خبرگزاری آریا -
کسی که خسیس است نه خودش از زندگی لذت میبرد و نه میگذارد اطرافیانش لذت ببرند
خسیس یعنی کسی که از خرج کردن مال خودداری میکند آن هم زمانی که به چیزی خودش ویا اطرافیانش نیاز دارند.
همه ما آدمهایی را سراغ داریم که پول به جانشان بند است و آنقدر ناخن خشکی میکنند و سخت میگیرند که نفس اطرافیانشان را میبرند و از زندگی سیرشان میکنند. زندگی با کسی که همه فکرش در خرج نکردن و لذت نبردن از زندگی خلاصه شده کار واقعا سختی است. کسی که خسیس است نه خودش از زندگی لذت میبرد و نه میگذارد کسانی که با او هستند طعم خوش زندگی را بچشند مثل اینکه آنها نه فقط در پول خرج کردن که از دیدن خوشی دیگران هم تنگ نظری میکنند.
شاید زمان مجردی، خساست مشکلات فراوانی را برای فرد خسیس ایجاد کند که مهمترین آن، جدا ماندن از جمع و تنها ماندن است. در واقع خساست اجازه نمیدهد اندکی از درآمد شخصیمان را صرف رفت و آمد یا خرید هدیه برای دیگران کنیم و در برنامههای دستهجمعی حاضر شویم. به این ترتیب، هر لحظه بیش از قبل از جمع فاصله میگیریم و در نهایت به فردی منزوی تبدیل میشویم. تا اینجای قضیه، فقط خودمان ضرر میکنیم؛ ولی بعد از ازدواج، وضعیت کاملا فرق میکند چون پای نفر دیگری هم در میان است.
بعد از تشکیل خانواده، خسیس بودن یکی از طرفین، به شدت بر روابط زوجین و رابطه آنها با یکدیگر تاثیر میگذارد؛ تا حدی که شاید به جدایی بینجامد؛ مگر آنکه هر دو نفر (زن و شوهر) مبتلا به مشکل خساست باشند تا بتوانند از بودن در کنار هم لذت ببرند.
مهمترین مشکلات زندگی افراد خسیس با خانواده (همسر و فرزندان) :
- ناتوانی در برقراری ارتباط عاطفی؛ این افراد حتی نمیتوانند از سادهترین کلمات محبتآمیز برای بیان احساسات خود استفاده کنند. جالب اینکه اگر هم از این کلمات استفاده کنند، آزادی و آرامش در رفتارشان دیده نشده و همیشه حالتی از گرفتگی و ناراحتی در رفتار آنها مشاهده میشود.
- به نظر آنها خرید هر چیزی غیر ضروری است و بهتر است به جای آن در بانک پول پسانداز شود. خرید هدیه هم که اصلا محلی از اعراب ندارد و دور ریختن پول به حساب میآید. در مواقع اجبار هم پرداخت نقدی، بهتر از هر هدیهای است.
- فاصله عمیقی در روابط زن و شوهر دیده میشود؛ سایه دائمی خساست در زندگی مشترک، باعث جدایی آنها از هم میشود چون یکی از طرفین نمیتواند نیازهای عاطفی و روحی- روانی طرف مقابل را برآورده کند. بگذریم از اینکه رفع نیازهای دیگر به طور کامل از یاد رفته است.
- ارتباط زن و شوهر به بحثها و رفع نیازهای مالی محدود میشود. در نهایت نیز برای رفع هر نیاز- پس از یک جدال طولانی – باید همه افراد خانواده از چهارچوبی که فرد خسیس تعیین میکند، پیروی کنند.
- والد یا والدین (بسته به اینکه کدامیک به بیماری خساست دچار باشند) همواره از رفتارها و تلاشهای فرزندشان در هر زمینهای ناراضی هستند. این نارضایتی از مسائل درسی تا کارها و رفتارهای روزمره آنها را شامل میشود. اما این والدین برخلاف والدین کمال گرا - که برای موفقیت فرزندشان هزینه کرده و آنها را همراهی میکنند - هیچ تلاش و کمکی برای پیشرفت بیشتر فرزندشان نمیکنند و فقط توقع دارند.
- مردان یا زنان خسیس هر مسئلهای را با مسائل مالی میسنجند و «پول و درآمد» مهمترین عامل تعیینکننده در زندگی آنهاست. مثلا معیار محبتشان، مبلغ، کیفیت یا نوع هدایای خریداری شده است، نه زیبایی این کار.
- تصمیمگیری برای خرید هر وسیله سادهای برای منزل باید با اجازه زن یا شوهر خسیس باشد. برای صدور این اجازه هم باید همیشه دلیل قانعکنندهای وجود داشته باشد؛ دلیلی که بتواند فرد خسیس را قانع کند. به این ترتیب، طرف مقابل از هر خریدی منصرف میشود.
- رفتارها آزادانه نیست؛ ترس از بروز واکنشی نامطلوب از سوی فرد خسیس بر همه رفتارها و روابط سایه افکنده و آزادی عمل را از همه افراد خانواده - به ویژه همسر - سلب کرده است.
- این افراد در برآوردن نیازهای فردیشان هم امساک میکنند؛ تا حدی که سلامتیشان هم در معرض خطر قرار میگیرد.
بهخاطر بسپاریم که بیماری فرد خسیس هیچ گاه درمان نمیشود
راهکارهایی برای رفتار با همسر خسیس
- اول از همه بهخاطر بسپاریم که بیماری همسر خسیس ما هیچ گاه درمان نمیشود؛ بنابراین فقط باید تلاش کنیم تا رفتار او را تعدیل و ترمیم کنیم. درمان قطعیای برای این بیماری وجود ندارد؛ فقط با این شیوهها میشود با او مدارا کنیم:
- طبیعت افراد خسیس را باور کنید و بپذیرید که به بیماری خساست دچار هستند. این باور باعث می شود تا رفتارهای آن ها برایتان قابل تحمل باشد.
- پیش از خرید هر وسیله ای برای منزل با همسرتان مشورت کنید. با وجود اختلاف نظر، مشورت کردن ضروری است تا پس از خرید با لجبازی او روبه رو نشویم. به این ترتیب، مانع از بروز جنجال می شویم.
- بعضی افراد مبتلا به خساست، تلاش می کنند تا این صفت نامناسب را اصلاح کنند. در این صورت با درک مشکل شان باید به آن ها کمک کنیم. نباید این افراد را مسخره کنیم یا دائم از آن ها ایراد بگیریم. بلکه باید کنارشان باشیم تا با کمک هم به تدریج بر مشکل غلبه کنیم.
- افراد خسیس با وجودی که ممکن است سلیقه خوبی داشته باشند اما برای خرید هر چیزی، ابتدا به مبلغ آن توجه می کنند؛ بنابراین به جای دلخور شدن یا مسخره کردن همسرتان، از او تشکر کنید.
- همین که او هزینه ای را بابت خرید چیزی پرداخت کرده، کافی است. تشکر شما نوعی تشویق برای تکرار این رفتارهای مثبت و از بین رفتن برخی مشکلات رفتاری همسرتان است.
