جام جم سرا:
رییس انجمن علمی سلامت خانواده ایران تاکید میکند: اختلاف سنی زیاد چه از طرف زن و چه از طرف مرد مشکلاتی را در روابط جنسی آنها به وجود میآورد.
دکتر محمدرضا صفرینژاد میافزاید: تفاوت سنی میان زن و شوهر باید در حد معقولی باشد و در صورتی که تفاوت سنی میان زن و شوهر زیاد باشد مشکلات بسیاری در زندگی زناشویی آنها به وجود میآید که از جمله مهمترین آن مشکلات روابط جنسی و ارضاء زوجین است.
به نقل از سلامت نیوز، این استاد دانشگاه علوم پزشکی ادامه میدهد: اختلاف سنی زیاد چه از طرف زن و چه از طرف مرد مشکلاتی را در روابط جنسی آنها به وجود میآورد که یکی از این مشکلات را ما با اصطلاحی به اسم یائسگی زنانه و یائسگی مردانه میشناسیم. همان طور که میدانید زنان در ۴۰ تا ۵۰ سالگی اکثرا دچار یائسگی میشوند و هورمونهای مردانه در مردان نیز بعد از ۵۰ سالگی کم کم رو به کاهش میرود، حال اگر زوجی تفاوت سنی بالایی داشته باشند به عنوان مثال اگر زنی ۱۵ سال تفاوت سنی با همسر خود داشته باشد و در زمانی که هنوز او جوان است و یائسه نشده، همسرش توانایی برقراری رابطه جنسی نداشته و یا نتواند روابط جنسی متعددی با همسر خود داشته باشد و انتظار وی را برآورده کند مشکلاتی در این زمینه پدید می آید.
وی تصریح میکند: عکس این موضوع هم صادق است. اگر زنی از همسر خود بزرگتر بوده و اختلاف سنی بالایی با همسر خود داشته باشد زمانی که سن وی بالاتر میرود به دلیل تغییرات فیزیولوژیکی که در بدن وی رخ میدهد در برقراری روابط جنسی با همسرش دچار مشکل میشود.
رییس انجمن علمی سلامت خانواده ایران خاطر نشان میکند: اختلاف سنی بالا میان زوجین آنها را به هنگام بچه دار شدن نیز دچار مشکل میکند به این صورت که یکی از زوجین که سن بالاتری دارد تحمل سر و صدای نوزاد خود را ندارد و یا به دلیل بالا بودن سن احتمال ممکنی است که هر اتفاقی برای وی بیفتد و فرزند وی از نعمت داشتن پدر محروم بماند. بنابراین میتوان گفت اختلاف سنی بالا میان زوجین میتواند در بسیاری از مسائل خانوادگی تاثیرگذار باشد.
بهتر است جوانان پیش از ازدواج دقت ویژه ای در این زمینه داشته باشند و بخوبی تصمیمی را که می گیرند، از زوایای متفاوت تجزیه و تحلیل کنند تا بعدها به مشکلی برخورد نکنند.
جام جم سرا:
شاید به خاطر زحمات طاقتفرسای مادر در پرورش دوران جنینی و شیردهی اولاد که منحصر به مادر است و در این فراز رساله حقوق، امام سجاد(ع) اولا با کلام خود دلایل توجیهی اهمیت حقوق مادر را ذکر میکنند، ثانیا سپاسگزاری و قدرشناسی از حق مادر را دستور میفرمایند؛ اما امام چه دلایلی را برای توجیه اهمیت حق مادر میفرمایند؟ حق مادر این است که بدانی:
1 ـ تو را حمل کرده در حالی که هیچ کس دیگری را حمل نمیکند.
2 ـ از میوه قلبش تو را اطعام کرده که هیچ کس چنین لطفی نمیکند.
3 ـ تو را با تمام اعضا و اندامش حفاظت و نگهبانی کرده است.
4 ـ باکی نداشته که تو سیر باشی ولی خود گرسنه بماند.
5 ـ او تشنه باشد تو سیراب باشی.
6 ـ خود برهنه باشد تو پوشانده شوی.
7 ـ او در گرمای آفتاب باشد ولی برای تو سایهای از محبت فراهم کند.
8 ـ به خاطر تو بیداری کشیده است.
9 ـ تو را از سرما و گرما نگه داشته است.
پس بدان که نمیتوانی شکر او را بجاآوری مگر این که خداوند مساعدت و کمک کند.
امام(ع) با این توجیهات لطیف میفرمایند که حق مادر را نمیتوان ادا کرد مگر به لطف الهی.
در آیات شریفه قرآن نیز گاه به مادر به تنهایی (با الفاظ ام یا والده) و گاه به والدین اشارت رفته است.
در این آیات به شیردهی اطفال توسط زنان تا حدودی که به مشقت نیفتند دستور فرموده است (آیه 233 بقره) و گاه به بارداری توأم با سختی و زایمان توام با آن مشقت تصریح فرمودهاند (آیه 15 احقاف) و گاه به وحی به زنان صالحه (آیه 38 طه) توجه شده است.
و گاه به والدین و رابطه مؤمنین با والدین برای اساس قاعده احسان (آیه 215 بقره و آیه 14 لقمان) امر فرموده است، همچنین دعا برای والدین دستور داده شده است.
البته معلوم است که اطاعت والدین تا جایی است که به کفر یا شرک یا ارتکاب معصیت فرمان ندهند. کسانی که والدین خود را از دست دادهاند نباید دلخور باشند که آنها نیز نزد پروردگار حیات دارند و برای آنها استغفار کنند، رد دین نمایند یا خیرات کنند. بدیهی است که فرزندان نیز در برابر والدین حقوقی دارند.
نکته اینجاست که والدین بر حسب غریزه و فطرت متوجه اولاد و نگهداری و رشد او هستند ولی توجه به والدین دچار سستی و نقصان است. در آیات شریفه به حق انفاق والدین، ارث بردن والدین در قید حیات از اولاد خود امر فرمودهاند که تفصیل احکام آن در فقه و احکام فقهی آمده است و در قوانین نیز وجود دارد. مراد این است که در روزگار پیری و ناتوانی، پدر و مادری که نیازمند مراقبت، نگهداری و هزینههای ضروری هستند محتاج نباشند و عزت و حرمتشان شکسته نشود.
در قانون مدنی نیز درباره هزینه نزدیکان همین اصول حفظ شده است و لذا بر فرزند مستطیع، انفاق والدین نیازمند و ناتوان فرض است و نباید ترک شود ولی آنچه ضابطه است فراتر از احکام قانونی است و آن نیکی به والدین است.
حقوق همسران
در رساله حقوق امام سجاد(ع) روی حقوق زنان که بر ذمه و عهده شوهر است تاکید شده است. امام(ع) ابتدا به چند دلیل بر رعایت حقوق همسران تاکید میفرمایند. اولا بدانید:
1 ـ خداوند در زنان برای شما آرامش و موأنست (همنشینی توام با انس و علاقه) قرار داده است.
2 ـ زنان نعمتی از خداوند متعال برای شما هستند.
در چند سطر دیگر دلیل دیگری را بر این میافزایند:
3 ـ زیرا که زنان در عقد و قید و بند زندگی خانوادگی هستند.
4 ـ حقوق مردان بر زنان واجبتر است، امام (ع) به دنبال این عبارات حقوق زنان را میفرمایند:
1ـ4ـ اکرام زنان
2ـ4ـ رفق و مدارای با زنان
3ـ4ـ رحمت و مهربانی با ایشان
4ـ4ـ انفاق زنان به اطعام و پوشش آنان
5ـ4ـ بخشیدن زنان در اشتباهاتی که مرتکب میشوند.
و البته زنان باید از خود بپرسند در زندگی خانوادگی نعمتند یا نقمت؟ موجب آرامش هستند یا موجب نگرانی و دلهره و اضطراب؟ زنان باید از خود بپرسند حقوق همسرانشان را انجام میدهند؟ و اگر چنین باشد که غالبا زنان ایرانی و مسلمان و عفیف این مرز و بوم چنین هستند، باید شوهران ایشان در رعایت حقوق آنان هیچ کوتاهی روا ندارند.
در حقوق مدنی ایران نیز زنان دارای حقوق متعددی ازجمله حٌسن معاشرت، نفقه، مهریه، امنیت و آرامش هستند. اگر شرایط موجود به نحوی است که مردان نمیتوانند حقوق زنان را به نحو مطلوب و قانونی و شرعی تأمین کنند باید ادب و مهربانی را سبب جبران آن قرار دهند.
حقوق خانوادگی مادران و زنان این مرز و بوم در متون دینی و ادبی ما در جایگاهی والا، انسانی و نه ابزاری قرار دارد. مردان معاصر ما به نسبت گذشته در رعایت شأن و منزلت زنان از آگاهی بیشتری برخوردار هستند ولی گاه در محاصره مشکلات بهم تنیده اجتماعی، اقتصادی و هیجانات روحی این حقوق رعایت نمیشود و دلخوریهایی پیش میآید که آن گاه نوبت گذشت و عفو و فراموشی غفلتهاست.
برای زنان اندیشیدن به مقام والای زهرای مرضیه واجب است. او که در عفاف، تقوا و دشمن شناسی و شوهرداری و فرزندسازی همه تاریخ و آسمان و زمین را به تصرف خویش درآورده است.
باید از خود بپرسیم آیا آن بانوی بینظیر از رعایت حیا و عفاف از عملکرد ما زنان مسلمان راضی هستند؟ از تربیت اولاد و فرهنگسازی ما قانع هستند؟ آیا در دشمنشناسی و دشمنستیزی به معرفت فاطمی نزدیک شدهایم؟
اگر فرهنگ تقوا و حیا و شرم از تربیت مادران و تصمیم آنان بر توسعه نکاح و عقد ازدواج به یکایک فرزندان ما منتقل شود جوانان ما در برابر هر شبیخون فرهنگی بیمه خواهند بود.
