جام جم سرا: متخصصان روانشناسی بخشی از علت این مسأله را کوچ آنان و زندگی با یکی از والدین میدانند و به علت آنکه حضور ناگهانی یکی از والدین در کنار آنان بیرنگ میشود بخشی از ارتباط آنها با یک جای خالی مواجه شده و این ضربه سختی است که باید در برابر آن تاب بیاورند.
کارشناسان امور خانواده به پدر و مادرانی که قصد جدایی دارند، توصیه میکنند با توجه به رفتارهای خود که از روی ناآگاهی یا لجبازی است از وارد شدن آسیبها و ناکامیهای عمیقتر در قلب فرزندان خود جلوگیری کنند.
گام نخست
گروهی از والدین پس از طلاق سعی میکنند با یک تلاش بیش از اندازه نگاه و محبت فرزندشان را به خود جلب کنند. این تلاش به نوعی استرس عاطفی نادرست و ناهمگونی را به فرزندان آنها وارد میکند و آنان را در موقعیتی قرار میدهد که خود را مجبور به مذاکره و همصحبتی در مورد پدر و مادرشان و وضعیتی که ایجاد شده است، میکند. این استرس عاطفی در واقع یک نوع فشار مضاعف را بر روح و روان آنان وارد میکند.
متخصصان معتقدند به جای ایجاد این فشارهای عاطفی مستقیم بهتر است از طریق ایمیل، پیامک و... مدتی به او فرصت دهند که به ترمیم زخمهای عاطفیاش که حاصل فاصله ایجاد شده از درگیریهای قبلی و طلاق است، بپردازد. با این شیوه او به سلامت عاطفی دست خواهد یافت.
گام دوم
والدین هرگز نباید با بیان جزئیات خشم، نفرت، اضطراب و درگیریهایی که با شریک زندگیشان داشتهاند، جهان درونی کودک را وارونه سازند اگرچه بسیاری از والدین به علت وقوع طلاق و هجوم افکار و احساسات منفی و تنشها نیاز به همصحبت دارند و از طریق بیان سختیهایی که در حال لمس آن هستند باید با کسی درد دل کنند، ولی باید به خاطر داشته باشند که فرزندانشان گزینه خوبی برای به دوش کشیدن این ناراحتیها نیستند و در صورتی که این مرزها را رعایت نکنند، در آینده باید شاهد آسیبهای عمیقتری باشند.
گام سوم
کودکان و نوجوانان نیاز به درک شدن دارند. این نیاز پس از طلاق والدین شدت مییابد و باید احساسات آنها از سوی والدین درک شده و مورد توجه قرار گیرد. در این مواقع لازم نیست که به عنوان پدر و مادر که در هفته چندساعتی با او همصحبت هستند، از او انتقاد کرده یا او را نصیحت کنند. بچهها در این سن به جای واکنشهای والدین و دلنگرانیهایشان نیاز به کسی دارند که حرفهایشان را بشنود، در واقع راه حل در همین شنیدن و همراهی با اندوه آنان نهفته است.
در صورتی که والدین بتوانند ارتباطی با فرزند خود برقرار کنند که احساسات خود را برایشان بازگو کند، مشکلات عاطفی او کمتر خواهد شد.
گام چهارم
ارتباط با نزدیکان دیگر در آخر هفته بخشی از آلام و ناراحتی آنان را کم خواهد کرد. در این ارتباطها بچهها نباید مورد سؤال و جواب قرار گیرند، زیرا باعث میشود تنشهای آنها افزایش پیدا کند. به جای سؤال و جواب در مورد او و ریز شدن روی زندگی همسر سابقتان دامنه سؤالات را به خواستهها، علایق و... گسترش داده و عمومیتر با او به صحبت بپردازید.
گام پنجم
کودکان بخشندهتر از آنند که در ذهن میگنجد، بنابراین بهتر است به جای تقسیم بندیهای عاطفی تند و بروز خشم به ایجاد رابطههای مثبت با آنان پرداخت.
والدین طلاق باید از فرزندان خود عذرخواهی کنند و از سوی دیگرگاه به انتقاد از خود بپردازند. این شیوه یک سیگنال امن را به او میدهد زیرا مطمئن میشود خشم و اضطرابی که والدیناش درگیر آن بودهاند، هیچوقت او را درگیر نخواهد کرد و آنها متوجه اشتباهات گذشته خود هستند. این برخورد او را از خشم، نفرت، کینه، انتقام و... دور خواهد کرد. (مینو کیا/ایران)
جام جم سرا به نقل از شهروند: پدر و مادرهای دهه ٥٠ و ٦٠ که کم و بیش خودشان را متعلق به دوره فرزندسالاری میدانند این روزها از نسلی حرف میزنند که هیچ شباهتی به گذشته خودشان ندارد و همین موضوع دغدغههای تربیتیشان را بیشتر میکند.
این روزها و با پیشرفت روز به روز بشر، دیگر هر نسل یک بازه ٢٠ ساله نیست که تفاوتهای آن آشکار باشد. امروزه به گفته خیلی از کارشناسان هر ١٠سال میتواند پرورشدهنده نسلی باشد که با گذشته خود تفاوت زیادی دارد. اینکه دهه شصتیها، دهه هفتادیها را درک نمیکنند و به تبع آن خیلی از دهه هفتادیها از کارهای متولدین ٨٠ متعجب هستند، نشان میدهد تفاوت نسلها به کمتر از ١٠سال رسیده است. در این بین اما ارزشگذاری اینکه کدام روش تربیتی در کدام دهه بهتر بوده است موضوعی نیست که بتوان به راحتی به آن پاسخ داد. شاید برای پاسخ دادن به این سوال نیاز باشد تا ٢دهه بعد با مقایسه میزان موفقیت نسلی که همه امکانات برای او فراهم بود و با اتکای دیگران بزرگ شد، با نسلی که در محرومیتها رشد کرد و مستقل بار آمد به جواب این سوال رسید که در دنیای مدرن امروزی کدام روش برای تربیت کودکان بهتر است. کدام نسل در آینده شادتر خواهد بود و به موفقیتهای بیشتری دست پیدا خواهد کرد. به همین دلیل در گزارش پیشرو سعی شده تا به مهمترین دغدغههای پدر و مادرهای جوانی بپردازیم که در پایان قرن چهاردهم شمسی، فرزندانی دارند که قرار است عمده سالهای زندگیشان را در قرن دیگری تجربه کنند.
باید تلاش کنم از پسرم جا نمانم
غزاله چند ماهی است که مادر شدن را تجربه کرده است. برای او که پسرش در سال ٩٣ به دنیا آمده و قرار است مدرسه رفتن را در یک سده دیگر تجربه کند قطعا دغدغههای زیادی وجود دارد که هر کدام از آنها میتواند آینده را مبهمتر کند. آیندهای که تنها به دوران کودکی ختم نمیشود و در جوانی میتواند نگرانکنندهتر باشد.
غزاله درباره دغدغههای تربیتی پسرش میگوید: این روزها خیلیها از اینکه فرزندانشان از ٢ سالگی وارد دنیای مجازی میشوند، شکایت دارند و نگران این موضوع هستند که این اتفاق هر روز آنها را از خانواده دورتر کند اما اینکه نسل جدید با تبلت و موبایل بازی میکنند و دنیای مجازی بخشی از دنیای آنها شده است دغدغه امروز من نیست چرا که فکر میکنم این پیشرفت سریع تکنولوژی و روآوردن نسل جدید به این ابزارها چیزی نیست که من بتوانم جلوی آن را بگیرم. مطمئنا وقتی بچه من وارد مدرسه شود با چنین ابزارهایی باید آشنا شود و ناخودآگاه بخشی از زندگی آن خواهد شد. پس تنها کاری که میتوانم انجام دهم این است که خیلی کنترل شده این بخش از ماجرا را مدیریت کنم.
هر چند هنوز هم فکر میکنم بازیهای فیزیکی برای بچهها جذابیت بیشتری دارد و این جذابیت به شرطی ایجاد میشود که پدر و مادر برای فرزندان خود وقت بگذارند. اگر جو خانه گرم باشد، بچهها میتوانند حتی بیشتر از نسل ما از بازیکردنهای گروهی لذت ببرند. مهمترین دغدغه من درباره پسرم که در دهه ٩٠ به دنیا آمده مربوط به دوران کودکی او نمیشود.
من نگران دوران نوجوانی و جوانی او هستم. اینکه پسر من در نوجوانی درکی از ارزشهایی که من داشتم نداشته باشد و مثلا تصمیم بگیرد در ١٥سالگی خانه مجردی داشته باشد. فکر میکنم بچهها را میتوان تا یک سنی کنترل کرد اما از یک سنی به بعد این تفاوت نسل بیشتر خودش را نشان میدهد.
