هاجر نادعلی/کارشناس ارشد معارف نهج البلاغه - بخش نهج البلاغه تبیان
علم نجوم یا اخترشناسی در زبان یونانی به معنای قانون ستارگان اســت. نجوم علم اشیاء سماوی اســت مانند ستارگان، سیارات، ستاره های دنباله دار ، کهکشان ها و پدیده هایی که منشاء آنها در خارج از جو زمین اســت (مانند پدیده شفق قطبی و تشعشعات پس زمینه ای فضا). این رشته با رشته هایی مانند فیزیک، شیمی و فیزیک حرکت ارتباط تنگاتنگ دارد و همچنین با رشته فضاشناسی فیزیکی (پیدایش و تکامل جهان) ارتباط نزدیکی دارد. اخترشناسی یکی از قدیمی ترین علوم اســت. در روزگاران گذشته یکی از اقسام علم نجوم و ستاره شناسی بود که در غیب گوئی کاربُرد داشت. که زندگی و مرگ و تولّدِ اشخاص و حوادث و تحوّلات اجتماعی و به قدرت رسیدن و شکست قدرت ها و حکومت ها را تا حدودی بازگو می کردند. البته بسیاری هم دکّان باز کرده از این راه روزی می خوردند که غالباً پیشگوئی های آنان دروغ بود.
علم نجوم از قدیم ترین ایّام در میان بشر وجود داشته اســت. شاید کسانى که قبل از تاریخ نیز زندگى مى کردند اطّلاعات و آگاهى هایى از نجوم داشتند ولى بعد از تاریخ و ظهور خطّ که علوم «سابقین» از طریق نوشته ها به «لاحقین» رسید و دامنه علم گسترده شد، علم نجوم مانند سایر علوم، به سرعت پیشرفت کرد و نظامات خاصّى که در میان ستارگان آسمان و حرکت سیّارات منظومه شمسى و حرکت گروهى و جمعى ستارگان ثوابت، وجود داشت یکى بعد از دیگرى کشف شد و «تقویم» بر اساس حرکت نجوم و ماه و خورشید به وجود آمد.
این که در روایات پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم اهل بیت عصمت به «نجوم» تشبیه شده اند، نیز به خاطر همین اســت که مردم به برکت آنها راه مستقیم حق را پیدا مى کنند، و از بیراهه ها در امان خواهند بود.
تقارن پاره اى از حرکات نجومى، با بعضى از حوادث زمینى، کم کم سبب شد که گروهى از منجّمان اعتقاد پیدا کنند که حرکات ستارگان در سرنوشت زمینیان موثّر اســت. این پندار به قدرى گسترده شد که تدریجا براى هر انسانى ستاره اى در آسمان قایل شدند و سرنوشت او را به حرکات آن ستاره گره زدند و کم کم علم تازه اى به عنوان علم «احکام نجوم» در کنار علم «احوال نجوم» شکل گرفت.
«احوال نجوم» تنها بر اساس مشاهدات و محاسباتى بود که درباره حرکات ستارگان و طلوع و غروب و اوج و حضیض آنها صورت مى گرفت، ولى «احکام نجوم» مجموعه پندارهایى بود که حوادث روى زمین و سرنوشت ساکنان این کره خاکى را، به ستارگان آسمان پیوند مى داد.
