بامداد-رفتارهای آدمی در جهان تکوین تاثیر می گذارد چنان که دعا و نیایش ها نیز این گونه عمل می کند. خداوند در اثبات این ارتباط تنگاتنگ در آیه ۹۶ سوره اعراف می فرماید که ایمان و تقوای مردمان موجب می شود تا درهای روزی به سوی ایشان باز شود و از برکات زمین و آسمان بهره مند شوند. این بدان معناست که رفتار آدمی در افزایش روزی، باران مناسب، تغییر آب و هوای مناسب و مانند آن تاثیر گذار است.
شخصى برق سالن و تالار عروسى را خاموش و فرار مى کند. اگر او را براى مجازات دستگیر کنند، کیفر عادلانه زمانى است که تمام حوادثِ پیش آمده را به حساب آورند. مثلاً:
به خاطر تاریکى ظرف هایى شکسته شد. دو نفر از پله ها افتادند. سر چند نفر به ستون خورد. شیرینى ها ریخت. اطفالى ترسیدند و گریه کردند. براى خارج شدن از سالن تاریک، زمان زیادى تلف شد. خانواده هاى عروس و داماد از مهمان ها خجالت کشیدند. آرى، تمام آثار خاموش شدن سالن، باید محاسبه و بر اساس آن، جریمه تعیین شود.
واژه ذنب که به معنای دم و دنباله و معانی دیگر آمده است، خود بهترین گواه بر این نکته است که برخی از اعمال و رفتارهای ضد هنجاری بشر، پیامدهای زیانباری دارد. این آثار و پیامدها در ابعاد مادی و معنوی و نیز در دنیا و آخرت در پی گناه می آید.
گناهان، اندک اندک شاکله وجودی شخص را چنان متحول و دگرگون می سازند که هیچ آثاری از نور الهی که خداوند در همه انسان ها قرار داده است، نمی ماند. این روست که از خسران و زیانی سخن به میان می آید که بسیاری از مردم جز مومنان نیکوکار و نیکوخواه بدان گرفتار می شوند؛(سوره عصر) زیرا ایشان از سرمایه وجود نوری خویش زیان می کنند و چیزی برای خویش نمی گذارند.
از آموزه های قرآنی این معنا به دست می آید که بلاها چیزی جز دستاوردهای بشری نیست. از این روست که خداوند بارها از ” بما کسبت ایدی الناس” سخن به میان آورده است که به صراحت به معنای دستاوردهای بشری می باشد که همان بلایایی هستند که مردمان بدان گرفتار می شوند.
خداوند در آیه ۳۰سوره شوری به صراحت بیان می کند: وَمَا أَصَابَکُم مِّن مُّصِیبَهٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَن کَثِیرٍ؛ هر گرفتاری و بلایی که بر شما وارد می شود به سبب دستاوردهای شماست و این در حالی است که خداوند از بسیاری از گناهان شما گذشت می کند.
در جایی دیگر مى فرماید: «نَکتُبُ ما قَدّموا و آثارهم» (سوره یس، آیه ۱۲) هم خود اعمال را مى نویسیم و هم آثار آنها را.
در حدیث مى خوانیم: هر کس کار خوبى را بنا نهد، پاداش تمام کسانى که به آن کار عمل کنند، بدون آنکه از عامل کم شود، به او داده مى شود. همان گونه که اگر کسى راه بدى را به روى مردم باز کند، در گناه تمام کسانى که در آن راه پا نهند شریک است: «مَن سَنّ سُنَّة حَسنةً عُمِل بها من بَعده کان له أجره و مثل اُجورهم من غیر أن ینقصّ من اُجورهم شیئا و مَن سَنّ سُنَّة سَیِّئة فَعُمل بها بعده کان علیه وزره و مثل أوزارهم من غیر أن یَنقصّ من أوزارهم شیئاً» (کنزالعمّال، حدیث ۴۳۰۷۹)
گاهى یک نفر دیگرى را سیگارى یا معتاد مى کند و دومّى نفر سوم را و او نفر چهارم را، نفر اول در گناه نفرات بعدى شریک است.
اگر خداوند می خواست انسان را به همه گناهانی که انسان مرتکب می شود عذاب می کرد، دیگر کسی رنگ آسایش و آرامش را به خود نمی دیدند و همواره در گرفتاری بودند، در حالی که خداوند از بسیاری از گناهان ما می گذرد بازهم همان درصد اندک گناهان باقی مانده این همه آثار از خود به جا می گذارد و ما همواره در مصیبت و گرفتاری هستیم. از این روست امام باقر (علیه السلام) می فرماید: هیچ مصیبتی جز در اثر گناه به بنده نمی رسد و آن چه را خداوند می بخشد بیش تر است.(وسایل الشیعه، ج ۱۱ ، ص ۲۳۸)
از نظر قرآن اصولا انسان در گرو اعمال خوب و بد خویش است(مدثر ، آیه ۳۸) و آن چه در دنیا می بیند گوشه ای از پیامدهای خودساخته های اوست و در آخرت و رستاخیز همه این دستاوردها و پیامدها به طور دقیق بروز و ظهور می کند و انسان مجازات های خوب و بد خویش را دریافت می کند. (غافر، آیه ۱۷ و نیز ابراهیم ،آیه ۵۱ و آیات دیگر)
به هر حال، انسان در زندگی دنیوی خویش بخشی از آثار بد دستاوردهای خویش را می بیند و همه بلاها و گرفتاری ها و مصیبت ها، ریشه در اعمال بد و زشت انسان ها دارد. شگفت این که حتی زمین و موجودات آن نیز از آثار بد رفتاری و زشتکاری آدم ها نیز در امان نیستند و خداوند به صراحت بیان می کند که : ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ، فساد و تباهی در خشکی و دریا به سبب دستاوردهای مردمان ظاهر شد تا این گونه بخشی از اعمال خویش را بچشند شاید عبرت گیرند و به خدا و کار نیک باز گردند.(روم ، آیه ۴۱)
امیرمومنان علی (علیه السلام) به عنوان نمونه به مساله شهوترانی اشاره می کند و می فرماید: هر که به سوی شهوترانی بشتابد به سوی آفات شتاب نموده است.(غررالحکم ، آمدی، ص ۶۶۶) به این معنا که شهوترانی به عنوان یک نمونه از رفتارهای ضد هنجاری، موجب بلاها و آفات است و کسی که به سمت شهوترانی می شتابد در حقیقت به سوی بلا و آفات می شتابد.
این گونه است که رفتارهای آدمی در جهان تکوین تاثیر می گذارد چنان که دعا و نیایش ها نیز این گونه عمل می کند. خداوند در اثبات این ارتباط تنگاتنگ در آیه ۹۶ سوره اعراف می فرماید که ایمان و تقوای مردمان موجب می شود تا درهای روزی به سوی ایشان باز شود و از برکات زمین و آسمان بهره مند شوند. این بدان معناست که رفتار آدمی در افزایش روزی، باران مناسب، تغییر آب و هوای مناسب و مانند آن تاثیر گذار است.
منابع:
پرسش و پاسخ؛ حجت الاسلام قرائتی
سایت حوزه؛ نوشته خلیل منصوری
نوشته چگونه سرنوشت انسان از رفتار او تاثیر میگیرد؟ اولین بار در بامداد پدیدار شد.
فرآوری: زهرا اجلال- بخش قرآن تبیان
هنگامى که پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) از مکّه به مدینه هجرت کرد، مسلمانان مکّه نیز هجرت کردند، امّا بعضى مسلمانان با مخالفت همسر و فرزند خود مواجه شدند. آیه نازل شد که بعضى همسران و فرزندان شما دشمن شما هستند، از آنان دورى کنید. بعضى مسلمانان مهاجر تصمیم گرفتند که حتى اگر همسر و فرزندشان توبه کردند و هجرت کردند، آنان را نپذیرند.
