بامداد-تفاوت نبوت و امامت
در نظر برخی مانند فخر رازی و شیخ محمد عبده مقام امامت همان مقام نبوت بوده و فرقی بین آن دو نیست. در مقابل عده کثیری معتقد به تفاوت میان آن دو بوده و بر اساس آیه ۱۲۴ سوره بقره: «انی جاعلک للناس اماما» به برتر بودن مقام امامت از مقام نبوت حکم کردهاند. از آن جمله: علامه طباطبایی، شیخ طوسی، طبرسی و دیگران. زیرا از نظر اینها به لحاظ تاریخی، مقام امامت آن وقت به حضرت ابراهیم اعطا گردید که ایشان در آن زمان مقام نبوت را داشتند.
این مطلب به ویژه با توجه به لحن آیه که امامت را مبتنی بر امتحانات و آزمایشات سخت در دوران نبوت حضرت ابراهیم مبتنی کرده است به خوبی فهمیده میشود. آیه در مقام اعطای نشان و درجه عالیتری است که با درجات پیشین تفاوت ماهوی و حقیقی را داراست. و اگر جز این باشد لغویت در حکم تازه، لازم میآید. بنابراین مقام امامت مقامی است که در رتبه بالاتری از مقام نبوت قرار گرفته است.
حالا تفاوت میان این دو و اینکه آن رتبه بالاتر چیست؟ نظریات ذیل را در میان علماء میتوان مشاهده کرد:
۱ـ بعضی گفته اند: تنها فرق امام با نبی در این است که به نبی وحی میشود اما بر امام وحی صورت نمیگیرد. به نظر میرسد این فرق درست نباشد زیرا علی القاعده بایستی درجه بالاتر، ویژگیهای درجه پایینتر را در خود حفظ کند نه اینکه تنزل بکند.
۲ـ در نظر برخی، از جمله علامه طباطبایی، نبی تنها دارای هدایت تشریعی و به اصطلاح ارائه کننده طریق است. اما امام افزون بر آن، دارای هدایت تکوینی هم هست. یعنی امام از نظر تأثیر باطنی و نفوذ روحانی که اثر وجودیش در قلب انسان میتابد او را هدایت میکند. و لذا مقام امامت یکنوع ولایت بر اعمال مردم است از نظر باطن، که توأم با هدایت میباشد. (ترجمه تفسیر المیزان، ج ۱، ص ۳۷۲ تا ص ۳۸۲).
۳ـ برخی هم چون استاد مطهری(ره) گفته اند: فرق نبوت و امامت در این است که نبوت راهنمایی، ابلاغ و اخبار است. ولی امامت، رهبری یعنی علاوه بر رهبری اجتماعی، رهبری معنوی به سوی خدا هم هست. (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج ۳،ص ۳۱۸).
۴ـ برخی دیگر مانند استاد سبحانی معتقدند: نبی تنها مأمور به ابلاغ رسالت و دادن نویدها و بیمها به مردم است ، اما امام علاوه بر آن پیشوایی است که شخصا دارای سمَت امر و نهی و تکلیف و دستورات است. و جامعه بشری را با مدیریت صحیح به حد کمال رساند.(سبحانی، جعفر، منشور جاوید، انتشارات توحید، ج ۵، ص ۲۵۲)
فرق بین رسول و نبی چیست؟ ما معمولاً برای معادل عربی رسول در زبان فارسی لفظ پیغمبر، پیامبر و پیمبر به کار میبریم، ولی لفظی که مترادف با نبی باشد نداریم و به ناچار لفظ پیامبر که هم معنی رسول است را به کار میبریم و حال آنکه قرآن دو تعبیر به کار میبرد یکی رسول و دیگری نبی، این گونه استعمال موجب شده میان اندیشمندان مسلمان بحث شود که آیا رسول و نبی با هم تفاوت دارند یا نه و اگر تفاوت ندارند پس علت استعمال دو لفظ نبی و رسول در قرآن خصوصا در احادیث چیست؟ این استعمال میتواند سبب جعل دو اصطلاح متفاوت از هم باشد یانه؟
برای روشن شدن بحث نکاتی را متذکر میشویم:
نخست اینکه این دو از نظر مفهوم، تفاوت چندانی ندارند زیرا واژه نبی یا به معنای فرد دارای خبر مهم است و یا به معنای فرد دارای مقام بلند، و واژه رسول هم یا به معنای فرد دارای پیام است یا به معنای واسطه در انجام کار، پس از جهت مفهوم هیچکدام اعم یا اخص از دیگری نیستند.
ثانیا، از اختلاف موارد استعمال لفظ نبی و رسول در قرآن خصوصا با توجه به روایات شریفه راجع به انبیا و رسل میتوان فهمید که نبی از نظر مصداق اعم از رسول است یعنی همه فرستادگان خدا نبی بودهاند ولی رسول نبودهاند همین اختلاف در کاربرد سبب شده است که علما نبی را غیر از رسول از نظر اصطلاح بدانند.
ثالثا در میان علما در بیان وجه تمایز میان دو اصطلاح نبی و رسول، تفاوتهایی دیده میشود که در ذیل به آنها اشاره میگردد:
۱ـ به نظر علامه طباطبایی نبی آن کسی است که خواب میبیند و در خواب به او وحی میشود و لی رسول آن کسی است که ملک وحی بر او نازل میشود و او ملک را میبیند و با او سخن میگوید.