چیزى نگذشت که بر اساس همین پندارها، گروهى به پرستش ستارگان پرداختند و حلّ مشکلات خود را از آنها مى خواستند و براى ستارگان الوهیّت قایل شدند، حتّى زمانى که اسلام ظهور کرد و برق توحید درخشید و پرده هاى ظلمت شرک را شکافت، باز بقایاى این افکار در میان گروهى از منجّمان وجود داشت و بر اساس حرکات نجوم، پیشگویى هایى از حوادث آینده مى کردند که یک نمونه آن، همان چیزى اســت که در خطبه مورد بحث آمده که منجّمى در محضر امیرمومنان على علیه السّلام بر اساس مطالعه کواکب آسمان، پیش بینى کرد که اگر آن حضرت در فلان ساعت مخصوص، به سوى میدان جنگ «نهروان» حرکت کند شکست خواهد خورد. [١]
عبداللَّه بن عوف نقل کرده اســت، در راه جنگ نهروان، شخص به امام علی علیه السلام عرض کرد: یا امیرالمومنین، اگر در این وقت حرکت کنى، از راه علم نجوم هراسناکم که مبادا به مقصودت ظفر نیابى، آن حضرت فرمود: تو گمان و ادّعا مى کنى به ساعتى رهنمون مى شوى که هر کس در آن ساعت سیر کند بدى از او باز گردد؟ و از ساعتى بیم مى دهى که هر کس در آن حرکت کند ضرر او را فرا گیرد؟ پس هر کس در این ادعا ترا تصدیق کند قرآن را تکذیب کرده اســت، و از یارى جستن به خداوند براى دست یافتن به مطلوب و بر طرف کردن مکروه خود را بى نیاز دانسته اســت،
«احوال نجوم» تنها بر اساس مشاهدات و محاسباتى بود که درباره حرکات ستارگان و طلوع و غروب و اوج و حضیض آنها صورت مى گرفت، ولى «احکام نجوم» مجموعه پندارهایى بود که حوادث روى زمین و سرنوشت ساکنان این کره خاکى را، به ستارگان آسمان پیوند مى داد.
و بنا به گفته تو هر کسى که به فرمان تو به کار مى پردازد، مى سزد ترا ولىّ ستایش خود داند نه پروردگارش را، چه به ادّعاى خودت همین تو هستى که او را به ساعتى هدایت کرده اى که به سود نایل شد و از زیان امنیت یافت. آن گاه آن حضرت به سوى مردم روى کرد و فرمود: مردم، بپرهیزید از فراگرفتن علم نجوم، مگر آن اندازه از این علم که در بیابان یا دریا شخص را هدایت مى کند، چه این علم شما را به کهانت (ادعاى غیب و دانستن سعد و نحس) وا مى دارد، منجم چون کاهن غیبگو اســت، و کاهن چون ساحر، و ساحر مانند کافر، و کافر جایگاهش در آتش اســت، به راه بیفتید و حرکت کنید به نام خدا... حضرت امیرالمومنین علیه السلام و لشگریانش به نبرد خوارج رفتند و با پیروزی بازگشتند.[٢]
فواید علم نجوم و بررسی طلوع و غروب ستارگان بر کسى پوشیده نیست، چرا که تنظیم اوقات، و پیدا کردن راه به سوى مقصود در دریاها و صحراها، به وسیله ستارگان حاصل مى شود همان گونه که در سوره انعام مى خوانیم: وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِها فِی ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ، «او کسى اســت که ستارگان را براى شما قرار داد تا در تاریکى هاى بیابان و دریا به وسیله آنها راه را بیابید»«انعام /97». و در جاى دیگر مى فرماید: وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ،«نحل/16» آنها به وسیله ستارگان هدایت مى شوند.
«مردم، بپرهیزید از فراگرفتن علم نجوم،مگر آن اندازه از این علم که در بیابان یا دریا شخص را هدایت مى کند، چه این علم شما را به کهانت (ادعاى غیب و دانستن سعد و نحس) وا مى دارد، منجم چون کاهن غیبگو اســت، و کاهن چون ساحر، و ساحر مانند کافر، و کافر جایگاهش در آتش اســت»
آرى در روزگار قدیم که وسایل راهیابى کنونى اختراع نشده بود، مطمئن ترین وسیله براى کسانى که از بیابانهاى بى نشانه و دریاها عبور مى کردند، در روزها طلوع و غروب آفتاب بود، و در شبها ستارگان؛ و به همین دلیل راهیان برّ و بحر، فرد یا افراد آگاهى را از وضع نجوم همراه با خود داشتند، تا در بیابان و دریا راه را گم نکنند و این که در روایات پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم اهل بیت عصمت به «نجوم» تشبیه شده اند[٣]، نیز به خاطر همین اســت که مردم به برکت آنها راه مستقیم حق را پیدا مى کنند، و از بیراهه ها در امان خواهند بود.[٤]
یونس بن عبد الرحمن می گوید: به امام صادق علیه السلام عرضه داشتم: «جعلت فداک خبرنی عن علم النجوم ما هو؟ فقال علیه السلام: هو علم من علوم الانبیاء. قال قلت: کان علی بن ابی طالب یعلمه؟ فقال علیه السلام کان اعلم الناس به؛ قربانت گردم از علم نجوم مرا آگاه فرما که چیست؟ فرمود: دانشی اســت از دانش های پیامبران. عرضه داشتم: علی بن ابی طالب آن را می دانست؟ فرمود: از همه مردم به علم نجوم داناتر بود.» [٥]
منابع:
[١] پرتوی از نهج البلاغه، محمود طالقانی، ص699.
