گرچه مطالعات علمی نشان میدهد که کودکان از نظر رشد اخلاقی ، مسیر مشخصی که مرتبط به مراحل ادراکی آنهاست را پشت سر می گذارند ، اما نوجوان و جوانان از نظر اخلاقی در بیشتر جوامع از پدر و مادر بهتر هستند.
بنابراین ما به عنوان پدر و مادر ، در معرض این خطر هستیم ، به جای این که فرزند خودمان را خوب ، پاک و دارای وجدان بدانیم ؛ به این معنا که در وجودش شمعی را روشن ببینیم که نه تنها درون او را روشن می کند بلکه روشنایی بخش بیرون نیز میشود ؛ او را با آتشی همراه ببینیم که وجود خودش را می سوزاند و احتمالا دیگران را هم خواهد سوزاند. در حالی که قرار اسـت فرزندمان را دارای وجدانی بدانیم که ترازویی در اختیار دارد ، اما نه با چشم بسته بلکه با چشم باز ؛ نه شمشیری به دست بلکه دستی به جهت مهربانی و محبت .
اگر چنین بیندیشیم ، او را عادل و منصف می بینیم و می دانیم و معلوم اسـت که نحوه ی برخورد ما با او متفاوت خواهد بود. درست اسـت که کودک دارای کنجکاوی اس ؛ درست اسـت که نادان ، ناتوان و نیازمند اسـت ، اما این مطلب بسیار متفاوت اسـت که من و شما او را بد و یا گناهکار بدانیم. به علاوه بر فرض که چنین باشد! ، (( تمام مطالعات علمی ، نشان می دهد که کودک را از کار بد نمیتوان بازداشت و یا هیچ انسانی را نمیشود از کار بد بازداشت)). برفرض که شما در این کار توفیق پیدا کنید و بگویید که من راه هایی دارم که فرزندم را از کار بد باز می دارم. پیامی که برای شما دارم این اسـت که متاسفانه چنین فرزندی را بی کاره و هیچ کاره می کنید.
به یاد داشته باشیم :
از کار بد بازداشتن کودک ، مساوی اسـت با انجام ندادن هیچ کاری و در چنین شرایطی اسـت که ظاهرا شما موفق شده اید ولی واقعا نشده اید. به علاوه می دانید که کودکی که فقط از کار بد بازداشته شود ، پنهان کار ، دروغگو ، متظاهر ، چاپلوس ، لجباز ، کینه توز ، خودآزار و دگر آزار می شود. حال آن که آموختن خوبی و آموختن دوستی و درستی بدون تردید وظیفه ی پدر و مادر و کار ساده ای اسـت.
زیرا وجود کودک مانند زمینی اسـت که به دنبال تخم گلی میگردد تا بتواند گلستانی را به وجود بیاورد. مانند دانشکده های پزشکی یا دانشکده های مهندسی که استادان به شاگردانشان می گویند که چنین و چنان نکنید که تمام درس پزشکی و مهندسی این اسـت که این کار را نکنید ؛ آن کار را نکنید ؛ اینجا نروید و آنجا نروید ؛ در صورتی که برعکس تمام کار پزشکی و تمام کار مهندسی این اسـت که وظیفه ی من و شما به عنوان پدر و مادر حتی از محیط آموزشی باید مهربان تر ، صمیمانه تر و نزدیک تر بود.
بنابراین وظیفه پدر و مادر آموختن اسـت. آموختنی که همراه با فعالیت اسـت و با فعالیت اسـت که آفریدن و رشد و تکامل ممکن میشود . به همین علت در دنیای امروز ، والدین ، معلمند ، مربیند ، پرستارند ، پزشکند ، مددکارند ، همکارند و دوست فرزند خودشان.
بنابراین دگرگونی ای که در دنیای امروز به وجود آمده اسـت ، تغییری اسـت که به ما این پیام را می دهد که به عنوان پدر و مادر ، قرار اسـت که آموزش دهیم نه این که فقط فرزندمان را از کار بد باز بداریم و شعاری که باید پشت سر آن شعور باشد ، این اسـت که :
می دانیم ، متاسفانه بیشتر انحرافات و گرفتاری های کودکان در وقت بیکاری و فرصت تعطیل تابستان اسـت. زیرا کاری به جهت انجام دادن دارند . بنابراین وظیفه ی پدر و مادر ، پر کردن تمام وقت دوران بیداری ، فرزندانشان با کار خوب اسـت نه کوشش برای یافتن کار بد و اشتباه و اشکال. متاسفانه در محیط آموزشی نیز همچنان چنین اسـت.
آن زمان که شما پانصد کلمه می نویسید که دوتای آن غلط اسـت ؛ گفته نمیشود چهارصد و نود و هشت درست ، بلکه گفته میشود دو غلط . از همین جاست و با این پیام اسـت که بیشتر ما بسیار زود به این نتیجه میرسیم که من نادانم ، ناتوانم ، اشکال عمیق واساسی دارم. بنابراین بهتر اسـت که از آموزش یا یادگرفتن در هر زمینه ای ، خودم را دور نگه دارم.