پیشرفت تکنولوژی و اینکه هر نسلی باهوشتر از نسل بعدی است باعث میشود تا بچهها از نظر دانش و آگاهی خیلی زود به سطح پدر و مادرهایشان برسند. همین دنیای مدرن، پیشرفت تکنولوژی و انتقال سریع اطلاعات خیلی زود بچهها را رو در روی پدر و مادرها قرار میدهد. چه بسا که بچهها حتی از پدر و مادرهایشان هم پیشی میگیرند.
همین بالاتر بودن اطلاعات باعث شده تا بچههای این نسل دانش خود را در حد پدر و مادر و حتی خیلی از حرفهای آنها را نادرست بدانند. برای همین به این موضوع هم فکر میکنم که بهعنوان یک مادر امروزی نباید از دنیای مدرن و پیشرفتهایش فاصله بگیرم. باید پا به پای فرزندی که بزرگ میکنم خودم از تمام اتفاقات و پیشرفتها باخبر باشم تا هیچوقت پشتسر فرزندم قرار نگیرم و از پسرم جا نمانم.
یکی از علل گستاخی بچههای امروزی این است که والدینشان را در حد خودشان نمیدانند و فکر میکنند آنها به دنیایی دیگر تعلق دارند پس لزوما هر حرفی که میزنند نباید درست باشد.
کسی نمیتواند نوع تربیت امروزی یا نسلهای قبلتر را ارزشگذاری کند و بگوید کدام روش درستتر بوده است. من خودم در روزگاری بزرگ شدم که فرزندسالاری بود اما در همان دوره هم که خیلیها به خانواده پایبند نبودند و از فرزندسالاری شکایت میکردند، ما طوری بزرگ شدیم که خیلی از ارزشها برایمان معنا داشت. پس فکر میکنم تربیت بچهها در روزگار کنونی بیشتر از اینکه به بچهها برگردد به والدینی برمیگردد که باید اقتضائات زمان خود را بدانند و بچههایشان را طوری بار بیاورند که افرادی گستاخ و بیقید نباشند و پدر و مادر خود را همیشه یک پله بالاتر از خودشان بدانند.
بچهها و روابطشان خیلی پیچیده شده است
زینب یک پسر ٦ ساله دارد و در تمام این ٦سال سعی کرده تا بهترین روش تربیتی را برای پسر خود انتخاب کند.
او درباره اینکه چقدر تربیت فرزندان برای پدر و مادرهای امروز دغدغه است، میگوید: «پدر و مادرهای امروز یک مقدار تغییر کردهاند، برای پدر و مادرهای ما ادب و تربیت و احترام به بزرگتر خیلی اهمیت داشت. الان تربیت آزاد را در نظر میگیرند و خیلی در قید و بند نیستند. ولی اینکه تربیت بهطورکلی چقدر اهمیت دارد باید گفت الان مهمتر است چون روابط پیچیدهتر شده و بچهها هم پیچیدهتر شدهاند و رفتار کردن با آنها شیوههای خاصی میخواهد.»
او درباره ویژگیهای تربیتی کودکان امروز میگوید: «درست است که این روزها بچهها خیلی از جامعه و رسانه و محیطهای دوستی تاثیرپذیر شدهاند اما نمیشود نقش خانواده را ندیده بگیرید. کودکان امروز از بعضی نظرها بهتر از گذشته شدهاند. ویژگیهای جامعه و رفتار پدر و مادرها اعتماد به نفس، خودباوری و احساس شخصیت به بچه میدهد. در زمان ما این چیزها به این قوت نبود اما مسأله این است که خانوادهها باید یک اتوریته نسبت به بچهها داشته باشند که ندارند.
پسر من ٦ ساله است و من در طیف بچههای همسن و سال او میبینم که با چه تحکمی با خانوادهها صحبت میکنند و لحنشان چقدر آمرانه است. درحالیکه ما اگر چیزی میخواستیم، خواهش میکردیم. بچههای الان خواهش بلد نیستند، معذرتخواهی بلد نیستند و تا حدودی خودخواه هستند.
بهخصوص که تک فرزندی بیشتر از قبل شده، بچهها خواهر و برادر ندارند و تجربه روابط فامیلی هم مثل سابق نیست و اینها باعث شده درجه خودخواهی در آنها بیشتر شود و خانوادهها هم این را تقویت میکنند. بهطور مثال وقتی بچهها شکایت میکنند، پدر و مادر بدون اینکه بررسی کنند که حق با بچهشان است یا نه به معلم و مربی شکایت میکنند. بچهها خودخواه و حق به جانب هستند و هر چه بزرگتر میشوند این مسأله شدت بیشتری پیدا میکند.»
روانشناسان و متخصصان تربیتی تأکید میکنند که پدر و مادرها باید خودشان هم یاد بگیرند که چطور با بچهها رفتار کنند و چگونگی مواجهه با آنها را در موقعیتهای متفاوت بدانند.
وقتی از زینب درباره شیوهای که خودش برای تربیت میپسندد و به کار برده است و منابعی که از آنها استفاده کرده میپرسیم، میگوید: «اوایل که خیلی کوچک بود مثل بیشتر پدر و مادرها رفتم دنبال کتابهای تربیتی اما متوجه شدم چون همهشان ترجمهاند با سبک زندگی ما همخوانی ندارند و مطابق زندگی ما نیستند. بعد مجبور شدم به دلایلی به مشاور مراجعه کنم. از آن زمان دایم با مشاور در ارتباط بودم و کلاسهای تربیتی میرفتم. آنجا هم مشاور به من گفت که کتابهای تربیتی جوابگوی سبک تربیتی ما نیست. همچنین من یکسری چیزها را از خانواده خودم یاد گرفتم. رفتارهایی که در مادرم دیده بودم و به نظرم درست بوده پیاده کردم و از آن چیزهایی که به نظرم غلط بوده، پرهیز کردم.»
باید با بچهها صمیمی بود
محمود ٣٦سال دارد و پدر دختری ٣ و نیم ساله است. او میگوید تربیت درست بچههای امروز به مراتب سختتر از دورههای گذشته است. چون افرادی که در شکلگیری شخصیت بچهها تأثیر میگذارند گستردهتر شده و آنها دیگر از یکی دو نفر تربیت نمیگیرند، محیط، اطرافیان، رسانهها و فضاهای مجازی همه و همه در تربیت کودک امروز نقش دارد؛ درواقع محیط امروز تاثیرش از پدر و مادر بیشتر شده است.
او معتقد است در این دوره هر چه تربیت بچهها دینی و سنتیتر پیش رود، موفقتر است و میتوان گفت در این محیط میتوان کودکانی سالمتر و مصونتر نسبت به آسیبهای اجتماعی و ناهنجاریهای رفتاری بارآورد.
محمود که خودش چندینسال است در آموزش و پرورش به آموزش نوجوانان میپردازد، میگوید: امروز باید طوری بچهها را تربیت کنیم که همه آگاهیها و اطلاعات را خودمان در اختیارش قرار دهیم.
پیش از این بچهها از پدر و مادر میترسیدند یا میتوان گفت حساب میبردند؛ و خیلی با والدین خود صمیمی نبودند، با اینکه خیلی از مسائل را خارج از خانه یاد میگرفتند ولی آسیبها کمتر بود؛ الان وضع فرق کرده و به نظر من پدر و مادرها باید با بچهها رابطه دوستی و صمیمیت داشته باشند و در عین حال با اقتدار آنها را کنترل کنند.
ما باید همه مسائل را به بچههایمان بگوییم و قبل از اینکه بیرون از خانه بشنوند و ببینند یاد بدهیم؛ چون وقتی از دیگران چیزی یاد بگیرند، دیگر حرف پدر و مادر را گوش نمیکنند.
ماجرای یک بام و دو هوای تربیت
سارا ٣١ ساله است؛ او در مورد تربیت دختر ٣سالهاش میگوید: مشکل اصلی و عمده پدر و مادرهای امروزی این است که وقت کمتری برای بچهها میگذارند، بچهها بیشتر در خانه پیش پدربزرگ و مادربزرگشان هستند، یا مهدکودک و کلاسهای مختلف؛ پدر و مادرها وقت زیادی برای بازی بچه صرف نمیکنند چون اساسا آنقدر درگیر کار و روزمرگی هستند که دیگر وقتی برای بچه نمیماند.
مشکل دیگر هم این است که اکثر خانوادهها تک فرزندی هستند و همه امکانات را برای بچه فراهم میکنند و از نظر امکانات رفاهی بیش از حد به بچهها توجه میشود که همین باعث میشود بچهها بسیار وابسته و متوقع بار بیایند.