- زمانی که از رفتار همسرتان غمگین و عصبانی می شوید، ناراحتی تان را ابراز کنید، البته نه با دعوا و جنجال بلکه به او توضیح دهید که از رفتارهای او ناراحت می شوید و خجالت می کشید. این توضیح و ابراز ناراحتی ما به شکل منطقی، تلنگری برای تجدیدنظر در رفتارهای نامناسب اوست.
گردآوری:بخش روانشناسی بیتوته
منابع:
hamshahrionline.ir
migna.ir
این 25 مورد خلاصه آدابی است که کودک تا 9 سالگی باید یاد گرفته باشد:
1- هنگامی چیزی را میخواهی بگو: "لطفا".
2- هنگامی چیزی به تو میدهند، بگو: "متشکرم."
3- هنگامی که بزرگترها با یکدیگر حرف میزنند، میان حرف آنها نپر، مگه اینکه مسئلهای فوری مطرح باشد. آنها حواسشان به تو هست و وقتی حرفشان تمام شد به تو پاسخ خواهند داد.
4- اگر لازم است که توجه کسی را فورا جلب کنی، گفتن عبارت "ببخشید" مودبانهترین راه برای وارد شدن به مکالمه است.
5- اگر کوچکترین تردیدی درباره انجام کاری داری، اول از پدر و مادر اجازه بگیر تا بعد پشیمان نشوی.
6- دیگران علاقهای به دانستن اینکه تو از چه چیزهایی بدت میآید، ندارند. نظرات منفیات را برای خودت، یا بین خود و دوستانت نگهدار، و دائم به بزرگترها نق نزن.
7- در مورد خصوصیات جسمی دیگران اظهار نظر نکن، مگر اینکه بخواهی از آنها تعریف کنی که باعث میشود آنها خوششان بیاید.
8- هنگامی دیگران از تو میپرسند، حالت چطور است، به آنها پاسخ بده و بعد حال آنها را هم بپرس.
9- هنگامی در خانه دوستت هستی، به یاد داشته باش که از والدین دوستت به خاطر اجازه دادن به رفتن به خانه آنها تشکر کنی.
10- اگر دری بسته بود، پیش از وارد شدن، ابتدا به در ضربه بزن، و منتظر بمان تا ببین پاسخی داده میشود یا نه.
11- هنگامی که تلفن میزنی، اول خودت را معرفی کن و بعد بپرس آیا میتوانی با شخص مورد نظرت صحبت کنی یا نه.
12- به دیگران احترام بگذار و اگر به تو هدیهای دادند، بگو: "متشکرم." به جای ایمیل زدن، نوشتن یک نامه دستنویس تشکر بسیار موثر است.
13- در مقابل بزرگسالان از کلمات ناشایست استفاده نکن. آنها خودشان همه این کلمات را بلدند و استفاده تو از این کلمات باعث ملال و ناخشنودی آنها میشود.
14- افراد را با نامهای تحقیرآمیز صدا نزن.
15- دیگران را به هیچ دلیلی مسخره نکن. این کار باعث میشود در نظر دیگران آدم ضعیفی به نظر برسی، و دست انداختن دیگران کار نادرستی است.
16- حتی اگر یک بازی یا مراسم برایت خستهکننده است، آرام بنشین و خودت را علاقمند نشان بدهد. بازیکنان یا نمایشدهندگان دارند حداکثر تلاششان را میکنند.
17- اگر به کسی تنه زدی، فورا بگو "ببخشید."
18- هنگام سرفه یا عطسه کردن دهانت را بپوشان و در جلوی دیگران فین نکن.
19- اگر میخواهی از دری عبور کنی، ببین آیا میتوانی در را باز نگهداری تا کسی دیگری هم از آن رد شود.
20- اگر به پدر و مادر، معلم یا همسایهای برخوردی که دارد کاری را انجام میدهد، از او بپرس کمک میخواهد. اگر جواب مثبت بود، به او کمک کن- به این ترتیب ممکن است چیز جدیدی یاد بگیری.
21- هنگامی که بزرگسالی از تو تقاضای انجام کاری را کرد، با روی گشاده و بدون نق زدن به او کمک کن.
22- هنگامی که کسی به تو کمک کرد، بگو: "متشکرم." این شخص احتمالا بار دیگر هم به تو کمک خواهد کرد. این امر به خصوص در مورد معلمان مصداق دارد!
23- از وسائل غذا خوردن درست استفاده کن. اگر نمیدانی که چطور با این وسائل غذا بخوری، از پدر و مادر تقاضا کن به تو آموزش دهند، یا دقت کن آنها از این وسائل چطور استفاده میکنند.
24- هنگام غذا خوردن روی رانهایت دستمال سفره بگذار و از آن برای پاک کردن دهانت در هنگام لزوم استفاده کن.
25- برای برداشتن چیزها از روی میز غذا خم نشو؛ از دیگران تقاضا کن آن را به تو رد کنند.
خبرگزاری آریا -
نشانه هایی برای شناخت شخصیت افراد وجوددارد
زمانی که دو نفر برای اولین بار همدیگر را ملاقات می کنند، به دنبال نشانه هایی برای شناخت شخصیت هم می گردند. از حالت دست گرفته تا شیوه جواب دادن به تلفن همراه، همگی راههایی هستند که به کمک آنها می توانید شخصیت طرف مقابل را تا حدودی تشخیص دهید.
ما در اینجا برخی از رایج ترین رفتارها را که معیاری برای قضاوت شما می توانند باشد، برایتان آورده ایم.
حالت دست
از طریق حالت دست طرف مقابل،می توان شخصیت او را تشخیص داد
شما می توانید از طریق حالت دست طرف مقابل، شخصیت او را تشخیص دهید. افرادی که حرکات دست زیادی دارند، معمولا افرادی قدرتمند با اعتماد به نفس بالا هستند که دوست دارند خودشان را در مقابل دیگران بیان کنند در حالی که آنهایی که زیاد هنگام صحبت کردن دست خود را تکان نمی دهند، افرادی کم رو و بدون اعتماد به نفس هستند که به دنبال ساده ترین راه برای انجام کارهایشان می گردند.
وقت شناسی
آیا دیر سر قرارتان رسیده اید؟ این رفتار شما بر شخصی که منتظر شما مانده است، تاثیر منفی خواهد گذاشت. افرادی که وقت شناس هستند، افراد با انگیزه ای هستند که ساختار ذهنی منظمی دارند و برای لحظه به لحظه زندگی خود ارزش قائلند در صورتی که افراد وقت نشناس، افراد بی ملاحظه ای هستند که همیشه در حال دویدن به این طرف و آن طرف اند و تمام کارهای خود را در دقیقه 90 انجام می دهند.
طرز برخورد با کارکنان رستوران
از طرز برخورد افراد با گارسن های رستوران، کارمندان هتل می توانید شخصیت او را تشخیص دهید
سعی کنید هیچگاه با فردی که با کارمندان رستوران بد برخورد می کند، قرار ملاقات نگذارید. شما از طرز برخورد افراد با گارسن های رستوران، کارمندان هتل و نگهبانان می توانید تشخیص دهید که آیا طرف مقابل تان فرد مودبی است یا خیر. افرادی که شغل دیگران را معیار احترام گذاشتن به آنها قرار می دهند، افراد قابل اعتمادی نیستند.
