هوش عاطفی قوه بسیار مهمی در پیشبرد زندگی است. شناخت هوش عاطفی و بالابردن هوش عاطفی باعث موفقیت در روابط اجتماعی و رسیدن به هدف هاست
تعاریف مختلفی برای درک معنای درست هوش عاطفی ارائه شده است اما تعریف اصلی آن چیست و چگونه در زندگی ما کاربرد دارد؟
هوش عاطفی (Emotional Intelligence) در واقع به معنای قوهی توانایی درک و همراهی احساس، عواطف و نیازهای روحی خود و دیگران است و همچنین شامل توانایی مدیریت اضطراب،استرس، تنش و بحرانهای روحی نیز میشود. افرادی که دارای میزان بالایی از این قوه هستند، میتوانند احساسات خود را به خوبی تحت کنترل قرار دهند و به دیگران در مدیریت عواطف و هیجانات خود کمک کنند. در ادامه به بررسی دقیق و جزئی تمام ابعاد، انواع و کیفیت آن میپردازیم.
هوش فردی شامل توانایی درک هر فرد نسبت به احساسات درونی خود و توانایی مدیریت آنها، به این معنا که شخص با اعتماد به نفس لازم بتواند کنترل بالایی نسبت به نیازهای عاطفی خود، به صورت شخصی و اجتماعی داشته باشد.
این نوع از هوش اجتماعی شامل توانایی درک احساسات افراد مختلف در اجتماع میباشد. افرادی که همواره توسط دیگران به عنوان گوش شنوا انتخاب میشوند و تاثیرات زیادی بر افکار و احساسات دیگران دارند دارای هوش عاطفی بین فردی بالایی میباشد.
دارا بودن این چهار مهارت نیاز به تمرکز و تمرین برای کسب دارد و در صورت بالا بردن این مهارتها در خود، شخص میتواند در مراحل و مسائل مختلف اجتماعی به موفقیتهای چشمگیری دست پیدا کند. به این صورت که اگر دقت کنید میبینید که بالا بردن هوش عاطفی به دلایل زیادی اهمیت دارد. به طور مثال برای شغل شما به شدت مورد نیاز است چون باعث میشود وظیفهای که به شما محول شده است را تا اتمام کامل کنار نگذارید. این هوش به شما اجازه میدهد که هدفمند باشید و حتی توانایی رهبری و انگیزه دادن به افراد دیگر را پیدا کنید. همچنین داشتن این خصوصیت به این معنا است که شما توانایی فهم طرف مقابل را دارید که این مسئله در قسمت خدمات به مشتریان، بسیار مهم و مفید خواهد بود.
علاوه بر این در بیرون از محیط کار، برای داشتن حس شادی و سرزندگی بسیار مفید و موثر است. به این صورت که اگر شما در ابتدا نتوانید تشخیص دهید که چه کسی هستید و چگونه میتوانید احساسات خود را تحت کنترل درآورید نمیتوانید واقعا دیگران را درک و یا به آنها کمک کنید. همینطور، زمانی که شما از درک خودتان و احساستان عاجز هستید به احتمال قوی به رفتارهای منفی مثل اعتیاد به مواد مخدر و الکل گرایش پیدا میکنید چراکه توانایی رویارویی با مشکلات خود را نخواهید داشت.
یک لیست از احساسات خود تهیه کنید
شما مطمئنا در طول یک شبانه روز احساسات مختلفی را تجربه میکنید و تمام آنها بر روی روند زندگی شما تاثیر میگذارند. شاید از خود بپرسید که همانطور که تا به حال بدون تهیه لیستی از احساسات خود زندگی عادی را داشتهاید پس بنابراین تهیه این لیست به نظر شما بیهوده خواهد بود. به نظر آسان میرسد که بدون بررسی علت کارهایی که میکنید زندگی کنید، ولی فقط یک روز تلاش کنید تا احساسات خودتان را ثبت و بررسی کنید آنگاه متوجه تفاوت تاثیرگذار اینکار خواهید شد و متوجه میشوید که با پیشرفت توانایی خود در شناخت انگیزههای عاطفی در پس کارهایتان به چه میزان زیادی درک بهتری از خود و روش احساسی خود خواهید داشت و رفته رفته در روابط اجتماعی و در جنبههای مختلف زندگی خود پیشرفت چشمگیری خواهید داشت.
برای بیان احساسات خود توانایی لازم را کسب کنید
قطعا متوجه شدهاید که آگاه بودن نسبت به حسی که در درون خود دارید و توانایی در توضیح دادن آن به دیگران چقدر متفاوت است. نکته مهم اینجاست که باید بدانید که توانایی و روش انتقال احساسات درونی خود به دیگران به اندازه توانایی درک درونی آنها اهمیت دارد. برای کسب این مهارت می بایست از یکی از آشنایان خود که دارای هوش عاطفی بالایی است کمک بگیرید به این صورت که هنگام احساس ترس ، شادی، غم ، امیدواری، هیجان و یا هر احساس دیگر درباره حالات خود و شرایطی که مسبب اصلی احساسات شما است صحبت کنید. سپس از او بخواهید که هرآنچه از احساسات شما فهمیده را بازگو کند و ببینید که آیا گفتههای او با چیزی که شما حس می کنید یکسان است یا خیر. به هر میزان که نزدیک باشد توانایی شما بالاتر خواهد بود. در صورت تضاد نیز حتما با او درباره نحوهی کسب این مهارت مشورت کنید.
مدیریت احساسات منفی خود را بیاموزید
احساسات منفی از جمله استرسها، افسردگیها و احساساتی از این قبیل را شما در طول روز، هفته و ماه و سال در حالتهای مختلف تجربه میکنید. هوش عاطفی در مدیریت این احساسها بیشتر به کمک شما میآید. بعد از اینکه توانایی درک عواطف درونی خود را آموختید باید برای کاهش و مدیریت احساسات منفی خود تلاش کنید. ممکن است هرکسی راهکار متفاوتی برای این مسئله پیدا کند اما بهترین راه همان تهیه کردن یک لیست از احساسات منفیتان است تا هر زمان که دچار این حسهای منفی شدید به لیست خود مراجعه کرده و برای غلبه بر این حسها از یک روش مناسب استفاده کنید.
به حرفهای دیگران گوش بسپارید و به آنها دقت کنید
یکی از بهترین روشها برای بالابردن هوش عاطفی، افزایش مهارت گوش دادن است. هنگامی که کسی برای مطرح کردن مشکل خود به شما مراجعه میکند، به طور کاملا آگاهانه و با تمام حواس به هرچه میگوید گوش دهید. بگذارید تا به طور کامل احساساتش را برای شما بازگو کند. اینکاربه شما امکان میدهد که در درک افکار، ذهنیت و شخصیت افراد توانایی زیادی پیدا کنید و بنابراین تاثیرگذاری و نفوذ شما روی افراد بسیار بالا خواهد رفت.
