هر لحظه در این فکر هستیم که چطور لحظات و احساسات زیباتری را به او ببخشیم تا او را بیش از پیش به خود جذب کنیم و این، یعنی همان قصه دلبستگی. اما همین علاقهمندی، برای خیلیها به منبع ترس و اضطراب تبدیل میشود، طوریکه ترجیح میدهند عطای هر نوع دوست داشتن را به لقای آن ببخشند. چنین اشخاصی از احساس دلبستگی یا عشق نمیهراسند، بلکه از وابستگی و عواقبش بیم دارند. در واقع همانقدر که عشق زیباست، در مقابلش حالت معکوس وابستگی قرار دارد، زیرا وابستگی یعنی خود را به زور به دیگری آویختن و این، توان هر کاری را از انسان میگیرد. او را محدود و دست و پا بسته میکند؛ مانند فلجی که حتی توان راه رفتن ندارد. پس اگر کسی خود را دوست داشته باشد و برای خود، شخصیت و ارزش قائل باشد، تفاوتهای میان عشق و علاقه و وابستگی را براحتی درک میکند.
همانقدر که جذب میکنید، ظرفیت طرد کردن هم داشته باشید!
قطعاً زمانی که به کسی علاقهمند میشویم، نوعی وابستگی هم به دنبالش میآید، ولی این وابستگی حتما به آن مفهوم نیست که او هم احساسی مشابه داشته باشد و بیچون و چرا رضایت ما را جلب کند. اگر پاسخی مثبت دریافت کردیم و به نیازهای عاطفی ما جواب داده شد، یعنی رابطهای سودمند و دوسویه برقرار کردهایم.
در حقیقت ما برای زیستن و بقا، بیشتر به نیازهای روحی و عاطفیمان وابستهایم تا به یک شخص خاص. بنابراین بخش جدا نشدنی و اجتنابناپذیرمان، همان نیازهایمان هستند، زیرا نمیتوانیم بگوییم بدون «یک نفر»، دیگر امکان زندگی برایم وجود ندارد.
برای روشن شدن، ارتباط گیاه با آب را در نظر بگیریم که هم زندگی و هم بقایش به این عنصر وابسته است. بله، رسیدن آب به گیاه ضروری است، ولی اینکه چقدر و چه زمانی آب به گیاه برسد هم اهمیت دارد. اما اینکه آب از باران باشد یا از سیستم آبیاری، چه فرقی میکند؟ مهم این است که گیاه پژمرده نشود.
نیازهای روحی و عاطفی نیز به همان گیاه میماند که باید به اندازه کافی و زمانی مناسب، یعنی جوانی، پاسخ داده شود، زیرا لازمه توسعه، رشد و شکوفایی، رضایت روحی و روانیمان است. پس، خیلی مهم است که بتوانیم نیمه گمشدهمان را بموقع بیابیم و در پی آن ارتباط و علاقهای دوجانبه، به دست آوریم و این یعنی همان خوشبختی.
اگر خوب بیندیشیم، این موضوع تکاندهنده را درک میکنیم که هیچ کس ضامن بقا و خوشبختی ما یا دیگران نیست. ضرورتی ندارد اگر از کسی خوشمان آمد، حتما ما را خوشبخت و رضایتمان را جلب کند.
تنها کسانی که در این دنیا برای زندگی، رشد و شکوفایی ما ضروریاند و از بدو تولد، بیش از هر کسی به آنها وابستهایم والدینمان هستند، ولی در مواردی خاص، برای آنها هم میتوان پدر خوانده یا مادر خوانده جایگزین کرد. پس میبینیم که حتی برای وابستگیهای ضروری نیز جایگزین دیگری وجود دارد.
البته منظور روانشناسان و محققان، از بین بردن کامل وابستگیهای عاطفی یا بیوفایی و بیقیدی نیست، بلکه مدیریت احساسات و برقراری تعادل روحی است و این، تنها به ظرفیت تحمل ما برای طرد کردن یا طرد شدن و نپذیرفتن بستگی دارد.
