهه متولیان امر و رسانهها با این موضوع مدیریت شده باشد. این حادثه موجب جریحه دار شدن افکار عمومی شد و باید تاسف خورد که یک معلم دلسوز بدون گناهی جان خود را از دست بدهد.
نظام آموزشی تنها اصطلاح «پرورش» را یدک میکشد
رئیس انجمن آسیبشناسی اجتماعی ایران با بیان اینکه از دو منظر میتوان به این موضوع نگریست اظهار کرد: نخست آنکه در نظام تعلیم و تربیت ما، «پرورش» چندان کاربردی نشده و یک نظام آموزشی داریم که اصطلاح «پرورش» را با خود به یدک میکشد. آموزش و پرورش ارتباط آنچنانی با خانوادهها ندارد و یک نظام آموزشی آرمانگراست که افراد را به قصد کسب مدرک تربیت میکند و هدف غایی آن بیشتر مدرک است تا کاراییها و قابلیت پرورشی دانشآموز.
محمدی با بیان اینکه پس از بررسیها و پرسوجوهای انجام شده در مورد این دانش آموز که معلم خود را به قتل رسانده مشخص شد وی به کرات غیبت داشته و در مدرسه حاضر نمیشده است، گفت: باید دید نقش مشاوران در این مدرسه چگونه بوده است که این موضوع را بررسی کنند. مدرسه باید از وضعیت روحی و روانی و خانوادگی دانش آموزانش مطلع باشد. متاسفانه امروز مشاوره یک حلقه مفقوده در آموزش و پرورش است. امروز چند نیروی پرورشی در مدارس داریم؟ آیا همه آنها مهارت لازم برای برقراری ارتباط با دانش آموزان را دارند؟ متاسفانه نیروهای پرورشی در سطح مدارس نیروهای کمرنگی هستند.
چرا دانش آموز باید سلاح سرد حمل کند؟
رئیس انجمن آسیبشناسی اجتماعی ایران تاکید کرد: این اظهارات نافی مسئولیت خانواده نیست، وقتی چنین اتفاقی میافتد باید پذیرفت که این دانش آموز با انگیزه قتل معلم به مدرسه نرفته است. صحیح است که چاقو به همراه داشته اما این موضوع دلیل بر این نیست که وی انگیزه قتل داشته است. دقیقا مشکل همین جاست که چرا یک دانش آموز باید سلاح سرد با خود حمل کند؟ این مسئله که دانش آموز با خود سلاح سرد به مدرسه برده است باید کجا بررسی شود؟ آیا خانواده مقصر است؟ آموزش و پرورش مقصر است یا جامعه؟ باید سیستم را بررسی کرد.
وی افزود: احتمال نخست این است که این فرد از اختلال روانی رنج میبرده و دچار افسردگی، پرخاشگری و تبعات آن بوده باشد، اگر چنین شرایطی وجود داشته باید تحت کنترل قرار میگرفت. همه دانش آموزان به لحاظ روانی در یک سطح نیستند. از سوی دیگر این احتمال وجود دارد که فرد تحت فشارهای تربیتی خانواده قرار داشته و تحت تاثیر الگویی که پرخاشگری و جسارت به بزرگترها را القا میکند قرار گرفته باشد. در چنین شرایطی باز هم چیزی از بار مسئولیت نظام تربیتی و پرورشی در خانه دوم دانش آموز که مدرسه است کم نمیشود. حالت سوم نیز این است که ممکن است این دانش آموز تحت فشارها و استرسهای ناشی از شرایط موجود در مدرسه قرار گرفته باشد. روشهای ناصحیح تربیتی، برخوردهای تند و شکننده، ارائه الگوهای تند، دیکتاتور مآبانه و پرخاشگرانه از سوی اولیا مدرسه بیتاثیر نیستند. دست آخر نباید از الگوهای پرخاشگری ارائه شده توسط جامعه، محیط و رسانههایی چون ماهواره غفلت کرد.
رویکرد رفع تکلیفی در قبال دانش آموزان پرخاشگر
رئیس انجمن آسیبشناسی اجتماعی ایران ضمن تاکید بر اینکه مدارس با دانش آموز دارای اختلال روانی یا سطحی از پرخاشگری آزار دهنده با رویکرد رفع تکلیفی برخورد میکند و برنامهای برای دانش آموزان پرخاشگر ندارد، اظهار کرد: این دانش آموزان یا طرد میشوند و یا اخراج و نظامی وجود ندارد که وی تحت مراقبت باشد. از سوی دیگر شاهد ارتباط معنایی میان خانواده و اولیای مدرسه نیستیم. غیبتهای مکرر این دانش آموز، نوع ارتباطش با هم مدرسهایها و معلمینش در چارچوب یک نظام تعاملی میان خانواده و مدرسه قابل بررسی است. آموزش و پرورش ما ارتباط ضعیفی با خانوادهها دارد و متولی پرورشی نیست.
یک هشدار جدی برای نظام تعلیم و تربیت
وی تصریح کرد: این موارد نافی حرکت زشت، تخریبی، ضدارزش و فاجعه بار این دانش آموز نیست و نباید با آن احساسی برخورد کرد. این حادثه به لحاظ قضایی و انتظامی یک شیوه برخورد میطلبد اما یک هشدار جدی برای نظام تعلیم و تربیت ماست و باید ریشهیابیهای دقیق انجام شود.