پدر سارا که از پدران نسل دیروز است اما به نکته دوگانگی تربیتی اشاره میکند و میگوید: بچههای امروز دچار دوگانگی تربیتی میشوند؛ یعنی پدر و مادر در تربیت بچه با هم هماهنگ نیستند؛ هرکدام شیوه تربیتی که خود درست بدانند، اعمال میکنند و در خیلی از مواقع همدیگر را نقض میکنند. مثلا پدر بچه را دعوا میکند، مادر نازش را میکشد یا برعکس. همین میشود که بچه بد بار میآید و یاد میگیرد اگر یک نفر تندی کند دیگری هوایش را دارد که به او پناه میبرد و هر کاری بخواهد را بالاخره انجام میدهد. با اینکه در دورههای پیش تربیت با یکی از والدین بود؛ یا پدر یا مادر؛ بچه با یک نفر طرف بود.
بچهها میبینند و یاد میگیرند
«امروز نسبت به قدیمترها خیلی چیزها فرق کرده و به همان نسبت هم تربیت بچهها سختتر شده؛ محیطی که بچه در آن رشد پیدا میکند، دیگر محدود به خانه نیست و کودک در همین چند سال اول زندگی با وسایل ارتباطی آشنا میشود. با اینکه در دوران گذشته بچهها تقریبا هیچ وسیله ارتباطی در اختیار نداشتند ارتباط برقرار کردن با بچههای دیگر را خوب بلد بودند؛ چون اکثرا یا خواهر و برادر هم سن و سال خودشان داشتند یا با بچههای همسایه بازی میکردند. بچههای امروز تنها هستند و وسیله بازی آنها موبایل و رایانه و تبلت و این جور چیزهاست.»
اینها را فاطمه میگوید که در ٢٥سالگی مادر شده و الان یک پسر ٤ ساله دارد. برای او بهعنوان مادر خیلی مهم است که پسرش خوب تربیت شود؛ به دیگران احترام بگذارد، مودب باشد، با باورهای مذهبی رشد پیدا کند و بتواند از حق خودش دفاع کند و در همه این زمینهها تلاش میکند.
فاطمه با این وجود چندان از شیوه رفتار با کودکش راضی نیست و میگوید: پسر من خیلی پرخاشگر شده و این دقیقا به دلیل بازخورد رفتار من و همسرم است که خیلی زود عصبانی میشویم و حوصلهمان برای سر و کله زدن با بچه کم است.
بچهها باید دانشمند بار بیایند
بشرا ٣٦ ساله است و ٢ کودک ١٠ ساله و ٤ساله دارد. او میگوید: «امروزه مهمترین دغدغه تربیتی پدر و مادرها آموزش بچههاست. آموزش هم صرفا به معنی فرستادن بچهها به کلاسهای مختلف است؛ نوعی رقابت بین خانوادهها پیش آمده و هرکسیکه فرزندش مهارتهای مختلف بیشتری یاد بگیرد، برنده است. حتی به تازگی خود من در آموزشگاههای مختلف دیدم که برای بچهها کلاس آموزشی مهارتهای زندگی میگذارند؛ یعنی به بچهها سلام کردن، احترام به بزرگترها و خیلی از مهارتهایی را یاد میدهند که نسلهای قبل، از پدر و مادرها یاد میگرفتند. درواقع امروز والدین به نوعی بچههایشان را از سر باز میکنند و برایشان وقت نمیگذارند و در مقابل وقت بچه را با کلاسهای مختلف پرمیکنند و این دغدغه را دارند که کودکشان از هیچ کلاسی عقب نماند و چیزهای بیشتری یاد بگیرد.
بشرا فکر میکند شخصیت کودک امروز بهشدت به تأمین نیازهایش وابسته شده است و پدر و مادرها فکر میکنند هر چه بیشتر امکانات رفاهی در اختیار کودک قرار دهند، فرزندشان بهتر بار میآید.
او در مورد مهمترین نگرانیها در مورد فرزندانش میگوید: من تمام تلاشم را میکنم که فرزندم در آینده آدم شادی باشد و از زندگیاش لذت ببرد، هر مسیری را انتخاب میکند همان باشد که واقعا دوست دارد و نگران این هستم که چه اتفاقی برای روحش میخواهد بیفتد. به همین دلیل باور مذهبی تا اندازهای برایم مهم است؛ اینکه باورهای مذهبی و اعتقادی تا حدی در آنها نهادینه شود که تا حدودی آسودهخاطر شوم و بدانم همین باورها در بسیاری از مواقع باعث ممانعت از انجام کارهای ناشایست برایشان میشود.
جام جم سرا: در چنین شرایطی والدین دو راه بیشتر ندارند یا با خواسته فرزندشان کنار بیایند که در این صورت باید مدام با مشکل بدغذایی کودک دست و پنجه نرم کنند یا اینکه با سختگیری منطقی و صبوری و تنوع غذایی به نتیجه دلخواهشان برسند.
ذائقه بچهها به دوران جنینی آنها و زمانی که در رحم مادر هستند، برمیگردد. پس اگر میخواهید کودکتان همه گروههای غذایی را بخورد، بهتر است در طول دوره بارداری همه گروههای غذایی را مصرف کنید. بسیاری از متخصصان معتقدند طعم و بوی غذاهایی که مادر میخورد، در خون او جریان مییابد و از طریق جفت به بدن جنین میرسد و ذائقه او را شکل میدهد. البته این مراحل ابتدایی تشکیل ذائقه است و با به دنیا آمدن کودک ذائقه اصلی او شکل میگیرد و این وظیفه مادر است که تغذیه مناسب را به نوزادش بیاموزد.
دکتر ناصر کلانتری، متخصص تغذیه کودکان و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در گفتوگو با جامجم میگوید: غذای انحصاری کودک تا شش ماهگی فقط شیر مادر است، اما مزه این شیر نیز اهمیت زیادی دارد. به این معنا که اگر مادر در دوران شیردهی همه گروههای غذایی را مصرف کند و اجازه دهد تا شیر طعم همه نوع موادغذایی را بگیرد، محکمترین قدم را برای شکلگیری مناسب ذائقه کودک خود برداشته است. وقتی سن کودک بیشتر میشود، ذائقه غذایی او هم بهتر شکل میگیرد و در حقیقت پایدار میشود.
اما نکته مهم این است که همه مادران هنگام تهیه غذاهای کمکی هم باید طبق توصیه پزشک عمل کنند. مثلا ما به مادر میگوییم برای کودک سوپ سبزیجات بپزد، زیرا میخواهیم ذائقه کودک را به سمت مصرف سبزیجات ببریم تا در آینده هم مصرف سبزیجات به یک عادت روزانه تبدیل شود، اما مادر با توجه به ذائقه خود از سبزیجات کم میکند و گوشت بیشتری در سوپ میریزد تا به اصطلاح فرزندش قوت بگیرد. چنین کاری صددرصد اشتباه است چون کودک در سنین بالاتر تمایلی به مصرف میوه و سبزی نخواهد داشت و به جای آن به مصرف غذاهای گوشتی مثل سوسیس، کالباس و... گرایش دارد.
غذای کودک را نچشید
به گفته دکتر کلانتری، مادران هنگام پختن غذاهای کمکی به هیچ عنوان نباید مزه غذا را بچشند، چون اگر تشخیص بدهند غذا کم نمک است به آن نمک میزنند و به این ترتیب مادر ناخواسته کودک را به سمت غذاهای شور ترغیب میکند و باعث میشود کودک در دوران بزرگسالی علاقه بیشتری به مصرف نمک داشته باشد. حتی توصیه ما این است که خانوادهها از همان دوران کودکی فرزندشان از آوردن نمکدان سر سفره خودداری کنند. از طرفی در دو سال اول زندگی کودک، کلیهها به طور کامل کار نمیکنند و با مصرف نمک زیاد، شاهد تجمع آب و نمک در بدن کودک و متاسفانه اختلالات کلیوی، قلبی و ریوی خواهیم بود که سلامتش را به خطر میاندازند. باید بدانید تا یکسالگی اضافه کردن نمک و شکر در غذاهای کودک ممنوع است، اما از یکسالگی به بعد، مادر باید حداکثر سه انگشت خود (مثلا انگشت شست، نشانه و میانه) را به صورت فشرده در ظرف نمک فرو ببرد و بعد از کمی فشار آرام دستش را از ظرف خارج کند. دانههای نمکی که بین انگشتان او باقی میماند، مقدار نمک مجازی است که باید در غذای کودک آن هم بعد از سن مجاز، ریخته شود.