اگر سخت است که نیازهایمان را مطرح کنیم و برای آنها برنامهریزی درستی داشته باشیم، باید بیشتر روی خود کار کنیم. لازم است، آنقدر ظرفیتهای خود را بالا ببریم که اگر کسی یا چیزی را دوست داریم و امکان دستیابی به آن یا همراه شدن با آن شخص مهیا نشد، بتوانیم قید آنرا بزنیم. یقین داشته باشید جایگزینهای مناسبتری در سرنوشت شما وجود خواهند داشت. ما نباید به خاطر نداشتن یا به دست نیاوردن چیزی، خود و زندگیمان را محکوم به فنا کنیم. واقعاً اگر میخواهیم به عنوان یک انسان رشد کنیم، باید یاد بگیریم بر احساسات و هیجانات تند خود غلبه کنیم. اگر در جامعهای تکتک افراد به این ظرفیت دست یابند، دیگر شاهد حوادث تلخی مثل حوادث اسیدپاشی نخواهیم بود.
مرزهای باریک میان دلبستگی و وابستگی
چه تفاوتی میان این دو واژه که تا حدودی شبیه هم هستند وجود دارد؟ اصلاً چرا به سبب ترس از وابستگیهای شدید، دور هر گونه علاقه را خط بکشیم؟
دلبستگی تجربهای است که اگر روند طبیعیاش را طی کند، عشق را به ارمغان میآورد. عشق در اینجا، احساسی بزرگ به موجودی است که خرسندی ما را فراهم میآورد، اما سوژه جذابی که احساسات ما را به وجد میآورد، میتواند یک شخص، یک شیء یا یک ایده و کار باشد. این نوع عشق، احساسی پایدار است که حتی اگر امیدی برای رسیدن به آن و پاسخی مثبت از سوی آن نباشد، همچنان باقی میماند و با یک هیجان زودگذر درونی قابل قیاس نیست؛ تجربه عاطفی عمیق و پیچیدهای که در آن چندین احساس، همزمان دریافت میشود. احساساتی مانند شادی، خواستن کسی، محبت، اعتماد به نفس و بسیاری دیگر.
بیشتر روابطی هم که بر پایه عشق استوارند، رضایتبخش، محکم و ناگسستنی باقی میمانند. (یادمان نرود، عشق شامل خشم یا تنفر نیز میشود، پس میتواند به مراحلی آسیبپذیر هم برسد.)
اما وابستگی، آن است که خود را مانند جسمی شناور به دیگری بچسبانیم و درواقع تحمیل کنیم. در تمام موارد روی او تکیه و حساب کنیم تا شاید روزی دستمان را بگیرد و این یعنی خودداری از برآوردن و پاسخ به نیازهایمان به خاطر دلبستگی شدید. این روزها میبینیم که برخی از جوانان، سالیان سال، در انتظار ازدواج با شخصی خاص مینشینند و سایر موارد خوبی را که برایشان پیش میآید، پس میزنند و دریغ از عمر رفته و جوانیای که بر باد میرود.
مگر این دوران شیرین چند سال است؟ قطعاً سرکوب کردن نیازها، عواقبی خواهد داشت که اغلب به دو شیوه تهاجمی بروز میکنند.
عواقب وابستگیهای افراطی
_ ایجاد احساس گناه در دیگری، برای جلب رضایت اجباری: در چنین حالتی، دیگری را مسئول رضایت، شادی یا رفاه و خوشبختی خود میدانیم. کاملاً به او تکیه میدهیم، به این مفهوم که آنقدر صبر کنیم تا خودش حدس بزند که نیازهای ما، ترجیحات، خواستهها و ناکامیهایمان، فقط اوست. اگر توجه او را دریافت نکنیم به شخصی بیجان یا مردهای متحرک تبدیل میشویم یا ممکن است از شیوهای منفعلانهتر استفاده کنیم و او را با سخنانی عجیب مورد سرزنش قرار دهیم تا از روی احساس گناه و ترحم، مجبور به پاسخی مثبت شود. این نوع وابستگی ممکن است وادارمان کند تا از ابزارهایی مانند تهدید به خودزنی و کارهایی از این قبیل، برای مجبور کردنش به ازدواج استفاده کنیم.