علامه این نظر را اولاً از آیه ۹۵ سوره اسراء مستفاد میداند «قل لو کان فی الارض ملائکه یمشون مطمئنین لنزلنا علیهم من السماء ملکا رسولاً ؛ بگو اگر ملائکه در زمین مثل شما آرام آرام راه بروند ما از آسمان ملکی به عنوان رسول بر آنان نازل میکردیم».
و ثانیا از حدیث ذیل استفاده میکند:
در کافی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که: خداوند عزوجل ابراهیم را بنده خود قرار داد قبل از آنکه او را پیغمبر کند و او را پیغمبر خود قرار داد پیش از آنکه رسول خود کند (دقت کنید) و او را رسول خود قرار داد پیش از آنکه خلیل خود قرار دهد…(نک: ترجمه المیزان، ج ۱، ص ۳۸۲ و ج ۱۴، ص ۵۸۲).
۲ـ به نظر برخی مانند استاد مصباح نبی به هر فرستاده و پیکی گفته میشود ولی رسول بر پیک مخصوص اطلاق میشود.
ایشان این تفاوت را از نگرش به موارد متفاوت استعمال نبی و رسول در قرآن و حدیثی که می گوید ۳۱۳ نفر از انبیا فقط دارای رسالت خاصی بودهاند، استفاده مینمایند. (محمد تقی مصباح، راهنماشناسی، ج ۲، ص۱۶ـ۱۳)
فرقهای ذیل هم میان نبی و رسول گفته شده که توسط علما به چالش و نقد کشیده شدهاند.
الف ـ رسول کسی است که مبعوث به شرع جدیدی شده باشد و نبی اعم از او کسی است که شرع سابق را تبلیغ کند.
ب ـ رسول کسی است که دارای کتاب باشد و نبی آن کسی است که کتاب نداشته باشد.
ج ـ رسول کسی است که دارای کتاب باشد ولی فی الجمله نسخ شده باشد و نبی کسی است که چنین نباشد.
د ـ رسول کسی است که به او وحی میشود و مأمور به ابلاغ هم باشد ولکن نبی کسی است که از طرف خدا به او وحی شده خواه مأمور رساندن محتوای وحی به مردم باشد یا نباشد.
منبع: واحد پاسخ به سۆالات دفتر تبلیغات اسلامى
تبیان
نوشته نبوت و امامت چه تفاوتی با هم دارند؟ اولین بار در بامداد پدیدار شد.
«در تاریخ روانکاوی، از همان آغاز، مفهومِ کشاکش میان نیروهای روانی در انسان، برانگیختهی تنش یا تشویشی ادامه ...
بوف کور صادق هدایت از عقدهی ادیپی بینصیب نمانده است. آقای محمدعلی همایون کاتوزیان در نقد چنین نظری ادامه ...
اگر عقدهی ادیپ، به اعتقاد بسیاری، جهانشمول است، پس طبیعتاً باید نشانش در بسیاری از آثار ادبی و هنری ادامه ...
عقدهی ادیپ، که بزرگترین کشفِ فروید و سنگ پایهی روانکاوی محسوب است، در قاموس روانکاوی فرویدی، دلبستگی ادامه ...
حقوق زن، مبحثی مهم با گسترهی وسیع شاملِ حقوق خصوصی و عمومی زنان است. حقوق زن در حوزهی خصوصی ناظر به ادامه ...
حقوق خانواده، شاخهای از حقوق مدنی است که به مقررات و قواعد شکلگیری، تداوم و انحلال خانواده میپردازد. ادامه ...
حقوق مالکیت فکری (حقوق معنوی)، اصطلاحی حقوقی به معنای حقوق شناخته شده برای پدیدآورندهی هرگونه اثر فکری ادامه ...
بر پایهی گزارش اجلاس 1980 سازمان کنفرانس اسلامی، حدود یک سوم از مسلمانان جهان در کشورهای غیر عضو این ادامه ...
تا پیش از پیروزی انقلاب مشروطه در 1285ش، وضع حقوقی اقلیتهای دینی، همچون سایر مردم، بیشتر تابع مشی سیاسی ادامه ...
نبوت را ظهور از آدم آمد *** کمالش در وجود خاتم آمد
ولایت بود باقی تا سفر کرد *** چو نقطه در جهان دور دگر کرد (7)
به سخن دیگر، گرچه ولایت، حقیقتی عام اســت و شامل نبیّ و ولیّ میشود، اما اظهار اسرار و حقایق که از مقام ولایت اســت، در انبیا مخفی بوده و در عصر خاتم انبیا، به ظهور رسیده اســت. بنابراین «ولایت بود باقی تا سفر کرد» به این معنا اســت که نبوت به پایان رسید، اما ولایت محض از لباس نبوت کاملاً عاری شد و به طریق سیر و سفر، در مظاهر اولیا ظاهر گشت و همانند نقطهی سیّار، دوری دیگر کرد. (8)
بنابراین عصر محمدی، عصر ظهور ولایت اســت و برخلاف امتهای پیشین که در کسوت نبوت و رسالت مطرح بود، در عصر خاتم انبیا، ولایت در چهرهی امامت ظاهر گردید.
