وب سایت کلیک: ناسا عادت ندارد در مورد سیارک ها شایعه و ترس ایجاد کند. هر بار که یک سیارک از کنار زمین عبور میکند رسانه ها به ما می گویند که طی صد سال آینده یک شهاب سنگ با ما برخورد خواهد کرد.
جوزف ناث از مرکز پرواز فضایی گودارد ناسا در نشست سالانه اتحاد ژئوفیزیک آمریکا گفت "مشکل بزرگ اساسا این است که در آن لحظه کار چندانی از دست ما بر نخواهد آمد.”
بدترین بخش آن این است که ما در مورد سیارک های غیرمنتظره حرف نمیزنیم بلکه روی ما با مواردی است که روزها و هفته ها پیش از نزدیک شدنشان به زمین شناسایی شده اند. انجام یک عملیات انحراف سال ها طول می کشد و در نتیجه تنهای راهی که می ماند نوعی تخلیه جرم است.
برای روشن شدن موضوع می توان گفت زمین در مقابل سیارک ها و ستاره های دنباله دار تنها مانده است. اما آلن یوهاس می گوید در سال های اخیر دو "برخورد نزدیک” قابل توجه داشته ایم: یکی در سال ۱۹۹۶ زمانی که ستاره دنباله دار به مشتری برخورد کرد و در سال ۲۰۱۴ که یکی از آن ها درست از بالای سر همسایه ما یعنی مریخ عبور کرد.
دانشمندان در سال ۲۰۱۴ حدود ۲۲ ماه پیش از عبور آن از مریخ متوجه وجود ستاره دنباله دار شدند. اما ناث می گوید حتی همان مقدار زمان نیز حتی نزدیک به کافی هم نبود تا بتوان کاری در مورد زمین و حتی مریخ انجام داد. وی گفت "اگر به زمان بندی برای ساخت و پرتاب فضاپیمای قابل اطمینان نگاهی بیندازید، خواهید دید که پنج سال طول می کشد و ما در کل ۲۲ ماه زمان داشتیم.”
در حالی که ناسا یک دفتر حفاظت سیاره ای ایجاد کرده است ـ که تنها توسط کی دانشمند اداره می شود ـ ناث می گوید ما شدیدا در حال نادیده گرفتن خطرات ستاره های دنباله دار بوده ایم.
طبق اطلاعات جامعه سیاره ای، ما حدود ۶۰ درصد سیارک ها و ستاره های دنباله دار کوتاه مدت نزدیک به زمین را شناسایی کرده ایم که تخمین زده می شوند ۱٫۵ کیلومتر یا بیشتر طول دارند.
اکنون راه حل چیست؟
ناث و تیمش می گویند به ناسا توصیه می کنند اکنون یک فضاپیمای حائل بسازد و آن را ذخیره کند تا در موقع لزوم از آن استفاده شود. آنها همچنین توصیه می کنند یک فضاپیمای "ناظر ساده” بسازد که به سمت سیارک ها یا ستاره های دنباله دار حرکت کرده و دید بهتری از مدار، حرکات، شکل و چرخش آنها ارسال کنند.
وی گفت "به عبارت دیگر این فضاپیما به ما می گوید ضربه زدن به کجای آنها موثر تر خواهد بود تا حداکثر احتمال انحراف را در آنها ایجاد کند.”
البته این مساله مانند یک فیل در اتاق می ماند زیرا با وجود تعداد زیاد اجرام بزرگ در فضا، برخورد یکی از آن ها با ما غیر قابل اجتناب است.
ناث می گوید وجود اجرام بسیار بزرگ در حدی که میلیون ها سال پیش منجر به نابودی دایناسورها شد، بسیار نادر است اما ما قطعا باید برای احتمال برخورد آنها آماده باشیم.
اگر قرار باشد از دیدگاه خودمان به برخی از مسائل کودکان نگاه کنیم درک مشکل بسیار سخت خواهد شد چراکه کودکان دیدی کاملاً متفاوت دارند یکی از مسائل مهمی که باید از دید کودک مورد بررسی شود ترس های طبیعی اوست.
به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ اگر اندکی به کودکیمان فکر کنیم، به یاد میآوریم که در کودکی از خیلی از چیزها میترسیدیم: تاریکی، دزد، لولو، غول و… . سایه برگ درخت هیولایی بود که میآمد ما را بخورد. آری، همه ما در کودکی از برخی چیزها ترس و واهمه داشته و اکنون که بزرگ شدهایم، متوجه بیدلیل بودن این ترسها هستیم.
کودکان بیشتر از چیزهایی میترسند که بزرگترها و والدین آن را ترسناک نمیدانند. اما حقیقت این است که ترس در کودکان احساسی واقعی است و این تفکرات و احساسات آنهاست که موجب میشود بترسند. والدین باید متوجه باشند که ترس در کودکان احساسی واقعی است و ترسیدن جزئی از سلامت کودک است و حتی میتواند کمک کند. اگر ما ترس کودک را واقعی بدانیم و بپذیریم که ترس جزئی از زندگیاش است، از ترسیدن او آشفته و عصبی نمیشویم و میتوانیم در واکنش به ترس کودکمان برخوردی منطقی داشته باشیم و بهترین حامی و پشتیبان برای رفع ترس او باشیم.
اگر ترس روی فرایند رشد و فعالیتهای روزانه کودک تأثیر بگذارد و مدت زمان این احساس ترس طولانی شود، نیازمند توجه و شاید کمک گرفتن از یک متخصص است. ترسهای حل نشده دوران کودکی میتواند در آینده مشکلاتی را در رابطه با مقابله با استرسهای زندگی ایجاد کند و موجب مشکلات روحی و روانی در فرد شود.
پروفسور اولن دیک، روانشناس دانشگاه ویرجینیا، معتقد است که دخالت زودهنگام در ترسهای کودکان میتواند سلامت روانی کودک را بهبود بخشد.