از حرکات افراد حس آنها را بفهمید
شما میتوانید احساسات بسیاری از افراد را بدون اینکه آنها راجع به آن صحبتی بکنند، متوجه شوید. برای اینکار شما میبایست از روی نشانههایی که در تغییر حالات چهره و بدن اشخاص به وجود میآید نوع افکار و احساسات آنها را بفهمید. برای کسب مهارت در اینکار به طور مثال میتوانید هنگامی که در محیط بیرون قرار دارید به حرکات و چهره افراد مختلف دقت کنید و رفتارهای آنها را دنبال کنید تا متوجه حالات و احساسات آنها شوید.
گردآوری: گروه روانشناسی ستاره
جام جم سرا:
طلاق عاطفی بیانگر رابطه زن و شوهری است که رو به زوال است. این نوع طلاق به مرور زمان، تنشی فزاینده میان زن و شوهر ایجاد می کند که معمولا به جدایی آن ها از یکدیگر منجر می شود.
رنگ باختن عشق
اولین چیزی که در طلاق عاطفی میان زن و شوهر از بین می رود، جاذبه و اعتماد آنها نسبت به هم است. وقتی یکی از زوجین مملو از نیازهای برآورده نشده در زندگی مشترک باشد، احساس غمگینی و ناامیدی در او شکل می گیرد. طلاق عاطفی را حتی طلاق پنهان نیز می نامند چرا که همسران در محیط های اجتماعی ممکن است خوب و صمیمی به نظر برسند، اما در تنهایی قادر به تحمل یکدیگر نباشند. این سرد شدن ها ممکن است در آغاز یک طرفه باشد، اما اندکی که بگذرد دو طرفه می شود. به مرور زمان زوجین دیگر نه نگران هم می شوند و نه نسبت به یکدیگر عاطفه مثبتی بروز می دهند. زندگی زیر یک سقف در حالی که در واقع هیچ ارتباط رضایت بخشی بین آن ها وجود ندارد، تحمل مشکلات را دشوار و ادامه زندگی را دشوار تر می سازد.این روند ممکن است حتی سال ها به طول بینجامد و در نهایت به طلاق قانونی منتهی شود.
تمرکز روی اختلافات و نقاط ضعف همسر
یکی از مسائل مهمی که در طلاق عاطفی رخ می دهد این است که چون نیاز های زوجین توسط یکدیگر برآورده نمی شود، رفته رفته به جای وجوه مشترک، هر یک به اختلافات و نقاط ضعف دیگری می اندیشد. پیامد این تمرکز منفی، برجسته کردن اختلافات و نادیده گرفتن اشتراکات است که به فضای فردی وسعت می بخشد و فضای دو نفره را محدود تر می سازد. اشتیاق کم می شود، صمیمیت از بین می رود و جملاتی که میان آنها رد و بدل می شود همگی بوی بی تفاوتی می دهد.
دلایل اصلی بروز طلاق عاطفی
از جمله دلایل بروز طلاق های عاطفی می توان به این موارد اشاره کرد که البته در میان دیگر دلایل طلاق، شایع ترین ها هستند؛ وجود ویژگی های اخلاقی نامطلوب در زوجین، ازدواج دیر هنگام، خشونت یکی از زوجین، دخالت های بی مورد دیگران در زندگی مشترک، بیکاری یا از دست دادن موقعیت شغلی، به خطر افتادن وضعیت اقتصادی خانواده و در نهایت ضعف مهارت های ارتباطی کلامی و غیر کلامی در همسران.
راهکارهایی برای جلوگیری از طلاق عاطفی
مهم ترین نکته ای که توجه به آن می تواند مانع از بروز بسیاری از جدایی های عاطفی شود این است که همسران در شناخت و برطرف کردن نیازهای عاطفی یکدیگر، ناموفق هستند. به طور کلی می توان گفت نیازهای اساسی که برای مردان تعریف شده است عبارت است از: حمایت خانوادگی، تحسین، همراهی در تفریحات و ... در مقابل نیازهای اساسی که برای زنان تعریف می شود عبارت است از: محبت، گفت وگو، صداقت و روراستی، حمایت مالی و تعهد خانوادگی. حال و با توجه به این که تفاوت زیادی در نیاز های مردان و زنان دیده می شود، لذا به وجود آمدن مشکل و سازگاری میان آن ها زیاد تعجب آور نیست. شاید مردی به راستی به همسرش علاقه داشته باشد و فکر کند که نیازهای همسرش را برآورده کرده است، اما مشکل اینجاست که او تصور می کند نیازهای همسرش مانند نیازهای خودش است و لذا در این مسیر ناکام می ماند. این مطلب درباره زنان نیز صدق می کند.(پریسا غفوریان - کارشناس ارشد روان شناسی بالینی/خراسان)
جام جام سرا: در این راستا معاون وزیر ورزش و جوانان از پخش هفت هزار پرسشنامه در مدارس خبر داد که بر اساس آن آمار ناراحتکنندهای در مورد روابط دختران و پسران زیر سن هیجده سال به دست آمده است.
آنچه باعث نگرانی معاون وزیر ورزش و جوانان کشور شده است؛ افزایش سه برابری این روابط و کاهش سن بروز آن، زمان شروع رابطه که به دوران تحصیلی راهنمایی رسیده و نوع رابطه که از نوع عاطفی به جنسی تغییر شکل داده و در نهایت ارتباط همزمان با چند نفر است که در میان دختران و پسران در سنین مدرسه دیده میشود.
اگر مهار نشود، در آینده جایگزین نهاد خانواده خواهد شد
به نقل از مهرخانه، دکتر محمدتقی کرمی عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی معتقد است: مسئلهای که باید مورد توجه قرار گیرد این است که روند روابط دختر و پسر در حال حاضر به سمتی پیش میرود که اگر مهار نشود، ممکن است در آینده این روابط جایگزین نهاد خانواده شود و البته این بحران جدیتر از آن است که حکم شرعی نادرست بودن روابط با نامحرم زیر پا گذاشته شود.
ایجاد دورهگذار پیش از ازدواج با افزایش روابط میان جوانان
وی همچنین بر ایجاد دورهگذار پیش از ازدواج با افزایش روابط میان جوانان تأکید کرده و میگوید: برخی جوانان تا زمان تشکیل خانواده، دوره گذاری را برای خود تعریف میکنند که در آن به روابطی خارج از چارچوب خانواده و در قالب روابط دختر و پسر روی میآورند.
به رغم محرمانه بودن آمارها باید به متولیان امور جوانان و خانواده متذکر شد که حساسیت موضوع روابط میان دختران و پسران به حدی است که ضروری است خانوادهها و مسئولین آموزش و پرورش از تبعات این نوع از روابط و حتی میزان فراگیری آن در میان نوجوانان و جوانانِ جامعه مطلع شوند |
از نظر این استاد دانشگاه ادامه روند روابط دختر و پسر در طولانیمدت، ابعاد وجودی خانواده را کوچکتر خواهد کرد؛ یعنی ممکن است روابط دختر و پسر از سنین نوجوانی تا سن 25 سالگی و حتی 35 سالگی ادامه داشته، و یا مانند مدلهای غربی تا چهل سالگی و آستانه پیری امتداد یافته و تازه بعد از آن ازدواج کنند.