امام خمینی درباره وجود امیرمؤمنان (علیهالسلام) میفرماید:
"این روز... که علی بن ابیطالب - سلام الله علیه -... متولد شد... قرآن کریم و سنت رسول اکرم... مفسر پیدا کرد و پشتوانهی وحی و پشتوانهی اسلام به وجود این مبارک مولود قوی شد، که اتمام بعثت به وجود این مولود بزرگ شد و باید بگوییم فتح باب وحی و تفسیر وحی و ادامهی وحی به وجود مقدس این سرور، [محقق] شد... این روز هم روز بعثت اســت و هم روز ولایت اســت و هم روز نبوت اســت و هم روز امامت. (9)"
امام خمینی در جایی دیگر بدین مضمون میفرمایند:
درود بر کلید هستی و رابط بین شاهد و مشهود، حضرت محمد و آل او که برگزیدگان الهیاند و ولایت در آنها ظاهر و نبوت و رسالت در آنان پوشیده و مستور اســت. (10)
در تبیین کلام امام باید گفت، مراد از استتار نبوت و رسالت در کسوت ولایت آن اســت که بعد از پایان پذیرفتن رسالت و نبوت در وجود خاتم انبیا، حقایقی بدون سمت نبوت و رسالت، نصیب مقام ولایت میشود. این مسأله در واقع طرح همان نکتهای اســت که در کلام امیرمؤمنان (علیهالسلام) در نهجالبلاغه آمده آن جا که فرمود:
«اری نور الوحی و الرسالة و أشمّ ریح النبوة»؛ (11) من نور وحی و رسالت را میدیدم، و بوی پیامبری به مشامم میرسید.
در فرازی دیگر از کلام آن حضرت آمده اســت که رسول خدا به من فرمود:
«إنّک تسمع ما أسمع، و تری ما أری، إلا أنّک لست بنبی»؛ (12) تو میشنوی آنچه را من میشنوم، و میبینی آنچه را من میبینم، جز آن که شما نبی و پیامبر نیستید.
بنابراین اوصیای انبیای پیشین تحت عنوان نبی یا وزیر حافظ و مبلغ ادیان پیامبران بزرگ و انبیای اولوالعزم بودهاند؛ اما در عصر ختمی مرتبت اوصیای او به عنوان اولیای الهی و مشخصاً به نام «ولیّ الله» حافظ و مبلغ دین و امام امت اسلامی، بلکه امام عالم و آدم میباشند.
با توجه به این که ولایت از جانب خداوند به آنها داده شده، برخی از عارفان معتقدند که اطلاق اسم «ولیّ» بر غیر از علی و اولاد او جایز نیست. (13)
نتیجه آن که اگرچه ولایت به صورتی مستور و تحت عنوان نبوت و رسالت در انبیای پیشین وجود داشته و اساساً تا کسی به مقام ولایت نرسد به نبوت نایل نمیشود، اما گویا دلیلی وجود ندارد که ثابت کند قبل از اوصیای خاتم انبیا، کسی به عنوان «ولی الله» شناخته شده باشد و در آموزههای وحیانی، از اوصیای پیامبران پیشین به عنوان «نبی» یاد شده اســت.
پینوشتها:
1. شوری (42): 28.
2. ر.ک: تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 26.
3. مثل جریان هارون که در قرآن آمده: (وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ وَجَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَارُونَ وَزِیراً)؛ به یقین ما به موسی کتاب عطا کردیم، و برادرش هارون را همراه او دستیار گردانیدیم؛ فرقان (25): 35.
4. مثل امامت حضرت ابراهیم که در قرآن چنین آمده اســت: (قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً)؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم قرار دادم؛ بقره (2): 124.
5. ر.ک: مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، ص 38.
6. الانسان الکامل (نسفی)، ص 319-320.
7. مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ص 741.
8. همان، ص 314-315.
9. صحیفه امام، ج 14، ص 350.
10. ر.ک: شرح دعاء السحر، ص 3-4.
11. نهجالبلاغه، خطبه 192.
12. همان.
13. جامع الاسرار و منبع الانوار، ص 431.
حسن اختر - بخش اعتقادات شیعه تبیان
ولایت و امامت دارایی دو جنبه اســت. 1- جنبه ی تشریعی 2- جنبه ی تکوینی. جنبه ی تشریعی ولایت مربوط می شود به احکام و قوانین اعتباری شارع اعم از عبادات و معاملات ، حقوق ، سیاست اســت اما ولایت تکوینی همانطور که از اسمش پیدا اســت مربوط به حوزه ی تکوینی و هستی عینی اســت و متعلق اســت به دخل و تصرف و حکومت حق در هستی و قوانین آن، واژه امامت در لغت، پیشوا و صاحب اختیار اســت و حاکم اســت.(1)
امامت در مذهب شیعه از اصول دین و از ریشه های دین بر اساس ولایت تکوینی، محسوب می گردد ، چون ولایت باطن نبوت و امامت و امامت نیز در ادامه نبوت اســت و وظیفه امام مانند نبی بیان احکام و ریاست دنیایی و دینی مردم برای هدایت آنان به سوی خداوند اســت و از واجبات عقلی اســت نه تنها بر انسان مکلف اطاعت از امام واجب اســت بلکه بر خداوند نیز تعیین و معرفی امام واجب اســت ، چون همان طور که نبوت و ارسال رسول بر خدا واجب عقلی اســت امامت نیز بر خدا واجب اســت البته وجوب بر خدا به معنای الزام از سافل به عالی نیست بلکه به معنای ضرورت و استحقاق و شایستگی اســت و واجبات شرعی الطاف اند.
