رفتار یک زن میانسال با یک مادرجوان و نوزادش درانگلیس اعتراض کاربران فضای مجازی را در پی داشته است.
رفتار یک زن میانسال با یک مادرجوان و نوزادش درانگلیس اعتراض کاربران فضای مجازی را در پی داشته است.
گویا مسافر کناری به این خانم گوشزد میکند که شما نباید همراه با کودک در آغوش خود روی صندلی تک نفره بنشینید و من تحمل شنیدن سر و صدای کودک تو را ندارم و اجازه نشستن به این مسافر او را از جای خود بلند میکند ، و مادر جوان و نوزادش مجبور به رفتن به واگن دیگر و ایستادن در کل مسیر میشوند. دیگر مسافران شروع به گرفتن فیلم از این رفتار غیر انسانی زن میانسال کرده و او را در فضای مجازی مورد سرزنش و شماتت قرار میدهند.
، محققان دانشگاه نورثوسترن دریافتند که تنفس تنها دریافت اکسیژن از محیط نیست، بلکه این عمل حیاتی در حافظه، احساسات و رفتار انسان نیز موثر است.
در این مطالعه برای اولینبار مشخص شد که فعالیت مغزی انسان تابعی از شیوه دم و بازدم از طریق بینی یا دهان است.
پروفسور کریستانو زلانو، متخصص نورولوژی از دانشگاه نورثوسترن عنوان کرد: مهمترین یافته علمی این مطالعه، تفاوت فعالیت مغزی در ناحیه آمیگدال و هیپوکامپوس در هنگام دم و بازدم است.
وی در ادامه افزود: هنگامی که انسان نفس میکشد، اعصاب کورتکس بویایی نیز تحریک شده و به دنبال آن بخش آمیگدال و هیپوکامپ در سراسر سیستم لیمبیک فعال میشود.
نظریه تاثیر تنفس در فعالیتهای مغزی برای اولینبار هنگام مطالعه شرایط هفت بیمار مبتلا به بیماری صرع که در صف جراحی قرار داشتند مشخص شد.
جراحان مغز و اعصاب پس از نصب الکترود در قسمتهای مختلف مغز بیماران قبل از جراحی دریافتند که فعالیتهای مغزی همزمان با تنفس نوسان میکند.
رفتار جنسی کودکان از بدو تولد شروع می شود. مکیدن پستان مادر از نشانه های آن است که بسیاری از روانشناسان به آن معتقد هستند. بسیاری از والدین به اشتباه فکر می کنند می توانند با جملات ساده و کوتاه آموزش های جنسی را به کودکان خود انتقال دهند.
وقتی بچهها دنیای بیرونی خود را کشف می کنند، ناخواسته نسبت به اعضای خصوصی بدن همجنس و یا غیر همجنس خود کنجکاو می شوند. شکل اعضای تناسلی پسرها برای دخترها جالب است و بر عکس. اگر بچهای خواهر و برادر نداشته باشد یا در روند زندگی، فرصت دیدن اندام برهنه جنس مخالف را نداشته باشد این کنجکاوی تشدید می شود. این کنجکاوی جنسی تا حدی طبیعی است و بیشتر والدین هنگام رویارویی با آن برای اولین بار می فهمند که واقعاً باید برای رفتار فرزند خود حدودی را تنظیم کنند تا بداند از نظر اجتماعی کدام یک از رفتارهای او در خصوص مسائل جنسی قابل قبول است.
با ذکر این مقدمه مختصر، شایسته است در این زمینه دو نکته مهم بیان گردد تا فضای روشنتری از بحث داشته باشید :
ارتباط برقرار کردن والدین با فرزندان خود در مورد رفتارهای جنسی و مسایل مربوط به آن از جمله وظایف تربیتی والدین است که شایسته است در برقراری و حفظ آن جهت جلوگیری از زمینه بسیاری از انحرافات و گناهها کوشید. نگاه ضد اخلاقی برخی والدین به این مسأله و برخورد شدید و خشن آنها پیامدهای نامطلوبی را به ارمغان خواهد آورد؛ زیرا چنین موضوع روان شناختی را تبدیل به موضوعی اخلاقی کرده و کودک را حساس تر نموده و باعث تثبیت وی در عمل مورد نظر می گردد.
ارتباط برقرار کردن والدین با فرزندان خود در مورد مسائل و رفتارهای جنسی کودکان از جمله وظایف تربیتی والدین است. این مساله یک موضوع روانشناختی است نه یک موضوع اخلاقی.
در بیان نکاتی که در زمینه مسائل جنسی لازم است به کودک انتقال پیدا کند، باید از روشهای غیر مستقیم استفاده کرد و کمتر به روشهای مستقیم متوسل شد.
وقتی والدین، پسر و دخترشان را برهنه و عریان، در حال بازی میبینند، با هیجان زدگی و عصبانیت نباید به آنها بگویند: « چه کار دارید میکنید؟ خجالت بکشید! بدوید بروید لباس هایتان را بپوشید»، بلکه به صورت غیرمستقیم باید به آنها گفت: « بچهها فکر نمیکنید بدون لباس سردتان میشود، بروید لباسهایتان را بپوشید» و در فرصت مقتضی که پدر با پسر و مادر با دختر تنها میشوند، بدون نصیحت و پند و اندرزهای کسل کننده و بدون تهدیدهای بی اثر، باید خیلی صریح و رک و پوست کنده به آنها گفت: « من دیدم برهنه بودید و لباسهایتان را درآورده بودید، بچهها اصلاً اجازه ندارند جلو بچههای دیگر، لباسهایشان یا لباسهای بچههای دیگر را در بیاورند، این کار قدغن است».