[٢] نهج البلاغه، خطبه 79 .
[٣] بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 55، ص 235.
[٤] پیام امام (شرح نهج البلاغه) ،آیت الله مکارم شیرازی، ج 2، ص 537 ؛ ج 3،ص 274.
[٥] اصول کافی، ج 8، ص 272.
فرآوری: آمنه اسفندیاری - بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
یکی از علمای ربانی قرن دوازدهم مرحوم آیت الله سید محمد باقر شفتی رشتی معروف به «حجت الاسلام شفتی» اســت که از مجتهدین برازنده و پرهیزکار بود او به سال 1175 ه .ق در جزیرة طارم گیلان دیده به جهان گشود و به سال 1260 در سن 85 سالگی در اصفهان ازدنیا رفت و مرقد شریفش در کنار مسجد سید اصفهان، معروف و مزار علاقمندان اســت.
وی در مورد نتیجه ترحم و فراز و نشیب زندگی خود، حکایتی شیرین دارد که در اینجا می آوریم:
حجت الاسلام شفتی در ایام تحصیل خود در نجف و اصفهان به قدری فقیر بود که غالباً لباس او از زیادی وصله به رنگ های مختلف جلوه می کرد، گاهی از شدت گرسنگی و ضعف، غش می کرد، ولی فقر خود را کتمان می نمود و به کسی نمی گفت.
روزی در مدرسه علمیه اصفهان، پول نماز وحشتی بین طلاب تقسیم می کردند وجه مختصری از این ناحیه به او رسید، چون مدتی بود گوشت نخورده بود، به بازار رفت و با آن پول جگر گوسفندی را خرید و به مدرسه بازگشت، در مسیر راه ناگاه در کنار کوچه ای چشمش به سگی افتاد که بچه های او به روی سینه او افتاده و شیر می خورند، ولی از سگ بیش از مشتی استخوان باقی نمانده بود و از ضعف، قدرت حرکت نداشت.
خدایا ما نوعی از مخلوقات تو هستیم، و از رزق تو بی نیاز نیستیم، ما را به خاطر گناهان انسان ها، به هلاکت نرسان. حضرت سلیمان علیه السّلام رو به جمعیت کرد و فرمود: به خانه هایتان باز گردید، خداوند شما را به خاطر «مورچگان» سیراب کرد
حجت الاسلام به خود خطاب کرده و گفت: اگر از روی انصاف داوری کنی، این سگ برای خوردن جگر، از تو سزاوارتر اســت، زیرا هم خودش و هم بچه هایش گرسنه اند، از این رو جگر را قطعه قطعه کرد و جلو آن سگ انداخت.
خود حجت الاسلام شفتی نقل می کند: وقتی که پاره های جگر را نزد سگ انداختم گوئی او را طوری یافتم که سر به طرف آسمان بلند کرد و صدائی نمود، من دریافتم که او در حق من دعا می کند از این جریان چندان نگذشت که یکی از بزرگان، از زادگاه خود «شفت» مبلغ دویست تومان برای من فرستاد و پیام داد که من راضی نیستم از عین این پول مصرف کنی، بلکه آن را نزد تاجری بگذار تا با آن تجارت کند و از سود تجارت از او بگیر و مصرف کن.