تحقیقات نشان میدهد که از لحاظ بالینی، ترسهای قابل ملاحظهای که در ۵ درصد کودکان به وجود میآید، میتواند به اختلالات دیگر نظیر اضطراب و افسردگی منجر شود.
در یکی از روشهای درمانی، ابتدا فهرستی از سلسلهمراتب ترس کودک به کمک خود او تهیه شده و با موافقت خودش او را به هر مرتبه برده و با موقعیت روبهرو میکنند و اتفاقاتی که در هر مرحله برای کودک ممکن است رخ دهد، با کمک خودش پیشبینی میکنند. از جمله روشهای دیگر، استفاده از تکنیک نمونهسازی است. به این ترتیب که ابتدا فرد بزرگسال (درمانگر یا والدین) با موضوع ترس روبهرو میشود؛ بعد کودک به همراه ما و در نهایت به تنهایی با آن موقعیت ترسناک مواجه میشود.
اثربخشی درمان ترس البته به پیگیری والدین بستگی بسیاری دارد. والدین باید کودک را تشویق کنند تا مهارتهای جدیدِ کسبشده در برخورد با موقعیت ترسناک را به کار ببندد و او را مدام تشویق کنند، تا با آنچه میترسیده روبهرو شود.
اضطراب کودکان تا حدی امری طبیعی است اما والدین باید با اضطراب کودکان آگاهانه برخورد کرده و درصورت بروز اختلالات اضطرابی مانند اضطراب جدایی به روانشناس مراجعه کنند.
اگر فکر میکنید استرس و اضطراب فقط به دنیای بزرگترها تعلق دارد، اشتباه میکنید. اضطراب جزیی جدایی ناپذیر از زندگی طبیعی دوران کودکی است که در مواردی میتواند موجب اختلال شده و به رشد کودک آسیب بزند. واقعیت این است که از 9 ماهگی کودک میتواند اضطراب را درک کند و اگر فشار در خانه یا محیط زندگی کودک باشد میتواند او را مستعد ابتلا به اضطراب کند. البته نشانههای اضطراب در کودکان میتواند با نشانههای اضطراب در بزرگسالان متفاوت باشد. از علایم فیزیکی و روانی اضطراب کودکان میتوان به: احساس خستگی، عصبی بودن و بیقراری، ترس و نگرانی، بیخوابی یا بدخوابی، تپش قلب و تنفس نامنظم و سریع، عرقکردن، سردرد و سرگیجه، مشکل در تمرکز و حافظه، لرزش یا پرش عضلات و تکرر ادرار اشاره کرد که با توجه به زمینه ایجاد اضطراب میتواند متفاوت باشد.
بیش از 10 درصد از کودکان در مقطعی از رشد دچار اختلالات اضطرابی میشوند و ممکن است بهطور همزمان از چند اختلال اضطرابی رنج ببرند و اضطراب را به صورت یک واکنش رفتاری بروز دهند.
والدین باید توجه داشته باشند که اگر این اضطرابها درمان نشود میتواند در بزرگسالی هم ادامه پیداکند. برخی فعالیتهای خانوادگی مانند تنظیم برنامههای تفریحی و گردشی طی هفته برای کودک، شرکت در کلاسهای ورزشی و شرکتدادن کودک در مهمانیهای گروه همسالان و افزایش مهارتهای کودکان در کنار حمایتهای محیطی والدین و حمایتهای اجتماعی میتواند در پیشگیری از بروز اضطراب کودکان کمک کننده باشد. اگر به هر دلیل کودکی دچار اضطراب شده باشد (مثلا هنگام رفتن به مهد کودک)، والدین باید صبور باشند و او را سرزنش و تهدید یا تحقیر نکنند و از ایجاد موقعیتهایی که باعث هراس و اضطراب کودکان میشود بپرهیزند. البته این به این معنا نیست که به کودک بیاموزند از محرکهایی که باعث ترس او میشود بگریزد بلکه اگر کودکی به طور مثال از اسباببازی خاصی میترسد باید دست او را گرفته و با اطمینان و آرامش به آن شی نزدیک شده و به او کمک کنند تا نگرانیش از بین برود.
والدین باید محیطی ایجاد کنند که کودک اعتماد به نفس پیدا کند و در انجام کارها به خود متکی باشد. آنها میتوانند در مورد نگرانیهای کودک با او حرف زده و روش کنار آمدن با اتفاقات را نیز به او آموزش دهند. به طور مثال، اگر فرزند شما نخستین روز مدرسهاش است و اضطراب و ترس زیادی دارد، با او در مورد محیط مدرسه صحبت کنید. همچنین، به او بگویید در مدرسه دوستان جدید بسیاری پیدا خواهد کرد و لحظههای شادی خواهد داشت.
اضطراب کودکان در دورههایی (برای مثال روز اول مدرسه) و در طی رشد قابل انتظار است و این حالتها طبیعی در نظر گرفته میشوند. اما اگر اضطراب کودک شما زیاد است و به مدت چهار هفته علایمی مانند ترس از خوابیدن، مشکل در غذا خوردن، دل درد و کابوسهای شبانه از خود نشان میدهد حتما با روانشناس یا پزشک کودکان مشورت کنید.
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره
شنبه 17 خرداد 1393 ساعت 07:59
حادثه تصادف قطار مسافربری تهران-مشهد و قطار باری که روز جمعه در سمنان رخ داد، یک کشته و ۳۷ مجروح بر جای گذاشت. به گفته مسئولان، قطار باری، بار خود را خالی کرده و در حال برگشت بود که بنا به دلائلی تغییر مسیر ریلی انجام نشد و در نتیجه به صورت شاخ به شاخ با قطار مسافری تصادف کرد. تصاویری از این حادثه را در ادامه ببینید.
