جام جم سرا:
تصمیم هیجانی در هر شرایطی بد است اما گاهی وقتها بدون آنکه متوجه باشید برای ازدواج به طور هیجان زده عمل میکنید و آن وقت که هیجانتان خوابید، چشم باز میکنید و میبینید از انتخابتان پشیمانید. این موقعیتها را بخوانید و سعی کنید از آنها دوری کنید.
وقتی همه جو زده هستند
به تازگی کسی از اطرافیانتان ازدواج کرده و شما در جو عروسی و خواستگاری و ذوق و شوق آن هستید؟ فکر میکنید چه خوب میشود خانوادهتان در مدت کوتاهی دو عروسی را تجربه کند؟ این یکی از بدترین موقعیتها برای تصمیم به ازدواج است. یک جوزدگی محض! در چنین موقعیتی شما فقط شیرینیهای ازدواج را میبینید و چشمتان را روی خیلی از واقعیتها خواهید بست. در چنین مواردی احتمال خطا کردن بالاتر میرود چون همه چیز تحت تاثیر یک هیجان کاذب پیش میرود. اما این هیجان ماندگار نیست و بالاخره ایرادهای کار بیرون خواهد زد.
کپی برداری از دیگران
وقتی مدام خودتان را در شرایط مقایسه با دیگران قرار میدهید و سعی میکنید معیارهای ازدواجتان را با زوجهای موفق فامیل تنظیم کنید یعنی هنوز به آمادگی کافی برای ازدواج نرسیدهاید. شما فقط بخش کوچکی از زندگی دیگران را میبینید و همه واقعیت را درباره آنها نمیشنوید و نمیدانید. بنابراین، اگر سعی کنید درباره طرف مقابلتان مطابق با اصول زندگی دیگران قضاوت کنید، بازنده خواهید بود.
بگذارید یک مثال بزنیم. شما خواستگاری دارید که شکاک و بددل است. اما با نگاه به زندگی دوستتان به خود میگویید: خب شوهر فلانی هم بددل است اما توانستهاند زندگی کنند. این یعنی چشم بستن روی واقعیت و تنزل دادن معیارهای خود در حد زندگی دیگران. بدون اینکه فکر کنید روحیات شما با روحیات دوستتان برای پذیرفتن این اخلاق متفاوت است. یک خصلت بد واقعا میتواند زندگی شما را بهم بریزد در صورتی که کسی دیگر ممکن است به هزار و یک دلیل توان تحمل کردن این خصلت بد را داشته باشد.
سوگواران خاموش
تازه یک شکست را در رابطه خود تجربه کردهاید و اطرافیان اصرار دارند با ازدواج، شکست عاطفی قبلیتان را فراموش کنید. یا خودتان فکر میکنید اگر وارد یک رابطه تازه شوید، قبلی را از یاد میبرید و راحتتر با اوضاع کنار میآیید. این یکی از رایجترین و البته بزرگترین اشتباهات در ازدواج است. اشتباهی که نتیجهای جز شکست ندارد. جایگزین کردن شاید درمانی موقتی به نظر برسد اما بعد از مدتی میتواند چشم شما را باز کند و ببینید از انتخابتان هدفی جز آرام کردن موقتی خود یا انتقام گرفتن از دیگران نداشتهاید. به خود زمان بدهید تا دوره سوگواریتان را بگذرانید، اشتباهات زندگیتان را پیدا و اصلاح کنید و بعد از دوره نقاهت به فکر یک رابطه تازه بیفتید.
وقتی تازه فاز عوض کردهاید
زمانی که تازه فازتان را عوض کردهاید اصلا وقت مناسبی برای ازدواج نیست. یعنی چی؟ بگذارید بیشتر مطلب را باز کنیم. برای هر کدام از ما اتفاق میافتد که در مقطعی از زندگی ریلمان را عوض کنیم و جنبههای جدیدی از زندگی را تجربه کنیم. مثلا افتادهاید در فاز مهاجرت و تصمیم دارید خیلی زود برای ادامه تحصیل راهی کشور دیگری شوید. در این شرایط ممکن است جذب افراد مشابه شوید و به کسی گرایش پیدا کنید که در فاز مشابه شما وجود دارد. اما همه چیز به همین سادگی نیست. گاهی تغییر فازهای ما از این عمیقتر است.
