جام جم سرا:پاسخ این پرسش را باید از چند زاویه ارائه داد و ابتدا با طرح یک پرسش؛ آیا افراد معتقد به برخوردهای سخت با متخلفان راهنمایی و رانندگی، در بحث بدپوشی نیز اعتقاد به برخوردهای سخت دارند؟ یعنی همان گونه که اعتقاد دارند باید با افرادی که چراغ قرمز را رد میکنند و تخلفات حادثهساز انجام میدهند، شدیدا برخورد شود، به برخورد با بدپوششان نیز اعتقاد دارند یا منتقد هر نوع برخورد هستند؟
پاسخ من این است: اگر مسالهای به عنوان تخلف اجتماعی محرز شد شخص متخلف در زمان ارتکاب رفتار مجرمانه و متخلفانه باید احساس ترس کند، چون اگر این ترس و واهمه در جامعه وجود نداشته باشد امنیت از بین میرود و رفتارهای متخلفانه و ناهنجاریها شیوع پیدا میکند. پس شخص باید احساس کند اگر دست به چنین تخلفاتی بزند، تحقیر میشود و مورد اعتراض قرار میگیرد. از منظر دیگر، قاعدهای که به آن اشاره کردم در جایی قابل جریان است که تخلف بودن یک فعل یا ترک آن برای جامعه روشن شده و جامعه نسبت به آن توجیه باشد، اما اگر فرض کنیم مردم یک رفتار را مجرمانه و متخلفانه تلقی نکنند و گمان کنند این رفتار مصداق آزادی عمل است آن وقت قضیه فرق میکند؛ مثل این که افراد گمان کنند انتخاب پوشش، مصداقی است از حق تسلط بر بدن و کسی حق مداخله در آن را ندارد. بنابر این اگر این احساس در جامعه فراگیر شود و درصد زیادی از مردم در استفاده از پوششهای مبتذل، احساس اعتماد به نفس پیدا کنند، حکومت به عنوان ناظر باید روشهای تربیتیاش را تقویت کند و به سمت تبیین این موضوع که بدپوششی رفتاری متخلفانه است و پیامدهای بدی دارد، حرکت کند. در این حوزه، نهادهای فرهنگی نیز باید از ظرفیتهایشان برای متقاعد کردن مردم استفاده کنند که البته منظور از متقاعدسازی، اقدامی خاص است. متقاعد کردن گاهی به صورت ذهنی است که با استدلال انجام میشود، اما گاهی وقتها به صورت مدیریت روانی اتفاق میافتد. اشتباه ما این است که فکر میکنیم هر نابسامانی، ناشی از ضعف بینش علمی است در حالی که بیشتر اوقات شخص ارتباط احساسی و عاطفی با موضوع برقرار نمیکند به طوری که از نظر ذهنی موضوع برایش حل شده است، اما قلبش هنوز خاشع نشده.
در موضوع حجاب هم همین طور است یعنی ما باید میان پوشش اسلامی و قلبها ارتباط ایجاد کنیم تا مردم پوشش را دوست بدارند. اگر این اتفاق بیفتد و جریان عمومی جامعه به این سمت برود نتیجه این میشود که افرادی که برخلاف جهتگیری عمومی جامعه رفتار میکنند، تعداد محدودی میشوند که برای برخورد با آنها میشود از اقدامات بازدارنده استفاده کرد، اما اگر جریان عمومی جامعه به سمت نوع جدیدی از پوشش حرکت کند آن موقع دیگر برخوردهای سخت جواب نمیدهد. پس قاعده کار این است که حکومت برای اعمال برخوردهای سخت باید از پشتیبانی جامعه برخوردار باشد، چون در غیر این صورت موفق نمیشود. واقعیت این است که هماکنون حساسیتهای اجتماعی نسبت به پوشش در حال کم شدن است، پس ما باید روی قلب مردم کار کنیم و به روشهای همدلانه روی بیاوریم تا مردم بدپوشی را کاری بد بدانند که اگر چنین اتفاقی رخ دهد میزان متخلفان کم میشود و آن گاه میشود با آن تعداد باقیمانده که در مقابل رعایت حجاب مقاومت میکنند راحتتر برخورد کرد.(محمدرضا زیبایینژاد / پژوهشگر حوزه زن و خانواده)
جام جم سرا: تا چشم کار میکند طناب و انبردست و آچارهای رنگارنگ و الک و بیل و کلنگ و فرغون و اره و... . نه نقره است، نه طلا، نه پارچه و نه تور و نه خبری از تابلوهای رنگروغن و آبرنگ. اینجا همه چیز فرق میکند. این جا کورهای روشن است و یک زن فولادین که میگوید مثل فولاد آبدیده شده اما سرد نه. این جا دنیای کوچک یک زن آهنگر است به نام زهره بکرانی در محله تجریش تهران.