منبع: وبسایت روانشناسی و مشاوره
نگاهی به ظرایف مرزهای اخلاقی
شاید تمام فکر و ذکرت در هنگام مسابقهی فوتبال، برندهشدن تیمتان بوده و دوستانت فکر کردهاند تو زیادی خود رأی هستی.
چهطور میشود با آدمهای اطرافمان مرزبندی داشته باشیم؟ طوری که هیچکس دچار هیچ سوءتفاهمی نشود. شاید این راهکارها تا حدودی مرزها را برای تو و دوستانت روشن کند.
ضعف و مهربانی با یک خط باریک از هم جدا میشوند. همین خط باریک اما کمک میکند که شخص نه در دام بیفتد و نه از ضعف کسی سوءاستفاده کند. یک مثال ساده پیروی از قلب و در عینحال بهکار گرفتن معیارهای منطقی است. اگر قلب زیادی رئوفی دارید، بهتر است بیشتر اوقات ترمز قلب را با استدلالهای منطقی بکشید.
مثلاً اگر دوستت برای چندمینبار از تو پول یا هرچیز دیگری قرض گرفت، باید به یاد بیاوری آخرین قرضش ادا شده است؟ اگر قرضهای قبلیاش را ادا نکرده یا لباسی که از تو قرض گرفته وقتی پس داده، آسیب دیده است، پس اینجا باید کمی احتیاط کنی.
میتوانی از او بپرسی دقیقاً این قرض را برای چه میخواهد و چهقدر برایش اهمیت دارد که آن را بهدست بیاورد؟ اگر پاسخهایش تو را قانع نکرد یا دچار تناقضگویی شد، میتوانی از قرضدادن به او طفره بروی. تا همینجا هم تو با او مهربان بودهای و فقط وقتی احساس خطر کردهای خودت را کنار کشیدهای.
دوستت اگر واقعاً قصد سوءاستفاده از تو را نداشته باشد، خیلی زود این موضوع را فراموش میکند و مرزهای دوستیتان را بهتر درک میکند و البته بیشتر روی تو حساب خواهد کرد.
گفتن حقیقت خیلی خوب است، اما خوب بیانکردن آن هم هنر است. حقیقتهای زیادی در دنیا هستند که بیشتر مردم از گفتن آنها طفره میروند، چون به روش امنی برای بیان آن حقیقتها نرسیدهاند. برای گفتن حقیقت باید یک روش امن پیدا کرد. روشی که روح و روان دیگری را نیازارد و در عین حال او را با حقیقت آشنا کند.
اگر میخواهی دخالتهای فرد دیگری را در زندگیات محدود کنی، معنایش این نیست که با صدای بلند به او بگویی زیادی فضول است و بهتر است دماغش را در زندگی خودش فرو کند! کمی جرئت میخواهد اما در نهایت تو یک هتاک بودهای و بس!
بهجای این کار بهتر است به او بگویی: به کمی فضا احتیاج داری و دوست داری به تنهایی مشکلاتت را حل کنی و اگر به کمک احتیاج پیدا کردی حتماً از او کمک خواهی گرفت.
تو حقیقت را گفتهای و هیچ بیادبی درکار نبوده است! اینطور صحبتکردن بسیار بیشتر از جر و بحث و حرفهای طعنهآمیز تأثیرگذار خواهد بود.
بهخصوص وقتی در یک کار تیمی شرکت کردهای و عضوی از یک گروه هستی، باید مرز بین سرسختی و خودرأی بودن را هم برای خودت و هم برای دیگران، باز کنی. اگر فکر میکنی دیگران به اندازهی تو برای رسیدن به هدف انگیزه ندارند، بهجای اینکه حرف و نظر خودت را به کرسی بنشانی باید به آنها انگیزه بدهی.
مطمئن باش تصمیمات جمعی و نتیجهای که محصول آمیختن افکار گوناگون باشد بسیار بیشتر از زحمات شبانهروزیِ فقط یک نفر، موفق است. پس ایدهها و نظرهای افراد دیگر گروه را جدی بگیر، حتی اگر از نظر خودت پیشپا افتاده یا مسخره بود. با جدی گرفتن نظر دیگران به آنها انگیزه میدهی و دیوار بی اعتمادی را از میانتان برمیداری.
همهی ما به یک آغوش امن نیاز داریم و این به معنای وابستگی نیست؛ بلکه به معنای اشتراک زندگی با دیگران است. اگر نتوانیم زندگیمان را با اطرافیانمان به اشتراک بگذاریم و از وجود آنها بهره ببریم، لذت زندگی را نچشیدهایم. نوجوانی سن بحران استقلال است.
طبیعی است که در این سن دوست داری ریشههای وابستگی را ببری و روی پای خودت بایستی. اما استقلال به این معنا نیست که در دنیا را به روی خودت ببندی و به بهانهی حفظ استقلال هیچکس را به دنیای درونت راه ندهی. بهترین کار برای حفظ مرز استقلال و دوری از تنهایی، درک دوبارهی خانواده است.
در این دنیا هیچکس بهتر از خانواده نمیتواند به تو استقلال بدهد و در عین حال تنهاییات را پر کند. فقط باید دربارهی نیاز به استقلال با آنها صحبت کنی و گاهی برای حل مشکلاتت از آنها کمک بگیری.
قدرت داشتن به معنای همیشه در متن بودن نیست. گاهی باید در حاشیه بود تا قدرت حفظ شود. مرز قدرت و گستاخی هم بسیار باریک است و خیلیها در این مرز گم میشوند و دچار سوءتفاهم میشوند.
اگر احساس میکنی به تو توهین شده، زحماتت نادیده گرفته شده یا... با توهین و داد و فریاد فقط در دام افتادهای و همهی حسابها را به روی خودت بستهای. گاهی ترککردن یک موقعیت خیلی بیشتر قدرت را حفظ میکند تا اینکه در آن موقعیت بمانی و بجنگی. بهخصوص اگر جنگیدن بیفایده باشد و کار به لج و لجبازی بکشد.
