مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

روابطی که در وایبر فاجعه می‌آفریند

جام جم سرا:در این شرایط، این روزها صفحات حوادث روزنامه‌ها پر است از وقایعی که در بستر فضای مجازی رقم خورده است.

برای نمونه رئیس پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات کشور مدتی قبل از شناسایی 135 صفحه فیسبوکی فعال در بحث روسپیگری خبر داد یا باید هشدار داد اخاذی به بهانه انتشار عکس‌های خصوصی افراد در فضای مجازی این روزها شاکیان زیادی دارد، چند روز پیش بود که آزار و اذیت دختر هفده ساله‌ای که از طریق وایبر با مرد جوانی آشنا شده و به این شکل مورد اذیت و آزار 9 نفر قرار گرفت، خبرساز شد.

ماجرا از این قرار بود که دختر نوجوان به دلیل نمرات ممتازش از پدرش یک گوشی تلفن‌همراه هوشمند جایزه می‌گیرد، اما استفاده نامناسب از این وسیله خیلی زود برای او و خانواده‌اش به دردسری بزرگ تبدیل می‌شود، زیرا در یکی از شبکه‌های اجتماعی با مرد جوانی به نام آرمان آشنا شده و عکس‌های خصوصی‌اش را برای او ارسال می‌کند، داستان زمانی رنگ فاجعه به خود می‌گیرد که آرمان دختر نوجوان را تهدید می‌کند که اگر به خانه مجردی وی نرود، عکس‌هایش را به والدین دخترک نشان داده و آنها را در فضای مجازی منتشر می‌کند، به این شکل دختر نوجوان به خانه آرمان رفته و آنجا مورد اذیت و آزار مرد جوان و هشت نفر دیگر قرار می‌گیرد.

نکته اینجاست که اگر والدین دختر نوجوان کمی حساب شده‌تر عمل کرده و روابط او را در دنیای مجازی کنترل می‌کردند، چنین حادثه‌ای رقم نمی‌خورد.

افزون براین باید یادآور شد کم نیستند نوجوانان پسری که در دام کلاهبردارانی که با ساخت پروفایل‌های غیرواقعی خود را دختر معرفی کرده افتاده و به بهانه‌های مختلف به‌حساب آنها پول واریز کرده‌اند. برای نمونه مدتی قبل پلیس مرد جوانی را دستگیر کرد که با این شگرد در شبکه لاین از ده‌ها نفر کلاهبرداری کرده بود.

این درحالی است که بازار شایعه پراکنی از طریق محیط‌هایی مانند وایبر، لاین، تانگو و واتس‌آپ نیز داغ است برای نمونه می‌توان به شایعاتی که درباره مشخصات افراد اسید پاش و فعالیت آنها منتشر شد اشاره کرد.

هرچند پلیس خیلی زود این شایعات را تکذیب کرد، اما نکته اینجاست که این اطلاعات نادرست نه فقط باری از روی دوش خانواده‌ها بر نداشت بلکه آنها را دچار ترس و واهمه بیشتر کرد، به طور مثال برخی تصاویر یا فیلم‌های ساختگی که درباره اسیدپاشی در فضای مجازی منتشر شد خیلی‌ها را آن‌قدر ترساند که به سختی از خانه‌های خود خارج می‌شوند.

مساله این است که استفاده نادرست از این محیط‌ها سبب رونق شایعاتی شده که به جای اطلاع‌رسانی و روشن‌شدن ابعاد حادثه، زمینه را برای گمراه‌شدن افراد فراهم می‌کند.

باید تاکید کرد این روزها خانواده‌ها بدرستی برای مراقبت از فرزندانشان در دنیای واقعی نکاتی را مانند شناسایی دوستان یا گرفتن سرویس مطمئن مدرسه رعایت می‌کنند، اما با این‌که نوجوانان وقت زیادی را در دنیای مجازی و شبکه‌های اجتماعی می‌گذرانند، نسبت به روابطی که در این محیط‌ها شکل می‌گیرد بی‌تفاوت هستند.