«انگار توی ذاتم بود. از بچگی عاشق کارهای سخت و سنگین بودم. همیشه کارهایی که کسی نمیتوانست انجام بدهد من انجام میدادم. نمیدانم چرا اما دلم میخواست نشان بدهم که من هم مثل مردها میتوانم کارهای سخت و سنگین انجام دهم. بعد از ازدواج هم به خاطر اینکه شوهرم آدم فنی بود من هم فنی بزرگ شدم. سن و سالی نداشتم. 16 سالم بود که ازدواج کردم. برای همین هر وقت شوهرم کارهای فنی میکرد کنار دستش بودم تا یاد بگیرم. همیشه آچار و انبردست و وسایلش را من دستش میدادم. دستیارش بودم از همان اول. نخواستم کنار بایستم و فقط نگاه کنم.»
گاهی میآیی که ببینی و بروی، گاهی هم میآیی و ماندگار میشوی. «خیلی اتفاقی این جا ماندگار شدم. آمدم ببینم شوهرم و بچههایم چطور کار میکنند و با این آمدن و دیدن الان سه سال است که هر روز میآیم. البته روزهای اول شوهرم و پسر بزرگم مخالف بودند. میگفتند کار خیلی سخت و مردانه است، محیط کاملاً مردانه است اما من گفتم شما تنهایید و خسته میشوید. ماندم و شد. خودشان فکر میکردند هیجان زود گذر است و زود تمام میشود و میروم سراغ زندگیام اما وقتی دیدند دوام آوردم و ماندم خودشان دیگر کار را به من سپردند و حتی پسرم هم رفت سراغ یک کار دیگر. روزهای اول تفریحی کار میکردم اما وقتی بیماری همسرم جدی شد و بار زندگی روی دوشم افتاد دیگر شدم نفر اول مغازه. دلم نمیآمد همسرم و پسرم را تنها بگذارم. شوهرم کسالت روحی داشت، کنارش ایستادم مثل روزهای اول که دستیارش بودم. میخواستم به شوهرم ثابت کنم که هیچ وقت تنها نیست و همیشه پای او و زندگی ایستاده ام.»
نگاهها و مخالفتها
همیشه نگاهها از یک جا شروع میشود. حرفهای در گوشی و اظهار نظرهای آدمهای مخالف «این کوچه را نگاه کنید. همه مغازهها ابزار فروشی و آهنگری است. هیچ زنی در این محل مغازه ندارد.
روزهای اول هیچ کس باورش نشد که من آمدهام و قرار است کنار آنها در این محل کار کنم. همه فکر میکردند چند روزی آمدهام و میروم و تمام میشود. از همان روز اول حرفهای در گوشی و نگاههای متعجب شروع شد اما من جا نزدم. حتی یک روز یک آقایی به من گفت خانم شما چرا این کار را انجام میدهید؟ من هم گفتم چرا من نه؟ گفت کار سختی است و شما نمیتوانی. گفتم من به همه نشان میدهم که میتوانم. گفتم راه را باز میکنم.
شوهرم فوت کرده بود و باید کار میکردم. دو پسر داشتم و مسئول زندگیشان بودم. نمیتوانستم پسرانم را تنها بگذارم. برای همین جلوی همه نگاهها و حرفها ایستادم. مطمئن بودم که از پس کار بر میآیم. خانواده خودم هم مخالف بودند اما وقتی پشتکار مرا دیدند راضی شدند. مادرم مدام میگفت خسته میشوی این کار تو نیست، بگذار بچهها کار کنند اما من نمیتوانستم ببینم بچه هایم تنهایی کار سنگین انجام بدهند. میگفتم وقتی کنار بچه هایم باشم خیالم راحتتر است.