در واجبات عقلی اگر ما به حکم عقل ندانیم که پیغمبر ضرورت دارد و تکلیف لازم اســت و نیز یک سری مصالح نفس الامریه وجود دارد هرگز به احکام شرعی نیز دسترسی نخواهیم داشت آن وقت هرگز دین و شریعت الهی ثابت نخواهد شد. امام خمینی(ره) در کتاب الطهارة چنین نگاشته اســت: «و این سه اصل [توحید، نبوت و معاد [بی تردید و خلاف در معنای اسلام معتبر و ملحوظ اند. چه بسا اعتقاد به معاد با اندکی تأمل در شمار این اصول قرار گرفته باشد. اما اعتقاد به ولایت بی تردید در معنای اسلام لحاظ نشده اســت و می سزد که آن را از امور روشن و بدیهی در نزد طایفه بر حق بدانیم».(2)
نصوص فراوان اعم از آیات و روایات دال بر تعیین و نصب امامت بلافصل علی (علیه السلام) و یازده فرزندش بعد از پیغمبر چه از طریق شیعه و چه اهل سنت به تواتر داریم، حدیث ثقلین متواتر اســت، حدیث غدیر متواتر اســت، حدیث سفینه، حدیث منزلت، حدیث یوم الدار و آیه مباهله، آیه صادقین، آیه تطهیر، آیه اولوالامر همگی دال بر امامت و رهبری معصومین اســت
بنابر این کسانی که به توحید و نبوت و معاد معتقدند و به امامت آنگونه که شیعیان قبول دارند باور ندارند، نه تنها در قلمرو اسلامِ ظاهری قرار دارند، که در معنا و حقیقت نیز مسلمان اند. مرحوم محمدحسین آل کاشف الغطاء نیز پیش از امام خمینی(ره) و به صراحت در کتاب اصل الشیعة و اصولها نوشته اســت که «هر که به توحید و نبوت حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) و روز جزاء اعتقاد داشته باشد مسلمانِ حقیقی اســت».(3)
با مراجعه به منابع نقلیِ اسلام، یعنی کتاب و سنت به وضوح می توان با دو گونه کاربرد اسلام و ایمان روبرو شد؛ گاهی این دو برابر یکدیگر نهاده تلقی شده اند: «فأخرجنا من کان فیها من المومنین فما وجدنا فیها غیر بیت من المسلمین».(4) از ظاهر این دو آیه، برمی آید که مسلمانان همان مومنان هستند. امّا در موارد متعددی، به صراحت به تغایر اسلام و ایمان اشاره شده اســت: «قالت الاعراب آمنا قل لم تومنوا ولکن قولوا اسلمنا و لمّا یدخل الایمان فی قلوبکم... انما المومنون الذین آمنوا باللّه و رسوله ثم لم یرتابوا و جاهدوا باموالهم و انفسهم فی سبیل اللّه».(5) برخی چون سیدمرتضی نقل شده که تغایر اسلام و ایمان ناممکن اســت؛ هر که مومن نیست مسلمان نیز نمی باشد(6) و برخی به تغایر آن هم در مفهوم و هم در مصداق، حکم کرده اند. قائلان به تغایرِ مفهومی و مصداقیِ اسلام و ایمان خود بر دو دسته اند: گروهی که به تغایر این دو هم در حکم و هم در حقیقت حکم می کنند و گروهی که اسلام و ایمان را در حقیقت، یکی اما در حکم، متغایر می دانند. معنای این دیدگاه اخیر این اســت که آنکه مومن نیست در حقیقت، مسلمان نیز نیست، هر چند ممکن اســت در حکم مسلمان باشد و همه یا اغلب احکام ظاهری بر او مترتب شود. شهید ثانی از خواجه نصیر در قواعد العقائد عباراتی را نقل می کند که حاکی از گرایش خواجه به همین نظر اخیر اســت. ظاهر سخنان شهید و بلکه صریح آن پذیرش همین رأی اســت.(7)
ما نصوص فراوان اعم از آیات و روایات دال بر تعیین و نصب امامت بلافصل علی (علیه السلام) و یازده فرزندش بعد از پیغمبر چه از طریق شیعه و چه اهل سنت به تواتر داریم، حدیث ثقلین متواتر اســت، حدیث غدیر متواتر اســت، حدیث سفینه، حدیث منزلت، حدیث یوم الدار و آیه مباهله، آیه صادقین، آیه تطهیر، آیه اولوالامر همگی دال بر امامت و رهبری معصومین اســت، مسئله لطف الهی که در مباحث قبل گفته شد نیز از دلائل نصب امام از طرف خدا اســت که بیان شد . دلالت آیه اولی الامر بر امامت ائمه معصومین(علیهم السلام) اطیعوالله و اطیعواالرسول و اولی الامر منکم(8) یکی از مهمترین دلائل امامت این آیه شریفه اســت.
چون ولایت باطن نبوت و امامت و امامت نیز در ادامه نبوت اســت و وظیفه امام مانند نبی بیان احکام و ریاست دنیایی و دینی مردم برای هدایت آنان به سوی خداوند اســت و از واجبات عقلی اســت نه تنها بر انسان مکلف اطاعت از امام واجب اســت بلکه بر خداوند نیز تعیین و معرفی امام واجب اســت
از مجموع مباحث گذشته به دست می آید که مبنای خروج از اسلام انکار یکی از اصول سه گانه توحید، نبوت و معاد، یا انکار یکی از ضروریات دین اســت. اصل اعتقادیِ امامت یا از لوازمِ (اعم از مدلول تضمنی و التزامی) توحید و نبوت اســت، یا از جمله ضروریاتِ (یا قطعیاتِ) «ما جاء به النبی» که انکار آنها مستلزم انکار آن دو اصل اســت. در هر دو صورت سخن از ملازمه و استلزام اســت و در هر استلزامی مادامی که کسی علم به لازم و ملازمت نداشته باشد، احکام ملزوم و انکار آن بر وی مترتب نمی شود و همینطور مادامی که دیگران علم به وضوح لازم و ملازمت در نزد وی نداشته باشند نمی توانند حکم به ترتب احکام ملزوم بر وی نمایند.