_ گرفتن حق انتخاب و « نه» از او: در حالتهایی که هر نوع پاسخ منفیاش را نادیده میگیریم، به شکلی وانمود میکنیم که انگار هیچ حقی برای طرد کردن ما ندارد. احساس حسادت و بیاعتمادی به زمین و زمان در وجودمان موج میزند؛ پس عذابش میدهیم، آزار و تهدیدش میکنیم و خلاصه دست به هر کاری میزنیم تا با هر ترفندی، او را وادار به دوست داشتن خود کنیم. در چنین مواردی دیگر عشق و دوست داشتن رنگ میبازد و انتقام و کینهتوزی عمیقی، جایگزین آن میشود. فکر میکنید چه سرنوشتی در انتظار چنین زندگیای خواهد بود که بر پایه عقدهها و حس انتقام بنا میشود؟! (راضیه خوئینی/ایران جوان)
29
وقتی عصبانی میشود، کنترل از دستش خارج میشود، هر چیزی جلوی دستش باشد پرت میکند و درها را به هم میکوبد، به همه اطرافیانش توهین میکند و گاه حتی کارش به تحقیر دیگران میرسد.
****
«خشم» هیجانی است که اگر بدرستی مهار نشود، اثرات مخرب زیادی دارد. اگر خشم به درون فرد رخنه کند و درونی شود ممکن است فرد را به مشکلات متعدد جسمی همچون، استرس و تنش مفرط، ناراحتیهای عصبی، بیماریهای گوارشی، سردرد، ناراحتیهای قلبی و... مبتلا کند و در صورت بروز بیرونی نیز، اثرات منفی دیگری دارد که با توجه به تحقیقات متعدد شواهد اندکی وجود دارد مبنی بر اینکه ابراز خشم میتواند روش خوبی برای کاستن انرژی منفی لحظهای و کمتوان کردن انرژی آن باشد، چهبسا در بروز بیرونی خشم، فرد فحاشی کند، اشیاء را پرت کند، برخورد فیزیکی داشته باشد و... که در این وضعیت، نهتنها خود بلکه اطرافیانش هم، از بروز خشم و کنترل نشدن این هیجان احساس ناراحتی و شرمساری میکنند.
بسیاری از ما با مراجعه به روان شناس یا مطالعه کتابهای روانشناسی سعی میکنیم به طریقی با اضطراب و افسردگی خود مقابله کنیم و از شدت آن بکاهیم، اما کمتر به فکر آن هستیم که خشم خود را کنترل کرده و در موقعیتهای ناخوشایند آن را مدیریت کنیم، زیرا غالبا این تصور اشتباه را داریم که خشم هیجانی طبیعی است که ما قادر به کنترل آن نیستیم یا اینکه لازم نیست آن را مدیریت و مهار کنیم، این در حالی است که خشم، هیجان منفی قابل کنترلی است که اگر بخواهیم میتوانیم آن را مدیریت کنیم.
برای کاهش پرخاشگری و خصومت فیزیکی و کلامی، باید یاد بگیریم چگونه خشم خود را کنترل کنیم و با شدت خفیف یا شدید آن مواجه شده و مقابله کنیم؛ به همین منظور برای کنترل خشم چند پیشنهاد ارائه میدهیم:
۱-بر هیجان خشمتان آگاه شوید
این درست است که شما هنگام خشم، دچار تعارض شده و در حالتی قرار گرفتهاید که شاید کنترل آن از دستتان خارج است، اما یادتان باشد خشم شما هیجان موقتی است و پس از لحظاتی فروکش خواهد کرد و پس از گذشت آن مدت، شما خواهید ماند و رفتاری که از خود بروز دادهاید، پس علاج واقعه پیش از مشکل کنید و با خود تمرین کنید که حتیالمقدور اسیر هیجانات موقت و زودگذرتان نشوید، در عین حال که به آنها آگاهید و نشانههای بروز آن را میدانید، بتوانید بر خود مسلط شوید و کاری نکنید که بعدها پشیمان شوید.
