جام جم سرا:
این که فردی در تعامل با دیگران منزوی شود و به اصطلاح در حضور دیگران در لاک خود فرو رود، می تواند دلایل متعدد و پیچیده ای داشته باشد. به طور معمول اولین قضاوت درمورد چنین افرادی، این است که آن ها خجالتی هستند اما درحقیقت فرآیند پیچیده تری در میان است. با توجه به اطلاعات محدودی که شما از همسرتان ارائه کرده اید، پاسخ داده شده تنها احتمالاتی درمورد مشکل همسر شماست:
کمرویی تا حدودی طبیعی است
پیش از هر چیز باید به این نکته توجه کنید که با در نظر گرفتن سن پایین همسرتان این کمرویی تا حدودی طبیعی است. دخترها زمانی که ازدواج می کنند، معمولا کمی سردرگم هستند. گسترده شدن روابط اجتماعی، پیش از آن که آن ها به صورت جدی وارد اجتماع شوند، سطحی از اضطراب را در آن ها به وجود می آورد که ناشی از مبهم و ناشناخته بودن شرایط جدید است و به مرور زمان این احساس کاهش می یابد. اما اگر این ویژگی همیشگی شخصیت همسر شماست، موضوع کمی متفاوت است.
معمولا کمرویی ناشی از یک تجربه ناموفق است
در وهله نخست باید به جست وجوی این نکته پرداخت که چه ویژگی یا ویژگی هایی در همسر شما وجود دارد که به اجتناب از موقعیت ها و برخورد با افراد جدید منجر می شود. کم رویی، توجهی اضطراب آلود به خویش است. درواقع افراد خجالتی در مواجهه با دیگران، اضطراب شان به درجه ای بالاتر از حد متوسط می رسد. سیستم روانی انسان، در مواجهه با پدیده هایی که از نظر روانی آزاردهنده هستند، تغییراتی می کند. درواقع فرد ناخودآگاه برای مواجه نشدن با موضوعی که خیلی آزارش می دهد، با آن مقابله می کند اگرچه این مقابله ها گاهی آزار دهنده هستند و پیامدهایی مانند خجالتی شدن و گریز از روابط اجتماعی را برای فرد به همراه دارند. این که فرد خجالتی در گذشته چه حوادثی را از سر گذرانده یا چه ناامنی هایی را تجربه کرده است، موضوعی مهم است که باید مورد توجه قرار گیرد.
درواقع اضطرابی که فرد در مواجهه با افراد جدید تجربه می کند، برای او تداعی کننده روابط ناکام گذشته در خانواده، مدرسه یا گروه های دوستی است. در چنین حالاتی، افراد موقعیت جدید را خطرناک برآورد می کنند و این از ویژگی های ذاتی انسان است که وقتی موقعیتی را خطرناک تشخیص دهد، از قرار گرفتن در آن موقعیت اجتناب می کند.
پیشنهادهایی برای حل مشکل خجالتی بودن
افراد بسیاری پیشنهادهایی برای حل چنین مشکلاتی به افراد خجالتی می دهند. به طور مثال تمرین در آینه با فرد یا افراد خیالی، تمرکز نکردن فرد بر قضاوت دیگران از خودش، حفظ ارتباط چشمی با مخاطب، دوری از تکلف و ساده و بی آلایش وارد روابط اجتماعی شدن، خندیدن هنگام افزایش اضطراب، پیدا کردن موضوعاتی که فرد درباره آن ها تسلط کافی دارد و صحبت درباره آن مسائل در جمع و تمرین مکرر می تواند به افراد خجالتی کمک کند. اگرچه این تکنیک ها ممکن است در کوتاه مدت تاثیر داشته باشد، اما درحقیقت دردی را از فرد دوا نمی کند.
بازسازی احساس امنیت برای حل همیشگی مشکل خجالت
این تکنیک ها در واقع نوعی نادیده گرفتن مشکل اساسی و سرپوش گذاشتن بر آن است. فردی که از قضاوت دیگران درباره خودش به شدت مضطرب می شود، خود را کمتر از آنچه هست ارزیابی می کند یا آن قدر ایده آل گراست و از خود توقع کامل بودن دارد که با داشتن کوچکترین نقصی در جمع احساس اضطراب می کند. در چنین وضعیت هایی نیاز است تا به مشکل این افراد عمیق تر و پایه ای تر توجه کرد.این که چه اتفاق یا اتفاقاتی در گذشته و کودکی فرد وجود داشته که ناامنی بنیادینی را در او فعال کرده است، نیاز به تحلیل طولانی مدت دارد. ما اکنون با فردی روبه رو هستیم که مواجهه شدن با موقعیت های جدید اجتماعی سبب برانگیخته شدن اضطرابش می شود و اضطراب بالا سبب می شود رفتارهای ناخواسته ناپخته ای از او سر بزند. این سبک رفتارها سطح اضطراب فرد را بالا می برد و به صورت چرخه معیوب، زنجیروار ادامه می یابد و معمولاً با پیامدهای زیستی-روانی همراه است. به طور مثال، تشدید ضربان قلب، تغییر رنگ چهره، اشکال در تنفس، لرزش بدن و دستان، تغییر درجه صدا، لکنت، خشکی دهان، انزوا طلبی و فرار از فعالیت ها که بسته به سطح اضطراب، درجه ای از این علامت ها را در فرد می بینیم. درواقع تنها کمک شما به همسرتان، پایین آوردن سطح اضطرابش برای درک بی واسطه احساسی است که پشت اضطرابش پنهان شده است. تجربه خشم یا غم از روابط ناکام گذشته یا اکنون یا هر احساسی که پشت اضطراب یا اعتماد به نفس پایین او، پنهان است. درواقع کار اساسی بازسازی احساس امنیت شکل نگرفته یا ضعیف شکل گرفته در همسر شماست. تجربه کردن فضایی امن در کنار شما باعث می شود همسرتان بتواند این احساس امنیت را به موقعیت های دیگر نیز تعمیم دهد. اگر توجه کنید کودکانی که احساس امنیت مناسبی را در خانه تجربه می کنند و درباره علاقه والدین به خود مطمئن هستند، کنجکاوانه به جست وجوی محیط می پردازند اما کودکانی که احساس امنیت پایینی دارند، به والدین خود می چسبند و لحظه ای از کنار آن ها تکان نمی خورند. کار اصلی شما بازسازی این امنیت در همسرتان است. این که او پذیرش بی قید و شرط خودش را از جانب شما به عنوان نزدیک ترین فرد زندگی اش احساس کند باعث می شود که به تدریج این احساس را به بیرون از خانه تعمیم دهد و این مشابه اتفاقی است که در اتاق درمان رخ می دهد. هم چنین نیاز است شما به جنبه هایی از وجود و شخصیت همسرتان توجه کنید و آن را برجسته سازید که خودش توانایی دیدن آن جنبه ها را ندارد. شاید بازگشتن به گذشته و تحلیل و بازسازی زندگی همسرتان در حیطه توانایی شما نباشد، اما به طور قطع ایجاد فضای امن برای همسرتان بر عهده شماست.(ری را سپهری- کارشناس ارشد روان شناسی بالینی/خراسان)