جام جم سرا: سبک دعواهای همسران عبارتند از:
انتقاد:
انتقاد یعنی حمله مستقیم به شخصیت همسر. انتقاد با کلمه «تو» شروع میشود، «تو باید تا حالا لباسهای من رو میشستی. تو که میدونستی من امروز جلسه دارم. تو خیلی بیملاحظه هستی» در انتقاد، ما طرف مقابلمان را کاملاً متهم و در مورد شخصیتش قضاوت میکنیم. شاید بهتر باشد که به جای انتقاد، از همسرمان شکایت کنیم. شکایت یعنی اینکه به جای زیر سوال بردن شخصیت او، به یک رفتار خاص اعتراض کنیم، ضمن اینکه شکایت با کلمه «من» شروع میشود. «من دوست داشتم که امروز تو لباسهام رو میشستی تا توی جلسه مرتبتر به نظر بیام». البته بعضی وقتها چند تا شکایت پشت سر هم، دقیقاً همان قدر منفی است که انتقاد کردن؛ یعنی اینکه یک طرف قضیه شروع میکند به شکایت کردن از تمام رفتارهایی که از اول ازدواج تا حالا از آنها ناراحت است. آخرین فرق شکایت و انتقاد هم این است که انتقاد خیلی مبهم است؛ یعنی معلوم نیست شما دقیقاً چه چیزی از طرف مقابل میخواهید: «تو اصلاً به فکر من نیستی». شکایت صراحت بیشتری دارد و دقیقاً معلوم است که چه حوزهای از رفتار طرف مقابل را در بر میگیرد: «از اینکه امروز توی مهمانی جلوی چشم دیگران، بحث آشپزی بد مرا پیش کشیدی ناراحتم».
سرزنش:
سرزنش خیلی به انتقاد نزدیک است. اما در برخی موارد سرزنش ما واقعاً شروع میکنیم به بیاحترامی و خردکردن شخصیت طرف مقابل. جملاتی که در این رابطه استفاده میشوند، دقیقاً قلب طرف مقابل را نشانه میروند و او را آزرده میکنند. غیر از بیاحترامی، کارهای دیگری هم برای سرزنش کردن طرف مقابل میشود انجام داد! مسخره کردن و استفاده از زبان بدن مثل پوزخند زدن یا برگرداندن نگاه، دو مورد از معمولترین این کارهای ناپسند هستند. بعضی از شوخیهای خصمانه هم دقیقاً کار سرزنش را انجام میدهند و به همان اندازه منفی هستند. بعضی از زنها و شوهرها فکر میکنند که چون با هم ازدواج کرده و صمیمی هستند، میتوانند با هر لحنی با همسرشان صحبت کنند، اما در واقع نیاز به احترام، یکی از نیازهای روانشناختی همه انسانها در همه موقعیتهاست و ربطی به زن و شوهر بودن ندارد.
جبههگیری:
بالاخره وقتی که از یک طرف انتقاد میشود یا کسی را سرزنش کنند، او هم ساکت نمیماند. در معمولترین حالت او هم جبههگیری میکند و سرزنش را با سرزنش جواب میدهد. جبههگیری واقعاً میتواند یک زندگی زناشویی را فلج کند. مشاجره که بالا میگیرد، واقعاً دیگر کسی روی منطق حرف نمیزند و فقط خرد کردن طرف مقابل اهمیت دارد. شانهخالی کردن از زیر بار مسئولیت، بهانهآوردن برای توجیه رفتار، مخالفت با تمام حدسهای همسر و تکرار حرفهای گذشته انواع و اقسام جبههگیری هستند.
سکوت:
مردها معمولاً از این روش برای خاتمه دعوا استفاده میکنند. اما زنها فکر میکنند که سکوت به معنای خصومت و بیتوجهی است. سکوت معمولاً دعوا را بدتر میکند، چون بحث منطقی با کسی که اصلاً «در خانه نیست» غیرممکن است! زوجهای جوان و مخصوصاً مردها باید بیاموزند که سکوت راه حل خوبی برای رفع مشکلات نیست و باید با مذاکره همه چیز را حل کرد.
اگر میخواهید از دعوا خلاص شوید!!