در بحث از ارتباط همزمان با چند نفر در میان جوانان باید توجه داشت که تنها بحث تنوع طلبی مطرح نیست، بلکه سبکی از زندگی است که ساختارها ی جامعه را زیر سؤال میبرد؛ تنوعطلبی به سبک امروزی، بهگونهای است که هر چه فرد به سمت اعمال غیرمشروع پیش میرود، بیشتر احساس لذت میکند.
تغییر سبک روابط میان دختران و پسران از سه جهت: سن، نوع رابطه، فراوانی رابطه در میان جوانان
به نظر میرسد با تغییر مدل این نوع از روابط مواجه هستیم. این تغییر مدل اولاً بر اساس سن روابط است که در حال حاضر بر اساس گزارشهای آموزش و پرورش 40 درصد از دانشآموزان رابطه با جنس مخالف را از 14 سالگی شروع کردهاند، ثانیاً نوع روابط است که از نوع عاطفی به جنسی تغییر شکل داده است و ثالثاً افزایش آمار روابط میان دختران و پسران است.
باید توجه داشت در بحث از روابط دختر و پسر، نفس ارتباط موضوعیت دارد. از اینرو میتوان در مورد آمار روابط دختران و پسران، به روابط آنها در فضای مجازی نیز اشاره کرد. فراگیری فضای مجازی و استفاده از ابزارهای ارتباطی که امکان چت و تشکیل گروههای دوستانه را برای جوانان فراهم میآورد از سویی و از سوی دیگر امکان برخورداری از تلفن همراه و اینترنت در سنین نوجوانی، میتواند بر افزایش آمار این نوع از روابط تأثیرگذار باشد.
فضای مجازی امکان برقراری روابط جنسی را فراهم می کند
همچنین با توجه به اینکه امکان کنترل فضای مجازی از سوی والدین وجود نداشته و یا احتمال کنترل بسیار کم است، حتی در بحث از روابط جنسی میان دختران و پسران، این فضا امکان برقراری این نوع از روابط را برای آنها فراهم میکند.
از اینرو به رغم محرمانه بودن آمارها باید به متولیان امور جوانان و خانواده متذکر شد که حساسیت موضوع روابط میان دختران و پسران به حدی است که ضروری است خانوادهها و مسئولین آموزش و پرورش از تبعات این نوع از روابط و حتی میزان فراگیری آن در میان نوجوانان و جوانانِ جامعه مطلع شوند.
بدون شک تغییر سبک زندگی جوانان در آینده، نهاد خانواده، حفظ ارزشهای اسلامی و سلامت جامعه را با مخاطره روبهرو خواهد ساخت. از اینرو برنامهریزی هدفمند در جهت پرکردن اوقات فراغت نوجوانان و جوانان، آگاهسازی آنها از پیامدهای اجتماعی، خانوادگی و معنوی این روابط، در جهت حفظ خانواده ضروری است.
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوما به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
جام جم سرا: بهنام اوحدی، در این خصوص میگوید: مدتی است که روانشناسان و کارشناسان حوزه خانواده به طلاق عاطفی توجه ویژهای نشان میدهند، اما مسئله مهم دیگری که در حوزه خانواده حائز اهمیت است، طلاق جنسی است.
وی با اشاره به تعریف طلاق جنسی یادآور میشود: در طلاق جنسی زن و مرد از نظر عاطفی، علاقه و عشق با هم در یک راستا هستند، اما همزبانِ همآغوشی هم نیستند. در این مورد اغلب دو طرف مقصرند؛ یا مردان نمیتوانند روند یک رابطه جنسی را پیش ببرند و یا زنان نمیتوانند با این رابطه خود را وفق دهند.
اوحدی میافزاید: باید توجه داشته باشیم که در رابطه جنسی، افراد یا میل جنسی زیاد و یا میل جنسی کم دارند. بنابراین افرادی که با فردی ازدواج میکنند که از نظر جنسی متفاوت از آنها است، در رابطه جنسی و البته زندگی مشترک دچار مشکل خواهند شد.
این کارشناس با بیان اینکه شیوه و شکل رابطه جنسی مورد علاقه دو طرف؛ حتی پیشنوازی در رابطه و یا پسنوازی میتواند بر روند رابطه و نیز طلاق جنسی تأثیر گذار باشد، تصریح میکند: رابطه جنسی خوب و مناسب، موتور حرکت یک زندگی زناشویی است؛ درصورتیکه این رابطه موفق نباشد، دلسردی، دلخوری و دوری ایجاد میکند؛ بنابراین طلاق جنسی در طولانیمدت به طلاق عاطفی و طلاق عاطفی نیز در بلندمدت به طلاق رسمی و قانونی تبدیل میشود.
اوحدی عدم توجه به میل و نیازهای جنسی در مشاورههای پیش از ازدواج را نیز مسئلهساز میداند و میگوید: ضروری است در مشاورههای ازدواج، به همتایی جنسی زن و شوهر توجه شود، اما باید دقت داشته باشیم که گرمبودن یا سردبودن جنسی را در حال حاضر مشاورههای ازدواج نمیتوانند بسنجند یا اصلاً مدنظر قرار نمیدهند و این به دلیل آن است که اولاً روانشناسان بسیار کم از فیزیولوژی بدن آگاهی دارند و ثانیاً شرح حال درستی از رؤیاهای جنسی فرد از بلوغ تاکنون نمیگیرند و به فانتزیهای جنسی او توجه ندارند.
وی به میزان تغییر در میل جنسی افراد طی جلسات مشاوره اشاره کرده، خاطرنشان میکند: با سکسوتراپی و تلاش برای ترمیم رابطه جنسی، تنها میتوان ۱۵ درصد میزان میل جنسی افراد را تغییر داد؛ یعنی زن یا مردی که سردمزاجی جنسی دارد، تنها تا ۱۵ درصد امکان افزایش میل جنسی دارد و برعکس.
اوحدی با برشمردن راهکارهای کاهش طلاق جنسی توصیه میکند: مهمترین راهکار، عملکرد مشاورههای پیش از ازدواج است؛ از آنجاییکه مشاوران ازدواج اغلب روانشناس هستند نه روانپزشک، به نظر میرسد که ضروری است که از نظرات روانپزشکان در مشاورههای پیش از ازدواج؛ به خصوص مشاورههای همتایی جنسی کمک گرفته شود و اینکه تبعات ازدواج به زوجهای غیرهمخوان جنسی گوشزد شود که این امر مستلزم گرفتن شرح حال دقیقی از افراد در مورد فانتزیها و تصورات جنسیشان است. (مهرخانه)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
جام جم سرا: متخصصان روانشناسی بخشی از علت این مسأله را کوچ آنان و زندگی با یکی از والدین میدانند و به علت آنکه حضور ناگهانی یکی از والدین در کنار آنان بیرنگ میشود بخشی از ارتباط آنها با یک جای خالی مواجه شده و این ضربه سختی است که باید در برابر آن تاب بیاورند.
کارشناسان امور خانواده به پدر و مادرانی که قصد جدایی دارند، توصیه میکنند با توجه به رفتارهای خود که از روی ناآگاهی یا لجبازی است از وارد شدن آسیبها و ناکامیهای عمیقتر در قلب فرزندان خود جلوگیری کنند.