۲-علت خشم خود را بشناسید
جستجو کنید تا دریابید چه چیز خشم و عصبانیت شما را تحریک و برانگیخته میکند. موقعیتهای پیشینی را که خشمگین شدهاید ،یادداشت کنید، به این طریق میتوانید بفهمید در چه شرایط و موقعیتهایی عصبی میشوید و بیشتر در آن وضعیت، چه عکسالعملهایی نشان میدهید. قطعا با دانستن و پی بردن به اینکه چه کسی و چه چیزی باعث ناراحتی و خشمتان میشود میتوانید برای مقابله و کنار آمدن با چنین موقعیتهایی یا وضعیتهای مشابه آن، برنامهریزی کنید و رفتاری را که کمتر آسیبزا و تهاجمی است، از خود بروز دهید.
۳-از تکنیک توجه برگردانی استفاده کنید
توجه برگردانی یکی از بهترین روشهای کنترل یا کاهش شدت خشم است. با معطوف کردن حواس به چیزهای دیگر یا با اشتغال به برخی از فعالیتهای جذاب و متضاد با آن موقعیت ناراحتکننده، میتوان با خشم لحظهای مقابله کرد و بر آن چیره شد. برخی با انجام فعالیتهای ورزشی، عدهای با گوش کردن به موسیقی یا تماشای تلویزیون و برخی نیز با مطالعه یا پرداختن به سرگرمیهای مورد علاقه خود احساس آرامش میکنند و از تلاطمات درونی خود میکاهند.
۴-با خود گفتوگو کنید
برخی افراد عادت دارند، راجع به پیشامدی که برایشان به وقوع پیوسته با خودشان گفتوگو میکنند. گفتوگوی درونی در بسیاری از موارد باعث کاهش شدت خشم میشود، اگر چه در برخی دیگر، اثری عکس داشته و موجب افزایش یا تداوم و پایداری شدت خشم میگردد. مثلا، ممکن است فردی از شخصی بشدت عصبانی باشد و حتی سالها آن را در دل خود نگه دارد، و هر بار با یادآوری آن مساله برافروخته و عصبی شود، چراکه خود را مستحق عذرخواهی از جانب فرد مقابل میداند که از آن دریغ شده است؛ اما اگر گفتوگوی درونی با نگاه منصفانه و به دور از توقع و قضاوت یکجانبهای انجام شود و گذشت و حل مساله در اولویت قرار داشته باشد، قطعا تاثیرات مثبتی خواهد داشت که باعث آرامش و تسکین خواهد شد.
۵-بیغرضانه با فرد مقابلتان، گفتوگو کنید
به جای سکوت کردن، غرغر کردن، انتقادهای کلامی کوبنده یا حتی برخوردهای فیزیکی، با فرد مقابلتان به گفتوگو بنشینید. بلی، گفتوگو یکی از موثرترین روشهای کنترل و کاهش شدت خشم است.
سعی کنید همیشه به جای حق به جانب جلوه دادن خود یا فرار از پذیرش مسئولیت اشتباه خود یا با متهم کردن دیگری، بپذیرید که میتوانید مشکل بوجود آمده را با گفتوگو حل و فصل کنید، چراکه گفتوگو شرایطی را برای مذاکره، حل مساله و سازش فراهم میآورد. گفتوگو و مصاحبت باعث میشود که ما از نظریات فرد مقابل مان در مورد آن موقعیت خاص، رفتار، افکار و هیجانات متعاقب وی از آن شرایط، مطلع و آگاه شویم و بهتر بتوانیم اوضاع را از دیدگاه فرد مقابلمان نظارهگر شویم و با درک متقابل از آن، مساله را واکاوی کرده و به راهحلی مساعد و مناسب دست یابیم.
