فرآوری: حامد رفیعی - بخش نهج البلاغه تبیان
اصطلاح دموکراسی از اصطلاحات موضوعه تمدن یونان قدیم اسـت و حکومت مردم را بر مردم «دموکراسی» می نامیدند. مفاهیم دموکراسی واقعی وسیع و پیچیده اسـت و بسیاری از امور و پدیده های اجتماعی را در بر می گیرد.
دموکراسی هم «شکل و شیوه ی زندگانی جمعی» اسـت و هم شکل و «نحوه حکومت در جامعه». در یک نظام دموکراتیک، که به طور قطع تا کنون ذائقه انسانها طعم آن را نچشیده اسـت، صاحبان همه عقاید و فلسفه ها و پیروان همه ادیان، حق حیات و رشد و پیشرفت و التزام به عقاید و ارزشهای خود را دارند و باورهای آنان مانع همزیستی مسالمت آمیزشان با دیگران نخواهد شد.
یکی از شاخصه های دموکراسی، آزادی و عدم اجبار مردم اسـت. نه تنها دوستان و یاران حضرت امیرالمومنین علیه السلام در حکومت اسلامی آزاد بوده و حقوق فردی و اجتماعی آنان رعایت می گردید، بلکه مخالفان امام علی علیه السلام و گروه « خوارج » نیز از تمام حقوق اجتماعی، انسانی برخوردار بودند.خوارج؛ همان شورشیانی بودند که از ارتش امام علی علیه السلام جدا شده و گروه خاصّی تشکیل داده و سرانجام با آن حضرت در نهروان جنگیدند.
در دموکراسی حکومت امیرالمومنین علیه السلام مخالفان دموکراسی از چنین آزادی برخوردارند که بتوانند بانیان و حامیان و مجریان دموکراسی را هدف تهمتها و بدزبانی ها قرار داده و خدمت گزاران خود را خائن معرفی نموده و به شمشیر و شرارت روی آورند. جامعه متعالی همان جامعه پنج ساله علی علیه السلام اسـت.
علی علیه السلام می خواست حقوق مخالفین و آزادی و عدالت و حقوق بشر را در سطحی وصف ناپذیر برای آنان تضمین کند؛ و شگفتا که چنین کرد.
او گذشته از حقانیت و مشروعیتی که به اعتقاد خود و پیروانش از سوی خدا و فرستاده او دارد با بیعتی بی نظیر و بدون هیچگونه تبلیغ مشروعیت و مقبولیت مردمی نیز دارد. آنها که در برابر او جبهه گیری کرده اند گروهی از مردم اویند.
آن حضرت در حالی که هرگونه برخورد سیاسی با آنان برایش مقدور بود به آسانی می توانست زندانشان کند و شکنجه شان دهد. و یا حقوق آنها را قطع کند و هر کار دیگری که همه حاکمان با مخالفان خود انجام می دهند. برای او آسانتر بود، اما آن مظهر عدالت و مهر هیچگاه برای سرکوبی مخالفانش به چنین رفتارهای معمول -حتی در جوامع دمکراتیک- توسل نجست. چرا که او در اندیشه سرکوبی نبود و برای رهایی و آزادی و آزادگی می کوشید.
علی علیه السلام می خواست حقوق مخالفین و آزادی و عدالت و حقوق بشر را در سطحی وصف ناپذیر برای آنان تضمین کند؛ و شگفتا که چنین کرد. خوارج برای مرگ در راه دین بی قراری می کردند و با آن که پارسا و شب زنده دار و حافظ قرآن بودند به خاطر پایین بودن سطح فکر و اندیشه به حدی سقوط کرده بودند که علی و معاویه و عمروعاص را برابر می دانستند و می گفتند این هر سه کافرند. «حتی صرتُ اقرن الی هذه النظائر»
طبری در تاریخ خود آورده اسـت روزی، امام علی علیه السلام بر منبر خطابه برای مردم سخن می گفت که ناگهان یکی از خوارج فریاد بر آورد: «لا حکمَ إلّا لله» وقتی شعار او تمام شد، فرد دیگری برخاست و همین شعار را تکرار کرد و همینطور گروه دیگری بپاخاستند و همان شعار را سر دادند، امام علی علیه السلام در پاسخ آنها فرمود: «الله اکبر! سخن حقی اسـت که از آن اراده باطل کرده اند.» سپس فرمود: «شما تا وقتی که با ما همراه هستید و دست به تجاوز مسلحانه نیازیده اید، از سه حق برخوردارید و این بی ادبی ها و جسارتها و شعارهای فریب دهنده شما مرا وانمی دارد که شما را از حقوق و آزادی های مشروعتان بازدارد:
نه تنها دوستان و یاران حضرت امیرالمومنین علیه السلام در حکومت اسلامی آزاد بوده و حقوق فردی و اجتماعی آنان رعایت می گردید، بلکه مخالفان امام علی علیه السلام و گروه « خوارج » نیز از تمام حقوق اجتماعی، انسانی برخوردار بودند.