جام جم سرا: افراد عصبی اکثر مواقع رفتارهای غیرمنطقی و بچگانه از خود بروز میدهند و هرگز نمیتوانند برنامه منظم و درستی در زندگی داشته باشند.
گاهی مواقع نمیتوان این افراد را از دیگران براحتی تشخیص داد، چراکه ممکن است خود را زیر پوششی تقلبی مخفی کنند و در برابر دیگران تا آنجا که میتوانند برخورد مناسبی داشته باشند.
بسیاری از آنها حتی از هوش سرشار و استعدادهای فوقالعادهای برخوردارند، اما با گذر زمان معلوم میشود به دلیل عصبی بودن نمیتوانند از تواناییهای خود بهره ببرند. این موارد از دیگر خصوصیات این افراد است:
داشتن احساس بد نسبت به خود
اگرچه همیشه رویاهای بزرگی در سر دارند، اما معایب خود را چنان بزرگ میبینند که تصور میکنند مانعی بر سر رسیدن به حتی کوچکترین خواستههایشان است. از آنجا که معتقدند وجودشان پر از نقص است، از رسیدن به موفقیت به کلی ناامید هستند و دست از تلاش برمیدارند.
سرزنش و احساس گناه
این افراد دائم خود و دیگران را سرزنش میکنند. آنها در انجام دادن کارها با وجود توانایی، تنبل و سست هستند و هرگاه با مانعی در کار و زندگیشان روبهرو میشوند به جای تفکر درست، زبان به اعتراض میگشایند و زمین و زمان را سرزنش میکنند و حتی خود را بدشانس و بدبخت میدانند.
دشمنی
بسیاری از انسانهای عصبی رفتاری توام با دشمنی و نفرت دارند. آنها چون خود را بیارزش و بیخاصیت میدانند، قبل از هر چیز دشمن شماره یک خودشان میشوند و سپس دامنه نفرتشان به اطرافیانشان نیز گسترده میشود و معمولا نسبت به دیگران با ستیزهجویی رفتار میکنند.
فرار از واقعیت
افراد عصبی معمولا به خود دروغ میگویند و از پذیرش واقعیتها طفره میروند. به جای اینکه با ناکامیهای خود منصفانه و صحیح برخورد کنند یا نقاط ضعفشان را بپذیرند، از مشکلاتشان فرار میکنند و دیگران را مسبب ناراحتیهای خود میدانند.
آنها به این رفتارشان چنان ادامه میدهند تا در نهایت در گردابی از توهمات نابخردانه فرو میروند و هرگز نمیتوانند خود را از شر ناملایمات زندگیشان برهانند.
حساسیت بیش از حد
در برابر رفتارهای دیگران بیش از حد حساس هستند و واکنشهای نامناسب و هیجانی نامعقول نشان میدهند. هر نوع برخورد و رفتار نامطلوب دیگران را به حساب تنفر آنها از خود میگذارند و حتی در برابر کوچکترین دلخوری، غوغا به پا میکنند. همیشه تصور میکنند دیگران درصدد آزردن آنها هستند.
نگرانی بیش از حد
افراد عصبی، پیوسته نگران هستند و با تمام وجود رنج میبرند. آنها معتقدند هیچ چیز درست نمیشود و فقط یک معجزه میتواند از شرایط بد زندگی، نجاتشان دهد. هرگز لحظهای آرامش ندارند و به همین سبب با دیگران به تندی و خشونت رفتار میکنند.
چگونه به یک فرد عصبی میتوان کمک کرد؟
اگر دوست یا یکی از اعضای خانوادهتان رفتاری عصبی دارد، قبل از هر چیز باید ناراحتیهای روحی آنها را بپذیرید و قبول کنید رفتارهایشان غیرعادی و ناهنجار است و باید نحوه برخورد مناسب با این افراد را بیاموزید تا بتوانید در رفع مشکل، آنها را کمک کنید.
در حقیقت، این اولین گام در کمک به فرد عصبی است. گام بعدی این است که آنها را تشویق کنید تا باورهای غلط و تصورات اشتباه درخصوص خود را دور ریخته و به وجود و شخصیت خود احترام بگذارد. آنها باید متوجه شوند برخی عقاید و حتی اصولشان اشتباه و غیرمنطقی است و باید آنها را اصلاح کنند. از آنجا که این افراد نمیپذیرند دچار مشکل هستند، باید ابتدا آنها را به وجود چنین مشکلی متقاعد کرده و سپس در رفع آن به آنها کمک کنید و تحت هیچ شرایطی آنها را تنها نگذارید.
هرگاه رفتار مثبت و مناسبی از آنها دیدید با ترفندهای زیرکانه آنها را تائید کنید و کارهای مثبتشان را در نظرشان بیاورید.
در برخورد با آنها مراقب باشید موجب دلخوریشان نشوید. به این منظور که به صحبتهایشان خوب گوش کنید و اجازه دهید احساساتشان را بدون نگرانی از سرزنش شدن ابراز کنند. با این رفتار شما، آنها متوجه میشوند مورد احترام دیگران هستند؛ بنابراین خودشان نیز برای وجود خود ارزش قائل میشوند و اندکی رفتارهای بیمارگونهشان را کنار میگذارند.
مراقب باشید تحت هیچ شرایطی از آنها انتقاد نکنید. واقعیت این است که آنها به دلیل حساسیت زیادی که دارند با انتقاد به صورت نادرستی برخورد میکنند و علاوه بر اینکه به احساسات کسی که از او انتقاد کرده صدمه میزنند، وجود خود را نیز بیارزش تلقی میکنند و رفتارشان بیش از پیش بد میشود.
افراد عصبی معمولا بعد از هر برخورد تند و بد با دیگران احساس شرمندگی و گناه میکنند و این احساس در وجود آنها دائمی خواهد شد بنابراین به آنها کمک کنید این احساس آزاردهنده در وجودشان را از میان بردارند.