طرز نگاه هنگام نوشیدن
تحقیقیات نشان داده افرادی که هنگام نوشیدن قهوه یا چای، به داخل فنجان نگاه می کنند، افرادی درونگرا، ایده آلیسم، آگاه و متمرکز هستند. اما فردی که به لبه های فنجان نگاه می کند، فردی است که بسیار تحت تاثیر دیگران قرار می گیرد و نسبت به اتفاقات اطراف خود آگاه است. بی خیالی، برونگرایی و قابل اعتماد نیز از دیگر خصوصیات شخصیتی این دسته است. آنهایی که هنگام نوشیدن نیز چشمان خود را می بندند، افرادی هستند که در زندگی درد و رنج کشیده اند اما سعی می کنند خودشان را با خوشی ها سرگرم کنند.
جویدن ناخن ها
بله، این یک نشانه است. تحقیقات نشان داده افرادی که ناخن های خود را می جوند یا با موهای خود بازی می کنند یا حتی پوست تن خود را می خارانند، تمایل به کمال گرایی دارند و نمی توانند آرامش خود را به طور کامل حفظ کنند.
دست خط
فرقی نمی کند که شما یک نامه عاشقانه بنویسید یا یک لیست خرید روزانه، دست خط شما می تواند شخصیت شما را لو دهد.
افرادی که هنگام نوشتن فشار زیادی به خودکار می آورند افرادی لجوج هستند که از اعتماد به نفس بالایی نیز برخوردارند. اگر کلمه های نوشته شده درشت و بزرگ باشند، شما فردی مردم محور هستید در حالی که دست خط ریز و کوچک نشان از درون گرایی شما دارد.
اگر دست خط شما به سمت راست شیب داشته باشد، شما فردی احساساتی و مهربان هستید اما اگر شیب آن به سمت چپ باشد، درونگرایی از خصوصیات اخلاقی شما است. دست خط های صاف نیز نشانه عملگرایی می باشد.
چک کردن گوشی
چک کردن گوشی و زمان ومکان استفاده از آن می تواند شخصیت شما را آشکار کند
چک کردن گوشی و این که چه زمان و مکانی گوشی خود را از جیب یا کیف تان در می آورید، می تواند شخصیت شما را آشکار کند. اگر فردی هستید که مدام شبکه های اجتماعی مانند فیسبوک یا ایمیل خود را چک می کنید، نشان می دهد که شما در مورد مسائل عاطفی ثبات ندارید و مدام حال و هوایتان تغییر می کند.
تماس چشمی
برقرار نکردن تماس چشمی نشان دهنده عدم اعتماد به نفس است و این که فرد بر رفتارهای خود کنترل نداشته و همیشه برای انجام کارهایش نیاز به یک تلنگر از سوی اطرافیان دارد. اینگونه افراد اراده ای ضعیف دارند.
اما از طرف دیگر افرادی که اعتماد به نفس زیادی دارند، از برقرار کردن تماس چشمی واهمه ای ندارند و هنگام صحبت با دیگران به مدت طولانی تری به چشم های طرف مقابل خیره می شوند. اینگونه افراد در برقراری روابط اجتماعی با دیگران موفق تر هستند.
منبع:برترین ها
گرچه مطالعات علمی نشان میدهد که کودکان از نظر رشد اخلاقی ، مسیر مشخصی که مرتبط به مراحل ادراکی آنهاست را پشت سر می گذارند ، اما نوجوان و جوانان از نظر اخلاقی در بیشتر جوامع از پدر و مادر بهتر هستند.
بنابراین ما به عنوان پدر و مادر ، در معرض این خطر هستیم ، به جای این که فرزند خودمان را خوب ، پاک و دارای وجدان بدانیم ؛ به این معنا که در وجودش شمعی را روشن ببینیم که نه تنها درون او را روشن می کند بلکه روشنایی بخش بیرون نیز میشود ؛ او را با آتشی همراه ببینیم که وجود خودش را می سوزاند و احتمالا دیگران را هم خواهد سوزاند. در حالی که قرار اسـت فرزندمان را دارای وجدانی بدانیم که ترازویی در اختیار دارد ، اما نه با چشم بسته بلکه با چشم باز ؛ نه شمشیری به دست بلکه دستی به جهت مهربانی و محبت .
اگر چنین بیندیشیم ، او را عادل و منصف می بینیم و می دانیم و معلوم اسـت که نحوه ی برخورد ما با او متفاوت خواهد بود. درست اسـت که کودک دارای کنجکاوی اس ؛ درست اسـت که نادان ، ناتوان و نیازمند اسـت ، اما این مطلب بسیار متفاوت اسـت که من و شما او را بد و یا گناهکار بدانیم. به علاوه بر فرض که چنین باشد! ، (( تمام مطالعات علمی ، نشان می دهد که کودک را از کار بد نمیتوان بازداشت و یا هیچ انسانی را نمیشود از کار بد بازداشت)). برفرض که شما در این کار توفیق پیدا کنید و بگویید که من راه هایی دارم که فرزندم را از کار بد باز می دارم. پیامی که برای شما دارم این اسـت که متاسفانه چنین فرزندی را بی کاره و هیچ کاره می کنید.
به یاد داشته باشیم :
از کار بد بازداشتن کودک ، مساوی اسـت با انجام ندادن هیچ کاری و در چنین شرایطی اسـت که ظاهرا شما موفق شده اید ولی واقعا نشده اید. به علاوه می دانید که کودکی که فقط از کار بد بازداشته شود ، پنهان کار ، دروغگو ، متظاهر ، چاپلوس ، لجباز ، کینه توز ، خودآزار و دگر آزار می شود. حال آن که آموختن خوبی و آموختن دوستی و درستی بدون تردید وظیفه ی پدر و مادر و کار ساده ای اسـت.
زیرا وجود کودک مانند زمینی اسـت که به دنبال تخم گلی میگردد تا بتواند گلستانی را به وجود بیاورد. مانند دانشکده های پزشکی یا دانشکده های مهندسی که استادان به شاگردانشان می گویند که چنین و چنان نکنید که تمام درس پزشکی و مهندسی این اسـت که این کار را نکنید ؛ آن کار را نکنید ؛ اینجا نروید و آنجا نروید ؛ در صورتی که برعکس تمام کار پزشکی و تمام کار مهندسی این اسـت که وظیفه ی من و شما به عنوان پدر و مادر حتی از محیط آموزشی باید مهربان تر ، صمیمانه تر و نزدیک تر بود.
بنابراین وظیفه پدر و مادر آموختن اسـت. آموختنی که همراه با فعالیت اسـت و با فعالیت اسـت که آفریدن و رشد و تکامل ممکن میشود . به همین علت در دنیای امروز ، والدین ، معلمند ، مربیند ، پرستارند ، پزشکند ، مددکارند ، همکارند و دوست فرزند خودشان.
بنابراین دگرگونی ای که در دنیای امروز به وجود آمده اسـت ، تغییری اسـت که به ما این پیام را می دهد که به عنوان پدر و مادر ، قرار اسـت که آموزش دهیم نه این که فقط فرزندمان را از کار بد باز بداریم و شعاری که باید پشت سر آن شعور باشد ، این اسـت که :
می دانیم ، متاسفانه بیشتر انحرافات و گرفتاری های کودکان در وقت بیکاری و فرصت تعطیل تابستان اسـت. زیرا کاری به جهت انجام دادن دارند . بنابراین وظیفه ی پدر و مادر ، پر کردن تمام وقت دوران بیداری ، فرزندانشان با کار خوب اسـت نه کوشش برای یافتن کار بد و اشتباه و اشکال. متاسفانه در محیط آموزشی نیز همچنان چنین اسـت.