- با یکدیگر واضح و صریح صحبت کنید، ناراحتیهای خود را صریح و گویا به همسرتان بگویید، هرآنچه شمارا ناراحت و عصبانی کرده است را در کمال آرامش و متانت برایش بیان کنید، خواستهها و توقعات خود را دقیق و جز به جز برایش شرح دهید. در مقابل به گونهای انعطاف پذیر باشید و انتقادپذیرانه برخورد کنید تا او هم بتواند به راحتی مشکلات و خواستههایش را بیان کند. درشناخت یکدیگر کوشا باشید و به همدیگر در این زمینه کمک کنید.
- به صورت طنز با یکدیگر صحبت کنید، شوخ طبع باشید و از جملات و کلمات طنز حداکثر استفاده را بکنید. مواظب باشید که شوخیها و جملاتتان تحقیرکننده و توهین آمیز نباشد!
- بر سر اختلافهایتان توافق کنید، سعی کنید با صحبت و گفتگوی منطقی و عاقلانه، بر سر هر موضوعی که با هم اختلاف دارید به نقطه مشترکی برسید که هر دو احساس رضایت کنید. با کمی انعطاف و ازخود گذشتگی دوطرفه میشود بر سر اختلافات عمیق به توافق رسید. سپس از آن زمان به بعد به شیوه توافقی رفتار کنید.
- وقت بیشتری را با هم بگذرانید، بعضی از زوجهای جوان آن قدر از یکدیگر فاصله گرفتهاند که دیگر علاقهای نسبت به هم احساس نمیکنند، تنها به تفریح و میهمانی میروند و در خانه کمتر با یکدیگر صحبت میکنند. یک زوج ایده آل باید همه جا و هرلحظه از حال یکدیگر با خبر باشند و از حداکثر زمان برای با هم بودن استفاده کنند و بیشتر به گفتگو بپردازند، شوخی کنند، آشپزی کنند با هم مطالعه کنند یا به هر کار مشترکی که هر دوعلاقه دارند مشغول شوند. مهم این است که در کنار یکدیگر لحظات خوشی داشته باشند زیرا در کنار هم بودن علاقه ایجاد میکند، محبت را بیشتر میکند و زن و مرد میتوانند بیشتر با یکدیگر تعامل داشته باشند. البته باید یادآور شد که ارتباطها باید بر مبنای محبت ورزی، فداکاری و ابراز علاقه باشد نه دعوا و جرو بحث.
- با احترام و ادب رفتار کنید، فحش و ناسزا ندهید و از گفتن کلمات ناشایست بپرهیزید. با عصبانیت و تندخویی بایکدیگر رفتار نکنید و سعی کنید رفتارتان محبت آمیز و سخنانتان همراه با مهربانی و خوش رویی باشد.
- از جملات عاشقانه استفاده کنید، از «دوستت دارم»، «تو بهترین فرد زندگی من هستی» و جملات مشابه به موقع و هنگام انتظار استفاده کنید.
- اشتباههای خود را بپذیرید، به موقع از همسرتان عذرخواهی کنید، هرگاه از همسرتان انتقاد میکنید از کارهای خوب او تعریف کنید، اما به گونهای این کار را بکنید که برایش مشتبه نشود قصد فریبش را دارید!
- با خانواده همسرتان رفتار خوب و متعادلی در پیش بگیرید، یادتان نرود که خانواده همسر شما خانواده دوم خود شما میباشند.
- پشت سر همسرتان و خانواده او نزد دیگران بدگویی نکنید، بهتر است اگر مشکلی دارید با خود آنها در میان بگذارید.
- همسرتان را به شیوههای مختلف غافلگیر کنید، برای مثال، قبل از آمدن او به خانه، مقدمات یک جشن با شکوه (دونفره یا همراه با فرزندان) را فراهم کنید و غذا و موزیک یا فیلم مورد علاقه همسرتان را تهیه کنید و سپس به او تماس بگیرید و بگویید که کمی کسالت دارید و در خانه استراحت میکنید، هنگامی که وی وارد خانه شد با روی خوش به پیشوازش بروید و به گونهای جذاب و متنوع از او استقبال کنید سپس جشن با شکوهتان را آغاز نمایید.
- رفتارهایی که همسرتان را آزار میدهد ترک کنید یا به گونهای انجام دهید که احساسات او کمتر تحریک شود.