حالا من یکی از مغازهدارهای مورد اعتماد محل هستم. خیلی قبولم دارند. کلی سفارش هم به من میدهند. با هم مراوده ابزار و وسایل هم داریم. دیگر هیچ چیز تفریح نیست. همه چیز از روی علاقه و وظیفه است. من باید جواب اعتماد کسبه محل و مردمی را که جنس سفارش میدهند، بدهم.»
آهن باید آبدیده و کوره دیده شود و بعد پتک و چکش بخورد تا فولاد شود.
«راستش آن روزهای اول کمی هم ترس بود که به روی خودم نمیآوردم. میترسیدم که نتوانم آن همه کار سخت و آن حجم جنس و قیمت و تنوع را یاد بگیرم. اما وقتی دیدم کمکم همه مرا باور میکنند آن ترس هم از بین رفت. دیگر به خودم اطمینان داشتم که میتوانم مثلاً یاد بگیرم که چند نوع طناب و انبر و پیچ گوشتی و آچار داریم و قیمتشان چند است؛ هر کدام برای چه کاری است و دیگر وارد یک کار سخت شده بودم. نمیتوانستم پا پس بکشم. دیگر با آتش و کوره و پتک و سندان و آن ضربهها هم کنار آمدم.»
انبردار تصادفی
«هیچ وقت فکر نمیکردم کارهای آهنگری انجام بدهم. راستش از روز اول هم فقط برای مغازه و ابزار فروشی رفته بودم و برای کارهای انبرداری و چکش کوبی کارگر داشتم. اما یک روز که یکی از کارگرهایم نیامده بود و سفارش داشتیم و باید کار را تحویل میدادیم کنار دست کارگرم انبرداری کردم. تیشه یا کلنگ و قلم را درون کوره میگذاشتم و وقتی سرخ میشد از کوره در میآوردم و با انبر برای کارگرم نگه میداشتم تا با چکش به آن فرم بدهد. خیلی تصادفی دیدم از پس این کار بر میآیم. کمکم خودم شدم انبردار و با کارگرم آهنها را فولاد میکردیم. ما اینجا آهن را تبدیل به فولاد میکنیم. تیشه و کلنگ و قلمآهنی را از کارخانه تحویل میگیریم و این جا آبدیدهاش میکنیم تا فولادین شود.»
آتش و پتک
کوره آهنگری شاید در زمستان قابل تحمل باشد اما تابستانها از 10 متریاش هم نمیشود رد شد «زمستان و تابستان ندارد. من هر روز از ساعت 6 صبح تا 9 شب این جا هستم. هوا تاریک است که من کرکره مغازه را بالا میکشم و تاریک که میشود در مغازه را قفل میزنم. کوره هم زمستان و تابستان روشن است. دیگر عادت کرده ام. سوختگی و خستگی هم دارد. قلم را که داخل کوره میاندازی وقتی سرخ میشود با انبر هم که میگیری باز داغیاش را حس میکنی. هم داغی قلم هست هم ضربههای پتک. بیشتر سنگینی انبر هم روی دست راست است. ضربههایی که روی آهن تفتیده زده میشود به بدن بر میگردد. صبح تا شب سر پا هستم. تابستانها کوره میسوزد و من هم میسوزم. زمستانها هم سختیهای خودش را دارد. البته من تنها نیستم. من بیشتر کارهای انبرداری را انجام میدهم. کارگرم پتک میزند. اما همین انبرداری هم بعضی وقتها خیلی سخت و سنگین میشود.»
اگر بگویم خسته نمیشوم دروغ گفتهام. بعضی وقتها که کارم زیاد است و خسته میشوم میگویم چرا خودم را قاطی این کار سنگین کردم. میگویم الان بیشتر زنها در خانه نشستهاند روی کاناپه و چای میخورند و تلویزیون نگاه میکنند و تو اینجا پای کوره و انبر و پتک و سندانی. اما بعد از چند دقیقه آرام میشوم.