آیه در ادامه مى فرماید: اگر شما مخالفت هاى گذشته آنان را نادیده بگیرید و از آنان در گذرید، براى شما بهتر است و خداوند نیز شما را خواهد بخشید. «یا ایّها الّذین آمنوا اِنّ من أزواجکم و اولادکم عدوّاً لکم فاحذَروهم و اِنْ تَعفوا و تَصفحوا و تَغفروا فانّ اللّه غفورٌ رحیم» (سوره تغابن، آیه 14)
یکی از موانع مهم فرمان به اطاعت بی قید و شرط خدا و رسولش علاقه افراطی به اموال و همسران و فرزندان است .
آیه مورد بحث به مسلمانان در این زمینه هشدار می دهد: نخست می گوید: ای کسانی که ایمان آورده اید بعضی از همسران و فرزندانتان دشمنان شما هستند از آنها بر حذر باشید.
گاه می خواهید اقدام به کار مثبتی همچون هجرت کنید دامان شما را میگیرند و مانع این فیض عظیم میشوند و گاه انتظارمرگ شما را میکشند تا ثروت شما را تملک کنند و مانند اینها. بدون شک نه همه ی فرزندان چنینند و نه همه ی همسران . لذا در آیه با تعبیر ((مِن))تبعیضیه (یعنی بعضی از زنان و فرزندان) به همین معنی اشاره میکند که آنها چنین اند مراقب آنها باشید.
مهم این است : وقتی انسان بر سر دو راهی قرار میگیرد که راهی به سوی خدا می رود و راهی به سوی زن و فرزندان واین دو احیانا از هم جدا شده اند باید در تصمیم گیری تردید به خود راه ندهد. رضای حق را بر همه چیز مقدم بشمارد زیرا نجات دنیا و آخرت در آن است .
ولی از آنجا که ممکن است این دستور بهانه ای برای خشونت و انتقام جویی شود بلافاصله برای تعدیل آنها میفرماید : و اگر عفو کنید ، صرف نظر نمائید و ببخشید خداوند شما را مشمول عفو و رحمتش قرار میدهد چرا که خدا غفور و رحیم است.
همان طورکه مرد به وسیله فرزندان و همسر میتواند از راه خدا منحرف شود همانطور هم میتواند به وسیله آنها برای باقیات و صالحات خود ثواب ذخیره کند. بنابراین از مطالب فوق برداشت میشود که اموال و فرزندان و همسر وسایلی هستند برای سنجش فرمان برداری مردان در برابر اطاعت بی قید و شرط خدا و رسولش.
بنابر این افراد با ایمان در عین قاطعیت در حفظ اصول اعتقادی خویش و عدم تسلیم در مقابل زن و فرزندانی که آنها را به راه خطا دعوت میکنند باید تا آنجا که میتوانند در تمام مراحل از محبت و عفو و گذشت دریغ ندارند که همه اینها وسیله ای است برای تربیت و باز گر داندن آن به خدا و اطاعت خداوند.
در آیاتی دیگر از قرآن نیز به صراحت آمده است که مال و همسر و فرزندان برای آزمایش هستند: إِنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَأَوْلَادُکُمْ فِتْنَةٌ وَاللَّهُ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ: اموال و فرزندانتان فقط وسیله آزمایش شما هستند؛ و خداست که پاداش عظیم نزد اوست! (سوره تغابن، آیه 15)
زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآب: محبّت امور مادى، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهاى ممتاز و چهارپایان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است؛ (تا در پرتو آن، آزمایش و تربیت شوند؛ ولى) اینها (در صورتى که هدف نهایى آدمى را تشکیل دهند،) سرمایه زندگى پست (مادى) است؛ و سرانجام نیک (و زندگىِ والا و جاویدان)،نزد خداست. (سوره آل عمران، آیه14)
واگر کسی از این آزمایش نتواند سر بلند بیرون بیاید و راه را نادرست انتخاب کند یکی از دلایل انحراف آن میتواند همسر یا فرزندان آن باشد.
حال در جایی دیگر از قرآن در آیه 46 سوره کهف، مال و فرزندان را زینت زندگی دنیا معرفی می کند: الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ أَمَلًا: مال و فرزند، زینت زندگى دنیاست؛ و باقیات صالحات [=ارزشهاى پایدار و شایسته ] ثوابش نزد پروردگارت بهتر و امیدبخش تر است!
یکی از موانع مهم فرمان به اطاعت بی قید و شرط خدا و رسولش علاقه افراطی به اموال و همسران و فرزندان است .
آیه مورد بحث به مسلمانان در این زمینه هشدار می دهد: نخست می گوید: ای کسانی که ایمان آورده اید بعضی از همسران و فرزندانتان دشمنان شما هستند از آنها بر حذر باشید.
در اینجا میتوان نتیجه گرفت همان طورکه مرد به وسیله فرزندان و همسر میتواند از راه خدا منحرف شود همانطور هم میتواند به وسیله آنها برای باقیات و صالحات خود ثواب ذخیره کند. بنابراین از مطالب فوق برداشت میشود که اموال و فرزندان و همسر وسایلی هستند برای سنجش فرمان برداری مردان در برابر اطاعت بی قید و شرط خدا و رسولش.
منابع:
وبلاگ جوشن
سایت حوزه
پرسش و پاسخ؛ حجت الاسلام قرائتی
اصلیترین وسیله برای آزمایش انسانها
کالایی که حتی شیطان هم نمی خرد!
مال و فرزند ارزش غرّه شدن ندارند
خدمتگزاران باید در دادگاه الهی و تاریخ پاسخگو باشند
کودکان یک تا دو ساله
در
سنین یک تا دو سالگی هر چیزی که در میدان دید کودک وجود داشته باشد برایش
وجود خارجی دارد و به محض خروج از این میدان دیگر برایش وجود نخواهد
داشت. در این مورد بازیهایی مثل قایم باشک به کودک برای درک این مفهوم
کمک خواهد کرد. کودک در نیمه دوم از سن دو سالگی با مفهوم بقای شیء آشنا
میشود. یعنی تصویری در ذهنش از چیزی که وجود ندارد شکل میگیرد. البته
مادر در این باره حسابش جداست و نبود مادر در این سن برای او قابل تشخیص
است. در مورد مرگ والدین کودکانی در این سن اولین واکنششان به این مسئله
گریه است. آنها با گریه اعتراض خود را نسبت به نبود والدین نشان میدهند.
پس از این مرحله کودک وارد مرحله ناامیدی میشود. او از بازگشت والدینی که
از دست داده ناامید شده. ظاهری غمگین دارد و زود گریه میکند. در مرحله
آخر نیز کودک منزوی میشود. او توانایی به زبان آوردن اندوهش را ندارد و
بسیار غمگین و در خود فرو رفته است.
کودکان دو تا هفت ساله
در
این سنین کودکان تصور میکنند مرگ یک پدیده گذرا و قابل برگشت است. مثل
مسافری که بالاخره از سفر برمیگردد. در این سن بعضی کودکان تصور میکنند
که خودشان باعث مرگ عزیزشان شدهاند و تفکر و اعمالشان را مسبب این مرگ
میداند. مثلا اگر کودک طی یک مشاجره به پدرش گفته باشد که «او را دوست
ندارد» و به صورت اتفاقی این واقعه رخ داده باشد، کودک خودش را مقصر آن
میداند. بعضی کودکان هم در این سن مرگ را مساوی خواب قرار میدهند و این
باعث ترس کودکان از خواب و تاریکی میشود. در این سن کودکان ماهیت مرگ را
درک نمیکنند و گمان میکنند که هر انسان نامحدود و تا ابد عمر میکند.
کودکان خود را از مرگ عزیزانشان مطلع کنید
بعد
از بررسی نگاه کودکان به مسئله مرگ، حال به توضیحاتی درباره وظایف خودمان
در قبال کودکان داغدار میپردازیم. در ابتدا ذکر این نکته ضروری است که
شما وظیفه دارید کودک را از مرگ عزیزانش با خبر کنید و به او بگویید که
دیگر آن شخص نزد او بازنخواهد گشت. اما چگونه؟ باید به گونهای این اطلاعات
را به او بدهید که در حد فهم کودک باشد. میتوانید این مسئله را از نظر
پزشکی و یا اعتقادی به او توضیح دهید. به هیچ وجه به کودک دروغ نگویید و
برای او داستان سرایی نکنید. کودک را چشم به راه نگذارید و به او وعدههای
واهی ندهید که شخصی که از دنیا رفته یک روزی نزد او برمیگردد.
