«بَرئتُ من الخوارج لَستُ منهم *** مِن الغزّال منهم و ابن باب»
(مقصود از غزال، واصل و مراد از ابن باب، عمروبن عبید است). (17)
مخالفان فرقهی معتزله و واصل او را به علت قول به «منزلة بین المنزلتین» متّهم به خروج از اجماع امّت کردند؛ ابن راوندی دشمن سرسخت معتزله نوشت:
"معتزله همه به واسطهی قول به «منزلة بین المنزلتین» از اجماع خارج شدند، زیرا پیش از ظهور این فرقه، در فساد قول کسانی که گمان میبردند گناه کارانِ مقربهی اسلام نه مؤمن هستند، نه کافر و نه منافق، اختلافی نبود و همه این قول را فاسد و نادرست میدانستند و مردم را در این مسئله سه قول بیش نبود: قول اول، قول خوارج بود که گناه کار مقرّ را کافر میدانستند. قول دوم، قول مرجئه بود که او را مؤمن میشناختند و قول سوم، قول حسن بصری بود که قایل به نفاق او بود. و چون واصل بن عطا آمد، در حالی که پیش از وی اجماع بر این بود که قول حق از این سه قول بیرون نیست، از این اقوال بیرون شد و گفت گناه کاران اهل نماز نه مؤمن هستند، نه کافر و نه منافق، لذا امّت اسلامی ادعا کرد که او و همچنین جمیع معتزله در یکی از عقاید بنیادین دینشان از اجماع خارج شدهاند. (18)"
امّا خیاط در کتاب الانتصار به نصرت واصل برخاست و در پاسخ ابن راوندی گفت واصل بن عطا قولی را که امّت قایل بدان نباشد، پدید نیاورده است، تا خارج از اجماع امّت باشد. ولکن او چون دید که همهی امّت در تسمیهی مرتکب معصیت کبیره به فسق و فجور اتفاق و اجماع دارند و اختلاف در چیزی سوای آن است، او آنچه را به آن اجماع داشتند، گرفت و از آنچه اختلاف دارند، خودداری کرد. تفسیر آن این است که خوارج و پیروان حسن و مرجئه اجماع بر فسق مرتکب کبیره داشتند و همه او را فاسق مینامیدند. فقط خوارج متفرّد به این قول بودند که او با وجود فسق و فجور کافر است و فقط مرجئه میگفتند که او با وجود فسق و فجور مؤمن است. حسن و پیروان وی میگفتند که او با وجود فسق و فجور منافق است.
واصل گفت شما در تسمیهی مرتکب کبیره به فسق و فجور اجماع کردید و آن به دلیل اجماع شما نام درستی است و قرآن هم در آیهی «قاذف» (یعنی آیهی قذف) و غیر آن بدان ناطق است. پس، لازم و واجب است که او بدان نام نامیده شود. و امّا آن نامهایی که هر یک از شما منفرد به آن هستید، دعوایی است که جز با بیّنه و شاهدی از کتاب خدا یا سنّت نبی او پذیرفته نمیشود. سپس واصل به خوارج گفت: احکام کفّار که مورد اجماع است و در قرآن بدان تصریح شده از مرتکب کبیره زایل و دور است. بنابراین، نام کفر هم از وی زایل میشود زیرا حکم تابع اسم است، همچنان که اسم تابع فعل است. احکام کافران که مورد اجماع و منصوص در قرآن است، بر دو قسم است؛ خدای عزوجل فرموده است:
«قَاتِلُواْ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْیَوْمِ الآخِرِ وَلاَ یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَلاَ یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ حَتَّى یُعْطُواْ الْجِزْیَة عَن یَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ
»: (19) (با آنان که به خدا، و روز بازپسین نمیگروند و آنچه را خدا و پیامبرش حرام کرده، حرام نمیکنند و دین حق را نمیپذیرند، از آنانی که کتاب به آنها داده شده (یعنی اهل کتاب) کارزار کنید تا آنکه جزیه بدهند و در حالی که خوارند).
حکم خداوند دربارهی اهل کتاب این است و آن از مرتکب کبیره دور است. و خدا فرمود:
«فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً
»: (20) (پس چون کافران را ملاقات کنید، گردنهایشان را بزنید وقتی که ایشان را بسیار بکشید، پس بند را سخت کنید، بعد از آن منّت نهید یا فدیه بگیرید).
این حکم خدا در خصوص مشرکین عرب و هر کافری سوای اهل کتاب است؛ این حکم هم از مرتکب زایل است. در سنّت مورد اجماع هم آمده است که کافران از مسلمانان ارث نمیبرند و در گورستانهای اهل قبله دفن نمیشوند و این حکم هم در خصوص مرتکب معصیت کبیره اجرا نمیشود. حکم خدا دربارهی منافق هم این است که اگر نفاقش را پوشیده نگه دارد و کسی از آن آگاه نباشد و ظاهرش اسلام باشد، او نزد ما مسلم شناخته میشود. آنچه به سود مسلمانان یا به زیان آنهاست، برای او هم هست و اگر کفرش را آشکار سازد، از وی میخواهند توبه کند؛ اگر توبه کرد بر وی باکی نیست وگرنه کشته میشود و این حکم هم از مرتکب کبیره زایل است.