١. از ورود شما به مساجد برای نماز گزاردن و شرکت در نشستهای مسلمانان جلوگیری نمی کنم.
٢. مادامی که با ما زندگی می کنید و به دشمن نپیوسته اید، سهم شما را از بیت المال قطع نمی کنم.
٣. تا آغاز به جنگ نکرده و به روی مسلمانان شمشیر نکشیده اید با شما نمی جنگم.
تعاریف اندیشمندان غربی و شرقی «دموکراسی» را در موارد زیر خلاصه می کند : - حکومت مردم بر مردم - حکومت محرومان بر ضد سرمایه داران - دخالت عموم مردم در امور کشور - آزادی فکر و بیان - تعیین مدیران با انتخابات آزاد - مبارزه با تبعیض و نابرابری های اجتماعی ولی آیا دموکراسی های جهان تحمل دشمنانی چون خوارج را دارند که سرسختانه علیه حاکمیت می ستیزند؟آیا برای نجات و آزادی موافقان و مخالفان خویش مانند علی علیه السلام می کوشند؟!
منابع:
- نهج البلاغه ،خطبه 3 و 40
- جاذبه و دافعه علی علیه السلام ص123
- تاریخ طبری، ج 3، ص 114
- اندیشه آزادی در نهج البلاغه، علی کرمی؛ محمد تقی خلجی، صص 341 - 344
گزینه ها
پاسخ آزمون
فرآوری: دکتر جعفری - بخش اعتقادات شیعه تبیان
مقدمه اول برهان یا همان کبرای برهان که مقدمه ای عقلی اسـت در واقع اصل علّیت اسـت که اصلی بدیهی اسـت. اگر انسان اصل علّیت را انکار بکند دیگر علمی باقی نمی ماند. علومی که بشر دارد همه حکایت از علّیت یعنی بیان رابطه بین علت و معلول دارد.
با انکار اصل علّیت در واقع تصادف را پذیرفته ایم که عقلانی نیست و اگر اصل علّیت را قبول نکنیم نتیجه این می شود که هر چیزی می تواند معلول هر چیز دیگری باشد که بطلان این هم بدیهی اسـت. فرض کنید که سنگ می تواند انسان به وجود بیاورد و یخ می تواند آتش ایجاد بکند و آتش می تواند یخ به وجود بیاورد در حالی که اینها همه باطل اسـت.
آنچه که ما به عنوان مقدمه کبرای این برهان ها مطرح می کنیم همان اصل علّیت اسـت که هر معلولی علتی دارد که تقریباً بدیهی اسـت. البته این هم قابل بحث اسـت که این بدیهیات چه شکل و شمایلی دارند و چه ویژگی هایی دارند؟
عالم به دست یک هادی اداره می شود و این هدایت همزمان با آفرینش آنهاست که ما به این هدایت، هدایت تکوینی می گوییم. این هدایت در ذاتشان وجود دارد. انسان هم از این هدایت برخوردار اسـت البته انسان هدایت دیگری هم دارد تحت عنوان هدایت تشریعی
مقدمه دوم یک مقدمه حسی و تجربی اسـت. در یک همایش و تحقیق میدانی هر موجودی که فعلاً موجود مادی مورد نظر ماست چون در حیطه تجربه، فقط موجودات مادی می گنجند و موجودات غیر مادی را نمی توان تجربه کرد. هر موجودی را که در حرکت تجربی بسنجیم، می بینیم که هدایت شده هستند و یک هدایت عجیب و شگفتی در آن هست.
فرض کنید پرندگان یا حشراتی که هستند که به شکل خاصی تولید مثل می کنند. اینها با اینکه تولید مثل اجداد قبلی خود را ندیده اند و قبل از اینکه به دنیا بیایند منشاء آنها از بین رفته ولی دقیقاً همان کاری را می کنند که آن مبدئشان می کرده اسـت.