کودکان را سر مزار عزیزانشان ببریم یا نه؟
این
مسئله به دو چیز بستگی دارد. اول سن کودک و دوم نسبت فرد فوت شده با وی.
به صورت کلی بهتر است که تا ۹ سالگی کودک صبر کنیم. چون قبل از آن کودک
تصور درستی از مرگ ندارد. از سن ۹ سالگی به بعد میتوانیم او را بر سر مزار
عزیزانش ببریم و برای او توضیح دهیم فردی که اینجا دفن شده دیگر نفس
نمیکشد.
شرکت در مراسم سوگواری
کودک
نیز مانند بزرگسالان میتواند در مراسم ترحیم عزیزی که از دست داده شرکت
کند. بهتر است درباره این مراسم به کودک توضیحاتی داده شود. به این ترتیب
کودک متوجه میشود تحمل مرگ عزیز تازه از دست رفته، برای دیگران نیز دشوار
است. اگر کودک خواست در این مراسم مثل دیگران گریه کند، نباید مانعش
شویم. بلکه لازم است که در محیطی امن و با حمایت از او فضایی آرام را
فراهم کنیم. البته شرکت در مراسمی که بعضی افراد ناراحتی خود را با شیون و
زخمی کردن خود نشان میدهند به دلیل اینکه باعث وحشت کودک میشود، توصیه
نمیشود.
از او نخواهید عزیز از دست رفتهاش را فراموش کند
همراه
با کودک به تماشای آلبوم خانوادگی و عکسهای فرد از دست رفته بنشینید.
این کار باعث میشود او به مرور بیشتر با این ماجرا کنار بیاید. از کودک
عزادار نخواهید که عزیز از دست رفتهاش را فراموش کند، ممکن است این خواسته
باعث ایجاد حس گناه در او شود.
به سوالهایش پاسخ مناسب دهید
بعد
از اینکه کودک، عزیزی را از دست داد، مطمئنا سوالات زیادی در ذهنش شکل
میگیرد. آمادگی پاسخ دادن به این سوالات را داشته باشید و از جوابهای
کوتاه به او پرهیز کنید. کامل و مفصل توضیح دهید و سعی کنید خود کودک هم در
آن گفتگو شریک باشد.
از جملات درست استفاده کنید
برای
صحبت با کودک داغدار از جملات درست استفاده کنید. به عنوان مثال
نگویید:«خدا همیشه آدمهای خوب را کنار خودش میبرد» با شنیدن این جمله
کودک دچار اضطراب میشود که یعنی کسانی که الان زندهاند آدمهای خوبی
نیستند؟ و یا اینکه به زودی قرار است افرادی را که بسیار دوست دارد از دست
بدهد؟ و یا گفتن این جمله که:«خدا مادرت را پیش خودش برده» کاملا اشتباه
است. چرا که کودک تصور میکند خدا عزیزانش را به ناحق از او میگیرد.
به کودک اطمینان خاطر بدهید
بعد
از اینکه کودک یکی از عزیزان خود را از دست داد ممکن است نگرانی خود را
با سوالات تکراری، مراقبت بیش از حد از بازماندگان و چسبیدن به عزیزانش
نشان دهد. در این مواقع بهتر است به او اطمینان خاطر بدهید که سالم و
سرحال هستید و هر زمان او نیاز به حمایت شما داشت میتواند روی کمکتان
حساب کند.
بامداد- چطور باید با کودکی که بزرگتر از سنش حرف می زند برخورد کرد؟
در چنین مواردی بهتر است خودمان و سایر اطرافیان، مواظب باشیم تا در صورتی که فرزندمان حرف درشتی زد، به هیچ عنوان واکنشی نشان ندهیم تا او واکنش ما را نوعی تحسین و تشویق به حساب نیاورد.
به نقل از بیتوته، در چنین مواردی بهتر است خودمان و سایر اطرافیان، مواظب باشیم تا در صورتی که فرزندمان حرف درشتی زد، به هیچ عنوان واکنشی نشان ندهیم تا او واکنش ما را نوعی تحسین و تشویق به حساب نیاورد.
چطور باید با کودکی که بزرگتر از سنش حرف میزند برخورد کرد؟
گاهی اوقات، بچههای کوچک حرفهای ما بزرگترها را تکرار میکنند؛ حرفهایی که زیاد مناسب سن و سالشان نیست و به نوعی گندهگویی محسوب میشوند؛ اما ممکن است ما در همان لحظه، پاداشهایی مانند خندیدن به بچه داده باشیم.
بهتر است بدانید که بچهها متوجه این خنده ما نمیشوند و نمیدانند که ما به خاطر حرف درشتی که او زده خندیدهایم و خنده ما به دلیل تشویقش برای صحبت کردن به این صورت نبوده است. به همین دلیل و از آنجا که بچهها نمیتوانند ارزیابی درستی از موقعیتهای مختلف داشته باشند، ممکن است آن حرف درشت را باز هم تکرار کند و با این کار، ما و سایر اطرافیان احساس کنیم که او بچه بیادبی است یا حدود خودش را نمیداند.
در چنین مواردی بهتر است خودمان و سایر اطرافیان، مواظب باشیم تا در صورتی که فرزندمان حرف درشتی زد، به هیچ عنوان واکنشی نشان ندهیم تا او واکنش ما را نوعی تحسین و تشویق به حساب نیاورد. اگر هم که این رفتار در بچهها شکل گرفت، ما باید به نحوی او را متوجه اشتباهش کنیم و بگوییم که اینطور حرف زدن میتواند برایت عواقبی داشته باشد. مثلا به فرزندتان بگویید اگر بازهم اینگونه صحبت کند، نمیتواند برای مدت خاصی برنامه مورد علاقهاش را نگاه کند؛ یا اگر در مهمانی آن حرف را زد، باید برای مدت ۱۰ دقیقه مهمانی را ترک کند.
در صورتی که فرزندتان نوع حرف زدنش را اصلاح نکرد و شما در مهمانی بودید، میتوانید او را ۱۰ دقیقه داخل ماشین ببرید و حتما به او بفهمانید که این دوری از مهمانی یا محرومشدن از تماشای برنامه موردعلاقهاش، به دلیل رفتار نادرستش بوده است.
نوشته رفتار با کودکانی که بزرگ تر از سنشان حرف می زنند اولین بار در بامداد پدیدار شد.
فرآوری: زهرا اجلال- بخش قرآن تبیان
شخصى برق سالن و تالار عروسى را خاموش و فرار مى کند. اگر او را براى مجازات دستگیر کنند، کیفر عادلانه زمانى است که تمام حوادثِ پیش آمده را به حساب آورند. مثلاً:
به خاطر تاریکى ظرف هایى شکسته شد. دو نفر از پله ها افتادند. سر چند نفر به ستون خورد. شیرینى ها ریخت. اطفالى ترسیدند و گریه کردند. براى خارج شدن از سالن تاریک، زمان زیادى تلف شد. خانواده هاى عروس و داماد از مهمان ها خجالت کشیدند. آرى، تمام آثار خاموش شدن سالن، باید محاسبه و بر اساس آن، جریمه تعیین شود.
واژه ذنب که به معنای دم و دنباله و معانی دیگر آمده است، خود بهترین گواه بر این نکته است که برخی از اعمال و رفتارهای ضد هنجاری بشر، پیامدهای زیانباری دارد. این آثار و پیامدها در ابعاد مادی و معنوی و نیز در دنیا و آخرت در پی گناه می آید.
گناهان، اندک اندک شاکله وجودی شخص را چنان متحول و دگرگون می سازند که هیچ آثاری از نور الهی که خداوند در همه انسان ها قرار داده است، نمی ماند. این روست که از خسران و زیانی سخن به میان می آید که بسیاری از مردم جز مومنان نیکوکار و نیکوخواه بدان گرفتار می شوند؛(سوره عصر) زیرا ایشان از سرمایه وجود نوری خویش زیان می کنند و چیزی برای خویش نمی گذارند.
