کودکان یک تا دو ساله
در
سنین یک تا دو سالگی هر چیزی که در میدان دید کودک وجود داشته باشد برایش
وجود خارجی دارد و به محض خروج از این میدان دیگر برایش وجود نخواهد
داشت. در این مورد بازیهایی مثل قایم باشک به کودک برای درک این مفهوم
کمک خواهد کرد. کودک در نیمه دوم از سن دو سالگی با مفهوم بقای شیء آشنا
میشود. یعنی تصویری در ذهنش از چیزی که وجود ندارد شکل میگیرد. البته
مادر در این باره حسابش جداست و نبود مادر در این سن برای او قابل تشخیص
است. در مورد مرگ والدین کودکانی در این سن اولین واکنششان به این مسئله
گریه است. آنها با گریه اعتراض خود را نسبت به نبود والدین نشان میدهند.
پس از این مرحله کودک وارد مرحله ناامیدی میشود. او از بازگشت والدینی که
از دست داده ناامید شده. ظاهری غمگین دارد و زود گریه میکند. در مرحله
آخر نیز کودک منزوی میشود. او توانایی به زبان آوردن اندوهش را ندارد و
بسیار غمگین و در خود فرو رفته است.
کودکان دو تا هفت ساله
در
این سنین کودکان تصور میکنند مرگ یک پدیده گذرا و قابل برگشت است. مثل
مسافری که بالاخره از سفر برمیگردد. در این سن بعضی کودکان تصور میکنند
که خودشان باعث مرگ عزیزشان شدهاند و تفکر و اعمالشان را مسبب این مرگ
میداند. مثلا اگر کودک طی یک مشاجره به پدرش گفته باشد که «او را دوست
ندارد» و به صورت اتفاقی این واقعه رخ داده باشد، کودک خودش را مقصر آن
میداند. بعضی کودکان هم در این سن مرگ را مساوی خواب قرار میدهند و این
باعث ترس کودکان از خواب و تاریکی میشود. در این سن کودکان ماهیت مرگ را
درک نمیکنند و گمان میکنند که هر انسان نامحدود و تا ابد عمر میکند.
کودکان خود را از مرگ عزیزانشان مطلع کنید
بعد
از بررسی نگاه کودکان به مسئله مرگ، حال به توضیحاتی درباره وظایف خودمان
در قبال کودکان داغدار میپردازیم. در ابتدا ذکر این نکته ضروری است که
شما وظیفه دارید کودک را از مرگ عزیزانش با خبر کنید و به او بگویید که
دیگر آن شخص نزد او بازنخواهد گشت. اما چگونه؟ باید به گونهای این اطلاعات
را به او بدهید که در حد فهم کودک باشد. میتوانید این مسئله را از نظر
پزشکی و یا اعتقادی به او توضیح دهید. به هیچ وجه به کودک دروغ نگویید و
برای او داستان سرایی نکنید. کودک را چشم به راه نگذارید و به او وعدههای
واهی ندهید که شخصی که از دنیا رفته یک روزی نزد او برمیگردد.
کودکان را سر مزار عزیزانشان ببریم یا نه؟
این
مسئله به دو چیز بستگی دارد. اول سن کودک و دوم نسبت فرد فوت شده با وی.
به صورت کلی بهتر است که تا ۹ سالگی کودک صبر کنیم. چون قبل از آن کودک
تصور درستی از مرگ ندارد. از سن ۹ سالگی به بعد میتوانیم او را بر سر مزار
عزیزانش ببریم و برای او توضیح دهیم فردی که اینجا دفن شده دیگر نفس
نمیکشد.
شرکت در مراسم سوگواری
کودک
نیز مانند بزرگسالان میتواند در مراسم ترحیم عزیزی که از دست داده شرکت
کند. بهتر است درباره این مراسم به کودک توضیحاتی داده شود. به این ترتیب
کودک متوجه میشود تحمل مرگ عزیز تازه از دست رفته، برای دیگران نیز دشوار
است. اگر کودک خواست در این مراسم مثل دیگران گریه کند، نباید مانعش
شویم. بلکه لازم است که در محیطی امن و با حمایت از او فضایی آرام را
فراهم کنیم. البته شرکت در مراسمی که بعضی افراد ناراحتی خود را با شیون و
زخمی کردن خود نشان میدهند به دلیل اینکه باعث وحشت کودک میشود، توصیه
نمیشود.
از او نخواهید عزیز از دست رفتهاش را فراموش کند
همراه
با کودک به تماشای آلبوم خانوادگی و عکسهای فرد از دست رفته بنشینید.
این کار باعث میشود او به مرور بیشتر با این ماجرا کنار بیاید. از کودک
عزادار نخواهید که عزیز از دست رفتهاش را فراموش کند، ممکن است این خواسته
باعث ایجاد حس گناه در او شود.
به سوالهایش پاسخ مناسب دهید
بعد
از اینکه کودک، عزیزی را از دست داد، مطمئنا سوالات زیادی در ذهنش شکل
میگیرد. آمادگی پاسخ دادن به این سوالات را داشته باشید و از جوابهای
کوتاه به او پرهیز کنید. کامل و مفصل توضیح دهید و سعی کنید خود کودک هم در
آن گفتگو شریک باشد.
از جملات درست استفاده کنید
برای
صحبت با کودک داغدار از جملات درست استفاده کنید. به عنوان مثال
نگویید:«خدا همیشه آدمهای خوب را کنار خودش میبرد» با شنیدن این جمله
کودک دچار اضطراب میشود که یعنی کسانی که الان زندهاند آدمهای خوبی
نیستند؟ و یا اینکه به زودی قرار است افرادی را که بسیار دوست دارد از دست
بدهد؟ و یا گفتن این جمله که:«خدا مادرت را پیش خودش برده» کاملا اشتباه
است. چرا که کودک تصور میکند خدا عزیزانش را به ناحق از او میگیرد.
به کودک اطمینان خاطر بدهید
بعد
از اینکه کودک یکی از عزیزان خود را از دست داد ممکن است نگرانی خود را
با سوالات تکراری، مراقبت بیش از حد از بازماندگان و چسبیدن به عزیزانش
نشان دهد. در این مواقع بهتر است به او اطمینان خاطر بدهید که سالم و
سرحال هستید و هر زمان او نیاز به حمایت شما داشت میتواند روی کمکتان
حساب کند.
بامداد- چطور باید با کودکی که بزرگتر از سنش حرف می زند برخورد کرد؟
در چنین مواردی بهتر است خودمان و سایر اطرافیان، مواظب باشیم تا در صورتی که فرزندمان حرف درشتی زد، به هیچ عنوان واکنشی نشان ندهیم تا او واکنش ما را نوعی تحسین و تشویق به حساب نیاورد.
به نقل از بیتوته، در چنین مواردی بهتر است خودمان و سایر اطرافیان، مواظب باشیم تا در صورتی که فرزندمان حرف درشتی زد، به هیچ عنوان واکنشی نشان ندهیم تا او واکنش ما را نوعی تحسین و تشویق به حساب نیاورد.
چطور باید با کودکی که بزرگتر از سنش حرف میزند برخورد کرد؟
گاهی اوقات، بچههای کوچک حرفهای ما بزرگترها را تکرار میکنند؛ حرفهایی که زیاد مناسب سن و سالشان نیست و به نوعی گندهگویی محسوب میشوند؛ اما ممکن است ما در همان لحظه، پاداشهایی مانند خندیدن به بچه داده باشیم.
بهتر است بدانید که بچهها متوجه این خنده ما نمیشوند و نمیدانند که ما به خاطر حرف درشتی که او زده خندیدهایم و خنده ما به دلیل تشویقش برای صحبت کردن به این صورت نبوده است. به همین دلیل و از آنجا که بچهها نمیتوانند ارزیابی درستی از موقعیتهای مختلف داشته باشند، ممکن است آن حرف درشت را باز هم تکرار کند و با این کار، ما و سایر اطرافیان احساس کنیم که او بچه بیادبی است یا حدود خودش را نمیداند.
در چنین مواردی بهتر است خودمان و سایر اطرافیان، مواظب باشیم تا در صورتی که فرزندمان حرف درشتی زد، به هیچ عنوان واکنشی نشان ندهیم تا او واکنش ما را نوعی تحسین و تشویق به حساب نیاورد. اگر هم که این رفتار در بچهها شکل گرفت، ما باید به نحوی او را متوجه اشتباهش کنیم و بگوییم که اینطور حرف زدن میتواند برایت عواقبی داشته باشد. مثلا به فرزندتان بگویید اگر بازهم اینگونه صحبت کند، نمیتواند برای مدت خاصی برنامه مورد علاقهاش را نگاه کند؛ یا اگر در مهمانی آن حرف را زد، باید برای مدت ۱۰ دقیقه مهمانی را ترک کند.
در صورتی که فرزندتان نوع حرف زدنش را اصلاح نکرد و شما در مهمانی بودید، میتوانید او را ۱۰ دقیقه داخل ماشین ببرید و حتما به او بفهمانید که این دوری از مهمانی یا محرومشدن از تماشای برنامه موردعلاقهاش، به دلیل رفتار نادرستش بوده است.
نوشته رفتار با کودکانی که بزرگ تر از سنشان حرف می زنند اولین بار در بامداد پدیدار شد.
فرآوری: زهرا اجلال- بخش قرآن تبیان
شخصى برق سالن و تالار عروسى را خاموش و فرار مى کند. اگر او را براى مجازات دستگیر کنند، کیفر عادلانه زمانى است که تمام حوادثِ پیش آمده را به حساب آورند. مثلاً:
به خاطر تاریکى ظرف هایى شکسته شد. دو نفر از پله ها افتادند. سر چند نفر به ستون خورد. شیرینى ها ریخت. اطفالى ترسیدند و گریه کردند. براى خارج شدن از سالن تاریک، زمان زیادى تلف شد. خانواده هاى عروس و داماد از مهمان ها خجالت کشیدند. آرى، تمام آثار خاموش شدن سالن، باید محاسبه و بر اساس آن، جریمه تعیین شود.