پی نوشت:
1- حاکم حقیقی چه در حوزه ی تشریع و چه تکوین خداوند متعال اســت.و خداوند در هیچ صفت وفعل خود شریک ندارد اما منافات با این ندارد که با اذن خداوند اسباب و وسائط در طول اوامر و نواهی خداوند و اراده ی خداوند ی قرار داشته باشد زیرا درروایات خوانیم(( ابی ا... ان یجری الاشیاء الا باالاسباب....))
2- کتاب الطهارة، ج3، ص316.
3- اصل الشیعة واصولها، ص210
4- ذاریات: 35,36.
5- حجرات: 1415 و نیز رک: احزاب: 35. بحارالانوار، ج68، ص246.
6- به نقل از محقق سبزواری، ذخیرة المعاد فی شرح الارشاد، ص152.
7- رک: حقائق الایمان، صص114127 و نیز رک: قواعد العقائد، ص142.
8- نساء 59
منابع برای مطالعه بیشتر:
1. حسینی عاملی، سیدمحمدجواد، مفتاح الکرامة فی شرح قواعدالعلامة، قم،انتشارات اسلامی، 1419ق.
2. خمینی، روح اللّه، کتاب الطهارة، ج3، نجف اشرف، مطبعة الآداب، 1389ق.
3. طباطبائی، محمدحسین، المیزان، ج اول و دهم، چاپ سوم، بیروت، موسسة الاعلمی للمطبوعات.
4. طوسی، نصیرالدین، قواعد العقائد، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، 1416ق.
5. علم الهدی، شریف مرتضی، رسائل الشریف مرتضی، قم، چاپخانه دارالقرآن الکریم، 1405ق.
6. کاشف الغطاء، شیخ جعفر، کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء، اصفهان، انتشارات مهدوی، بی تا.
الف. تعریف ولایت
اگرچه «ولایت» با تعبیرات گوناگونی تعریف شده اســت؛ (1) اما این تعاریف ناظر به یک حقیقت اســت. به عنوان نمونه، گفته شده اســت:ب. ضرورت حضور امام در هر عصری
همانگونه که عنایت الهی ایجاب میکند که خداوند از طریق وحی، وظایف انسانی را به مردم بیاموزد؛ همچنین لازم اســت که این وظایف محفوظ بمانند؛ لذا باید همواره اشخاصی وجود داشته باشند که دین خدا را حفظ کنند و آن را به مردم بیاموزند.پینوشتها:
1. شرح فصوص الحکم (قیصری)، مقدمه، ص 45.
2. اصطلاحات الصوفیه (قاسانی)، ص 54.
3. اعراف (7): 196.
4. مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ص 275.
5. ر.ک: مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، ص 36.
6. ر.ک: تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 178.
7. المیزان، ج 10، ص 89.
8. اعراف (7): 196.
9. ر.ک: تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 39-40.
10. جامع الاسرار و منبع الانوار، ص 393.
11. شیعه در اسلام، ص 119-120.
12. المیزان، ج 14، ص 333-334؛ ج 1، ص 332.
13. اسرار الشریعه، ص 95.
14. همان، ص 99.
15. همان، ص 102.
16. شرح فصوص الحکم (قیصری)، ص 436.
17. ر.ک: تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 40-41.
18. ر.ک: مجموعه آثار، ج 4، ص 848.
19. سجده (32): 4.
20. مائده (5): 55.
21. بقره (2): 124.
22. نفسیر القرآن الکریم، ج 1، ص 83.
23. المیزان، ج 1، ص 275.
24. انبیاء (21): 73.
25. المیزان، ج 1، ص 276.
26. مجموعه آثار، ج 4، ص 919.
27. شیعه در اسلام، ص 152.
نبوت را ظهور از آدم آمد *** کمالش در وجود خاتم آمد
ولایت بود باقی تا سفر کرد *** چو نقطه در جهان دور دگر کرد (7)
به سخن دیگر، گرچه ولایت، حقیقتی عام اســت و شامل نبیّ و ولیّ میشود، اما اظهار اسرار و حقایق که از مقام ولایت اســت، در انبیا مخفی بوده و در عصر خاتم انبیا، به ظهور رسیده اســت. بنابراین «ولایت بود باقی تا سفر کرد» به این معنا اســت که نبوت به پایان رسید، اما ولایت محض از لباس نبوت کاملاً عاری شد و به طریق سیر و سفر، در مظاهر اولیا ظاهر گشت و همانند نقطهی سیّار، دوری دیگر کرد. (8)
بنابراین عصر محمدی، عصر ظهور ولایت اســت و برخلاف امتهای پیشین که در کسوت نبوت و رسالت مطرح بود، در عصر خاتم انبیا، ولایت در چهرهی امامت ظاهر گردید.