ترک یک موقعیت دشوار بسیار بیشتر از ماندن و لجاجت در آن وضعیت جرئت و قدرت میخواهد. قدرت رفتن و سرپا ماندن و به زندگی ادامه دادن در هرکسی وجود ندارد.
جام جم سرا: هفته گذشته مرکز فوریتهای 197 در تهران بزرگ در حالی کار خود را آغاز کرد که با اجرایی شدن این طرح و افتتاح این سامانه، علاوه بر نظارت بیشتر بر عملکرد کارکنان و ماموران پلیس در پایتخت، مردم و شهروندان نیز بیش از پیش نسبت به حقوق خود و وظایف پلیس آشنا میشوند چراکه در این سامانه تمامی شکایات مردمی به صورت فوری رسیدگی میشود و آنگونه که فرمانده ناجا عنوان کرده است؛ 42 تیم بازرسی بر عملکرد کارکنان و ماموران پلیس با توجه به گزارشات مردمی نظارت میکنند.
اما در این میان آگاهی مردم از شناخت حقوق خود و آشنایی با موارد تخلف در عملکرد کارکنان پلیس میتواند بدرستی تخلفات را در سامانه فوریتی 197 ثبت کنند. از این رو شهروندان تهرانی میتوانند با توجه به موضوعات زیر به کلانتریهای شهر تهران و مغایرت با هرکدام از زمان بندیهای زیر که توسط پلیس به عنوان استاندارد برای رسیدگی به مراجعات مردمی در نظر گرفته شده، هرگونه شکایات خود را به این سامانه گزارش کنند تا در کوتاهترین زمان ممکن به آن رسیدگی شود.
الف) زمان تشکیل پروندههای مقدماتی و خدمات قضایی از لحظه ورود به کلانتری تا خاتمه حداکثر یک ساعت است و در صورت نیاز به تحقیق محلی، نهایتاً سه ساعت به طول میانجامد.
ب) زمان تشکیل پرونده مقدماتی قتل، خودکشی و فوت حداکثر 2 ساعت است.
ج) ارسال پرونده مقدماتی به مشاوره و مددکاری اجتماعی حداکثر 3 ساعت به طول خواهد انجامید.
د) ارجاعات قضایی مانند حکم جلب، تحقیق و ابلاغ قضایی ظرف 24 ساعت باید انجام شود.
در این رابطه در مورد تخلفات کلانتریها که مردم در صورت مواجهه با آن،میتوانند گزارش کنند نیز آمده است:
1) اخذ بی مورد مدارک
2) عدم پاسخگویی به موقع به مراجعین به دلایلی همچون صرف صبحانه، ناهار یا برگزاری مراسم
3) افشای اطلاعات موضوع پرونده توسط کارکنان کلانتری
4) تغییر موضوع شکایت توسط ماموران کلانتری
5) عدم عودت وسائل شخصی و مدارک اخذ شده از مراجعان
6) مفقود شدن مدارک مراجعان
7) عدم رعایت حقوق شهروندی و استفاده از الفاظ نامناسب و برخورد فیزیکی
8) سهل انگاری در اجرا و ابلاغ احکام قضایی
9) موکل کردن امور ارباب رجوع به روز بعد با توجه به جدول زمان رسیدگی
10) کم و زیاد کردن اوراق پرونده
11) عدم تشکیل به موقع پرونده به هنگام مراجعه شکات با توجه به جدول زمان رسیدگی
12) مطالبات نامشروع و غیر قانونی
13) عدم تشکیل پرونده در کلانتری حتی اگر موضوع در حوزه دیگری اتفاق افتاده باشد
سردار حسین ساجدینیا نیز اخیرا در حاشیه برگزاری کلاسهای حقوق شهروندی از استقبال مردم از این طرح خبرداد و آنگونه که سردار اسماعیل احمدی مقدم(فرمانده ناجا)، عنوان کرده است این طرح به صورت پایلوت در تهران اجرا و پس از شناسایی نقاط ضعف و قوت تا مهرماه و در هفته ناجا به صورت سراسری در کل کشور اجرا میشود تا در رفتار ماموران ناجا و تعالی نحوه برخورد آنها با مراجعان و مردم توفیقات ویژهای بدست آید(ایسنا
جام جم سرا: این اعتراف حتی به اهالی حوزه قانون هم رسیده است. برای مثال رئیس کل دادگستری استان کرمان در گفتگویی رسانهای بیپرده اعلام کرد که نارضایتی جنسی زوجها از جمله دلایل پنهان طلاق است؛ یعنی وقتی از زوجها پرسیده میشود که چرا میخواهند طلاق بگیرند بر حسب همان تابو بودن مسایل جنسی در باور عمومی، مسایل دیگری را به عنوان علت طلاق مطرح میکنند حال آنکه ته دلشان از رابطه با همسر راضی نیستند. به همین علت است که اصرار داریم پیش از ازدواج مؤدبانه و با حفظ حریمها از همسرتان درباره گرایشهای جنسیاش و نوع انتظاراتش از شما در این زمینه سوال کنید.
پرسش در این باره وقتی مهمتر میشود که ازدواج فرد سالها به تاخیر افتاده باشد که در این صورت شما باید علت به تاخیر افتادن ازدواج را نیز جویا شوید. متاسفانه برخی خانوادهها، ازدواج را راه حلی برای درمان برخی اختلالات جنسی فرزندانشان میدانند در حالی که این نوع اختلالات باید پیش از ازدواج تشخیص داده و درمان شود.