ورود برای همه آزاد است

فضایی که محدودیتی برای ورود ندارد؛ هرشخص با هر فرهنگ و طرز فکری مجوز ورود می‌یابد؛ هیچ‌ نظارتی نیز بر عملکرد آنها نشده و معیاری نیز برای سنجش خوب و بد وجود ندارد، اما تا دلتان بخواهد زرق و برق‌هایی هست که کاربران را اغوا می‌کند.

همه این ویژگی‌ها از شبکه‌های اجتماعی مانند وایبر، واتس آپ، لاین و تانگو حیاط خلوتی ساخته که برای نوجوانان حکم دامگاه را دارد، زیرا آنها خیلی راحت جذب این محیط‌ها شده و ساعات زیادی را با افرادی می‌گذرانند که ممکن است هزاران کیلومتر با آنها فاصله داشته و سن، فرهنگ و عقاید کاملا متفاوتی با نوجوانان داشته باشند.

به همین دلیل در چنین محیط‌هایی بی‌شک حرف‌ها و مطالبی رد و بدل می‌شود که با سبک زندگی آنها در تضاد است، بنابراین خیلی راحت باور‌های نوجوانان دچار آسیب شده و آنها را نسبت به زیر پا گذاشتن ارزش‌های خانواده تشویق می‌کند.

به گزارش جام جم سرا در این که نقش شبکه‌های اجتماعی را در زندگی امروز نمی‌توان نادیده گرفت و این محیط‌ها کارکرد‌های مثبتی نیز دارد شکی نیست، اما نکته اینجاست که رشد بسترهای فرهنگی جامعه ما با سرعت رشد فناوری و شبکه‌های اجتماعی تناسبی ندارد. در چنین شرایطی که مسئولان به‌اندازه کافی به برنامه‌های فرهنگی نپرداخته‌اند، فرصت‌طلبان و تبهکاران خیلی راحت شبکه‌های اجتماعی را دستاویزی قرار می‌دهند برای رسیدن به اهداف شوم خود.

کودکانی که وایبر تربیت می‌کند

غلامرضا قاسمی کبریا، مدرس دانشگاه درباره آسیب دیدن نوجوانان در فضا‌هایی مانند وایبر به جام‌جم می‌گوید: وایبر، واتس آپ و دیگر شبکه اجتماعی در واقع حیاط خلوت‌هایی است که در آنها هیچ‌گونه معیار و ارزشی برای برقرار ارتباط وجود ندارد، بنابراین در این محیط‌ها هرگونه ارتباطی مجاز شناخته می‌شود.

وی یادآور می‌شود: اکنون اغلب نوجوانان بدون کمترین نظارتی دراین شبکه‌ها حضور دارند، نکته اینجاست در این محیط‌ها اشخاص مختلف با فرهنگ‌های مختلف و گرایش‌های منفی نیز فعال هستند، به همین دلیل بخشی از شخصیت نوجوانان تحت تاثیر اطلاعات موجود دراین محیط شکل می‌گیرد، بنابراین به نوجوانان آسیب می‌رسد.

قاسمی کبریا می‌افزاید: در واقع باید تاکید کرد خانواده‌هایی که بدون هیچ قاعده و نظارتی به فرزندان خود اجازه می‌دهند در این شبکه‌ها فعال باشند بخشی از تربیت فرزندان خود را به این شبکه‌ها سپرده‌اند، زیرا به این شکل نوجوان از طریق این شبکه‌ها تربیت شده و دیگر به ارزش‌های خانواده‌اش پایبند نیست.

گسترش افراطی استفاده از شبکه‌های اجتماعی بین نوجوانان و جوانان سبب شده این روزها این گروه از جامعه دچار افت تحصیلی و مشکلات خانوادگی زیادی شوند، زیرا آنها بخش زیادی از وقت خود را در شبکه‌های اجتماعی گذرانده، تحصیل و در کنار خانواده بودن دیگر برای آنها اولویت نیست.