شما میتوانید در برابر رفتار تندشان ملایمت به خرج دهید و هرگاه احساس کردید برنامهای صحیح و مناسب برای زندگیشان دارند، آنها را تشویق به پیشبرد بیکم و کاست برنامههایشان کنید. همچنین این افراد را به شرکت در موقعیتهای اجتماعی و برنامههای گروهی تشویق کنید. با این کار علاقه آنها به مردم بیشتر میشود و دیگر اجتماعگریز نخواهند بود. در میان جمع بودن به آنها کمک میکند بتدریج احساسات بد و منفی را از وجود خود دور کنند.
زندگی با یک فرد عصبی
همانطور که گفته شد باید این افراد را با مشکلات روحیشان کاملا بپذیرید و توقع نداشته باشید آنها رفتاری باثبات و معقول و منطقی داشته باشند و حتی انتظار خوشرفتاری از سوی آنها نداشته باشید.
در غیر این صورت ممکن است آنها را به دلیل رفتارهایشان سرزنش کنید و به مشکلشان بیفزایید. اگر آنها را با همین روحیات بپذیرید، میتوانید ارتباط خوبی با آنها برقرار کرده و حتی در بهبود رفتارشان بسیار موثر عمل کنید.
گاهی میتوانید شرایط زندگی را طوری تنظیم کنید که از دردسرهای ناخواسته آنها تا حدی رهایی یابید. مثلا اگر همسرتان گاهی دوستانش را به خانه دعوت میکند و شما تمایلی به این کار ندارید، میتوانید برنامهتان را به گونهای تنظیم کنید که هر وقت شما در منزل نیستید، او دوستانش را دعوت کند. اگر بدانید رفتار یک فرد عصبی خارج از کنترل اوست و نیاز به کمک دارد، هرگز از دست او عصبانی نمیشوید و مانند یک بیمار نیازمند به او مینگرید.
اگر همسر یا کسی که کنار شما زندگی میکند و رفتارهای عصبی دارد، اما نمیپذیرد خود را اصلاح کند و به رفتار بد و تلخش ادامه میدهد، بهترین راهحل دوری کردن از اوست.
میتوانید به طور موقت ارتباط عاطفی خود با او را قطع کنید. به انتقادها و حرفهای تلخش توجهی نکنید و او را جدی نگیرید البته این روش را به طور موقت انجام دهید تا آنجا که او متوجه وجود مشکل در خود شود و تصمیم به کنترل و تسلط روی رفتار ناهنجارش بگیرد. در این میان خود نیز باید مراقب واکنشهایتان باشید و هرگز برخوردی نکنید که فرد عصبی را آشفتهتر کند.
همچنین بدانید که نمیتوان یک فرد عصبی را یکشبه عوض کرد و او را تغییر داد. به جای این تفکر او را همانگونه که هست بپذیرید و وقتتان را بیهوده هدر ندهید، چراکه آخر کار افسرده و ناامید باقی میمانید.
تنها کاری که میتوانید انجام دهید این است که روحیه خود را قوی سازید تا بتوانید از پس چنین فردی برآیید. در حقیقت خودتان را تغییر دهید. اگر به تنهایی نمیتوانید راهحلهای مناسب اتخاذ کنید، از مشاوران آگاه کمک بگیرید.(indiana/مترجم: نادیا زکالوند)
جام جم سرا: برعکس فرزندی که تحرک زیادی دارد و شیطنت میکند را بیشفعال میدانند، در صورتی که باید بدانند هر شیطنتی بیشفعالی نیست و شیطنت جزو رفتارهایی است که از تمامی کودکان در مواقعی بروز میکند، اما این برای کودکان بیشفعال به حدی است که عملکرد آنها را در منزل، مدرسه، ارتباط با همسالان و اطرافیان دچار مشکل میکند. باید بدانیم این اختلال قبل از هفت سالگی شروع میشود و امکان دارد هر کودک بیشفعال با نوع متفاوتی از آن درگیر باشد، در نوع بیشفعالی با محور مشکلات تمرکز و توجه، این کودکان بسیار بیدقت هستند و توجه زیادی به جزئیات ندارند، بر تکالیف مدرسه و حتی بازیها نمیتوانند تمرکز داشته باشند و آن را به پایان رسانند، در دروسی مثل ریاضی و دیکته که نیاز به توجه و تمرکز بیشتری دارد، معمولا مشکلات بیشتری نشان میدهند . وقتی با آنها صحبت میکنید،گوش نمی دهند و محرکهای بیرونی غالبا حواسشان را پرت میکند. این کودکان اکثرا فراموشکارند و وسایلشان را گم میکنند یا جا میگذارند. وقتی این کودکان به سنین نوجوانی میرسند، به علت فراموشکاری به عنوان افراد حواس پرت و بینظم از آنها نام برده میشود.
در نوع بیشفعالی ـ تکانشگری این کودکان بیشتر اوقات در حال حرکت و دویدن هستند، انگار موتوری به آنها وصل است، اگر قرار باشد لحظهای بنشینند، مرتب وول میخورند، معنی خطر را نمیفهمند و بدون فکر اقدام به انجام کار میکنند، برای در انتظار نوبت ماندن ناتوانند، زیاد صحبت میکنند و قبل از پایان سوال با عجله جواب میدهند. البته این مشکلات آنها در مدرسه نمود بیشتری پیدا میکند چرا که با رفتارهای خود موجب برهم زدن نظم کلاس شده یا اگر بتوانند خود را کنترل کنند، دائما روی صندلی در حال حرکت هستند. در نوع دیگر در بعضی کودکان علائم بیشفعالی ـ تکانشگری و بیتوجهی با هم دیده میشود.