تشخیص طبع جنسی از رفتار
برای ازدواج موفق بهتر است طبع جنسی دو طرف ازدواج به هم شبیه باشد برای مثال اگر یک طرف پر انرژی، شلوغ و گرم مزاج است و طرف دیگر سرد و بیحوصله احتمال عدم رضایت جنسی هر دوی آنها پس از ازدواج بالا میرود.
به یاد داشته باشید که اغلب میتوانید طبع جنسی فرد را با توجه به انرژی روانی او بسنجید؛ یعنی اگر او انرژی روانی بالایی دارد، پر انرژی است، زیاد حرکت میکند، دستهایش را با شور و شوق حرکت میدهد، و بیحوصله نیست، در ارتباط جنسی هم احتمالا همین وضعیت را دارد و برعکس همین موضوع درباره کسانی که کم حوصله، بیانرژی، کم تحرک و ساکن هستند نیز، صادق است. البته حواستان باشد! گفتیم اغلب و احتمالا؛ یعنی آن که این روش سنجش، استثنا دارد و همیشه کارآمد نیست و گاهی موارد خلاف آن هم دیده میشود.
تشخیص طبع جنسی از گفتار
بهتر است خودتان را ملزم کنید که به طبع جنسی همسر آینده خود از طریق گفتوگو با او نیز پی ببرید. البته یادتان باشد پرسشهای جنسی را نباید در نخستین جلسه مطرح کرد بلکه برای مطرح کردنشان باید چند جلسه بگذرد.
لازم نیست مسایل با جزئیات پرسیده شود بلکه باید با حفظ حرمت، مؤدبانه پرسشهایی کلی برای آگاهی از دیدگاه فرد در این حوزه بپرسید. (سلامت)
جام جم سرا: در ذیل به برخی از رفتارهای پسران با مادرشان و شناخت حاصل از آن اشاره میشود.
برخی از پسران در همه شرایط به مشورت با مادرشان نیاز دارند
رفتار مرد بالغی که حتی بعد از ازدواج به مشورت با مادرش نیازمند است و نمیتواند بدون دانستن نظر مادر خود تصمیم بگیرد کمی ناامیدکننده به نظر میرسد. وابستگی شدید بعضی پسرها به مادرشان خوب نیست. زیرا وابستگی لطمه میزند. وابستگی یعنی اینکه ذهن انسان تعطیل بشود و از کار بیفتد و دیگری بجای انسان مدیریت کند. مثلا آقایی بدون اجازهٔ مادرش آب نمیخورد. خانم نمیتواند این کار مرد را تحمل کند زیرا زن بدنبال تکیهگاه میگردد و این مرد نمیتواند تکیهگاه خوبی باشد. اینکار به خود آقا هم لطمه میزند زیرا اراده و خودباروی خودش را از دست میدهد. اگر روزی این آقا پدر ومادرش را از دست بدهد خیلی لطمه میخورد.
منظور بیتوجهی فرزندان به پدر و مادر نیست، صد البته که احترام به نظرات مادر و پدر ضروری است، ولی وقتی این احترام به صورت یک وابستگی و نیاز در آمده باشد میتواند نشانه عدم اعتماد به نفس یک مرد باشد. اگر مردی نتواند به تصمیمات خود اعتماد کند در جلب اعتماد همسر خود نیز موفق نخواهد بود. این افراد به دلیل اینکه از مستقل زندگی کردن میترسند، مرتب از جمله «مادرم میگوید، مادرم معتقد است و...» استفاده میکنند.
برخی مدام در حال تماس با مادرشان و صحبت با وی هستند
مردی که هر روز با مادرش صحبت میکند احتمالا همه چیز از جمله جزئیات رابطه خود با همسرش را به او میگوید. این کار به مادر او فرصت و شرایطی برای قضاوت راجع به رابطه پسر و عروسش، و همین طور فرصتی برای سبک سنگین کردن همه اختلاف نظرها و چالشهای یک رابطه میدهد... و زمینه دخالت خانواده پسر در زندگی زوجین را فراهم میسازد.
برخی قدردان زحمات مادرشان نیستند
اگر مردی قدر مادرش را نداند، یقینا قدردان همسرش نیز نخواهد بود. چنین افرادی معمولا خودمحور هستند و همیشه خود را محق میدانند. از نظر این افراد دیگران به آنها لطف نمیکنند، بلکه صرفا وظیفه خود را انجام میدهند. آنها هرگز از کسی تشکر نمیکنند. خواه از همسرشان، خواه از مادرشان، و خواه از دوستانشان.
عدهای از مردان با مادرشان صمیمی نیستند
بعضی از مردان عجول هستند یا وقت و حوصلهای برای بودن با مادرشان ندارند. اگر مردی برای رابطه خود با اولین زنی که دوستش داشته است، یعنی مادرش، ارزش قائل نباشد احتمالا با همسر خود نیز صمیمی و نزدیک نخواهد بود. این امر به احتمال زیاد در مورد رابطه او با فرزندانش نیز صادق خواهد بود.
بعضی از پسران، برای زن بودن مادرشان ارزش قائل نمیشوند
به رفتار او در ارتباط با خانمها دقت کنید. آیا او با احترام با خانمها رفتارمی کند؟ رفتاری که همسر شما با مادرش دارد، راه خوبی برای پی بردن به شخصیت اصلی او میباشد. آیا اوعقاید آنها را به صرف اینکه از طرف یک زن ابراز میشود، رد میکند و آنها را مجبور میکند که حرف او را قبول کنند یا اینکه برعکس با نرمی و با جوانمردی و نیز محترمانه با آنها و نظراتشان برخورد میکند. شاید ازدواج کردن با کسی که برای «زن بودن شما» ارزشی قائل نیست، مناسب نباشد.