به خودم میگویم تو حالا از پس کارهای سخت برمیآیی و این لطف خداست. اینکه میتوانم خرج خانوادهام را بدهم و محتاج کسی نباشم و سرم بالا باشد و کار کنم همه اینها لطف خداست. نمیدانم ولی انگار آهن و فولاد و آتش کار خودش را کرده. انگار خیلی قویتر شدهام. محکمتر شدهام. این ناراحتیها و خستگیها هم بعد از چند دقیقه بر طرف میشود. وقتی با خودم حرف میزنم آرام میگیرم. میروم کنار کوره میایستم و فکر میکنم. به خودم میگویم خودت این کار را انتخاب کردهای و حالا باید تا آخرش بروی. سخت است اما قرار نیست کم بیاورم، تنها هم نیستم. کارگرم هست، بچههایم هستند.
پسرم کار دیگری دارد اما در نگه داشتن حسابها و پرداخت چک کمک میکند. پشتم به بچهها گرم است. وقتی که خسته شوم، یاد مسئولیتهایم میافتم از پشت میزم بلند میشوم و انبر به دست میگیرم. این طوری بهتر است به خودم ثابت میکنم که میتوانم.»
شیر زن
«گاهی یک نگاه و یک جمله تحسین برانگیز حالم را عوض میکند. بیشتر زنهایی که از این محل میگذرند با تعجب و تحسین به من نگاه میکنند. بعضیها چند دقیقهای میایستند و کارم را تماشا میکنند و زیر لب یک آفرین هم میگویند و میروند. گاهی با نگاه و لبخند تمام میشود. اما بهترین حال خوب، وقتی است که یک رهگذر چند دقیقهای به کارم خیره میشود و میگوید«ماشاالله به تو میگویند شیر زن. آفرین به غیرتت. ما به تو افتخار میکنیم» و همین به من روحیه میدهد که یعنی کارم دیده میشود، ارزش دارد و مهم است.»
سرد و سخت نمیشوم
«کار کردن در محیط مردانه و سرد و سخت آدم را میسازد. بعضی وقتها دقت میکنم میبینم خیلی سخت و سرد شدهام. دلم نمیخواهد احساسات زنانهام از بین برود پس همیشه حواسم هست. تا این جوری میشوم به خودم مرخصی میدهم. دوست دارم مثل فولاد سخت باشم اما نمیخواهم سرد باشم. زود به داد خودم میرسم. چادرم را سرم میکنم و میروم امامزاده صالح. خدا را شکر همین جا در جوار امامزاده هستیم. تا دلم میگیرد گندم میخرم برای کبوترها و میروم. بازار را میچرخم و خرید میکنم. یا یک روز کامل در خانه میمانم و کارهای خانه را انجام میدهم.
این را قبول دارم که عوض شدهام. من دیگر آن زن قبلی نیستم که در خانه بود و کارهای معمولی انجام میداد. حالا من کارهای سنگین و بزرگ و سخت انجام میدهم. خیلی دقیقتر شدهام. پشت مشکل و در بسته نمیمانم. نمینشینم غصه بخورم. بالاخره خودم یک کلیدی درست میکنم و در را باز میکنم. کارهایی یاد گرفتهام که هر کسی بلد نیست.
به نظر من آهنگری شغل مقدسی است. البته من خودم را آهنگر نمیدانم. نه اینکه بلد نباشم اما واقعاً هنوز به آن تجربه و مهارت هم نرسیدهام. هیچ وقت فکر نمیکردم کارم با آهن و فولاد گره بخورد، اما حالا زندگیام فولادی شده. سر و کارم با انبر و پتک و فولاد و آتش است. این هم یک جور است. همه زنها که نباید کارهای ظریف و هنرمندانه انجام بدهند. کار با آهن هم خودش برای من هنر است. من بلدم تیشه بسازم، کلنگ بسازم و...» (اکرم احمدی/ایران بانو)
وقتی کمی به چهره او خیره شدم دیدم لب های بسیار نزدیک به هم او باعث شده است به سختی با منشی مطب حرف بزند، گونه هایش نیز به قدری بزرگ بود که گویا گوشتی دو تا توپ را پوشانده است.