اگر به تازگی جنبه اعتقادی زندگیتان قویتر شده، گرایشهای مذهبی، فکری، عقیدتی یا اجتماعی تازهای پیدا کردهاید، اعتیادتان را ترک کردهاید و... برای ازدواج کمی دست نگه دارید. ازدواج نیاز به افراد مواج ندارد. شما باید در فاز خودتان به ثبات برسید تا بتوانید شناخت بهتری از خود پیدا کرده و بر اساس آن به انتخاب همسر بپردازید.
اگر به تازگی چنین تغییرات عمیق شخصیتی را تجربه کردهاید به احتمال زیاد جذب افرادی شبیه خودتان میشوید اما ممکن است این تغییرات ناگهانی چندان در شما ماندگار نباشد و چند سال بعد متوجه شوید انتخابتان با معیارهای شما جور در نمیآید. ازدواج باید وقتی انجام شود که فرد نوسانهای شخصیتی را پشت سر گذاشته و به ثباتی نسبی در عقاید، روحیات، برنامههای زندگی و تمایلات خود رسیده باشد.(تبیان)
جام جم سرا: براساس نتایج پژوهشها، ٧ نشانه ناکامی در ازدواج را میتوان این چنین برشمرد:
١. دعواهایتان بیشتر و بدتر شده
در حقیقت در چنین وضعیتی ترجیح میدهید به جای حرفزدن با هم، از یکدیگر ایراد بگیرید. این ایرادگیریها هم معمولا با نیت خوب انجام نمیشود و برای ناراحتکردن و رنجاندن طرف مقابل است. شما از روش سرزنش یکدیگر برای تخلیه ناراحتیهایتان استفاده میکنید. متاسفانه بیشتر جروبحثها درباره موضوعات مشابهی است، هر روز بیشتر از یکدیگر انتقاد میکنید و با هم جنگ و دعوا دارید و دیگر در این دعواها انصاف را رعایت نمیکنید.
البته جروبحثکردن به خودی خود اشکالی ندارد و حتی زوجهای موفق هم جروبحث میکنند، اما حقیقت این است که زوجهای موفق یادگرفتهاند چگونه «منصفانه» دعوا کنند. جروبحثهای آنها به توهینکردن نمیانجامد و تهاجمی نیست.
در ازدواجهای ناکام، برقراری ارتباط با یکدیگر کمتر و کمتر میشود. وضعیت بدتر هنگامی خواهدبود که درباره مشکلاتتان با یکدیگر صحبت نکنید. به صراحت باید گفت طرفین در یک ازدواج ناموفق توانایی و اشتیاق حل مشکلاتشان را از دست میدهند |
٢. احترامتان کمتر و بی احترامیهایتان بیشتر شده
در ازدواجهای ناموفق، بیاحترامی به یکدیگر مشاهده میشود. دلخوری و رنجش جای صبر و عشق را میگیرد. هر کدام از طرفین به راه خودش میرود تا مجبور نباشد در کنار دیگری حضور داشته باشد.
متاسفانه در این حالت هنگامی که همسرتان حضور ندارد، شادتر از زمانی هستید که در کنارتان است و تفریح با همسر به خاطرهای دور تبدیل میشود. هنگامی که احترام و درک دوجانبه از بین میرود، ازدواج در مسیر پایان یافتن است. در این مورد شک نکنید.