آن زمان که شما پانصد کلمه می نویسید که دوتای آن غلط اسـت ؛ گفته نمیشود چهارصد و نود و هشت درست ، بلکه گفته میشود دو غلط . از همین جاست و با این پیام اسـت که بیشتر ما بسیار زود به این نتیجه میرسیم که من نادانم ، ناتوانم ، اشکال عمیق واساسی دارم. بنابراین بهتر اسـت که از آموزش یا یادگرفتن در هر زمینه ای ، خودم را دور نگه دارم.
با یک سری از سالمندان باید به گونه ای خاص رفتار شود رابطهای که با سالمندان برقرار میکنیم، بیش از آنچه به نظر میآید، محتاج دوبارهبینی و تحلیلهای اخلاقی است. مراد از اخلاق در قبال سالمندان فقط این نیست که در اتوبوس یا مترو جایمان را به آنها دهیم،
مهمتر از اینها احترام عمیق و آشکار به کرامت انسانی آنهاست.چند ملاحظه اخلاقی در این مورد ذکر میشود: عموم سالمندان به موازات پیر شدن، با توجه به تغییرات روانی و جسمی که نتیجه گذر سالهای رفته است، خلقیات خاصی پیدا میکنند
که با احوال دوران میانسالی و جوانیشان متفاوت است. طبیعت تکاملی آدمی همین است ممکن است کسی که روزگاری بیباکانه عمل میکرده است، امروز در کنج عافیت و محافظهکاری نشسته باشد. گذشته سالمندان را تا خودشان روایت نکردهاند، به طنز و کنایه به رخشان نکشیم.هنگام بیماری والدین سالمند،
با سایر خواهر و برادران هماهنگ باشیم. یکی از نزدیکان ممکن است چنان دل بسوزاند که امور شخصی سالمندان را که خودشان از عهده انجامش برمیآیند، بر عهده بگیرد. رسیدگیهای بدون ضرورت گاهی نتایج معکوس به بار میآورد. سالمندان آنچه را ما در آیینه میبینیم، در خشت خام میبینند. از این رو اغلب،
کمتر سخن میگویند و بیشتر سر به گریبان فرو میبرند. ما آدمها وقتی سکوت میبینیم، دلمان میلرزد و ترحم میکنیم. حواسمان باشد پابهسنگذاشتهها هوش اجتماعی و احتمالا هوش هیجانی بیشتری در مقایسه با ما دارند و تمایز میان احترام و ترحم را بیشتر میفهمند.بزرگترین خدمتی که میتوانیم به سالمندان کنیم، این است که تا جایی که میشود،
آنها را وابسته نکنیم؛ به تعبیری، استقلالشان را نگیریم و آنها را برای سادهترین تصمیمگیریها وابسته خود نکنیم. کرامت و حرمت انسانی در پرتو استقلال است که محقق میشود. حواسمان باشد در دوران جوانی، معنای زندگی را به دست آوریم تا در پیرسالگی دچار بحران نشویم. درنگ کنیم؛ سالمندان دوباره بچه نمیشوند! حرمتشان را با این حرفها مخدوش نکنیم.
این روانشناس با اشاره به اینکه نظم و انضباط باید با عشق و محبت همراه باشد، اظهار داشت: اگر به خاطر نظم و انضباط، عشق و محبت را تعطیل کنید کودک یک مشکل به همراه خواهد داشت و یا بالعکس اگر به خاطر هرچیزی کودک بدون انضباط و نظمی محبت زیادی از شما دریافت کند یک فرد لوس و نازپرورده می شود.
وی بیان کرد: کودکی که خیلی سخت گیرانه تربیت می شود، فردی که در کودکی از سوی والدین محبت نبیند و در تربیت او سخت بگیرند، در بزرگسالی یک انسان خشک، سرد و بی عاطفه می شود.
اصغر نژاد با اشاره به اینکه در مدرسه آموزش های نظم و انضباط از جمله انجام تکالیف و اجازه گرفتن به دانش آموزان نیاز است، تصریح کرد: جهت ایجاد نظم و انضباط در دانش آموزان، باید سیستم آموزشی همراه با محبت و ملایمت باشد.
وی با تاکید بر اینکه عدم توجه والدین به نظم و انضباط باعث لوس و نازپرورده شدن کودک می شود اذعان داشت: والدین از پنج درخواست کودک، سه تای آن را انجام دهند و یکی را با تاخیر و از درخواست دیگری خود داری کنند، زیرا کودک باید گاهی خواسته اش را به تاخیر اندازد و حتی بداند امکان رد آن وجود دارد.
این روانشناس افزود: با این روش تحمل ناکامی در کودکان افزایش می یابد و در خصوص موافقت و یا مخالفت با خواسته اش ارزیابی منطقی دارد.
وی با بیان اینکه در زمان درخواست کودک قبل از بحث و جدل آن را انجام دهید، تاکید کرد: در زمان خواسته کودک اگر تمایل به انجام آن ندارید در همان وهله اول پاسخ منفی دهید و حتی در زمان التماس و سماجت های کودک هرگز نظرتان را تغییر ندهید، تا اینکه کودک به درخواست های بی مورد همراه با سماجت عادت نکند.
اصغر نژاد درباره کودکانی که مورد لطف و محبت افراطی قرار می گیرند، اظهار داشت: با توجه به فراز و نشیب ها و دردسر های زندگی این کودکان هیچ گاه تحمل سختی، گرفتاری و ناکامی را ندارند وخیلی زودرنج و آسیب پذیر هستند که همین امر باعث ایجاد بیماری روحی مانند استرس و افسردگی در افراد می شود.
مجله زندگی ایده آل: بیشتر مردم از «ایدز» میترسند. باور عمومی اکثریت ما چنین اسـت که ایدز بیماری خطرناکی اسـت و ویروس آن میتواند به سادگی به دیگران منتقل شود. از این رو خیلی از افراد با شنیدن نام ایدز رفتارهای هیجانی نادرستی از خودشان نشان میدهند و حتی به درستی نمیدانند که راههای انتقال بیماری به چه شکل اسـت.
تحقیقات پژوهشگران نشان میدهد که برای درمان قطعی ایدز روند امیدبخشی وجود ندارد و تا این لحظه راهی برای از بین بردن ویروس اچآیوی کشف نشده اما برای افزایش طول عمر و امید به زندگی این بیماران راههایی وجود دارد. این روزها سریال «پریا » بیماری ایدز را نشانه رفته و در قالب داستان زوج جوانی، موضوع بیماری، ویروس اچآیوی، شیوههای انتقال و روشهای شناسایی افراد مبتلا را به مخاطبان نشان میدهد تا آگاهی عمومی در مورد این بیماری بیشتر شود.