واژه ذنب که به معنای دم و دنباله و معانی دیگر آمده است، خود بهترین گواه بر این نکته است که برخی از اعمال و رفتارهای ضد هنجاری بشر، پیامدهای زیانباری دارد. این آثار و پیامدها در ابعاد مادی و معنوی و نیز در دنیا و آخرت در پی گناه می آید.
گناهان، اندک اندک شاکله وجودی شخص را چنان متحول و دگرگون می سازند که هیچ آثاری از نور الهی که خداوند در همه انسان ها قرار داده است، نمی ماند. این روست که از خسران و زیانی سخن به میان می آید که بسیاری از مردم جز مومنان نیکوکار و نیکوخواه بدان گرفتار می شوند؛(سوره عصر) زیرا ایشان از سرمایه وجود نوری خویش زیان می کنند و چیزی برای خویش نمی گذارند.
هر کس کار خوبى را بنا نهد، پاداش تمام کسانى که به آن کار عمل کنند، بدون آنکه از عامل کم شود، به او داده مى شود. همان گونه که اگر کسى راه بدى را به روى مردم باز کند، در گناه تمام کسانى که در آن راه پا نهند شریک است: «مَن سَنّ سُنَّة حَسنةً عُمِل بها من بَعده کان له أجره و مثل اُجورهم من غیر أن ینقصّ من اُجورهم شیئا و مَن سَنّ سُنَّة سَیِّئة فَعُمل بها بعده کان علیه وزره و مثل أوزارهم من غیر أن یَنقصّ من أوزارهم شیئاً
از آموزه های قرآنی این معنا به دست می آید که بلاها چیزی جز دستاوردهای بشری نیست. از این روست که خداوند بارها از " بما کسبت ایدی الناس" سخن به میان آورده است که به صراحت به معنای دستاوردهای بشری می باشد که همان بلایایی هستند که مردمان بدان گرفتار می شوند.
خداوند در آیه 30سوره شوری به صراحت بیان می کند: وَمَا أَصَابَکُم مِّن مُّصِیبَهٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَن کَثِیرٍ؛ هر گرفتاری و بلایی که بر شما وارد می شود به سبب دستاوردهای شماست و این در حالی است که خداوند از بسیاری از گناهان شما گذشت می کند.
در جایی دیگر مى فرماید: «نَکتُبُ ما قَدّموا و آثارهم» (سوره یس، آیه 12) هم خود اعمال را مى نویسیم و هم آثار آنها را.
در حدیث مى خوانیم: هر کس کار خوبى را بنا نهد، پاداش تمام کسانى که به آن کار عمل کنند، بدون آنکه از عامل کم شود، به او داده مى شود. همان گونه که اگر کسى راه بدى را به روى مردم باز کند، در گناه تمام کسانى که در آن راه پا نهند شریک است: «مَن سَنّ سُنَّة حَسنةً عُمِل بها من بَعده کان له أجره و مثل اُجورهم من غیر أن ینقصّ من اُجورهم شیئا و مَن سَنّ سُنَّة سَیِّئة فَعُمل بها بعده کان علیه وزره و مثل أوزارهم من غیر أن یَنقصّ من أوزارهم شیئاً» (کنزالعمّال، حدیث 43079)
گاهى یک نفر دیگرى را سیگارى یا معتاد مى کند و دومّى نفر سوم را و او نفر چهارم را، نفر اول در گناه نفرات بعدى شریک است.
اگر خداوند می خواست انسان را به همه گناهانی که انسان مرتکب می شود عذاب می کرد، دیگر کسی رنگ آسایش و آرامش را به خود نمی دیدند و همواره در گرفتاری بودند، در حالی که خداوند از بسیاری از گناهان ما می گذرد بازهم همان درصد اندک گناهان باقی مانده این همه آثار از خود به جا می گذارد و ما همواره در مصیبت و گرفتاری هستیم. از این روست امام باقر (علیه السلام) می فرماید: هیچ مصیبتی جز در اثر گناه به بنده نمی رسد و آن چه را خداوند می بخشد بیش تر است.(وسایل الشیعه، ج 11 ، ص 238)
از نظر قرآن اصولا انسان در گرو اعمال خوب و بد خویش است(مدثر ، آیه 38) و آن چه در دنیا می بیند گوشه ای از پیامدهای خودساخته های اوست و در آخرت و رستاخیز همه این دستاوردها و پیامدها به طور دقیق بروز و ظهور می کند و انسان مجازات های خوب و بد خویش را دریافت می کند. (غافر، آیه 17 و نیز ابراهیم ،آیه 51 و آیات دیگر)
به هر حال، انسان در زندگی دنیوی خویش بخشی از آثار بد دستاوردهای خویش را می بیند و همه بلاها و گرفتاری ها و مصیبت ها، ریشه در اعمال بد و زشت انسان ها دارد. شگفت این که حتی زمین و موجودات آن نیز از آثار بد رفتاری و زشتکاری آدم ها نیز در امان نیستند و خداوند به صراحت بیان می کند که : ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ، فساد و تباهی در خشکی و دریا به سبب دستاوردهای مردمان ظاهر شد تا این گونه بخشی از اعمال خویش را بچشند شاید عبرت گیرند و به خدا و کار نیک باز گردند.(روم ، آیه 41)
امیرمومنان علی (علیه السلام) به عنوان نمونه به مساله شهوترانی اشاره می کند و می فرماید: هر که به سوی شهوترانی بشتابد به سوی آفات شتاب نموده است.(غررالحکم ، آمدی، ص 666) به این معنا که شهوترانی به عنوان یک نمونه از رفتارهای ضد هنجاری، موجب بلاها و آفات است و کسی که به سمت شهوترانی می شتابد در حقیقت به سوی بلا و آفات می شتابد.
از نظر قرآن اصولا انسان در گرو اعمال خوب و بد خویش است(مدثر ، آیه 38) و آن چه در دنیا می بیند گوشه ای از پیامدهای خودساخته های اوست و در آخرت و رستاخیز همه این دستاوردها و پیامدها به طور دقیق بروز و ظهور می کند و انسان مجازات های خوب و بد خویش را دریافت می کند. (غافر، آیه 17 و نیز ابراهیم ،آیه 51 و آیات دیگر)
این گونه است که رفتارهای آدمی در جهان تکوین تاثیر می گذارد چنان که دعا و نیایش ها نیز این گونه عمل می کند. خداوند در اثبات این ارتباط تنگاتنگ در آیه 96 سوره اعراف می فرماید که ایمان و تقوای مردمان موجب می شود تا درهای روزی به سوی ایشان باز شود و از برکات زمین و آسمان بهره مند شوند. این بدان معناست که رفتار آدمی در افزایش روزی، باران مناسب، تغییر آب و هوای مناسب و مانند آن تاثیر گذار است.
عواملی برای فعال شدن خشم خداوند
زمینه ها و آثار گناه در چیست ؟
کسی هم مالک مطلق است و هم عالم مطلق
کلید طلایی برای افزایش بهره وری در ماه رمضان
برخی از افراد مدام از مریضی و بیمار بودن خود می نالند و اگر پای حرف آن ها بنشینیم حتما خسته کننده خواهد بود. احتمالا با آدم هایی برخورد کرده اید که معمولا با مشکلاتی رو به رو هستند و درباره بیماری هایی صحبت می کنند که خیلی جدی نیستند اما دائما با آن ها درگیرند؛ من میگرن دارم.
من زخم معده دارم، من آرتروز دارم و… اما اگر به پزشک مراجعه کنند با هیچ کدام از این مشکلات رو به رو نیستند. فقط کمی در مورد آن مریضی ها نگران اند یا عنوان می کنند که به آن مبتلا هستند.شاید باورتان نشود اما جدا از بیماری که همه با آن رو به رو می شویم،مسئله ای دیگر هم وجود دارد که شاید در وهله اول فکر کنید
چیزی بیش از یک شوخی نیست! این مسئله که موضوعی کاملا علمی هم هست «رفتار بیماری» نام دارد و تعریفش را خیلی خلاصه می توان واکنش افراد به پدیده بیمار بودن توصیف کرد.دامنه این رفتار می تواند از سوءاستفاده از بیماری برای منفعت روانی تا واکنش فرد به بیماری واقعی و پیگیری های پزشی و دارو خوردن را شامل شود.
همه این عوامل تابع یعنی ممکن است فرد بیمار باشد اما پیگیری نکند یا برعکس، پیگیری بیش از حد بکند یا پیگیری اش خیلی دقیق نباشد.این رفتارها مربوط به خود بیماری نیستند و آن ها را باید بیشتر روان شناختی دانست. بهتر است بگوییم عکس العمل فرد در برخورد با مریضی است
یا این که نسبت به درد و بیماری چه عکس العملی نشان دهد… برای بررسی ابعاد مختلف چنین وضعی سراغ امیرحسین جلالی رفتیم. جلالی استاد دانشگاه ایران است و در حوزه روان شناسی فرهنگی کار می کند. این روان پزشک از «رفتار بیماری»، دلایل ایجادش و راه های برون رفت از این وضع می گوید.
افرادی که چنین رفتاری نشان می دهند دچار عارضه روانی اند؟
بهتر است از اصطلاح «عارضه روانی» استفاده نکنیم چون این موضوع ها با برچسب اعصاب و روان معمولا ترسی را در دل آدم ها می اندازد که ممکن است نسبت به مسئله ای که درگیرش هستند موضع بگیرند.
مسئله ما درباره این موارد باید این باشد که بتوانیم ترس را کم کنیم. ممکن است این کلمات ترسی را در افراد ایجاد کند که دچار یک عارضه روانی هستند و به همین دلیل هم ممکن است به بیمار کمک نکند چون ترس لزوما باعث پیگیری درمان از سمت بیمار نیست بلکه ممکن است باعث شود بیمار از رودررو شدن فرار کنند و مشکل را نادیده بگیرد.