گام نخست
گروهی از والدین پس از طلاق سعی میکنند با یک تلاش بیش از اندازه نگاه و محبت فرزندشان را به خود جلب کنند. این تلاش به نوعی استرس عاطفی نادرست و ناهمگونی را به فرزندان آنها وارد میکند و آنان را در موقعیتی قرار میدهد که خود را مجبور به مذاکره و همصحبتی در مورد پدر و مادرشان و وضعیتی که ایجاد شده است، میکند. این استرس عاطفی در واقع یک نوع فشار مضاعف را بر روح و روان آنان وارد میکند.
متخصصان معتقدند به جای ایجاد این فشارهای عاطفی مستقیم بهتر است از طریق ایمیل، پیامک و... مدتی به او فرصت دهند که به ترمیم زخمهای عاطفیاش که حاصل فاصله ایجاد شده از درگیریهای قبلی و طلاق است، بپردازد. با این شیوه او به سلامت عاطفی دست خواهد یافت.
گام دوم
والدین هرگز نباید با بیان جزئیات خشم، نفرت، اضطراب و درگیریهایی که با شریک زندگیشان داشتهاند، جهان درونی کودک را وارونه سازند اگرچه بسیاری از والدین به علت وقوع طلاق و هجوم افکار و احساسات منفی و تنشها نیاز به همصحبت دارند و از طریق بیان سختیهایی که در حال لمس آن هستند باید با کسی درد دل کنند، ولی باید به خاطر داشته باشند که فرزندانشان گزینه خوبی برای به دوش کشیدن این ناراحتیها نیستند و در صورتی که این مرزها را رعایت نکنند، در آینده باید شاهد آسیبهای عمیقتری باشند.
گام سوم
کودکان و نوجوانان نیاز به درک شدن دارند. این نیاز پس از طلاق والدین شدت مییابد و باید احساسات آنها از سوی والدین درک شده و مورد توجه قرار گیرد. در این مواقع لازم نیست که به عنوان پدر و مادر که در هفته چندساعتی با او همصحبت هستند، از او انتقاد کرده یا او را نصیحت کنند. بچهها در این سن به جای واکنشهای والدین و دلنگرانیهایشان نیاز به کسی دارند که حرفهایشان را بشنود، در واقع راه حل در همین شنیدن و همراهی با اندوه آنان نهفته است.
در صورتی که والدین بتوانند ارتباطی با فرزند خود برقرار کنند که احساسات خود را برایشان بازگو کند، مشکلات عاطفی او کمتر خواهد شد.
گام چهارم
ارتباط با نزدیکان دیگر در آخر هفته بخشی از آلام و ناراحتی آنان را کم خواهد کرد. در این ارتباطها بچهها نباید مورد سؤال و جواب قرار گیرند، زیرا باعث میشود تنشهای آنها افزایش پیدا کند. به جای سؤال و جواب در مورد او و ریز شدن روی زندگی همسر سابقتان دامنه سؤالات را به خواستهها، علایق و... گسترش داده و عمومیتر با او به صحبت بپردازید.
گام پنجم
کودکان بخشندهتر از آنند که در ذهن میگنجد، بنابراین بهتر است به جای تقسیم بندیهای عاطفی تند و بروز خشم به ایجاد رابطههای مثبت با آنان پرداخت.
والدین طلاق باید از فرزندان خود عذرخواهی کنند و از سوی دیگرگاه به انتقاد از خود بپردازند. این شیوه یک سیگنال امن را به او میدهد زیرا مطمئن میشود خشم و اضطرابی که والدیناش درگیر آن بودهاند، هیچوقت او را درگیر نخواهد کرد و آنها متوجه اشتباهات گذشته خود هستند. این برخورد او را از خشم، نفرت، کینه، انتقام و... دور خواهد کرد. (مینو کیا/ایران)
جام جم سرا به نقل از شفقنا: اغلب موارد بین زوجین مشکلات و برخوردهایی پدید میآید که متاسفانه در برخی موارد به طلاق منجر میشود، در این میان عدهای به طلاق رسمی روی میآورند و عدهای به طلاق عاطفی. اگرچه شاید نام طلاق رسمی از طلاق عاطفی ترسناکتر به نظر بیاید اما تبعات روحی و روانی و حتی اجتماعی طلاق عاطفی نیز کمتر از طلاق رسمی نیست و چه بسا در بعضی موارد شدیدتر و بدتر نیز باشد.
یک مشاور خانواده گفت: وقتی زن و شوهر به صورت رسمی با هم زیر یک سقف زندگی میکنند اما به نقطهای میرسند که احساس میکنند تعلق خاطری به هم ندارند، روابطشان به شدت سرد میشود و زندگیشان از حالت همسری خارج شده و به هم اتاقی تبدیل میشود و همچنین شریک شادی و غمها و نفر اول زندگی همدیگر نیستند از این پدیده تحت عنوان «طلاق عاطفی» یا «طلاق سکوت» یاد میشود.
دکتر علیرضا شریفی افزود: انسان در همه دورهها و سالهای زندگی، شرایط روحی و روانی یکسانی ندارد یعنی در دورههایی از زندگی بخشی از افسردگیها، اضطرابها و اختلالات را تجربه میکند که اگر مستمر نباشند به صورت طبیعی در همه افراد وجود دارد اما وقتی به صورت مستمر در میآیند به اختلال تبدیل میشوند.
این روانشناس یادآور شد: منظور ما از طلاق عاطفی یک دوره بلند مدت است، خانوادههایی که به صورت کوتاه مدت چنین تجربهای دارند را نمیتوانیم تحت عنوان طلاق عاطفی یاد کنیم.
عوامل زمینه ساز ایجاد طلاق عاطفی
وی عوامل اصلی طلاق عاطفی را پنج مورد دانست و گفت: عادی شدن افراد برای یکدیگر؛ یعنی بعضی از افراد در بلند مدت تغییر خاصی از نظر ظاهر، روش و منش، تفریح و ارتباط با شریک زندگی خود ایجاد نمیکنند و مانند یک آب راکد میمانند و آب راکد قاعدتا میگندد. مورد دیگری که در بحث طلاق عاطفی اهمیت و نقش دارد عدم شناخت انسانها درباره نقش خود در روابط زن و شوهری و نقشی که طرف مقابل دارد و ناتوانی در واقع بینانه نگاه کردن به نقش طرف مقابل است. یعنی ما گاهی برای همسر خود نقشی قائلیم که اساسا یک نقش غلطی است و یا همسر ما در توانش نیست که آن خواستههای نامتعارف را برآورده کند، و بعد از اینکه چند بار تجربه شد که فرد در برآورده کردن این خواستهها ناتوان است آرام آرام دچار طلاق عاطفی میشود.
این روانشناس اظهار داشت: عامل سوم و اثر گذار بر طلاق عاطفی ناآگاهی زن و شوهرها در مقوله پاسخدهی به نیازهای جنسی همدیگر است. اطلاعات بسیاری از همسران به ویژه خانمها در مورد مسائل جنسی و اهمیت این مسایل در قوام بخشی به روابط زن و مرد در خانواده بسیار پایین است و این اهمیت برای بعضیها درست جا نیفتاده است.