- سخت گیری نکنید و تعصب خشک نداشته باشید، مشکلات را جدی نگیرید و به طور کل با مسایل سخت گیرانه برخورد نکنید، ناامیدانه با همسرتان صحبت نکنید و به او نگویید که «نمیتوانی» یا «نمیشود!»
- در مشکلات یکدیگر شریک باشید، مشکل همسر شما، مشکل شما هم هست حتی اگر مربوط به خانواده وی باشد بازهم شما موظفید تا از هر کمکی دریغ نکنید. نسبت به موفقیت و شکستهای همسرتان حساسیت و واکنش صحیح نشان دهید و در مواقع ناراحتی وضعیت او را درک کنید و دلجویی نمایید.
- از همسرتان توقع بیش از حد نداشته باشید، مخصوصا از نظر اقتصادی همسرتان را در تنگنا قرار ندهید. حد و مرز خواستههایتان را متناسب با روحیه او مشخص کنید تا ناخودآگاه به وی آزار نرسانید!
- برای انجام کارها از او رخصت بجویید، همسر شما شریک زندگی شماست و شایسته است هنگام اتخاذ تصمیماتی که زندگی او را تحت تاثیر قرار میدهد با وی مشورت کنید و نظرش را جلب کنید.
- نگذارید نقش شما در زندگی همسرتان و نقش همسرتان در زندگی شما کم رنگ شود، همواره در زندگی مشترک تاثیرگذار باشید و نقش همسری خود را ایفا کنیدو نگذارید همسرتان احساس کند که در زندگی شما نقش و مسئولیتی ندارد. (مشاور)
حفاظت از سلامت روانی خانواده یک اصل است و باید از این سلامت به طور مستمر حفاظت کنیم و این کار نیاز به تدبیر دارد.
ارزش خانواده به فضای عاطفی آن است. این فضا در گرو تعامل انسانی زوجین است و برای ایجاد فضای عاطفی هیچ راهی جز ارتباط کلامی وجود ندارد. در واقع سوءتفاهمها، برداشتهای غلط و منفی به علت نبود ارتباط کلامی ایجاد میشود.
قهر کردن بدترین آسیب برای یک خانواده است چون موجب شکلگیری توهم میشود. در این شرایط فرد به ذهنیت خود پناه میبرد و براساس ذهنیت خود طرف مقابل را قضاوت میکند؛ اما با ارتباط کلامی سوءتفاهمی شکل نمیگیرد و مسائل به وجود آمده تحلیل میشود. زوجین هنگام بروز اختلافات با هم صحبت کنند چون با این کار به نقطه تعادل میرسند و رفتارهایشان قابل پیشبینی میشود؛ چرا که زوجین براساس نشانههایی که از همسر خود دریافت میکنند، رفتارشان را تنظیم میکنند و در واقع رفتار کلامی به خود تنظیمی و دیگر تنظیمی کمک میکند.
زن و شوهر روبات نیستند و انسان یعنی ارتباط کلامی که به وسیله آن میتوان از طرف مقابل تمجید کرد، به او دلگرمی داد و حتی انتقاد کرد.
خانوادهها تحت هیچ شرایطی بویژه در موارد اختلاف با هم قهر نکنند چراکه قهر، فاصله گرفتن و بیاعتنایی و خشونت پنهان یا نرم است. توقع پنهان موجب فاصله گرفتن میشود. اگر هدف ما در یک ارتباط بر کرسی نشاندن حرف خود باشد، این ارتباط با شکست مواجه میشود.
اگر زوجین این نوع توقعهای پنهان را کنار بگذارند میتوانند ارتباط موثرتری با یکدیگر برقرار کنند. باید دنیای شخصی افراد را به رسمیت بشناسیم چون یکی از زوجین ممکن است به علت علاقه به مسائل اجتماعی روزنامه بخواند و دیگری به نرمافزارهای تلفن همراه علاقه داشته باشد. در واقع، مقداری فاصله خوب است اما اگر بدهبستانهای عاطفی نباشد، زندگی شکننده میشود و زوجین باید برای ارتباط کلامی با یکدیگر وقت بگذارند.