خیلی کنجکاو شدم و سعی کردم سر صحبت را با او باز کنم.
سحر دختری 22ساله است که اولین جراحی زیبایی را در سن 18 سالگی انجام داده است. کمی بیشتر که با یکدیگر هم صحبت شدیم، دیدم که با وجود آن همه جراحی زیبایی باز از چهره خود رضایت ندارد و وابستگی او روز به روز برای ترمیم جراحی ها بیشتر می شود و از همه هزینه های سرسام آور زیبایی و دردسرهای آن بریده بود اما کاملا به آن اعتیاد پیدا کرده است.
وسواس بد شکلی بدن
بیماران مبتلا به اختلال بدریختی بدن، احساس ذهنی مداومی درباره زشت بودن برخی از جنبه های ظاهر یا چهره خود دارند، علیرغم این که ظاهر آنها طبیعی یا تقریباً طبیعی است. اما می پندارند که ظاهر جذابی ندارند یا حتی نفرت انگیزند.این حالت می تواند در زندگی معمولی، حفظ شغل یا سلامتی فرد اختلال ایجاد کند. اثرات بیماری بر زندگی می تواند چشمگیر باشد، تقریباً همه بیماران مبتلا از رویارویی اجتماعی و شغلی دوری می جویند. یک سوم بیماران خانه نشین می شوند؛ زیرا نگرانند که بخاطر نقایص ادعایی مسخره شوند و تا یک پنجم آنها اقدام به خودکشی می کنند.
صورتتان را بی احساس نکنید
دکتر تهرانچی متخصص پوست، مو و زیبایی گفت: شاید انجام عمل بوتاکس و دیگر عملهای زیبایی باعث شود تا فرد نسبت به انجام دیگر اقدامات زیبایی حریص گردد، اما این اتفاق تا حد زیادی به خود فرد و میل و رغبت او بستگی دارد.برخی برای داشتن پوستی صاف و شفاف تلاش میکنند تا به هر شکلی خود را جوان نشان دهند اما جراحی زیبایی باعث تغییر حالت چهره می شود و صورت را بی احساس و مصنوعی می کند.
وی با اشاره به عوارض احتمالی بوتاکس عنوان کرد: پروسه تزریق بوتاکس پروسه چندان پیچیدهای نیست، اگر به میزان مناسب و در نواحی مشخصی انجام شود، هیچ خطر و عوارضی نخواهد داشت. اما در غیر اینصورت ممکن است که افتادگی پلک و ابرو را برای فرد به همراه داشته باشد البته قابل درمان خواهد بود.
بوتاکس برای همه، نه برای تو!
تهرانچی تزریق بوتاکس را برای هر رده سنی مجاز دانسته و افزود: انجام این عمل محدوده سنی ندارد، حتی اگر جوانی عادت به اخم کردن و یا انداختن مکرر ابرو به سمت بالا داشته باشد میتوانند این تزریق را انجام دهد.
اما لازم است که در این راه از حد مجاز فراتر نروند و از موارد تزریقی استفاده کنند که مجوز وزارت بهداشت را داشته و کالای قاچاق نباشد.
وی توصیه داشت: اگر قصد انجام این تزریق را دارید بهتر است از کتابهای تست پوست استفاده کنید.
هرکه خربزه می خورد پای لرزش هم بنشیند!
این متخصص پوست و مو تزریق ژل را در هر مکانی از صورت مناسب ندانسته و گفت: تزریق ژل بهتر است در نواحی بالاتر از ابرو استفاده نشود، چرا که باعث بسته شدن عروق خونی مرتبط با چشم شده و فرد را تا پای کور شدن بکشاند.همچنین میتواند زخمهای عمیقی را درآن نقطه ایجاد کند.
تهرانچی با اشاره به خطوط مجاز تزریق عنوان کرد: نواحی گونه، خط خنده ( دو خط مورب بین بینی و گوشه لب) و پایینتر از چشم همگی نواحی مناسبی برای تزریق به شمار میروند، که در بین آنها تزریق در خط خنده ماندگاری خوبی داشته و 1 تا 2 سال میتواند بدون تغییر بر روی پوست باقی بماند.