اولین روش برخورد با بچههای بدغذا
گاهی اوقات والدین با به کار گرفتن همه توصیههای گفته شده باز هم دچار مشکل میشوند و کودکشان از خوردن بعضی از خوراکیها مثل شیر، میوه و سبزی، ماهی و... امتناع میکند. در چنین شرایطی اولین توصیه ما این است که به هیچ عنوان نباید بچه را به زور وادار کرد که فلان ماده غذایی را بخورد، بلکه تشویق کودکان به مصرف غذاهای سالم باید غیرمستقیم باشد. از طرفی خانوادهای میتواند توقع مصرف غذاهای سالم را از کودک داشته باشد که تکتک اعضای خانواده همه نوع موادغذایی را بخورند و ذائقه غذاهای خاصی نداشته باشند. به بیان دیگر نمیتوانیم غذای سرخ کرده درست کنیم و از کودک بخواهیم غذای بخارپز بخورد، در عین حال، اغلب کودکان در دو تا چهار سالگی معمولا یکی از والدین خود را به صورت ناخودآگاه الگو قرار میدهند و همه رفتارهای او را تقلید میکنند. (در بسیاری از موارد دخترها از پدر و پسرها رفتار مادر را تقلید میکنند) بنابراین توصیه ما به والدین این است که در حضور بچه همه نوع موادغذایی را مصرف کنند. در این صورت بعد از گذشت سه تا چهار هفته کودک سعی میکند همان غذاها را اگر هم قبلا دوست نداشته، امتحان کند و در بسیاری از مواقع نیز به سمت این غذاها تمایل پیدا میکند و چه بهتر که این غذاها سالم و باارزش بالا باشند، اما اگر ذائقه کودک تغییری نکرد و باز هم از خوردن سبزی، شیر و... خودداری کرد باید امیدوار باشیم که در مهدکودک شرایط بهتر شود. معمولا مربیان حرفهای مهدکودک بچههای به اصطلاح خوش خوراک را در مرکز توجه قرار میدهند و از بچههای دیگر میخواهند مانند او رفتار کنند و همه موادغذایی را بخورند. مثلا اگر بچهای شیر دوست ندارد و ببیند دوستش در مهدکودک شیر میخورد و مربیان او را تشویق میکنند، به صورت غیرارادی به سمت خوردن شیر رغبت پیدا میکند. بنابراین تاثیر گروه همسالان و اهمیت رفتن بچهها به مهد را نمیتوان نادیده گرفت.
با لجبازی بچههای بدغذا چه کنیم؟
دکتر آسیه فخریزاده، روانشناس کودک و نوجوان نیز در گفتوگو با جامجم میگوید: بسیاری از والدین بویژه مادرها سعی میکنند هنگام غذا دادن به کودک حواسش را پرت کنند، با او بازی کنند یا اینکه با تهدید مجبورش کنند، غذا بخورد. این یکی از روشهای نادرست تربیتی است چون کودک به مرور زمان از غذا خوردن زده میشود و بنای ناسازگاری میگذارد. بهترین توصیه این است که تعداد وعدههای غذایی زیاد و حجم آن کم باشد. اگر کودک بیاشتها باشد و غذای زیادی به او بدهیم از خوردن کنارهگیری میکند. همچنین باید به فرزندتان اجازه دهید خودش غذا بخورد و نگران کثیف شدن لباس و... نباشید چون این کار برایش لذتبخش است و معمولا به غذایی نه نمیگوید. حتی قرار دادن کودک (بعد از سه سالگی) در جمع کودکان دیگر در بهتر غذا خوردن او موثر است. همچنین به مرور زمان کودک باید متوجه شود که نمیتواند به هر قیمتی که خواست بازی کند و سپس غذا بخورد، بلکه غذا خوردن زمان مشخصی دارد. حتی کودک نباید حس کند مادرش بابت غذا نخوردنش نگران میشود چون در این حالت دست به انتخاب میزند و هر چیزی را نمیخورد.
نگرانی بیش از حد ممنوع
در بسیاری از مواقع کودک به دنبال بهانهگیری است و فهرست غذاهایی که نمیخورد بتدریج زیاد میشود. در واقع کودک بهانهگیر سعی دارد از غذا به عنوان ابزاری برای تسلط بر والدین استفاده کند. پس اگر فرزندتان علاقهاش را به غذایی از دست میدهد و از خوردن آن امتناع میکند به این موضوع توجهی نکنید و اجازه دهید آنچه دوست دارد بخورد و آنچه را نمیخواهد نخورد و پس از اتمام زمان غذا خوردن، ظرف غذایش را بدون هیچ اشارهای بردارید. وقتی هم کودک به خوبی غذا میخورد از او تعریف و تمجید کنید. از طرفی تا حد امکان، برای اعضای خانواده یک نوع غذا بپزید و هیچ وقت چند نوع خوراکی را به کودک پیشنهاد ندهید تا از میان آنها یکی را انتخاب کند چون این کار برایتان دردسرساز شده و ممکن است کودکتان بدغذا شود. اگر هم فرزندتان غذایش را نمیخورد، او را تا اتمام غذا سرسفره یا میز ننشانید و با او سازش کنید. مثلا بگویید: «اگه فقط چهار قاشق دیگه بخوری میتونی از سر میز بلندشی!» فراموش نکنید نگرانی بیش از حد فقط اعصابتان را به هم میریزد چون فرزندتان با یک وعده غذا نخوردن از گرسنگی نمیمیرد و سوءتغذیه نمیگیرد، پس باقیمانده غذایش را نخورید یا به او جایزهای مثل شکلات و بیسکویت ندهید چون باید بداند که اگر غذایش را نخورد چیز دیگری به جای غذا به او داده نخواهد شد.
پریسا اصولی / جامجم
جام جم سرا: در این مانورها به بچهها آموزش میدهند که چطور از خودشان در برابر زلزله مراقبت کنند یا در صورت وقوع زلزله در مدارس، چه نکات ایمنی را برای خودشان و همکلاسیهایشان رعایت کنند.
برای کشوری که روی گسل زلزله قرار گرفته است؛ طوری که گفته میشود فقط طی صد سال اخیر بیش از 135 هزار نفر بر اثر زلزله جانشان را از دست دادهاند، خیلی مهم است که دانشآموزش بداند در برابر حوادث طبیعی مثل زلزله، باید چه عکسالعمل مناسبی نشان دهد و در چنین وضعیت بحرانیای، چه کاری انجام بدهد که هم امنیت خودش تامین شود و هم امنیت دیگران را به خطر نیندازد.
امسال هم مانور زلزله در مدارس به مناسبت «روز ایمنی در برابر زلزله در مدارس» یعنی هشتم آذر برگزار میشود و هماکنون شانزدهمین دوره این مانور سراسری با شعار «آیا مدرسه من در برابر زلزله ایمن است؟» هشتم آذر در مدارس سراسر کشور آغاز به کار کرده است.
معاون پیشدبستانی و دانشآموزی سازمان جوانان هلال احمر هم درباره اهداف مانور امسال به فارس توضیح داده است که این مانور با هدف کاهش خسارات جانی و مالی ناشی از زلزله به وسیله ارتقای فرهنگ ایمنی و مقاومسازی، ایجاد و ارتقای مهارتهای فردی و جمعی جوامع دانشآموزی و واکنش صحیح و سریع در برابر زلزله و استفاده کاربردی و عملی از آموختههای نظری دانشآموزان برگزار میشود.
در این مانور، نحوه انتقال مصدوم، نحوه جایگیری مناسب در ساختمان در حین زلزله و اقدامات ایمنی پس از حادثه به دانشآموزان آموزش داده میشود.
اما سوالی که پیش میآید این که آیا با وجود اینکه هر سال برای دانشآموزان سراسر کشور این مانور سراسری برگزار میشود، آیا دانشآموزان این مانورها را جدی میگیرند یا چند درصد دانشآموزان قدیم و جدید از برگزاری این کلاسهای آموزشی و مانورهای مقابله با زلزله، چیزی به خاطرشان مانده است و به آن به دید کاربردی نگاه میکنند؟
آموزشها با نوع بنای مدرسه، متناسب شود
احتمالش نزدیک به صفر است که یک دانشآموز تهرانی در مدرسه کپری درس بخواند، اما اینگونه مدارس ناایمن در استان کرمان و سیستان و بلوچستان، راحت پیدا میشود.
محمد فرید لطیفی، معاون سازمان مدیریت بحران کشور در گفتوگو با جامجم با اشاره به همین تفاوت سازههای مدارس در نقاط مختلف ایران میگوید: چون سازههای مدارس کشور با یکدیگر فرق دارد، بنابراین باید شکل آموزشهایی که در این مانورها به دانشآموزان ارائه میشود، با یکدیگر فرق داشته باشد.
بازنگری در ارائه آموزشها، الزامی است که به اعتقاد لطیفی میتواند خروجی آموزشها در مانور زلزله را کاربردیتر کند.