با توجه به ویژگیهایی که گفته شد اگر احتمال میدهید کودکتان بیشفعال است، به روانشناس بالینی یا روانپزشک مراجعه کنید و در صورتی که تشخیص اختلال بیشفعالی ـ کمتوجهی داده شد درمان را شروع کنید، چون این کودکان مرتب از اطرافیان خود پیامهای منفی دریافت میکنند، پیام هایی که باعث میشود شخصیت و اعتماد به نفس آنها از بین برود و شما با شروع درمان آنها میتوانید باعث کاهش علائم اختلال و بهبود عملکرد ارتباطی، تحصیلی و افزایش اعتماد به نفس آنها شوید.
طبق پژوهشهای انجام شده این دسته از کودکان باید دارو مصرف کنند، این داروها میتواند به افزایش توجه و کاهش رفتارهای بیشفعالانه او کمک کند، بعضی از والدین از این که کودکشان دارو مصرف کند نگرانند، اما باید بدانند به شرطی که دارو توسط فرد متخصص تجویز شود، مزایای بسیاری دارد و وابستگی دارویی ایجاد نخواهد کرد. در فرآیند درمان این اختلال، درمان شناختی ـ رفتاری، آموزش مهارتهای اجتماعی، آموزش والدین و اصلاح برنامههای آموزشی کودک از دیگر رویکردهای مداخلهای محسوب میشود. با استفاده از روش رفتاردرمانی میتوان به کودک کمک کرد تا رفتار پرخاشگرانه خود را کنترل کرده و با نظارت بر رفتارهای اجتماعیاش، فردی مؤثر و مفید شود. درمانشناختی نیز باعث کاهش افکار منفی، افزایش عزت نفس و مهارتهای حل مساله در کودک میشود.
والدین این کودکان باید مهارتهای مدیریتی را فراگیرند. برای مثال، هیچ گاه از کودک خود نخواهند چند فعالیت را در یک زمان انجام دهد، بلکه آنها باید فعالیت موردنظر را به مراحل جزئیتر تقسیم کرده و از کودک بخواهند آنها را یکی پس از دیگری انجام دهد.
درخصوص جنب و جوش بیش از حد این کودکان نیز میتوان از طریق فعالیتهای جسمانی مثل بردن به پارک برای بازی و شرکت دادن در کلاسهای ورزشی انرژی زیاد آنها را تخلیه کرد البته باید گفته شود در رابطه با این کودکان ورزشهای رزمی به هیچ عنوان توصیه نمیشود چرا که رفتارهای تکانشی را در آنها افزایش میدهد.
همچنین این کودکان با روشهای عملی، دیدن و لمس کردن بهتر یاد میگیرند. پس برای آموزش به آنها از این راه استفاده کنید و به آنها یاد بدهید که در مواقع نبود توجه به خود بگویند (صبر کن! کمی بیشتر دقت کن! حالا انجام بده) زمانی که از کودک خود خواستهای دارید، آرام، واضح و کوتاه صحبت کنید و بهتر است از کودک بخواهیدکه خواسته شما را تکرار کند و در صورت انجام رفتارهای درست، کودکتان را بلافاصله و به طور روزمره با تشویق کلامی و دادن جایزه تقویت کنید و علاقه خود را همیشه برای افزایش اعتماد به نفسش به او نشان دهید، هرگز از تنبیه بدنی برای این کودکان استفاده نکنید. به جای آن برای اصلاح رفتارهای کودک خود قوانینی را در خانه یا بیرون برای او ایجاد کنید؛ مثلا زمان خاصی را برای نوشتن مشق و خوابیدن او که بسیار ضروری است زود به رختخواب برود در نظر بگیرید و در صورت انحراف از این قوانین او را از یک سری چیزها مثل بازی، تماشای تلویزیون و... محروم کنید، همچنین والدین در برخورد با این کودک باید هماهنگ و در انتظارات خود از کودک ثبات داشته باشند تا کودک فرصتی برای سوءاستفاده پیدا نکند تا بخواهد رفتار نادرست خود را تکرار کند. در پایان از والدین میخواهم در رابطه با این کودکان صبور باشند و بدانند که آنها درباره کودکشان مقصر نیستند و این کودکان مشروط بر این که بخوبی تحت درمان قرار گیرند، میتوانند درآینده زندگی موفقی داشته باشند.(رزیتا حیدری - مدرس دانشگاه/ضمیمه چاردیواری/جام جم)
جام جم سرا: مسئله زمانی بغرنج می شود که فردا نیز همین آش و همین کاسه در انتظار شماست! پس وقت آن رسیده که یک بار و برای همیشه مقابل اعصاب خردکن ها بایستید، اما برای این کار نباید بی گدار به آب زد. این مطلب مهارت هایی را به شما می آموزد تا بتوانید ارتباط بهتری با خط خطی کنندگان اعصاب داشته باشید. در ادامه چندین شخصیت روی اعصاب را معرفی و برای رفتاربا هر کدام راه حل ویژه ای را به شما پیشنهاد می کنیم:
زورگوها
این شخصیت عصبانی و متخاصم است و عصبانیت خود را با اعمال زور نشان می دهد. کینه توزی، استفاده از کلمات نیشدار، امتناع از کارهای گروهی وخودپسندی و تکبر از جمله ویژگی های این افراد است. آن ها سعی می کنند با توسل به هر شیوه و روشی به خواسته های خود برسند.
راه حل: درمقابل آن ها بایستید، اما سعی نکنید با آن ها بجنگید. هرگز رفتار آن ها را تحمل نکنید بلکه در مقابل آن ها قاطع، محکم و با اعتماد به نفس باشید.