همین موضوع بهانهای شد تا سراغ روشهای ارتباط با بیمار مبتلا به ایدز برویم و به خانوادهها بگوییم چنانچه یکی از نزدیکانشان به این بیماری مبتلا شده چطور باید با او رفتار درستی داشته باشند. محمود هندیپور، روانشناس و مشاور خانواده به شما میگوید که روش درست رفتار با بیمار مبتلا به ایدز به چه شکل اسـت و در مقابل واکنشهای طبیعی این افراد باید چه کار کنیم.
تفاوت ایدز با سایر بیماریهای لاعلاج
در اچآیوی فرد مبتلا به این موضوع فکر میکند که چطور باید اثبات کنم این بیماری از طریق رفتار پرخطر جنسی به من منتقل نشده و این ویروس به واسطه سرنگ آلوده و از راه فرد دیگری انتقال یافته اسـت. در بیماریهایی مانند سرطان یا ام اس، فرد مبتلا بیشتر میتواند نقش یک قربانی را ایفا کند اما در اچآیوی، جامعه و اطرافیان این انگشت اتهام را به سمت فرد نشانه میگیرند که خود فرد هم حتما در بروز این حادثه مقصر بوده اسـت؛ به همین دلیل بین بیماری لاعلاج ایدز با سایر بیماریهایی که درمان ندارند، این تفاوت وجود دارد.
وقتی بیمار شوکه و خشمگین میشود
در این سریال هم دیدیم که کیوان به واسطه اینکه رفتار پرخطری نداشته و جواب آزمایش اولیه او منفی بوده، بیشتر قضیه را انکار میکند، پذیرش این موضوع برایش دشوارتر میشود و میزان شوکه شدن او افزایش مییابد. علاوه بر این به طور اتفاقی و وقتی پدرش مشغول داد و فریاد در بیمارستان بوده متوجه ابتلای خودش به بیماری میشود که در این شرایط هم شوکه شدن زیاد و انکار طبیعیترین اتفاق اسـت.
ناگفته نماند در حالتی شبیه آنچه برای کیوان رخ داد خشم و ناراحتی فرد خیلی بیشتر از کسی اسـت که متوجه میشود ام اس دارد، چرا که خودش را مقصر نمیداند و فرد دیگری در یک میهمانی در حالی که او بیهوش بوده به او دارویی با سرنگ آلوده تزریق کرده اسـت. بنابراین خشم او میتواند چند برابر افراد دیگری باشد که به بیماریهای لاعلاج مبتلا میشوند.
موضوع دیگر این اسـت که کیوان در این سریال احتمال میدهد شاید همسرش پریا را هم به ایدز مبتلا کرده باشد و همین موضوع خشم و عصبانیت او را دوچندان میکند. اگر احیانا در این میان پای فرزندی هم در میان باشد احتمال انتقال ویروس به جنین هم وجود دارد که میتواند بیانگر تبعات انتقال ویروس باشد چون نسبت به سایر بیماریهای لاعلاج میتواند تبعات گستردهتری داشته باشد.
حمایتهای کلامی داشته باشید
بیمار مبتلا به ایدز در ابتدا احساس میکند چیزی از عمرش باقی نمانده و انگشت اتهام جامعه به سمت او گرفته میشود. علاوه بر این نمیتواند بیماریاش را جایی عنوان کند چون به واسطه عدم اطلاعات احتمال دارد سایر افراد از او فاصله بگیرند و تصور کنند که با هم کلام شدن با او ویروس ایدز انتقال پیدا میکند. بنابراین جای تاسف اسـت که هنوز در جامعه ما چنین مشکلات و عدمآگاهیهایی وجود دارد. البته همه افراد راههای ابتلا را نمیدانند. شاید هم برچسبهایی در مورد داشتن رفتارهای پرخطر جنسی به بیمار نسبت داده شود.
بپذیرید که این اتفاق به هر حال رخ داده اسـت
همسر و اطرافیان باید بدانند که به هر دلیلی این اتفاق رخ داده باشد، خود فرد حتی یک درصد هم فکر نمیکرده که چنین مشکلی پیش بیاید و طبیعتا خودش هم قربانی اسـت. در شرایطی که بیمار هم در شرایط روانی نامساعدی اسـت نباید با سرزنش کردن او حالش را بدتر کنیم.
درباره بیماری اطلاعات بیشتری کسب کنید
نکته دیگر دریافت اطلاعات کامل در مورد راههای انتقال بیماری اسـت. هنوز بعضی از افراد فکر میکنند روبوسی با افراد مبتلا سبب انتقال ویروس میشود اما این طور نیست. بعد از ابتلا هم خود فرد باید آگاه شود و اطرافیان هم باید در جلسات جداگانه اطلاعات لازم را دریافت کنند تا در نهایت جامعه به این سمت برود که نگاه به این بیماری تغییر کند و مانند سایر بیماریها دیده شود. راههای انتقال باید شناسایی شود و فرد و اطرافیان بدانند به چه مراقبتهایی نیاز دارند.
از آنجا که در این بیماری سیستم ایمنی بدن درگیر میشود وضعیت خلقی میتواند سبک زندگی، میزان شادمانی و امید به زندگی را تغییر دهد. از این رو لازم اسـت که سطح این موارد در فرد بیمار بالا نگه داشته شود؛ در غیر این صورت احتمال اینکه فرد زودتر تسلیم مرگ شود وجود دارد.
در حضور فرد بیمار سوگواری نکنید
خودتان را نبازید
اطرافیان و به ویژه همسر و نزدیکان درجه یک فرد باید به این فکر کنند که بیمارشان به حمایت آنها نیاز دارد؛ پس باید با تمام قدرت به او کمک کنند. این حمایت میتواند شامل همراهی برای مراجعه به پزشک، تهیه داروها و. . . باشد. حتی اگر کاملا مسوولیت انتقال بیماری به عهده خودش باشد، باز هم این فرد حکم همان کسی را دارد که یادش رفته کمربند ایمنی را ببندد و آسیب دیده اسـت. او بیاحتیاطی کرده و بابت این موضوع نباید به شکل یک مجرم به او نگاه شود.
زندگی در جریان اسـت
مراحلی که فرد مبتلا پشت سر میگذارد شبیه سوگ اسـت و شوک، انکار، خشم، افسردگی و پذیرش را شامل میشود. به هر حال فرد باید این مراحل را بگذراند و نمیتوانیم جلوی ورودش را به این مراحل بگیریم. اگر مراحل را به طور کامل طی نکند، دچار مشکلات دیگری میشود. در مجموع مهم اسـت که فرد بداند این هم بخشی از بیماری و مراحل آن اسـت. وقتی فردی آگاه شود که افسردگی طولانیمدت میتواند سبب شدت بیماریاش شود، قاعدتا خودش هم تلاش میکند که از این شرایط بیرون بیاید.
در واقع باید به این افراد گفته شود که زندگی هنوز در جریان اسـت و تو هنوز نفس میکشی. زندگی تمام نشده و تو هم نمیتوانی تاریخ تمام شدنش را تخمین بزنی. تا موقعی که زنده هستی باید با کیفیتتر از افراد عادی زندگی کنی. دانستن این نکته بسیار مهم اسـت.