امام خمینی درباره وجود امیرمؤمنان (علیهالسلام) میفرماید:
"این روز... که علی بن ابیطالب - سلام الله علیه -... متولد شد... قرآن کریم و سنت رسول اکرم... مفسر پیدا کرد و پشتوانهی وحی و پشتوانهی اسلام به وجود این مبارک مولود قوی شد، که اتمام بعثت به وجود این مولود بزرگ شد و باید بگوییم فتح باب وحی و تفسیر وحی و ادامهی وحی به وجود مقدس این سرور، [محقق] شد... این روز هم روز بعثت اســت و هم روز ولایت اســت و هم روز نبوت اســت و هم روز امامت. (9)"
امام خمینی در جایی دیگر بدین مضمون میفرمایند:
درود بر کلید هستی و رابط بین شاهد و مشهود، حضرت محمد و آل او که برگزیدگان الهیاند و ولایت در آنها ظاهر و نبوت و رسالت در آنان پوشیده و مستور اســت. (10)
در تبیین کلام امام باید گفت، مراد از استتار نبوت و رسالت در کسوت ولایت آن اســت که بعد از پایان پذیرفتن رسالت و نبوت در وجود خاتم انبیا، حقایقی بدون سمت نبوت و رسالت، نصیب مقام ولایت میشود. این مسأله در واقع طرح همان نکتهای اســت که در کلام امیرمؤمنان (علیهالسلام) در نهجالبلاغه آمده آن جا که فرمود:
«اری نور الوحی و الرسالة و أشمّ ریح النبوة»؛ (11) من نور وحی و رسالت را میدیدم، و بوی پیامبری به مشامم میرسید.
در فرازی دیگر از کلام آن حضرت آمده اســت که رسول خدا به من فرمود:
«إنّک تسمع ما أسمع، و تری ما أری، إلا أنّک لست بنبی»؛ (12) تو میشنوی آنچه را من میشنوم، و میبینی آنچه را من میبینم، جز آن که شما نبی و پیامبر نیستید.
بنابراین اوصیای انبیای پیشین تحت عنوان نبی یا وزیر حافظ و مبلغ ادیان پیامبران بزرگ و انبیای اولوالعزم بودهاند؛ اما در عصر ختمی مرتبت اوصیای او به عنوان اولیای الهی و مشخصاً به نام «ولیّ الله» حافظ و مبلغ دین و امام امت اسلامی، بلکه امام عالم و آدم میباشند.
با توجه به این که ولایت از جانب خداوند به آنها داده شده، برخی از عارفان معتقدند که اطلاق اسم «ولیّ» بر غیر از علی و اولاد او جایز نیست. (13)
نتیجه آن که اگرچه ولایت به صورتی مستور و تحت عنوان نبوت و رسالت در انبیای پیشین وجود داشته و اساساً تا کسی به مقام ولایت نرسد به نبوت نایل نمیشود، اما گویا دلیلی وجود ندارد که ثابت کند قبل از اوصیای خاتم انبیا، کسی به عنوان «ولی الله» شناخته شده باشد و در آموزههای وحیانی، از اوصیای پیامبران پیشین به عنوان «نبی» یاد شده اســت.
پینوشتها:
1. شوری (42): 28.
2. ر.ک: تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 26.
3. مثل جریان هارون که در قرآن آمده: (وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ وَجَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَارُونَ وَزِیراً)؛ به یقین ما به موسی کتاب عطا کردیم، و برادرش هارون را همراه او دستیار گردانیدیم؛ فرقان (25): 35.
4. مثل امامت حضرت ابراهیم که در قرآن چنین آمده اســت: (قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً)؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم قرار دادم؛ بقره (2): 124.
5. ر.ک: مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، ص 38.
6. الانسان الکامل (نسفی)، ص 319-320.
7. مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ص 741.
8. همان، ص 314-315.
9. صحیفه امام، ج 14، ص 350.
10. ر.ک: شرح دعاء السحر، ص 3-4.
11. نهجالبلاغه، خطبه 192.
12. همان.
13. جامع الاسرار و منبع الانوار، ص 431.
پینوشتها:
1. صحیفه امام، ج 20، ص 250.
2. همان، ص 232-233.
3. صحیفه امام، ج 20، ص 248-249.
4. شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 4.
5. آداب الصلوة، ص 41.
6. من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 616.
7. همان، ص 308.
8. بحارالانوار، ج 15، ص 12، ح 14.
9. همان، ص 15، ح 19.
10. رساله نور الهدایة فی الامامه، ص 12.
11. ر.ک: مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، ص 63.
12. آداب الصلوة، ص 181.
13. تقریرات فلسفه امام خمینی، ج 2، ص 247.
14. الکلمات المکنونه، ص 199.
15. تقریرات فلسفه امام خمینی، ج 3، ص 351-352.
16. ر.ک: همان.
هیچ چیزی ناامید کنندهتر از این نیست که همهی دنیا به خواب رفته باشد و شما هنوز بیدار باشید. اگر چندین ادامه ...
استقرار تلسکوپی بر سطح ماه که بتواند سیاراتی شبیه به زمین را در منظومههای دیگر رؤیت کند، یکی از برنامههای ادامه ...
یکی از بهترین راهها برای اینکه دورنمایی از زندگی خود و جهان اطرافتان داشته باشید این اسـت که هر شب قبل ادامه ...
روشهای خود – انگیزی برای هر کسی مفید هستند. با سبک زندگی پر سرعت و وجود رقابت شدید، زندگی حتی برای بهترین ادامه ...
مشاهده مستقیم امواج گرانشی، یعنی شکنهایی که در اثر حرکت اجرام در فضا – زمان پدید میآید، دریچه دیگری ادامه ...
چاقی در کودکان نگرانی بزرگی در جهان امروز به حساب میآید. این امر ممکن اسـت منجر به بیماریهای مختلف قلبی ادامه ...
همانند داستانهای تخیلی به زودی ماشینهای هوش مصنوعی قادر به تقلید و دست کاری عواطف انسانی با مهارتهای ادامه ...
مهمترین دلیل برای بیشترین میزان آسیبهای زانو در اسکی این واقعیت اسـت که وقتی پا و قوزک پا به طور ایمن ادامه ...