شریفی عامل چهارم را مشکلات و رخدادهای بیرونی دانست و افزود: بعضی از مسائل و مشکلات وجود دارد که هیچ ربطی به فرد ندارد اما به او تحمیل میشود، مثل مشکلات اقتصادی و یا شوکهایی که از جامعه ممکن است به کانون خانواده وارد شود و باعث شود افراد تا حدی از هم فاصله گیرند.
وی عامل پنجم را نیز خواستهای نامتعارف با فرهنگ بومی عنوان کرد و در این باره توضیح داد: مثلا خانمی با یک آقایی که کاملا زندگی سنتی دارد ازدواج کرده است. این خانم بر اساس اطلاعاتی که از قوم و خویش و سریالهای تلویزیونی و اینترنت به دست میآورد توقع دارد که همسرش فرضاً ولنتاین را بشناسد و در این روز به او هدیه دهد. در حالی که مرد سنتی ایرانی این موارد را نمیشناسند و یا به عنوان عیب و ایراد به آن نگاه میکند و چون خانم این توقعات و انتظارات را دارد باعث میشود که آرام آرام زده شود و بر این حساب بگذارد که چون همسرش ولنتاین را برای او جشن نگرفته پس او را دوست ندارد و در نتیجه، وی نیز باید از دوستی خود کم کند. همسرش نیز این تغییرات را حس میکند و جدایی و دوری را باعث میشود.
سه گروه خانواده
شریفی خانوادهها را به سه دسته بالنده، گسسته و آشفته تقسیم کرد و گفت: خانواده بالنده خانوادهای است که تمام مطلوبات یک زندگی معمول و متعارف را دارند، خانواده آشفته کسانی هستند که حالت طلاق عاطفی در آنها رخ داده و خانواده گسسته هم کسانی هستند که دچار طلاق رسمی شدند.
۶۰ درصد خانوادههای ایرانی آشفتهاند
وی یادآور شد: از هر پنج ازدواج در کل کشور یک مورد دچار طلاق رسمی میشوند، ۲۰ درصد خانوادههای ما خانوادههای بالندهاند و حدود ۶۰ درصد از خانوادههای ایرانی متاسفانه خانوادههای آشفتهاند یعنی خانوادههایی هستند که طلاق رسمی در آنها صورت نمیگیرد اما در بلند مدت مشکل پیدا میکنند که بخش بزرگی از خانوادههای آشفته مشکل اصلیشان طلاق عاطفی است.
تبعات طلاق عاطفی در یک نگاه
این روانشناس تبعات طلاق عاطفی برای زن و مرد را چنین برشمرد:
بسیاری از طلاقهای عاطفی نتیجه ندانستن و نداشتن مهارتهای زندگی اجتماعی است. اگر این مهارتها در افراد افزایش پیدا کند خیلی کمک میکند که فرد دچار طلاق عاطفی نشود |
* وقتی خانواده دچار طلاق عاطفی شود مرد و زن دچار اختلالات روحی و روانی میشوند و مهمترین این اختلالات عبارت است از افسردگی، اضطراب، خشم، پرخاشگری، وسواس فکری و وسواس عملی.
* زن و مردی که دچار طلاق عاطفی شدهاند از آنجا که نیازهایشان در درون خانواده قابل پاسخدهی نیست برخی از آنها متاسفانه به روابط موازی کشیده میشوند یعنی افراد ضمن اینکه به صورت قانونی با فردی به عنوان همسر زندگی میکنند بر خلاف شئون فرهنگی، ارزشی، اخلاقی، عقیدتی و شرعی ممکن است بر سر راه شخص دیگری قرار گیرند و بخشی از روابط خود را خارج از فضای منزل و خانواده تعریف کنند و این یکی از آسیبهایی است که متاسفانه در جامعه ما رو به رشد است.
این مورد یکی از بزرگترین تبعات طلاق عاطفی است، به همین دلیل است که ما در حوزه روانشناسی اجتماعی و خانواده همیشه روی این نکته تاکید داریم که بهتر است اگر واقعا زن و شوهری دچار مشکلاند از هم جدا شوند تا اینکه بر اساس طلاق عاطفی با هم زندگی کنند.
ما به هیچ وجه برای طلاق توصیهای نداریم و امید مطلوبمان این است که روابط انسانها روابط بسیار خوبی باشد اما اگر قرار است زندگی بر اساس جبر به سمتی پیش رود که انسانها رفتارهای خلاف عقل، شرع، عرف و قانون انجام دهند توصیهمان این است که بهتر است این افراد به سمت دیگری روند.
* ناتوانی زن و شوهر در تربیت درست فرزندان؛ خانوادهای که دچار طلاق عاطفی است این پدیده فقط بین زن و مرد نیست بلکه بین پدر و مادر و فرزندان نیز هست که این برای آینده فرزندان سم است و باعث میشود آنها در آینده دچار خود درگیری شوند.
* پدیده طلاق عاطفی به عنوان یک الگوی منفی برای جوانان در شرف ازدواج است و وقتی جوانان آشفتگی زندگی این نوع افراد را میبینند میهراسند و راحت تن به ازدواج نمیدهند.
چگونه از طلاق عاطفی دور شویم؟
این روانشناس برای رها شدن از پدیده طلاق عاطفی توصیه کرد: ابتدا افرا باید ویژگیهای طلاق عاطفی را بشناسند و بدانند که طلاق عاطفی چیست، و همچنین بدانند که در دورههایی از زندگی افراد خود به خود نشانههایی از طلاق عاطفی به سراغشان میآید و نباید فکر کنند که اگر چنین شد فاجعهای رخ داده و بلافاصله باید زندگی را از بین برد.
شریفی اظهار داشت: افرادی که دچار طلاق عاطفی هستند حتما به مشاور خانواده مراجعه کنند چون بسیاری از طلاقهای عاطفی نتیجه ندانستن و نداشتن مهارتهای زندگی اجتماعی است. اگر این مهارتها در افراد افزایش پیدا کند خیلی کمک میکند که فرد دچار طلاق عاطفی نشود. کسانی که دچار این سبک طلاق شدند از تجربه کسانی که این دوران را طی کردند استفاده کنند و این دوران بحرانی را پشت سر بگذارند.
دکتر آناهیتا خدابخش کولایی افزود: بلوغ روانی پس از بلوغ جنسی در انسان صورت میگیرد که با تغییر عادات همراه است مانند تغییر در روابط، تغییر در کارها و ترک بعضی عادتها.
وی اضافه کرد: دومین عامل مهم در رضایت از زناشویی، رشد عاطفی است. رشد عاطفی جلوی خشونتهای خانوادگی را میگیرد یعنی اگر زن و شوهر به لحاظ عاطفی به رشد کافی رسیده باشند، وقتی در زندگی با مشکل مواجه شدند سعی میکنند با علاقه به صحبتهای هم گوش دهند و برای حل آن راهی بیابند. در حالی که اگر رشد عاطفی کافی نداشته نباشند، صحبتهای آنها با عصبانیت و درگیری همراه خواهد بود و به نتیجه نخواهد رسید.