٣. ارتباطتان کمتر و ضعیفتر شده
برقراری ارتباط میان زن و شوهر برای سلامت یک رابطه موفق اهمیت بسیاری دارد. در ازدواجهای ناکام، برقراری ارتباط با یکدیگر کمتر و کمتر میشود. وضعیت بدتر هنگامی خواهدبود که درباره مشکلاتتان با یکدیگر صحبت نکنید. به صراحت باید گفت طرفین در یک ازدواج ناموفق توانایی و اشتیاق حل مشکلاتشان را از دست میدهند. آنها دیگر برای یکدیگر اهمیتی قایل نیستند.
هنگامی که ارتباط میان زن و شوهر به چنین وضعیتی برسد، دیگر نمیتوان امید چندانی برای ادامه زندگی مشترک داشت. هنگامی که افراد از ارتباط برقرارکردن با یکدیگر اجتناب میکنند، دیگر نه مشکلی حل میشود و نه شکافی را میتوان پر کرد.
٤. صمیمیت زناشوییتان کمتر شده
صمیمیت در رابطه زناشویی در ازدواج ناموفق پایین است. با ادامه اختلافات، صمیمیت جنسی کمتر و کمتر میشود و زن و شوهر مانند کسانی میشوند که فقط با هم در یک خانه زندگی میکنند (همخانه)، اما هیچ کدام از صمیمیتهای عاطفی زندگی مشترک بین آنها وجود ندارد. البته تحقیقات ٣ دهه گذشته نشان داده است گاهی تاکید بیش از حدی روی رابطه زناشویی بهعنوان نشانه ازدواج موفق میشود در حالی که عناصر دیگری هم در این موفقیت نقش دارند که به همان اندازه رابطه زناشویی اهمیت دارند یا حتی از آن مهمتر هستند.
اشتباه نکنید؛ «صمیمیت» چیزی بیش از یک رابطه زناشویی خوب است. صمیمیت ممکن است دست در دست هم راهرفتن، نوازش و بهطور کلی ابراز احساسات برای یکدیگر باشد.
٥. مشاجرههای مالی تان بیشتر شده
وقتی شما و همسرتان مدام در مورد موضوعات مالی جروبحث میکنید، روشن است که ازدواجتان دچار مشکل شده است. بسیاری از اختلافات زناشویی، ریشه در موضوعات مالی دارند و وقتی وضعیت بدتر میشود که کشف کنید همسرتان درباره پول یا سایر موضوعات مالی به شما دروغ گفته است. وقتی زن وشوهر درباره صورتحسابها، حسابهای بانکی، مخارج و بدهیها به یکدیگر دروغ بگویند، نشانه آشکاری از موفقنبودن ازدواج بروز کرده است.
زوجهای ناموفق، اصولا نحوه برقرارکردن ارتباط درست با یکدیگر را نیاموختهاند |
تردیدی نیست که همه زوجها در دوران ناپایداری اقتصادی، به زحمت میافتند و بیکاری، افزایش قیمتها، نگرانی درباره حقوق بازنشستگی و پساندازها و بالارفتن اجاره و قیمت خانه فشار زیادی به آنها وارد میکند. اما به یک حقیقت باید توجه کنید؛ زوجهای موفق این دوران فشار اقتصادی را از سر میگذرانند و به شکوفایی ادامه میدهند. زوجهایی که رابطه مستحکمی دارند، راههایی برای گذراندن موفق این بیثباتیهای اقتصادی، پیدا میکنند.
زوجهای ناموفق، یاد نگرفتهاند با مشکلات اقتصادی کنار بیایند، زیرا اصولا نحوه برقرارکردن ارتباط درست با یکدیگر را نیاموختهاند. اگر همه صحبتهایتان درباره مسائل مالی شده، ازدواجتان به خطر افتاده است.