نگران در مورد چگونگی صحبت با رئیس خود در مورد مرخصی فوری هستید؟ نگران از دست دادن شغل خود بابت یک اشتباه ادامه ...
حسن اختر - بخش اعتقادات شیعه تبیان
ولایت و امامت دارایی دو جنبه اســت. 1- جنبه ی تشریعی 2- جنبه ی تکوینی. جنبه ی تشریعی ولایت مربوط می شود به احکام و قوانین اعتباری شارع اعم از عبادات و معاملات ، حقوق ، سیاست اســت اما ولایت تکوینی همانطور که از اسمش پیدا اســت مربوط به حوزه ی تکوینی و هستی عینی اســت و متعلق اســت به دخل و تصرف و حکومت حق در هستی و قوانین آن، واژه امامت در لغت، پیشوا و صاحب اختیار اســت و حاکم اســت.(1)
امامت در مذهب شیعه از اصول دین و از ریشه های دین بر اساس ولایت تکوینی، محسوب می گردد ، چون ولایت باطن نبوت و امامت و امامت نیز در ادامه نبوت اســت و وظیفه امام مانند نبی بیان احکام و ریاست دنیایی و دینی مردم برای هدایت آنان به سوی خداوند اســت و از واجبات عقلی اســت نه تنها بر انسان مکلف اطاعت از امام واجب اســت بلکه بر خداوند نیز تعیین و معرفی امام واجب اســت ، چون همان طور که نبوت و ارسال رسول بر خدا واجب عقلی اســت امامت نیز بر خدا واجب اســت البته وجوب بر خدا به معنای الزام از سافل به عالی نیست بلکه به معنای ضرورت و استحقاق و شایستگی اســت و واجبات شرعی الطاف اند.
در واجبات عقلی اگر ما به حکم عقل ندانیم که پیغمبر ضرورت دارد و تکلیف لازم اســت و نیز یک سری مصالح نفس الامریه وجود دارد هرگز به احکام شرعی نیز دسترسی نخواهیم داشت آن وقت هرگز دین و شریعت الهی ثابت نخواهد شد. امام خمینی(ره) در کتاب الطهارة چنین نگاشته اســت: «و این سه اصل [توحید، نبوت و معاد [بی تردید و خلاف در معنای اسلام معتبر و ملحوظ اند. چه بسا اعتقاد به معاد با اندکی تأمل در شمار این اصول قرار گرفته باشد. اما اعتقاد به ولایت بی تردید در معنای اسلام لحاظ نشده اســت و می سزد که آن را از امور روشن و بدیهی در نزد طایفه بر حق بدانیم».(2)
نصوص فراوان اعم از آیات و روایات دال بر تعیین و نصب امامت بلافصل علی (علیه السلام) و یازده فرزندش بعد از پیغمبر چه از طریق شیعه و چه اهل سنت به تواتر داریم، حدیث ثقلین متواتر اســت، حدیث غدیر متواتر اســت، حدیث سفینه، حدیث منزلت، حدیث یوم الدار و آیه مباهله، آیه صادقین، آیه تطهیر، آیه اولوالامر همگی دال بر امامت و رهبری معصومین اســت
بنابر این کسانی که به توحید و نبوت و معاد معتقدند و به امامت آنگونه که شیعیان قبول دارند باور ندارند، نه تنها در قلمرو اسلامِ ظاهری قرار دارند، که در معنا و حقیقت نیز مسلمان اند. مرحوم محمدحسین آل کاشف الغطاء نیز پیش از امام خمینی(ره) و به صراحت در کتاب اصل الشیعة و اصولها نوشته اســت که «هر که به توحید و نبوت حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) و روز جزاء اعتقاد داشته باشد مسلمانِ حقیقی اســت».(3)
با مراجعه به منابع نقلیِ اسلام، یعنی کتاب و سنت به وضوح می توان با دو گونه کاربرد اسلام و ایمان روبرو شد؛ گاهی این دو برابر یکدیگر نهاده تلقی شده اند: «فأخرجنا من کان فیها من المومنین فما وجدنا فیها غیر بیت من المسلمین».(4) از ظاهر این دو آیه، برمی آید که مسلمانان همان مومنان هستند. امّا در موارد متعددی، به صراحت به تغایر اسلام و ایمان اشاره شده اســت: «قالت الاعراب آمنا قل لم تومنوا ولکن قولوا اسلمنا و لمّا یدخل الایمان فی قلوبکم... انما المومنون الذین آمنوا باللّه و رسوله ثم لم یرتابوا و جاهدوا باموالهم و انفسهم فی سبیل اللّه».(5) برخی چون سیدمرتضی نقل شده که تغایر اسلام و ایمان ناممکن اســت؛ هر که مومن نیست مسلمان نیز نمی باشد(6) و برخی به تغایر آن هم در مفهوم و هم در مصداق، حکم کرده اند. قائلان به تغایرِ مفهومی و مصداقیِ اسلام و ایمان خود بر دو دسته اند: گروهی که به تغایر این دو هم در حکم و هم در حقیقت حکم می کنند و گروهی که اسلام و ایمان را در حقیقت، یکی اما در حکم، متغایر می دانند. معنای این دیدگاه اخیر این اســت که آنکه مومن نیست در حقیقت، مسلمان نیز نیست، هر چند ممکن اســت در حکم مسلمان باشد و همه یا اغلب احکام ظاهری بر او مترتب شود. شهید ثانی از خواجه نصیر در قواعد العقائد عباراتی را نقل می کند که حاکی از گرایش خواجه به همین نظر اخیر اســت. ظاهر سخنان شهید و بلکه صریح آن پذیرش همین رأی اســت.(7)
ما نصوص فراوان اعم از آیات و روایات دال بر تعیین و نصب امامت بلافصل علی (علیه السلام) و یازده فرزندش بعد از پیغمبر چه از طریق شیعه و چه اهل سنت به تواتر داریم، حدیث ثقلین متواتر اســت، حدیث غدیر متواتر اســت، حدیث سفینه، حدیث منزلت، حدیث یوم الدار و آیه مباهله، آیه صادقین، آیه تطهیر، آیه اولوالامر همگی دال بر امامت و رهبری معصومین اســت، مسئله لطف الهی که در مباحث قبل گفته شد نیز از دلائل نصب امام از طرف خدا اســت که بیان شد . دلالت آیه اولی الامر بر امامت ائمه معصومین(علیهم السلام) اطیعوالله و اطیعواالرسول و اولی الامر منکم(8) یکی از مهمترین دلائل امامت این آیه شریفه اســت.