دختران قربانی دستگاه مصنوعی بوتاکس
تهرانچی متذکرشد: در تزریق ژل ها باید همراه حد اعتدال رعایت گردد زیرا تزریق حجم بالا باعث غیرعادی شدن نمای لبها شده که غیرقابل برگشت بوده و هیچ راه درمانی برای افراد پشیمان شده وجود ندارد. رعایت مراقبتهای بهداشتی پس از تزریق بسیار حائز اهمیت است چرا که ممکن است در صورت بیتوجهی باعث بروز تبخال و شدت یافتن و کبودی شود.
این متخصص با اشاره به آن دسته از افرادی که از داروهای انعقادی و رقیق کننده استفاده میکنند، گفت: لازم است پیش از انجام تزریق مصرف این داروها را ترک کنند، زیرا ممکن است خونریزی شدیدی پیدا کنند.
وی در پایان افزود: از آنجا که این تستها پیش از تزریق تست ندارند، اگر فردی آلرژی داشته باشد ممکن است برایش دردسرساز شود.
خوشبختانه امروزه ژلها سنتتیک هستند به این معنا که داخل لابراتورها و کارخانههای دارویی ساخته میشوند و همانند گذشته حاوی کلاژن گاوی نبوده و هیچ عارضهای ندارند.حال با وجود آنکه توجه به زیبایی یکی از اصولی است که انسانها ناخودآگاه به آن سمت سوق پیدا میکنند اما باید توجه به حفظ سلامت را نیز در کنار آن مدنظر داشته باشند.
سحر نمونه کوچکی از جامعه افرادی است که برای مطرح بودن و به چشم آمدن چهره طبیعی خود را به صورتی کاملا مصنوعی تبدیل کرده است که باز هم نتیجه ای جز اعتیاد و وابسته شدن به سایر جراحی های زیبایی نداشته است.
به طور قطع باید پیش از اقدام به اینگونه اعمال جراحی از مشاوره یک روانپزشک یا روانشناس بهره گرفت. زیرا اینگونه افراد قبل از عمل در ارتباط بین فردی دچار مشکل هستند اغلب گوشه گیر و افسرده هستند و نسبت به ناراحتی های خود بینش و بصیرت کافی ندارند.
این افراد ناراحتی خود را به اشتباه به ظاهر خود نسبت می دهند و با تن دادن به اعمال جراحی زیبایی به از بین بردن آن مشکل اقدام می کنند. از نظر شخصیتی اغلب افرادی که جراحی زیبایی بینی انجام میدهند ویژگی های وسواسی بارزی دارند و در درجه دوم افراد دارای شخصیت خود شیفته که کمالگرایی آنها متمرکز به خود و با هدف افزایش جذابیت است تن به این اعمال جراحی می دهند.
از مشخصات بد این توموهای سرطانی، مقاوم بودن آنها به شیمی درمانی و رادیوتراپی است.
سرطان کلیه یکی از 10 سرطان شایع است و اغلب، مردان بالای 50 سال را گرفتار خود می کند. در اینجا شایع ترین علائم این سرطان بیشتر معرفی شده است:
وجود خون در ادرار:
خون در ادرار که به نام هماچوری شناخته می شود، یکی از علائم بارز ابتلا به سرطان کلیه است. اغلب حتی مقدار بسیار کمی خون در ادرار، می تواند باعث تغییر رنگ آن شود. گاهی اوقات خون در ادرار آنقدر ناچیز است که تنها با آزمایش ادرار می توان آن را تشخیص داد. البته عواملی مانند عفونت مثانه، سنگ گلیه، کیست، یا التهاب نیز باعث وجود خون در ادرار می شود. به هر حال در صورت مشاهده این علامت باید سریعا به پزشک مراجعه کرد.