توصیف مهارت:
پاداشها و امتیازها پیامدهای بدیهی برای رفتار ویژهای هستند. پیامدها میتوانند هر چیزی مانند مدّت زیادی در کنار مادر بودن، یک فعالیت ویژه، تا پوشیدن لباس به یک عروسک را شامل شوند، گاهی پیامدها قبل از بروز رفتار؛ و گاهی بعد از آن مشخص میشوند.توجیه منطقی در مورد کاربرد پاداشها و امتیازها:
بسیاری از مطالعات نشان دادهاند که پاداشها و امتیازها موجب تغییر رفتار میشوند. محققان اثبات کردهاند که حتی پاداشهای ساده و کم خرج رفتارهای بعدی را افزایش میدهند. والدین میتوانند با استفاده از پاداشها و امتیازهای کم هزینه و رایج، مانند تقسیم اوقات فراغت والدین (دانگل و پولستر، 1984)، چند سکه (باش (1) و مویلند (2)، 1975)، غذا (آیلون (3) و رابرتس (4)، 1975)، به تأخیر انداختن وقت خواب (هال (5)، 1984)، و اجازهی تماشای تلویزیون، استفاده از تلفن، و اوقات فراغت (پولستر و پینکستون (6)، 1979) رفتار کودکشان را به طور مؤثر تغییر دهند.تمرین پاداشها و امتیازها
استفاده مؤثر از پاداش دادن یا امتیاز دادن از جهات فراوانی با روشهای تحسین و توجه مشابهت دارد. والدین، هر دو مهارت را در جریان یا بلافاصله بعد از بروز رفتاری که مایلند ادامه داشته باشد به کار میبرند. هر دو مهارت شامل توصیف رفتار، پیشنهادها و اظهارات مثبت و تشویق، و نازو نوازش اسـت. علاوه بر این ویژگیها، پاداشها و امتیازها مستلزم این هستند که والدین بسیاری از کارهای مثبتی که قبلاً به عنوان پیامدهای رفتار مطلوب برای کودکانشان انجام میدادهاند مورد استفاده قرار دهند. استفاده مؤثر و مفید از این مهارت مستلزم این اسـت که والدین، (الف) پاداشها و امتیازهای متفاوت و خاصی را مورد استفاده قرار دهند، (ب) اندازه پاداشها و امتیازها با اهمیت یا دشواری یک رفتار ویژه هماهنگ باشد، و (ج) گاهی اوقات قبل از این که کودکان پاداش یا امتیازی دریافت کنند آنها را مطلع کنید.حذف پاداشها و امتیازها
حذف پاداشها و امتیازها روش دیگری برای جلوگیری از بدرفتاریهای شدید اسـت. این مهارت بسیاری از اصول [مهارت] قبلی: پاداشها و امتیازها، را دربر دارد. در آن درس، والدین یاد گرفتند کارهای مثبتی را که هر روزه برای افزایش رفتار انجام میدهند مورد استفاده قرار دهند. با وجود این، در این مهارت، والدین به منظور کاهش رفتار، و نه افزایش آن، به جای این که کارهای مثبت را انجام دهند، آنها را حذف میکنند.توصیف مهارت:
حذف پاداشها و امتیازها به عنوان جلوگیری از یک فرصت، فعالیت، امتیاز، یا موردی مشخص که کودک آن را دوست دارد، در پاسخ به برخی رفتارهای خطرناک، شدید، یا غیرقابل تحمل، تعریف شده اسـت.توجیه منطقی در مورد حذف پاداشها و امتیازها:
بسیاری از محققان به طور موفقیتآمیزی حذف پاداشها و امتیازها را، که در نوشتههای پژوهشی به عنوان «جریمه» به آن اشاره شده اسـت، به منظور کاهش مشکلات رفتاری به کار بردهاند. هولند (19) (1969) به والدین کمک کرد تا رفتار آتش افروزی (20) پسر هفت سالهشان را متوقف کنند. والدین تصمیم گرفتند چنانچه پسرشان یک بار دیگر آتشافروزی کند «دستکشهای بیس بال» را که به عنوان پاداش به او داده بودند حذف کنند. در یک مورد دیگر، گرین (21)، کلارک (22)، و رایسلی (23) (1977) از والدین خواستند پاداشها و امتیازها را حذف کنند تا به کودکانشان کمک کنند که در جریان خریدهای خانوادگی رفتار مطلوبی بیاموزند. پاترسون، رید (24)، جونز (25)، و کانگر (26) (1975) به والدین کمک کردند تا برنامهی جریمهای را در خانه ترتیب دهند که درآن والدین امتیازها را حذف کنند، برای مثال هنگام بدرفتاری کودکانشان باید زود میخوابیدند یا اجازه نداشتند تلویزیون تماشا کنند.کاربرد حذف پاداشها و امتیازها
پاداشها و امتیازها را در جریان یا بلافاصله بعد از بروز رفتاری که مایلید متوقف گردد حذف کنید. هرچه فاصله میان رفتار مشکلآفرین و حذف امتیاز بیشتر باشد اثربخشی آن کمتر میشود. هنگامی که والدین قبل از حذف امتیاز خیلی معطل کنند، کودکان نمیفهمند به خاطر چه رفتاری تنبیه شدهاند، و رفتار ویژهای را که مورد نظر والدین اسـت متوقف نمیکنند.پینوشتها:
1. Bach.
2. Moyland.
3. Ayllon
4. Roberts.
5. Hall
6. Pinkston
7. Chan
8. Sara.
9. Jill.
10. Ariel.
11. Mr. Blankenship.
12. Penny.
13. Saltzman.
14. Mr. Jefferson.
15. Leonre.
16. William.
17. Mrs.Minoso.
18. Billy.
19. Holland.
20. Fire-setting.
21. Greene.
22. Clark.
23. Risley
24. Reid.
25. Jones.
26. Conger.
27. Molley.
28. Mr. Shockley.
29. Louis.
ولی متاسفانه ما در دنیای ایده آل زندگی نمیکنیم. بعضیها آنقدر عصبانیمان میکنند که تا مرز دیوانگی پیش میرویم. خود ما هم این بلا را سر افراد دیگر میآوریم. آنهایی که ازشان خوشمان نمیآید افرادی بیملاحظه هستند که شخصیتمان را خراب میکنند، انگیزههایمان را زیر سوال میبرند یا خیلی ساده از لطیفههایی که تعریف میکنیم خوششان نمیآید ولی از ما توقع دارند که از ته دل به لطیفههایشان بخندیم.
شاید دلتان بخواهد بدانید که آیا ممکن است با کسی که مدام از دست شما عصبانی است یا کسی که اصلاً دلتان نمیخواهد کنار او ناهار بخورید، عادلانه برخورد کنید یا نه. شاید دلتان بخواهد بدانید که آیا باید دوست داشتن همه آدمها را یاد بگیرید یا نه.
براساس رابرت ساتن (پروفسور علوم مدیریتی در دانشگاه استنفورد) اینکار نه ممکن است و نه حتی ایدآل است که تیمی از همه کسانی تشکیل دهید که حاضرید هر هفته با آنها مهمانی بدهید.
۱. میپذیرند که قرار نیست از همه آدمها خوششان بیاید.
گاهیاوقات به دام این فکر میافتیم که خیلی آدمهای خوب و مهربانی هستیم. تصور میکنیم که باید از همه کسانی که با آنها برخورد داریم خوشمان بیاید. ولی این عملی نیست. لاجرم با کسانی برخورد خواهید کرد که افراد سرسختی هستند و نمیتوانید با آنها کنار بیایید. افراد باهوش این را میدانند. آنها همچنین تشخیص میدهند که تضادها و اختلافات نتیجه تفاوت ارزشهاست.