حکم خداوند در حق مؤمن ولایت محبّت و وعده به بهشت است. خداوند (جلّ ذکره) فرموده است: «اللهَ وَلیُّ الَّذینَ آمنوا»، (21) «واللهُ وَلیُّ المؤمِنینَ»، (22) «وَ بَشِّرِ المؤمنینَ بأنّ لهم من اللهِ فضلاً کبیرا»، (23) «وَعَدَ اللّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ» (24) «یَومَ لا یُخزِی اللهُ النبیَّ والذین آمنوا مَعَهُ»: (25) (روزی که خداوند پیامبر و گروندگان را خوار نمیکند) ولی حکم خداوند در خصوص صاحب کبیره این است که او را لعنت کرده و بیزاری جسته و عذابی عظیم برایش آماده ساخته و گفته است: «اَلا لعنَة اللهِ عَلَی الظّالِمینَ» (26) وَ «إنَّ الفَجَّارَ لفی جَحیمٍ»:(27) (همانا فاجران در دوزخاند) و امثال آن. پس، واجب آمد که مرتکب کبیره مؤمن نباشد که در کتاب خدا احکام ایمان از وی زایل شده است، و کافر هم نیست زیرا احکام کفر از وی زایل شده است، منافق هم نیست که در سنّت رسول، احکام منافقین از وی زایل شده است. پس، واجب آمد که او فاسق فاجر باشد که امت بر تسمیّه وی به آن اجماع کردهاند و خداوند هم در کتابش او را بدان نام نامیده است. بنابراین، چگونه میتوان گفت که واصل بن عطا و معتزله به علت قول به «منزلة بین المنزلتین» از اجماع امّت بیرون رفته است. (28)
اکثر دانشوران و متفلسفان مسلمان در قرون گذشته - که تخصص معمول نبوده - در مسایل متنوّع علمی و فرهنگی اعمّ ادامه ...
دیدگاههای کلامی ابوالهذیل علّافابوالهذیل که متکلّم و متفکّری بسیار قوی و نیرومند بود، در مسایل مختلف کلامی و فلسفی به تفکّر و تأمّل ادامه ...
فیلسوف معتزلهابوالهذیل، محمدبن الهذیل بن عبدالله بن مکحول عبدی معروف به علّاف، یا حَمدان بن هذیل علّاف و یا محمدبن ادامه ...
دیدگاههای کلامی واصل بن عطاواصل، اصل در علم کلام، رأس اعتزال و بنیان گذار کلام معتزله و رییس اول آنهاست. بنابراین، در واقع و به ادامه ...
بنیان گذار کلام اعتزالواصل در سال 80 هجری (699 یا 700 م) در مدینهی طیّبه متولّد شد؛ به اتفاق آراء، او برده به دنیا آمد. برخی ادامه ...
دیدگاه مرجئه دربارهی ایمانمسئلهی اصلی و محوری مرجئه مسئلهی ایمان است که آنها متّفقاً عمل را از اجزاء و ارکان ایمان به شمار نیاوردند، ادامه ...
خاستگاه آموزهی ارجاء در اسلامارجاء در لغت به دو معنی آمده است: الف: امیدوار کردن؛ رجا، یرجو، رجاء و رَجوا، ضدِّ یَئس، بنابراین همزهی ادامه ...
دلایل و شبهات ملحدان و نقد آنها در اثبات خدا (2)گروهی از ملحدان میکوشند وجود خداوند را به زعم خود معلول و ساخته حالات ذهنی و روانی انسان وصف نمایند ادامه ...
دلایل و شبهات ملحدان و نقد آنها در اثبات خدا (1)منکران و ملحدان علاوه بر تشکیک در براهین خداشناسی به گمان خویش میکوشند با دلایل و شبهات مختلف، مدعای ادامه ...
اکثر دانشوران و متفلسفان مسلمان در قرون گذشته - که تخصص معمول نبوده - در مسایل متنوّع علمی و فرهنگی اعمّ ادامه ...
دیدگاههای کلامی ابوالهذیل علّافابوالهذیل که متکلّم و متفکّری بسیار قوی و نیرومند بود، در مسایل مختلف کلامی و فلسفی به تفکّر و تأمّل ادامه ...
فیلسوف معتزلهابوالهذیل، محمدبن الهذیل بن عبدالله بن مکحول عبدی معروف به علّاف، یا حَمدان بن هذیل علّاف و یا محمدبن ادامه ...
دیدگاههای کلامی واصل بن عطاواصل، اصل در علم کلام، رأس اعتزال و بنیان گذار کلام معتزله و رییس اول آنهاست. بنابراین، در واقع و به ادامه ...
بنیان گذار کلام اعتزالواصل در سال 80 هجری (699 یا 700 م) در مدینهی طیّبه متولّد شد؛ به اتفاق آراء، او برده به دنیا آمد. برخی ادامه ...
دیدگاه مرجئه دربارهی ایمانمسئلهی اصلی و محوری مرجئه مسئلهی ایمان است که آنها متّفقاً عمل را از اجزاء و ارکان ایمان به شمار نیاوردند، ادامه ...