هر کس کار خوبى را بنا نهد، پاداش تمام کسانى که به آن کار عمل کنند، بدون آنکه از عامل کم شود، به او داده مى شود. همان گونه که اگر کسى راه بدى را به روى مردم باز کند، در گناه تمام کسانى که در آن راه پا نهند شریک است: «مَن سَنّ سُنَّة حَسنةً عُمِل بها من بَعده کان له أجره و مثل اُجورهم من غیر أن ینقصّ من اُجورهم شیئا و مَن سَنّ سُنَّة سَیِّئة فَعُمل بها بعده کان علیه وزره و مثل أوزارهم من غیر أن یَنقصّ من أوزارهم شیئاً
از آموزه های قرآنی این معنا به دست می آید که بلاها چیزی جز دستاوردهای بشری نیست. از این روست که خداوند بارها از " بما کسبت ایدی الناس" سخن به میان آورده است که به صراحت به معنای دستاوردهای بشری می باشد که همان بلایایی هستند که مردمان بدان گرفتار می شوند.
خداوند در آیه 30سوره شوری به صراحت بیان می کند: وَمَا أَصَابَکُم مِّن مُّصِیبَهٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَن کَثِیرٍ؛ هر گرفتاری و بلایی که بر شما وارد می شود به سبب دستاوردهای شماست و این در حالی است که خداوند از بسیاری از گناهان شما گذشت می کند.
در جایی دیگر مى فرماید: «نَکتُبُ ما قَدّموا و آثارهم» (سوره یس، آیه 12) هم خود اعمال را مى نویسیم و هم آثار آنها را.
در حدیث مى خوانیم: هر کس کار خوبى را بنا نهد، پاداش تمام کسانى که به آن کار عمل کنند، بدون آنکه از عامل کم شود، به او داده مى شود. همان گونه که اگر کسى راه بدى را به روى مردم باز کند، در گناه تمام کسانى که در آن راه پا نهند شریک است: «مَن سَنّ سُنَّة حَسنةً عُمِل بها من بَعده کان له أجره و مثل اُجورهم من غیر أن ینقصّ من اُجورهم شیئا و مَن سَنّ سُنَّة سَیِّئة فَعُمل بها بعده کان علیه وزره و مثل أوزارهم من غیر أن یَنقصّ من أوزارهم شیئاً» (کنزالعمّال، حدیث 43079)
گاهى یک نفر دیگرى را سیگارى یا معتاد مى کند و دومّى نفر سوم را و او نفر چهارم را، نفر اول در گناه نفرات بعدى شریک است.
اگر خداوند می خواست انسان را به همه گناهانی که انسان مرتکب می شود عذاب می کرد، دیگر کسی رنگ آسایش و آرامش را به خود نمی دیدند و همواره در گرفتاری بودند، در حالی که خداوند از بسیاری از گناهان ما می گذرد بازهم همان درصد اندک گناهان باقی مانده این همه آثار از خود به جا می گذارد و ما همواره در مصیبت و گرفتاری هستیم. از این روست امام باقر (علیه السلام) می فرماید: هیچ مصیبتی جز در اثر گناه به بنده نمی رسد و آن چه را خداوند می بخشد بیش تر است.(وسایل الشیعه، ج 11 ، ص 238)
از نظر قرآن اصولا انسان در گرو اعمال خوب و بد خویش است(مدثر ، آیه 38) و آن چه در دنیا می بیند گوشه ای از پیامدهای خودساخته های اوست و در آخرت و رستاخیز همه این دستاوردها و پیامدها به طور دقیق بروز و ظهور می کند و انسان مجازات های خوب و بد خویش را دریافت می کند. (غافر، آیه 17 و نیز ابراهیم ،آیه 51 و آیات دیگر)
به هر حال، انسان در زندگی دنیوی خویش بخشی از آثار بد دستاوردهای خویش را می بیند و همه بلاها و گرفتاری ها و مصیبت ها، ریشه در اعمال بد و زشت انسان ها دارد. شگفت این که حتی زمین و موجودات آن نیز از آثار بد رفتاری و زشتکاری آدم ها نیز در امان نیستند و خداوند به صراحت بیان می کند که : ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ، فساد و تباهی در خشکی و دریا به سبب دستاوردهای مردمان ظاهر شد تا این گونه بخشی از اعمال خویش را بچشند شاید عبرت گیرند و به خدا و کار نیک باز گردند.(روم ، آیه 41)
امیرمومنان علی (علیه السلام) به عنوان نمونه به مساله شهوترانی اشاره می کند و می فرماید: هر که به سوی شهوترانی بشتابد به سوی آفات شتاب نموده است.(غررالحکم ، آمدی، ص 666) به این معنا که شهوترانی به عنوان یک نمونه از رفتارهای ضد هنجاری، موجب بلاها و آفات است و کسی که به سمت شهوترانی می شتابد در حقیقت به سوی بلا و آفات می شتابد.
از نظر قرآن اصولا انسان در گرو اعمال خوب و بد خویش است(مدثر ، آیه 38) و آن چه در دنیا می بیند گوشه ای از پیامدهای خودساخته های اوست و در آخرت و رستاخیز همه این دستاوردها و پیامدها به طور دقیق بروز و ظهور می کند و انسان مجازات های خوب و بد خویش را دریافت می کند. (غافر، آیه 17 و نیز ابراهیم ،آیه 51 و آیات دیگر)
این گونه است که رفتارهای آدمی در جهان تکوین تاثیر می گذارد چنان که دعا و نیایش ها نیز این گونه عمل می کند. خداوند در اثبات این ارتباط تنگاتنگ در آیه 96 سوره اعراف می فرماید که ایمان و تقوای مردمان موجب می شود تا درهای روزی به سوی ایشان باز شود و از برکات زمین و آسمان بهره مند شوند. این بدان معناست که رفتار آدمی در افزایش روزی، باران مناسب، تغییر آب و هوای مناسب و مانند آن تاثیر گذار است.
عواملی برای فعال شدن خشم خداوند
زمینه ها و آثار گناه در چیست ؟
کسی هم مالک مطلق است و هم عالم مطلق
کلید طلایی برای افزایش بهره وری در ماه رمضان
برخی از افراد مدام از مریضی و بیمار بودن خود می نالند و اگر پای حرف آن ها بنشینیم حتما خسته کننده خواهد بود. احتمالا با آدم هایی برخورد کرده اید که معمولا با مشکلاتی رو به رو هستند و درباره بیماری هایی صحبت می کنند که خیلی جدی نیستند اما دائما با آن ها درگیرند؛ من میگرن دارم.
من زخم معده دارم، من آرتروز دارم و… اما اگر به پزشک مراجعه کنند با هیچ کدام از این مشکلات رو به رو نیستند. فقط کمی در مورد آن مریضی ها نگران اند یا عنوان می کنند که به آن مبتلا هستند.شاید باورتان نشود اما جدا از بیماری که همه با آن رو به رو می شویم،مسئله ای دیگر هم وجود دارد که شاید در وهله اول فکر کنید
چیزی بیش از یک شوخی نیست! این مسئله که موضوعی کاملا علمی هم هست «رفتار بیماری» نام دارد و تعریفش را خیلی خلاصه می توان واکنش افراد به پدیده بیمار بودن توصیف کرد.دامنه این رفتار می تواند از سوءاستفاده از بیماری برای منفعت روانی تا واکنش فرد به بیماری واقعی و پیگیری های پزشی و دارو خوردن را شامل شود.
همه این عوامل تابع یعنی ممکن است فرد بیمار باشد اما پیگیری نکند یا برعکس، پیگیری بیش از حد بکند یا پیگیری اش خیلی دقیق نباشد.این رفتارها مربوط به خود بیماری نیستند و آن ها را باید بیشتر روان شناختی دانست. بهتر است بگوییم عکس العمل فرد در برخورد با مریضی است
یا این که نسبت به درد و بیماری چه عکس العملی نشان دهد… برای بررسی ابعاد مختلف چنین وضعی سراغ امیرحسین جلالی رفتیم. جلالی استاد دانشگاه ایران است و در حوزه روان شناسی فرهنگی کار می کند. این روان پزشک از «رفتار بیماری»، دلایل ایجادش و راه های برون رفت از این وضع می گوید.