به گفته این مقام مسئول، نمیشود برای آموزش مقابله با زلزله در مدارس، فقط با یک نسخه واحد در همه مدارس کشور آموزش داد، بلکه نحوه جاگیری و پناه گرفتن در هر مدرسه با مدرسهای دیگر متفاوت است. مثلا وقتی بنای مدرسهای از خشت و گل باشد، پناه گرفتن زیر میز اشتباه است، زیرا پس از زلزله ممکن است بنای ساختمان کاملا فرو بریزد، اما اگر بنای مدرسهای ایمن باشد، قرار گرفتن زیر میز میتواند به دانشآموز کمک کند تا در برابر زلزله، آسیب کمتری ببیند.
محمد شکرچیزاده، معاون وزیر راه، مسکن و شهرسازی هم در گفتوگو با جامجم، ماهیت کلی اجرای این مانورها را مفید میداند و بر این عقیده است که دانشآموز حتی این اطلاعات و آموختههای مفید را به خانواده اش هم منتقل میکند.
رئیس مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی در تفاوت ساختمانهای مدارس کشور، اضافه میکند: معمولا مدرسههای چندطبقه به نسبت مدارسی که تعداد طبقات کمتری دارند، در برابر زلزله آسیبپذیرترند و بههمین دلیل، آموزش به دانشآموزان با توجه به ساختمان مدرسهای که در آن درس میخوانند باعث میشود که آمادگی بچهها برای مقابله با زلزله بالاتر برود و آنها در برابر این حادثه، هوشیارتر عمل کنند.
مانور به درد مدارس فرسوده میخورد؟
همین چند وقت قبل بود که وزیر آموزش و پرورش به فارس اعلام کرد که حدود یکسوم مدارس کشور به مقاومسازی و ایمنسازی نیاز دارد و برخی فضاهای مدرسه هم به تخریب و بازسازی مجدد نیاز مبرم دارند.
بسیاری از این مدارس فرسوده، عمری بیش از بیست تا سی سال دارند که خیلی از آنها در صورت وقوع زمینلرزهای ضعیف، چندان دوام نمیآورد.
علیرضا سعیدی، دبیر جمعیت کاهش خطرات زلزله ایران در گفتوگو با جامجم تاکید میکند که مانور آمادگی در برابر زلزله، دردی از مدارس فرسوده کشور دوا نمیکند.
سعیدی توضیح میدهد که وقتی بنای مدرسهای فرسوده است و از ایمنی کافی برخوردار نیست، باید به دانشآموز یاد دهید که هنگام وقوع زلزله در کدام نقطه ساختمان قرار بگیرد، زیرا برای ساختمانهای ناایمن به محض وقوع زلزلهای مخرب، کل ساختمان فرو میریزد و دیگر راهی برای فرار وجود ندارد که دانشآموز بخواهد در زیر میز یا چارچوب در قرار بگیرد.
یعنی به گفته سعیدی، وقتی آموزشهای ایمنی در مقابل زلزله اهمیت دارد که ساختمان بهطور کامل فرو نریزد و فرصتی برای پناه گرفتن وجود داشته باشد. مثلا در مدارس ایمن باید به دانشآموزان یاد داد که درصورت وقوع زلزله در چارچوب در، زیر میز یا کنار ستون بروند تا از خطر پرتاب اشیای آویخته به دیوار در امان بمانند و حتی مسئولان مدرسه میتوانند نقاط ایمن کلاس و راهرو را با رنگ سبز و نقاط ناایمن را با رنگ قرمز برای دانشآموزان مشخص کنند، اما برای مدرسهای که با یک زلزله، فرو میریزد، این آموزشها اتلافوقت است.
اهمیت ایمن سازی مدارس فرسوده برای مقابله با زلزله، نکتهای است که رئیس مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی هم روی آن تاکید دارد و میگوید: با وجود فرسودگی برخی مدارس در کشور، باید ایمنسازی و نوسازی مدارس کشور در اولویت دولت قرار داشته باشد. گرچه طی سالهای اخیر، تلاشهای زیادی برای نوسازی مدارس شده، اما موضوع اینجاست که برای ایمن سازی همه مدارس فرسوده در برابر خطر زلزله، به تخصیص اعتبار کافی نیاز است.
معاون سازمان مدیریت بحران کشور هم تاکید میکند که با وجود طول عمر بیست تا سی ساله برخی مدارس و با توجه به اینکه آییننامههای ساخت و ساز اصولی در بسیاری از مدارس فرسوده رعایت نشده، بنابراین واجب است همزمان با برگزاری چنین مانورهایی، مقاومسازی ساختمان مدارس برای کاهش خطرات زلزله هم در اولویت قرار گیرد.
بچهها را با شرایط واقعی آشنا کنیم
تجربه زلزلههای بزرگی مثل زلزله ویرانگر بم نشان داد که زمان وقوع زلزله، بسیاری از امکانات ایمنی که قبل از زلزله در دسترس مردم بود، در زمان وقوع زلزله بهصورت بیاستفاده رها میشود.
مثلا بهرهبرداری از امکاناتی مثل آتشنشانی و اورژانس در زمان وقوع زلزله، معمولا با کندی و تاخیر طولانی مواجه است. یعنی نباید انتظار داشت وقتی ساختمانها بر اثر زلزله فرو ریختهاند و حرکت خودروها در خیابانها مختل شده است، اورژانس در مدت زمان هشت دقیقه بر بالین بیمار برسد یا آتشنشانی بلافاصله به محل حادثه برسد.
دبیر جمعیت کاهش خطرات زلزله ایران هم عنوان میکند که باید در مانورهای زلزلهای که در مدارس برگزار میشود، آموزشها طوری به دانشآموزان ارائه شود که با واقعیتهای زمان وقوع زلزله مطابقت داشته باشد.
اینکه در مانورها، چند دانشآموز با برانکارد دانشآموز دیگری را جابهجا میکنند، اتفاقی است که به گفته سعیدی، به دور از واقعیت است و چنین اتفاقی در زلزلههای واقعی اتفاق نمیافتد، بلکه باید به دانشآموز یاد داد که در وهله اول مسئول جان خودش است و در وهله دوم، اگر دانشآموز مقاطع بالاتر است، چند دانشآموز کمسن و سالتر را هم کمک کند.
بهترین نقطه پناه گیری در مدرسه از دید این مدرس آواربرداری، حیاط مدرسه است؛ البته به شرطی که حیاط مدرسه وسیع باشد و همچنین دانشآموزان در جایی جمع شوند که در آن چاه فاضلاب و خطر سقوط در آن وجود نداشته باشد.
همچنین به دلیل اینکه احتمال تاخیر در رسیدن نیروهای امدادی وجود دارد، سعیدی پیشنهاد میدهد که در مانورهای زلزله، خانوادهای دانشآموزان و بخصوص همسایههای مدرسه حضور داشته باشند، چون تجربه نشان داده است بهترین امدادگر دانشآموزان در مدارس در حین وقوع زلزله، همسایههای مدرسه هستند که میتوانند نقش مهمی در زنده ماندن بچهها داشته باشند.
ساخت درهای کلاس و راهروهای مدارس به صورتی که از بیرون باز شود، حرکت از سمت دیوار راهپلهها و نه حرکت در کنار نردههای راهپله، توجیه کردن بچهها به نحوی که آماده باشند تا مدت زمان 24 ساعت هم منتظر رسیدن نیروهای امدادی باشند و هشدار به بچهها درباره پسلرزهها و تاکید بر اینکه که پس از وقوع زلزله اول، دوباره به کلاس درس برنگردند، نکات دیگری است که میتواند جان دانشآموزان را در برابر وقوع زلزله احتمالی، نجات دهد.
امین جلالوند / گروه جامعه
بریا پنج دلیل را سبب افزایش بیادبی در کودکان و در نتیجه حرف گوش نکردن آنها میداند:
۱-الگوی خوبی نبودید:
شما باید الگوی خوبی در زمینه گوش کردن باشید. به کودک نشان دهید که شنونده خوبی هستید تا او هم به حرفهای شما گوش دهد.
۲-جملاتتان با کلماتی مثل اگر، تو و چرا شروع میشود:
وقتی جمله را با این ۳ کلمه شروع میکنید در واقع کودک تمایلی به شنیدن ندارد و از شما رویگردان میشود به این علت که این کلمات تهدید آمیز هستند؛ به طور مثال، اگر غذایت را نخوری، کتک میخوری!