اگر زنان مقاوم و صبور ما توطئههای اقتصادی دشمن را بشناسند و در برابر تهاجمات اقتصادی دشمنان ایستادگی کنند و فرهنگ مصرفگرایی، مدپرستی، اسراف و تبذیر و علاقه به تجملات را کنار بگذارند، ملت ما در برابر جنگ تحمیلی اقتصادی،سربلند خواهد بود.(دکتر فاطمه بداغی - حقوقدان/ضمیمه چاردیواری/جام جم)
دوشنبه 26 خرداد 1393 ساعت 16:41
یک کاربر اینترنت تصویری از هواداران تیم ملی انگلیس را در توئیتر خود منتشر کرده که بنری را در دست گرفتهاند با این نوشته: «لطفاً از ما فیلمبرداری نکنید، همسرانمان گمان میکنند ما در غرب ولز در حال ماهیگیری هستیم»! دارنده حساب مذکور این بنر را بهترین بنر جام جهانی دانسته است. عکس یادشده را در ادامه ببینید.
جام جم سرا: رابطه جنسی موفق با جمع آوری اطلاعات مرتبط شروع میشود. بنابراین به زوجها پیشنهاد میکنیم که ابتدا از خود بپرسند «چرا باید رابطه جنسی داشته باشیم؟». اگر صادق باشند، پاسخ آنها به این سوال بسیار متفاوت با همسرشان خواهد بود.
مردها معمولاً نیاز به رابطه جنسی را وقتی تجربه میکنند که از چند روز بعد از آخرین ارضای جنسیشان با همسر (یا چند ساعت برای مردان جوانتر) شروع به رشد میکند. ازاینرو برای بیشتر مردها پاسخ چنین سوالی این است که «رابطه جنسی برای از بین بردن نیاز و عطش جنسی لازم است.» ما کاری که اکثر آقایان برای دست یافتن به این رضایت انجام میدهند را «عمل جنسی» مینامیم.
خانمها معمولاً آن عطش و میل جنسی را مثل آقایان تجربه نمیکنند. به همین دلیل، رابطه جنسی برای آنها هدفی کاملاً متفاوت دارد؛ برای آنها رابطه جنسی بخش کوچکی از چیزی بزرگتر است که به آنها برای ایجاد صمیمیت با مردی که عاشقش هستند کمک میکند. پاسخ به این سوال برای بیشتر خانمها این است که «رابطه جنسی برای ایجاد پیوند عاطفی که با محبت و گفتگوی صمیمانه ایجاد میشود، لازم است.» ما کاری که اکثر خانمها برای رسیدن به این هدف انجام میدهند را «اتفاق جنسی» مینامیم.
اشتباه برداشت نکنید. منظور این نیست که هدف از رابطه جنسی برای زن و شوهر فقط یک چیز است. معمولاً مجموعه ای از انگیزه ها در مردان هم باعث میشود که رابطه جنسی را برای ایجاد پیوند احساسی بخواهند و خانمها هم از رابطه جنسی خود توقع رضایت و آرامش دارند. منظور این است که انگیزه اصلی و اولیه زن و شوهرها برای برقراری رابطه جنسی با هم معمولاً متفاوت است.
هورمون تستوسترون توضیح میدهد که چرا مردان هدف رابطه جنسی را برآوردن آن عطش و نیاز خود میبینند. این هورمون که در بیشتر مردان به مقدار فراوان وجود دارد و در خانمها بسیار کم است، باعث ایجاد این نیاز و عطش جنسی میشود. به بیان دیگر، زنان هم اگر میزان تستوسترونی را که در بدن یک پسر ۱۹ ساله وجود دارد وارد بدن خود کنند، این عطش و نیاز جنسی به سراغ آنها هم میرود و به اندازه مردان به دنبال رابطه جنسی خواهند بود. درمورد خانمها هم درست مثل آقایان احتمالاً دلایل فیزیولوژیکی باعث ایجاد این دیدگاه درمورد رابطه جنسی شده است.
هورمونها و مجاری عصبی که مخصوص خانمهاست احتمالاً مسئول نیاز خانمها به صمیمیتی است که رابطه جنسی برای آنها ایجاد میکند. اما این دلایل فیزیولوژیکی هر چه باشند، آنقدرها به خانمها انگیزه نمیدهد که به اندازه آقایان به دنبال رابطه جنسی باشند. البته زایش و باروری علت نهایی رابطه جنسی است.
فیزیولوژی مردان و زنان طوری است که به طور ناخودآگاه آنها را به برقراری رابطه جنسی با هم تحریک میکند تا نسل خود را ادامه دهند. گاهی اوقات این هدف میتواند آگاهانه بوده و به دقت و با هدف بچه دار شدن به سوی برقراری رابطه جنسی بروند. اما این دلیل معمول رابطه جنسی زن و شوهرها نیست این دلایل به آنها انگیزه میدهد که حتی وقتی هیچ میلی به زایش و بچه دار شدن ندارند هم با هم رابطه جنسی برقرار کنند.
چطور باید رابطه جنسی برقرار کنیم؟
در صحبت با همسرتان سوالی که درباره افزایش دفعات ارتباط جنسی باید بپرسید این است که "چطور باید رابطه جنسی برقرار کنید؟" پاسخ به این سوال بیشتر به پاسخی که به سوال اول میدهید بستگی دارد، یعنی همان سوال "چرا باید رابطه جنسی داشته باشیم؟"
بیشتر مردها اگر به حال خودشان گذاشته شوند سبکی از رابطه جنسی را انتخاب میکنند که نشانگر هدف آنها، یعنی ارضای میل و نیازی است که در آنها بسیار شدیدتر و بیشتر از خانمهایشان است. آنها شروع کننده عملی جنسی خواهند بود که با ایجاد اعمالی برای تحریک خودشان آغاز خواهد شد. برای بیشتر مردها نگاه کردن به بدن همسرانشان و لمس اندام جنسی بهترین راهکار است.
دیدگاه اغلب خانمها درباره رابطه جنسی این است که رابطه جنسی باید یک تجربه احساسی مبنی بر محبت و گفتگوی صمیمانه باشد. آنها میخواهند رابطه جنسی برایشان بخشی از یک تجربه عاشقانه بسیار گسترده تر باشد. شام خوردن در فضایی شاعرانه، راه رفتن زیر نور ماه، رسیدن به حس محبت و مراقبت طرف مقابل، نمونه هایی از مقدماتی هستند که آنها برای داشتن یک رابطه جنسی رضایتبخش نیاز دارند.
مردهایی که به این جنبه از دیدگاه خانمها آگاهی ندارند نمیتوانند متوجه شوند چرا ایجاد ارتباط جنسی با همسرشان به آن اندازه ای که میخواهند برایشان سخت است. برعکس، مردانی که متوجه این جنبه از نگاه خانمها هستند میدانند رابطه ای جنسی که برای آنها یک عمل واحد محسوب میشود، برای همسرتان در واقع بخشی از یک اتفاق بزرگتر است.
با چنین اختلاف دیدگاه شگرفی، چطور انتظار میرود یک زن و شوهر به توافقی مشتاقانه درمورد میزان رابطه جنسی برسند؟ وقتی مرد بنابر ذات و باورهای خود رابطه جنسی برقرار کند باعث میشود همسرش خود را وسیله ای ببیند که شوهرش فقط برای ارضای عطش جنسی خود از آن استفاده میکند. زن هم وقتی با دیدگاه خود رابطه جنسی برقرار کند باعث میشود مرد احساس کند که همسرش شرایطی قرار داده که آن دفعات رابطه جنسی مورد نیازش تقریباً غیرممکن شود. این، هر دو، باعث دلزدگی از رابطه خواهد شد.
به خاطر داشته باشید که هم خانمها و هم آقایان خواستشان از رابطه جنسی، صمیمیت است. مردهایی هستند که خیلی بیشتر از همسرانشان به دنبال صمیمت هستند، زنهایی هم هستند که خیلی بیشتر از شوهرانشان فقط به دنبال ارضای جنسی باشند؛ اما خیلی خوب است که بدانید معمولاً از نظر هدف اولیه رابطه جنسی و چگونگی ابراز آن بین زنان و مردان اختلاف وجود دارد. زمانی که این اختلاف درک شود، خواهید توانست راهی برای افزایش دفعات انجام رابطه جنسی بین خود برحسب توافق مشتاقانه متقابل پیدا کنید.
چطور میتوانیم رابطه جنسی بیشتری داشته باشیم؟
معمولاً به زوجهایی که قصد افزایش دفعات رابطه جنسی را دارند پیشنهاد میشود اعمال جنسی خود را به اتفاقات جنسی تبدیل کنند. به بیان دیگر، زمانی که مردی محیط محبت آمیز ایجاد میکند، شرایطی را فراهم میکند که رابطه جنسی برای همسرش تبدیل به یک اتفاق شود. لازمه آن داشتن گفتگوی عاشقانه است. اگر این محبت و گفتگوهای عاشقانه منظم باعث شود زن بتواند با شوهر خود پیوند احساسی برقرار کند، رابطه جنسی بُعد بسیار مهمی از حس صمیمیت زن خواهد شد و اشتیاق او برای ایجاد روابط متعدد برانگیخته خواهد شد.
یکی از تکالیف مفید برای زن و شوهرهایی که در زمینه دفعات انجام رابطه جنسی مشکل دارند این است که قبل از انجام عمل جنسی، لحظاتی طولانی (حتی در حد ساعت) را فقط صرف محبت کردن و گفتگوی عاشقانه با همدیگر کنند. خیلی از مردها در ابتدا تصور خواهند کرد که این مدت برای داشتن رابطه جنسی خیلی زیاد است اما وقتی این روش را شروع کنند متوجه خواهند شد که از آنچه تصور میکردند بسیار ساده تر است. علاوه بر این، همان طور که بخشی از وظایف زنان برآوردن نیازهای جنسی شوهران است، بخشی از وظایف مردان هم به عنوان شوهر این است که نیازهای احساسی همسر خود را برآورده کنند. وقتی شوهری نیاز همسر خود به محبت و گفتگوی عاشقانه را میسر کند، برای زن هم برآوردن نیازهای جنسی همسر خود ساده تر خواهد شد. به همین گونه، هرچه زن بیشتر نیازهای شوهر خود برای ارضای جنسی را برآورده کند، برای مرد هم برآوردن نیازهای احساسی همسر خود ساده تر خواهد شد.