به هر حال این یک امر بدیهی اسـت و در این زمینه کتاب های خوبی نوشته شده اسـت. موریس مترلینگ و دیگران کتابهایی در این زمینه نوشته اند که مطالعه آن کتاب ها به گوشه هایی از این هدایت شگفت انگیز و ره یافتگی عجیب موجودات را ، به انسان نشان می دهد.
وقتی انسان این چیزها را می بیند به طور طبیعی پی می برد که عالم به دست یک هادی اداره می شود و این هدایت همزمان با آفرینش آنهاست که ما به این هدایت، هدایت تکوینی می گوییم. این هدایت در ذاتشان وجود دارد. انسان هم از این هدایت برخوردار اسـت البته انسان هدایت دیگری هم دارد تحت عنوان هدایت تشریعی.
انسان و جن و بعضی از موجوداتی که مختار هستند علاوه بر هدایت غریزی و تکوینی یک هدایت تشریعی هم دارند. هدایت تکوینی و هدایت ذاتی در همه موجودات به وضوح به چشم می خورد.
بر این اساس برهانی را مطرح کردیم تحت عنوان برهان هدایت. اشکالی هم به این برهان وارد نمی شود. نهایت این اسـت که ما بعضی از نقایص را ببینیم و فکر کنیم که چرا این موجود هدایت شده نیست که آن نیز جای خودش قابل بحث اسـت و قابل اثبات که آن موجود هم هدایت شده منتها هدایتش در همان مسیر اسـت یا ممکن اسـت که موانعی جلوی راه هدایت او را گرفته بطوری که دیگر توان پیدا کردن راه را ندارد.
البته خداوند مخلوقات را هدایت کرده که اگر مانعی هم جلوی راهشان بود به یک روشی این مانع را دور بزنند و باز به راه خودشان ادامه بدهند. اما گاهی ممکن اسـت مانع آنقدر بزرگ باشد که جلوی هدایت را بگیرد. نمی توان گفت اینها هدایت شده نیستند بلکه می شود گفت که مقتضی بوده ولی مانع آمده جلوی مقتضی را گرفته.
وقتی که از عدم به وجود پا گذاشته باید یک ایجاد کننده ای داشته باشد. آن ایجاد کننده دیگر خودش نمی تواند پدیده باشد وگرنه باز آن هم به ایجاد کننده نیاز دارد بدین ترتیب به تسلسل می رسیم و تسلسل نیز باطل اسـت
مثلاً دانه گندمی که در زمین کاشته می شود می داند که چطور حرکت کند؟ به چه سمتی حرکت کند که خودش را به نور خورشید برساند که در پرتو نور خورشید به کمال شایسته اش که تبدیل به 700 دانه شدن اسـت برسد. اما اگر جلوی آن دانه یک سنگ بگذارید و اجازه ندهید که بالا بیاید و خودش رشد کند این دانه راهش را کج می کند و سنگ را دور می زند. اما اگر نتواند دیگر به کمال نمی رسد و شکوفا نمی شود اگر چه مقتضی کمال را داشت یعنی راه را بلد بود اما مانع آمد او را از به مقصد رسیدن باز داشت.
جز مواردی که گفته شد اینها به اصل بطلان لطمه ای نمی زند. این برهان مثل برهان نظم تام و روشن اسـت. به این برهان هم در قرآن فراوان اشاره شده.
برهان سومی که باز شبیه به این دو برهان اسـت و یک مقدمه حسی دارد برهان حدوث اسـت. البته برهان حدوث دو مرتبه یا دو مرحله دارد یکی حدوث زمانی اسـت و یکی حدوث ذاتی اسـت.
مراد از حدوث، حدوث زمانی اسـت که شامل محسوسات و موجودات مادی می شود وگرنه این برهان آن گونه که متکلمین و علمای کلام مطرح کردند در حدوث ذاتی هم مطرح می شود یعنی فراتر از حدوث زمانی هم این برهان مطرح می شود.
حاصل این برهان این اسـت که آنچه از مخلوقات می بینیم همه را حادث و پدیده می بینیم. بر حسب حکم عقل هر حادثی یک محدث می خواهد و هر پدیده ای یک پدیدآورنده ای می خواهد. پس عالم یک پدید آورنده ای می خواهد که حادث نباشد بلکه ازلی و قدیم باشد.