برخی مدام در حال ملامت مادرشان هستند
مسلما ممکن است بعضی از زنان، مادران چندان خوبی نباشند. اما وقتی مردی زنی را که او را به دنیا آورده است سرزنش میکند یا او را با لحن تند و توهین آمیز مورد خطاب قرار میدهد، باید در مورد شخصیت او بیشتر فکر کنیم. البته عصبانیتهای آنی و زودگذر اگر از حد خاصی تجاوز نکنند طبیعی هستند، ولی وقتی حالت توهین یا کنایه به خود بگیرند و بیشتر از حد خاصی تکرار شوند نشان دهنده عدم احترام به زنان میباشد. مردی که حتی در سن جوانی همچنان مسئولیتهای خود را به گردن دیگران میاندازد نمیتواند قابل اعتماد باشد چرا که تنبل و نابالغ است.
بعضی از پسران به مادرشان احترام نمیگذارند
درست است که بسیاری از مردان و زنان از رفتار مادر خود راضی نیستند، ولی مردی که در برابر شما یا سایر افراد به مادرش بیاحترامی کند، احتمالا فردی گستاخ و تند است. چنین فردی پتانسیل آن را دارد که در مقابل دیگران به همسر خود نیز بیاحترامی کند.
مردانی که با مادرشان مثل یک خدمتکار رفتار میکنند
بعضی از مردان حتی در سنین بزرگسالی از مادر خود انتظارات عجیب دارند، مثلا انتظار دارند که مادرشان اتاقشان را تمیز کند، برایشان غذا بیاورد و.... مردی که حتی در سن جوانی همچنان مسئولیتهای خود را به گردن دیگران میاندازد نمیتواند قابل اعتماد باشد چرا که تنبل و نابالغ است.(ایران فروم)
جام جم سرا: تازه عروسها معمولا بنا به طبیعت، از نخستین شب بعد از ازدواج اکراه و هراس دارند و علت آن هم اغلب تصور درد جسمانی نیست که اگر همراه با آرامش و خودداری و صبوری مرد باشد خیلی جزئی است؛ بل که غالبا خود دختر هم نمیداند علت این هراس و اکراه در کجاست!
در واقع تازه عروس در این مرحله دچار نوعی «شرم» نیز هست؛ زیرا زن در این مرحله که وارد حیات زناشویی میگردد، دگرگونی مهمی در برابر خود میبیند و به زندگی آینده و مسوولیتها و خطرهای آن میاندیشد و از آن واهمه دارد. همه این واهمهها، چه زن از آن آگاه باشد و چه نباشد، قابل ملاحظه و شایسته توجه است.
این وظیفه شوهر است که وجود این هراس فطری زن را دریابد و همواره آن را به یاد داشته باشد. بنابراین، بهترین فرصت برای جلب اطمینان زن و نشان دادن درک متقابل از سوی مرد در همین دوره کوتاه است.
معروف است که زفاف را نباید با جبر آغاز کرد. ما میگوییم در کار رفع دوشیزگی نه تنها جبری نباید در کار باشد بلکه این عمل باید دنباله و نتیجه نوازشهای صبورانه و معاشقه باشد. شوهر برای رفع هراس و شرم باید عروس را بتدریج متمایل و راغب نماید نه آنکه با شتابکاری، تنها در فکر فرونشاندن حس شهوت خویش باشد. در این صورت فقط جسم زن را تصرف کرده و از همراهی روح او ناتوان مانده است.
بنابراین شوهر در شب زفاف باید تمام تمهیدات لازم را به کار گیرد و در نهایت ملایمت و ظرافت عمل کند و بداند که کوچکترین اشتباه، چندان خستگی و دل آزردگی به دنبال خواهد داشت که به آسانی التیام پذیر نخواهد بود و گاه تا پایان زندگی زناشویی آثار آن بر جای میماند.
اما مهمتر از اینها، آن است که از نظر روانشناسی این دردهای روحی منجر به پیدایش هزاران نوع اختلالات فکری، غم و اندوه مزمن میگردد که درمان آن بسیار مشکل خواهد بود زیرا اغلب منشا و علت اصلی آن ناشناخته میماند.
در واقع علت سرد مزاجی بسیاری از زنانی که لذت جنسی نمیبرند و در طول دوران بعدی زندگی زناشویی خود پیشنهادی به همسرشان در این زمینه نمی دهند از جمله همین است که در شب زفاف و پوشیده از فکر و خیال مرد، ناگواری دیده و رنج و تب روحی کشیدهاند و در نتیجه این تالمات در ضمیر پنهان آنها مانده است. چنین تألمی، اختلالات جسمی و روانی دیگری را هم البته با خود خواهد آورد: بسیاری از امراض دیگر چون پریشانخیالی و بیماریهای عصبی غالبا در اثر همین رویدادهای بظاهر کوچک شب زفاف ایجاد میشود. این است که باز تکرار میکنیم در نوازش و مهربانی و رعایت حال تازه عروس به ویژه در شب رفاف به هیچ نباید کوتاهی کرد.
هیچ دختری فطرتاً مرد را مختار نخواهد دانست تا هر چه میخواهد بکند و اگر حجب و حیای عروس یا هر علت ناشناخته دیگر مانع از آن است که به میل تسلیم شود، بهتر است یک شب یا حتی شبهای متعدد، زفاف را به عقب اندازید تا او ابتدا به تماس جسمانی خو بگیرد و در مراحل بعدی با آرامش خاطر مشتاق و راغب به ارتباط جنسی شود.
درست است که می گویند عمر انسان کوتاه است اما زندگی آن قدر کوتاه نیست که چنین شتابکاری لازم باشد! بخصوص تأکید می شود که در این دوره، صبر و متانت و حوصله به پیروزی و کامروایی در آینده خواهد انجامید. اگر داماد به دلیل ضعف نفس و سستی در رفتار، بخواهد به هر نحو عمل را انجام دهد به نتیجه نمیرسد.