قانون توجه متمرکز
متخصصین، قانونی ساخته اند که به زوجها کمک میکند مهمترین نیازهای احساسی همدیگر را برآورده کنند. به آن سیاست توجه متمرکز میگویند: توجه متمرکز خود را حداقل 15 ساعت در هفته به همسر خود اختصاص دهید تا از این زمان برای برآوردن نیازهای احساسی همدیگر به محبت، گفتگوی صمیمانه، ارضای جنسی و تفریح و لذت استفاده کنید. این قانون کمک میکند تا یک عمل جنسی را به یک اتفاق جنسی تبدیل کنید. درنتیجه، زوجهایی که از این قانون استفاده میکنند، خواهند توانست دفعات رابطه جنسی خود را با توافق متقابل افزایش دهند.
مشکلات خاص
این روش در ابتدای کار برای خیلی از زوجهایی که از چنین آگاهیهایی بی اطلاع بودند اثر نمیکند زیرا زن در برابر رابطه جنسی حالت دفاعی و دشمنی پیدا کرده است؛ به بیان دیگر، در ابتدای ازدواج دیدگاه مرد درمورد رابطه جنسی بر دیدگاه او غلبه کرده و به همین دلیل مرد زن را مجبور به داشتن رابطه جنسی به دلخواه او کرده است. در نتیجه، رابطه جنسی برای او به تجربه ای دردناک هم از نظر جسمی و هم احساسی تبدیل شده است و اکنون هیچ تمایلی به برقراری رابطه جنسی با همسر خود ندارد.
در چنین مواردی، قبل از تشویق زن برای برقراری رابطه جنسی با شوهر، باید به او کمک شود بر این نفرت خود از رابطه جنسی غلبه کند. بعد از آن، زن باید به شوهر خود آموزش دهد به طریق خودش با او رابطه جنسی برقرار کند. محبت و گفتگوی صمیمانه معمولاً محیط را فراهم میسازد و در ادامه آن نوازشهای عاشقانه است که به تحریک زن کمک میکند. از طرف دیگر، زن هم باید موقعیتها و روشهای برقراری رابطه جنسی ای را برای شوهر خود توضیح دهد که لذت بیشتری به او میدهد. بعد از اینکه شوهر یاد گرفت چطور با همسر خود ارتباط جنسی برقرار کند، زن در شراطی قرار میگیرد که مرد میتواند درمورد افزایش تعداد دفعات برقراری رابطه جنسی با او صحبت کرد.
مشکل دیگر زوجهایی که قصد افزایش دفعات رابطه جنسی خود را دارند، میل آنها به دعوا کردن است! نیاز به بیان نیست که مشاجره دقیقاً متضاد محبت و گفتگوی صمیمانه است. مردها از همسر خود انتظار دارند که صرفنظر از آنچه قبلاً بین آنها اتفاق افتاده است، از نظر جنسی واکنش پذیر باشند. مشاجره و دعوا میل جنسی مرد را پایین نمی آورد اما حتی اگر به آشتی بیانجامد مطمئناً برای زن به اندازه کافی فاصله احساسی ایجاد میکند که میل او به رابطه جنسی را از بین ببرد. پس اگر قصد بیشتر کردن رابطه جنسی بین خود و همسرتان را دارید، باید تا میتوانید از بروز دعوا و مشاجرات جلوگیری کنید.
سخن آخر این که هر ازدواجی خاص است به همین دلیل ممکن است خیلی از راهنماییهایی که در این مقاله مطرح کرده ایم برای شما کاربرد نداشته باشد. اما اگر یکی از شما به دنبال رابطه جنسی بیشتر در ازدواج است، بهتر است با بیان علت و نحوه رابطه جنسی برای همدیگر شروع کنید. این روش به شما کمک میکند بتوانید با توافق متقابل رابطه جنسی بیشتری در ازدواجتان داشته باشید. همچنین لازم است بدانید که سریعترین روش برای رسیدن به هرچه که در ازدواجتان میخواهید این است که دیدگاه های همدیگر را درک کرده و به آن احترام بگذارید.(ویراسته شده/مردمان)
جام جم سرا:کل این ماجرا کمتر از یک نیم روز طول میکشد و آخرش مراجعان به این نتیجه میرسند که این کلاسهــای سست و ســـرســری نه وزنی بر دانستههایشان افزوده و نه به آنها آموخته در چم و خم زندگی که اتفاقات به هم میپیچد و آدمها کسی میشوند غیر از آنچه تظاهر میکنند، باید چکار کنند.
این نقدی است که سالهاست بر دورههای آموزش پیش از ازدواج وارد است، همچنین بر آزمایش هایی که فقط تعداد معدودی از بیماریها را غربالگری میکند و تست اعتیادش آنقدر پیش پا افتاده اجرا میشود که هر معتاد میتواند خود را سالم جا بزند و پای سفره عقد بنشیند.
اما با این حال این کلاسها با همین پای لنگان و وضع نامطمئن همچنان برگزار میشود و باز هم در تیررس نقدها قرار میگیرد. دیروز یک فرصت مناسب برای نقد آموزش زوجها به وجود آمد، آن هم در مراسمی که نمایندگان وزارت ورزش و جوانان و سازمان نظام روانشناسی، تفاهمنامهای امضا کردند تا ارائه مشاوره به زوجها سرو سامان بگیرد.
محمود گلزاری، معاون ساماندهی امور جوانان وزارت ورزش و جوانان در این مراسم به چند موضوع انتقاد داشت؛ به شرایط کنونی ازدواج، به همسریابیهای سنتی که کفایت زندگی پیچیده امروز را نمیدهد به حضور کمرنگ مشاوره قبل و بعد از ازدواج و به آموزشهای جنسی زوجها که آشفته و نابسامان است.
انتقاد گلزاری از نحوه ارائه آموزشهای جنسی به زوجهاست؛ آموزشهایی که به تعبیر او بیشتر از ناحیه افراد فاقد صلاحیت ارائه میشود و طبیعی است که نمیتواند اثر گذار باشد. ایجاد شبهه در کارایی آموزشهای پیش از ازدواج که آموزشهای جنسی نیز جزئی از آن است البته موضوعی قدیمی است، ولی چون مشکلی کهنه است و هنوز گامی برای اصلاح آن برداشته نشده همچنان جای بحث دارد. ضمن این که گلزاری نه فقط به ضعف این آموزشها در کلاسهای پیش از ازدواج، بلکه به ناکارآمدی بسیاری از این آموزشها در مراکز مشاوره فعال در نقاط مختلف نیز اشاره دارد که نه تنها گره از کار زوجها باز نمیکند، بلکه گره مشکل آنها را کورتر نیز میکند.
آموزش جنسی، مهارتی برای زندگی
با اینکه یک آمار میگوید 50 درصد از طلاقهای ثبت شده در کشور به دلیل مسائل جنسی است، اما درآماری که سازمان ثبت اسناد کشور ارائه میکند این دلیل حتی جزو ده علت طلاقهای ثبت شده در کشور نیست، بهطوری که دخالت خانوادهها، پایبند نبودن به شروط ضمن عقد،اعتیاد، فقر مالی، خودداری از پرداخت نفقه، ضرب و جرح و محکومیت قطعی یکی از زوجها در صدر قرار دارد. با این حال خیلیها معتقدند گرچه در لابه لای این دلایل بهطور مستقیم به مشکلات جنسی اشاره نشده، اما بیشک این عامل در پس بسیاری از مشکلات پنهان است و فقط به زبان نمیآید.
برای همین است که محمد حاتمی، معاون سازمان نظام روانشناسی و مشاوره به جامجم تاکید میکند که آگاهی از مسائل جنسی نیاز زوجهاست و بهرهمندی از مهارتهای جنسی، جزو مهارتهای زندگی. این روانشناس تسلط بر مسائل جنسی و حقوق و تکالیف افراد در این حوزه را لازمه شروع زندگی مشترک میداند، اما به مراجعه به کتابهای موجود در بازار اعتقاد راسخ ندارد. حاتمی بیشتر کتابهایی که قصد دارند به زوجها آگاهی جنسی دهند یا آنها را به تفاهم جنسی با همسرانشان برسانند، کتابهایی متعلق به فرهنگ غربی میداند که در بیشتر موارد با سنتها و فرهنگ ایران همخوانی ندارد و مشکلی را حل نمیکند.
محسن ایمانی، کارشناس تحکیم خانواده نیز چون نیاز زوجها به آگاهی جنسی را ضروری میداند و به آموزشهای مستمر و عمیق جنسی معتقد است، به جامجم توضیح میدهد که به جای کتاب و جزوه باید از حضور استادان حوزه مشاوره استفاده کرد و مردان صاحبنظر، زوج را آموزش دهند و زنان صاحبنظر، زوجه را.
این روانشناس البته آموزش مسائل جنسی را فقط برای افراد متاهل ضروری میداند نه برای مجردها مگر این که مجردها مبتلا به انحرافات جنسی باشند و آگاه کردن آنها نسبت به پیامدهای این انحرافات برایشان ضروری باشد و این همان نکتهای است که روز گذشته معاون وزارت ورزش و جوانان نیز به آن اشاره داشت.
ازدواج مناسب، مقدم بر هر چیز
وقتی گفتهاند کبوتر با کبوتر، باز با باز حرفی از سر دلخوشی نزدهاند، بلکه سنجیدهاند تا فهمیدهاند زیر یک سقف فقط دو آدم همطراز و هم کفو قادرند زندگی کنند. خوشبختی هدیهای نیست که تقدیم آدمها کنند، بلکه وضعی است که با تلاش و مراقبت بهدست میآید؛ البته به این شرط که زن و مرد هر دو بخواهند و راه و روش رسیدن به آن را بلد باشند.