پس باید آن را با چه عنوانی، بنامیم؟
می توانیم اینطور سوالمان را مطرح کنیم که چطور می شود بعضی از افراد ترجیج می دهند مریض باشند! بیماری در اینجا می تواند عاملی باشد که چند کارکرد پیدا کند.در این افراد، بیماری درواقع محملی است که یک کارآمدی دارد و نمی توان حکم کلی صادر کرد اما برخی یاد گرفته اند از طریق بیمار بودن و رنجور بودن با دیگران ارتباط برقرار کنند یا با جلب مراقبت و توجه دیگران.
همه ما انسان ها نیاز طبیعی داریم تا دیده بشویم و با این روش توجه و مراقبت دیگران را جذب کنیم. این نیاز تا حدی طبیعی است اما وقتی بالغ می شویم یاد می گیریم اگر نیاز داریم، خیلی راحت نیازمان را مطرح کنیم یا از دوستان و اطرافیان مان بهره بگیریم و کمک بخواهیم تا نیازهای ما را برآورده و موقعی که نیازمندیم از ما مراقبت کافی کنند اما این زمانی رخ می دهد که فرد از لحاظ روانی پخته نیست.
وقتی فرد از لحاظ روانی مستقل نیست و تجربه هایی دارد که معمولا به دوران کودکی بر می گردد و همزمان با ابتدای دوران رشد در فرد نهادینه می شود، اصولا یاد می گیرد که از طریق بیماری و با رنجور بودن، توجه و مراقبت دیگران را جلب کند. ممکن است گاهی بیماری در فردی که مهارت های کافی برای کنار آمدن با مسئولیت های شخص و اجتماعی ندارد
محملی شود برای دور شدن از مسئولیت های اجتماعی یا بهتر بگویم ترس پذیرش مسئولیت اجتماعی می تواند منجر به این شکل از رفتارها شود.شاید برای همه پیش آمده باشد که در دوران کودکی روزهایی دوست نداشتیم به مدرسه برویم و برای این که بتوانیم به هدفمان برسیم، خودمان را به بیماری زده ایم.
فرد این را یاد می گیرد و ممکن است آگاهانه به بیمار بودن تمارض نکند و حتی سابقه بیماری را داشته باشد اما وقتی به پزشک مراجعه می کنند علائم خاصی از وجود بیماری دیده نشود اما بدن بیمار عکس العلمی شبیه آن بیماری نشان بدهد.
در این مواقع بیماری بهانه ای است برای شانه خالی کردن از مسئولیت ها و وظایف. اگر بخواهیم خلاصه بکنیم باید بگوییم درد، رنج و بیماری، راهی است برای جلب توجه و رماقبت دیگران و زبانی است برای حرف زدن با دیگران .
گاهی وقت ها انگار غیر از این که انسان به درد کشیدن تمارض کند، هیچ راه دیگری برای جلب توجه دیگران وجود ندارد. مثال این مورد در اتفاقا اجتماعی هم نمود دارد. ممکن است افراد زیادی در جنگ ها کشته شودند اما زمانی که مرگ کودکی رخ می دهد و تصویرش ثبت می شود توجه همه به آن مسئله جلب می شود
در حالی که روزانه صدها نفر دیگر هم در جنگ ها کشته می شوند. این مثال در روابط انسان ها هم نمود دارد. به این شکل که تا وقتی کسی مریض نشود، ممکن است به او توجهی نشود بنابراین تظاهر به مریضی، راهی است برای جلب نظر دیگران.راه چاره چیست؟ خانواده ها برای کمک باید چه کاری انجام دهند؟
نباید به این آدم ها برچسب زد که بیمارند چون بخشی از این رفتار نیاز طبیعی هر آدمی است. معمولا افرادی دچار این رفتار می شوند که نیازها عاطفی شان به خوبی جواب نگرفته یا تربیت درستی نداشته اند. اصولا اگر ما آدم ها خوب تربیت شده باشیم و در محیطی مناسب رشد کرده باشیم و به نیازهایمان پاسخ درست داده باشند
رد آینده یاد می گیریم که چطور نیازمند باشیم یا چطور ضعیف باشیم و همزمان مشکلی با آن ضعف نداشته باشیم در نتیجه نیاز پیدا نمی کنیم خودمان را بیمار نشان دهیم.به نظرمی رسد توصیه عمومی برای مواجه شدن با این نوع افراد مسیرگفت و گو است. باید شرایطی را مهیا کرد که فرد حرف ها و نیازهایش را بگوید.
معمولا وقتی افراد نمی توانند حرف بزنند از بدن خودشان برای ابراز آن استفاده می کنند. در این مواقع فرد با بدن خودش شکایت می کند.وقتی با این موقعیت رو به رو هستیم کار پزشک یا روانپزشک در درمان غیردارویی این است که به فرد کمک کند تا مسائلش را به زبان بیاورد و بازگو کند.
در مورد توصیه های عام تر می توان ورزش را پیشنهاد داد چون معمولا تحرک منظم داشتن برای کسی که احساس کسالت و بیماری می کند و این کسالت بیشتر ریشه های روانی دارد تا فیزیکی، انواع ورزش های هوازی مناسب است. اصولا فعالیت ورزشی و در طبیعت بودن می تواند بسیار در طراوت و شادابی فرد موثر باشد و او را از احساس ناسالم بودن دور کند.
منبع این دردها اضطراب و تنش های گفته نشده است. هر اقدام و فعالیتی که بتواند کمک کند تاف رد تنش خود را کم کند یا تجربه های استرس زای کمتری داشته باشد، می تواند به فرد کمک کند تا احساس سلامت بیشتری داشته باشد و کمتر حس بیماری سراغش بیاید.
تجویز دارویی هم لازم است؟
زمان هایی هست که ما آشکارا خودمان آگاهیم که دچار افسردگی یا خستگی هستیم، حالمان خوش نیست، انگیزه نداریم یا انجام هر تکلیف کوچکی مستلزم یک اضطراب و دل شوره خیلی زیاد است که باعث می شود نتوانیم خوب کار کنیم. در این مواقع پیشنهاد می شود فرد درمان دارویی انجام دهد چون این روش در دسترس و ارزان قیمت است و تاثیر آنی دارد، انجامش هم سخت نیست.
درمان های غیردارویی جواب آنی ندارد و نیازمند فرد خبره ای است که بتواند آن را انجام دهد، از طرفی خود بیمار هم باید پیگیر باشد و وقت بگذارد، به علاوه گران قیمت هم هست و همیشه هم در دسترس نیست و بیمار هم باید انگیزه لازم برای انجام آن را داشته باشد. درمان های غیردارویی خیلی خوب است اما در شرایطی که در دسترس نباشد فرد باید برای انجامش به پزشکی مراجعه کند که دارو تجویز کند.
حالت دیگری هم هست که ما خودمان را خیلی مضطرب و افسرده ارزیابی نکینم. در این صورت اگر رفتار تمارض به بیماری برای جلب توجه وجود داشته باشد می توان این طور نتیجه گرفت که حرف ها و تنش هایی وجوددارد که در جامعه ما هم خیلی رایج است و به قول معروف طرف دلش از جای دیگر پر است.
ما همواره نارضایتی هایی داریم که روی هم جمع می شود. طبیعی است که هیچ فردی دائم نمی تواند با افردگی آن ها را بروز دهد پس ممکن است این فشارها تبدیل به علائم بدنی بشوند پس لزوما این رفتارها خودآگاه نیست و ممکن است سیستم روانی ما به طور اتوماتیک و ناخودآگاه آن ها را بروز دهد.
باید برای این مشکلات به کسی مراجعه و آن ها را مطرح کرد، شاید یک دوست خوب خیلی برای این مسائل کارآمد باشد، کسی که بتوان به او اسرار و مشکلات را گفت.اگر هم کسی برا یان هم کلامی وجد نداشته باشد، می شود خود را تنها تصور کرد و ان مسائل را روراست با خودمان مطرح کنیم.
حتی می شود این حرف ها را ضبط کنیم. هر چند شاید این مورد خیلی علمی نباشد اما راه حل این نوع تنش ها به زبان آوردن آن هاست و آگاهانه رو به رو شدن با آن ها می تواند در حل این مشکلات کمک کند. حالا می تواند طرف این حرف ها فرد دیگری باشد یا این که آن ها را بنویسیم.
خبرگزاری آریا-در مکانی که عرق ریخته میشود، آلودگی و کثیفی ایجاد میشود و همه نفس نفس میزنند و در حال ورزش هستند، همهی ما باید به اندازهی معینی آداب معاشرت داشته باشیم تا دیگران را در محیط باشگاه آزار ندهیم.
به گزارش خبرگزاری آریا، هیچ چیز آزاردهنده تر از شخصی نیست که آداب معاشرت باشگاههای ورزشی را نمیداند، شما اینطور فکر نمیکنید؟ در مکانی که عرق ریخته میشود، آلودگی و کثیفی ایجاد میشود و همه نفس نفس میزنند و در حال ورزش هستند، همهی ما باید به اندازهی معینی آداب معاشرت داشته باشیم تا دیگران را در محیط باشگاه آزار ندهیم. در این متن 5 نکته درباره ی آداب معاشرت در باشگاههای ورزشی را خواهید آموخت.
آداب معاشرت باشگاههای ورزشی
1- خودتان را بپوشانید
بله، ما هم میدانیم که یکی از اهداف ورزش کردن شما این است که اندامتان را به نمایش بگذارید و خودنمایی کنید. اما باشگاه ورزشی جایی نیست که بخواهید برهنه در اطراف آن پرسه بزنید! پوشاندن اندامتان به شکل مناسب، یکی از آداب معاشرت باشگاه های ورزشی است که باید رعایت کنید، در این صورت ورزشکارانی که اطراف شما هستند، هنگام استفاده از تجهیزات باشگاه، دوشها و رختکن احساس ناراحتی نمیکنند.