یک درخت را نگاه می کنیم می بینیم 20 سال پیش نبوده، 100 سال پیش نبوده الان به وجود آمده . به خورشید نگاه می کنیم می بینیم 100 میلیون سال پیش نبوده ، 100 میلیارد سال پیش نبوده الان پیدا شده و هر چه نگاه می کنیم می بینیم که اینها مسبوق به عدم هستند یعنی زمانی نبودند ولی حالا به وجود آمده اند.
وقتی که از عدم به وجود پا گذاشته باید یک ایجاد کننده ای داشته باشد. آن ایجاد کننده دیگر خودش نمی تواند پدیده باشد وگرنه باز آن هم به ایجاد کننده نیاز دارد بدین ترتیب به تسلسل می رسیم و تسلسل نیز باطل اسـت.
این برهان دو بعد دارد یک بعدش برهان عقلی اسـت که همان برهان حدوث و قدم اسـت و بعد دیگر که الان مطرح شد برهان حسی اسـت. منظور از پدیده ها، پدیده های زمانمندند که مادی می باشند. آنها که زمانی نبوده اند و الان به وجود آمده اند باید یک پدید آورنده ای داشته باشند که او مثل اینها زمانمند نباشد.
منبع: پاسخ به سوالات اعتقادی استاد محمدی موجود در سایت رادیو معارف
فرآوری: حامد رفیعی - بخش نهج البلاغه تبیان
اصطلاح دموکراسی از اصطلاحات موضوعه تمدن یونان قدیم اسـت و حکومت مردم را بر مردم «دموکراسی» می نامیدند. مفاهیم دموکراسی واقعی وسیع و پیچیده اسـت و بسیاری از امور و پدیده های اجتماعی را در بر می گیرد.
دموکراسی هم «شکل و شیوه ی زندگانی جمعی» اسـت و هم شکل و «نحوه حکومت در جامعه». در یک نظام دموکراتیک، که به طور قطع تا کنون ذائقه انسانها طعم آن را نچشیده اسـت، صاحبان همه عقاید و فلسفه ها و پیروان همه ادیان، حق حیات و رشد و پیشرفت و التزام به عقاید و ارزشهای خود را دارند و باورهای آنان مانع همزیستی مسالمت آمیزشان با دیگران نخواهد شد.
یکی از شاخصه های دموکراسی، آزادی و عدم اجبار مردم اسـت. نه تنها دوستان و یاران حضرت امیرالمومنین علیه السلام در حکومت اسلامی آزاد بوده و حقوق فردی و اجتماعی آنان رعایت می گردید، بلکه مخالفان امام علی علیه السلام و گروه « خوارج » نیز از تمام حقوق اجتماعی، انسانی برخوردار بودند.خوارج؛ همان شورشیانی بودند که از ارتش امام علی علیه السلام جدا شده و گروه خاصّی تشکیل داده و سرانجام با آن حضرت در نهروان جنگیدند.
در دموکراسی حکومت امیرالمومنین علیه السلام مخالفان دموکراسی از چنین آزادی برخوردارند که بتوانند بانیان و حامیان و مجریان دموکراسی را هدف تهمتها و بدزبانی ها قرار داده و خدمت گزاران خود را خائن معرفی نموده و به شمشیر و شرارت روی آورند. جامعه متعالی همان جامعه پنج ساله علی علیه السلام اسـت.
علی علیه السلام می خواست حقوق مخالفین و آزادی و عدالت و حقوق بشر را در سطحی وصف ناپذیر برای آنان تضمین کند؛ و شگفتا که چنین کرد.
او گذشته از حقانیت و مشروعیتی که به اعتقاد خود و پیروانش از سوی خدا و فرستاده او دارد با بیعتی بی نظیر و بدون هیچگونه تبلیغ مشروعیت و مقبولیت مردمی نیز دارد. آنها که در برابر او جبهه گیری کرده اند گروهی از مردم اویند.
آن حضرت در حالی که هرگونه برخورد سیاسی با آنان برایش مقدور بود به آسانی می توانست زندانشان کند و شکنجه شان دهد. و یا حقوق آنها را قطع کند و هر کار دیگری که همه حاکمان با مخالفان خود انجام می دهند. برای او آسانتر بود، اما آن مظهر عدالت و مهر هیچگاه برای سرکوبی مخالفانش به چنین رفتارهای معمول -حتی در جوامع دمکراتیک- توسل نجست. چرا که او در اندیشه سرکوبی نبود و برای رهایی و آزادی و آزادگی می کوشید.