این مشاور خانواده درباره ازدیاد درگیری در بعضی خانوادهها اظهار کرد: عاملی که از اهمیت بسیاری برخوردار است و پیش از ازدواج باید مورد توجه قرار گیرد، باور به ارزشهای اخلاقی مشابه است. یعنی دو نفر به مسائل اخلاقی نگاه مشترکی داشته باشند. بهتر است زوج، تشابه پایگاه اجتماعی- اقتصادی داشته باشند و از پایگاه مشابهی برخاسته باشند. ویژگیای که در انتخاب همسر و دوام زندگی مشترک نقش بسیار مهم و تعیینکنندهای دارد، مسئلهٔ هم کفو بودن است. هر قدر بین دو نفر، هماهنگی، همفکری و تناسب بیشتری وجود داشته باشد، ازدواج استوارتر و مستحکمتر خواهد بود.
خدابخش کولایی با بیان اینکه در رضایت از زندگی بحث مکمل بودن مطرح است، گفت: رابطه زن و شوهر، نه مثل مدلهای زندگی سنّتی - که در آن زن خانهدار و مرد نانآور است- خشک و غیرقابل انعطاف است و نه اینکه زن و شوهر نقش برابر داشته باشند، رو به روی هم قرار گیرند و بر سر قدرت جدال کنند. آنچه در رابطه زن و شوهر مطلوب است، تناسب و مکمل بودن است، یعنی هر کس نیمهای از زندگی را کامل کند.
او در پاسخ به این پرسش که چه عوامل دیگری در رضایت از زناشویی اهمیت دارند، اظهار کرد: یک نکته مهم این است که زن و شوهر مشکلات جنسی نداشته باشند و از این لحاظ احساس رضایت کنند.
وی افزود: از عوامل تاثیرگذار دیگر میتوان به اعتماد متقابل، صداقت، قدردانی، وفاق و همدلی اشاره کرد. در واقع اینکه زن و شوهر از هم سپاسگزاری کنند و زحمات همدیگر را ارج نهند و درک کنند، تأثیر بسیاری در رضایت آنها از زندگی مشترکشان دارد. برای دستیابی به رضایت در زندگی زناشویی، نیاز به صمیمیت وجود دارد. صمیمیت در همه ابعاد روانی، فراغت، جسمی، روحی، معنوی و... باید وجود داشته باشد. صمیمیت به زن و شوهر امکان میدهد از دنیای تنهایی و جدایی به درآیند و به فضای یکپارچگی احساس قدم بگذارند.
خدابخش اضافه کرد: منظور از صمیمیت در میان گذاشتن و با هم سهیم شدن مکنونات قلبی است. در میان گذاشتن عمیقترین احساسات، رویاها، خواستهها، نگرانیها و شادیهاست. صمیمیت بدون در میان گذاشتن احساسات و عواطف خود با دیگران ایجاد نمیشود.
وی درباره رضایت از زندگی زناشویی گفت: این موضوع فقط به زن و شوهر خلاصه نمیشود. خانوادهها هم در این میان نقش مهمی دارند. اینکه دخالت بیمورد در زندگی فرزندان خود نداشته باشند وآنان را طوری تربیت کنند که به استقلال روانی برسند و ایمان داشته باشند زندگی خودشان رامیسازند.
خدابخش کولایی گفت: علت فروپاشی بسیاری از ازدواجها این است که زن و شوهر نمیدانند چگونه با اختلافات خود کنار بیایند. به همین دلیل است که توصیه میشود زن و مردی که قصد ازدواج دارند در زمینهٔ حل اختلافات مهارت کافی کسب کنند. بهترین ازدواجها، آنهایی است که زن و شوهر با هم رک و راست هستند. رسیدن به این مهم امکانپذیر نیست مگر اینکه آنها به اختلافات خود با یکدیگر پی ببرند و درصدد حلوفصل این اختلافات برآیند، زیرا در این فرآیند است که زن و شوهر میتوانند یکدیگر را بیشتر بشناسند و برای هم احترام بیشتری قائل شوند. (خانواده سالم)
یکی از سبکهای ارتباطی که معمولا هم با هیجانات و احساسات ناخوشایند ارتباط تنگاتنگی دارد، باجگیری و سلطهگری در روابط بین فردی است. گاه فردی سعی در استثمار دیگران دارد و با نیرنگ و مهارتهای سلطهجویی از دیگران برای رسیدن به اهدافش استفاده میکند.
درواقع باجگیری عاطفی، شکل بسیار موثری از استثمار است که در آن نزدیکان بهطور مستقیم یا غیرمستقیم ما را تهدید میکنند که اگر کاری را مطابق میل آنها انجام ندهیم، تنبیه میشویم. باجگیرها دوستان نزدیک، همکاران یا اعضای خانواده ما هستند. کسانی هستید که ما دوستشان داریم. در رفتار همه آنها یک پیام اصلی وجود دارد و آن، این که اگر آنطور که من میخواهم رفتار نکنی، هر چه دیدی از چشم خودت دیدی .
آنها میدانند رابطه ما با آنها برایمان تا چه اندازه اهمیت دارد و میدانند در این زمینه چقدر حساس و آسیبپذیریم و از این آگاهی به شکل تهدیدی استفاده میکنند تا آنچه را میخواهند به دست آورند. باجگیری عاطفی آهسته آهسته و به شکل خزنده بر ما غلبه میکند. در مقابل این باجخواهی تعادل خود را از دست میدهیم، سلامتمان به خطر میافتد، احساس شرم و گناه میکنیم و اعتماد به نفس و اثربخشیمان از بین میرود، از همه بدتر اینکه وقتی با یک باجگیر زندگی میکنیم، رفتار استثمارگرانهاش چون خورهای به جانمان میافتد و مهمترین روابطمان و حرمت نفسمان را به خطر میاندازد. معمولا باجگیرها به چهار دسته تقسیم میشوند.
دسته اول ـ تنبیهکنندگان: این گروه افرادی هستند که دقیقا به ما میگویند از ما چه میخواهند و اینکه در صورت سرپیچی از خواستهشان چه عاقبتی خواهیم داشت و چه بلایی به سرمان میآورند. این گروه به آشکارترین شکل ممکن باجگیری میکنند و خواستههایشان را به صورت آشکار یا با سکوت خود عملی میکنند.
مثلا فردی که دوست ندارد همسرش به کاردر بیرون از منزل ادامه دهد با جملات تهدیدی مانند اگر به کار کردن ادامه بدهی، طلاقت میدهم باجگیری میکند یا والدینی که تمایل دارند فرزندشان مطابق میل آنان ازدواج کند با گفتن جملاتی چون اگر با فلان کس ازدواج نکنی، از ارث محروم میشوی، خواسته خود را تحمیل میکنند. والدین باجگیر همواره در فرد انتخاب شده و در هر کسی که تهدیدی برای قدرت و تسلط آنها به شمار آید، عیب و ایرادی پیدا میکنند.
تنبیهکنندگان خاموش هم با سکوت وحشتناک خود، ما را تنبیه و دچار احساس عذاب وجدان و گناه میکنند. آنها آنقدر به سکوت خود ادامه میدهند تا بالاخره تسلیم خواستههایشان شویم.