2- سر و صدای عجیب و غریب
باشگاه ورزشی حیات خانهی شما نیست دوستان! این موضوع هم جزو یکی از آدابی است که هنگام تمرین باید آنرا رعایت کنید. کمی سر و صدا برای کنترل آدرنالینی که ترشح شده هیچ مشکلی ندارد، اما صداهای بلند که توسط همه قابل شنیدن است از خودتان در نیاورید! بلند سر و صدا کردن جزو آداب ناشایست محیط های ورزشی است که تمرکز دیگران را از بین خواهد برد و شما را یک آدم کودن جلوه خواهد داد.
3- هنگام ترک هر وسیلهای آنرا تمیز کنید
همه ی ما در استفاده از ماشینهایی که قبلاً با عرق نفر قبلی آغشته شده متنفریم، درست است؟ بسیار خوب، مهمترین قسمت این آداب، این است که پس از استفاده از هر وسیلهای آثار عرقتان را از روی آن پاک کنید. میتوانید با یک حوله و اسپریهای بهداشتی که امروزه اغلب باشگاهها آنرا ارائه میکنند وسیله یا ماشینهایی که با آن ورزش میکنید را تمیز و خوش بو کنید.
4- وسایل ورزشی را به اشتراک بگذارید
آیا برنامه ی ورزشی تان شما را ملزم میکند تا چند ست از یک وسیله یا ماشین استفاده کنید؟ خوب این بدان معنا نیست که باید اجازه ی استفاده از ماشین را بین ست هایتان به دیگران ندهید! تمام چیزی که از شما میخواهیم این است که یک ماشین یا وسیله ی ورزشی را دو دستی نچسبید! خوشرفتار باشید و به ورزشکاران دیگری که میخواهند از وسایل استفاده کنند اجازه دهید به نوبت با آن کار کنند. پس این نکته را هم به خاطر بسپارید و از وسایل ورزشی به صورت مشترک با دیگران استفاده کنید.
5- با وزنهها با ادب برخورد کنید!
رها کردن وزنه و هالتر ها توسط ورزشکاران مختلف در اطراف باشگاه خیلی برای همه ما آزاردهنده است. خیلی ساده است، هر وزنه یا هالتری را که استفاده میکنید، دوباره بر روی جایی که برای آن تعبیه شده بود قرار دهید. جدای از این واقعیت آزاردهنده که باعث خواهد شد پیدا کردن وزنه های مختلف برای دیگران سخت شود، از بوجود آمدن خطرات مختلف نیز دوری کردهاید. شاید کسی پایش به وزنهای که آنطرف باشگاه رهایش کردهاید گیر کند و برایش حادثه ساز شود.
خبرگزاری آریا-همانطور که میدانید پوست وظیفه پوشش بدن را بر عهده دارد و از 2 لایه به نام های روپوست و درم تشکیل شده است.به گزارش خبرگزاری آریا،همچنین باید بگوییم پوست یکی از بزرگ ترین اعضای بدن میباشد که از بدن در مقابل عوامل تهدید کننده مراقبت میکند.برخی از پوست ها خشک هستند و برخی چرب.سوالی که میخواهیم به آن اشاره کنیم این است که با پوست خشک چگونه باید رفتار کرد؟
پوستتان مثل صحرا خشک است؟ در این مقاله می خواهم راهکارهایی را به شما آموزش دهم تا بتوانید پوست خود را شاد و با طراوت نگه دارید.
حواستان به نشانه های خشکی پوست باشدحواستان به نشانه های خشکی پوست باشد اگر از همان ابتدا نشانه های خشکی پوست را مشاهده کنید می توانید بلافاصله و قبل از اینکه مشکل بدتر شود مراقبت از آن را شروع کنید. یکی از شایع ترین نشانه های خشکی پوست، احساس سفتی و خارش است. حتی ممکن است متوجه قسمت های پوست پوست شده، ترک خوردگی و خونریزی در صورت خود شوید.
علت خشک شدن پوست را بدانید
مراقبت از خشکی پوست می تواند به سادگی از بین بردن عوامل محیطی و یا ترک کردن یک عادت اشتباه باشد. پیوسته در معرض هوای گرم قرار گرفتن و گذراندن وقت زیر نور آفتاب، بدون محافظت از پوست می تواند موجب خشکی آن شود. عادت های بد مانند سیگار کشیدن و مصرف کم مایعات از جمله عواملی هستند که مطمئنا منجر به خشکی و پوسته پوسته شدن پوست صورت می شوند. بالا رفتن سن نیز به خودی خود از عوامل افزایش خشکی پوست است، چون به مرور زمان پوست شروع به از دست دادن غده های تعرّق و چربی می کند. موقعیت های استرس زا در زندگی نیز ممکن است در برخی افراد موجب تشدید خشکی پوست شود. اگر نمی توانید دقیقا بگویید علت خشک شدن پوستتان چیست و یا می دانید به دلیل چیزی فراتر از کنترل شما رخ داده، سعی کنید یک برنامه حرفه ای مراقبت از پوست را با مشورت متخصص پوست شروع کنید.
به آرامی تمیز کنید
حتی اگر خشکی پوست هم داشته باشید، برای جلوگیری از جوش زدن باید به هر روز شستن صورت متعهد بمانید. استفاده از تمیز کننده های مناسب بسیار مهم است. توصیه می شود از تمیز کننده های سبکی که حاوی الکل یا بنزوئیل پراکسید نباشند استفاده کنید. تمیز کننده های پوست خشک، روغن های ارزشمند و طبیعی پوست را از بین نمی برند.
استفاده از شاداب کننده اختیاری است
شاداب کننده یا تونر یکی از محصولات پوست بر پایه آب است که به دنبال تمیز کننده مورد استفاده قرار می گیرد، مانند آخرین مرحله در شستشوی صورت. هدف استفاده از تونر این است که مطمئن شوید پوست کاملا تمیز شده و مواد مورد نیاز برای مقابله با مشکلات پوستی مانند جوش ها و روغن اضافی را داشته باشد. به نوع تونری که استفاده می کنید دقت نمایید چون اگر مناسب پوستتان نباشد ممکن است خشکی را بدتر کند. توصیه می شود از تونرهای بدون الکل استفاده کنید که مرطوب کننده دارند و تعادل pH پوست را بازگردانی می کنند.
صبح و شب مرطوب کننده استفاده کنید
بعد از اینکه پوستتان را تمیز کردید و شاداب کننده یا تونر به آن زدید، بلافاصله از مرطوب کننده استفاده کنید تا رطوبت پوست حفظ شود. اگر پوستتان خشک است توصیه می شود روز و شب از مرطوب کننده استفاده کنید. با یک لایه از روغن صورت شروع کنید، ترجیحا ترکیبی از روغن های طبیعی باشد. بعد از آن از یک مرطوب کننده قوی مخصوصا در شب ها استفاده کنید.
حوله های خود را تازه کنیدحوله های خود را تازه کنید
مهم نیست نوع پوستتان چیست، باید لیف و حوله خود را مرتب تغییر دهید. باکتری ها به سادگی می توانند روی سطح این موارد تجمع کنند و خطر ایجاد تحریک یا جوش زدن صورت را به وجود بیاورند.
مانع نور خورشید شویدمانع نور خورشید شوید
قرار گرفتن در معرض اشعه های UV به سطح پوستتان آسیب وارد می کند. این اتفاق نه تنها خطر ابتلا به سرطان پوست را افزایش می دهد بلکه پیری و خشک شدن پوستتان را نیز سرعت می بخشد. هر بار که خواستید مدتی بیرون بروید، مطمئن شوید پوستتان به خوبی در برابر نور خورشید محافظت شده باشد. توصیه می شود هر روز چه آفتابی چه بارانی، از ضد آفتاب هایی استفاده کنید که SPF پایین تر از 30 نداشته باشند.
اگر همسرتان یک فرد معتاد به کارش باشد ممکن است شرایط زندگی برای شما آنگونه که در نظر داشتید نباشد.
به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ امکان وابسته شدن یکی از توانمندیهای مغز انسان است که مقدار متعادل آن در زندگی انسان مفید است. به خاطر این توانمندی است که بسیاری از روابط انسانی، با وجود این همه سختی ادامه پیدا میکنند. به خاطر همین ویژگی، بسیاری از افراد نسبت به شغل خود احساس تعهد و علاقه میکنند و کارهای بزرگی در زندگی شغلی خود انجام میدهند. اما همین ویژگی مثبت گاهی ممکن است به حالت بدخیم تبدیل شود. در این مقاله ویژگی افرادی را میگوییم که به کار کردن وابستگی بدخیم پیداکردهاند. از آن مهمتر بررسی میکنیم که اگر این افراد همسرمان شدند، چگونه با آنها کنار بیاییم.
افراد ممکن است در طول زندگی خود، نسبت به مواردی وابستگی بدخیم پیدا کنند. این وابستگی شدید میتواند به غذا، روابط جنسی و یا کار کردن به وجود آید. وابستگی بدخیم این نشانهها را دارد:
وقتی فردی نسبت به کار وابستگی بدخیم پیدا میکند، تمایل شدید درونی نسبت به بیشتر کار کردن در او به وجود میآید. این میل و خواستن ممکن است بهقدری شدید شود که فرد حاضر باشد از تمام لذتهای زندگی خود، برای کار بیشتر چشمپوشی کند. گاهی ممکن است تمایل و خواستنی در کار نباشد و فرد برای انجام کار بیشتر احساس اجبار کند. او ممکن است حتی برای سفرها یا مهمانیهای خود هم کلی کار آماده کند و به همراه خود داشته باشد که در صورت پیدا کردن کوچکترین وقت خالیای به آنها بپردازد. درواقع شاید از این کار خود خوشحال نباشد، اما گویی یک احساس اجبار درونی او را به این کار وادار میکند.
بسیاری از همسران افراد وابسته به کار، خود را سرزنش کرده و در مورد اینکه همسرانشان زمان زیادی را به کار اختصاص میدهند، احساس گناه میکنند. آنها فکر میکنند که حتما در مورد وظایف همسری خود کوتاهی کردهاند و به همین دلیل او از خانه فراری است.