برای گفتوگو با همسر ابتدا باید علایق مشترک را پیدا کنیم و سپس میتوانیم لابهلای حرفهای خود از همسر خود انتقاد کنیم. همسران باید قدرت تحمل خود را افزایش دهند و انتقادپذیر باشند؛ اما نباید صحبت را از حساسیتهای زوجین شروع کنیم چون این کار باعث ایجاد اختلاف میشود. (دکتر احمد برجعلی - روانشناس/ ایسنا)
پاسخ مشاور: مهمترین نکتهای که دوست دارم به آن دقت کنید، تفاوت سنی شما و مادرتان است. شما در سن جوانی هستید و وی در سن میانسالی؛ یعنی نزدیک به چهار دهه با هم تفاوت سنی دارید.
تفاوتهای دوران جوانی و میانسالی
اصولاً دوره جوانی، زمان بروز خصوصیاتی است مانند خودرایی، یکدندگی، منیت داشتن، به دنبال استقلال بودن، حق انتخاب در هر زمینهای و توجه کمتر به نظر دیگران؛ در حالی که دوره میانسالی شامل خصوصیاتی است همچون احساس پوچی، قدرت و اقتدار، جبران همه کمکاریهای گذشته و از همه مهمتر، نگرانی شدید درباره آینده فرزندان؛ برای همین در این زمینه اضطرابشان بالا میرود و به زبان عامیانه «گیر» میدهند.
با داشتن اطلاعات کافی درباره خصوصیات سنیتان، و همچنین تغییر سبک گفتوگو، میزان جر و بحثتان کاهش خواهد یافت.
خشم چیست؟
خشم مانند دیگر احساسات ماست، با این تفاوت که یک حس بسیار منفی است که سریعترین عکسالعمل را به همراه دارد. اگر بتوانید حرفهایی را شناسایی کنید که مادرتان مطرح میکند و باعث نگرانی شما میشود، میتوانید جلوی رفتار خود را بگیرید. چنانچه به مدت ۳۰ ثانیه خشم خود را با این سوالات به تعویق بیندازید، میتوانید عصبانیت خود را کنترل کنید و گفتوگو با مادرتان را ادامه دهید. اما نکته مهم این است که احساسات خود را در موقعیت بروز، شناسایی کنید و آن را بپذیرید؛ به طور مثال امکان دارد مادرتان از شما خواسته نامعقول داشته باشد یا موضوعی را مطرح کند که باعث عصبانیت شما شود، در این حالت بهتر است در قدم اول هم به خود و هم به مادرتان بگویید که من الان خشمگین هستم و پاسخی ندارم و با این کار پاسخ دادن خود را به تعویق بیندازید.
همین به تعویق انداختن باعث میشود که شما بتوانید روی پاسخ خود فکر کنید. در واقع یکی از علل جر و بحثها، پاسخ بدون فکر در مکالمات است یا اینکه میخواهیم به طرف مقابلمان ثابت کنیم که من میدانم و میفهمم ولی تو نه!
در زمان عصبانیت چه کنیم؟
۱. خود را جای طرف مقابل بگذاریم:
از خود بپرسیم که اگر این رفتار یا حرف را من زده بودم، واکنش او چه بود و انتظار داشتم طرف مقابلم چه واکنشی به من نشان بدهد؟ یا اگر دوست صمیمی من این حرف را زده بود، چه میکردم؟
۲. سنجش میزان اهمیت موضوع:
آیا این مسئله پنج سال دیگر هم برای من مهم است؟ علت اهمیت الانش چیست؟
۳. بررسی نتیجه:
من از این جدال و پاسخ به چه نتیجهای میخواهم برسم؟
۴. کشف عامل ناراحتی:
دقیقا چه چیزی من را این همه ناراحت کرده است؟
البته در رابطه با پاسخ سوال آخر، بهتر است با یک مشاور هم گفتوگو کنید تا ریشه خشم و عواملش را راحتتر پیدا کنید. همچنین میتوانید فهرستی از شرایطی را که خشمگین میشوید بنویسید و وجه اشتراک آنها را بیابید؛ مثلاً ممکن است که جلوی فلانی ناراحت شوید یا فلان موضوع یا استفاده از کلماتی خاص ناراحتتان میکند. وقتی عامل خشم را بیابید قادر خواهید بود آن را در جریان گفتوگو کنترل کنید.
توصیه میکنم حتماً برای بهبود روابط خود با مادرتان، با یک مشاور صحبت کنید تا از بروز مشکلات بعدی در دیگر روابط شما نیز جلوگیری شود. (راهله فارسی - کارشناس ارشد مشاوره/خراسان)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.