خاستگاه آموزهی ارجاء در اسلامارجاء در لغت به دو معنی آمده است: الف: امیدوار کردن؛ رجا، یرجو، رجاء و رَجوا، ضدِّ یَئس، بنابراین همزهی ادامه ...
دلایل و شبهات ملحدان و نقد آنها در اثبات خدا (2)گروهی از ملحدان میکوشند وجود خداوند را به زعم خود معلول و ساخته حالات ذهنی و روانی انسان وصف نمایند ادامه ...
دلایل و شبهات ملحدان و نقد آنها در اثبات خدا (1)منکران و ملحدان علاوه بر تشکیک در براهین خداشناسی به گمان خویش میکوشند با دلایل و شبهات مختلف، مدعای ادامه ...
به گفته یک کارشناس تغییر بازی کودکان و گرایش به انجام تفریحات رایانه ای باعث کاهش هوش کلامی در نسل جدید شده است.
جام جم سرا:
«نجمه واحدی» فعال حقوق زنان با بیان اینکه براساس نتایج یک پیمایش سراسری ۶۶ درصد از زنان کشور مورد خشونت قرار گرفتهاند، گفت: در میان شاخصهای خشونت، خشونت کلامی بیشترین میزان را داشته است.
وی با اشاره به اینکه خشونت کلامی در خانه میتواند از سوی زن یا مرد اعمال شود افزود: بالا بودن میزان گفتگو بین همسران یکی از شاخصهای تفاهم و رضایت از زندگی مشترک است بنابراین خشونت کلامی برعکس عمل کرده وسبب نارضایتی از زندگی مشترک میشود.
واحدی ادامه داد: خشونتهای کلامی درون خانه به چند دسته تقسیم میشوند؛ دسته اول، ایجاد آزارهای مستقیم احساسی مانند فحاشی، تحقیر و یا تمسخر توانمندیها و ظاهر فرد است.
این فعال حقوق زنان گفت: گروه دیگر از خشونتهای کلامی خانگی بیاهمیت جلوه دادن، سکوت و در نظرنگرفتن عقاید و اظهار نظر همسر است و گروه سوم؛ دستورهای تحکم آمیز، تحمیل عقاید و دخالت در تصمیم گیریهای زندگی شخصی وی و علاقه مندیهای اوست.
وی افزود: خشونتهای کلامی معمولا با این توجیه که از روی توجه و علاقهاند اعمال میشود و افراد نیز به دلیل ناآگاه بودن از اینکه این گونه رفتارها مصداق خشونت است آن را میپذیرند.
این فعال حقوق زنان گفت: آگاهی دادن در مورد این نوع خشونتها بسیار اهمیت دارد زیرا در بیشتر مواقع چه فردی که خشونت را اعمال میکند وچه فرد خشونت دیده از اینکه اینگونه صحبتها از مصادیق خشونت است و تبعاتی را در پی دارد اطلاعی ندارند و شاید اگر این مسئله را بدانند از آن پرهیز کنند.
وی اظهار کرد: اعمال خشونت کلامی اعتماد به نفس افراد را از بین میبرد و به روح و روان فرد آسیب جدی وارد میکند، همچنین فرزندان خانواده را نیز تحت تاثیر قرار میدهد و علاوه بر ضربههای روحیای که به آنها وارد میکند سبب تکرار این رفتارها به وسیله آنها میشود که خود بازتولید این خشونت است.
این جامعهشناس ادامه داد: دربسیاری از موارد افرادی که تحت این خشونت قرار دارند قصد ترک زندگی و گرفتن طلاق را ندارند و تنها درخواستشان این است که همسرشان از طریق کمک گرفتن از مشاور و یا روانشناس بتواند مشکل خود را حل کند.
خشونت کلامی در دادگاه
وی در پاسخ به این سوال که آیا از نظر قضایی میتوان خشونتهای کلامی را دردادگاه پیگیری کرد گفت: خشونتهای کلامی میتواند براساس قانون مصداقی از عسر و حرج (بیش از حد به سختی افتادن فرد) باشد خشونتهای کلامی زیر شاخه اعتیاد، خرجی ندادن، خشونت فیزیکی نیستند که مستقیما در قانون ذکر شده باشد اما قاضی در صورت تشخیص میتواند براساس آن حکم دهد که متاسفانه این اتفاق بصورت محدودی رخ میدهد.
واحدی افزود: اگر دادگاه حکم به الزام مراجعه به مشاور در این گونه موارد بدهد میتواند در کاهش این خشونت بسیار موثر باشد. همچنین در برخی از کشورها از روشهای دیگری نیز استفاده میکنند برای نمونه مردی که به حکم دادگاه مرتکب خشونت علیه همسرش شده است این مسئله به صورت اعلانی در محل کارش نصب شود.
وی در پایان گفت: اگر افراد در ابتدای رابطه خود متوجه این نوع خشونتها باشند نباید آنرا نادیده بگیرند و از آن بگذرند زیرا این مسئله میتواند در آینده مشکلات بسیاری برای آنها ایجاد کند.