افرادی که چنین رفتاری نشان می دهند دچار عارضه روانی اند؟
بهتر است از اصطلاح «عارضه روانی» استفاده نکنیم چون این موضوع ها با برچسب اعصاب و روان معمولا ترسی را در دل آدم ها می اندازد که ممکن است نسبت به مسئله ای که درگیرش هستند موضع بگیرند.
مسئله ما درباره این موارد باید این باشد که بتوانیم ترس را کم کنیم. ممکن است این کلمات ترسی را در افراد ایجاد کند که دچار یک عارضه روانی هستند و به همین دلیل هم ممکن است به بیمار کمک نکند چون ترس لزوما باعث پیگیری درمان از سمت بیمار نیست بلکه ممکن است باعث شود بیمار از رودررو شدن فرار کنند و مشکل را نادیده بگیرد.
پس باید آن را با چه عنوانی، بنامیم؟
می توانیم اینطور سوالمان را مطرح کنیم که چطور می شود بعضی از افراد ترجیج می دهند مریض باشند! بیماری در اینجا می تواند عاملی باشد که چند کارکرد پیدا کند.در این افراد، بیماری درواقع محملی است که یک کارآمدی دارد و نمی توان حکم کلی صادر کرد اما برخی یاد گرفته اند از طریق بیمار بودن و رنجور بودن با دیگران ارتباط برقرار کنند یا با جلب مراقبت و توجه دیگران.
همه ما انسان ها نیاز طبیعی داریم تا دیده بشویم و با این روش توجه و مراقبت دیگران را جذب کنیم. این نیاز تا حدی طبیعی است اما وقتی بالغ می شویم یاد می گیریم اگر نیاز داریم، خیلی راحت نیازمان را مطرح کنیم یا از دوستان و اطرافیان مان بهره بگیریم و کمک بخواهیم تا نیازهای ما را برآورده و موقعی که نیازمندیم از ما مراقبت کافی کنند اما این زمانی رخ می دهد که فرد از لحاظ روانی پخته نیست.
وقتی فرد از لحاظ روانی مستقل نیست و تجربه هایی دارد که معمولا به دوران کودکی بر می گردد و همزمان با ابتدای دوران رشد در فرد نهادینه می شود، اصولا یاد می گیرد که از طریق بیماری و با رنجور بودن، توجه و مراقبت دیگران را جلب کند. ممکن است گاهی بیماری در فردی که مهارت های کافی برای کنار آمدن با مسئولیت های شخص و اجتماعی ندارد
محملی شود برای دور شدن از مسئولیت های اجتماعی یا بهتر بگویم ترس پذیرش مسئولیت اجتماعی می تواند منجر به این شکل از رفتارها شود.شاید برای همه پیش آمده باشد که در دوران کودکی روزهایی دوست نداشتیم به مدرسه برویم و برای این که بتوانیم به هدفمان برسیم، خودمان را به بیماری زده ایم.
فرد این را یاد می گیرد و ممکن است آگاهانه به بیمار بودن تمارض نکند و حتی سابقه بیماری را داشته باشد اما وقتی به پزشک مراجعه می کنند علائم خاصی از وجود بیماری دیده نشود اما بدن بیمار عکس العلمی شبیه آن بیماری نشان بدهد.
در این مواقع بیماری بهانه ای است برای شانه خالی کردن از مسئولیت ها و وظایف. اگر بخواهیم خلاصه بکنیم باید بگوییم درد، رنج و بیماری، راهی است برای جلب توجه و رماقبت دیگران و زبانی است برای حرف زدن با دیگران .
گاهی وقت ها انگار غیر از این که انسان به درد کشیدن تمارض کند، هیچ راه دیگری برای جلب توجه دیگران وجود ندارد. مثال این مورد در اتفاقا اجتماعی هم نمود دارد. ممکن است افراد زیادی در جنگ ها کشته شودند اما زمانی که مرگ کودکی رخ می دهد و تصویرش ثبت می شود توجه همه به آن مسئله جلب می شود
در حالی که روزانه صدها نفر دیگر هم در جنگ ها کشته می شوند. این مثال در روابط انسان ها هم نمود دارد. به این شکل که تا وقتی کسی مریض نشود، ممکن است به او توجهی نشود بنابراین تظاهر به مریضی، راهی است برای جلب نظر دیگران.راه چاره چیست؟ خانواده ها برای کمک باید چه کاری انجام دهند؟
نباید به این آدم ها برچسب زد که بیمارند چون بخشی از این رفتار نیاز طبیعی هر آدمی است. معمولا افرادی دچار این رفتار می شوند که نیازها عاطفی شان به خوبی جواب نگرفته یا تربیت درستی نداشته اند. اصولا اگر ما آدم ها خوب تربیت شده باشیم و در محیطی مناسب رشد کرده باشیم و به نیازهایمان پاسخ درست داده باشند
رد آینده یاد می گیریم که چطور نیازمند باشیم یا چطور ضعیف باشیم و همزمان مشکلی با آن ضعف نداشته باشیم در نتیجه نیاز پیدا نمی کنیم خودمان را بیمار نشان دهیم.به نظرمی رسد توصیه عمومی برای مواجه شدن با این نوع افراد مسیرگفت و گو است. باید شرایطی را مهیا کرد که فرد حرف ها و نیازهایش را بگوید.
معمولا وقتی افراد نمی توانند حرف بزنند از بدن خودشان برای ابراز آن استفاده می کنند. در این مواقع فرد با بدن خودش شکایت می کند.وقتی با این موقعیت رو به رو هستیم کار پزشک یا روانپزشک در درمان غیردارویی این است که به فرد کمک کند تا مسائلش را به زبان بیاورد و بازگو کند.
در مورد توصیه های عام تر می توان ورزش را پیشنهاد داد چون معمولا تحرک منظم داشتن برای کسی که احساس کسالت و بیماری می کند و این کسالت بیشتر ریشه های روانی دارد تا فیزیکی، انواع ورزش های هوازی مناسب است. اصولا فعالیت ورزشی و در طبیعت بودن می تواند بسیار در طراوت و شادابی فرد موثر باشد و او را از احساس ناسالم بودن دور کند.
منبع این دردها اضطراب و تنش های گفته نشده است. هر اقدام و فعالیتی که بتواند کمک کند تاف رد تنش خود را کم کند یا تجربه های استرس زای کمتری داشته باشد، می تواند به فرد کمک کند تا احساس سلامت بیشتری داشته باشد و کمتر حس بیماری سراغش بیاید.
تجویز دارویی هم لازم است؟
زمان هایی هست که ما آشکارا خودمان آگاهیم که دچار افسردگی یا خستگی هستیم، حالمان خوش نیست، انگیزه نداریم یا انجام هر تکلیف کوچکی مستلزم یک اضطراب و دل شوره خیلی زیاد است که باعث می شود نتوانیم خوب کار کنیم. در این مواقع پیشنهاد می شود فرد درمان دارویی انجام دهد چون این روش در دسترس و ارزان قیمت است و تاثیر آنی دارد، انجامش هم سخت نیست.
درمان های غیردارویی جواب آنی ندارد و نیازمند فرد خبره ای است که بتواند آن را انجام دهد، از طرفی خود بیمار هم باید پیگیر باشد و وقت بگذارد، به علاوه گران قیمت هم هست و همیشه هم در دسترس نیست و بیمار هم باید انگیزه لازم برای انجام آن را داشته باشد. درمان های غیردارویی خیلی خوب است اما در شرایطی که در دسترس نباشد فرد باید برای انجامش به پزشکی مراجعه کند که دارو تجویز کند.
حالت دیگری هم هست که ما خودمان را خیلی مضطرب و افسرده ارزیابی نکینم. در این صورت اگر رفتار تمارض به بیماری برای جلب توجه وجود داشته باشد می توان این طور نتیجه گرفت که حرف ها و تنش هایی وجوددارد که در جامعه ما هم خیلی رایج است و به قول معروف طرف دلش از جای دیگر پر است.