علی انتظاری، جامعهشناس خانواده به این جملات باور دارد و در گفتوگو با جامجم توضیح میدهد که مهارت جنسی فقط یک جز از مهارتهای زندگی است که اگر وجود داشته باشد، اما بقیه مهارتها آن را تکمیل نکند، به تنهایی به یک زندگی مشترک مطلوب نمیانجامد. به عبارت دیگر او به ازدواج مناسب و کنار هم قرار گرفتن دو انسانی که با هم تناسب دارند، اعتقاد دارد؛ یعنی دو زوجی که مهارت سازگاری را آموختهاند، میدانند از زندگی و از همسرشان چه میخواهند، نحوه برقراری ارتباط را میدانند، قدرت تجزیه و تحلیل و حل مشکلات را دارند و علاوه بر اصالت خانوادگی، اهدافی برای خود دارند. پس به این ترتیب بیش از تاکید بر یافتن راههایی برای کاهش طلاق باید راههایی برای داشتن ازدواجهای درست پیدا کرد و بیش از تاکید بر ظواهر باید به آموختن مهارتهای زندگی اصرار داشت و البته در این میان به آموزش مهارتهای جنسی که بهترین فرصت برای آموزش آن کلاسهای پیش از عقد است و مراکز مشاوره حرفهای که متخصصان راه و چاه مسائل را به زوجها نشان دهند.(مریم خباز / جام جم )
جام جم سرا: سبک دعواهای همسران عبارتند از:
انتقاد:
انتقاد یعنی حمله مستقیم به شخصیت همسر. انتقاد با کلمه «تو» شروع میشود، «تو باید تا حالا لباسهای من رو میشستی. تو که میدونستی من امروز جلسه دارم. تو خیلی بیملاحظه هستی» در انتقاد، ما طرف مقابلمان را کاملاً متهم و در مورد شخصیتش قضاوت میکنیم. شاید بهتر باشد که به جای انتقاد، از همسرمان شکایت کنیم. شکایت یعنی اینکه به جای زیر سوال بردن شخصیت او، به یک رفتار خاص اعتراض کنیم، ضمن اینکه شکایت با کلمه «من» شروع میشود. «من دوست داشتم که امروز تو لباسهام رو میشستی تا توی جلسه مرتبتر به نظر بیام». البته بعضی وقتها چند تا شکایت پشت سر هم، دقیقاً همان قدر منفی است که انتقاد کردن؛ یعنی اینکه یک طرف قضیه شروع میکند به شکایت کردن از تمام رفتارهایی که از اول ازدواج تا حالا از آنها ناراحت است. آخرین فرق شکایت و انتقاد هم این است که انتقاد خیلی مبهم است؛ یعنی معلوم نیست شما دقیقاً چه چیزی از طرف مقابل میخواهید: «تو اصلاً به فکر من نیستی». شکایت صراحت بیشتری دارد و دقیقاً معلوم است که چه حوزهای از رفتار طرف مقابل را در بر میگیرد: «از اینکه امروز توی مهمانی جلوی چشم دیگران، بحث آشپزی بد مرا پیش کشیدی ناراحتم».
سرزنش:
سرزنش خیلی به انتقاد نزدیک است. اما در برخی موارد سرزنش ما واقعاً شروع میکنیم به بیاحترامی و خردکردن شخصیت طرف مقابل. جملاتی که در این رابطه استفاده میشوند، دقیقاً قلب طرف مقابل را نشانه میروند و او را آزرده میکنند. غیر از بیاحترامی، کارهای دیگری هم برای سرزنش کردن طرف مقابل میشود انجام داد! مسخره کردن و استفاده از زبان بدن مثل پوزخند زدن یا برگرداندن نگاه، دو مورد از معمولترین این کارهای ناپسند هستند. بعضی از شوخیهای خصمانه هم دقیقاً کار سرزنش را انجام میدهند و به همان اندازه منفی هستند. بعضی از زنها و شوهرها فکر میکنند که چون با هم ازدواج کرده و صمیمی هستند، میتوانند با هر لحنی با همسرشان صحبت کنند، اما در واقع نیاز به احترام، یکی از نیازهای روانشناختی همه انسانها در همه موقعیتهاست و ربطی به زن و شوهر بودن ندارد.
جبههگیری:
بالاخره وقتی که از یک طرف انتقاد میشود یا کسی را سرزنش کنند، او هم ساکت نمیماند. در معمولترین حالت او هم جبههگیری میکند و سرزنش را با سرزنش جواب میدهد. جبههگیری واقعاً میتواند یک زندگی زناشویی را فلج کند. مشاجره که بالا میگیرد، واقعاً دیگر کسی روی منطق حرف نمیزند و فقط خرد کردن طرف مقابل اهمیت دارد. شانهخالی کردن از زیر بار مسئولیت، بهانهآوردن برای توجیه رفتار، مخالفت با تمام حدسهای همسر و تکرار حرفهای گذشته انواع و اقسام جبههگیری هستند.
سکوت:
مردها معمولاً از این روش برای خاتمه دعوا استفاده میکنند. اما زنها فکر میکنند که سکوت به معنای خصومت و بیتوجهی است. سکوت معمولاً دعوا را بدتر میکند، چون بحث منطقی با کسی که اصلاً «در خانه نیست» غیرممکن است! زوجهای جوان و مخصوصاً مردها باید بیاموزند که سکوت راه حل خوبی برای رفع مشکلات نیست و باید با مذاکره همه چیز را حل کرد.
اگر میخواهید از دعوا خلاص شوید!!
- با یکدیگر واضح و صریح صحبت کنید، ناراحتیهای خود را صریح و گویا به همسرتان بگویید، هرآنچه شمارا ناراحت و عصبانی کرده است را در کمال آرامش و متانت برایش بیان کنید، خواستهها و توقعات خود را دقیق و جز به جز برایش شرح دهید. در مقابل به گونهای انعطاف پذیر باشید و انتقادپذیرانه برخورد کنید تا او هم بتواند به راحتی مشکلات و خواستههایش را بیان کند. درشناخت یکدیگر کوشا باشید و به همدیگر در این زمینه کمک کنید.
- به صورت طنز با یکدیگر صحبت کنید، شوخ طبع باشید و از جملات و کلمات طنز حداکثر استفاده را بکنید. مواظب باشید که شوخیها و جملاتتان تحقیرکننده و توهین آمیز نباشد!
- بر سر اختلافهایتان توافق کنید، سعی کنید با صحبت و گفتگوی منطقی و عاقلانه، بر سر هر موضوعی که با هم اختلاف دارید به نقطه مشترکی برسید که هر دو احساس رضایت کنید. با کمی انعطاف و ازخود گذشتگی دوطرفه میشود بر سر اختلافات عمیق به توافق رسید. سپس از آن زمان به بعد به شیوه توافقی رفتار کنید.
- وقت بیشتری را با هم بگذرانید، بعضی از زوجهای جوان آن قدر از یکدیگر فاصله گرفتهاند که دیگر علاقهای نسبت به هم احساس نمیکنند، تنها به تفریح و میهمانی میروند و در خانه کمتر با یکدیگر صحبت میکنند. یک زوج ایده آل باید همه جا و هرلحظه از حال یکدیگر با خبر باشند و از حداکثر زمان برای با هم بودن استفاده کنند و بیشتر به گفتگو بپردازند، شوخی کنند، آشپزی کنند با هم مطالعه کنند یا به هر کار مشترکی که هر دوعلاقه دارند مشغول شوند. مهم این است که در کنار یکدیگر لحظات خوشی داشته باشند زیرا در کنار هم بودن علاقه ایجاد میکند، محبت را بیشتر میکند و زن و مرد میتوانند بیشتر با یکدیگر تعامل داشته باشند. البته باید یادآور شد که ارتباطها باید بر مبنای محبت ورزی، فداکاری و ابراز علاقه باشد نه دعوا و جرو بحث.
- با احترام و ادب رفتار کنید، فحش و ناسزا ندهید و از گفتن کلمات ناشایست بپرهیزید. با عصبانیت و تندخویی بایکدیگر رفتار نکنید و سعی کنید رفتارتان محبت آمیز و سخنانتان همراه با مهربانی و خوش رویی باشد.
- از جملات عاشقانه استفاده کنید، از «دوستت دارم»، «تو بهترین فرد زندگی من هستی» و جملات مشابه به موقع و هنگام انتظار استفاده کنید.
- اشتباههای خود را بپذیرید، به موقع از همسرتان عذرخواهی کنید، هرگاه از همسرتان انتقاد میکنید از کارهای خوب او تعریف کنید، اما به گونهای این کار را بکنید که برایش مشتبه نشود قصد فریبش را دارید!
- با خانواده همسرتان رفتار خوب و متعادلی در پیش بگیرید، یادتان نرود که خانواده همسر شما خانواده دوم خود شما میباشند.
- پشت سر همسرتان و خانواده او نزد دیگران بدگویی نکنید، بهتر است اگر مشکلی دارید با خود آنها در میان بگذارید.
- همسرتان را به شیوههای مختلف غافلگیر کنید، برای مثال، قبل از آمدن او به خانه، مقدمات یک جشن با شکوه (دونفره یا همراه با فرزندان) را فراهم کنید و غذا و موزیک یا فیلم مورد علاقه همسرتان را تهیه کنید و سپس به او تماس بگیرید و بگویید که کمی کسالت دارید و در خانه استراحت میکنید، هنگامی که وی وارد خانه شد با روی خوش به پیشوازش بروید و به گونهای جذاب و متنوع از او استقبال کنید سپس جشن با شکوهتان را آغاز نمایید.
- رفتارهایی که همسرتان را آزار میدهد ترک کنید یا به گونهای انجام دهید که احساسات او کمتر تحریک شود.