٦. اعتمادتان کمتر شده
اعتماد، اساس هر ازدواج موفقی است. درواقع هیچ چیز در یک رابطه موفق، مهمتر از اعتمادکردن نیست. اگر نتوانید به همسرتان اعتماد کنید، چه کسی برای اعتمادکردن باقی میماند؟ اگر شما یا همسرتان به بیوفایی طرف مقابل فکر میکنید و طلاق گرفتن ذهنتان را اشغال میکند، مشکل در ازدواج شروع شده است. اگر میزان اعتماد دوجانبه به صفر برسد، دیگر امیدی برای تداوم زندگی مشترک وجود ندارد.
٧. مداخلههای خانوادگیتان بیشتر شده
برای بستگان و نزدیکانتان (از فرزندان و پدرومادرها و خواهر و برادرها گرفته تا اقوام دورتر) پادرمیانیکردن و واسطهشدن در مشاجرههای شما مشکل و مشکلتر میشود. اعضای دو خانواده شروع به طرفداری میکنند و بردن و باختن در این جنگ به قانون روزمره تبدیل و مصالحه و آشتی به فراموشی سپرده میشود.
در این حالت هر یک از شما، سعی میکند دیگری را از اعضای خانواده و دوستانش جدا و منزوی کند و «تفرقه بینداز و حکومت کن» به شعار روزانهتان تبدیل خواهد شد. متاسفانه باید گفت چنین ازدواجهای مشکل داری، باعث اختلاف و ازبینرفتن تفاهم سایر اعضای خانواده هم میشوند.
دشمنی خانوادگی نشانه یک ازدواج سالم نیست. شناختن نشانههای ابتدایی در معرض خطر بودن ازدواج و توجه دقیق به بروز این نشانهها بسیارمهم است. هنگامیکه این نشانهها بروز میکنند، باید اقدامهای اساسی انجام دهید تا رابطهتان با همسرتان نجات یابد. ازدواج سالم و شاد از دستاوردهای بزرگ زندگی است. هرگز برای نجات ازدواج دیر نیست.(سلامت)
جام جم سرا به نقل از خبرنو:
تعمیمهای افراطی
«هرگز»، «همیشه»، «هیچ وقت»، «همه» اگر این کلمات را در اتفاقات زندگیتان زیاد به کار میبرید، به خودتان شک کنید. شاید شما هم یکی از افراطیون باشید. این دسته از افراد حقیقتهای زندگیشان را خیلی پر رنگتر از مقدار واقعیاش میبینند و این برایشان مشکل ساز میشود. مثلا اینکه دختری به آنها جواب رد داد، ناامید میشوند و این موضوع را تعمیم میدهند به همه موردهای دیگر! یعنی با خودشان میگویند: «معلوم است دیگر همه به من جواب رد میدهند!»
فیلترینگ
تا به حال آدمهایی با زندگیِ پر قرارداد دیدهاید؟ قراردادهای ذهنی که شاید خیلی اوقات مانع تصمیم گیری و انتخاب درستشان شود! این قراردادها همان باید و نبایدها و اعتقاداتی هستند که ممکن است درست و به جا نباشند اما در زندگی فرد چهارچوبهای خاصی ایجاد میکنند که مانع حرکتشان میشود.
فردی که فیلترهای زیادی دارد، در واقع تحت تاثیر یک نکته منفی همه واقعیت را تاریک میبیند و دیدش به قضیه منفی است. مثلا دختری که قرارداد ذهنیاش این است که پسرهای تحصیل کرده فهمیدهترند، یک فیلترینگ بزرگ دارد و آن هم این است که اگر فردی با تحصیلات کم برای خواستگاریاش بیاید با یک دید منفی به او نگاه میکند و قضاوتهایش نادرست و نتیجه گیری غلط است. یا عقاید عجیبی که صرفا بر اساس تجربیات قبلی شما رخ داده و ممکن است درست نباشد. مثلا مردان کوتاه قد خیانت میکنند، تکفرزندها همیشه لوس هستند و...