ما همواره نارضایتی هایی داریم که روی هم جمع می شود. طبیعی است که هیچ فردی دائم نمی تواند با افردگی آن ها را بروز دهد پس ممکن است این فشارها تبدیل به علائم بدنی بشوند پس لزوما این رفتارها خودآگاه نیست و ممکن است سیستم روانی ما به طور اتوماتیک و ناخودآگاه آن ها را بروز دهد.
باید برای این مشکلات به کسی مراجعه و آن ها را مطرح کرد، شاید یک دوست خوب خیلی برای این مسائل کارآمد باشد، کسی که بتوان به او اسرار و مشکلات را گفت.اگر هم کسی برا یان هم کلامی وجد نداشته باشد، می شود خود را تنها تصور کرد و ان مسائل را روراست با خودمان مطرح کنیم.
حتی می شود این حرف ها را ضبط کنیم. هر چند شاید این مورد خیلی علمی نباشد اما راه حل این نوع تنش ها به زبان آوردن آن هاست و آگاهانه رو به رو شدن با آن ها می تواند در حل این مشکلات کمک کند. حالا می تواند طرف این حرف ها فرد دیگری باشد یا این که آن ها را بنویسیم.
خبرگزاری آریا-در مکانی که عرق ریخته میشود، آلودگی و کثیفی ایجاد میشود و همه نفس نفس میزنند و در حال ورزش هستند، همهی ما باید به اندازهی معینی آداب معاشرت داشته باشیم تا دیگران را در محیط باشگاه آزار ندهیم.
به گزارش خبرگزاری آریا، هیچ چیز آزاردهنده تر از شخصی نیست که آداب معاشرت باشگاههای ورزشی را نمیداند، شما اینطور فکر نمیکنید؟ در مکانی که عرق ریخته میشود، آلودگی و کثیفی ایجاد میشود و همه نفس نفس میزنند و در حال ورزش هستند، همهی ما باید به اندازهی معینی آداب معاشرت داشته باشیم تا دیگران را در محیط باشگاه آزار ندهیم. در این متن 5 نکته درباره ی آداب معاشرت در باشگاههای ورزشی را خواهید آموخت.
آداب معاشرت باشگاههای ورزشی
1- خودتان را بپوشانید
بله، ما هم میدانیم که یکی از اهداف ورزش کردن شما این است که اندامتان را به نمایش بگذارید و خودنمایی کنید. اما باشگاه ورزشی جایی نیست که بخواهید برهنه در اطراف آن پرسه بزنید! پوشاندن اندامتان به شکل مناسب، یکی از آداب معاشرت باشگاه های ورزشی است که باید رعایت کنید، در این صورت ورزشکارانی که اطراف شما هستند، هنگام استفاده از تجهیزات باشگاه، دوشها و رختکن احساس ناراحتی نمیکنند.
2- سر و صدای عجیب و غریب
باشگاه ورزشی حیات خانهی شما نیست دوستان! این موضوع هم جزو یکی از آدابی است که هنگام تمرین باید آنرا رعایت کنید. کمی سر و صدا برای کنترل آدرنالینی که ترشح شده هیچ مشکلی ندارد، اما صداهای بلند که توسط همه قابل شنیدن است از خودتان در نیاورید! بلند سر و صدا کردن جزو آداب ناشایست محیط های ورزشی است که تمرکز دیگران را از بین خواهد برد و شما را یک آدم کودن جلوه خواهد داد.
3- هنگام ترک هر وسیلهای آنرا تمیز کنید
همه ی ما در استفاده از ماشینهایی که قبلاً با عرق نفر قبلی آغشته شده متنفریم، درست است؟ بسیار خوب، مهمترین قسمت این آداب، این است که پس از استفاده از هر وسیلهای آثار عرقتان را از روی آن پاک کنید. میتوانید با یک حوله و اسپریهای بهداشتی که امروزه اغلب باشگاهها آنرا ارائه میکنند وسیله یا ماشینهایی که با آن ورزش میکنید را تمیز و خوش بو کنید.
4- وسایل ورزشی را به اشتراک بگذارید
آیا برنامه ی ورزشی تان شما را ملزم میکند تا چند ست از یک وسیله یا ماشین استفاده کنید؟ خوب این بدان معنا نیست که باید اجازه ی استفاده از ماشین را بین ست هایتان به دیگران ندهید! تمام چیزی که از شما میخواهیم این است که یک ماشین یا وسیله ی ورزشی را دو دستی نچسبید! خوشرفتار باشید و به ورزشکاران دیگری که میخواهند از وسایل استفاده کنند اجازه دهید به نوبت با آن کار کنند. پس این نکته را هم به خاطر بسپارید و از وسایل ورزشی به صورت مشترک با دیگران استفاده کنید.
5- با وزنهها با ادب برخورد کنید!
رها کردن وزنه و هالتر ها توسط ورزشکاران مختلف در اطراف باشگاه خیلی برای همه ما آزاردهنده است. خیلی ساده است، هر وزنه یا هالتری را که استفاده میکنید، دوباره بر روی جایی که برای آن تعبیه شده بود قرار دهید. جدای از این واقعیت آزاردهنده که باعث خواهد شد پیدا کردن وزنه های مختلف برای دیگران سخت شود، از بوجود آمدن خطرات مختلف نیز دوری کردهاید. شاید کسی پایش به وزنهای که آنطرف باشگاه رهایش کردهاید گیر کند و برایش حادثه ساز شود.
در بسیاری از کودکان خجالت دیده می شود که این بسیار بد می باشد.اگر کودکتان خجالتی اسـت بهتر اسـت بدانید راههای زیادی برای رفع این مشکل وجود دارد، به هر دلیلی که کودک شما اکنون خجالتی اسـت، بهتر اسـت راههای کمک به او را پیدا کنید.احتمالا هیچ پدرومادری دوست ندارد
که کودکش خجالتی باشد یا دیگران این برچسب را به او بزنند. اما کدام کودکان خجالتی هستند و چه موقع ما خجالتی بودن را با مسائل دیگر اشتباه میگیریم؟خجالت در واقع نوعی ویژگی شخصیتی در کودکان اسـت، نه یک عیب و نقص که نیازی به دعوا و شرمندگی والدین داشته باشد.
این ویژگی با تشویق و حمایت والدین قابل اصلاح اسـت جالب اسـت بدانید دانشمندان میگویند خجالتی بودن در بعضی فرهنگها مورد پسند و ستایش مردم اسـت و از راه فرهنگ جامعه به کودکان به ارث میرسد. از نظر علمی احساس خجالت، یک واکنش طبیعی نسبت به افراد یا محیطهای جدید اسـت که در حقیقت ترکیبی از حس ترس و کنجکاوی را در خود دارد. شیرخواران با دیدن غریبهها رویشان را برمیگردانند.
کودکان نوپا به زمین نگاه میکنند و به پدر یا مادرشان میچسبند و حتی ممکن اسـت در این شرایط به مکیدن انگشت شست بپردازند اما بیشتر بچهها قبل از 3 سالگی به راحتی با همه ارتباط برقرار میکنند و بهنظر بسیار اجتماعی میآیند اما بعد از این سن، ترس بیشتر کودکان از غریبهها شروع میشود
و آنها حس خجالت و شرمندگی را یاد میگیرند. در این زمان اسـت که ناگهان کوچولوی اجتماعی و برونگرای شما تبدیل به یک موجود خجالتی میشود.ندا شیخی، دکترای روانشناسی در ابتدا در تعریف خجالتی بودن میگوید: خجالت به معنی دوریگزینی و عدم تمایل به ایجاد ارتباط با دیگران،
میتواند امری موقتی یا نسبتا دائمی باشد. خجالتی بودن کودک باید با توجه به شخصیت و ذات کودک، سن او و اینکه فرزند چندم خانواده اسـت، و فرهنگی که کودک در آن پرورش مییابد، مورد بررسی قرار گیرد. ما در اینجا به توضیح چند مورد از این فاکتورها مانند سن و فرزند چندم خانواده میپردازیم.