- سخت گیری نکنید و تعصب خشک نداشته باشید، مشکلات را جدی نگیرید و به طور کل با مسایل سخت گیرانه برخورد نکنید، ناامیدانه با همسرتان صحبت نکنید و به او نگویید که «نمیتوانی» یا «نمیشود!»
- در مشکلات یکدیگر شریک باشید، مشکل همسر شما، مشکل شما هم هست حتی اگر مربوط به خانواده وی باشد بازهم شما موظفید تا از هر کمکی دریغ نکنید. نسبت به موفقیت و شکستهای همسرتان حساسیت و واکنش صحیح نشان دهید و در مواقع ناراحتی وضعیت او را درک کنید و دلجویی نمایید.
- از همسرتان توقع بیش از حد نداشته باشید، مخصوصا از نظر اقتصادی همسرتان را در تنگنا قرار ندهید. حد و مرز خواستههایتان را متناسب با روحیه او مشخص کنید تا ناخودآگاه به وی آزار نرسانید!
- برای انجام کارها از او رخصت بجویید، همسر شما شریک زندگی شماست و شایسته است هنگام اتخاذ تصمیماتی که زندگی او را تحت تاثیر قرار میدهد با وی مشورت کنید و نظرش را جلب کنید.
- نگذارید نقش شما در زندگی همسرتان و نقش همسرتان در زندگی شما کم رنگ شود، همواره در زندگی مشترک تاثیرگذار باشید و نقش همسری خود را ایفا کنیدو نگذارید همسرتان احساس کند که در زندگی شما نقش و مسئولیتی ندارد. (مشاور)
جام جم سرا: یکی از علل شایع اما پنهانی که موجب بروز اختلالات جنسی و رسیدن به درجاتی از ناتوانی جنسی در دو جنس زن و مرد میشود بیماری دیابت است؛ بیماری شایعی که در ایران رشد صعودی داشته و کمتر خانوادهای را میتوان یافت که از مشکلات و دردسرهای آن بیخبر باشد. آثار و عوارضی که دیابت بر بدن میگذارد، یکی دوتا نیست و از فرق سر تا نوک پا ممکن است با علایم این بیماری درگیر شود. اما مهمترین عارضه خانمانسوز آن که بر اثر بیتوجهی در کنترل قند خون میتواند تیشه به ریشه خانواده بزند، اختلالات جنسی ناشی از آن است.
نتایج تحقیقات نشان میدهد بیش از 20 تا 25 درصد بیماران دیابتی دچار مراحل شدید افسردگی و 40 تا 50 درصد آنها دچار حالات استرس و اضطراب هستند که از علایم هشداردهنده آن میتوان به تشدید سردمزاجی جنسی، تغییر در خواب و خلق و خو، خستگی مداوم، تغییر حافظه، کم شدن اعتماد به نفس و احساس گناه اشاره کرد.
اما پرسش هایی مطرح است ،از جمله اینکه آیا مبتلایان به دیابت لزوما به ناتوانی جنسی و اختلالات روحی و روانی مبتلا میشوند؟ این اختلال در جنس مونث نمود بیشتری دارد یا جنس مذکر؟ آیا با رواندرمانی میتوان از ناتوانی جنسی و افسردگی ناشی از دیابت کاست یا به دارو درمانی نیاز است؟ آیا ناتوانی جنسی و استرس ناشی از بیماری دیابت به طور قطعی درمان میشود؟
از انکار تا پذیرش واقعیت
دکتر عابدینی، روانشناس بالینی، با اشاره به اینکه انسان وقتی با یک حادثه یا اتفاق ناخوشایند مثل خبر مبتلا شدن به بیماری دیابت و نیاز به تزریق روزانه و چند نوبته انسولین مواجه میشود، از نظر روحی، روانی و رفتاری چند مرحله را تجربه میکند، میگوید: وقتی فردی برای اولین بار متوجه میشود که دیابت دارد، مرگ را در چند قدمی خود احساس میکند و سیستم ذهنیاش بشدت درگیر پیامدهای ناخوشایند این بیماری، همچون زخمهای دیابتی، قطع عضو یا نابینایی میشود و اینکه باید تا آخر عمر از انسولین استفاده کند برایش زجرآور است اما در مرحله بعد چون بدن میخواهد با استرس شدید این اتفاق مقابله و فرد را از صدمات روحی استرس محافظت کند، سیستم روانی که مجهز به مکانیزم دفاعی انکار است وارد عمل شده و تا حدودی فرد با انکار واقعیت به آرامش میرسد.
این روانشناس ادامه میدهد: در مرحلهای که علایم بیمارینمایان میشود، فرد مبتلا دچار خشم و غضب شده و بدون اینکه بخواهد، از خود واکنشهای نامطلوب نشان میدهد، مثلا به تقدیر الهی واکنش نشان میدهد که چرا پدر و مادرش مسبب انتقال ژن بیمار به او بودهاند و دق و دلی خود را با گیر دادن روی اطرافیان و اعضای خانواده خالی میکند. اما طولی نمیکشد که فرد خود را در برابر قضا و قدر و بیماری ناتوان دیده و غم و اندوه به او غلبه میکند و احتمال اینکه به افسردگی دچار شود، زیاد است.
عابدینی تصریح میکند: روی خوش این ماجرا وقتی است که سرانجام فرد ـ برخی زودتر و برخی دیرتر ـ واقعیت را میپذیرد و با دیابت کنار میآید. سیستم روانی ما به گونهای است که پس از گذشت مدت زمانی با شرایط موجود سازگار میشود. یعنی فرد میپذیرد که هر انسانی به نوعی در معرض حوادث و مخاطرات قرار میگیرد و در این میان او به دیابت دچار شده است. به گفته وی مبتلایان به دیابت میتوانند با کنترل و مهار قند خون تا حد زیادی از همه پیامدهای ناخوشایند این بیماری در امان بمانند و همچون دیگران یک زندگی طبیعی داشته باشند.
دیابت، عملکرد جنسی را مختل میکند
یکی از عوارض شایع اما پنهان بیماری دیابت که بر اثر سهلانگاری در کنترل قند خون و مهار ناصحیح بیماری بروز میکند، اختلالات جنسی و رسیدن به درجاتی از ناتوانی جنسی است که بیمار میپذیرد این ناتوانی ناشی از دیابت درمانپذیر نیست، به متخصص مراجعه نکرده و به کنارهگیری از برقراری روابط و مقاربت زناشویی ادامه میدهد و در نتیجه باعث نارضایتی شریک زندگی میشود و میتواند یکی از علل عمده متارکه، طلاق و حتی خیانت همسران به یکدیگر باشد.
عابدینی میگوید: ناتوانی جنسی در دیابتیها، مبتلایان به مشکلات قلبی ـ عروقی و کلیوی بیشتر جنبه جسمی دارد و گرچه 20 تا 40 درصد افراد سالم هم در طول زندگی مشترکشان احتمال دارد با درجاتی از اختلالات و ناتوانی جنسی دست و پنجه نرم کنند، اما میتوان گفت بیشتر مبتلایان به دیابت درجاتی از این اختلال را تجربه میکنند که درصد کمی از آن نیز میتواند مربوط به استرس و اضطراب روحی ناشی از بیماری یا مصرف داروهای مربوط باشد.
استرس و اضطراب از عوامل عمده و کشنده میل و توان جنسی است و در افراد سالم و بیمار میتواند ناتوانکننده باشد و این موضوع زمانی غیر قابل تحملتر میشود که همسر طی روابط زناشویی همکاری و سازگاری لازم را نداشته و مدام شریک زندگیاش را متهم به ناکارآمدی و ناتوانی کند |
به گفته این روانشناس بالینی معمولا ناتوانی جنسی و اختلالات مربوط به آن در مردان با زود انزالی، دیر انزالی، اختلال نعوظ و نقص در تحریک بروز میکند. بیشتر این افراد از نظر تمایلات و خیالپردازی جنسی در برابر محرکهای بیرونی تحریکپذیرند اما از نظر جسمی به دلیل آنکه دیابت سیستم خونرسانی به ناحیه تناسلی را دچار مشکل میکند از نظر نعوظ دچار اختلال میشوند و نمیتوانند روابط و مقاربت رضایتمندی داشته باشند. این مشکل در خانمهای مبتلا به دیابت هم به صورت خشکی ناحیه تناسلی، سوزش، مقاربت دردناک و نرسیدن به ارگاسم بروز میکند که البته به گفته این روانشناس ناتوانی جنسی در مردان تاثیرات نامطلوب جنسی و روحی بیشتری دارد. چرا که شور جنسی در اغلب مردان با رسیدن به نعوظ و تاثیرات مثبت روانی آن به حداکثر میرسد و کیفیت زندگی جنس مذکر از این طریق ارتقا مییابد و در صورتی که به این مرحله نرسند صدمات روحی از جمله افسردگی، استرس و اضطراب آنان چند برابر میشود، اما در زنان اختلالات جنسی آنان برخلاف مردان نمود بیرونی ندارد و به دلیل آنکه شور جنسی آنها بیشتر جنبه عاطفی و احساسی دارد، اگر به ارگاسم هم نرسند، روابط زناشویی برایشان ناخوشایند نخواهد بود. در واقع نوازش و عشق ورزیدن میتواند برای جنس مونث مطلوب و رضایتبخش باشد.
به گفته دکتر عابدینی اختلالات جنسی در مبتلایان به هر دو نوع دیابت 1 و 2 تظاهر میکند، اما چون مبتلایان به دیابت نوع دو اغلب به دلیل ناپرهیزیهای غذایی و کنترل نکردن صحیح قند خون در سنین بالا دچار دیابت میشوند، ضعف جسمی و مشکل جنسی آنها بیشتر دردسرساز خواهد بود.