همینکه یکی از همکاران فرد وابسته به کار با او تماس بگیرد و از او بپرسد که آیا میتواند جمعه صبح در یک جلسهٔ کاری شرکت کند، کافی است که قرار مهمانی خانوادگی را فراموش کند و قبول کند که در جلسه شرکت کند. درواقع باوجود یک نشانهٔ کوچک رفتار وابستگی در فرد تحریکشده و او توان مقابله با آن را ندارد.
وقتی کسی گرفتار یک وابستگی بدخیم شود، نسبت به عوارض و پیامدهای آن بیتفاوت میشود. این فرد آنچنان در کار خود غرق میشود که نمیتواند تخمین درستی عوارض و پیامدهای این حالت بر زندگی شخصی و خانوادگی خود داشته باشد. درست مانند عاشقی که پیامدهای یک رابطهٔ آسیبزا را نادیده میگیرد، یک فرد وابسته به کار هم نسبت به پیامد آنچه انجام میدهد کور و کر میشود.
کنترل کردن، محرومیت کشیدن و استفاده از فشار بیرونی برای کاهش وابستگی بدخیم کارساز نیست. همان عاشق دلخسته را به یادآورید. هرقدر او را از دیدن معشوقش محروم کنید و تلاش کنید تا با زور و اجبار او را از دل بیرون کند، کار سختتر میشود. این عاشق هرقدر بیشتر محرومیت بکشد، تشنهتر میشود و میزان وابستگیاش به معشوق نیز بیشتر میشود. درواقع فشار و کنترل بیرونی تنها بر میزان وابستگی افراد افزوده و این وابستگی را محکمتر میکند.
این مورد دربارهی وابستگی به کار، بیشتر از هر مورد دیگری صدق میکند. افراد بهخصوص مردان توجیه فرهنگی خوبی برای وابستگی خود به کار در ذهن دارند. آنها بر این باورند که برای بهبود اوضاع اقتصادی و رفاه مالی خانواده خود تلاش میکنند و حتی باید موردتقدیر و تشکر اعضای خانواده هم قرار بگیرند. این افراد غالبا نسبت به وابستگی بدخیم خود ناآگاه هستند و خیال میکنند محبتها و فداکاریهای آنها در خانواده نادیده گرفته میشود.
حال که تا حدودی با ویژگیهای ذهنی و روانی افراد وابسته به کار آشنا شدید، حتما میتوانید برای رویارویی با آنها در زندگی خود راهکارهای منطقیتر و سازندهتری پیدا کنید. در ادامه به چند نمونه از این راهکارها اشاره خواهم کرد.
بسیاری از همسران افراد وابسته به کار، خود را سرزنش کرده و در مورد اینکه همسرانشان زمان زیادی را به کار اختصاص میدهند، احساس گناه میکنند. آنها فکر میکنند که حتما در مورد وظایف همسری خود کوتاهی کردهاند و به همین دلیل او از خانه فراری است. اما واقعیت این است که این احساس گناه شما هیچ کمکی به حل مسئله نخواهد کرد.
همانطور که گفتیم محرومیت و ایجاد فشار و تهدید بیرونی برای حل این موضوع کارساز نیست. درصورتیکه باورهای همسرتان در مورد میزان کار کردن تغییر نکند نمیتوانید او را از محل کارش جدا کنید. توجه داشته باشید که بخش مهمی از رفتارهای حاکی از وابستگی او بهصورت خودکار و ناآگاهانه از او سر میزند. بنابراین باید راههایی غیر از تهدید و محرومیت را برای حل این موضوع امتحان کنید.
یکی از بهترین راهحلها برای بهبود وابستگی بدخیم، اصلاح محیط است. محیط شامل محیط فیزیکی و اجتماعی زندگی افراد است. گاهی اوقات برخی محیطها وابستگی فرد به کار را افزایش داده و آن را تقویت میکنند. برای اصلاح محیط میتوانید نشانههای محرک را از محیط خود دور کنید. مثل اینکه از همسرتان بخواهید تلفن همراه خود را در روزهای تعطیل خاموش کند یا اینکه وقتی وارد خانه شد لپتاپ را داخل کمد قرار دهد تا با دیدنش به کار کردن تحریک نشود. سعی کنید ارتباطات خود را با افرادی که حالت نرمال دارند بیشتر کنید و تا جای ممکن در روزهای تعطیل از ارتباط با همکاران وابسته به کار همسرتان اجتناب کنید.
افراد وابسته به کار از اینکه بیکار در خانه بچرخند و یا اینکه روی مبل لم بدهند و بیهدف تلویزیون تماشا کنند، بیزارند. این کار به آنها اضطراب وارد میکند. آنها فکر میکنند که وقت طلاییشان را ازدستدادهاند. برای اینکه بتوانید آنها را از کارشان دورنگه دارید باید برنامه دقیق و منظمی از تفریح داشته باشید. این افراد عاشق این هستند که یک کار (به نظر خودشان مهمی) را انجام دهند. بنابراین از قبل، برای روزهای تعطیل برنامهریزی کنید و از آنها بخواهید که مثل در یک برنامهی مهم صعود کوه شما را همراهی کند.
برخی افراد بهخصوص مردان در فرهنگ ما بر این باورند که بودن یا نبودنشان در خانه فرقی به حال اعضای خانواده ندارد. آنها فکر میکنند تنها وظیفهشان تأمین معیشت خانواده بوده و کار دیگری بلد نیستند که برای اهالی خانه انجام دهند. مهم است که به آنها نشان دهید که بدون حضورشان شام نمیخورید. یا اینکه برای تصمیمگیری در مورد بچهها به مشورت او نیاز دارید. به او یادآور شوید که به لحاظ عاطفی به او وابسته هستید و نیاز دارید زمانی را با او بگذرانید. البته نحوهٔ انتقال این پیامها بسیار مهم است. درصورتیکه این حرفها باعث شود او احساس محدود شدن و دربند شدن پیدا کند، بازهم بیشتر از خانه فراری میشود. درواقع او باید باور کند که در خانه کارهای مهم و چالشبرانگیزی برای انجام دادن وجود دارد که تنها به دست او قابل انجام خواهد بود.
افراد، به کار وابسته میشوند چون کار کردن برای آنها پاداش به همراه دارد و از انجام آن احساس لذت میکنند. درصورتیکه بتوانند این لذت را از منابع دیگری به دست آورند، بهتدریج قادر خواهند بود که رفتار وابستگی به کار را کاهش داده و رفتارهای لذتبخش دیگری را جایگزین کنند. وجود شرایط لذتبخش و آرام در خانه میتواند به این افراد کمک کند تا لذت موردنیاز خود را در خانه و در کنار افراد خانواده خود، جستوجو کنند.
ممکن
است فکر کنید که این هم بخشی از روند رشد کودک است و باید این مراحل را
پشت سر بگذارد. اما متخصصان معتقدند به هیچ وجه نباید از کنار قلدری کودکان
و قربانیانش سرسری گذشت.
بلکه نیاز است که والدین و اولیای مدرسه
مداخله کنند تا جلوی این کار گرفته شود. لابد میپرسید برای کودکتان که
قربانی قلدری شده است چه باید بکنید. مقاله این هفته در همین مورد نوشته
شده است:
اگر کودکتان به شما گفت که قربانی قلدری شده است، هر چقدر هم که ناراحت شدید، آرامش خود را حفظ کنید و حمایت از او را فراموش نکنید.
کودکان
بیشتر وقتها تمایلی ندارند که درباره قلدری با والدینشان صحبت کنند.
آنها از اتفاقاتی که روی داده است، احساس شرمندگی میکنند و نگران هستند
که مبادا والدینشان از آنها ناامید شوند.
گاهی کودکان تصور میکنند این مشکل به خاطر اشتباه آنها روی داده است و اگر به گونه دیگری رفتار میکردند، این اتفاق نمیافتاد.
گاهی
از این مسئله نگراناند که اگر کودک قلدر دریابد که آنها مشکل را با فرد
دیگری در میان گذاشتهاند، اوضاع بدتر از پیش شود. عدهای دیگر نگران
هستند که مبادا والدینشان حرف آنها را باور نکنند و اقدامی برای رفع
مشکل انجام ندهند یا آنها را وادارند به مقابله و مبارزه با کودک قلدر
بپردازند، در حالی که به شدت از او میترسند.
کودکتان را به خاطر
آن که آنقدر شجاعت داشته است که مسئله را با شما در میان بگذارد، تحسین و
تشویق کنید. به او گوشزد کنید که تنها نیست و بسیاری از کودکان در این سن
قربانی قلدری بودهاند.
تاکید کنید که کودک قلدر است که رفتاری
نادرست انجام میدهد، نه او. به کودکتان اطمینان کامل بدهید که مشکل را با
هم فکری خودش حل خواهید کرد.
قلدری از نوع جدید
امروزه
با پیشرفت تکنولوژی مدلهای جدیدی از قلدری هم اضافه شده که لازم است شما
در مورد آنها هشیار باشید تا خدای نکرده فرزندتان از این روشها مورد
مزاحمت و قلدری قرار نگیرد.
یکی از این مدلها دریافت پیامکهای
ناجور وگاهی تهدیدآمیز از طرف افراد ناشناس است و اگر فرزند شما گوشی تلفن
همراه داشته باشد ممکن است از این طریق قربانی شود.
روش دیگر از
طریق شبکه جهانی است. ممکن است افرادی با فرستادن تصاویر ناشایست و یا
نامههای الکترونیکی تهدید آمیز، فرزند شما را آزار دهند.
اگر
متوجه شدید فرزندتان از چنین چیزهایی رنج میبرد، لازم است حتماً با او
صحبت کرده و او را راهنمایی کنید و در ضمن میتوانید از چنین افرادی شکایت
کرده و مسیر ارتباطی آنها را مسدود کنید.
از فرزندتان بخواهید که
تنها پیامکها و ایمیلهایی که از افراد شناخته شده به او میرسد را باز
کند و هرگز به افراد سود جو پاسخ نداده و نامههای آنها را بیجواب بگذارد.
گاهی
هم ممکن است این فرد سود جو از کسانی باشد که فرزند شما او را میشناسد،
در این حالت هم لازم است به فرزندتان یاد بدهید که او را از لیست دوستانش
حذف کرده و راه ورود نامههای او را به صندوق الکترونیکی فرزندتان سد
کنید.