این روانشناس در ادامه در بیان اینکه فرزند چند خانواده بودن چه تاثیری بر خجالت کودک دارد، توضیح میدهد: معمولا فرزند اول خانواده نسبت به فرزند دوم حالت خجالت بیشتری دارد. این امر شاید به علت شیوههای تربیتی سختگیرانهتر والدین درباره فرزند اول باشد. معمولا والدین قوانین سنگین تر و بایدونبایدهای بیشتری درباره فرزند اول وضع میکنند
که این امر میتواند بر میزان و کیفیت عزت نفس کودک تاثیر بگذارد. زیرا که کودک به طور مداوم به قضاوت و کنترل خود میپردازد و به خاطر ترس از اشتباه یا تنبیه، سعی میکند تعاملش با دیگران را کاهش دهد. درحالیکه فرزند دوم معمولا کمتر با قوانین و بایدونبایدهای سخت والدین مواجه میشود
و بنابراین با فراغ بال و اعتماد به نفس بیشتری به ایجاد ارتباط و انجام امور میپردازد.شیخی همچنین به فاکتور سن اشاره میکند و هشدار میدهد که نباید خجالتی بودن را با مسائل دیگر اشتباه گرفت: سن نیز از عوامل تاثیرگذار بر این حالت در کودکان اسـت. به عنوان مثال، پدر و مادری از این موضوع اظهار ناراحتی و تعجب میکنند
که فرزند 8 ماههشان تا مدتی قبل در تعامل با دیگران هیچ مشکلی نداشته و به راحتی در آغوش دیگران قرار میگرفت، میخندید، و با آنها بازی میکرد. اما به تازگی حتی با مادربزرگش هم غریبگی میکند، با دیگران تعامل نمیکند، و در مواجهه با افراد تازه گریه میکند و … . این رفتار مربوط به سن کودک اسـت. از حدود 8 ماهگی کودک دچار حالتی میشود که روانشناسان آن را اضطراب جدایی و اضطراب غریبه مینامند.
یعنی در مواجهه با افراد جدید یا در هنگام غیبت پدر و مادر یا مراقبشان، دچار حالت اضطراب میشوند.ایشان تاکید میکند: کودکان در سنین مختلف عادتهای گوناگونی دارند. به عنوان مثال، کودکان در سن 5 سالگی، تفریحات درون منزل را به بیرون رفتن ترجیح میدهند و معمولا دامنه تعامل آنها با بچههای دیگر محدود به گروههای کوچک 3 الی 4 نفره اسـت و از کودکان بزرگتر یا افراد بزرگسال فاصله میگیرند.
بنابراین در بعضی سنین نمیتوان بر شکل یا میل به تعامل کودک با دیگران نام خجالتی بودن گذاشت؛ بلکه این حالت به نوعی مقتضای سن آنان اسـت.هرچند رفتاری که کودک نوپا در برخورد با غریبهها از خود بروز میدهد ناشی از کمرویی اسـت و این حالت طبیعی اسـت، اما نمیتوان نام آن را خجالت گذاشت باید هرچه زودتر چارهای بیندیشید چون با ورود او به مدرسه این مسئله تشدید خواهد شد.
اینکه بدانید از چه راههایی ممکن اسـت به همسرتان خیانت کنید خیلی مهم اسـت. اینجا به ۱۰ رفتاری اشاره میکنیم که ممکن اسـت در انتها منجر به خیانت شود. آنها را بدانید و مراقبشان باشید.
ممکن اسـت تصور کنید که ممکن نیست هیچوقت دست به خیانت بزنید. همسرتان را دوست دارید و فکر میکنید هیچوقت به او خیانت نخواهید کرد. ولی، ممکن اسـت از خیلی راههایی که ممکن اسـت ناخواسته به او خیانت کنید آگاه نباشید. اگر این رفتارها ادامه پیدا کنند، ممکن اسـت خودتان را در سرازیری ببینید که منجر به خیانتی شود که هیچوقت نمیخواستهاید.
خیانت خیلی وقتها از در پشتی وارد میشود و خودش را به شکل رفتاری بیضرر و معصوم نشان میدهد. اگر میخواهید ازدواجتان پایدار بماند و سرشار از خوشبختی باشد، باید مراقب این رفتارها باشید و از آنها دوری کنید.
۱. تیک زدن
ممکن اسـت توجیه کنید که کمی خوش و بش کردن با همکارتان سر کار بد نیست. از این گذشته، کار لذتبخشی اسـت. ولی به شدت از اینکار خودداری کنید چون واقعاً خطرناک اسـت. اگر هم کسی خواست اینکار را با شما بکند، او را نادیده بگیرید. خوب شاید بپرسید چه جور حرفهایی در دسته تیک زدن طبقهبندی میشود. تیک زدن معمولاً شامل حرف زدن و رفتار کردن به طریقی اسـت که نشاندهنده صمیمیتی بیشتر از واقعیت بین دو طرف اسـت، طبق قوانین آداب اجتماعی که معمولاً ابراز علاقه جنسی مستقیم پذیرفتهشده نیست. زبان بدن آن هم شامل ارتباط چشمی، دست زدن به موها و نوازشهای کوتاه میشود.
افراد متاهل نباید هیچوقت خود را درگیر این رفتارها با فردی جز همسرشان کنند. این یکی از بارزترین رفتارهایی اسـت که نشانه عدموفاداری شما به همسرتان اسـت. کسی که با او تیک میزنید ممکن اسـت این رفتار شما را دعوتی برای ایجاد رابطهای صمیمیتر احساس کند.
۲. تکیه کردن به جنس مخالف
وقتی درمورد مشکلات و ناراحتیهایتان با فردی از جنس مخالف دردودل میکنید، خودتان را در موقعیت خطرناکی قرار دادهاید. ممکن اسـت به نظر بیضرر برسد چون شما فقط به کسی برای دردودل نیاز داشتهاید. اگر مشکلی دارید، با همسرتان درمورد آن حرف بزنید. او بهترین کسی اسـت که میتوانید با او دردودل کنید. اگر به کارتان نیامد، یکی از اعضای خانواده یا یک مشاور روانشناس را برای اینکار انتخاب کنید. نه کسی که ممکن اسـت این کار شما را دعوتی برای صمیمیت بیشتر ببیند.
۳. وقت گذراندن به تنهایی با فردی دیگر
چیزی که به نظر یک ناهار خوردن ساده با فردی از جنس مخالف یا دیدن کسی در خیابان و ایستادن و گپ زدن با او میرسد، مطمئناً جزو رفتارهای خیانتآمیز طبقهبندی میشود. ممکن اسـت بگویید، «ای بابا، مگه ما بچه هستیم؟ هیچ اتفاقی قرار نیست بیفتد» ولی همیشه احتمال وقوع اتفاقها وجود دارد. بهتر اسـت آن زمان را با همسرتان بگذرانید تا یک غریبه.
۴. بدگویی کردن از همسرتان
وقتی دوست خوبی برای کسی باشید، هیچوقت بد او را جایی نمیگویید. همسر شما بهترین دوست شماست و آخرین کسی اسـت که حق دارید در زندگی از او بدگویی کنید. اگر با او دچار مشکل شدهاید، با خودش در آن مورد صحبت کنید. بگذارید مکالماتتان با دیگران درمورد نقاط مثبت و خوب همسرتان باشد نه مشکلاتی که با او دارید. البته استثنایی که در این زمینه وجود دارد، آزار و سوءاستفاده اسـت. اگر در رابطه با همسرتان مورد آزار و سوءاستفاده قرار میگیرید، حتماً باید یکی از اعضای خانواده، دوست یا یک مشاور را از این مسئله مطلع کنید. حفظ ایمنی و امنیت خودتان از هر چیزی مهمتر اسـت.
۵. چت کردن اینترنتی با جنس مخالف
اگر تصور میکنید این کاری بیضرر اسـت، دوباره فکر کنید. ممکن اسـت اول همانطور که میگویید شروع شود ولی مطمئناً تا انتها همانطور نمیماند. خیلیها چون تصور میکردند کار بیاشکالی اسـت با دوستان قدیمیشان مکالماتی به نظر بیضرر را شروع کردند ولی بدون اینکه بدانید همه چیز بین شما تغییر خواهد کرد و یکدفعه متوجه میشوید که ازدواجتان به خطر افتاده اسـت. اینکار را نکنید. فقط موجب ناراحتی و دلشکستگی خواهد شد.