گرایش به حضور در جمع دوستان زمینه را برای معاشرت با افراد ناباب نیز فراهم می‌کند، به همین دلیل احتمال گرفتار شدن به اعتیاد و روابط نامتعارف بین نوجوانانی که کنترل نشده از شبکه‌های اجتماعی استفاده می‌کنند، بیشتر است.

قاسمی کبریا عنوان می‌کند: خانواده‌ها باید برفعالیت کودکان خود نظارت داشته باشند و زمانی که پی بردند نوجوانان و جوانان تغییر رفتار داده‌اند، بلافاصله اوضاع را کنترل کرده و به دنبال اصلاح رفتار آنها باشند. به نظر می‌رسد تنها راه مقابله با چنین آسیب‌هایی آگاه کردن خانواده‌ها و نوجوانان نسبت به خطرات استفاده از این شبکه‌هاست که متاسفانه آن‌قدر بتدریج و نامحسوس اتفاق می‌افتد که در نگاه اول دور از ذهن به نظر می‌رسد. بنابراین برای به حداقل رساندن چنین آسیب‌هایی، مسئولان فرهنگی کشور باید برنامه‌های ویژه‌ای را برای آگاه کردن خانواده ارائه کنند، زیرا برخورد با اطلاعات نادرست فقط با ارائه اطلاعات صحیح امکان‌پذیر است.

سعید اسلامی، کارشناس جامعه‌شناسی نیز دراین باره به جام‌جم می‌گوید: مساله زمانی نگران‌کننده‌تر می‌شود که با گذشت زمان همچنان استفاده‌های نامتعارف از این شبکه‌ها صورت بگیرد، اما باید یادآور شد در فرهنگ شفاهی ما نیز معمولا صحبت‌های شفاهی و درگوشی مطالب جدی نیست، درواقع استفاده صحیح نکردن از این ابزار‌ها به نوعی ریشه در فرهنگ ما دارد. باید یادآور شد با این‌که چند سال از به کارگیری تلفن همراه در کشور ما می‌گذرد، اما افراد زیادی هنوز از این وسیله استفاده مناسب نمی‌کنند.

قاسمی کبریا درباره استفاده افراطی اشخاص از شبکه‌های اجتماعی می‌گوید: سوژه‌هایی که در چنین محیط‌هایی مطرح می‌شود، معمولا کنجکاوی انسان‌ها را برمی‌انگیزد چون نظارتی در کار نیست و حرف‌هایی که با ارزش‌های جامعه در تضاد است و هیچ کجا نمی‌توان آنها را بیان کرد در این محیط‌ها مطرح می‌شود، به همین علت اشخاصی که به دنبال چنین مسائلی هستند به آن هجوم می‌برند.

فردگرایی مزمن

افزون براین باید تاکید کرد استفاده افراطی از شبکه‌های اجتماعی سبب شده ارتباط مستقیم افراد بایکدیگر به حداقل برسد، زیرا تا پیش از این ارتباط حضوری اشخاص بیشتر بود، اما اکنون این وسیله به نوعی جایگزین دید و بازدید‌ها شده و اشخاص ترجیح می‌دهند با استفاده از دنیای مجازی از یکدیگر احوالپرسی کنند، نکته اینجاست که این شیوه با سبک زندگی ما تفاوت دارد و همین نکته زمینه را برای آسیب‌دیدن اشخاص فراهم می‌کند، زیرا بسیاری از افراد جامعه تمایلی به استفاده ازاین ابزارها نداشته و وقتی درجمع چنین افرادی قرار می‌گیرند، احساس ناخوشایندی به آنها دست می‌دهد. به همین دلیل این روز‌ها انبوه تنهایی و فردگرایی بیشتر در جامعه به چشم می‌خورد.