استرس، ناتوانی جنسی را شعلهور میکند
ناتوانی جنسی تا چه حد به تشدید افسردگی، استرس و تضعیف روحیه و اعتماد به نفس فرد مبتلا منجر میشود؟ یعنی استرس باعث بروز ناتوانی جنسی میشود یا ناتوانی جنسی موجب استرس میشود؟
دکتر عابدینی میگوید: استرس و اضطراب از عوامل عمده و کشنده میل و توان جنسی است و در افراد سالم و بیمار میتواند ناتوانکننده باشد و این موضوع زمانی غیر قابل تحملتر میشود که همسر طی روابط زناشویی همکاری و سازگاری لازم را نداشته و مدام شریک زندگیاش را متهم به ناکارآمدی و ناتوانی کند. به گفته این روانشناس در زمان مقاربت مغز با ترشح دوپامین باعث کیفوری، لذت و نشاط فرد میشود اما اگر فرد، مبتلا به نوعی بیماری باشد و سیستم ذهنی و مغزی او مدام درگیر تبعات نامطلوب بیماری باشد مغز قادر به ترشح میزان معینی دوپامین نخواهد بود و به طور مستمر فرد در استرس (نوعی فشار روانی) به سر میبرد و نمیتواند تمرکز لازم را داشته و از مقاربت لذت ببرد.
از سوی دیگر، برخی داروهای مصرفی، انسولین و کم و زیاد شدن گلوکز که غذای اصلی مغز است میتواند فرد را مضطرب کرده و اگر این بی نظمیها طولانی شود، میتواند روی یکسری از هورمونها و سیستم اعصاب تاثیر بگذارد و باعث افسردگی شود که در پی آن تضعیف روحیه، اعتماد به نفس پایین و افت قدرت و جسارت ایجاد میشود و در اثر کشته شدن انگیزهها ممکن است مهار زندگی از دست فرد خارج شود. گاهی هم احتمال دارد فرد برای دستیابی به حالی خوش و در کل شانه خالی کردن از مشکلات زندگی به سمت مصرف الکل و مواد مخدر گرایش یابد.
اختلالات و ناتوانی جنسی درمانپذیر است
با توجه به اینکه برخی داروهای روانپزشکی که برای درمان افسردگی و استرس ناشی از دیابت تجویز میشود خود باعث تشدید سرد مزاجی جنسی میشود بهتر است که مبتلایان روان درمانی شوند یا دارو درمانی؟
عابدینی میگوید : تا زمانی که قند خون به طور صحیح کنترل نشود و تا زمانی که سیستم مغزی و جسمی درگیر باشد، نمیتوان از رواندرمانی استفاده کرد، چون دیابت یک بیماری جسمی بوده و استرس، اضطراب و افسردگی نشات گرفته از آن است، در نتیجه روان درمانی به تنهایی پاسخگو نیست و باید اختلالات فرد مبتلا با دارو درمان شود. البته برای افزایش بینش فرد دیابتی از بیماریاش، میتوان در کنار دارودرمانی از رواندرمانی هم استفاده کرد.
این روانشناس میافزاید: از طریق روان درمانی میتوان اطلاعات و عملکرد جنسی فرد مبتلا را ارتقا داد. فرد مبتلا به دیابت که دچار درجاتی از اختلالات و ناتوانی جنسی است باید با مراجعه به سکس تراپیست که در کلینیک سلامت خانواده واقع در مجتمعهای درمانی معتبر آماده پذیرش هستند، این اطلاعات را دریافت کند.
به گفته وی، افراد دچار ناتوانی جنسی باید بدانند، برای ارتقای کیفیت روابط زناشویی، مقاربت شرط برقراری رابطهای رضایتمند نیست. بلکه از طریق حسگذاری جنسی که از طریق لمس و نوازش نقاطی صورت میگیرد تخیلات جنسی تظاهر میکند که گرچه باعث کنش و واکنش جنسی و هیجانی نمیشود، اما همسران با همکاری و سازگاری با یکدیگر میتوانند به درجاتی از رضایتمندی جنسی و آرامش دست یابند.
به نظر این روانشناس مشکلات ناشی از دیابت چون بیشتر جنبه جسمی دارد تا روانی، کمتر میتوان از هیپنوتیزم استفاده کرد. هیپنوتیزمتراپی تکنیکی تلقینی است که در خواب یا بیداری با ایجاد خلسه، افکاری به فرد تلقین میشود. به گفته این روانشناس افسردگی، استرس و ناتوانی جنسی ناشی از دیابت قابل درمان است که معمولا برای درمان این نوع اختلالات مراجعه به کلینیکهایی که روانشناس، روانپزشک و مددکار اجتماعی با یکدیگر برای درمان، فعالیت میکنند توصیه میشود. او خاطرنشان میکند برای مقابله با استرس، شل کردن تمام عضلات بدن در اولویت است و ورزش و خواب با کیفیت پیشنهاد میشود. (ضمیمه چاردیواری)
فاخره بهبهانی
جام جم سرا به نقل از شفقنا: اغلب موارد بین زوجین مشکلات و برخوردهایی پدید میآید که متاسفانه در برخی موارد به طلاق منجر میشود، در این میان عدهای به طلاق رسمی روی میآورند و عدهای به طلاق عاطفی. اگرچه شاید نام طلاق رسمی از طلاق عاطفی ترسناکتر به نظر بیاید اما تبعات روحی و روانی و حتی اجتماعی طلاق عاطفی نیز کمتر از طلاق رسمی نیست و چه بسا در بعضی موارد شدیدتر و بدتر نیز باشد.
یک مشاور خانواده گفت: وقتی زن و شوهر به صورت رسمی با هم زیر یک سقف زندگی میکنند اما به نقطهای میرسند که احساس میکنند تعلق خاطری به هم ندارند، روابطشان به شدت سرد میشود و زندگیشان از حالت همسری خارج شده و به هم اتاقی تبدیل میشود و همچنین شریک شادی و غمها و نفر اول زندگی همدیگر نیستند از این پدیده تحت عنوان «طلاق عاطفی» یا «طلاق سکوت» یاد میشود.
دکتر علیرضا شریفی افزود: انسان در همه دورهها و سالهای زندگی، شرایط روحی و روانی یکسانی ندارد یعنی در دورههایی از زندگی بخشی از افسردگیها، اضطرابها و اختلالات را تجربه میکند که اگر مستمر نباشند به صورت طبیعی در همه افراد وجود دارد اما وقتی به صورت مستمر در میآیند به اختلال تبدیل میشوند.
این روانشناس یادآور شد: منظور ما از طلاق عاطفی یک دوره بلند مدت است، خانوادههایی که به صورت کوتاه مدت چنین تجربهای دارند را نمیتوانیم تحت عنوان طلاق عاطفی یاد کنیم.
عوامل زمینه ساز ایجاد طلاق عاطفی
وی عوامل اصلی طلاق عاطفی را پنج مورد دانست و گفت: عادی شدن افراد برای یکدیگر؛ یعنی بعضی از افراد در بلند مدت تغییر خاصی از نظر ظاهر، روش و منش، تفریح و ارتباط با شریک زندگی خود ایجاد نمیکنند و مانند یک آب راکد میمانند و آب راکد قاعدتا میگندد. مورد دیگری که در بحث طلاق عاطفی اهمیت و نقش دارد عدم شناخت انسانها درباره نقش خود در روابط زن و شوهری و نقشی که طرف مقابل دارد و ناتوانی در واقع بینانه نگاه کردن به نقش طرف مقابل است. یعنی ما گاهی برای همسر خود نقشی قائلیم که اساسا یک نقش غلطی است و یا همسر ما در توانش نیست که آن خواستههای نامتعارف را برآورده کند، و بعد از اینکه چند بار تجربه شد که فرد در برآورده کردن این خواستهها ناتوان است آرام آرام دچار طلاق عاطفی میشود.
این روانشناس اظهار داشت: عامل سوم و اثر گذار بر طلاق عاطفی ناآگاهی زن و شوهرها در مقوله پاسخدهی به نیازهای جنسی همدیگر است. اطلاعات بسیاری از همسران به ویژه خانمها در مورد مسائل جنسی و اهمیت این مسایل در قوام بخشی به روابط زن و مرد در خانواده بسیار پایین است و این اهمیت برای بعضیها درست جا نیفتاده است.
شریفی عامل چهارم را مشکلات و رخدادهای بیرونی دانست و افزود: بعضی از مسائل و مشکلات وجود دارد که هیچ ربطی به فرد ندارد اما به او تحمیل میشود، مثل مشکلات اقتصادی و یا شوکهایی که از جامعه ممکن است به کانون خانواده وارد شود و باعث شود افراد تا حدی از هم فاصله گیرند.
وی عامل پنجم را نیز خواستهای نامتعارف با فرهنگ بومی عنوان کرد و در این باره توضیح داد: مثلا خانمی با یک آقایی که کاملا زندگی سنتی دارد ازدواج کرده است. این خانم بر اساس اطلاعاتی که از قوم و خویش و سریالهای تلویزیونی و اینترنت به دست میآورد توقع دارد که همسرش فرضاً ولنتاین را بشناسد و در این روز به او هدیه دهد. در حالی که مرد سنتی ایرانی این موارد را نمیشناسند و یا به عنوان عیب و ایراد به آن نگاه میکند و چون خانم این توقعات و انتظارات را دارد باعث میشود که آرام آرام زده شود و بر این حساب بگذارد که چون همسرش ولنتاین را برای او جشن نگرفته پس او را دوست ندارد و در نتیجه، وی نیز باید از دوستی خود کم کند. همسرش نیز این تغییرات را حس میکند و جدایی و دوری را باعث میشود.
سه گروه خانواده
شریفی خانوادهها را به سه دسته بالنده، گسسته و آشفته تقسیم کرد و گفت: خانواده بالنده خانوادهای است که تمام مطلوبات یک زندگی معمول و متعارف را دارند، خانواده آشفته کسانی هستند که حالت طلاق عاطفی در آنها رخ داده و خانواده گسسته هم کسانی هستند که دچار طلاق رسمی شدند.