آن کسی که از او خوشتان نمیآید لزوماً آدم بدی نیست. دلیل اینکه نمیتوانید با او کنار بیایید این است که ارزشهای متفاوتی با او دارید و این تفاوت در ارزشها موجب قضاوت میشود. وقتی قبول کنید که همه آدمها قرار نیست از شما خوششان بیاید و شما هم قرار نیست از همه آدمها خوشتان بیاید، موقعیت برایتان بسیار سادهتر خواهد شد و بهتر خواهید توانست به این افراد برخورد کنید.
۲. با آنهایی که دوست ندارند کنار میآیند (نه اینکه آنها را نادیده بگیرند).
مطمئناً مدام حرصتان را درمیآورد، از جوکهای بیمزه و مبتذلش دندانهایتان را به هم میسایید یا تیک زدنهای مداومش در محلکار روی اعصابتان میرود ولی داشتن احساسی کمتر از دلسوزی و تحمل فقط خودتان را اذیت خواهد کرد. رابرت ساتن میگوید، «از دید عملکردی، دوست داشتن زیاد کارمندانتان بسیار سختتر از کم دوست داشتن آنهاست.
۳. با آنهایی که دوست ندارند مودبانه رفتار میکنند.
احساستان نسبت به یک نفر هر چه که باشد، آن فرد نسبت به رفتار و کردار شما بسیار حساس است و همان را به شما منعکس خواهد کرد. اگر با آنها بیادبی کنید، آنها هم با بیادبی محض با شما رفتار خواهند کرد. درنتیجه به خودتان بستگی دارد که با او عادلانه، بیطرف و مودبانه رفتار کنید.
بن داتنر، روانشناس و نویسنده، میگوید، «اینکه با سیاست یک poker face از خودتان نشان دهید خیلی مهم است. باید تا میتوانید مثبت و حرفهای برخورد کنید. با این روش، تا سطح آنها پایین نخواهید رفت و اعصابتان بیشتر خرد نخواهد شد.»
۴. انتظارات و توقعات خودشان را ارزیابی میکنند.
دور از انتظار نیست که آدمها انتظارات و توقعات غیرواقعبینانه درمورد دیگران داشته باشند. ممکن است از بقیه انتظار داشته باشیم که دقیقاً آنطور که ما رفتار میکنیم رفتار کنند یا چیزهایی را به زبان آورند که ما در یک موقعیت خاص به زبان میآوریم. ولی، این واقعبینانه نیست. آدمها خصوصیات اخلاقی دارند که تا حد زیادی تعیینکننده واکنشهای آنهاست. اینکه از دیگران انتظار داشته باشید مثل شما رفتار کنند، مطمئناً فقط باعث ناامیدیتان خواهد شد.
اگر فردی هر بار حالتان را بد میکند، سعی کنید انتظاراتتان را درست بچینید. با این روش خودتان را از نظر روانی برای رفتار او آماده میکنید تا دیگر غافلگیر نشوید. افراد باهوش همین کار را میکنند. آنها هیچوقت از رفتارهای کسانی که دوست ندارند غافلگیر نمیشوند.
۵. به درون خودشان نگاه کرده و روی خودشان تمرکز میکنند.
هر چقدر هم که تلاش کنید، باز هم ممکن است کسی بتواند روی اعصابتان برود. خیلی مهم است که یاد بگیرید در برخورد با چنین افرادی چطور رفتار کنید. به جای اینکه به آزاردهنده بودن آن فرد فکر کنید، روی این تمرکز کنید که چرا آنطور واکنش میدهید. گاهی اوقات چیزی که در بقیه خوشمان نمیآید درست همان چیزی است که در خودمان خوشمان نمیآید.
محرکهایی که ممکن است باعث پیچیده شدن احساساتتان شود را پیدا کنید. آنوقت خواهد توانست واکنشتان را پیشبینی کرده، نرمترش کنید یا حتی آن را تغییر دهید. یادتان باشد: عوض کردن دیدگاهها، رفتارها و نگرش خودتان بسیار آسانتر از این است که از فرد دیگری بخواهید خودش را تغییر دهد.
کاتلین بارتل (مشاور رواشناس از کالیفرنیا) میگوید، بعضی خصوصیات شخصیتی ممکن است همیشه باعث ناراحتیتان شوند. شاید آن همکاری که همیشه کار را به ضربالعجلها نمیرساند یا آن مردی که جوکهای مبتذل تعریف میکند. ببینید چه چیزی است که روی اعصابتان رفته است، بارتل میگوید که به این ترتیب میتونید خودتان را برای دفعه بعدی که آن اتفاق میافتد آماده کنید.
او میگوید، «اگر بتوانید کمی مکث کنید تا آدرنالینتان پایین بیاید و به بخش منطقی مغزتان بروید، خیلی بهتر خواهید توانست با آن فرد حرف بزنید و قضاوت زودهنگام نکنید.» یک نفس عمیق و یک قدم بزرگ رو به عقب هم میتواند به آرام کردنتان کمک کند و باعث شود واکنش افراطی نشان ندهید.
۷. نیازهایشان را عنوان میکنند.
اگر افراد خاصی مداوماً روی اعصاب شما میروند، با آرامش به آنها بگویید که روش برخورد و سبک روابط عمومی آنها برای شما مشکلساز است. از زبان متهمکننده استفاده نکنید و درعوض سعی کنید از فرمول «وقتی تو … من احساس میکنم …» استفاده کنید. بعنوان مثال به آن فرد بگویید، «وقتی حرف من را در جلسات قطع میکنی، احساس میکنم که برای نظرات من ارزشی قائل نیستی.» بعد یک لحظه صبر کنید و منتظر پاسخ آنها بمانید.
ممکن است متوجه شوید که آن فرد نمیدانسته که حرف شما هنوز تمام نشده است یا آنقدر برای بیان نظر خود هیجانزده بوده که وسط حرف شما پریده است.
۸. بین خودشان و آنها فاصلهای در نظر میگیرند.
اگر همه این روشها عمل نکند، افراد باهوش بین خودشان و کسانی که دوست ندارند فاصلهای در نظر میگیرند. عذر بخواهید و راه خودتان را بروید. اگر در محلکار هستید، به اتاق دیگری بروید یا در گوشه دیگر میز کنفرانس بنشینید. با کمی فاصله، خواهید توانست که برگردید و با آنهایی که دوست دارید یا دوست ندارید دوباره صحبت کنید.
البته اگر همه آدمهایی که از آنها خوشمان نمیآید دور و برمان نباشند خیلی بهتر خواهد بود ولی متاسفانه دنیا اینطور نیست و ما مجبور خواهیم بود در زندگی روزانه با آنها برخورد داشته باشیم.
خبرگزاری آریا -
کسی که خسیس است نه خودش از زندگی لذت میبرد و نه میگذارد اطرافیانش لذت ببرند
خسیس یعنی کسی که از خرج کردن مال خودداری میکند آن هم زمانی که به چیزی خودش ویا اطرافیانش نیاز دارند.