دسته دوم ـ خود تنبیهکنندگان: این گروه از طریق خود باجگیری خشمشان را متوجه خود میکنند و تاکید دارند اگر به خواستههایشان نرسند، چه بر سر ما میآورند. تهدیداتی مانند اگر مرا ترک کنی خودم را میکشم، معمولا بیشتر توسط باجگیران خود تنبیهکننده بیان میشود.
خود تنبیهکنندگان اغلب افرادی نیازمند و به گونهای افراطی وابسته هستند که معمولا فضایی پرتنش در اطراف خود ایجاد میکنند و همیشه هم اطرافیان را مسئول بدبیاریهایشان میدانند. آنان آنقدر قربانی خود را در تنگنا قرار میدهند تا خواستههایشان عملی شود. معمولا جوانان و نوجوانان از این نوع باجخواهی برای رسیدن به اهداف خود استفاده میکنند و اغلب والدین هم تسلیم خواستههایشان میشوند.
دسته سوم ـ دردکشیدگان: این گروه از باجگیران طوری رفتار میکنند که انگار تمام بدبختیشان، بیماریشان و بدبیاریهایشان تقصیر ماست و فقط هم یک راهحل دارد و آن اینکه آنچه را میخواهند به آنان بدهیم. آنان با جملههایشان به ما یادآوری میکنند مسئول بدبختیشان ما هستیم. این دسته اغلب اوقات افسرده، ساکت با چشمانی اشکآلود هستند و دائما به این فکر مشغولند که چقدر بدبخت و بیکس و کارند.
عباراتی چون من همه بدبختیها رو به خاطر تو تحمل کردم یا من اگر بمیرم هم سراغمو نمیگیری توسط این گروه بیان میشود. این افراد شاید ضعیف به نظر برسند، اما عملا قلدر و زورگو هستند و رفتارشان باعث خشم و عذاب اطرافیان میشود.
دسته چهارم ـ وسوسهکنندگان: وسوسهکنندهها معمولا در سازمانها و در روابط کارمند و کارفرما و در دوستیها بسیار دیده میشود. وسوسهکنندگان باهوشترین باجگیران هستند.
روش کارشان هم به این صورت است که به قربانی خود قول پول، ترفیع و محبت میدهند تا به خواسته خود برسند. آنان هرگز چیزی را به رایگان به طرف مقابل خود نمیدهند و هر وعده هم قید و شرطهای تازهای دارد. آنان طرف مقابل را تحت آزمایشهای مختلف قرار میدهند و با وعدههای چرب و نرم او را راضی میکنند که خواستههایشان را اجابت نماید.
سلطهجویی، ناکارآمدی ارتباط
یکی از گروههایی که سعی میکنند کنترل شما را به دست بگیرند و شما را در همه حال مجبور کنند و انتظاراتشان را برآورده سازید، افراد سلطهجو هستند. این افراد همیشه سعی میکنند اختیار شما را در دست بگیرند و از شما بهرهکشی و سوءاستفاده کنند. سلطهجویی در هر رابطهای میتواند مصداق داشته باشد.
کسانی که میتوانند بیشترین تاثیر را بر شما بگذارند از امکان و پتانسیل فراوان سلطهجویی برخوردارند. شاید باورش سخت باشد، اما افرادی که از شما سوءاستفاده میکنند و شما را قربانی دستورات و خواستههایشان میسازند کسانی هستند که با آنها به اشکال مختلف در ارتباط نزدیک هستید مثلا والدین، خواهران و برادران، فرزندانتان، همسر یا افرادی که با آنها رابطه صمیمی دارید، مدیران، همکاران و زیردستان.
نکته قابل تامل این است که اغلب افراد در برابر سلطهجویی آسیبپذیر هستند، اما برخی گروهها آسیبپذیری بیشتری دارند یا خصوصیاتی دارند که آنان را بیشتر در معرض خطر سلطهپذیری قرار میدهد. هاریت بریکر، نویسنده« امور زندگی خود را به دست گیرید» در کتاب خود به برخی از مهمترین ویژگیهای این افراد اشاره میکند.
آنها که بیماری راضی کردن دیگران را دارند
آنها که با بیماری راضی کردن دیگران روبهرو هستند، همیشه میخواهند همه را راضی و خشنود کنند و این اصلا چیز خوبی نیست. فرد مبتلا تحت کنترل این نیاز خود است که به هر ترتیب شده دیگران را راضی کند و همیشه هم معتاد به تائید و تصدیق دیگران است. مهرطلبها برای خوب بودنشان هزینه سنگینی میپردازند.
هزینه این خوب بودن در این است که دیگران آنان را مورد سلطهجویی قرار میدهند و مانع میشوند که آنان متوجه شوند مورد سلطهجویی قرار گرفتهاید و بدتر از همه اینکه این خوب بودن آنقدر فرد مهرطلب را تحت تاثیر قرار میدهد که این اختیار را از وی سلب میکند تا برای حمایت از خود و منافعش کاری انجام دهد.
افراد معتاد به تائید و پذیرش دیگران: نیاز به تائید دیگران هرگز چیز بدی نیست بخصوص اگر این افراد کسانی باشند که ما آنان را دوست داریم، اما اگر این نیاز به تائید به گونهای باشد که فرد بدون آن نتواند زندگی کند، بهعنوان هدفی برای فرد سلطهجو میشود.
فرد سلطهگر ابتدا این امکان را به دیگری میدهد تا از تائید او برخوردار شود و بعد از این نیاز، از او برای رسیدن به اهدافش استفاده میکند. بهعنوان مثال در روابط عاشقانه وقتی یکی از طرفین سلطهجو باشد، طرد کردن یا ترک طرف مقابل بهعنوان یک اهرم برای او محسوب میشود.
افرادی که از تعارض و رویارویی میترسند: اگر از آن دسته افرادی هستید که طبق نظر دیوید برنز، متخصص شناخت درمانی دچار فوبیای عاطفی هستید، ممکن است حاضر شوید هر بهایی بپردازید اما از خشم، تعارض و رویارویی اجتناب کنید.
اینجاست که کار سلطهجو بسیار آسان میشود، چراکه کافی است صدایش را بلند کند و طولی نمیکشد که به هدف خود میرسد و شما خواستهاش را انجام میدهید. به خاطر داشته باشید دوری کردن از برخورد و تعارض نشانه یک ارتباط خوب نیست، بلکه برعکس نشانه وجود مسائل جدی و ارتباط ضعیف است. پس در زندگیتان از روبهرو شدن نترسید. (معصومه اسدی / جامجم)
امان الله قرایی مقدم در ارتباط با مشکلات زندگی زناشویی و روند صعودی طلاقهای عاطفی و درنتیجه افزایش طلاقهای قطعی در کشور، گفت: زمانی که زوجین در زمینه بروز احساسات و ارضای نیازهای جنسی از یکدیگر فاصله گیرند، طلاق عاطفی آغاز شده و این طلاق عاطفی نیز سرآغاز طلاق قطعی است.