جام جم سرا:
«نجمه واحدی» فعال حقوق زنان با بیان اینکه براساس نتایج یک پیمایش سراسری ۶۶ درصد از زنان کشور مورد خشونت قرار گرفتهاند، گفت: در میان شاخصهای خشونت، خشونت کلامی بیشترین میزان را داشته است.
وی با اشاره به اینکه خشونت کلامی در خانه میتواند از سوی زن یا مرد اعمال شود افزود: بالا بودن میزان گفتگو بین همسران یکی از شاخصهای تفاهم و رضایت از زندگی مشترک است بنابراین خشونت کلامی برعکس عمل کرده وسبب نارضایتی از زندگی مشترک میشود.
واحدی ادامه داد: خشونتهای کلامی درون خانه به چند دسته تقسیم میشوند؛ دسته اول، ایجاد آزارهای مستقیم احساسی مانند فحاشی، تحقیر و یا تمسخر توانمندیها و ظاهر فرد است.
این فعال حقوق زنان گفت: گروه دیگر از خشونتهای کلامی خانگی بیاهمیت جلوه دادن، سکوت و در نظرنگرفتن عقاید و اظهار نظر همسر است و گروه سوم؛ دستورهای تحکم آمیز، تحمیل عقاید و دخالت در تصمیم گیریهای زندگی شخصی وی و علاقه مندیهای اوست.
وی افزود: خشونتهای کلامی معمولا با این توجیه که از روی توجه و علاقهاند اعمال میشود و افراد نیز به دلیل ناآگاه بودن از اینکه این گونه رفتارها مصداق خشونت است آن را میپذیرند.
این فعال حقوق زنان گفت: آگاهی دادن در مورد این نوع خشونتها بسیار اهمیت دارد زیرا در بیشتر مواقع چه فردی که خشونت را اعمال میکند وچه فرد خشونت دیده از اینکه اینگونه صحبتها از مصادیق خشونت است و تبعاتی را در پی دارد اطلاعی ندارند و شاید اگر این مسئله را بدانند از آن پرهیز کنند.
وی اظهار کرد: اعمال خشونت کلامی اعتماد به نفس افراد را از بین میبرد و به روح و روان فرد آسیب جدی وارد میکند، همچنین فرزندان خانواده را نیز تحت تاثیر قرار میدهد و علاوه بر ضربههای روحیای که به آنها وارد میکند سبب تکرار این رفتارها به وسیله آنها میشود که خود بازتولید این خشونت است.
این جامعهشناس ادامه داد: دربسیاری از موارد افرادی که تحت این خشونت قرار دارند قصد ترک زندگی و گرفتن طلاق را ندارند و تنها درخواستشان این است که همسرشان از طریق کمک گرفتن از مشاور و یا روانشناس بتواند مشکل خود را حل کند.
خشونت کلامی در دادگاه
وی در پاسخ به این سوال که آیا از نظر قضایی میتوان خشونتهای کلامی را دردادگاه پیگیری کرد گفت: خشونتهای کلامی میتواند براساس قانون مصداقی از عسر و حرج (بیش از حد به سختی افتادن فرد) باشد خشونتهای کلامی زیر شاخه اعتیاد، خرجی ندادن، خشونت فیزیکی نیستند که مستقیما در قانون ذکر شده باشد اما قاضی در صورت تشخیص میتواند براساس آن حکم دهد که متاسفانه این اتفاق بصورت محدودی رخ میدهد.
واحدی افزود: اگر دادگاه حکم به الزام مراجعه به مشاور در این گونه موارد بدهد میتواند در کاهش این خشونت بسیار موثر باشد. همچنین در برخی از کشورها از روشهای دیگری نیز استفاده میکنند برای نمونه مردی که به حکم دادگاه مرتکب خشونت علیه همسرش شده است این مسئله به صورت اعلانی در محل کارش نصب شود.
وی در پایان گفت: اگر افراد در ابتدای رابطه خود متوجه این نوع خشونتها باشند نباید آنرا نادیده بگیرند و از آن بگذرند زیرا این مسئله میتواند در آینده مشکلات بسیاری برای آنها ایجاد کند.
فرناز امیراصلانی با بیان اینکه مزاح و شوخی، تعریف و تمجید از یکدیگر و با کلمات زیبا یکدیگر را صدا زدن از مصادیق ارتباط کلامی صمیمانه است، ادامه داد: متأسفانه همسران پرمشغله اصولاً از محبت کردن به یکدیگر غافل میشوند، در نهایت از نظر احساسی فاصلهای میان آنها ایجاد میشود و پر کردن این خلأ کاری دشوار است. بهترین راه برای جلوگیری از این فاصله، اختصاص روزانه چند دقیقه برای صحبت کردن و زمانی بیشتر در طول هفته است.
وی همچنین افزود: زمانی که مرد وارد خانه میشود، اگر زن خانهدار باشد بسیار نیاز دارد که شوهرش به حرفهای او گوش دهد و مرد هم باید به حرفهای همسرش گوش دهد، چرا که اگر در این هنگام خود را به حل جدول، خواندن روزنامه یا تماشای تلویزیون مشغول کند نوعی بیتوجهی و بیاحترامی به همسر تلقی شده و این مسئله به ظاهر کوچک نقش مهمی در از بین رفتن روابط صمیمی زن و شوهر دارد.