چون ولایت باطن نبوت و امامت و امامت نیز در ادامه نبوت اســت و وظیفه امام مانند نبی بیان احکام و ریاست دنیایی و دینی مردم برای هدایت آنان به سوی خداوند اســت و از واجبات عقلی اســت نه تنها بر انسان مکلف اطاعت از امام واجب اســت بلکه بر خداوند نیز تعیین و معرفی امام واجب اســت
از مجموع مباحث گذشته به دست می آید که مبنای خروج از اسلام انکار یکی از اصول سه گانه توحید، نبوت و معاد، یا انکار یکی از ضروریات دین اســت. اصل اعتقادیِ امامت یا از لوازمِ (اعم از مدلول تضمنی و التزامی) توحید و نبوت اســت، یا از جمله ضروریاتِ (یا قطعیاتِ) «ما جاء به النبی» که انکار آنها مستلزم انکار آن دو اصل اســت. در هر دو صورت سخن از ملازمه و استلزام اســت و در هر استلزامی مادامی که کسی علم به لازم و ملازمت نداشته باشد، احکام ملزوم و انکار آن بر وی مترتب نمی شود و همینطور مادامی که دیگران علم به وضوح لازم و ملازمت در نزد وی نداشته باشند نمی توانند حکم به ترتب احکام ملزوم بر وی نمایند.
پی نوشت:
1- حاکم حقیقی چه در حوزه ی تشریع و چه تکوین خداوند متعال اســت.و خداوند در هیچ صفت وفعل خود شریک ندارد اما منافات با این ندارد که با اذن خداوند اسباب و وسائط در طول اوامر و نواهی خداوند و اراده ی خداوند ی قرار داشته باشد زیرا درروایات خوانیم(( ابی ا... ان یجری الاشیاء الا باالاسباب....))
2- کتاب الطهارة، ج3، ص316.
3- اصل الشیعة واصولها، ص210
4- ذاریات: 35,36.
5- حجرات: 1415 و نیز رک: احزاب: 35. بحارالانوار، ج68، ص246.
6- به نقل از محقق سبزواری، ذخیرة المعاد فی شرح الارشاد، ص152.
7- رک: حقائق الایمان، صص114127 و نیز رک: قواعد العقائد، ص142.
8- نساء 59
منابع برای مطالعه بیشتر:
1. حسینی عاملی، سیدمحمدجواد، مفتاح الکرامة فی شرح قواعدالعلامة، قم،انتشارات اسلامی، 1419ق.
2. خمینی، روح اللّه، کتاب الطهارة، ج3، نجف اشرف، مطبعة الآداب، 1389ق.
3. طباطبائی، محمدحسین، المیزان، ج اول و دهم، چاپ سوم، بیروت، موسسة الاعلمی للمطبوعات.
4. طوسی، نصیرالدین، قواعد العقائد، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، 1416ق.
5. علم الهدی، شریف مرتضی، رسائل الشریف مرتضی، قم، چاپخانه دارالقرآن الکریم، 1405ق.
6. کاشف الغطاء، شیخ جعفر، کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء، اصفهان، انتشارات مهدوی، بی تا.
عصمت صفت لازمه مقام امامت و مورد تأکید آیات و روایات متعدد میباشد. لکن اهل سنت و کسانی که مقام امامان ادامه ...
برخی در انکار صفات فرابشری امامان میکوشند چنین وانمود کنند که امامان نیز خود را مصداق چنین صفاتی ندانسته ادامه ...
اگر به صفات فرابشری امامان نظیر علم غیب به همه امور و جزئیات گذشته و آینده قائل شویم، برخی از افعال و ادامه ...
کسانی که مقام امامت و امام را به حد حاکم و نهایت یک عالم دینی پایین آوردند شبهه در اعتبار علم غیب در ادامه ...
"مسئلهی یهود" هنوز هم وجود دارد. انکار آن بیفایده است....، در هر جایی که تعداد محسوسی یهودی زندگی ادامه ...
گرفته شعلهی صبرت عجیب صحرا را و آب کرده دل سنگهای خارا را به پیش میروی، از موج زخم بیمات نیست کنار ادامه ...
گرچه روزی تلختر از روز عاشورا نبود آنچه دیدیم جز پیشامدی زیبا نبود عشق میفرمود «باید رفت» میرفتند ادامه ...
چقدر آشنا مینمایی غریبه! بگو از کجا از جایی، غریبه در این شهر و این شب چه بی سرپناهی نداری مگر آشنایی ادامه ...
پس از تو آینهها حجمی از غبار شدند چه چشمههای زلالی که بی تو تار شدند پس از غروب تو ای آفتاب تا محشر ادامه ...