گرچه مطالعات علمی نشان میدهد که کودکان از نظر رشد اخلاقی ، مسیر مشخصی که مرتبط به مراحل ادراکی آنهاست را پشت سر می گذارند ، اما نوجوان و جوانان از نظر اخلاقی در بیشتر جوامع از پدر و مادر بهتر هستند.
بنابراین ما به عنوان پدر و مادر ، در معرض این خطر هستیم ، به جای این که فرزند خودمان را خوب ، پاک و دارای وجدان بدانیم ؛ به این معنا که در وجودش شمعی را روشن ببینیم که نه تنها درون او را روشن می کند بلکه روشنایی بخش بیرون نیز میشود ؛ او را با آتشی همراه ببینیم که وجود خودش را می سوزاند و احتمالا دیگران را هم خواهد سوزاند. در حالی که قرار اسـت فرزندمان را دارای وجدانی بدانیم که ترازویی در اختیار دارد ، اما نه با چشم بسته بلکه با چشم باز ؛ نه شمشیری به دست بلکه دستی به جهت مهربانی و محبت .
اگر چنین بیندیشیم ، او را عادل و منصف می بینیم و می دانیم و معلوم اسـت که نحوه ی برخورد ما با او متفاوت خواهد بود. درست اسـت که کودک دارای کنجکاوی اس ؛ درست اسـت که نادان ، ناتوان و نیازمند اسـت ، اما این مطلب بسیار متفاوت اسـت که من و شما او را بد و یا گناهکار بدانیم. به علاوه بر فرض که چنین باشد! ، (( تمام مطالعات علمی ، نشان می دهد که کودک را از کار بد نمیتوان بازداشت و یا هیچ انسانی را نمیشود از کار بد بازداشت)). برفرض که شما در این کار توفیق پیدا کنید و بگویید که من راه هایی دارم که فرزندم را از کار بد باز می دارم. پیامی که برای شما دارم این اسـت که متاسفانه چنین فرزندی را بی کاره و هیچ کاره می کنید.
به یاد داشته باشیم :
از کار بد بازداشتن کودک ، مساوی اسـت با انجام ندادن هیچ کاری و در چنین شرایطی اسـت که ظاهرا شما موفق شده اید ولی واقعا نشده اید. به علاوه می دانید که کودکی که فقط از کار بد بازداشته شود ، پنهان کار ، دروغگو ، متظاهر ، چاپلوس ، لجباز ، کینه توز ، خودآزار و دگر آزار می شود. حال آن که آموختن خوبی و آموختن دوستی و درستی بدون تردید وظیفه ی پدر و مادر و کار ساده ای اسـت.
زیرا وجود کودک مانند زمینی اسـت که به دنبال تخم گلی میگردد تا بتواند گلستانی را به وجود بیاورد. مانند دانشکده های پزشکی یا دانشکده های مهندسی که استادان به شاگردانشان می گویند که چنین و چنان نکنید که تمام درس پزشکی و مهندسی این اسـت که این کار را نکنید ؛ آن کار را نکنید ؛ اینجا نروید و آنجا نروید ؛ در صورتی که برعکس تمام کار پزشکی و تمام کار مهندسی این اسـت که وظیفه ی من و شما به عنوان پدر و مادر حتی از محیط آموزشی باید مهربان تر ، صمیمانه تر و نزدیک تر بود.
بنابراین وظیفه پدر و مادر آموختن اسـت. آموختنی که همراه با فعالیت اسـت و با فعالیت اسـت که آفریدن و رشد و تکامل ممکن میشود . به همین علت در دنیای امروز ، والدین ، معلمند ، مربیند ، پرستارند ، پزشکند ، مددکارند ، همکارند و دوست فرزند خودشان.
بنابراین دگرگونی ای که در دنیای امروز به وجود آمده اسـت ، تغییری اسـت که به ما این پیام را می دهد که به عنوان پدر و مادر ، قرار اسـت که آموزش دهیم نه این که فقط فرزندمان را از کار بد باز بداریم و شعاری که باید پشت سر آن شعور باشد ، این اسـت که :
می دانیم ، متاسفانه بیشتر انحرافات و گرفتاری های کودکان در وقت بیکاری و فرصت تعطیل تابستان اسـت. زیرا کاری به جهت انجام دادن دارند . بنابراین وظیفه ی پدر و مادر ، پر کردن تمام وقت دوران بیداری ، فرزندانشان با کار خوب اسـت نه کوشش برای یافتن کار بد و اشتباه و اشکال. متاسفانه در محیط آموزشی نیز همچنان چنین اسـت.
آن زمان که شما پانصد کلمه می نویسید که دوتای آن غلط اسـت ؛ گفته نمیشود چهارصد و نود و هشت درست ، بلکه گفته میشود دو غلط . از همین جاست و با این پیام اسـت که بیشتر ما بسیار زود به این نتیجه میرسیم که من نادانم ، ناتوانم ، اشکال عمیق واساسی دارم. بنابراین بهتر اسـت که از آموزش یا یادگرفتن در هر زمینه ای ، خودم را دور نگه دارم.