یادتان باشد به خاطر این مشکل کودکتان را از دسترسی به
رایانه کلا محروم نکنید، بلکه سعی کنید با نظارت صحیح مشکل پیش آمده را حل
کرده و از تکرار آن پیشگیری کنید.
قلدری جسمی
یکی
از شناخته شدهترین روشهای قلدری، قلدری جسمی است. در فیلمها زمانی که
میخواهند بچه قلدری را در مدرسه نشان دهند، قلدری فیزیکی را نمایش
میدهند؛ کودکی که به زور از همکلاسیهای خود پول میگیرد.
باید
توجه داشت که این نوع قلدری موارد دیگری را نیز شامل میشود، از جمله: به
زورگرفتن و تصاحب وسایل همکلاسیها یا کتک زدنشان. البته منظور از کتک زدن
این نیست که کودک قربانی لزوماً با صورتی کبود به خانه میرود.
گاه
کبودیهای جزیی بر اثر نیشگون گرفتن یا سرخیهایی در پشت کودک، میتواند
تنها نشانههای این ماجرای ناراحت کننده باشد. البته بعضی وقتها مثل
زمانی که دختری موی همکلاسی خود را میکشد تا او را وادار به انجام کاری
کند، این نشانههای جسمی غیرقابل رؤیت هستند.
بهتر است بدانید
معمولا پسران قلدری را به شکل فیزیکی و کلامی نشان میدهند ولی دختران به
صورت مسخره کردن، توهین کردن، غیبت و درگوشی صحبت کردن در مورد دیگری و
مانع فعالیت او شدن، نشان میدهند.
مقابله به مثل نکند
ممکن
است فکر کنید در این شرایط دعوت کردن کودک به تلافی و مبارزه با کودک
قلدر، روش مناسبی است. جدای از این، به یقین شما از عذاب کشیدن کودکتان
عصبانی هستید و ممکن است او را را تشویق کرده باشید که در مقابل کودک قلدر
بایستد. یا ممکن است نگران باشید که کودک قلدر باز هم فرزندتان را آزار
دهد.
اما یادتان باشداز فرزندتان بخواهید به مبارزه یا تلافی با
کودک قلدر نپردازد. این رفتار میتواند به سرعت به خشونت، بروز مشکل و حتی
جراحات جدی بیانجامد. بهترین راه آن است که او را ترغیب کنید از مشکل دوری
کند، از دیگران کمک بخواهد و مسئله را با یک بزرگسال مطرح کند.
رفتار را بشناسد
به
کودکتان حتی قبل از این که قربانی قلدری شود یاد بدهید که این مساله را
جدی بگیرد و از در میان گذاشتن آن با شما نترسد، به او بگویید که این مشکل
را میفهمید و به او کمک خواهید کرد در چنین شرایطی مسالهاش را حل کند.
فرزندتان باید بداند که شما او را سرزنش نخواهید کرد.
با اجرای
نمایشها و بازی به او یاد بدهید که با این گونه افراد قلدر چگونه باید
برخورد کند. در این بازیها میتوانید با خنده و شوخی وضعیتهای ناراحت
کنندهای را که ممکن است برایش پیش بیاید با هم بررسی کرده و پاسخهای
متفاوتی را که میتواند به فرد زورگو بدهد با هم تمرین کنید.
اعتماد به نفس بدهید
اگر
فرزندتان قربانی تمسخر دیگران شده و از گروههای بچهها کنار گذاشته
میشود، ممکن است در این شرایط اعتماد به نفس او جریحهدار شده باشد.
با
قرار دادن کودکتان در شرایط مناسب به او کمک کنید که در محیطهای دیگر
دوستان خوبی پیدا کند که به او اهمیت میدهند و مسخرهاش نمیکنند.
با
پیدا کردن دوستهای تازه او نه تنها اعتماد به نفسش را دوباره به دست
میآورد بلکه متوجه میشود که اشتباه از مسخره کنندهها بوده است.
گاهی
حتی ممکن است لازم باشد فرزندتان را از کلاس یا فضایی که مورد قلدری قرار
گرفته خارج کنید و یا فعالیتی که باعث شده او آزار ببیند را تعطیل کنید.
البته دقت کنید که خیلی از کودکان برای اینکه از فضای مورد نظر خارج نشوند، رنجهایشان را از والدین پنهان میکنند بنابر این دراین باره بهتر است نظر خود کودک را هم بپرسید و با اولیای مدرسه در میان بگذارید.
همیشه کنار کودک باشید
حتی
اگر کاملاً نمیتوانید مشکل فرزندتان را حل کنید، به او نشان دهید که در
کنار او هستید و در همه حال از او حمایت خواهید کرد. یادتان باشد فرزندتان
از شما انتظار دارد حرفهای او را بشنوید و با او همدردی کنید.
پس
اگر از وضع پیش آمده عصبانی هستید، برای عکسالعمل نشان دادن عجله نکنید و
بگذارید فرزندتان تمام ماجرا را برایتان تعریف کند و آنوقت به فکر چاره
باشید.
یادتان باشد ممکن است عکس العملهای هیجانی شما باعث شود
فرزندتان از گفتن ادامه حقیقت خودداری کند و یا از درمیان گذاشتن مشکل با
شما پشیمان شود. پس حساب شده عمل کنید.
از کودک راه حل بخواهید
برای
اینکه مطمئن شوید فرزندتان در برابر مساله آمادگی دارد میتوانید از او
بپرسید که اگر این مشکل دوباره تکرار شد، او دفعه آینده چه خواهد کرد و به
فرد قلدر چه خواهد گفت؟
پاسخ کودک را رد نکنید، بلکه به او کمک
کنید تا بتواند پایان ماجرا را با آن روش پیش بینی کند و خودش متوجه شود که
این راه حل مناسبی هست یا خیر.
با این کار کودک نه تنها خواهد
توانست خودش مشکلش را حل کند بلکه اعتماد به نفسش هم بیشتر خواهد شد. زیرا
این خودش بوده که توانسته راه حل مناسب را پیدا کند، نه شما! و این مهارتی
است که تا پایان عمر با او خواهد بود.
اگر کودک حرفی درباره
مشکلی که برایش پیش آمده نمیزند و شما خودتان شک کرده و سپس متوجه
شدهاید که او قربانی قلدری شده است، باز هم او را دعوا نکنید.
میتوانید
از کسی که فرزندتان با او راحتتر است مثلا برادر و خواهر بزرگترش و یا
حتی مشاور و معلمش کمک بگیرید. یادتان باشد تا او احساس امنیت و آرامش
نکند نمیتواند این مشکل و مشکلات دیگرش را با شما در میان بگذارد
بنابراین تنها کاری که باید بکنید این است که به او اطمینان دهید که
درامان است و شما اجازه نخواهید داد هیچ کس به او آسیبی برساند.
اشتباهی
که خیلی از والدین می کنند این است که فکر میکنند معلم و اولیای مدرسه
از اینکه فرزندشان مورد آزار قرار گرفته باخبرند. در حالی که اغلب اوقات
افراد قلدر میدانند کی و چگونه این کار را انجام دهند که معلم و ناظم
متوجه نشوند.
بنابراین اگر فرزندتان قربانی قلدری قرار گرفت حتماً
مسأله را با معلم و مدرسه در میان بگذارید تا آنها هم بتوانند وظیفه خود
را در برابر فرزند شما و دیگر کودکان انجام دهند و بر فرد قلدر بیشتر
نظارت کنند تا نتواند خطایش را دوباره تکرار کند.
از قلدر دوری کند
به
فرزندتان یاد بدهید بدون اینکه با قلدر درگیر شود از او دوری کند به این
صورت که قاطعانه در چشمان او نگاه کرده و از قلدر بخواهد که به رفتار خود
پایان دهد و سپس صحنه را بدون این که بدود، با آرامش ترک کند.
فرار
کودک قلدر را جریتر میکند. با فرزندتان روشهایی را تمرین کنید که به
کمک آنها رفتارهای ناپسند فرد قلدر را نادیده بگیرد، واکنشی نشان ندهد ولی
به بزرگترها گزارش بدهد.
به او بفهمانید که با بی توجهی به قلدر،
نشان میدهد که وجود او برایش مهم نیست. در نهایت، قلدر به احتمال زیاد
از ایجاد مزاحمت برای او خسته خواهد شد.
از فرزندتان بخواهید اگر
کودک قلدر، نزدیک دستشویی است از دستشویی دیگری استفاده کند یا هنگامی که
تنهاست به حیاط نرود. همیشه همراه دوستانش باشد تا با کودک قلدر تنها
نماند. در سرویس مدرسه، راهرو یا زنگ تفریح (هر جا که کودک قلدر حضور دارد)
همراه یکی از دوستانش باشد.
خشمش را کنترل کند
خشمگین شدن از کودک قلدر طبیعی است، اما این مسئله، هدف کودکان قلدر است. این رفتار، سبب میشود کودک قلدر احساس قدرت بیشتری بکند.
به
فرزندتان یاد بدهید که از گریه کردن، سرخ شدن یا ناراحت شدن در مقابل فرد
قلدر خودداری کند. این کار نیاز به تمرین فراوان دارد، اما مهارتی کارآمد
است که کودک قلدر را پس میراند.
گاهی اوقات، تمرین روشهای کنترل عصبانیت مانند شمردن از یک تا ده، نفس عمیق کشیدن یا ترک محل، مفید است. گاهی بهترین راه حل آن است که به کودک یاد بدهید چهرهای سرد و بی احساس به خود بگیرد تا هنگامی که خطر رفع شود (لبخند زدن یا خندیدن میتواند کودک قلدر را خشمگینتر کند).