وی ادامه داد: این پدیده در ازدواجهای اجباری که با رضایت دختر صورت نگرفته و نوعی فشارخانوادگی باعث آن شده و به طور کلی در قشرهای پایین جامعه که دختران از لحاظ سنتی حق کمتری برای انتخاب داشته، از نظر تحصیلات پایینتر بوده و خانواده آنان نیز پایبندی بیشتری به سنتها دارند، بیشتر بوده و حتی ممکن است منجر به خودکشی یکی از زوجین شود.
او ادامه داد: هماکنون شاهد افزایش این پدیده در قشر تحصیلکرده جامعه هستیم، و علت آن این است که دختران و پسران جوان جامعه ما در وهله اول عاشق شده و پس از گذشت مدت زمانی متوجه تفاوتهای عمیق خود با طرف مقابل شده و توانایی تعامل بایکدیگر را از دست میدهند.
قرایی مقدم افزود: در واقع این ازدواجها بر اساس شناخت اصولی و منطقی صورت نمیگیرد بلکه در آنها عشقهای آتشین و احساسات جایگزین عقل و منطق شده و پس از فروکش شدن آن احساسات، زوجین با واقعیتهای زندگی روبهرو میشوند.
وی اظهار کرد: مسائلی چون مشکلات اقتصادی، چشم و هم چشمی، عدم قناعت در زندگی مشترک، مقایسههای متعدد هریک از زوجین با همسالان خود و... باعث ایجاد تصور شکست در آنان شده و زمینه بروز طلاق عاطفی و در نهایت طلاق قطعی را فراهم میکند. طلاق عاطفی قاعدتا باید در ازدواجهای اجباری رخ دهد اما در حال حاضر به علت عدم شناخت صحیح قشر تحصیل کرده پیش از ازدواج ، وجود روابط متعدد پیش از ازدواج توسط هریک از زوجین، تاثیرات رسانههای بیگانه که همواره موجب ترویج بی بند و باریهای فرهنگی و جنسی در جامعه شدهاند، باعث از بین رفتن تعهد آنان به یکدیگر شده و در نتیجه روابط فرا-ازدواجی را نیز افزایش میدهد.
وی همچنین درباره نقش عمده ناتوانی جنسی در ایجاد طلاقهای عاطفی گفت: یکی از عوامل عمده طلاق عاطفی درحال حاضر ناتوانیهای جنسی است، زیرا فردی که تمام روز را در حال کار و فعالیت است قدرت جنسی لازم برای بقای رابطه خود از دست میدهد.
این جامعهشناس در ارتباط با چرایی عدم ثبت رسمی طلاقها توسط بسیاری از زوجین، اظهار کرد: زوجینی که طلاق عاطفی طولانی مدت و یا حتی دائمی را به ثبت رسمی طلاق خود ترجیح میدهند به این علت است که میدانند ثبت رسمی آن مشکلات متعدد اجتماعی، فرهنگی و... برایشان به دنبال خواهد داشت.
وی تصریح کرد: در این حالت زوجین به جای سازش با یک دیگر به «همسازی» پناه می آورند؛ در واقع همسازی رفع کنشهای متقابل گسسته و پیوسته بوده که در آن حالت زوجین با پذیرش مشکلات و اختلافات خود در جهت رفع آنان اقدام نکرده بلکه هرکدام به راه خود میروند و فقط از نظر ظاهری و جسمی در کنار یکدیگر قرار میگیرند.
قرایی مقدم در ادامه با تاکید براینکه طلاقهای عاطفی به طور نمایان در خانوادهها ظاهر نمی شود، گفت: نباید انتظار ظهور عینی طلاق عاطفی را در روابط زوجین داشته باشیم، بلکه باید بدانیم در هرکجا که ارزشها و هنجارها فروریخت و افراد دچار فروریختگیهای متعدد فرهنگی و... شدند طلاق عاطفی رخ خواهد داد.
وی تنها راه کاهش این آسیب را حاکمیت اخلاق در جامعه دانست و گفت: دختران و پسران ما باید بدانند که ازدواج آنها درصورتی موفق خواهد بود که برپایه درک و شناخت متقابل، عقل و تفکر منطقی صورت گیرد و نه هوی و هوس و احساساتی زودگذر و همچنین باید این جریان فرهنگی برآنان حاکم شود که همسر و یا شوهر آنان لباس نیست که هر زمان از آن خسته شدند به سمت دیگری گرایش یابند، تا بدین ترتیب شاهد کاهش روابط فرا ازدواجی نیز در جامعه نباشیم. (ایسنا)
به گزارش جام جم سرا ، اندازه انگشتان دست متاثر از فرآیند رشد جنین در دوره بارداری است. قرارگیری بیش از حد در معرض هورمونها (تستوسترون برای آقایان و استروژن برای خانمها) یکی از مهمترین عوامل تعیین کننده طول انگشتان است.
تحقیقی در سال 2011 نشان داد افرادی که پیش از تولد در معرض مقدار بیشتری از هورمون تستوسترون قرار گیرند، از انگشت اشاره کوتاهتری به نسبت انگشت دومشان (اصطلاحاً انگشت مخصوص انگشتر) برخوردار خواهند بود.
محققان دانشگاه «مونترئال» گزارش جالبی را در مورد طول انگشتان دست منتشر کردهاند. آنان میگویند شخصیت پنهان آقایان در رابطه با انتخاب همسر، تعهد به او و رفتارهای عاشقانهشان متاثر از اندازه دو انگشت دست است.
افرادی که دستهای بزرگی دارند معمولاً انگشت اشارهشان نسبت به انگشت دوم کوتاهتر است. این افراد در صورتی که به خانمی علاقهمند شوند تمام تلاش خود را به عمل میآورند تا نظر وی را جلب کنند. آنها مدام معشوقه خود را با گل، شکلات و هدایای مختلف غافلگیر کرده و فرد مورد نظر خود را به رستوران میبرند.
این آقایان رمانتیک تمایل بیشتری برای رسیدن به ظاهرشان دارند و اغلب برای دیدار لباسهای شیک بر تن میکنند. از این گذشته، آنها برای اینکه جذابتر به نظر برسند به باشگاه بدنسازی میروند و هنگام ملاقات تلاش میکنند وسایل گران قیمت خود را در معرض دید معشوقهشان قرار دهند.
جالب است بدانید در این تحقیق خانمها نیز مورد موشکافی قرار گرفتند. نتایج نشان داد، عکس این موضوع برای زنان صادق است؛ به طوری که خانمهای دارای انگشت اشاره بلندتر به نسبت انگشت دوم، ویژگیهای اخلاقی مشابه آقایان دارای انگشتان زمخت را از خود نشان میدهند.
محققان میگویند خانمهایی که از انگشتان ظریفتری برخوردارند، تلاش بیشتری برای جلب توجه فرد مورد نظر خود کرده و بیش از سایرین به خرید هدایای رمانتیک مبادرت میکنند. در واقع، استفاده از لوازم آرایشی، عطرهای خاص و زیورآلات در میان این خانمها شایعتر است.
دانشمندان بر این باورند، هورمون استروژن که از والدین به خانمها سرایت میکند، عاملی مهم در بروز این ویژگیها و رفتارهای عاشقانه محسوب میشود.
منبع:Medical Daily