۳-بدون اینکه توجهش را جلب کنید صحبت میکنید:
گاهی بچه به شما گوش نمیکند یا به حرفهای شما توجهی نشان نمیدهد، چون تمرکز ندارد. وقتی میخواهید با او صحبت کنید ابتدا مطمئن شوید که توجه او را جلب کردهاید. برای این کار با مهربانی و به آرامی صورت او را بالا نگه دارید که به چشمان شما نگاه کند و در ابتدای صحبت کردن از جملاتی نظیر این استفاده کنید: «لطفا به من گوش کن.»
۴-به جای حرف زدن از او سوال میپرسید:
اگر میخواهید بچه از قوانین خانه و خانواده شما اطاعت کند درخواست خود را صریح و بدون سوالی کردن آن به کار ببرید؛ به طور مثال به جای اینکه بگویید: «میخواهی حمام کنی؟» بگویید: «الان وقت حمام کردن است، لطفا برو حمام.»
۵-نتیجه و پیامدهای کارش را مشخص نمیکنید:
اگر مطمئن هستید که بچه درخواست شما را شنیده، اما هنوز میخواهد آن را نادیده بگیرد لازم است در چنین مواقعی پیامد کارش را برایش توضیح دهید. شما میتوانید درخواست خود را با نتیجه و پیامدش همراه کنید. به طور مثال بگویید: «میدانم میخواهی بروی بیرون بازی کنی، اما اول باید غذایت را تمام کنی.» اگر همچنان به بیرون رفتن اصرار کرد بدون اینکه به حرف شما گوش کند، میتوانید بگویید: «متاسفم تو کل غذایت را هنوز نخوردهای» بنابراین این اصرار شما به او نشان میدهد که از او انتظار دارید حتما به حرفتان گوش کند. (خراسان به نقل از ایسنا)
910
آژانس دارویی اروپا (EMA) در بیانیهای اعلام کرد که برای کودکان زیر ۱۲ سال نباید کدئین تجویز شود و همچنین مادران شیرده به دلیل اثرات سوء کدئین روی نوزادانشان باید از مصرف این دارو پرهیز کنند.
براساس محدودیتهای مصرف دارویی که در سال ۲۰۱۳ میلادی از سوی این سازمان ارائه شد، به طور کلی مصرف این دارو فقط برای تسکین درد در افراد بالای ۱۲ سال مجاز است و آن هم تنها در مواردی که جایگزینهایی نظیر «پاراستامول» یا ایبوپروفن بیتأثیر باشند.
این آژانس هشدار داد کدئین مخدری است که میتواند در بدن به مورفین تبدیل شود و به همین خاطر نباید برای کودکان زیر ۱۲ سال تجویز شود.
به گزارش روزنامه گاردین، یکی از عوارض جانبی مهم این دارو برای کودکان بروز مشکلات تنفسی جدی است؛ از این رو بویژه بزرگسالانی که دچار مشکلات تنفسی هستند باید از مصرف داروی مذکور پرهیز کنند. (ایسنا)
ممکن
است فکر کنید که این هم بخشی از روند رشد کودک است و باید این مراحل را
پشت سر بگذارد. اما متخصصان معتقدند به هیچ وجه نباید از کنار قلدری کودکان
و قربانیانش سرسری گذشت.
بلکه نیاز است که والدین و اولیای مدرسه
مداخله کنند تا جلوی این کار گرفته شود. لابد میپرسید برای کودکتان که
قربانی قلدری شده است چه باید بکنید. مقاله این هفته در همین مورد نوشته
شده است:
اگر کودکتان به شما گفت که قربانی قلدری شده است، هر چقدر هم که ناراحت شدید، آرامش خود را حفظ کنید و حمایت از او را فراموش نکنید.
کودکان
بیشتر وقتها تمایلی ندارند که درباره قلدری با والدینشان صحبت کنند.
آنها از اتفاقاتی که روی داده است، احساس شرمندگی میکنند و نگران هستند
که مبادا والدینشان از آنها ناامید شوند.
گاهی کودکان تصور میکنند این مشکل به خاطر اشتباه آنها روی داده است و اگر به گونه دیگری رفتار میکردند، این اتفاق نمیافتاد.
گاهی
از این مسئله نگراناند که اگر کودک قلدر دریابد که آنها مشکل را با فرد
دیگری در میان گذاشتهاند، اوضاع بدتر از پیش شود. عدهای دیگر نگران
هستند که مبادا والدینشان حرف آنها را باور نکنند و اقدامی برای رفع
مشکل انجام ندهند یا آنها را وادارند به مقابله و مبارزه با کودک قلدر
بپردازند، در حالی که به شدت از او میترسند.
کودکتان را به خاطر
آن که آنقدر شجاعت داشته است که مسئله را با شما در میان بگذارد، تحسین و
تشویق کنید. به او گوشزد کنید که تنها نیست و بسیاری از کودکان در این سن
قربانی قلدری بودهاند.
تاکید کنید که کودک قلدر است که رفتاری
نادرست انجام میدهد، نه او. به کودکتان اطمینان کامل بدهید که مشکل را با
هم فکری خودش حل خواهید کرد.
قلدری از نوع جدید
امروزه
با پیشرفت تکنولوژی مدلهای جدیدی از قلدری هم اضافه شده که لازم است شما
در مورد آنها هشیار باشید تا خدای نکرده فرزندتان از این روشها مورد
مزاحمت و قلدری قرار نگیرد.
یکی از این مدلها دریافت پیامکهای
ناجور وگاهی تهدیدآمیز از طرف افراد ناشناس است و اگر فرزند شما گوشی تلفن
همراه داشته باشد ممکن است از این طریق قربانی شود.
روش دیگر از
طریق شبکه جهانی است. ممکن است افرادی با فرستادن تصاویر ناشایست و یا
نامههای الکترونیکی تهدید آمیز، فرزند شما را آزار دهند.
اگر
متوجه شدید فرزندتان از چنین چیزهایی رنج میبرد، لازم است حتماً با او
صحبت کرده و او را راهنمایی کنید و در ضمن میتوانید از چنین افرادی شکایت
کرده و مسیر ارتباطی آنها را مسدود کنید.
از فرزندتان بخواهید که
تنها پیامکها و ایمیلهایی که از افراد شناخته شده به او میرسد را باز
کند و هرگز به افراد سود جو پاسخ نداده و نامههای آنها را بیجواب بگذارد.
گاهی
هم ممکن است این فرد سود جو از کسانی باشد که فرزند شما او را میشناسد،
در این حالت هم لازم است به فرزندتان یاد بدهید که او را از لیست دوستانش
حذف کرده و راه ورود نامههای او را به صندوق الکترونیکی فرزندتان سد
کنید.
یادتان باشد به خاطر این مشکل کودکتان را از دسترسی به
رایانه کلا محروم نکنید، بلکه سعی کنید با نظارت صحیح مشکل پیش آمده را حل
کرده و از تکرار آن پیشگیری کنید.
قلدری جسمی
یکی
از شناخته شدهترین روشهای قلدری، قلدری جسمی است. در فیلمها زمانی که
میخواهند بچه قلدری را در مدرسه نشان دهند، قلدری فیزیکی را نمایش
میدهند؛ کودکی که به زور از همکلاسیهای خود پول میگیرد.
باید
توجه داشت که این نوع قلدری موارد دیگری را نیز شامل میشود، از جمله: به
زورگرفتن و تصاحب وسایل همکلاسیها یا کتک زدنشان. البته منظور از کتک زدن
این نیست که کودک قربانی لزوماً با صورتی کبود به خانه میرود.
گاه
کبودیهای جزیی بر اثر نیشگون گرفتن یا سرخیهایی در پشت کودک، میتواند
تنها نشانههای این ماجرای ناراحت کننده باشد. البته بعضی وقتها مثل
زمانی که دختری موی همکلاسی خود را میکشد تا او را وادار به انجام کاری
کند، این نشانههای جسمی غیرقابل رؤیت هستند.
بهتر است بدانید
معمولا پسران قلدری را به شکل فیزیکی و کلامی نشان میدهند ولی دختران به
صورت مسخره کردن، توهین کردن، غیبت و درگوشی صحبت کردن در مورد دیگری و
مانع فعالیت او شدن، نشان میدهند.
مقابله به مثل نکند
ممکن
است فکر کنید در این شرایط دعوت کردن کودک به تلافی و مبارزه با کودک
قلدر، روش مناسبی است. جدای از این، به یقین شما از عذاب کشیدن کودکتان
عصبانی هستید و ممکن است او را را تشویق کرده باشید که در مقابل کودک قلدر
بایستد. یا ممکن است نگران باشید که کودک قلدر باز هم فرزندتان را آزار
دهد.