بیتوته
چکیده:
جریانهای تکفیری همواره مورد طرد اکثریت جامعه اسلامی بوده اند، (1) اما چرخههای ظهور و افولشان، نیاز به تلاش مستمر علمای اسلام جهت آگاهی بخشی به جامعه، برای مقابله با آنها در هر دوره را، گوش زد میکند؛ در این باره نباید از نظر دور داشت که تکفیریها آبشخوری نظری دارند که کانون اصلی بروزات دیروز، امروز و فردای آنهاست، از این رو دغدغه اصلی، مقابله با تفکر تکفیری خواهد بود.1. مقدمه
در میان دریای عمیق و زلال اندیشه و تمدن اسلامی جریانهای تکفیری جز کفی گذرا بر سطح آب چیزی نبوده و نیستند، اما تکرار پیوسته آنها در طول تاریخ و حیاتشان با چرخههای ظهور و افول، نشان از نیاز به بازنگریهای عمیق و عزم جزم، میان متفکران و فرهیختگان و علمای هر دوره، برای مقابله و تدارک راههای برون رفت از آن دارد.2. روش شناسی تحقیق
مقابله با جریانهای تکفیری نیازمند شناخت دقیق رفتار آنها و محرکها و مبانی ادعایی بوده؛ نقشه راه، راهبردها و راهکارهای خاص خود را میطلبد و هرگز نمیتوان بدون برنامهریزی در این باره گام برداشت. روش مناسب برای تحقیق حاضر باید به بررسی و ارزیابی اقدامات علیه جریان تکفیر بپردازد و ناظر به راهکارهای عملی و اجرایی، با توجه به امکانات و ظرفیتهای موجود باشد.2-1. معرفی اجمالی آیندهپژوهی و روش سناریو
در این جا لازم است به منظور آشنایی اجمالی با آیندهپژوهی، تعریف اولیهای از آن بیان کرد:2-2. معرفی سناریو و سناریو پردازی
در یک تعیف جامع، طراحی سناریو فرایندی است از موقعیت یابی و ترسیم چندین محیط آیندهی بدیل به گونهای آگاهانه، باور کردنی و قابل تصور که از طریق آن بتوان تصمیمهای مربوط به آینده را در پیش گرفت. این فرایند به منظور تغییر تفکر جاری، بهبود تصمیم سازی، توسعهی یادگیری فردی و سازمانی و بهبود عملکرد صورت میگیرد.2-2-1. بررسی اجمالی گامهای سناریو پردازی براساس رویکرد شوآرتز
در حال حاضر روشهای گوناگونی برای تدوین سناریو وجود دارد، اما میتوان ادعا کرد که رویکرد پیتر شوآرتز در این باره، علاوه بر داشتن نوعی جامعیت، مشتمل بر جوهره عام همه انواع سناریو پردازی بوده و مقبولیتی عام یافته است؛ در نتیجه بیشتر تحقیقات سناریونویسی، براساس آن منتشر میشوند، از این رو به صورت اجمالی به گامهای این روش اشاره میکنیم: (5)گام 1. شناسایی موضوع
این گام بر اهمیت تدوین بیانی روشن و جامع، از مشکل یا مسئله تأکید دارد.گام 2. شناسایی عوامل کلیدی
در این گام، فهرست مهم ترین عوامل مؤثر در تصمیمات تعیین میشود؛ این کار بیشتر از طریق مراجعه به خبرگان و یا تحلیلهای وسیع داده کاوی و مطالعه ادبیات موضوع صورت میگیرد.نکته و اشاره: گونه شناسی خاصی از رخ دادها: شگفتی سازها
برخی از اقسام رخ دادهای ممکن، احتمال وقوع کمی دارند، اما درصورت حادث شدن، منجر به تغییرات گسترده و بعضاً غیرقابل کنترل خواهند شد. این سنخ از رخ دادها را با عنوان «شگفتی ساز» (7) میشناسیم که تحلیل آنها نیازمند سناریوهایی جداگانه است.گام 4. رتبهبندی عوامل کلیدی و نیروهای محرک
در این مرحله، طراحان سناریو تلاش میکنند تا عوامل کلیدی و نیروهای محرک را از نظر میزان اهمیت و توانایی بالقوه آنها برای تأثیر بر موضوع / مسئله رتبهبندی کنند.اغلب این کار به منظور طبقه بندی: 1. میزان عدم اطمینان؛ 2. تأثیر بالقوه آنها، صورت میپذیرد تا از این طریق موارد محدودی که بیشترین اهمیت و بالاترین عدم قطعیت را دارند، تعیین شود.گام 5. ایجاد فضای منطقی برای سناریو (ها)
در تحقیقات امروز، نتیجهی رتبهبندی بیشتر بر روی دو محور قرار داده میشود که سناریوهای نهایی براساس آنها شکل میگیرند. هدف این مرحله شناسایی متغیرهایی است که ممکن است مفاهیم جدیدی را بیافرینند یا به چالش بگیرند و نیز تفکر، پیرامون مسیرهای بالقوهی اقدام، با توجه به موضوع منتخب اولیه، تا نهایتاً این روابط در مرحلهی بعد هنگامی که سناریو نوشته میشود، توصیف شوند.گام 6. پربار کردن و تدوین جزئیات سناریو
در این مرحله فرآیند نوشتن نهایی سناریوها آغاز میشود.گام 7.شناسایی پیامدها
در این گام سناریوها بازبینی و ارزیابی و بعضا با مدل سازی (8) (هرچند به صورت آزمایش ذهنی) اجرا میشوند، تا سنجشی از آنها صورت گیرد و به ویژه پیشنهاداتی برای تصمیمات و اقدام مطرح شود.گام 8. شناسایی شاخصها
گام نهایی گزینش «شاخصهای راهبردی» است که رویدادهای واقعی را که ممکن است بنابر، آنچه در سناریو آمده است، پدید آید؛ مشخص میکنند. شاخصها به طراحان و تصمیم گیران کمک میکنند تا مسیر روی دادهای در شرف وقوع را پایش کرده و چگونگی تأثیر آنها بر مسئله را مشخص کنند. به بیان ساده تر، شاخصها برای ما مشخص میسازند که به طور تقریبی در کجای فضای سناریو قرار داریم و به کدام سمت حرکت میکنیم.2-3. چرا روش سناریو مبتنی بر آیندهپژوهی میتواند ابزار مناسبی برای پژوهش حاضر باشند؟
(جمعبندی از مباحث متدولوژی تحقیق)
در تبیین مناسب بودن ابزار سناریوهای برخاسته از آیندهپژوهی برای تحقیق حاضر دربارهی جریانهای تکفیری، میتوان به برخی نکات اشاره داشت:1. تحلیل مسئله جریانهای تکفیری و استخراج آبشخور اصلی آنها
جریانهای تکفیری ضمن تحریف چهره اصیل اسلام وگردش از اصول توحید و تفسیر حقیقی قرآن و سنت یا انحرافاتی دست به گریبان شدهاند که حاصل آن، تضعیف امت اسلامی، تخریب میرات و به خطر انداختن جان مسلمانان و نهایتاً وهن این دیـن الهی بوده است.روندهای اصلی که در موضوع قابل رصد هستند عبارتند از:
گسترش اسلام، اقبال به اسلام، گفتمان فطرت گرایی، تقریب، گفت گوی ادیان، توسعه توجه به دغدغههای اندیشه گانی: فلسفی/ کلامی و.... ؛2.3. اجمالی از روش تحلیل لایهای علتها (CLA)
این روش از جمله رویکردهای نو در آیندهپژوهی است که به وسیلهی سهیل عنایت و دیگران براساس اندیشیدن در سطوح مختلف چهارگانه موضوع / مسئله، یعنی:3-1. نتیجه تحلیل لایهای علتها در مسئله جریانهای تکفیری
فهرستی از عوامل کلیدی دخیل در موضوع، در گام 2 سناریو عنوان شد؛ در این جا به عنوان خروجی و ضمن تکمیل مبحث رتبهبندی عوامل، با روش تحلیل لایه ای، لازم به ذکر است که:3-1. تعیین دو مؤلفه اصلی نقد تفکر تکفیری (1) و رسانه (2) به عنوان عدم قطعیتهای بنیادین مسئله و ترسیم فضای سناریو
در این بخش با انتخاب دو مؤلفه کلیدی اشاره شده، به عنوان دو محـــور اولیه پیشنهادی، به فضای سـناریو دست مییابیم. (تصویر 1).3. طرح کلی سناریوها
به منظور کوتاه کردن حجم مقاله از بیان جزئیات سناریوها پرهیز میشود و صرفاً به طرح کلی هریک از سناریوهایِ چهارگانهی متصور در فضای ترسیم شده، خواهیم پرداخت.3-1 سناریو «نسل کشی»
سناریو نسل کشی- شاید به تعبیری سناریو بدبینانه- فضای ابهام و عدم قطعیت ما باشد و مربوط به شرایطی است که غفلت از مقابله با جریانهای تکفیری، هم در حوزه رسانهها و هم فرق اسلامی، فضای کافی را برای تکثیر تفکر تکفیری و افزایش قدرت آنها فراهم کرده است.توضیح مسیر 1: رویکرد روشن گری:
تلاش مضاعف برای آگاهی بخشی دربارهی خطر جریانهای تکفیری و ایجاد بستر مناسب برای هم فکری و تعامل علما و فرهیخنگان به منظور نقد کامل و شفاف تفکر تکفیری و نهایتاً ایجاد وفاق و هم دلی برای مقابله با جریانهای کفیری و گسترش آنها.توضیح مسیر 2: رویکرد دموکراتیک
تلاش گسترده رسانه ای- به ویژه در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی- برای روشن گری بخشی عمومی درباب مغالطات اندیشه و مخاطرات اقدام تکفیریها؛ این مسیر بیشتر وابسته به فعالیت اهل سیاست و رسانه است. در این مسیر، موضع منتسب به تکفیریها «دشمن مردم» خواهد بود.3-2. سناریو «11 سپتامبر»
در این وضعیت با وجود تلاش رسانهها برای آگاهی بخشی دربارهی جریانهای تکفیری و ایجاد کمپین عمومی و جهانی علیه آنها، به دلیل عدم رسیدن علما و فرهیختگان جامعه اسلامی و جهان به توافقی مؤثر برای نحوه مقابله با تکفیریها، این گروهکها توانستهاند سطح مؤثری از پشتیبانی لجستیک را برای انجام اقدامات تروریستی و حملات انتحاری در مناطق گوناگونی که به عنوان هدف در سطح منطقه و جهان شناسایی کرده اند، به دست آورند.3-3. سناریو «افغانستانی دیگر»
در این حالت با وجود هم دلی علمای اسلامی برای مقابله با جریانهای تکفیری، به دلیل ناآگاهی و عدم تعهد رسانهها و نیز غفلت ژورنالیستی آنها، توافق چندانی برای اقدام مؤثر علیه جریانهای تکفیری به وجود نیامده است، از این رو فضا برای تثبیت موقعیت گروههای تکفیری در مناطقی خاص فراهم شده است.4-3. سانتاریو «جنگ نهروان» (نهروان)
ستاریو مطلوب است- و حتی به تعبیری خوش بینانه- در این جا با اجماع علما و فرق اسلامی، برای مقایله یا جریانهای تکفیری، و نیز حضور متعهدانه رسانهها و آگاهی بخشی شان به تدریج شرایطی فراهم شده، تا اقدامات مؤثر جهت سوق جریانهای تکفیری تا مرز نابودی و پراکندگی کامل انجام پذیرد.4. جمعبندی و نتیجه گیری
آبشخوار چرخه حضور جریانهای تکفیری در کشورهای اسلامی، ابتنا بر برخی نظریات و تلاش برای بسط تفکر تکفیری است و از همین منظر مهم ترین عوامل کلیدی برای دادن راهبردهای مقابله با آنها «توافق فرق اسلامی» و «رسانهها» میباشد.پینوشتها
1- دکتری آیندهپژوهی دانشگاه تهران و عضو هیئت علمی مؤسسه فرهنگی- هنری حم و دانش آموخته فلسفه دین دانشگاه تهران
2- به دلیل سخافت این نگرهها نمیتوان آنها را از سنخ باور یا اصل یا هرگونه واژه با بار معنایی مثبت دانست.