همیشه شاکی ها
از نظر این افراد تنها چیزی که زندگی به آن ها عطا کرده، بدشانسی است. آن ها به جای پیدا کردن راه حل برای مسائل و مشکلات خود، عادت کرده اند که شکایت کنند و بهانه بگیرند. نگرش این افراد به موضوعات می تواند باورها و افکار شمار را هم خدشه دار کند. جمله معروف آن ها این است: «هیچ کس مرا دوست ندارد».
راه حل: به این افراد نشان دهید که مسائل آن ها را می بینید و می شنوید، زیرا آن ها به محیط حمایتی و تشویق احتیاج دارند. البته هیچ وقت به آن ها اجازه شکایت کردن ندهید.
خشک و مقرراتی ها
این افراد خشک و انعطاف ناپذیرند. برای تغییر آمادگی ندارند وهر تغییری – هر چند کوچک – می تواند آن ها را نگران و آشفته سازد. جمله معروف آن ها این است:« راه قدیمی بهتر بود».
راه حل: در مقابل این افراد صبور باشید، زیرا ممکن است در مسیر انجام تغییرات مانع تراشی کنند. بهترین کار این است که آن ها را در برابر عمل انجام شده قرار دهید یا از تغییرات تدریجی برای ایجاد فرصت مناسب برای آن ها استفاده کنید.
سردتر از یخ ها
راه های برقراری ارتباط با این افراد مسدود است. این افراد بسیار تودار و دیرجوش هستند و تنهایی و خلوت را به بودن در میان جمع ترجیح می دهند. آن ها هرگز درباره تفکرات و احساسات خود صحبت نمی کنند و به همین دلیل ارتباطات محدودی دارند. « حوصله ندارم» یا « فعلا وقت ندارم» از جملاتی است که آن ها برای فرار از جمع بیان می کنند.
راه حل: برای برقراری ارتباط با این افراد باید حوصله کنید. ممکن است مدتی طول بکشد تا این گونه افراد احساس راحتی بکنند و با شما راحت تر و بهتر رفتار کنند. هنگام صحبت با این افراد از سوالات باز (سوالاتی که پاسخ طولانی و همراه با توضیح دارد) استفاده کنید و آن ها را به شرکت در بحث ها تشویق کنید.
شانه خالی کن ها!
این افراد دائم از زیر بار قبول مسئولیت های خود شانه خالی می کنند. طوری که معمولاً دوستان و همکاران این افراد باید کارهای مربوط به آن ها را انجام دهند و این در حالی است که این افراد انجام آن کارها را جزو وظایف همکاران خود می دانند نه لطف آن ها! جمله معروف آن ها این است: « این کار جزو وظایف و شرح شغلی من نیست».
راه حل: اصلا جور آن ها را نکشید، سعی کنید شرح شغل این افراد را واضح و روشن در اختیار آن ها قرار دهید، تا جایی برای توجیهات آن ها باقی نماند.
شایعه پراکن ها
این افراد از شایعه به عنوان سلاح قوی برای کنترل دیگران و محیط استفاده می کنند. آن ها از پخش شایعه و درگیر کردن دیگران در مسائل مربوط به آن لذت می برند.
راه حل: بهترین راه جلوگیری از شایعه سازی، دادن اطلاعات و حقایق لازم به افراد است. به عنوان مثال وقتی افراد یک اداره از اطلاعات لازم مربوط به مسائل سازمان آگاهی داشته باشند، به شایعه و افراد شایعه پراکن توجهی نمی کنند. در نتیجه انگیزه ای برای این افراد به منظور ایجاد شایعه و پخش آن باقی نمی ماند.
ایرادگیرها
این افراد همیشه با کلمات نیشدار و انتقادات بی مورد خود، دیگران را آزار می دهند.آن ها درباره هر ایده ای، انتقادات خاص خود را دارند؛ چه آن ایده، خوب باشد چه بد. هدف این افراد مخالفت با تمام چیزهایی است که گفته می شود. آن ها هر جا می روند فقط مشکلات و نقاط ضعف را پیدا می کنند. جمله معروف این افراد این است:«ایده بدی است».
راه حل: در مذاکره و گفتگو با افراد انتقاد کننده بر اطلاعات خود تمرکز کنید. از آن ها درباره علت انتقاد و مخالفتشان سوال کنید و همیشه آن ها را برای اطلاعات بیشتر تحت فشار قرار دهید. به عبارت دیگر در برابر انتقادها و مخالفت های آن ها دلیل منطقی و محکمه پسند بخواهید. هرگز رفتارهای نامناسب و مخالفت های بی اساس چنین افرادی را تأیید نکنید.
از خودمتشکرها
افراد خودخواه، همیشه می خواهند راه خود را ادامه دهند و فکر می کنند فقط آن ها هستند که همه چیز را می دانند. در واقع این افراد می خواهند نداشتن اعتماد به نفس خود را به گونه ای پنهان کنند.
راه حل: با این افراد تنها بر اساس حقایق و واقعیت ها رفتار کنید. قبل از ملاقات با آن ها تمام اطلاعات مورد نیاز را به دست آورید و خود را برای پاسخ به سوالات آن ها آماده کنید. به یاد داشته باشید برخورد تهاجم آمیز و همچنین تسلیم در برابر آن ها کارساز نخواهد بود.
خودسرزنشگرها
این افراد همواره کمبودهایی را در عملکرد کاری و رفتاری خود می یابند و دائم خود را ملامت می کنند. آن ها از هیچ یک از جنبه های زندگی شخصی و کاری خود راضی نیستند. جمله معروف آن ها این است: « من توبیخ خواهم شد. من نتوانستم این کار را خوب انجام دهم».
راه حل: اعتماد به نفس آن ها را بالا ببرید و از کارهای مثبت و خوب آن ها قدردانی کنید. به آن ها نشان دهید آن طور که خودشان فکر می کنند بی دست و پا و کار خراب کن نیستند.