علی علیه السلام می خواست حقوق مخالفین و آزادی و عدالت و حقوق بشر را در سطحی وصف ناپذیر برای آنان تضمین کند؛ و شگفتا که چنین کرد. خوارج برای مرگ در راه دین بی قراری می کردند و با آن که پارسا و شب زنده دار و حافظ قرآن بودند به خاطر پایین بودن سطح فکر و اندیشه به حدی سقوط کرده بودند که علی و معاویه و عمروعاص را برابر می دانستند و می گفتند این هر سه کافرند. «حتی صرتُ اقرن الی هذه النظائر»
طبری در تاریخ خود آورده اسـت روزی، امام علی علیه السلام بر منبر خطابه برای مردم سخن می گفت که ناگهان یکی از خوارج فریاد بر آورد: «لا حکمَ إلّا لله» وقتی شعار او تمام شد، فرد دیگری برخاست و همین شعار را تکرار کرد و همینطور گروه دیگری بپاخاستند و همان شعار را سر دادند، امام علی علیه السلام در پاسخ آنها فرمود: «الله اکبر! سخن حقی اسـت که از آن اراده باطل کرده اند.» سپس فرمود: «شما تا وقتی که با ما همراه هستید و دست به تجاوز مسلحانه نیازیده اید، از سه حق برخوردارید و این بی ادبی ها و جسارتها و شعارهای فریب دهنده شما مرا وانمی دارد که شما را از حقوق و آزادی های مشروعتان بازدارد:
نه تنها دوستان و یاران حضرت امیرالمومنین علیه السلام در حکومت اسلامی آزاد بوده و حقوق فردی و اجتماعی آنان رعایت می گردید، بلکه مخالفان امام علی علیه السلام و گروه « خوارج » نیز از تمام حقوق اجتماعی، انسانی برخوردار بودند.
١. از ورود شما به مساجد برای نماز گزاردن و شرکت در نشستهای مسلمانان جلوگیری نمی کنم.
٢. مادامی که با ما زندگی می کنید و به دشمن نپیوسته اید، سهم شما را از بیت المال قطع نمی کنم.
٣. تا آغاز به جنگ نکرده و به روی مسلمانان شمشیر نکشیده اید با شما نمی جنگم.
تعاریف اندیشمندان غربی و شرقی «دموکراسی» را در موارد زیر خلاصه می کند : - حکومت مردم بر مردم - حکومت محرومان بر ضد سرمایه داران - دخالت عموم مردم در امور کشور - آزادی فکر و بیان - تعیین مدیران با انتخابات آزاد - مبارزه با تبعیض و نابرابری های اجتماعی ولی آیا دموکراسی های جهان تحمل دشمنانی چون خوارج را دارند که سرسختانه علیه حاکمیت می ستیزند؟آیا برای نجات و آزادی موافقان و مخالفان خویش مانند علی علیه السلام می کوشند؟!
منابع:
- نهج البلاغه ،خطبه 3 و 40
- جاذبه و دافعه علی علیه السلام ص123
- تاریخ طبری، ج 3، ص 114
- اندیشه آزادی در نهج البلاغه، علی کرمی؛ محمد تقی خلجی، صص 341 - 344
خبرگزاری آریا-محققان می گویند هوش با اندازه مغز ارتباطی ندارد، بلکه بیشتر با منبع جریان خون به سوی مغز مرتبط اسـت.
به گزارش خبرگزاری آریا،محققان دانشگاه آدلاید استرالیا نشان دادند مغز انسان رشد یافته نه تنها بزرگتر اسـت بلکه بیش از آنچه که از قبل تصور می شد پرانرژی تر بوده و نیاز به منبع خونی بیشتری دارد.
محققان با استفاده از اندازه دو حفره در جمجمه که امکان عبور شریان ها را به مغز می دهد نحوه جریان خون به سوی مغز اجداد انسان ها را برآورد کردند. یافته ها برای محققان این امکان را فراهم ساخت که میزان افزایش هوش انسان را در طول دوره تکامل دنبال نمایند.