۶-توضیح بخواهید و آن را بشنوید
اگر بدانید علت رفتار فرد مقابلتان به چه دلیل است و از چه نشأت میگیرد، هدف از آن چیست و عاقبت آن به کجا منتهی میشود؛ شاید به جای عصبی و خشمگین شدن، هیجان دیگری را تجربه کنید. وقتی با کسی روبهرو میشوید که از شما انتقاد میکند یا به گونهای رفتار میکند که با هنجارها و انتظارات شما متناقض است و حتی بیحرمتی معنا میشود، چه میکنید؟! ما توصیه میکنیم به جای تقابل یا عکسالعملهای شدید و دور از شأنتان، سعی کنید با نوشیدن یک لیوان آب سرد بر خود و اعصابتان مسلط شوید و فرد مقابلتان را به آرامش دعوت کنید و از او بخواهید علت رفتارش یا فکری که آزارش میدهد را برایتان توضیح بدهد، گاهی با شنیدن نظرات او، نهتنها آرام میشوید بلکه با درک متقابل از شرایط وی به گونهای کاملا متفاوت رفتار میکنید که شاید فرسنگها با خشم آن لحظهتان منافات داشته باشد. مثلا اگر به هنگام رانندگی کسی به دلیل بیاحتیاطی، ماشینش را به ماشین شما بکوبد و آسیب بزند، بیتردید مایه تعجب نیست که خشمگین شوید و به سرعت از ماشینتان پیاده شده و فرد خاطی را متهم به بیاحتیاطی کنید، اما اگر در همان لحظه راننده عذرخواهی کند و به شما توضیح دهد که تحت فشار عصبی و روحی، حواسش پرت شده چون بتازگی متوجه بیماری لاعلاج فرزندش شده است، قطعا خشمتان فروکش خواهد کرد و به جای توهین و بگو مگو کردن خواهید گفت، اتفاقی است که پیش آمده، اشکالی ندارد، خداوند همه مریضها را شفا بدهد، اگر حالتان خوب نیست کناری بایستید و بعد از اینکه حالتان خوب شد رانندگی کنید، ممکن است اتفاق ناخوشایند دیگری رخ دهد که در این شرایط، اصلا به صلاحتان نیست و... .
شما با تجسم این حالت میدانید که چگونه هیجان خشمتان به هیجان محبت و حس همدردی و نگرانی تقلیل مییابد.
۷-سازش کردن را یاد بگیرید
وقتی مشکلی پیش میآید، بسیاری از ما به جای حل مساله یا سازش با شرایط جدید، در مقام جبران یا دفاع برمیآییم تا شاید با به کرسی نشاندن حرف یا اندیشه خود، نهتنها اندکی از تلاطمات درونی خود بکاهیم، بلکه به فرد مقابلمان نشان دهیم که برتر از او هستیم و هرگز حاضر به تسلیم نخواهیم شد؛ این در حالی است که اگر بپذیریم و بیاموزیم سازش کردن بهتر از خشم و عصبانیت طولانیمدت است، بیتردید بسیاری از مشکلات بوجود آمده، بسیار سریعتر از آنکه گمان ببریم، حل میشود و هیچگاه به کلاف سردرگم مبدل نمیشود. بپذیرید سازش، همچون وسیلهای کارساز و مفید است که میتواند شما را برای داشتن زندگی ساده و سالمتر آماده کند. پس برای کنترل خشم بهتر است از همین امروز، علاقهمند به سازش شوید و اصول سازش را فرا بگیرید.
۸-زندگی همیشه بر وفق مراد ما نیست
تا زمانی که نپذیرید زندگی هیچ وقت بیعیب و نقص نبوده و نخواهد بود، نسبت به همه چیز و همه کس حساس و خشمگین خواهید شد. زندگی همیشه توام با رفتارها یا وقایعی است که گاهی کنترل آنها از دست ما خارج است، مثلا ممکن است با افرادی روبهرو شوید که رفتارهای مبادی آدابی ندارند، کسی شما را نادیده بگیرد، اوضاع مالیتان به هم بریزد، لاستیک ماشینتان به یکباره پنچر شود و.... برای اجتناب از خشم و عصبانیت، لازم است بپذیرید که در همیشه روی یک پاشنه نمیچرخد و نهتنها زندگی شما، بلکه زندگی همگان، فراز و نشیبهایی دارد که راه فراری از آنان نیست. با پذیرش اصل زندگی همیشه منصفانه نیست، میتوانید بخش اعظمی از خشم خود را کنترل کنید. خشمگین شدن یا نشدن، تصمیمی است که شما میتوانید آن را آگاهانه یا ناآگاهانه یاد بگیرید و با این قانون طبیعی که زندگی گاهی غیرمنصفانه است، خو بگیرید.