اصولا زن وقتی هم حاضر و راغب به تسلیم است طبیعتا میخواهد بر او ظفر یابند ولی بین فتح عاشقانه و استیلای وحشیانه تفاوت بسیار است. این از جمله تفاوتهایی است که ظاهرا بسیاری از مردهای جوان در ابتدای زندگی زناشویی از آن غافل می مانند و در آینده زندگی خود نیز از خود می پرسند چرا بر خلاف آنها همسرشان پیشنهادی در این زمینه نمی دهد. مرد باید با فراست دریابد که زمان مناسب عمل زناشویی چه هنگام فرا رسیده است.
نکته دیگری که باید به آن اشاره شود این است که بسیاری از مردان جوان در اولین مواجهه خود با بدن همسرشان، ممکن است رفتاری انجام دهند که به روان خود و بویژه زن لطمه وارد کند. به عنوان مثال ممکن است آنها تصوراتی در ذهن خود از زنان داشته باشند که پس از مواجهه با آن ناخودآگاه لب به بیان شگفتی، تعجب یا حتی بروز رفتاری در زبان بدنشان شود و این نکته از نظر زن پوشیده نماند. بنابراین پیشنهاد می شود زفاف را با تصوراتتان پیش نبرید. اگر برخلاف تصورتان موردی در بدن زن مشاهده کردید، هرگز آن را آشکار نکنید یا اظهار تعجب نکنید مبادا زن اندوهگین شود و آن را مایه حقارت پندارد. یادتان باشد همچون اثر انگشت که شبیه دیگری نیست، بدن افراد هم متفاوت است.(خانواده سالم، با ویرایش و تغییر)
جام جم سرا همه ما ویژگیهای شخصیتیای داریم که بهراحتی تغییر نمیکند و متاسفانه اگر نتوانیم با هم به تعامل برسیم، عرصه بر ما تنگ میشود و تنشهای ناخوشایندی را تجربه خواهیم کرد.
همه انسانها معیارهای ناخودآگاهی برای انتخاب همسر دارند مثلا بعضی بهطور غیرارادی به دنبال همسری هستند که شباهت زیادی به والد محبوبشان داشته باشد. البته عکس این اتفاق نیز رخ میدهد؛ یعنی ممکن است فردی از هر کسی که به والدش شباهت دارد، گریزان باشد. بعضی نیز به دنبال کسی هستند که ویژگیهای او را در وجود خود نمیبینند و در واقع با یافتن این آدم، نیمهگمشده یا سرکوبشده خودشان را مییابند. مثلا کسی که اصلا قدرت مدیریت و رهبری ندارد، همسری را انتخاب میکند که مدیر مدبری است. در مورد ازدواج یک فرد برونگرا و درونگرا نیز ممکن است چنین خواست ناخودآگاهی باعث ازدواج شده باشد. برای روشنتر شدن موضوع باید تعریفی از برونگرایی و درونگرایی داشته باشیم:
برونگراها:
برونگراها انرژی خود را از برخوردها و روابط اجتماعی بیشتر و حضور در جمع به دست میآورند و علاقه زیادی به فعالیتهای دستهجمعی دارند. مجلسگردانی، شوخطبعی و بذلهگویی از خصوصیات بارز این افراد است.
درونگراها:
گاهی تصور میشود درونگراها علاقهای به ارتباط با دیگران ندارند، اما چنین نیست زیرا برای رفع خستگی، به دست آوردن دوباره انرژی جسمانی و روانی و شادابیشان نیاز دارند زمانی را به خود اختصاص دهند یا به اصطلاح با خود خلوت کنند. انسانهای درونگرا از دید دیگر افراد جامعه معمولا خجالتی و حتی گاهی مغرور به نظر میآیند، اما لزوما خجالتی و مغرور نیستند گرچه شاید درک این رفتارها برای دیگران کمی دشوار باشد.
تمایل به یافتن نیمهگمشده
انسانهای درونگرا واقعا به اینکه فرد دیگری با تعاملات اجتماعی بیشتر، قدرت محاوره بالاتر و تواناییهای ارتباطی گسترده در کنارشان قرار گیرد، احساس نیاز میکنند و انسانهای برونگرا هم به کسی که آرامش بیشتری دارد، قادر به برنامهریزی است، متفکر است و میتواند لحظههایی بدون تنش و آرام را مهیا کند، نیاز دارند و شاید این حس نیاز، این دو را به هم پیوند میدهد. البته این زوجها هم مانند دیگر زوجها به مشکلاتی برخورد میکنند چون الگوهای رفتاری و عادتها در آنها به اشکال مختلفی است وگاه نادیده گرفتن امیال طرف مقابل، اختلافاتی را شعلهور خواهدکرد.
۴ راهحل پیشنهادی
وقتی دو انسان درونگرا و برونگرا رابطه زناشویی خود را شروع میکنند، باید بدانند ممکن است هرگز به توافق نرسند مگر اینکه بتوانند به نکتههای مهم و حساسیتبرانگیز زندگیشان واقف شوند و در مواردی به تعامل برسند:
۱. یکدیگر را آزاد بگذارند: در پردازش احساسی برونگراها و درونگراها تفاوتهای اساسی وجود دارد بنابراین باید به شرایط واقف باشند و در بروز هیجانها و احساسات از فشار آوردن بیشازحد بر یکدیگر پرهیز کنند.
۲. برنامهریزی مدون داشته باشند: برنامهریزیهای زندگی چنین زوجهایی باید با توافق دوطرفه باشد و مثلا در آن مشخص شود چند بار در ماه قرار است به پیکنیک یا خانه فرد خاصی بروند و هر دو طرف نیز باید ملزم به رعایت قوانین باشند. قابل پیشبینی بودن برنامهها به هیچکدام فشاری وارد نمیکند.