۶. لباس پوشیدن به صورتی که نظر کسی را به جز همسرتان جلب کنید
اگر میخواهید طوری لباس بپوشید که به نظر کسی خوب بیایید، باید انگیزههایتان را دوباره ارزیابی کنید. اینکه بخواهید با پوشیدن یک لباس جذاب نظر کسی را به سمت خودتان جلب کنید، فقط یک قدم تا خیانت فاصله دارید.
۷. نوشتن یادداشتها و نامههای شخصی صمیمی به شخصی غیر از همسرتان
اگر میخواهید یک نامه تبریک یا تسلیت بنویسید، بگذارید از جانب هر دو شما باشد تا هیچ سوءتفاهمی برای طرف مقابل درمورد قصد و نیت شما ایجاد نشود.
۸. شریک جنسی خوبی برای همسرتان نبودن
وفادار بودن به همسرتان یعنی خودتان را در اختیار او قرار دهید تا بتواند از جنبه صمیمیتر رابطهتان هم لذت ببرد. خودداری از صمیمیت جنسی با همسرتان و انجام ندادن وظایف زناشوییتان، دوام زندگیتان را مختل میکند. ممکن اسـت باعث بروز ناراحتی و حتی شک شود. وفادار بودن یعنی بتوانید در همه جنبهها موجب لذت و شادی همسرتان را فراهم کنید.
۹. اولویت دادن به والدینتان درمقابل همسرتان
همسرتان باید همیشه نفر شماره یک زندگی شما باشد. اگر اتفاق فوقالعادهای برایتان میافتد، مثلاً ترفیع کاری، تایید بارداری یا هر خبر خوب دیگر، ممکن اسـت وسوسه شوید که اول به والدینتان زنگ بزنید و آنها را در شادیتان شریک کنید. ولی مقاومت کنید. بگذارید همسرتان نفر اولی باشد که از این خبر خوش مطلع میشود.
۱۰. اولویت دادن به فرزندانتان درمقابل همسرتان
بچهها خیلی مهم هستند، درست اسـت. آنها افراد بسیار مهمی در زندگی شما هستند ولی نه مهمتر از همسرتان. اگر همسرتان را از ردیف اول اولویتهای زندگیتان پایین بیاورید، یعنی وفاداری کامل به او ندارید. اولویت زندگی شما باید همسرتان باشد. اینکار نه تنها باعث رشد و شکوفایی زندگیتان میشود و آن را قویتر میکند، بلکه محیطی امن و ایمن برای فرزندتان فراهم میکند.
این نکات را بررسی کنید و ببینید آیا ۱۰۰٪ به همسرتان وفادار هستید یا نه. با اینکار زندگی زناشویی بسیار شاد و مستحکم خواهید داشت.
منبع مقاله : familyshare.com
مترجم : زینب آرمند
خیلی از مادران از بدغذایی فرزندشان گلایه میکنند اما بعضی از عوامل بدغذایی به خود مادر برمیگردد. چهار رفتار عمده اشتباه والدین در رابطه با غذا خوردن کودک را بررسی میکنیم.
1. یکی از این عادتهای بد غذایی این اســت که کودک ما به غذاهای چرب و طعمهای شور و شیرین عادت میکند. چون مادران از زمانی که میتوانند غذاهایی مانند سوپ و حریره بادام و... را برای کودک شروع کنند، غذاهای او را با ذائقه خودشان تهیه میکنند. در صورتی که کودک نیازی به طعم ندارد. برای مادر کودک این غذاها بدون ادویه بدمزه به نظر میرسد در حالی که برای کودک که پیش فرضی از این طعمها ندارد بدون شکر یا نمک نیز این خوردنیهای ناقص نیستند.
امروزه
علاقه به قند و نمک دو نگرانی اصلی پزشکان برای سلامت افراد اســت. گسترش
دیابت و مشکلات فشار خون به همین علاقه و عادت ما برمیگردد که ریشه در
کودکی ما دارد. اگر از همان سالهای اولیه تولد کودک ما آنها را به این
طعمها عادت ندهیم بعدها دچار مشکل نخواهند شد.
2. از طرف دیگر بعضی از کودکان با سبزیجات، گوشت و لبنیات میانه خوبی ندارند و غذاهای آب پز و سالم را پس میزنند. این مشکل نیز ریشه در رفتار والدین دارد. چون رژیم غذایی خانواده به اندازه کافی شامل لبنیات و سبزیجات و گوشت نیست و غذاهای پرچرب نیز مصرف میکنند که این تناقض رفتاری آنها در عدم مصرف مواد غذایی و تشویق کودک به مصرف همان مواد غذایی باعث میشود کودک سر باز زند.
3. مشکل سوم رفتار والدین که به بدغذایی کودک منجر میشود زورگویی و اجبار مادر در غذا دادن به کودک اســت که باعث مقاومت در بچه میشود. بسیاری از مادران هستند که از روی دلسوزی و نگرانی برای سلامت کودکشان یک رفتار نادرست را در پیش میگیرند و آن اینکه به اجبار کودک را به غذاخوردن وامیدارند.در این شرایط نیز کودک طبعا لج میکند و بیشتر و مصرتر از قبل از خوردن غذا سر باز میزند. در شکل بدتر این اتفاق مادر از غذا به عنوان ابزار تنبیه استفاده میکند و به محض اینکه کودک کار خطایی انجام داد مجبورش میکند تا از غذایی که دوست نداشته و نخورده، بخورد. این رفتار البته باعث دلزدگی کودک از غذا میشود.
4. رفتار بعدی که بسیار هم اثر مخربی در روند غذاخوردن کودک دارد، غذا دادن تحت هر شرایطی اســت. بعضی مادران هستند که دائما به دنبال کودکشان میدوند تا قاشق قاشق غذا را بتوانند در دهان او بگذارند. بچهها هم مدام در حال فرار کردن از دست مادر هستند و شاید در این تعقیب و گریز چند قاشق غذا هم خوردند!
اما راهکارهای درست در مقابل این رفتارهای اشتباه کدامها هستند؟ ابتدا اینکه از اضافه کردن ادویه و نمک و شکر به غذای کودک در سالهای اول زندگی خودداری کنیم و میزان مصرف خود را نیز از این مواد کاهش دهیم تا وقتی کودک به سفره خانواده پیوست بتواند از غذاها بخورد و سلامت او و والدین حفظ شود.
دوم
اینکه پدرومادرها خودشان هم از غذایی که برای کودک آماده کردهاند، بخورند.
اگر بشقاب غذایی والدین نیز به همان میزان حاوی سبزیجات و لبنیات باشد
کودک راحتتر با این موضوع مواجه میشود و نسبت به خوردن غذاها بیشتر تمایل
نشان میدهد.
به
هیچ عنوان از غذا به عنوان ابزار تنبیهی استفاده نکنند و برای غذاخوردن
کودک نیز به زور و اجبار متوسل نشوند. مادرانی هستند که از بدغذایی کودکشان
و اینکه دائما باید به دنبال او بدوند تا غذا بخورد گلایه میکنند در حالی
که هیچ کس جز خود مادران مقصر این موضوع نیست.
آنها کودک را به این شیوه عادت دادهاند و باید کم کم از این عادت او را جدا کنند. کافی این مادران دیگر برای غذاخوردن کودک به او اصرار نکنند و کودک هر مقدار که خواست غذا را بخورد. نکته بعد اینکه اجازه ندهند کودک میان وعده بخورد مخصوصا اگر به زمان وعده اصلی نزدیک اســت. و دیگر اینکه هر یکی،دو ساعت یکبار تنها از کودک بپرسند که میخواهد غذا بخورد یا خیر؟ بالاخره کودک گرسنه میشود و برای خوردن غذا تمایل نشان میدهد تا این عادت بد از یادش برود.
غزاله زمانی، کارشناس تغذیه