پرچانه ها
این افراد به قدری حرف می زنند که اجازه صحــــبت به افراد دیگر را نمی دهند. جالب این جاست کـه بیشتر حرف های آن ها اصلاً ربطی به موضوع مورد بحث هم ندارد و صرفاً برای از دست دادن وقت و زمان مفید است!
راه حل: برخورد با این افراد این است که به آن ها تنها چند دقیقه فرصت صحبت کردن داده شود. در صورتی که باز هم به حرف زدن ادامه دادند، به هیچ وجه رفتار آن ها را تحمل نکنید. به آن ها محترمانه بگویید: اکنون سرتان شلوغ است و فعلا فرصتی برای گوش دادن به حرف های آن ها ندارید.
شلخته ها
این افراد در انجام وظایف و حتی برای شرکت در جلسات، نظم و ترتیب را رعایت نمی کنند ونوعی آشفتگی در رفتار و کردار آن ها دیده می شود. آن ها دائم به دنبال وسایل خود می گردند و همیشه در جلسات تأخیر دارند.
راه حل: به جای حرص خوردن از شلختگی آن ها، سعی کنید اهمیت منظم بودن را به آنان بفهمانید، به آن ها بگویید که بی نظمی آن ها کارهای شما را هم دچار اختلال می کند.
نازک نارنجی ها
این افراد بسیار حساس هستند و بی اهمیت ترین مسائل هم آن ها را ناراحت می کند. روحیه حساس آن ها باعث می شود دیگران در رفتار با آن ها بسیار محتاط باشند و در برقراری ارتباط با آن ها احساس راحتی نداشته باشند.
راه حل: هنگام گفت وگو با این افراد باید از کلمات روشن و واضح استفاده کنید تا برایشان شائبه ای پیش نیاید، در کل بازخورد به این افراد نباید سریع و مستقیم باشد، بلکه به آرامی و سنجیده باید با آنان رفتار کرد.
وسواسی ها
این افراد همواره می گویند:« من احتیاج به چک کردن مجدد کار دارم، شاید چیزی از قلم افتاده باشد.» آن ها به جزئی ترین و ریزترین موارد یک مسئله توجه می کنند و گاهی به خاطر یک مسئله کوچک و بی اهمیت با غرغر کردن هایشان اوقات دیگران را تلخ می کنند.
راه حل: آن ها را عادت دهید به جای توجه به مسائل کم اهمیت به مسائل کلی و اصلی بیشتر توجه کنند. آن ها باید یاد بگیرند کلیات و جزئیات را با هم در نظر بگیرند و به دلیل مسائل جزئی کل پروژه را به تأخیر و خطر نیندازند.(امیرسعید صبا/خراسان)
جام جم سرا: دکتر سید حسن هاشمی گفته است: نکتـه اول اینکه ما هم از کاهش میزان باروری در کشــور نگران هستیم؛ البته این موضوعی است که به سیاستهای سالهای گذشته مربوط میشود، اما تصور ما این است که ضمن رعایت سلامت مادر و کودک و فاصله بارداریها، اگر با روش منطقی بتوانیم جامعه را اقناع کنیم، مسیر تغییر میکند. اما آنچه اهمیت فراوان دارد اینکه نباید هیجانی عمل کرد یا تصمیم گرفت چه در مجلس و چه در دولت.
من شخصاً فکر میکنم چیزی را باید تصویب کنیم که قابل اجرا باشد و به مردم آسیبی نرساند. آنچه نگرانش هستم، این است که با تصمیمات نادرست، دوباره فعالیتهای زیرزمینی که دو دهه قبل و سالهای اوایل انقلاب در کشور شاهدش بودیم، گسترش پیدا کند. فعالیتهایی که نتیجهاش آسیب مادران، انجام سقطهای متعدد غیر قانونی، عفونتهای مکرر در بین زنان و همینطور آسیبهای جدی روحی و روانی بوده است. بارها گفتهام که در بحث جمعیت، اقدام ما باید اقناعی باشد. جامعه باید باور کند که به خاطر امنیت، استقلال و پیشرفت کشور نیاز به نیروی جوان داریم و نباید اجازه دهیم جمعیت کشور پیر شود.
بر این نکته هم تأکید کرده و میکنم که برخورد سلبی با مردم هیچگاه و در هیچ مسألهای جواب نمیدهد؛ به سالهای گذشته نگاه کنید هر جا برخورد سلبی داشتهایم، نتیجه نگرفتهایم و هیچوقت از این طریق موفق عمل نکردهایم. به همین دلیل ما چارهای نداریم جز اینکه اقناعی با مردم رفتار کنیم؛ این توصیه دین و بزرگان دین ما است. من فکر میکنم با ارجاع این طرح به کمیسیون بهداشت و درمان مجلس و با دعوتی که این کمیسیون از افراد مطلع میکند، تصمیماتی گرفته میشود که به نفع مملکت خواهد بود.
یکی از مسائلی که مد نظر نمایندگان مجلس هم هست، برخورد با مواردی است که علیرغم میل همسر و حتی خود خانم، اقدام به بستن لولهها بعد از فرزند چهارم کردهاند، بدون اینکه خود افراد مطلع باشند. باید برای چنین مواردی قانون داشته باشیم و به شدت برخورد کنیم. نظر من اما در مورد برخورد با تخلفات، یک بحث عام است و شامل تخلفات دولت و مجلس هم میشود. بر این باورم که هر جا تصمیمی منجر به آسیب دیدن مردم شود، باید مجازات داشته باشد؛ مثل آلودگی هوا و مواردی از این دست.