امیراصلانی خاطرنشان کرد: زن و مرد باید توجه داشته باشند که اگر یکی از آنها رازی را از دیگری مخفی کرد دیگری سراغ سرنخ یا اوراق خصوصی او نرود، چرا که این کار نقض مالکیت و حدود او به حساب میآید، در واقع فرد باید منتظر بماند تا همسرش زمان مناسب و هر زمانی که خودش تشخیص داد حقیقت را به او بگوید.
وی ادامه داد: محبت بین همسران باعث تداوم زندگی آنان و سلامت روان فرزندانشان میشود و زوجین نباید این نکته را فراموش کنند که خود آنها میتوانند زندگیشان را شیرین کنند. (ایسنا)
278
حفاظت از سلامت روانی خانواده یک اصل است و باید از این سلامت به طور مستمر حفاظت کنیم و این کار نیاز به تدبیر دارد.
ارزش خانواده به فضای عاطفی آن است. این فضا در گرو تعامل انسانی زوجین است و برای ایجاد فضای عاطفی هیچ راهی جز ارتباط کلامی وجود ندارد. در واقع سوءتفاهمها، برداشتهای غلط و منفی به علت نبود ارتباط کلامی ایجاد میشود.
قهر کردن بدترین آسیب برای یک خانواده است چون موجب شکلگیری توهم میشود. در این شرایط فرد به ذهنیت خود پناه میبرد و براساس ذهنیت خود طرف مقابل را قضاوت میکند؛ اما با ارتباط کلامی سوءتفاهمی شکل نمیگیرد و مسائل به وجود آمده تحلیل میشود. زوجین هنگام بروز اختلافات با هم صحبت کنند چون با این کار به نقطه تعادل میرسند و رفتارهایشان قابل پیشبینی میشود؛ چرا که زوجین براساس نشانههایی که از همسر خود دریافت میکنند، رفتارشان را تنظیم میکنند و در واقع رفتار کلامی به خود تنظیمی و دیگر تنظیمی کمک میکند.
زن و شوهر روبات نیستند و انسان یعنی ارتباط کلامی که به وسیله آن میتوان از طرف مقابل تمجید کرد، به او دلگرمی داد و حتی انتقاد کرد.
خانوادهها تحت هیچ شرایطی بویژه در موارد اختلاف با هم قهر نکنند چراکه قهر، فاصله گرفتن و بیاعتنایی و خشونت پنهان یا نرم است. توقع پنهان موجب فاصله گرفتن میشود. اگر هدف ما در یک ارتباط بر کرسی نشاندن حرف خود باشد، این ارتباط با شکست مواجه میشود.
اگر زوجین این نوع توقعهای پنهان را کنار بگذارند میتوانند ارتباط موثرتری با یکدیگر برقرار کنند. باید دنیای شخصی افراد را به رسمیت بشناسیم چون یکی از زوجین ممکن است به علت علاقه به مسائل اجتماعی روزنامه بخواند و دیگری به نرمافزارهای تلفن همراه علاقه داشته باشد. در واقع، مقداری فاصله خوب است اما اگر بدهبستانهای عاطفی نباشد، زندگی شکننده میشود و زوجین باید برای ارتباط کلامی با یکدیگر وقت بگذارند.
برای گفتوگو با همسر ابتدا باید علایق مشترک را پیدا کنیم و سپس میتوانیم لابهلای حرفهای خود از همسر خود انتقاد کنیم. همسران باید قدرت تحمل خود را افزایش دهند و انتقادپذیر باشند؛ اما نباید صحبت را از حساسیتهای زوجین شروع کنیم چون این کار باعث ایجاد اختلاف میشود. (دکتر احمد برجعلی - روانشناس/ ایسنا)
چکیده
جهان اسلام در چند دهه اخیر، شاهد شکل گیری جریانهای بزرگ و کوچک اسلامی با رویکردهای گوناگون بوده است، (1) تا جایی که برخی از آنان با رویکرد اعتدالی و روشنفکرانه، میکوشند حداکثر همسویی را میان کشورهای اسلامی با سایر کشورهای جهان ایجاد کنند، اما در مقابل، جریانهایی نیز هستند که هیچ گونه انعطافی را در برابر جامعه جهانی نمیپذیرند و تنها بر ضرورت پیاده شدن برنامهها و قوانین اسلامی، آن هم با تفسیر خاص خودشان، تأکید دارند. «سلفیه» به طور عام، و «القاعده» به طور خاصی، نمایندگی اصلی طیف دوم را به عهده دارند. به خاطر اهمیت شناخت مبانی کلامی القاعده در پی بردن به ماهیت دینی خشونتهای آن، نوشتار کنونی درصدد است این موضوع مهم را بررسی کند.مقدمه
یکی از رویکردهای اصلی میان مسلمانان، به خصوص اهل سنت، تأکید بر ضرورت پیروی از سیره سلف است. سلفی گری به معنای عام آن، عبارت است از توجه داشتن به کتاب و سنت و سیره مسلمانان صدر اسلام، به خصوص صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم). (2) هیچ یک از مسلمانان، اصل این نگرش را انکار نمیکنند؛ زیرا همگان حجیت قرآن و سنت، نقش هدایت گری آن دو و ضرورت پیروی از آنها را میپذیرند. همین طور حداقل آن دسته از صحابه و بزرگان صدر اسلام که مقام علمی و معنوی و وثاقت بالاتری دارند، برای تمام مسلمانان قابل احتراماند و فهم و درک آنها از اسلام را تا اندازه زیادی میپذیرند.سیر تاریخی و تحول فکری «القاعدہ»