۹-شوخی کنید
شوخی و مزاح کردن روشی است که از طریق آن میتوان برای بازسازی موقعیت یا یافتن ناهمخوانیها یا حتی امر محال در آن وضعیت، استفاده کرد. شوخی کاملا با خشم مغایرت دارد و میتواند تا حدود بسیاری شدت خشم را کاهش دهد. اگر یاد بگیریم که چگونه به واکنشهایمان بخندیم یا موقعیت تلخ را به موقعیت خنثی یا خندهدار مبدل کنیم، قطعا نهتنها توانستهایم با تبدیل شرایط نامساعد به موقعیت مساعد، خشم خود را کنترل و کاهش دهیم، بلکه میتوانیم با دیگران ارتباط سازندهای برقرار کنیم و نشان دهیم که نسبت به ناموجه بودن و نامناسب بودن واکنشهایمان شناخت و آگاهی داریم و از تمام جوانب مثبت و منفی آن مطلعیم. (جام جم سرا/ نسرین صفری - مشاور خانواده/ چاردیواری، ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)
پاسخ مشاور: مهمترین نکتهای که دوست دارم به آن دقت کنید، تفاوت سنی شما و مادرتان است. شما در سن جوانی هستید و وی در سن میانسالی؛ یعنی نزدیک به چهار دهه با هم تفاوت سنی دارید.
تفاوتهای دوران جوانی و میانسالی
اصولاً دوره جوانی، زمان بروز خصوصیاتی است مانند خودرایی، یکدندگی، منیت داشتن، به دنبال استقلال بودن، حق انتخاب در هر زمینهای و توجه کمتر به نظر دیگران؛ در حالی که دوره میانسالی شامل خصوصیاتی است همچون احساس پوچی، قدرت و اقتدار، جبران همه کمکاریهای گذشته و از همه مهمتر، نگرانی شدید درباره آینده فرزندان؛ برای همین در این زمینه اضطرابشان بالا میرود و به زبان عامیانه «گیر» میدهند.
با داشتن اطلاعات کافی درباره خصوصیات سنیتان، و همچنین تغییر سبک گفتوگو، میزان جر و بحثتان کاهش خواهد یافت.
خشم چیست؟
خشم مانند دیگر احساسات ماست، با این تفاوت که یک حس بسیار منفی است که سریعترین عکسالعمل را به همراه دارد. اگر بتوانید حرفهایی را شناسایی کنید که مادرتان مطرح میکند و باعث نگرانی شما میشود، میتوانید جلوی رفتار خود را بگیرید. چنانچه به مدت ۳۰ ثانیه خشم خود را با این سوالات به تعویق بیندازید، میتوانید عصبانیت خود را کنترل کنید و گفتوگو با مادرتان را ادامه دهید. اما نکته مهم این است که احساسات خود را در موقعیت بروز، شناسایی کنید و آن را بپذیرید؛ به طور مثال امکان دارد مادرتان از شما خواسته نامعقول داشته باشد یا موضوعی را مطرح کند که باعث عصبانیت شما شود، در این حالت بهتر است در قدم اول هم به خود و هم به مادرتان بگویید که من الان خشمگین هستم و پاسخی ندارم و با این کار پاسخ دادن خود را به تعویق بیندازید.
همین به تعویق انداختن باعث میشود که شما بتوانید روی پاسخ خود فکر کنید. در واقع یکی از علل جر و بحثها، پاسخ بدون فکر در مکالمات است یا اینکه میخواهیم به طرف مقابلمان ثابت کنیم که من میدانم و میفهمم ولی تو نه!