نکته آخر هم اینکه ما نیاز به رشد جمعیتی داریم که مولد باشد؛ بنابراین باید افراد تحصیلکرده جامعه اقناع شوند و راه حل این است که با زبان مدارا و منطق با مردم صحبت کنیم. (مهر)
جام جم سرا:پاسخ این پرسش را باید از چند زاویه ارائه داد و ابتدا با طرح یک پرسش؛ آیا افراد معتقد به برخوردهای سخت با متخلفان راهنمایی و رانندگی، در بحث بدپوشی نیز اعتقاد به برخوردهای سخت دارند؟ یعنی همان گونه که اعتقاد دارند باید با افرادی که چراغ قرمز را رد میکنند و تخلفات حادثهساز انجام میدهند، شدیدا برخورد شود، به برخورد با بدپوششان نیز اعتقاد دارند یا منتقد هر نوع برخورد هستند؟
پاسخ من این است: اگر مسالهای به عنوان تخلف اجتماعی محرز شد شخص متخلف در زمان ارتکاب رفتار مجرمانه و متخلفانه باید احساس ترس کند، چون اگر این ترس و واهمه در جامعه وجود نداشته باشد امنیت از بین میرود و رفتارهای متخلفانه و ناهنجاریها شیوع پیدا میکند. پس شخص باید احساس کند اگر دست به چنین تخلفاتی بزند، تحقیر میشود و مورد اعتراض قرار میگیرد. از منظر دیگر، قاعدهای که به آن اشاره کردم در جایی قابل جریان است که تخلف بودن یک فعل یا ترک آن برای جامعه روشن شده و جامعه نسبت به آن توجیه باشد، اما اگر فرض کنیم مردم یک رفتار را مجرمانه و متخلفانه تلقی نکنند و گمان کنند این رفتار مصداق آزادی عمل است آن وقت قضیه فرق میکند؛ مثل این که افراد گمان کنند انتخاب پوشش، مصداقی است از حق تسلط بر بدن و کسی حق مداخله در آن را ندارد. بنابر این اگر این احساس در جامعه فراگیر شود و درصد زیادی از مردم در استفاده از پوششهای مبتذل، احساس اعتماد به نفس پیدا کنند، حکومت به عنوان ناظر باید روشهای تربیتیاش را تقویت کند و به سمت تبیین این موضوع که بدپوششی رفتاری متخلفانه است و پیامدهای بدی دارد، حرکت کند. در این حوزه، نهادهای فرهنگی نیز باید از ظرفیتهایشان برای متقاعد کردن مردم استفاده کنند که البته منظور از متقاعدسازی، اقدامی خاص است. متقاعد کردن گاهی به صورت ذهنی است که با استدلال انجام میشود، اما گاهی وقتها به صورت مدیریت روانی اتفاق میافتد. اشتباه ما این است که فکر میکنیم هر نابسامانی، ناشی از ضعف بینش علمی است در حالی که بیشتر اوقات شخص ارتباط احساسی و عاطفی با موضوع برقرار نمیکند به طوری که از نظر ذهنی موضوع برایش حل شده است، اما قلبش هنوز خاشع نشده.
در موضوع حجاب هم همین طور است یعنی ما باید میان پوشش اسلامی و قلبها ارتباط ایجاد کنیم تا مردم پوشش را دوست بدارند. اگر این اتفاق بیفتد و جریان عمومی جامعه به این سمت برود نتیجه این میشود که افرادی که برخلاف جهتگیری عمومی جامعه رفتار میکنند، تعداد محدودی میشوند که برای برخورد با آنها میشود از اقدامات بازدارنده استفاده کرد، اما اگر جریان عمومی جامعه به سمت نوع جدیدی از پوشش حرکت کند آن موقع دیگر برخوردهای سخت جواب نمیدهد. پس قاعده کار این است که حکومت برای اعمال برخوردهای سخت باید از پشتیبانی جامعه برخوردار باشد، چون در غیر این صورت موفق نمیشود. واقعیت این است که هماکنون حساسیتهای اجتماعی نسبت به پوشش در حال کم شدن است، پس ما باید روی قلب مردم کار کنیم و به روشهای همدلانه روی بیاوریم تا مردم بدپوشی را کاری بد بدانند که اگر چنین اتفاقی رخ دهد میزان متخلفان کم میشود و آن گاه میشود با آن تعداد باقیمانده که در مقابل رعایت حجاب مقاومت میکنند راحتتر برخورد کرد.(محمدرضا زیبایینژاد / پژوهشگر حوزه زن و خانواده)
جام جم سرا: ساعت ۱۹:۲۸ شب گذشته با اعلام وقوع یک حادثه رانندگی به سامانه ۱۲۵ و درخواست کمک از آتش نشانی، بلافاصله آتش نشانان به همراه تیم نجات به مسیر شرق به غرب جاده خاوران، روبروی مرکز تعویض پلاک خودرو رفتند.
بنا به گفته فرمانده تیم عملیاتی آتش نشانی تهران، برخورد یک دستگاه اتوبوس سرویس درون شهری با دو دستگاه سواری پراید و رانا منجر به برخورد این دو خودرو سواری با ۸ خودرو سواری دیگر شده بود و دو بانوی حدودا ۵۰ و ۳۵ ساله از سرنشینان خودروی پراید مصدوم شده، داخل اتاقک خودرو گیر افتاده بودند.
قاسم اکبری افزود: آتش نشانان بلافاصله پس از ایمن کردن محل حادثه و قطع برق خودروهای تصادفی و جلوگیری از نشت بنزین و همچنین قطع گاز چند دستگاه خودروی گازسوز، با استفاده از ابزار هیدرولیکی نجات، بدنه خودروی پراید را بریده و توانستند هر دو محبوس شده را به بیرون از خودرو منتقل کرده و تحویل عوامل اورژانس دهند.
به گزارش جام جم سرا، درجریان تصادف زنجیرهای ۱۱ خودرو با هم، تعدادی از سرنشینان این خودروها نیز مجروح شدند که در همان محل توسط عوامل اورژانس به صورت سرپایی مداوا شدند.
علت بروز این حادثه از سوی پلیس راهور در حال بررسی است.