اما یادتان باشداز فرزندتان بخواهید به مبارزه یا تلافی با
کودک قلدر نپردازد. این رفتار میتواند به سرعت به خشونت، بروز مشکل و حتی
جراحات جدی بیانجامد. بهترین راه آن است که او را ترغیب کنید از مشکل دوری
کند، از دیگران کمک بخواهد و مسئله را با یک بزرگسال مطرح کند.
رفتار را بشناسد
به
کودکتان حتی قبل از این که قربانی قلدری شود یاد بدهید که این مساله را
جدی بگیرد و از در میان گذاشتن آن با شما نترسد، به او بگویید که این مشکل
را میفهمید و به او کمک خواهید کرد در چنین شرایطی مسالهاش را حل کند.
فرزندتان باید بداند که شما او را سرزنش نخواهید کرد.
با اجرای
نمایشها و بازی به او یاد بدهید که با این گونه افراد قلدر چگونه باید
برخورد کند. در این بازیها میتوانید با خنده و شوخی وضعیتهای ناراحت
کنندهای را که ممکن است برایش پیش بیاید با هم بررسی کرده و پاسخهای
متفاوتی را که میتواند به فرد زورگو بدهد با هم تمرین کنید.
اعتماد به نفس بدهید
اگر
فرزندتان قربانی تمسخر دیگران شده و از گروههای بچهها کنار گذاشته
میشود، ممکن است در این شرایط اعتماد به نفس او جریحهدار شده باشد.
با
قرار دادن کودکتان در شرایط مناسب به او کمک کنید که در محیطهای دیگر
دوستان خوبی پیدا کند که به او اهمیت میدهند و مسخرهاش نمیکنند.
با
پیدا کردن دوستهای تازه او نه تنها اعتماد به نفسش را دوباره به دست
میآورد بلکه متوجه میشود که اشتباه از مسخره کنندهها بوده است.
گاهی
حتی ممکن است لازم باشد فرزندتان را از کلاس یا فضایی که مورد قلدری قرار
گرفته خارج کنید و یا فعالیتی که باعث شده او آزار ببیند را تعطیل کنید.
البته دقت کنید که خیلی از کودکان برای اینکه از فضای مورد نظر خارج نشوند، رنجهایشان را از والدین پنهان میکنند بنابر این دراین باره بهتر است نظر خود کودک را هم بپرسید و با اولیای مدرسه در میان بگذارید.
همیشه کنار کودک باشید
حتی
اگر کاملاً نمیتوانید مشکل فرزندتان را حل کنید، به او نشان دهید که در
کنار او هستید و در همه حال از او حمایت خواهید کرد. یادتان باشد فرزندتان
از شما انتظار دارد حرفهای او را بشنوید و با او همدردی کنید.
پس
اگر از وضع پیش آمده عصبانی هستید، برای عکسالعمل نشان دادن عجله نکنید و
بگذارید فرزندتان تمام ماجرا را برایتان تعریف کند و آنوقت به فکر چاره
باشید.
یادتان باشد ممکن است عکس العملهای هیجانی شما باعث شود
فرزندتان از گفتن ادامه حقیقت خودداری کند و یا از درمیان گذاشتن مشکل با
شما پشیمان شود. پس حساب شده عمل کنید.
از کودک راه حل بخواهید
برای
اینکه مطمئن شوید فرزندتان در برابر مساله آمادگی دارد میتوانید از او
بپرسید که اگر این مشکل دوباره تکرار شد، او دفعه آینده چه خواهد کرد و به
فرد قلدر چه خواهد گفت؟
پاسخ کودک را رد نکنید، بلکه به او کمک
کنید تا بتواند پایان ماجرا را با آن روش پیش بینی کند و خودش متوجه شود که
این راه حل مناسبی هست یا خیر.
با این کار کودک نه تنها خواهد
توانست خودش مشکلش را حل کند بلکه اعتماد به نفسش هم بیشتر خواهد شد. زیرا
این خودش بوده که توانسته راه حل مناسب را پیدا کند، نه شما! و این مهارتی
است که تا پایان عمر با او خواهد بود.
اگر کودک حرفی درباره
مشکلی که برایش پیش آمده نمیزند و شما خودتان شک کرده و سپس متوجه
شدهاید که او قربانی قلدری شده است، باز هم او را دعوا نکنید.
میتوانید
از کسی که فرزندتان با او راحتتر است مثلا برادر و خواهر بزرگترش و یا
حتی مشاور و معلمش کمک بگیرید. یادتان باشد تا او احساس امنیت و آرامش
نکند نمیتواند این مشکل و مشکلات دیگرش را با شما در میان بگذارد
بنابراین تنها کاری که باید بکنید این است که به او اطمینان دهید که
درامان است و شما اجازه نخواهید داد هیچ کس به او آسیبی برساند.
اشتباهی
که خیلی از والدین می کنند این است که فکر میکنند معلم و اولیای مدرسه
از اینکه فرزندشان مورد آزار قرار گرفته باخبرند. در حالی که اغلب اوقات
افراد قلدر میدانند کی و چگونه این کار را انجام دهند که معلم و ناظم
متوجه نشوند.
بنابراین اگر فرزندتان قربانی قلدری قرار گرفت حتماً
مسأله را با معلم و مدرسه در میان بگذارید تا آنها هم بتوانند وظیفه خود
را در برابر فرزند شما و دیگر کودکان انجام دهند و بر فرد قلدر بیشتر
نظارت کنند تا نتواند خطایش را دوباره تکرار کند.
از قلدر دوری کند
به
فرزندتان یاد بدهید بدون اینکه با قلدر درگیر شود از او دوری کند به این
صورت که قاطعانه در چشمان او نگاه کرده و از قلدر بخواهد که به رفتار خود
پایان دهد و سپس صحنه را بدون این که بدود، با آرامش ترک کند.
فرار
کودک قلدر را جریتر میکند. با فرزندتان روشهایی را تمرین کنید که به
کمک آنها رفتارهای ناپسند فرد قلدر را نادیده بگیرد، واکنشی نشان ندهد ولی
به بزرگترها گزارش بدهد.
به او بفهمانید که با بی توجهی به قلدر،
نشان میدهد که وجود او برایش مهم نیست. در نهایت، قلدر به احتمال زیاد
از ایجاد مزاحمت برای او خسته خواهد شد.
از فرزندتان بخواهید اگر
کودک قلدر، نزدیک دستشویی است از دستشویی دیگری استفاده کند یا هنگامی که
تنهاست به حیاط نرود. همیشه همراه دوستانش باشد تا با کودک قلدر تنها
نماند. در سرویس مدرسه، راهرو یا زنگ تفریح (هر جا که کودک قلدر حضور دارد)
همراه یکی از دوستانش باشد.
خشمش را کنترل کند
خشمگین شدن از کودک قلدر طبیعی است، اما این مسئله، هدف کودکان قلدر است. این رفتار، سبب میشود کودک قلدر احساس قدرت بیشتری بکند.
به
فرزندتان یاد بدهید که از گریه کردن، سرخ شدن یا ناراحت شدن در مقابل فرد
قلدر خودداری کند. این کار نیاز به تمرین فراوان دارد، اما مهارتی کارآمد
است که کودک قلدر را پس میراند.
گاهی اوقات، تمرین روشهای کنترل عصبانیت مانند شمردن از یک تا ده، نفس عمیق کشیدن یا ترک محل، مفید است. گاهی بهترین راه حل آن است که به کودک یاد بدهید چهرهای سرد و بی احساس به خود بگیرد تا هنگامی که خطر رفع شود (لبخند زدن یا خندیدن میتواند کودک قلدر را خشمگینتر کند).
بیتوته
داستانی از لتونی
هر روز زن پدر به شوهرش میگفت:زندگی با بچههای سرکشی که رفتارهای ناپسندی دارند، بسیار دشوار اســت بهویژه اگر راهکارهای پدر و مادر کارآیی خود را در قبال رفتار بد کودک از دست داده باشد.
زندگی با بچههای سرکشی که رفتارهای ناپسندی دارند، بسیار دشوار اســت بهویژه اگر راهکارهای پدر و مادر کارآیی خود را در قبال رفتار بد کودک از دست داده باشد. همین موضوع بهانهای شد تا با مرور چهار رفتار ناپسند و شایع در میان کودکان از روشهای مدیریت و مهار این رفتارها آگاه شویم. با ما همراه باشید.
* بچههای لجباز
رفتار کودک را ریشهیابی و تحلیل کنید
لجبازی از جمله رفتارها و واکنشهایی اســت که معمولا در کودکان با گریهکردن، جیغ کشیدن، فحش دادن یا تخریب اشیا یا آسیب زدن به کودک دیگر بروز پیدا میکند. به اعتقاد برخی از روانشناسان کودک، لجبازی غالبا در شرایطی که کودک اعتماد به نفس کافی ندارد و مدام همسالان خود را از خود برتر میبیند بروز میکند و گاهی کودک این رفتار را با الگو گرفتن از والدین اجرا میکند. برای مواجهه با کودکی که برای جلبتوجه دست به دامن لجبازی شده چند راه پیش رو دارید.