کم و بیش همه ما درگیرش هستیم. وقتی فکرهایی که به ذهن خودمان خطور میکند را به دیگران نسبت میدهیم در واقع همان گمان بردن یا ذهنخوانی است. مثلا آقا پسری که میگوید: «از نگاهش فهمیدم که اصلا از من خوشش نیامد و فکر میکند من آدمِ بیعرضهای هستم!» دچار ذهنخوانی است.
این تیپ افراد انگار دوست دارند فکر دیگران را در مورد خودشان بخوانند، اما با دیدی منفی! فکرخوانی باعث میشود قبل از آنکه تعاملی میان شما و طرف مقابلتان شکل بگیرد رابطه از بین برود. ذهنخوانی بزرگترین دلیل اختلافات افراد و سوء تعبیرها است. چون شما بر مبنای تصورات و تجربیات خودتان تصمیم میگیرید نه آنچه حقیقتا وجود دارد.
استدلال هیجانی
اگر بر اساس احساساتتان تصمیم میگیرید و نمیتوانید بر هیجاناتتان مدیریت داشته باشید و وقتی که باید نمیتوانید احساساتتان را کنترل کنید، متاسفانه دچار خطایشناختی استدلال هیجانی هستید! یعنی استدلال میکنید اما بر اساس هیجاناتتان نه عقلتان!
این جور استدلال کردنتان، ببخشید، اما به دردِ خودتان میخورد! مثلا فرض بفرمایید دختری را که میداند طرف سن بالا میزند و تحصیلاتی هم ندارد و فقط یک شغل خوب دارد و به لحاظ خانوادگی تناسب هم ندارند ولی ته ماجرا میگوید: خب دوستش دارم و بله!
این بله گفتنها مبارکی دارد؟! به این میگویند استدلال از نوع هیجانیاش! دختر خانم را فاز پولداری میگیرد و هیجانی میشود و میگوید بله! پشت این استدلالهای هیجانی پشیمانی است.
متاسفانه خیلی از خطاهایشناختی به خاطر منفینگری ما به زندگی و اتفاقاتی است که برایمان میافتد. مطمئنا با دیدی مثبتتر و بازتر برداشتهای بهتری از اتفاقات زندگیمان خواهیم داشت و موانع ازدواج هم از سر راهمان برداشته میشود.
این نوع تفکر را تفکر قطبی شده، سیاه و سفید و استدلال به شیوه همه یا هیچ نیز مینامند. در این شیوه فرد تمایل دارد واقعیات را به صورت مطلق تعبیر کند، در این حالت، او به هیچ وجه تعبیرهای بینابینی (خاکستری) را نمیپذیرد.
در ذهنیت اشخاصی با این طرز تلقی، امور به دو طبقه تقسیم میشود: خوب و بد، سیاه و سفید، ممکن یا غیر ممکن، مطلوب یا غیر مطلوب. مثلا ممکن است فرد معتقد باشد همسر آینده او باید در رشته تحصیلی مشابه خودش درس خوانده باشد در این صورت ازدواج بیازدواج! یا اینکه فرد ممکن است عقیده داشته باشد اختلاف سنی در ازدواج باید بین ۳ تا ۵ سال باشد و بیشتر و کمتر از آن بیمعنی است و نباید با فردی در آن رده سنی ازدواج کرد.
این طور آدمها فکر میکنند اگر کسی کاملا خوب نباشد، حتما بد است. اگر کاملا خوشبخت نباشد، حتما بدبخت است و...
بزرگ نمایی و کوچک نمایی
در این فرایند شما ممکن است فرد یا وقایع اتفاق افتاده را بسیار کوچک و دست کم بگیرید یا اینکه بعضی از وقایع را بیش از حد بزرگ، جلوه دهید. ممکن است این خطای شناختی در قضاوت کردن توانمندیهای خودتان باشد یا همسر آیندهتان.
به هر ترتیب، شما ممکن است در بزرگ دیدن یا کوچک دیدن خودتان یا او دچار اغراق شوید و این تفکر اغراق آمیز شما را از یک انتخاب واقعی و منصفانه دور کند.