امریتوس راجر سیمور، سرپرست تیم تحقیق، در این باره می گوید: «اندازه مغز در طول تکامل انسان حدود 350 درصد افزایش یافته اسـت، اما ما دریافتیم که جریان خون به سوی مغز تا 600 درصد افزایش یافته اسـت.به عقیده ما، احتمالا این مسئله مرتبط با نیاز مغز در تامین ارتباطات انرژیک روبه افزایش بین سلول های عصبی ای اسـت که امکان تکامل فرآیند پیچیده تفکر و یادگیری را فراهم کرده اند. برای اینکه مغز ما باهوش تر باشد، باید به طور مداوم با خون و مواد مغذی بدست آمده از خون تغذیه شود. هرچقدر مغز فعال تر باشد، نیاز به منبع خونی بیشتری دارد، از اینرو شریان های منبع بزرگ تر می شوند. حفره های موجود در جمجمه فسیل ها، اندازه واقعی سایز شریان را نشان می دهند.»
گزینه ها
پاسخ آزمون
فرآوری: دکتر جعفری - بخش اعتقادات شیعه تبیان
مقدمه اول برهان یا همان کبرای برهان که مقدمه ای عقلی اسـت در واقع اصل علّیت اسـت که اصلی بدیهی اسـت. اگر انسان اصل علّیت را انکار بکند دیگر علمی باقی نمی ماند. علومی که بشر دارد همه حکایت از علّیت یعنی بیان رابطه بین علت و معلول دارد.
با انکار اصل علّیت در واقع تصادف را پذیرفته ایم که عقلانی نیست و اگر اصل علّیت را قبول نکنیم نتیجه این می شود که هر چیزی می تواند معلول هر چیز دیگری باشد که بطلان این هم بدیهی اسـت. فرض کنید که سنگ می تواند انسان به وجود بیاورد و یخ می تواند آتش ایجاد بکند و آتش می تواند یخ به وجود بیاورد در حالی که اینها همه باطل اسـت.
آنچه که ما به عنوان مقدمه کبرای این برهان ها مطرح می کنیم همان اصل علّیت اسـت که هر معلولی علتی دارد که تقریباً بدیهی اسـت. البته این هم قابل بحث اسـت که این بدیهیات چه شکل و شمایلی دارند و چه ویژگی هایی دارند؟
عالم به دست یک هادی اداره می شود و این هدایت همزمان با آفرینش آنهاست که ما به این هدایت، هدایت تکوینی می گوییم. این هدایت در ذاتشان وجود دارد. انسان هم از این هدایت برخوردار اسـت البته انسان هدایت دیگری هم دارد تحت عنوان هدایت تشریعی
مقدمه دوم یک مقدمه حسی و تجربی اسـت. در یک همایش و تحقیق میدانی هر موجودی که فعلاً موجود مادی مورد نظر ماست چون در حیطه تجربه، فقط موجودات مادی می گنجند و موجودات غیر مادی را نمی توان تجربه کرد. هر موجودی را که در حرکت تجربی بسنجیم، می بینیم که هدایت شده هستند و یک هدایت عجیب و شگفتی در آن هست.
فرض کنید پرندگان یا حشراتی که هستند که به شکل خاصی تولید مثل می کنند. اینها با اینکه تولید مثل اجداد قبلی خود را ندیده اند و قبل از اینکه به دنیا بیایند منشاء آنها از بین رفته ولی دقیقاً همان کاری را می کنند که آن مبدئشان می کرده اسـت.
به هر حال این یک امر بدیهی اسـت و در این زمینه کتاب های خوبی نوشته شده اسـت. موریس مترلینگ و دیگران کتابهایی در این زمینه نوشته اند که مطالعه آن کتاب ها به گوشه هایی از این هدایت شگفت انگیز و ره یافتگی عجیب موجودات را ، به انسان نشان می دهد.
وقتی انسان این چیزها را می بیند به طور طبیعی پی می برد که عالم به دست یک هادی اداره می شود و این هدایت همزمان با آفرینش آنهاست که ما به این هدایت، هدایت تکوینی می گوییم. این هدایت در ذاتشان وجود دارد. انسان هم از این هدایت برخوردار اسـت البته انسان هدایت دیگری هم دارد تحت عنوان هدایت تشریعی.
انسان و جن و بعضی از موجوداتی که مختار هستند علاوه بر هدایت غریزی و تکوینی یک هدایت تشریعی هم دارند. هدایت تکوینی و هدایت ذاتی در همه موجودات به وضوح به چشم می خورد.