۶۰ درصد خانوادههای ایرانی آشفتهاند
وی یادآور شد: از هر پنج ازدواج در کل کشور یک مورد دچار طلاق رسمی میشوند، ۲۰ درصد خانوادههای ما خانوادههای بالندهاند و حدود ۶۰ درصد از خانوادههای ایرانی متاسفانه خانوادههای آشفتهاند یعنی خانوادههایی هستند که طلاق رسمی در آنها صورت نمیگیرد اما در بلند مدت مشکل پیدا میکنند که بخش بزرگی از خانوادههای آشفته مشکل اصلیشان طلاق عاطفی است.
تبعات طلاق عاطفی در یک نگاه
این روانشناس تبعات طلاق عاطفی برای زن و مرد را چنین برشمرد:
بسیاری از طلاقهای عاطفی نتیجه ندانستن و نداشتن مهارتهای زندگی اجتماعی است. اگر این مهارتها در افراد افزایش پیدا کند خیلی کمک میکند که فرد دچار طلاق عاطفی نشود |
* وقتی خانواده دچار طلاق عاطفی شود مرد و زن دچار اختلالات روحی و روانی میشوند و مهمترین این اختلالات عبارت است از افسردگی، اضطراب، خشم، پرخاشگری، وسواس فکری و وسواس عملی.
* زن و مردی که دچار طلاق عاطفی شدهاند از آنجا که نیازهایشان در درون خانواده قابل پاسخدهی نیست برخی از آنها متاسفانه به روابط موازی کشیده میشوند یعنی افراد ضمن اینکه به صورت قانونی با فردی به عنوان همسر زندگی میکنند بر خلاف شئون فرهنگی، ارزشی، اخلاقی، عقیدتی و شرعی ممکن است بر سر راه شخص دیگری قرار گیرند و بخشی از روابط خود را خارج از فضای منزل و خانواده تعریف کنند و این یکی از آسیبهایی است که متاسفانه در جامعه ما رو به رشد است.
این مورد یکی از بزرگترین تبعات طلاق عاطفی است، به همین دلیل است که ما در حوزه روانشناسی اجتماعی و خانواده همیشه روی این نکته تاکید داریم که بهتر است اگر واقعا زن و شوهری دچار مشکلاند از هم جدا شوند تا اینکه بر اساس طلاق عاطفی با هم زندگی کنند.
ما به هیچ وجه برای طلاق توصیهای نداریم و امید مطلوبمان این است که روابط انسانها روابط بسیار خوبی باشد اما اگر قرار است زندگی بر اساس جبر به سمتی پیش رود که انسانها رفتارهای خلاف عقل، شرع، عرف و قانون انجام دهند توصیهمان این است که بهتر است این افراد به سمت دیگری روند.
* ناتوانی زن و شوهر در تربیت درست فرزندان؛ خانوادهای که دچار طلاق عاطفی است این پدیده فقط بین زن و مرد نیست بلکه بین پدر و مادر و فرزندان نیز هست که این برای آینده فرزندان سم است و باعث میشود آنها در آینده دچار خود درگیری شوند.
* پدیده طلاق عاطفی به عنوان یک الگوی منفی برای جوانان در شرف ازدواج است و وقتی جوانان آشفتگی زندگی این نوع افراد را میبینند میهراسند و راحت تن به ازدواج نمیدهند.
چگونه از طلاق عاطفی دور شویم؟
این روانشناس برای رها شدن از پدیده طلاق عاطفی توصیه کرد: ابتدا افرا باید ویژگیهای طلاق عاطفی را بشناسند و بدانند که طلاق عاطفی چیست، و همچنین بدانند که در دورههایی از زندگی افراد خود به خود نشانههایی از طلاق عاطفی به سراغشان میآید و نباید فکر کنند که اگر چنین شد فاجعهای رخ داده و بلافاصله باید زندگی را از بین برد.
شریفی اظهار داشت: افرادی که دچار طلاق عاطفی هستند حتما به مشاور خانواده مراجعه کنند چون بسیاری از طلاقهای عاطفی نتیجه ندانستن و نداشتن مهارتهای زندگی اجتماعی است. اگر این مهارتها در افراد افزایش پیدا کند خیلی کمک میکند که فرد دچار طلاق عاطفی نشود. کسانی که دچار این سبک طلاق شدند از تجربه کسانی که این دوران را طی کردند استفاده کنند و این دوران بحرانی را پشت سر بگذارند.
جام جم سرا: در این مطلب به تعدادی از رفتارهای اشتباهی اشاره خواهیم کرد که همسران معمولا بعد از دعوا و بگومگو مرتکب میشوند.
سکوت کردن اشتباه است
موفقیت مینویسد: اگر بعد از دعوا به زمان نیاز دارید تا دوباره روحیه خود را به دست بیاورید، اشکالی ندارد؛ اما حتما این را به همسرتان بگویید.
راشل سوسمان، روانپزشک و متخصص روابط، معتقد است اگر بعد از دعوا همسرتان را از خود برانید، او احساس میکند میخواهید او را تنبیه کنید و به همین دلیل شاید نتواند به سمت شما بیاید و احساساتش را بازگو کند. به جای این کار به او بگویید: «احساسات من به سرعت احساسات تو به حالت قبلی برنمی گردند. به من فرصت بده. وقتی حالم خوب شد، در این مورد بیشتر صحبت میکنیم.»
نگه داشتن حرفهای همسرتان در حافظه، اشتباه است
بگذارید هر چه همسرتان حین دعوا گفته است، همان جا باقی بماند. به گفته دکتر «میشل گولاند» روانشناس، یکی از اشتباهات زوجها این است که به همسر خود نمیگویند کدام یک از کلماتی که او در جر و بحث به زبان میآورد، آنها را آزار میدهد. پس حتما در مورد کلماتی که برای شما آزاردهندهاند، با همسرتان صحبت کنید. اگر حتی تا روز بعد هم با یادآوری آن کلمات گفته شده عصبانی میشوید، به جای اینکه این کلمات را در ذهن خود نگه دارید و حرفی از آن به میان نیاورید، دوباره قدری به خودتان فرصت بدهید و نفسی تازه کنید؛ چون معمولا جر و بحث به یک چرخه معیوب از دعواهای بیحاصل منجر میشود؛ نه راه حل.
صرف بر زبان آوردن «ببخشید» اشتباه است
لوریا پون متخصص ارتباط درمانی میگوید: «وقتی همسرتان از شما میخواهد تنهایش بگذارید یا اینکه خسته شده است و دوست دارد کار دیگری انجام دهد، فقط گفتن «معذرت میخواهم» برای التیام احساسات او کافی نیست و باید بگویید که من به خاطر فلان چیز یا فلان حرف، از تو معذرت میخواهم و در آینده سعی میکنم که...
بهانهتراشی برای برخورد تندتان، اشتباه است
شما میتوانید برای دعوایتان میلیونها بهانه بیاورید؛ مثلا بگویید: «روز کاری بدی داشتهام، سردرد دارم یا شب قبل بد خوابیدهام»؛ اما این جملات، مشکل را حل نمیکنند. به گفته دکتر گولان: «اگر عصبانی یا خستهاید و یا از نظر روحی آسیب دیدهاید، باید این را به طرف مقابلتان بگویید. اگر یک روز در محل کار یا هر جای دیگری شرایط بدی را گذراندهاید که موجب عصبانیت شما شده است، قبل از رسیدن به خانه همسرتان را از این موضوع مطلع کنید تا او بداند شما بیشتر از شرایط عادی حساس و شکنندهاید.»
فرار از دعوا اشتباه است
به همسرتان بگویید هر حرف یا سوالی دارد، میتواند از شما بپرسد و در مورد چیزهایی که بعد از دعوا هنوز او را آزار میدهد، صحبت کند. هرگز به دلیل ترس از دعوای مجدد از این مرحله فرار نکنید. اگر با هم صحبت نکنید، مشکلتان حل نشده باقی میماند و ناراحتیها از بین نمیروند. به حرفهای همسرتان عکس العمل نشان بدهید؛ مثلا به او بگویید: «بنابراین منظور تو این است که... درست است؟» و از او تایید بگیرید تا مطمئن شوید منظورش را خوب فهمیدهاید.
آزار کلامی حین بگومگو اشتباه است
چه کار میکنید؟ دعوا؟! یادتان باشد در زمان دعوا حق داد زدن و برچسب زدن به همسرتان را ندارید؛ چون اثر آن بسادگی از بین نمیرود. به جای این کار، در زمان خونسردی درباره ناراحتیتان صحبت کنید.
به دنبال راه حل باشید، تمرکز بر دلیل دعوا اشتباه است
تفاوت دعوای بد و دعوای خوب، در این است که در دعوای خوب شما برای مسئلهای که بر سر آن جر و بحث کردهاید، راه حل پیدا میکنید؛ پس بهتر است روی عواملی که دعوا را به وجود آوردهاند، متمرکز نشوید و انرژیتان را صرف پیدا کردن راه حل کنید. مثلا شوهرتان به شما گفته است از خانه پول بیاورید، اما شما فراموش کردهاید. بعد از یک جر و بحث بیاهمیت به دستگاه خودپرداز مراجعه میکنید و مشکل حل میشود. به جای اینکه تمام روز دعوایتان را به یاد بیاورید و به دنبال مقصر بگردید، سعی کنید از با هم بودنتان لذت ببرید.
نگویید: «منظورم این نبود!»
گفتن این جمله مثل این است که میخواهید صورت مسئله را پاک کنید این کار اوضاع را وخیمتر میکند؛ زیرا جوابی که همسرتان به شما میدهد، این است که «چرا منظورت همین بود!» بازگشت به گذشته و تاکید بر گفتههای خود و طرف مقابلتان باعث میشود به جای راه حل، بر آنچه گذشته است، تمرکز کنید. اگر همسرتان بعد از دعوا میگوید: «منظورم این نبود». جواب بدهید: «درست است که چنین منظوری نداشتی، اما طوری رفتار کردی که من این طور احساس کنم. پس، از این به بعد این کار را انجام نده.»