آسیب‌های استفاده افراطی از شبکه‌های اجتماعی مانند ﺳﻮء‌اﺳﺘﻔﺎده ﺟﻨﺴی و ﻣﺎﻟی، کلاهبرداری، سرد شدن روابط زوجین و کمرنگ‌شدن نقش خانواده‌ها در تربیت فرزندان این روزها برای خیلی‌ها قابل درک نیست، درست مانند چند دهه پیش که کمتر شخصی از مضرات سیگار خبر داشت و شرکت‌های تولید‌کننده نیز تمام سعی خود را برای مخفی نگه‌داشتن آسیب‌های سیگار به کار گرفته و سعی داشتند بازار این محصول را با زرق و برق‌های زیاد و استفاده از هنرپیشه‌ها گسترش دهند، هر چند این روزها استعمال سیگار در فضاهای عمومی ممنوع شده و تصاویر هشدار دهنده مصرف سیگار روی پاکت‌های این محصول منتشر می‌شود، اما به دلیل گسترش بی‌رویه استفاده آن در چند دهه گذشته هنوز افرادی هستند که روی استفاده از آن پافشاری می‌کنند.

این درحالی است که می‌توان آسیب‌های شبکه‌های اجتماعی مانند فردگرایی را که این روزها خانواده‌ها را با چالش رو‌به‌رو کرده با مضرات سیگار مقایسه کرد، بنابراین دور از ذهن نیست که تا چند سال دیگر برای استفاده از شبکه‌های اجتماعی در مکان‌های عمومی محدودیت قائل شوند، اما نکته اینجاست که برخورد‌های قهری و شتابزده مانند فیلتر کردن نیز چاره برخورد با این شبکه‌ها نیست، بلکه باید با سرمایه‌گذاری در بخش فرهنگی و برنامه‌ریزی برای آموزش خانواده و نوجوانان آنها را از آسیب دور نگه داشت، باید تاکید کرد اگر مسئولان فرهنگی کشور برای مقابله با این مساله تعلل کنند برخورد با این آسیب در آینده مانند کنترل مصرف سیگار خیلی سخت پیش خواهد رفت.


ادامه مطلب ...

دلبستگی عشق می‌آفریند و وابستگی خشم

هر لحظه در این فکر هستیم که چطور لحظات و احساسات زیباتری را به او ببخشیم تا او را بیش از پیش به خود جذب کنیم و این، یعنی همان قصه دلبستگی. اما همین علاقه‌مندی، برای خیلی‌ها به منبع ترس و اضطراب تبدیل می‌شود، طوری‌که ترجیح می‌دهند عطای هر نوع دوست داشتن را به لقای آن ببخشند. چنین اشخاصی از احساس دلبستگی یا عشق نمی‌هراسند، بلکه از وابستگی و عواقبش بیم دارند. در واقع همان‌قدر که عشق زیباست، در مقابلش حالت معکوس وابستگی قرار دارد، زیرا وابستگی یعنی خود را به زور به دیگری آویختن و این، توان هر کاری را از انسان می‌گیرد. او را محدود و دست و پا بسته می‌کند؛ مانند فلجی که حتی توان راه رفتن ندارد. پس اگر کسی خود را دوست داشته باشد و برای خود، شخصیت و ارزش قائل باشد، تفاوت‌های میان عشق و علاقه و وابستگی را براحتی درک می‌کند.