بر این اساس برهانی را مطرح کردیم تحت عنوان برهان هدایت. اشکالی هم به این برهان وارد نمی شود. نهایت این اسـت که ما بعضی از نقایص را ببینیم و فکر کنیم که چرا این موجود هدایت شده نیست که آن نیز جای خودش قابل بحث اسـت و قابل اثبات که آن موجود هم هدایت شده منتها هدایتش در همان مسیر اسـت یا ممکن اسـت که موانعی جلوی راه هدایت او را گرفته بطوری که دیگر توان پیدا کردن راه را ندارد.
البته خداوند مخلوقات را هدایت کرده که اگر مانعی هم جلوی راهشان بود به یک روشی این مانع را دور بزنند و باز به راه خودشان ادامه بدهند. اما گاهی ممکن اسـت مانع آنقدر بزرگ باشد که جلوی هدایت را بگیرد. نمی توان گفت اینها هدایت شده نیستند بلکه می شود گفت که مقتضی بوده ولی مانع آمده جلوی مقتضی را گرفته.
وقتی که از عدم به وجود پا گذاشته باید یک ایجاد کننده ای داشته باشد. آن ایجاد کننده دیگر خودش نمی تواند پدیده باشد وگرنه باز آن هم به ایجاد کننده نیاز دارد بدین ترتیب به تسلسل می رسیم و تسلسل نیز باطل اسـت
مثلاً دانه گندمی که در زمین کاشته می شود می داند که چطور حرکت کند؟ به چه سمتی حرکت کند که خودش را به نور خورشید برساند که در پرتو نور خورشید به کمال شایسته اش که تبدیل به 700 دانه شدن اسـت برسد. اما اگر جلوی آن دانه یک سنگ بگذارید و اجازه ندهید که بالا بیاید و خودش رشد کند این دانه راهش را کج می کند و سنگ را دور می زند. اما اگر نتواند دیگر به کمال نمی رسد و شکوفا نمی شود اگر چه مقتضی کمال را داشت یعنی راه را بلد بود اما مانع آمد او را از به مقصد رسیدن باز داشت.
جز مواردی که گفته شد اینها به اصل بطلان لطمه ای نمی زند. این برهان مثل برهان نظم تام و روشن اسـت. به این برهان هم در قرآن فراوان اشاره شده.
برهان سومی که باز شبیه به این دو برهان اسـت و یک مقدمه حسی دارد برهان حدوث اسـت. البته برهان حدوث دو مرتبه یا دو مرحله دارد یکی حدوث زمانی اسـت و یکی حدوث ذاتی اسـت.
مراد از حدوث، حدوث زمانی اسـت که شامل محسوسات و موجودات مادی می شود وگرنه این برهان آن گونه که متکلمین و علمای کلام مطرح کردند در حدوث ذاتی هم مطرح می شود یعنی فراتر از حدوث زمانی هم این برهان مطرح می شود.
حاصل این برهان این اسـت که آنچه از مخلوقات می بینیم همه را حادث و پدیده می بینیم. بر حسب حکم عقل هر حادثی یک محدث می خواهد و هر پدیده ای یک پدیدآورنده ای می خواهد. پس عالم یک پدید آورنده ای می خواهد که حادث نباشد بلکه ازلی و قدیم باشد.
یک درخت را نگاه می کنیم می بینیم 20 سال پیش نبوده، 100 سال پیش نبوده الان به وجود آمده . به خورشید نگاه می کنیم می بینیم 100 میلیون سال پیش نبوده ، 100 میلیارد سال پیش نبوده الان پیدا شده و هر چه نگاه می کنیم می بینیم که اینها مسبوق به عدم هستند یعنی زمانی نبودند ولی حالا به وجود آمده اند.
وقتی که از عدم به وجود پا گذاشته باید یک ایجاد کننده ای داشته باشد. آن ایجاد کننده دیگر خودش نمی تواند پدیده باشد وگرنه باز آن هم به ایجاد کننده نیاز دارد بدین ترتیب به تسلسل می رسیم و تسلسل نیز باطل اسـت.
این برهان دو بعد دارد یک بعدش برهان عقلی اسـت که همان برهان حدوث و قدم اسـت و بعد دیگر که الان مطرح شد برهان حسی اسـت. منظور از پدیده ها، پدیده های زمانمندند که مادی می باشند. آنها که زمانی نبوده اند و الان به وجود آمده اند باید یک پدید آورنده ای داشته باشند که او مثل اینها زمانمند نباشد.
منبع: پاسخ به سوالات اعتقادی استاد محمدی موجود در سایت رادیو معارف