باید ببینید هدف او از لجبازی جلب توجه اســت یا اینکه واقعا مشکلی دارد؟ در این صورت دو راه پیشرو دارید:
گام اول:
اگر
هدفش از لجبازی جلب توجه اســت میتوانید بهراحتی او را مهار کنید؛ مثلا
اگر از او خواستید کاری انجام دهد و او بر سر انجام آن لجبازی کرد با این
لفظ دوباره از او درخواست کنید که« اگر تونستی این کار رو بکنی؟» یا «اگر
تونستی یک شوت محکم بزنی؟» در این شرایط کودک لجباز اگر به دنبال جلب توجه
باشد با انجام این کار به دنبال هدفش میگردد.
گام دوم
اما
اگر کار پیچیدهتر از این حرفهاست و او با شما همراهی لازم را ندارد،
باید طی چند مرحله حالتهای او را بررسی کنید و ببینید آیا لجبازی عادت
ثانویه او شده یا با این کار احساس آرامش میکند؟ شاید تفکیک این مسائل
برایتان سخت باشد که در این صورت میتوانید از مشاور کودک کمک بگیرید.
گاهی هدف کودک از لجبازی جلب توجه اســت
* بچههای حاضرجواب
فهرستی از جملات جایگزین آماده کنید
وقتی
از حاضرجوابی کودکان حرف میزنیم مقصودمان زمانهایی اســت که از کودک
پاسخگویی سریع و واکنش بیادبانه مانند زباندرازی، حاضرجوابی و انواع و
اقسام شکلکها را میبینیم. مصداق این کودکان پسربچهای اســت که وقتی بشقاب
شلغم یا سوپ روبهرویش اســت، میگوید: «من از شلغم متنفرم! مزخرفه» یا
دختربچهای اســت که وقتی از او میخواهید در تمیز کردن اتاقش شما را همراهی
کند به شما میگوید: «دوست دارم اتاقم کثیف باشه. اگر ناراحت میشی خودت
تمیز کن». در این شرایط چه باید کرد؟ گاهی بچهها متوجه نیستند که اینطور
صحبت کردن آنها بیادبی و حاضرجوابی تلقی میشود. اما برای مهار کردن این
رفتار راهحلهایی وجود دارد که امتحان کردنشان خالی از لطف نیست.
رفتارهای جایگزین را به او آموزش دهید. با او درباره رفتارش صحبت کنید و
بگویید جملاتی که استفاده میکنی مودبانه نیست و بهتر اســت از جملات دیگری
استفاده کنی. برایش جملات جایگزین را تکرار کنید.
به او بگویید به جای آنکه بگوید شلغم مزخرف اســت میتواند بگوید میلی به شلغم ندارد یا چطور میشود شلغم را مزهدار کرد یا به جای آنکه بگوید من اتاق کثیفم را دوست دارم میتواند بگوید که الان برای تمیز کردن اتاق آمادگی ندارد یا چند ساعت دیگر این کار را انجام میدهد.
دومین راه این اســت که مراقب باشید در برابر بیادبی او خشمگین نشوید و تنها به او نشان دهید که در این شرایط با او صحبت نمیکنید. او را برای مدتی تنها و به حال خود بگذارید تا درباره رفتارش فکر کند در صورتی که او رفتارش را در موقعیتهای مشابه تکرار کرد در برابر خواستههایش قاطعانه «نه» بگویید و این شیوه را تا زمانی ادامه دهید که از او رفتاری مناسب ببینید.
* بچههای گستاخ
قاطع و مصمم برخورد کنید
میان جملات و رفتارهای گستاخانه و کلمات و رفتارهایی که ناشی از ابراز صادقانه واقعیتها یا نیازهای کودک اســت، مرز باریکی وجود دارد بنابراین پیش از هر چیز باید این دو را به خوبی از هم تفکیک کنید. برای مثال جملاتی مانند «از این رنگ لباس خوشم نمیآید» یا «صدایتان هنگام صحبت کردن با تلفن خیلی بلند و آزاردهنده اســت» در گروه جملات یا رفتارهای گستاخانه قرار نمیگیرند چون کودک شما تنها صادقانه انتظاراتش را با شما در میان میگذارد اما برای آنکه با مصادیق رفتارهای گستاخانه آشنا شوید این فهرست را به ذهن بسپارید. بددهانی، پرخاشگری فیزیکی مانند پرت کردن اشیا، مسخره کردن فیزیکی یا کلامی، بیتفاوتی و بی توجهی ازنشانه های رفتارهای گستاخانه در کودک شما اســت.
در برخورد با کودک گستاخ قدم اول آن اســت که برخی از نیازهای کودک را بیپاسخ بگذارید؛ مثلا به او بگویید به خاطر رفتار غیر قابل قبولت دیگر نمیتوانم برای آخر هفته تو را به پارک ببرم. به قولتان وفادار باشید حتی اگر کودک درباره رفتار زشتش عذرخواهی کرد، این کار را انجام ندهید اما بابت عذرخواهیاش با او مهربان باشید و از او تشکر کنید اما به او بفهمانید که پیامد کار نادرست را باید تجربه کند.
* بچههای دروغگو
تمرین کنید تا دروغ نگویید
اگر کودکتان زیاد دروغ میگوید باید زنگ خطر را به صدا درآورید و اول از همه به رفتارهای خود و همسرتان توجه کنید. کودک شما بیشتر آداب و رسوم زندگی و رفتارهای درست و غلط را با الگوبرداری از شما یاد میگیرد. در مرحله بعد از کودکتان بخواهید که با شما صادق باشد. برایش توضیح دهید دروغگویی چطور میتواند خودش و شما را به دردسر بیندازد. وقتی آنها را در موقعیتی غافلگیر میکنید که دروغ گفتهاند وجدانشان را با پرسیدن سوالهایی اخلاقی بیدار کنید.
به او بگویید آیا دروغ گفتن کار درستی اســت؟ اگر همیشه همه اعضای خانواده به هم دروغ بگویند چه میشود! از داستانها و قصههایی که مفاهیم دروغگویی در آنها نهفته اســت، استفاده کنید. علت دروغگویی کودکتان را به خوبی درک کنید. گاهی بعضی از بچهها برای پنهانکاری دروغ میگویند و گاهی برای شاد کردن دل والدین مثل وقتی که کودکی با توپ شیشه آینه را میشکند و آن را گردن برادرش میاندازد. در این شرایط باید به کودکتان آموزش دهید که اگر راستش را با شما در میان بگذارد، شما کمتر عصبانی میشوید. علاوه بر این میتوانید برای دروغگویی هم جریمه مشخص کنید؛ مثلا اگر کودکتان به دروغ به شما میگوید مشقهایش را نوشته اما ساعت 9شب متوجه میشوید ننوشته میتوانید او را به خاطر ننوشتن مشقهایش برای یک روز از تماشای برنامه کودک محروم کنید و یک روز دیگر هم این جریمه را به خاطر دروغگویی تمدید کنید.
منبع:مجله سیب سبز/برترین ها
آخرین آمار منتشر شده در انگلیس نشان میدهد، بچههای 4 تا 10 ساله، سالانه حدود 22 کیلو قند مصرف میکنند که معادل وزن یک کودک 5 ساله اســت.
آخرین آمار منتشر شده در انگلیس نشان میدهد، بچههای 4 تا 10 ساله، سالانه حدود 22 کیلو قند مصرف میکنند که معادل وزن یک کودک 5 ساله اســت.
از والدین خواسته شده مراقب تغذیه فرزندشان باشند و حتی از اپلیکیشن جدید Sugar Smart استفاده کنند که با اسکن بارکد محصولات، میگوید حاوی چه میزان قند هستند.
فیلمی کوتاه هم منتشر شده تا آگاهی مردم از خطرات مصرف زیاد قند را بالا ببرد. آمار سال 2013 نشان میدهد، تقریباً یک سوم 5 سالهها و نصف 8 سالههای انگلیس مشکل پوسیدگی دندان دارند.
اما خرابی دندان تنها آسیبی نیست که قند زیاد به بدن می زند. با توجه به این که هر کودک تقریباً 3 برابر میزان توصیه شده، قند مصرف میکند، خطر چاقی و دیابت آنها را تهدید میکند. چاقی در حال حاضر سالانه 5.1 میلیارد پوند هزینه روی دست تأمین اجتماعی انگلیس میگذارد که پیش بینی میشود این عدد در سال 2050 تقریباً دوبرابر شود.
سلامانه