هم چنین لازم به ذکر است که تکفیریها اغلب خود را نقل گرا مینامند، از این رو بکاربردن واژگان رویکردهای عقلی در تحلیل تکفیریها، میتواند دستاویز مغالطه را به آنها بدهد.
3- در اینجا مراد از افکار تکفیر ی، مجموع نظرورزیهای معطوف به عمل، ریشه یابی شده بر اساس تحلیل موارد ذیل است:
جایگاه عقل در تفکر جریانهای تکفیری؛ روش شناسی جریانهای تکفیری در فهم کتاب و سنت؛ مباحث توحید و شرک؛ ایمان و کفر و غیره.
4- ن.ک: وندل بل، مبانی آیندهپژوهی، ج اول، فصل آخر (مبحث سنایو).
5- برای مباحث تفصیلی ن.ک: خزائی، روش شناسی آیندهپژوهی و شوآرتز، هنر درونگری.
6- در این جا نیز نیازمند انتخاب روشهای مکمل برای گردآوی دادهها هستیم و آن گونه که در ادامه خواهد آمد، ما روش «تحلیل لایهای علتها» را برگزیده ایم.
7- Wildcards- Wildcards scenario
8- به منظور درک بهتر کارکرد و اهمیت مدل سازیها ن.ک: حسینی گلکار و شریعت پناهی، «کاربستهای مدل سازی» ص3-7.
9- به عنوان نمونه در جوامع اسلامی: خوارج، بربهاریان، ابن تیمیه، وهابیت تکفیری، خوارج، که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در نفی آنها فرمودند: «یَمرُقُونَ مِنَ الدِّینَ کَما یَمرُقُ السَّهمُ مِن الرَّمِیَّ^ِ» (صحیح بخاری، ج 8، ص 219، و 7562]، در سدهی اول اسلام چنین اندیشهای را ترویج و اجرا و خون، مال و ناموس مسلمانان را پای مال دیدگاههای افراطی خود کردند.
هم چنین، جنبشهائی در قرن هفتم که بذر اختلاف و فتنه را در جوامع اسلامی گسترد.
10- تأمل کنیم در گفتار علوی: «اگر باطل لباس نو و حق به تن نمیکرد شناخته میشد» (کلمات قصار نهج). واژگان کلیدی نهج البلاغه در این باره فتنه / نفاق / جهل / شبهه و هستند.
11- هم چنین از سوی دیگر پاسخ به این سؤال که: «چرا جریان تکفیری نیازمند ارتباط با جامعه جهانی است؟»: ضروری بوده و نیازمند بحثی مستقل است.
12- Bensahel and Byman; The Future security Environment...; Pp. 23
13- به تمایز دقیق و مهم جریانهای تکفیری از اندیشههای سلفی و نقل گرایی توجه داشته باشیم.
14- ن. ک: حسینی گلکار، مصطفی، فصلنامه حکمت و فلسفه، شماره 22: ص 19-22.
15- مضافا این که جریانهای تکفیری به صورت امری تکراری و با چرخههای حیات، جلوه میکنند که از دایره تحلیل اووتون خارج است.
16- ثالثاً ایمان به عنایت الهی و سپاهیان او که حتی میتوانند ابابیل باشند.
17- روندهائی استخراج و تحلیل شده به عنوان منبع تعیین پارامترهای تأثیرگذار در فضای ابهام و سناریو بر اساس توجه به تبارشناسی جریانهای تکفیری صورت گرفته که ذیل آن در موارد ذیل تدقیق خواهد شد.
«چیستی و چرایی جریانهای تکفیری؛ مفهوم شناسی جریانهای تکفیری؛ مصداق پژوهی جریانهای تکفیری؛ بررسی علل شکل گیری جریانهای تکفیری؛ بررسی اندیشهها و تأثیر رهبران در پیدایش افکار تکفیری.»
1. به تعبیری: در لایه اول: خشونت و اقدامات گوناگون گروهکهای تکیفری؛
در لایه دوم: حمایتهای گوناگون از جریانهای تفکیری؛
در لایه سوم: بروز سلفی گری و تفسیر قشری؛
و نهایتا در لایه چهارم: خشونت ممدوح در عربیت؛
برجسته هستند.
(توضیح آن که سوداهای عربیت که تشبث جسته به آرمانهای یهودی صهیونیستی که دین را فرع بر یهودیت میدانند علاوه بر خشونت وسیع، د برخی اعمال دیگر تکفیریها از جمله تمتع تکفیریها از زنان است.)
18- به ویژه میاحت روشن گرانهای که فرق اسلامی در رسانهها، در راستای ترسیم چهره نفاق تکفیریها میتوانند طرح کنند، عبارتند از:
بررسی رابطهی گسترش اسلام ستیزی و اسلامگریزی و جریانهای تکفیری؛ حمایت استعمارگران از جریانهای تکفیری و اهداف آنان؛
بیداری اسلامی و خطر جریانهای تکفیری؛ بررسی شیوههای تبلیغی جریانهای تکفیری؛
بررسی و معرفی ماهیت، اهداف و انگیزههای بدعت عملیاتهای، انتحاری در کشتار مسلمانان و حرمت انتحار؛ معرفی سازمانهای تکفیری (القاعده، سپاه صحابه، النصره، و ) و نقد و بررسی عملکرد و اندیشه آنان؛
جایگاه زن در اندیشهی اسلامی و جریانهای تکفیری؛ مواضع جریانهای تکفیری نسبت به دستاوردها و اکتشافات علمی؛
بررسی و معرفی فتاوی شاذه جریانهای تکفیری.
این روانشناس با اشاره به اینکه نظم و انضباط باید با عشق و محبت همراه باشد، اظهار داشت: اگر به خاطر نظم و انضباط، عشق و محبت را تعطیل کنید کودک یک مشکل به همراه خواهد داشت و یا بالعکس اگر به خاطر هرچیزی کودک بدون انضباط و نظمی محبت زیادی از شما دریافت کند یک فرد لوس و نازپرورده می شود.
وی بیان کرد: کودکی که خیلی سخت گیرانه تربیت می شود، فردی که در کودکی از سوی والدین محبت نبیند و در تربیت او سخت بگیرند، در بزرگسالی یک انسان خشک، سرد و بی عاطفه می شود.
اصغر نژاد با اشاره به اینکه در مدرسه آموزش های نظم و انضباط از جمله انجام تکالیف و اجازه گرفتن به دانش آموزان نیاز است، تصریح کرد: جهت ایجاد نظم و انضباط در دانش آموزان، باید سیستم آموزشی همراه با محبت و ملایمت باشد.
وی با تاکید بر اینکه عدم توجه والدین به نظم و انضباط باعث لوس و نازپرورده شدن کودک می شود اذعان داشت: والدین از پنج درخواست کودک، سه تای آن را انجام دهند و یکی را با تاخیر و از درخواست دیگری خود داری کنند، زیرا کودک باید گاهی خواسته اش را به تاخیر اندازد و حتی بداند امکان رد آن وجود دارد.
این روانشناس افزود: با این روش تحمل ناکامی در کودکان افزایش می یابد و در خصوص موافقت و یا مخالفت با خواسته اش ارزیابی منطقی دارد.
وی با بیان اینکه در زمان درخواست کودک قبل از بحث و جدل آن را انجام دهید، تاکید کرد: در زمان خواسته کودک اگر تمایل به انجام آن ندارید در همان وهله اول پاسخ منفی دهید و حتی در زمان التماس و سماجت های کودک هرگز نظرتان را تغییر ندهید، تا اینکه کودک به درخواست های بی مورد همراه با سماجت عادت نکند.
اصغر نژاد درباره کودکانی که مورد لطف و محبت افراطی قرار می گیرند، اظهار داشت: با توجه به فراز و نشیب ها و دردسر های زندگی این کودکان هیچ گاه تحمل سختی، گرفتاری و ناکامی را ندارند وخیلی زودرنج و آسیب پذیر هستند که همین امر باعث ایجاد بیماری روحی مانند استرس و افسردگی در افراد می شود.