من به همین سفارش عمل کردم، به قدری وضع مالی من خوب شد که از سود تجارتی آن پول، مبلغ هنگفتی به دستم آمد و با آن حدود هزار دکان و کاروانسرا خریدم و یک روستا را در اطراف محلّمان بنا کردند، به طور دربست خریداری نمودم، که اجاره کشاورزی آن در هر سال نهصد خروار برنج می شد، دارای اهل و فرزندان شدم و قریب صد نفر از در خانه من نان می خوردند، تمام این ثروت و مکنت بر اثر ترحمی بود که من به آن سگ گرسنه نمودم، و او را بر خودم ترجیح دادم.
در زمان حضرت سلیمان علیه السّلام، بر اثر نیامدن باران، قحطی شدیدی به وجود آمد، به ناچار مردم به حضور حضرت سلیمان آمده و از قحطی شکایت کردند و در خواست نمودند تا حضرت سلیمان برای طلب باران، نماز «استسقاء» بخواند.
حضرت سلیمان به آنها فرمود: فردا پس از نماز صبح، با هم برای انجام نماز استسقاء به سوی بیابان حرکت می کنیم. فردای آن روز مردم جمع شدند و پس از نماز صبح، به سوی بیابان حرکت کردند، ناگهان حضرت سلیمان علیه السّلام در راه مورچه ای را دید که پاهایش را روی زمین نهاده و دست هایش را به سوی آسمان بلند نموده و می گوید:
خدایا ما نوعی از مخلوقات تو هستیم، و از رزق تو بی نیاز نیستیم، ما را به خاطر گناهان انسان ها، به هلاکت نرسان.
حضرت سلیمان علیه السّلام رو به جمعیت کرد و فرمود: به خانه هایتان باز گردید، خداوند شما را به خاطر «مورچگان» سیراب کرد.
یکی از عباداتی که در قرآن و روایات مورد تأکید زیادی قرار گرفته، دعا اســت. اهمیت دعا آن قدر زیاد اســت که خدای متعال در کتاب آسمانی خود خطاب به پیامبر (صلی الله علیه و اله) می فرماید که به مردم بگوید: «اگر دعاى شما نباشد، پروردگارم هیچ اعتنایى به شما نمی کند» (فرقان/ 77)
حضرت سجاد علیه السلام فرموده اســت: آن که مومن گرسنه ای را اطعام کند، خداوند از میوه های بهشت به او خواهد خورانید. روزی امام سجاد علیه السلام با گروهی از اصحاب خود به صحرا رفتند و فرمودند سفره ی غذا را آوردند وقتی به اتفاق اصحاب کنار سفره نشستند آهویی از صحرا آمد و مقابل حضرت ایستاد و در حالی که فریاد می زد. اصحاب سوال کردند یابن رسول الله آهو چه می گوید؟ امام فرمود: که از گرسنگی شکایت می کند و می گوید که سه روز اســت چیزی نخورده ام باید شما دست به سوی سفره دراز نکنید تا آهو به اندازه نیاز خود از غذاهای این سفره بخورد، اصحاب قبول کردند آهو با اشاره حضرت جلو آمد و از آنچه در سفره بود می خورد ناگهان یکی از اصحاب دستش را روی پشت آهو گذاشت آهو مضطرب شد و از سفره دور شد. حضرت فرمود: مگر شما را سفارش نکردم که به طرف آهو دست دراز نکنید، آن شخص معذرت خواست و گفت، یابن رسول الله این کار سهوا از من سر زد دیگر این کار را نمی کنم. حضرت مجددا به آهو فرمود: بیا جلو از این جماعت در امان هستی، آهو باز کنار سفره آمد و آنچه میل داشت خورد و بعد از آن فریادی زد و رو به صحرا رفت، اصحاب سوال کردند: یابن رسول الله چه گفت؟ فرمود: شما را به خیر و برکت دعا کرد. (معجزات امام سجاد علیه السلام؛ حبیب الله اکبرپور)
هرگز دست از دعا کردن برنداریم و خواسته ها و آرزوهایمان را از خداوند بخواهیم زیرا که او خود دستور به خواستن داده، دعای ما را می شنود و حتما به آن پاسخ میدهد.
در جایی که دعای سگ و مورچه و آهو در این عالم اجابت می شود. آیا ممکن اســت خواست اشرف مخلوقات نادیده گرفته شود؟!