نام گذاری گروهی به نام «القاعده» و شکل گیری آن به عنوان جریان کلامی مستقل، (4) به طور مشخص به جریانی به نام «عرب- افغانها» در دوران جهاد افغانستان با ارتش سرخ شوروی در حدود سه دهه پیش (سال 1358-1367 هـ. ش.) مربوط میشود. حضور مستقیم برخی رهبران سلفی و جهادی از کشورهای عربی، مانند عبدالله عزام فلسطینی، (5) بن لادن عربستانی (6) و أیمن الظواهری مصری (7) در افغانستان، از وقایع مهمی بود که در این دوران اتفاق افتاد. هدف مشترک این افراد در ضرورت جهاد و مبارزه با کفار و تلاش یکسان آنها برای هدایت و ساماندهی نیروهای جهادی غیربومی، مهم ترین انگیزههایی بود که زمینه همکاری آنها با همدیگر را فراهم کرد. (8) آنها با فعالیتها و برنامه ریزیهای گسترده خود، ضمن آنکه باعث تشویق و سامان دهی نیروهای جهادی غیر بومی شدند، زمینه را برای راه افتادن جریان جهادی فراگیر نیز فراهم کردند. بر همین اساس، «مکتبة الخدمات» عزام و «قاعدة الأنصار» بن لادن که با همکاری یکدیگر در راستای هدف مشترک به فعالیت پرداختند، مسئولیت جذب و سامان دهی نیروهای جهادی اعزامی را از کشورهای دیگر به عهده داشتند و کمکهای مالی خانواده بن لادن نیز شامل هر دو گروه میشد تا آنکه در زمان طالبان، همکاری و مذاکرات بن لادن با «ایمن الظواهری»، معاون جماعت الجهاد مصر، باعث شد آنها نام «قاعدة الجهاد» را برای گروه مشترک خود برگزینند که اسامه به عنوان رهبر و ظواهری معاون آن تعیین شد. (9)بنیادهای فکری القاعدہ
القاعده و رهبران آن، که همگی از مسلمانان اهل سنتاند و قرائتی افراطی و متعصبانه از اسلام دارند، در طول حیات خود با جریانهای گوناگونی در مصر، عربستان، پاکستان و افغانستان ارتباط داشتهاند، اما به طور خاص، هرچند اعضای عادی این گروه رادیکال، گرایشهای افراطی ضدشیعی با رگههای فکری وهابی و تفکر افراطی سلفی دارند، (16) ولی رهبران القاعده، بیشتر تحت تأثیر تفکر حاکم بر جریانهای اخوانی مصر قرار دارند. بر این اساس، بسیاری از رهبران و جریانهای سلفی مصری به عضویت رسمی القاعده درآمدهاند، یا از القاعده حمایت کردهاند؛ (17) هرچند برخی از آنها در ادامه از القاعده فاصله گرفتهاند و با نوشتن کتاب و مقاله، از عملکرد القاعده انتقاد کردهاند. (18)مبانی کلامی القاعدہ
احکام و فتاوای القاعده و گروههای افراطی مشابه آن در توجیه کشتن مخالفان از مسلمانان و غیرمسلمانان، بر محور این امور متمرکز است: «جهاد»، «جامعه جاهلی»، «جاهلیت»، «حکم راندن بغیر ما أنزل الله»، «حاکمیت خدا»، «دارالحرب و دارالاسلام»، «وجوب خروج بر ضد حاکم جائر» و «خروج حاکم از حدود اسلام». (40) آنها به تأسی از سلفیهای مصر، دموکراسی را کفر میدانند و تنها به تشکیل حکومت دینی با تفسیر خاص خودشان معتقدند. (41)1. توحید حاکمیت
مبدأ حاکمیت، مهم ترین و محوری ترین تفکر القاعده است؛ به این معنا که حاکمیت فقط از آن خداوند است و تنها مرجع معتبر در قوانین و دستورها، شریعت اسلامی است که از کتاب و سنت به دست آمده باشد. این تفکر، که پیش از آن، رهبران اخوانی مصر بر آن تأکید میکردند، (42) القاعده را شدیداً تحت تأثیر قرار داده بود. افرادی مانند عبدالله عزام، بر آزادی کامل مسلمانان از سلطه حکومتهای طاغوت و فاسد تأکید داشتند و اینکه همگان باید فقط تسلیم فرمان الاهی باشند و از شریعت اسلام پیروی کنند که پیروی از آن نیز، تنها با تشکیل حکومت اسلامی محقق خواهد شد، (43) زیرا حق صور هر گونه حکم و تشریع به خالق جهان منحصر است و هر قانونی برگرفته از مراجع دیگر، اگر در عرض قانون الاهی یا برتر از آن قرار گیرد، کفر و شرک به خداوند خالق به شمار میآید و هر کس با چنین نظامی همکاری کند نیز