۳. به یکدیگرفرصت دهند: در زندگی مدرن یا نیمهمدرن امروزی، عملا زندگی مشترک مدت کوتاهتری پیدا کرده و به ۸ تا ۱۲ شب و آخر هفتهها محدود شده است. پس این ساعتهای کوتاه باهمبودنشان باید باکیفیت باشد. مثلا طرف برونگرا بدون اینکه احساس طرد شدن به او دست دهد، باید شرایط روانی همسرش را درک و برایش فضای آرام و خصوصی مهیا کند و بعد از مدتی کنارش برود و با او صحبت کند. البتهگاه همسر درونگرا همچنان میخواهد تنها باقی بماند. در این صورت همسر برونگرا باز هم باید فرصت دیگری به او بدهد اما به تلاشش برای برقراری ارتباط با همسرش ادامه دهد.
۴. نه خیلی زود، نه خیلی دیر: در نحوه حل مشکلات، تفاوتهای عمدهای بین این برونگراها و درونگراها دیده میشود. انسانهای برونگرا باید در مقابل اصرار شدید ذهنیشان برای حل موضوع در همان لحظه مقاومت کنند چون اقدامهای سریع برای حل مشکل با بیاعتنایی و حتی خشم طرف درونگرا همراه خواهد بود. برونگراها حتما باید در این مواقع شرایط را درک و کمی تامل کنند. بحث را به تعویق بیندازند و آن را به زمان دیگری موکول کنند. درونگراها هم باید بدانند که همسر برونگرا تحمل اینکه مدتها در انتظار بماند تا مساله حل شود، ندارد.
۴ مشکل ارتباطی همسران متضاد
همسرانی که یکی از آنها برونگرا و دیگری درونگراست ۴ مشکل اساسی خواهندداشت:
۱. تفاوت در تفریحها: یکی از طرفین به مهمانیهای شلوغ علاقه دارد ولی دیگری علاقهمند است در یک محیط آرام و با یک دوست صمیمی خوشگذرانی کند. مکانهای تفریحی مورد علاقه این دو کاملا متفاوت است.
۲. شیوه بیان احساسات: یک درونگرا ممکن است کمی در بیان احساساتش مشکل داشته باشد در حالی که یک فرد برونگرا درباره همهچیز راحت صحبت میکند.
۳. شیوه ارتباطی: فرد برونگرا علاقهمند است تمام اتفاقهایی که در طول روز افتاده، برای همسرش تعریف کند، موسیقی گوش دهد یا صدای تلویزیون را بالا ببرد ولی یک درونگرا ترجیح میدهد با ورود به خانه به استراحت بپردازد، کمتر صحبت کند و هر وقت میلش کشید حرف بزند.
۴. شیوه حل مسائل: یک فرد برونگرا دوست دارد وقتی مشکلی بروز میکند، به سرعت وارد عمل شود و موضوع را فیصله دهد در صورتی که فرد درونگرا به آرامش نیاز دارد و از درگیری اجتناب میکند.
اینها موارد پررنگ و پر تعارض زندگی چنین زوجهایی هستند و بخش مهمی از داستان زندگی بسیاری از چنین زوجهایی را که به مراکز مشاوره مراجعه میکنند، به خود اختصاص میدهند اما این زوجها چگونه میتوانند مشکلاتشان را با هم حل کنند؟ (دکتر سامرند سلیمی - روانپزشک و رواندرمانگر، عضو هیات علمی دانشگاه علومپزشکی تهران/سلامتیران)
جام جم سرا: دوره سنی ۱۰ تا ۱۹ سالگی عموماً با عنوان دوره نوجوانی شناخته میشود. تحول طبیعی کودک برای تبدیل شدن به نوجوان مستلزم تغییرات گوناگونی است. در این دوران علاوه بر تغییرات فیزیکی، دگرگونیهای اجتماعی و روانی فراوانی برای نوجوان رخ میدهد؛ از جمله مهمترین تغییراتی که در این مرحله سنی روی میدهد نیاز فرد به استقلال است. در واقع این استقلالخواهی یک بار در سنین ۲ تا ۴ سالگی و بار دیگر در دوره نوجوانی برجسته میشود و نشان میدهد که فرزند شما مسیر طبیعی تحولش را طی میکند.
برای آنکه نوجوان با این نیاز به صورتی منطقی و متناسب با فرهنگ خود سازگاری پیدا کند زمان لازم است و بزرگسالان بویژه والدین نیز باید با درک این ویژگی شرایط را برای آنکه نوجوان زودتر مهارتهای لازم را فراگیرد مهیا سازند.
نوجوانی و این همه تغییر
پژوهشها نشان میدهد که در سنین نوجوانی، تغییرات ساختارهای مغزی و تفاوت در ترشح هورمونها، باعث میشود تا نوجوان تغییرات سریعی از لحاظ خلق و خو داشته باشد و به همین دلیل گهگاه بیحوصلهتر، حساستر و یا تندخوتر رفتار کند.
این خصوصیات دوران نوجوانی و تلاش مداوم فرزندتان در شکل دهی هویت به طور کلی به تغییرات دیگری هم در سطح رفتار او منجر میشود؛ به عنوان نمونه، او به دیدگاههای همسن و سالانش بیشتر اهمیت میدهد و در نتیجه ممکن است تلاش کند تا بیشتر از آنها تقلید و پیروی کند تا آنکه رفتارهایی شبیه به والدین خود داشته باشد.