همانقدر که جذب می‌کنید، ظرفیت طرد کردن هم داشته باشید!
قطعاً زمانی که به کسی علاقه‌مند می‌شویم، نوعی وابستگی هم به دنبالش می‌آید، ولی این وابستگی حتما به آن مفهوم نیست که او هم احساسی مشابه داشته باشد و بی‌چون و چرا رضایت ما را جلب کند. اگر پاسخی مثبت دریافت کردیم و به نیازهای عاطفی ما جواب داده شد، یعنی رابطه‌ای سودمند و دوسویه برقرار کرده‌ایم.
در حقیقت ما برای زیستن و بقا، بیشتر به نیازهای روحی و عاطفی‌مان وابسته‌ایم تا به یک شخص خاص. بنابراین بخش جدا نشدنی و اجتناب‌ناپذیر‌مان، همان نیازهای‌مان هستند، زیرا نمی‌توانیم بگوییم بدون «یک نفر»، دیگر امکان زندگی برایم وجود ندارد.
برای روشن شدن، ارتباط گیاه با آب را در نظر بگیریم که هم زندگی و هم بقایش به این عنصر وابسته است. بله، رسیدن آب به گیاه ضروری است، ولی اینکه چقدر و چه زمانی آب به گیاه برسد هم اهمیت دارد. اما اینکه آب از باران باشد یا از سیستم آبیاری، چه فرقی می‌کند؟ مهم این است که گیاه پژمرده نشود.
نیازهای روحی و عاطفی نیز به همان گیاه می‌ماند که باید به اندازه کافی و زمانی مناسب، یعنی جوانی، پاسخ داده شود، زیرا لازمه توسعه، رشد و شکوفایی، رضایت روحی و روانیمان است. پس، خیلی مهم است که بتوانیم نیمه گمشده‌مان را بموقع بیابیم و در پی آن ارتباط و علاقه‌ای دوجانبه، به دست آوریم و این یعنی همان خوشبختی.
اگر خوب بیندیشیم، این موضوع تکان‌دهنده را درک می‌کنیم که هیچ کس ضامن بقا و خوشبختی ما یا دیگران نیست. ضرورتی ندارد اگر از کسی خوشمان آمد، حتما ما را خوشبخت و رضایت‌مان را جلب کند.

تنها کسانی که در این دنیا برای زندگی، رشد و شکوفایی ما ضروری‌اند و از بدو تولد، بیش از هر کسی به آنها وابسته‌ایم والدینمان هستند، ولی در مواردی خاص، برای آنها هم می‌توان پدر خوانده یا مادر خوانده جایگزین کرد. پس می‌بینیم که حتی برای وابستگی‌های ضروری نیز جایگزین دیگری وجود دارد.
البته منظور روانشناسان و محققان، از بین بردن کامل وابستگی‌های عاطفی یا بی‌وفایی و بی‌قیدی نیست، بلکه مدیریت احساسات و برقراری تعادل روحی است و این، تنها به ظرفیت تحمل ما برای طرد کردن یا طرد شدن و نپذیرفتن بستگی دارد.
اگر سخت است که نیازهایمان را مطرح کنیم و برای آنها برنامه‌ریزی درستی داشته باشیم، باید بیشتر روی خود کار کنیم. لازم است، آن‌قدر ظرفیت‌های خود را بالا ببریم که اگر کسی یا چیزی را دوست داریم و امکان دستیابی به آن یا همراه شدن با آن شخص مهیا نشد، بتوانیم قید آن‌را بزنیم. یقین داشته باشید جایگزین‌های مناسب‌تری در سرنوشت شما وجود خواهند داشت. ما نباید به خاطر نداشتن یا به دست نیاوردن چیزی، خود و زندگی‌مان را محکوم به فنا کنیم. واقعاً اگر می‌خواهیم به عنوان یک انسان رشد کنیم، باید یاد بگیریم بر احساسات و هیجانات تند خود غلبه کنیم. اگر در جامعه‌ای تک‌تک افراد به این ظرفیت دست یابند، دیگر شاهد حوادث تلخی مثل حوادث اسیدپاشی نخواهیم بود.