درد پایین کمر:
اکثر افراد این درد را تجربه نمی کنند تا زمانی که سرطان به مراحل پیشرفته خود رسیده باشد. درد ناشی از سرطان کلیه در یک طرف از پهلو و بالاتر از لگن احساس می شود. این درد می تواند یک درد مبهم و تیز باشد. اگر هر گونه درد ناگهانی را در پهلوی خود احساس کردید که برای چند روز ادامه داشت، حتما به پزشک مراجعه کنید.
وجود توده در شکم:
وجود توده در شکم می تواند علامت هشدار دهنده ابتلا به سرطان کلیه باشد. حس کردن توده کلیوی سخت است چون بیشتر در اعماق شکم وجود دارد. کشف این توده پزشک را وادار به سفارش آزمایش هایی مانند سونوگرافی و سی تی اسکن می کند. البته در نظر داشته باشید که اغلب این توده ها همیشه نشان دهنده ابتلا به سرطان نیستند.
کم خونی و خستگی:
خستگی یک علامت شناخته شده در مورد اغلب سرطان ها است. خستگی ناشی از سرطان با خستگی معمولی تفاوت دارد و با خواب و استراحت برطرف نمی شود. این خستگی با فعالیت های روزمره و طبیعی تداخل دارد و می تواند فرد را تحریک پذیر و ضعیف کند. هر گونه خستگی غیر معمول باید به اطلاع پزشک رسانده شود.
از دست دادن اشتها، تب و از دست دادن وزن:
یکی از نشانه های رایج سرطان، از دست دادن ناگهانی و غیر منتظره وزن است؛ بدون این که بیمار از رژیم غذایی خاصی تبعیت کرده باشد. تب با علت ناشناخته نیز ممکن است همراه با سایر علائم، نشانه ای از ابتلا به سرطان کلیه باشد.
اگر بیمار علایمی داشت که مشابه سرطان کلیه بود، پزشک یک یا بیشتر از این آزمایش ها را در مورد او انجام می دهد:
تست بدنی: پزشک علایم حیاتی مثل تب و فشار خون بیمار را چک کرده و پهلوهای او را لمس می کند.
تست ادرار: برای چک کردن خون در ادرار
تست خون: برای اندازه گیری موادی مثل کراتینین (غلظت زیاد کراتینین به این معنی است که کلیه ها کار خود را درست انجام نمی دهند).
تست آی وی پی: پزشک رنگ خاصی را به درون وریدی در بازو تزریق می کند. رنگ در بدن حرکت می کند و به وسیله کلیه ها دریافت می شود. رنگ باعث درخشش کلیه ها در زیر اشعه ایکس می گردد. مقداری از اشعه ایکس رنگ را هنگام عبور از مثانه و حالب ردیابی می کند. اشعه ایکس می تواند تومورهای کلیه و مشکلات دیگر را نشان دهد.
سی تی اسکن: دستگاه تولید کننده اشعه ایکس به کامپیوتری متصل است و یک سری عکس از جزئیات کلیه می گیرد.
تست ماورای صوت: از امواج فوق صوت که افراد آن را نمی شنوند استفاده می گردد. امواج از کلیه بازتاب می شوند و پژواک آنها توسط رایانه ای دریافت و تصاویری تحت عنوان سونوگرام ساخته می شود.
بیوپسی (نمونه برداری): عبارتست از خارج کردن تکه ای از بافت کلیه برای بررسی سلول های سرطانی.
تاخیر نکنید!
متاسفانه اغلب علائم بالینی سرطان کلیه، تا رسیدن به مراحل پیشرفته خود را نشان نمی دهند. به همین دلیل مهم است که در صورت مشاهده هر کدام از علائم ذکر شده، به پزشک مراجعه کنید. اگر سابقه خانوادگی ابتلا به سرطان را دارید، تسریع مراجعه به پزشک در شما اهمیت چندبرابر دارد. به یاد داشته باشhealthlineید که بسیاری از علائم سرطان کلیه خوش خیم و قابل پیشگیری هستند. هرچه زودتر با این علائم به پزشک مراجعه کنید، گزینه های درمانی بیشتری نیز پیش روی شما قرار دارد.
اپل میگوید آیفونها ممکن است در شارژ ۳۰ درصد خاموش شوند، اما مانند گلکسی نوت ۷ منفجر نخواهند شد.