تمایل به گوشه گیری، حساسیت به انتقاد، تحریک پذیری، نافرمانی از بزرگترها، گفتوگوی پنهانی، اضطراب و کنجکاوی از دیگر علائمی است که ممکن است با شروع دوران نوجوانی گهگاه در نوجوان دیده شود.
رفتارهایی که باید اصلاح شود
تاکید بر دو نکته ضروری است؛ اول آنکه بسیاری از این تغییرات بخشی از تحول طبیعی انسان برای انتقال از دوران کودکی به دوران نوجوانی است و بخش دیگری از آن نیز به علت رشد تواناییها در نوجوان است. با این حال، پژوهشهای زیادی نیز تاکید دارند که رفتارهای افراطی یا بحرانهایی که به جدال دایمی و اصطلاحاً برپایی توفان میان فرزندان و والدین منجر میشود بیش از آنکه ناشی از ویژگیهای طبیعی دوران نوجوانی باشد از ناآگاهی والدین در رفتار با نوجوان و همچنین دور شدن فرزند از والدین به دلیل چالشهایی است که در دوران کودکی به خوبی حل و فصل نشدهاند.
در ادامه به برخی راهبردهای رفتار با نوجوانان اشاره میشود تا از میزان و شدت این مشکلات کاسته شود:
باب گفتوگو را باز کنید:
از دوران کودکی تلاش کنید تا زمینه برای گفتوگوی صمیمانه میان شما و فرزندتان فراهم شود. این مسئله باعث میشود تا در دوران نوجوانی به جای آنکه فرزندتان با شما جدال کند پذیرش بیشتری داشته باشد و بتواند مشکلاتش را عنوان کند و از راه گفتوگو به نتایج منطقی تری دست یابد.
بپذیرید که او دیگر کودک نیست:
بپذیرید که او در مرحلهای قرار دارد که باید برای ورود به دنیای بزرگ سالی آماده شود؛ بنابراین دیگر همچون یک کودک با او رفتار نکنید و انتظار نداشته باشید که او هم مانند دوران کودکیاش شما را در جریان تمامی مسائل مدرسه یا دوستانش قرار دهد و به جای پرسش و پاسخ مستقیم در زمینه فعالیتها و روابطش، با او گپ بزنید و از این طریق نظارت خود را بر روند کارهایش ادامه دهید.
گوش جان فرا دهید:
گوش دادن ویژگی دیگری است که باید در خودتان تقویت کنید. کودک سابق و نوجوان امروز شما نیاز دارد مقدماتی را که با آنها به یک نتیجه دست یافته است بیان کند و نشان دهد که بر اساس چه منطقی رفتار میکند این ویژگی ممکن است نیازمند صبر و حوصله فراوان شما برای توجه کردن و شنیدن این صحبتها باشد. همچنین نوجوان توجه خاص شما را میخواهد و تمایل دارد که در آن زمان شما گفتههای او را حایز اهمیت بشمارید و با تمام وجود به سخنانش گوش دهید.
توپ و تشر ممنوع:
دیگر زمان آن گذشته است که با یک تشر و داد و بیداد او را به اطاعت از خود وادار کنید هر چند که چنین رفتارهایی در دوران کودکی نیز نامناسب و مخرب بودهاند اما در نوجوانی آسیبهای بیشتری برای فرزندتان در پی خواهد داشت؛ زیرا در این سنین او دارای توانایی لازم برای مقابله و فریاد کشیدن متقابل است که بیشتر باعث میشود تا رابطه شما مخدوش شود.
سیاست تشویق و محرومیت را به کار گیرید:
شیوه کلی و مناسب در نحوه رفتار با نوجوان آن است که سعی کنید ابتدا او را به صورت مداوم به خاطر رفتارهای مطلوبش مورد تحسین و ستایش قرار دهید و سپس در مواجهه با رفتارهای نامطلوب، او را از توجه و تحسینی که ارائه میکردید محروم سازید.
اصرار و پافشاری فقط درمسائل مهم:
به عقایدش احترام بگذارید تا حرمت شما را نیز حفظ کند. برای هر اشتباه کوچکی جایگاه والدگری خود را برای جدل با او خدشه دار نسازید بلکه از تذکرهای کوتاه و تاثیرگذار استفاده کنید. در واقع قاطعیت و اصرار خود را برای مسائلی که از اهمیت ویژهای برخوردار هستند هزینه کنید.
نظارت غیرمستقیم اما همیشگی:
نظارت دورادور خود بر روابط عاطفی، اجتماعی و مجازی او را تداوم دهید تا چنانچه با مشکلی مواجه شد به موقع او را راهنمایی کنید.
نوجوانی را به او بشناسانید:
او را از ویژگیهای دوران نوجوانی آگاه سازید تا با بینش صحیحی بتواند با مشکلات و تغییرات مواجه شود.
نوازش خود را از او دریغ نکنید:
با وجود تمام تمایلی که نوجوان به استقلال از خانواده دارد او به شدت نیازمند محبت و توجه از سوی شماست پس با این تصور اشتباه که او بزرگ شده است و به نوازشها یا دلجوییهای شما نیاز ندارد او را از خود دور نسازید.
از راهنماییهای مشاور غافل نشوید:
هرچند که گفته شد بسیاری از رفتارهای نوجوانان ویژگی طبیعی تحولی آنان است اما چنانچه تغییرات خلقی شدید مثل غمگینی، تحریک پذیری، کناره جویی و بیبند و باری متفاوت از دیگر همسالان فرهنگ خانوادگی و ارزشی شما را نشان میدهد از کمکهای تخصصی یک روانشناس و یا یک روان پزشک استفاده کنید تا شیوه فرزندپروری خود یا حل مشکلات احتمالی فرزندتان را از مسیر درست آن پیگیری کنید. (زهرا حسینزاده ملکی- روان شناس/خراسان)