در زمان عصبانیت چه کنیم؟
۱. خود را جای طرف مقابل بگذاریم:
از خود بپرسیم که اگر این رفتار یا حرف را من زده بودم، واکنش او چه بود و انتظار داشتم طرف مقابلم چه واکنشی به من نشان بدهد؟ یا اگر دوست صمیمی من این حرف را زده بود، چه میکردم؟
۲. سنجش میزان اهمیت موضوع:
آیا این مسئله پنج سال دیگر هم برای من مهم است؟ علت اهمیت الانش چیست؟
۳. بررسی نتیجه:
من از این جدال و پاسخ به چه نتیجهای میخواهم برسم؟
۴. کشف عامل ناراحتی:
دقیقا چه چیزی من را این همه ناراحت کرده است؟
البته در رابطه با پاسخ سوال آخر، بهتر است با یک مشاور هم گفتوگو کنید تا ریشه خشم و عواملش را راحتتر پیدا کنید. همچنین میتوانید فهرستی از شرایطی را که خشمگین میشوید بنویسید و وجه اشتراک آنها را بیابید؛ مثلاً ممکن است که جلوی فلانی ناراحت شوید یا فلان موضوع یا استفاده از کلماتی خاص ناراحتتان میکند. وقتی عامل خشم را بیابید قادر خواهید بود آن را در جریان گفتوگو کنترل کنید.
توصیه میکنم حتماً برای بهبود روابط خود با مادرتان، با یک مشاور صحبت کنید تا از بروز مشکلات بعدی در دیگر روابط شما نیز جلوگیری شود. (راهله فارسی - کارشناس ارشد مشاوره/خراسان)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
خبرگزاری آریا -
روشن بینی و دیدگاه ما درباره محیط پیرامون
چه چیزی برای ما مهم است ؟ ما چه چیزی در محیط بیرون از خانه می خواهیم ؟ از چه طریقی می توانیم زندگی شخصی و خصوصی خود را به بهترین شکل بسازیم ؟ چه چیزی به بهبود زندگی ما کمک می کند ؟ گاهی ما انسان ها نیاز به تغییر اولویت های خود داریم .
زندگی در زمان حال
سعی کنیم بر زندگی در زمان حال تمرکز کنیم و اینکه چگونه می خواهیم زندگی کنیم . زندگی با خشم زندگی در زمان گذشته کردن است .
عشق
رابطه صمیمانه با بزرگسالان می تواند رابطه را از حیطه همکار به دوست و از دوست به همسر تبدیل می کند .
ارتباط با فرزند خود در این دسته قرار می گیرد . برای این که ما عشق را دریافت کنیم و به دیگران هم عشق بدهیم باید اجازه مهار شدن خشم را بدهیم .
اعتقاد به خدا
برای ما به طور شخصی این به این معنا است که اعتقاد به خدا برای هر شخص دلایلی دارد .اعتقاد به خدا در شرایطی که فرد دچار خشم است می تواند به عنوان نیروی درونی به آرامش فرد کمک کند .
منبع:سلامت نیوز
خبرگزاری آریا -
روشن بینی و دیدگاه ما درباره محیط پیرامون
چه چیزی برای ما مهم است ؟ ما چه چیزی در محیط بیرون از خانه می خواهیم ؟ از چه طریقی می توانیم زندگی شخصی و خصوصی خود را به بهترین شکل بسازیم ؟ چه چیزی به بهبود زندگی ما کمک می کند ؟ گاهی ما انسان ها نیاز به تغییر اولویت های خود داریم .
زندگی در زمان حال
سعی کنیم بر زندگی در زمان حال تمرکز کنیم و اینکه چگونه می خواهیم زندگی کنیم . زندگی با خشم زندگی در زمان گذشته کردن است .
عشق
رابطه صمیمانه با بزرگسالان می تواند رابطه را از حیطه همکار به دوست و از دوست به همسر تبدیل می کند .
ارتباط با فرزند خود در این دسته قرار می گیرد . برای این که ما عشق را دریافت کنیم و به دیگران هم عشق بدهیم باید اجازه مهار شدن خشم را بدهیم .
اعتقاد به خدا
برای ما به طور شخصی این به این معنا است که اعتقاد به خدا برای هر شخص دلایلی دارد .اعتقاد به خدا در شرایطی که فرد دچار خشم است می تواند به عنوان نیروی درونی به آرامش فرد کمک کند .
منبع:سلامت نیوز