مرزهای باریک میان دلبستگی و وابستگی
چه تفاوتی میان این دو واژه که تا حدودی شبیه هم هستند وجود دارد؟ اصلاً چرا به سبب ترس از وابستگی‌های شدید، دور هر گونه علاقه را خط بکشیم؟
دلبستگی تجربه‌ای است که اگر روند طبیعی‌اش را طی کند، عشق را به ارمغان می‌آورد. عشق در اینجا، احساسی بزرگ به موجودی است که خرسندی ما را فراهم می‌آورد، اما سوژه جذابی که احساسات ما را به وجد می‌آورد، می‌تواند یک شخص، یک شیء یا یک ایده و کار باشد. این نوع عشق، احساسی پایدار است که حتی اگر امیدی برای رسیدن به آن و پاسخی مثبت از سوی آن نباشد، همچنان باقی می‌ماند و با یک هیجان زودگذر درونی قابل قیاس نیست؛ تجربه عاطفی عمیق و پیچیده‌ای که در آن چندین احساس، همزمان دریافت می‌شود. احساساتی مانند شادی، خواستن کسی، محبت، اعتماد به نفس و بسیاری دیگر.
بیشتر روابطی هم که بر پایه عشق استوارند، رضایت‌بخش، محکم و ناگسستنی باقی می‌مانند. (یادمان نرود، عشق شامل خشم یا تنفر نیز می‌شود، پس می‌تواند به مراحلی آسیب‌پذیر هم برسد.)
اما وابستگی، آن است که خود را مانند جسمی شناور به دیگری بچسبانیم و درواقع تحمیل کنیم. در تمام موارد روی او تکیه و حساب کنیم تا شاید روزی دستمان را بگیرد و این یعنی خودداری از برآوردن و پاسخ به نیازهای‌مان به خاطر دلبستگی شدید. این روزها می‌بینیم که برخی از جوانان، سالیان سال، در انتظار ازدواج با شخصی خاص می‌نشینند و سایر موارد خوبی را که برایشان پیش می‌آید، پس می‌زنند و دریغ از عمر رفته و جوانی‌ای که بر باد می‌رود.
مگر این دوران شیرین چند سال است؟ قطعاً سرکوب کردن نیازها، عواقبی خواهد داشت که اغلب به دو شیوه تهاجمی بروز می‌کنند.


عواقب وابستگی‌های افراطی
_ ایجاد احساس گناه در دیگری، برای جلب رضایت اجباری: در چنین حالتی، دیگری را مسئول رضایت، شادی یا رفاه و خوشبختی خود می‌دانیم. کاملاً به او تکیه می‌دهیم، به این مفهوم که آنقدر صبر کنیم تا خودش حدس بزند که نیازهای ما، ترجیحات، خواسته‌‌ها و ناکامی‌هایمان، فقط اوست. اگر توجه او را دریافت نکنیم به شخصی بی‌جان یا مرده‌ای متحرک تبدیل می‌شویم یا ممکن است از شیوه‌ای منفعلانه‌تر استفاده کنیم و او را با سخنانی عجیب مورد سرزنش قرار دهیم تا از روی احساس گناه و ترحم، مجبور به پاسخی مثبت شود. این نوع وابستگی ممکن است وادارمان کند تا از ابزارهایی مانند تهدید به خودزنی و کارهایی از این قبیل، برای مجبور کردنش به ازدواج استفاده کنیم.
_ گرفتن حق انتخاب و « نه» از او: در حالت‌هایی که هر نوع پاسخ منفی‌اش را نادیده می‌گیریم، به شکلی وانمود می‌کنیم که انگار هیچ حقی برای طرد کردن ما ندارد. احساس حسادت و بی‌اعتمادی به زمین و زمان در وجودمان موج می‌زند؛ پس عذابش می‌دهیم، آزار و تهدیدش می‌کنیم و خلاصه دست به هر کاری می‌زنیم تا با هر ترفندی، او را وادار به دوست داشتن خود کنیم. در چنین مواردی دیگر عشق و دوست داشتن رنگ می‌بازد و انتقام و کینه‌توزی عمیقی، جایگزین آن می‌شود. فکر می‌کنید چه سرنوشتی در انتظار چنین زندگی‌ای خواهد بود که بر پایه عقده‌‌ها و حس انتقام بنا می‌شود؟! (راضیه خوئینی/ایران جوان)

29


ادامه مطلب ...