سرزنش کردن خود بعد از دعوا اشتباه است
همه ما دوست داریم همسری داشته باشیم که برای رابطهمان زمان بگذارد و دعوا کردن نشاندهنده این است که هر دو طرف روی رابطه کار میکنند و این رابطه برایشان مهم است؛ بنابراین اگر با همسرتان جر و بحث میکنید، باید از این بابت خوشحال باشید که زندگیتان را به حال خودش رها نکردهاید و هنوز این زندگی برایتان مهم است. به قول قدیمیها، دعوا نمک زندگی است، فقط در مصرف این نمک زیاده روی نکنید. (خراسان)
جام جم سرا: آنچه رابطه آنها را خراب میکند، تمسخر، تحقیر و توهین است. ژستهای خصمانه، مشتهای گرهکرده و دندانهای به هم فشرده به رابطه مؤثر شما با همسرتان آسیب میزند. هربار که چنین اتفاقی میافتد، بیشتر احساس بیگانگی و جدایی میکنید و بر خشم، رنجش و سرخوردگی شما از همسر و زندگی مشترکتان افزوده میشود.
تحقیر و توهین در رابطه زناشویی، عزتنفس همسران را از بین میبرد و حل مشترک مسائل را به امری تقریباً ناممکن بدل میکند. در مقابل، ارتباط پاک و مؤثر تقویتکننده عزتنفس است و فضایی امن برای گشودن گره مشکلات و رهایی از تنش به وجود میآورد. ارتباط پاک یعنی پذیرش مسئولیت حرف خود، صداقت و پرهیز از ناگفتهگذاشتن تکههای مهمی از حرف و مهمتر از همه، ارتباط پاک یعنی حامی بودن، تقویت صمیمیت و تفاهم بهجای دفاع و فاصلهگرفتن از یکدیگر.
مهارتهای ارتباطی خوب، یکی از مهمترین عوامل رضایتمندی و خشنودی همسران از رابطه زناشویی است. تحقیقات نشان میدهد که وقتی به افراد متأهل روشهای برقراری ارتباط سازنده آموخته میشود، فشار خونشان پایین میآید و رضایتمندی آنها از زندگی زناشوییشان افزایش مییابد.
چگونگی ارتباط، یکی از وجوه بسیار مهم در تمایز میان همسران موفق و ناموفق است. همسران موفق از صحبتکردن با هم احساس رضایت میکنند و میتوانند افکار و احساسات خود را با هم در میان بگذارند و یکدیگر را بفهمند و بدینسان صمیمیت میان خود را افزایش دهند، در حالی که همسران ناموفق از ارتباط خود رضایتی ندارند و تلاش آنان برای برقراری ارتباط به سوءتفاهم، تنش و درگیری میانجامد. بنابراین به نفع همسران است که هرچه زودتر مهارتهای ارتباطی مؤثر را بهعنوان عامل پیشگیریکننده از مشکلات زناشویی یاد بگیرند و منتظر نمانند تا بعد از فرو رفتن در بحران، به بهبود مهارت ارتباطی خود بپردازند.
کلیدهای ارتباط پاک همسران
* هنگام گفتوگو با همسرتان از کلمات دوپهلو و قضاوتگر استفاده نکنید. منظور تکهپرانی و متلکگویی است، کلماتی که به همسرتان میفهماند ناقص و ناکامل است: «هیچ تلاشی نمیکنی... رفتارت بچهگانه است... بیفکرتر از تو ندیدم»و... این کلمات تهاجمیهستند که تیشه به ریشه احساس ارزشمند بودن میزنند.
* به همسرتان برچسب کلی نزنید. برچسبهای کلی یعنی زیر سؤال بردن کل هویت همسر. کلماتی مثل «تنبل... بیعرضه... خودخواه... بیمصرف...» توجه داشته باشید که نوک پیکان حمله بلکه متوجه شخصیت اوست. پیامی که این کلمات منتقل میکنند، این است که همسرتان آدم بدی است، نه در این لحظه، بلکه همیشه. نتیجه این برچسبها از دست رفتن اعتماد و صمیمیت است و قطعاً ضربهای بزرگ بر روابط زناشویی شما وارد میکنند.
* از سرزنش کردن و اتهام زدن در قالب «تو» بپرهیزید. «همیشه دیر به خانه میآیی،هیچوقت مرا با خودت جایی نمیبری و ... . این جملات یعنی «من در رنجم و باعث آن تو هستی.»
* گذشته را مدام مرور نکنید. ارتباط پاک و سالم به مسئلهای میپردازد که در حال حاضر مطرح است در حالی که ارتباط توهینآمیز از گذشته استفاده میکند تا طرف مقابل را تحقیر کند. البته گاهی ممکن است گذشته را به عنوان تجربهای بزرگ مرور کنید؛ اما اگر گذشتههای دور را معمولاً با این هدف زنده میکنید که از آن علیه همسرتان استفاده کنید، در واقع مدرک جمع میکنید تا بر جدیبودن تقصیرات همسرتان مهر تأیید بزنید. این قاعده کلی را آویزه گوش کنید؛ وقتی عصبانی هستید، هرگز گذشتههای دور را زنده نکنید. خشم باعث میشود از گذشته نه بهعنوان منبعی برای بهترکردن اوضاع کنونی، بلکه بهعنوان یک چماق استفاده کنید و خواسته یا ناخواسته رابطهتان را خدشهدار کنید.
* همسرتان را با دیگران مقایسه نکنید. ارتباط پاک باعث میشود همسرتان در مورد خودش احساس خوبی پیدا کند. این نوع ارتباط برای کمک طراحیشده و نه آسیب زدن. مقایسه کردن نهتنها چیزی را حل نمیکند، بلکه با این کار شما رسماً لذتِ داشتن یک ارتباط سالم و با نشاط را از خود و همسرتان دریغ میکنید.
* از تهدیدکردن همسرتان بپرهیزید. تهدید اساساً این پیام را منتقل میکند، تو بدی و من میخواهم تو را مجازات کنم. پیام «تو بدی» بهاندازه کافی دردناک هست، اما آسیب رساندن با قصد قبلی، برای رابطه شما بینهایت ویرانکننده است.
* احساسات خود را به شکلی مؤثر بیان کنید. وقتی احساسات خود را شرح میدهید، برای تفهیم بهتر آنها از کلمات واضح و روشن استفاده کنید. «دلم گرفته، میخواهم گریه کنم... احساس میکنم زودرنج و گوشهگیر شدهام...» وقتی ارتباط سالم و بانشاط برقرار میکنید، صدای خود را تا حدی که میتوانید به بلندی آهنگ عادی کلام نزدیک کنید. در نتیجه، همسرتان میتواند صدای احساس شما را بشنود، بدون آنکه احساس یک بازنده را در این ارتباط داشته باشد.
* از زبان بدنتان برای بیان بهتر احساسات خود استفاده کنید. بدن شما نشان میدهد که تا چه اندازه خواهان برقراری ارتباط هستید. وقتی ابروهایتان به هم گره خورده است، یا از گوشه چشم نگاه میکنید بدن شما با صدای بلند اعلام میکند که تمایلی به یک گفتوگو و ارتباط سازنده و سالم ندارید. وقتی دستبهسینه هستید یا یک طرفه نشستهاید یا انگشت اتهام را به سوی طرف مقابل نشانه رفتهاید، باز هم راه ارتباط را سد کردهاید. اگر میخواهید بدنتان به ارتباط جواب مثبت بدهد، توی چشم همسرتان نگاه کنید، هنگام گوش کردن سر تکان دهید و صورت خود را شل و آرام نگه دارید.
* از پیامهای کامل، واضح و روشن استفاده کنید. پیامهای کامل از مشاهدات، افکار، احساسات و نیازها یا خواستهها تشکیل شدهاند. مشاهدات یعنی بیان امور واقع که خنثی و عاری از قضاوت یا نتیجهگیری هستند.
* افکار عبارتند از عقاید، نظرات، نظریهها و تفسیرهای شما از یک موقعیت. افکار نه همچون حقایق مطلق، بلکه بهعنوان فرضیههای شخصی یا ادراکات شما از موقعیت بیان میشوند. «به عقیده من... در این فکر بودم که اگر... فکر میکنم که... نگران بودم از اینکه... از دید من...» از سوی دیگر بخش مربوط به احساسات در یک پیام کامل، اغلب میتواند به مهمترین مؤلفه تبدیل شود، بویژه میان افراد خیلی نزدیک و صمیمی. احساسات سرزنش نمیکنند؛ آنها صرفاً وصف حالت هیجانی شما هستند.
* بخشی از یک پیام کامل، بیان نیازهاست. هیچکس نمیتواند بداند شما چه میخواهید، مگر اینکه آنها را بیان کنید. حتی نزدیکترین کسان شما هم هرچقدر هم که شما را دوست داشته باشند، نمیتوانند فکرتان را بخوانند. نمونههایی از بیان نیازها یا خواستهها عبارتاند از «حالم خیلی بد است، میشود لطفاً به بچه برسی؟... نیاز به استراحت دارم.»
* گفتوگوهای مهم با همسرتان همیشه باید به شکل یک پیام کامل باشند که مشاهدات، عقاید، احساسات و خواستههای شما را بهروشنی از هم جدا میکنند. حذف هر یک از این مؤلفهها یک «پیام ناقص» منتقل میکند. بهتر است هنگام عصبانیت با همسرتان گفتوگو نکنید. وقتی عصبانی هستید با اعلام عصبانیت خود به همسرتان از او بخواهید که زمان گفتوگو و ارتباط خود را با یکدیگر به زمانی غیر از آن موکول کنید.
* در یک ارتباط سالم و سازنده، حتماً دو سوی تعامل باید در حالت تعادل باشند تا نتایج بهتری عایدشان شود؛ عصبانیت وضعیتی ایجاد میکند که نهتنها شما، بلکه همسرتان نیز در آن آسیب خواهد دید. (منیره کرمانی جهانگیر - کارشناس ارشد روانشناسی بالینی/ایسنا)