همه ما آدمهایی را سراغ داریم که پول به جانشان بند است و آنقدر ناخن خشکی میکنند و سخت میگیرند که نفس اطرافیانشان را میبرند و از زندگی سیرشان میکنند. زندگی با کسی که همه فکرش در خرج نکردن و لذت نبردن از زندگی خلاصه شده کار واقعا سختی است. کسی که خسیس است نه خودش از زندگی لذت میبرد و نه میگذارد کسانی که با او هستند طعم خوش زندگی را بچشند مثل اینکه آنها نه فقط در پول خرج کردن که از دیدن خوشی دیگران هم تنگ نظری میکنند.
شاید زمان مجردی، خساست مشکلات فراوانی را برای فرد خسیس ایجاد کند که مهمترین آن، جدا ماندن از جمع و تنها ماندن است. در واقع خساست اجازه نمیدهد اندکی از درآمد شخصیمان را صرف رفت و آمد یا خرید هدیه برای دیگران کنیم و در برنامههای دستهجمعی حاضر شویم. به این ترتیب، هر لحظه بیش از قبل از جمع فاصله میگیریم و در نهایت به فردی منزوی تبدیل میشویم. تا اینجای قضیه، فقط خودمان ضرر میکنیم؛ ولی بعد از ازدواج، وضعیت کاملا فرق میکند چون پای نفر دیگری هم در میان است.
بعد از تشکیل خانواده، خسیس بودن یکی از طرفین، به شدت بر روابط زوجین و رابطه آنها با یکدیگر تاثیر میگذارد؛ تا حدی که شاید به جدایی بینجامد؛ مگر آنکه هر دو نفر (زن و شوهر) مبتلا به مشکل خساست باشند تا بتوانند از بودن در کنار هم لذت ببرند.
مهمترین مشکلات زندگی افراد خسیس با خانواده (همسر و فرزندان) :
- ناتوانی در برقراری ارتباط عاطفی؛ این افراد حتی نمیتوانند از سادهترین کلمات محبتآمیز برای بیان احساسات خود استفاده کنند. جالب اینکه اگر هم از این کلمات استفاده کنند، آزادی و آرامش در رفتارشان دیده نشده و همیشه حالتی از گرفتگی و ناراحتی در رفتار آنها مشاهده میشود.
- به نظر آنها خرید هر چیزی غیر ضروری است و بهتر است به جای آن در بانک پول پسانداز شود. خرید هدیه هم که اصلا محلی از اعراب ندارد و دور ریختن پول به حساب میآید. در مواقع اجبار هم پرداخت نقدی، بهتر از هر هدیهای است.
- فاصله عمیقی در روابط زن و شوهر دیده میشود؛ سایه دائمی خساست در زندگی مشترک، باعث جدایی آنها از هم میشود چون یکی از طرفین نمیتواند نیازهای عاطفی و روحی- روانی طرف مقابل را برآورده کند. بگذریم از اینکه رفع نیازهای دیگر به طور کامل از یاد رفته است.
- ارتباط زن و شوهر به بحثها و رفع نیازهای مالی محدود میشود. در نهایت نیز برای رفع هر نیاز- پس از یک جدال طولانی – باید همه افراد خانواده از چهارچوبی که فرد خسیس تعیین میکند، پیروی کنند.
- والد یا والدین (بسته به اینکه کدامیک به بیماری خساست دچار باشند) همواره از رفتارها و تلاشهای فرزندشان در هر زمینهای ناراضی هستند. این نارضایتی از مسائل درسی تا کارها و رفتارهای روزمره آنها را شامل میشود. اما این والدین برخلاف والدین کمال گرا - که برای موفقیت فرزندشان هزینه کرده و آنها را همراهی میکنند - هیچ تلاش و کمکی برای پیشرفت بیشتر فرزندشان نمیکنند و فقط توقع دارند.
- مردان یا زنان خسیس هر مسئلهای را با مسائل مالی میسنجند و «پول و درآمد» مهمترین عامل تعیینکننده در زندگی آنهاست. مثلا معیار محبتشان، مبلغ، کیفیت یا نوع هدایای خریداری شده است، نه زیبایی این کار.
- تصمیمگیری برای خرید هر وسیله سادهای برای منزل باید با اجازه زن یا شوهر خسیس باشد. برای صدور این اجازه هم باید همیشه دلیل قانعکنندهای وجود داشته باشد؛ دلیلی که بتواند فرد خسیس را قانع کند. به این ترتیب، طرف مقابل از هر خریدی منصرف میشود.
- رفتارها آزادانه نیست؛ ترس از بروز واکنشی نامطلوب از سوی فرد خسیس بر همه رفتارها و روابط سایه افکنده و آزادی عمل را از همه افراد خانواده - به ویژه همسر - سلب کرده است.
- این افراد در برآوردن نیازهای فردیشان هم امساک میکنند؛ تا حدی که سلامتیشان هم در معرض خطر قرار میگیرد.
بهخاطر بسپاریم که بیماری فرد خسیس هیچ گاه درمان نمیشود
راهکارهایی برای رفتار با همسر خسیس
- اول از همه بهخاطر بسپاریم که بیماری همسر خسیس ما هیچ گاه درمان نمیشود؛ بنابراین فقط باید تلاش کنیم تا رفتار او را تعدیل و ترمیم کنیم. درمان قطعیای برای این بیماری وجود ندارد؛ فقط با این شیوهها میشود با او مدارا کنیم:
- طبیعت افراد خسیس را باور کنید و بپذیرید که به بیماری خساست دچار هستند. این باور باعث می شود تا رفتارهای آن ها برایتان قابل تحمل باشد.
- پیش از خرید هر وسیله ای برای منزل با همسرتان مشورت کنید. با وجود اختلاف نظر، مشورت کردن ضروری است تا پس از خرید با لجبازی او روبه رو نشویم. به این ترتیب، مانع از بروز جنجال می شویم.
- بعضی افراد مبتلا به خساست، تلاش می کنند تا این صفت نامناسب را اصلاح کنند. در این صورت با درک مشکل شان باید به آن ها کمک کنیم. نباید این افراد را مسخره کنیم یا دائم از آن ها ایراد بگیریم. بلکه باید کنارشان باشیم تا با کمک هم به تدریج بر مشکل غلبه کنیم.
- افراد خسیس با وجودی که ممکن است سلیقه خوبی داشته باشند اما برای خرید هر چیزی، ابتدا به مبلغ آن توجه می کنند؛ بنابراین به جای دلخور شدن یا مسخره کردن همسرتان، از او تشکر کنید.
- همین که او هزینه ای را بابت خرید چیزی پرداخت کرده، کافی است. تشکر شما نوعی تشویق برای تکرار این رفتارهای مثبت و از بین رفتن برخی مشکلات رفتاری همسرتان است.
- زمانی که از رفتار همسرتان غمگین و عصبانی می شوید، ناراحتی تان را ابراز کنید، البته نه با دعوا و جنجال بلکه به او توضیح دهید که از رفتارهای او ناراحت می شوید و خجالت می کشید. این توضیح و ابراز ناراحتی ما به شکل منطقی، تلنگری برای تجدیدنظر در رفتارهای نامناسب اوست.
گردآوری:بخش روانشناسی بیتوته
منابع:
hamshahrionline.ir
migna.ir