کافر است. (44) البته از نظر آنها، کفر هر شخص به مقتضای مقام او متفاوت است؛ به این معنا که رئیس حکومت و رئیس قضا، قطعاً کافرند. اعضای مجلس شورا، اگر حکم شرعی را میدانند، ولی در عین حال، قوانین غیرشرعی تصویب میکنند، چنین افرادی قطعاً مسلمان نیستند، اما اگر به احکام شرعی در آن مورد جاهل باشند، کافر نمیشوند، زیرا جهل در اصول و فروع، معذوریت میآورد. بنابراین، کسی حق ندارد فرزند خود را برای آموختن چنین قوانینی بفرستد و کسی مجاز نیست که در ادارات مربوط به این حکومت، خدمت کند، یا حکم قاضی آن را بپذیرد. (45)2. تشکیل حکومت به شیوه خلافت اسلامی
اصلی ترین معیار القاعده و سلفیه جهادی برای نوع حکومت اسلامی، خلافت صدر اسلام است. آنها با تفسیری قشری از اسلام و خلافت اسلامی، نوعی نظام ساده و ابتدایی را به شیوه خلافت صدر اسلام دنبال میکنند. زیرا تنها در چنین زمانی بود که حاکم اسلامی به عنوان خلیفه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و در حقیقت، نماینده اصلی خداوند روی زمین حکومت میکرد. شیوه انتخاب خلیفه نیز باید از طریق شورای اهل حل و عقد صورت گیرد که اعضای آن، لزوماً از میان علمای همسو با القاعده برگزیده میشود و هر گاه این عده کسی را به عنوان خلیفه پذیرفتند، او مشروعیت داشته و واجب الاطاعه است. بر همین اساس، آنها تحقق بخشیدن به خلافت اسلامی را واجب شرعی میدانند که هر کس به اندازه توان خود باید برای آن بکوشد؛ (56) و طبق وعده الاهی، هر گاه کسی بر مبنای تقوا و عقیده درست اسلامی در این راه تلاش کند و شرک و بدعت را کنار بگذارد، قطعاً به خلافت در زمین دست خواهد یافت. (57)3. مشروعیت نداشتن دموکراسی
در اندیشه سیاسی القاعده، نظامهای سیاسی موجود، به کلی مطرود و غیرمشروعاند و روش رایج کنونی جهانی برای تعیین حاکم از جانب مردم و با دخالت آنها و حضور احزاب، به هیچ وجه برای رهبران آنها پذیرفتنی نیست. به اعتقاد آنها، دموکراسی به این شلیل که مردم را مرجع اصلی دانسته است و حق قانون گذاری را به مردم و وکلای آنها میدهد و نیز بر آزادی عقیده و بیان استوار است و منادی تفکیک دین از سیاست است، کاملاً با اسلام مغایرت دارد. (59) به همین جهت، حکومت بر مبنای دموکراسی با شرک و کفر به خداوند مساوی است. زیرا هدف از تشکیل حکومت، تصمیم گیری در تمام امور زندگی مردم و هدایت جامعه به سوی کمال و سعادت ابدی است و این هدف بزرگ، تنها از سوی خداوند و راهنمای او قابل تحقق است، و مردم نیز موظفاند فقط از فرمانهای الاهی اطاعت کنند. حال آنکه در حکومت مبتنی بر دموکراسی، حق حاکمیت از خداوند سلب شده است و در عرض حاکمیت الاهی، اختیار قانون گذاری و تعیین حاکم به عامه مردم سپرده شده است. از طرفی، حاکم نیز از طرف افراد عادی جامعه تعیین میشود که او نیز از ابعاد هدایت جامعه و کمال انسانی ناآگاه است و حاکمیت چنین فردی که از تصمیم گیری برای هدایت جامعه عاجز است، جامعه را به گمراهی و تباهی میکشاند. (60)4. ضرورت جهاد و قیام مسلحانه برای تشکیل حکومت
جهاد، اساسی ترین راهکار رهبران سلفیه جهادی و القاعده برای دستیابی به اهداف مورد نظرشان، از جمله تشکیل حکومت اسلامی، و از ارکان اصلی آن است. (62) بسیاری از رهبران القاعده، بر اساس رویکرد نص گرایی تفکر سلفی خود، جهاد را از مهم ترین فرایض الاهی و اصلی ترین وظیفه دینی خود میدانند، چنان که سخنگوی القاعده به نام «سلیمان ابوغیث» میگوید:5. دارالحرب و دارالاسلام
در تفکر القاعده و سلفیه جهادی، دارالاسلام سرزمینی است که اداره سیاسی آن به دست مسلمانان است و بر مبنای قوانین اسلام اداره میشود، هر چند ممکن است بیشتر جمعیت آن را غیر مسلمانان تشکیل دهند. (70) رئیس دولت آن نیز از راه بیعت شرعی امت برگزیده شده است و هدف آن، تطبیق شریعت، حمایت از دین الاهی و ایجاد امنیت برای دین، جان، ناموس و اموال مردم است. (71) دارالحرب، سرزمینی است که قوانین اسلام در آن اجرا نمیشود؛ یا سرزمینی است که تعامل آن با کشورهای دیگر، بر اساس احکام اسلام صورت نمیگیرد، هر چند بیشتر جمعیت آن را مسلمانان تشکیل دهند.6. هجرت و جهاد
سلفیه جهادی با استناد به آیاتی از قرآن کریم، هجرت، به خصوص هجرت برای جهاد را وظیفه همگانی، بزرگ ترین نعمت و عامل سعادت دنیا و آخرت میدانند (75) و معتقدند جهاد بدون هجرت امکان پذیر نیست و جهاد و مهاجرت در کنار هم تا قیامت ادامه دارد و به زمان خاصی محدود نیست. چنان که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از کسانی که هجرت نمیکنند و در کنار مشرکان سکونت میکنند، بدون آنکه بتوانند مناسک دینی خود را انجام دهند، بیزاری جسته است. (76)7. ولایت و برائت
«ولایت» و «برائت»، از معیارهای مهم القاعده در تعامل یا تقابل با جهان و مسلمانان است. ولایت و برائت به این معنا که باید تنها با اهل توحید و کسانی که هم فکر و هم سو با آنها هستند، دوستی داشته باشیم و از دیگران، اعم از کفار و کسانی که به نوعی با کفار همکاری دارند و نیز مخالفان سیاسی و مذهبی، تبری بجوییم، هرچند آن کس از وابستگان نزدیک شخص باشد. (80) تقسیم کشورها به دارالحرب و دارالاسلام از سوی آنها بر همین مبناست، زیرا دوستی با دارالاسلام و دشمنی با دارالحرب لازم است و هر مسلمانی موظف است با دارالاسلام دوستی و محبت داشته باشد و از آن دفاع کند و با دارالحرب دشمن باشد. زیرا دارالاسلام وطن معنوی تمامی مسلمانان است و به همین جهت، هر مسلمانی هر چند ساکن آن نباشد، به ولایت و محبت و دفاع از آن موظف است، اما ب رعکس، اگر زادگاه شخص دارالحرب باشد، آن سرزمین، کشور فرد مسلمان به شمار نمیآید و به همین جهت، هیچ مسئولیتی در قبال آن ندارد. (81) جهاد و حکومت از نگاه آنها نیز بر همین مبنای تولا و تبرا توجیه میشود. زیرا بر مبنای اصل محبت و دشمنی، جهاد با تمام دشمنان واجب است. از آن طرف، همکاری با دوستان برای تشکیل حکومت اسلامی لازم است، ضمن آنکه تنها کسی به تشکیل خلافت اسلامی موفق میشود که به دوستی با دوستان و دشمنی با دشمنان اهتمام جدی داشته باشد. (82)تکفیر مسلمانان و معیارهای اساسی آن
ایمان و کفر، یکی از معیارهای اساسی القاعده برای تعیین نوع رویارویی با دیگران است. از نگاه آنها، واژه «کفر» معنای وسیعی دارد که بسیاری از مسلمانان را نیز در بر میگیرد. مصداق کافر، حداقل از نگاه برخی از آنها، به کسانی منحصر نیست که اسلام را قبول ندارند، بلکه شامل تمام کسانی میشود که به نوعی با کفار همکاری میکنند و مخالفان مذهبی و حتی مخالفان سیاسی آنها نیز در گروه کفار قرار میگیرند. زیرا از نگاه آنها، سلفی گری دقیقاً همان روش و منش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) صحابه و تابعین است و قطعاً دشمنی و مخالفت با آن، به معنای دشمنی با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) صحابه و تابعین خواهد بود و این امر برای خروج شخص از اسلام کافی است. (83) به همین جهت، امثال معمر قذافی، صدام و غیره را به خاطر مخالفت با سنت، کافر به معنای خارج از اسلام میدانستند. (84) به اعتقاد آنها، ایمان و اسلام تنها در انجام دادن واجباتی مانند نماز و روزه و غیره خلاصه نمیشود، بلکه اگر کسی تمام این اعمال را انجام دهد، ولی از حکم حاکمی که مخالف حکم خدا و رسول اوست اطاعت کند، مرتد و کافر است که باید در دنیا و آخرت به جزای اعمال خود برسد، زیرا حق صدور هر حکمی منحصر به خالق جهان است. (85) به گفته عبدالله عزام، مسلمان بودن تنها در ادعای ظاهری و به دنیا آمدن از پدر و مادر مسلمان کافی نیست، بلکه مسلمان باید اسلام را بر تمام شئون زندگی اش حاکم کند (86) وگرنه کافر خواهد بود، آن هم نه کفر عملی، بلکه کفر اعتقادی که کشتن او واجب میشود. (87) بر همین اساس، وی به صراحت از کافر بودن بیشتر حاکمان عربی و نیز تمام نصیریهای سوریه (88) و بعثیهای عراق و سوریه، به خصوص شخص صدام و حافظ اسد سخن میگفت و در مورد شیعیان ایران معتقد بود که تنها برخی از آنها کافرند و بقیه یا مسلمان یا فاسقاند. (89)