مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مصاحبه با مریم امینی همسر شهید آوینی +عکس دختر و پسرش

مصاحبه با مریم امینی همسر شهید آوینی +عکس دختر و پسرش

خانم امینی! در ابتدای گفت وگو از خودتان بگویید. 

مریم امینی هستم. متولد سال ۱۳۳۶٫ تحصیلاتم لیسانس ریاضی و علوم کامپیوتر.

سید مرتضی آوینی در شهریور ۱۳۲۶ در شهر ری به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطهٔ خود را در شهرهای زنجان، کرمان و تهران به پایان رساند. او از کودکی با هنر انس داشت. شعر می‌سرود، داستان و مقاله می‌نوشت و نقاشی می‌کرد

همسر شهید آوینی کوثر آوینی سجاد آوینی دختر مرتضی آوینی پسر شهید آوینی بیوگرافی مریم امینی بیوگرافی مرتضی آوینی Morteza Avini

مریم امینی همسر شهید آوینی

آشنایی تان با آقا مرتضی چگونه بود؟ 

قبل از ازدواج، آشنایی چند ساله با هم داشتیم. من ایشان را می شناختم. از سن ۱۵سالگی تا نوزده بیست سالگی که این آشنایی به ازدواج رسید.

خانواده ها با این ازدواج موافق بودند؟ 

خانواده من مخالف بودند، ولی برای من مشخص بود که این زندگی مشترک باید شروع شود. صورت دیگری برای ادامه زندگی نمی توانستم تصور کنم.

چرا؟ 

به خاطر این که از همان ابتدا مرتضی برای من حالت مراد بودن را داشت. رد و بدل کردن کتاب های خوب؛ شرکت در سخنرانی ها و کنسرت های موسیقی دانشکده هنرهای زیبا که ایشان آنجا درس می خواندند؛ در واقع ایشان راهنمای کاملی برای من بودند.

این موقعیت، یعنی مراد بودن، تا کدام مرحله از زندگی ادامه داشت؟ 

برای همیشه حفظ شد. این رابطه، شیرازه اصلی زندگی ما بود. البته گاهی چهر ه این موقعیت به خاطر تحولات فکری تغییر می کرد. گرایش های ایشان بعد از انقلاب کاملا تغییر کرد. به تبع ایشان، این تغییر در من هم اتفاق افتاد، ولی نسبت برقرار بین من و ایشان همواره ادامه پیدا کرد تا شهادتشان. تا بعد از آن بود که فرصتی پیدا کردم تا برگردم و به نسبت جدید نگاه کنم و ببینم درباره ی امروز چه می شود گفت.

خانم امینی! برای شروع زندگی مشترکتان چه کردید؟ 

خانه کوچکی در خیابان شریعتی، خیابان آمل اجاره کردیم. حدود یک سال آن جا مستاجر بودیم. اولین فرزندمان در همین خانه به دنیا آمد. چند سال بعد، چون توان پرداخت اجاره را نداشتیم، به منزل پدری آقا مرتضی در خیابان مطهری نقل مکان کردیم. سال ۱۳۵۸ بود. سه سال هم در همین خانه ماندیم. بعد یک آپارتمان ۷۵متری در قلهک خریدیم و کلی هم قرض بالا آوردیم. حالا صاحب سه فرزند شده بودیم. جایمان کوچک و تنگ بود. آقا مرتضی می خواست نزدیک پدر و مادرشان باشند و به آنان کمک کنند. به همین خاطر آپارتمان را فروختیم و دوباره به خانه ی پدری آقا مرتضی برگشتیم و طبقه اول این خانه را که دو دانگ آن می شد. خریدیم و ساکن شدیم که تا زمان شهادت آقا مرتضی آن جا بودیم.

همسر شهید آوینی کوثر آوینی سجاد آوینی دختر مرتضی آوینی پسر شهید آوینی بیوگرافی مریم امینی بیوگرافی مرتضی آوینی Morteza Avini

کوثر آوینی دختر شهید آوینی

 

از احساس آقا مرتضی بگویید؛ وقتی بچه اولتان به دنیا آمد. 

برخوردش خیلی روحانی بود. من ندیدم، ولی مادرشان برایم گفتند مرتضی توی اتاق تو، سجده شکر به جای آورد و پشت یک قرآن تاریخ تولد و نام بچه را یادداشت کرد. مرتضی خیلی به من و بچه ها علاقه مند بودند. به خصوص یکی دو سال آخر این علاقه را خیلی ابراز می کردند و به زبان می آوردند. این ها همه نتیجه تفکراتی بود که داشتند. روششان تغییر می کرد. هرچه به زمان شهادت نزدیک می شدیم، بدون هیچ اغراقی احساس می کردم داریم به سال های اول زندگی برمی گردیم. منتهی در این ابراز علاقه های آقا مرتضی مرتبا یک حالت ذکر و شکری وجود داشت. بیان ایشان از لطفی که خدا دارد جدا نبود، ولی بچه های روایت فتح می گفتند در لحظه های آخر هم ابراز علاقه می کردند.

از احوال آقا مرتضی در روزهای انقلاب بگویید.
یک خصوصیت واحدی است که دو مرحله ی زندگی آقا مرتضی، یعنی قبل از انقلاب و بعد از انقلاب تا شهادت را به هم وصل می کند. از وقتی من مرتضی را شناختم. دنبال حقیقت بود. تحولات کوچک و بزرگ سیاسی، اجتماعی، حتی هنری و ادبی قبل از انقلاب، جست وجوی او را بی جواب می گذاشت. خیلی هم سرش به سنگ خورد. خیلی چیزها را تجربه کرد. همین تجربه ها بود که وقتی با حضرت امام آشنا شد، ایشان را شناخت و به سرچشمه رسید. چیزی که سال ها به دنبالش بود، در وجود مبارک حضرت امام پیدا کرده بود. یک ذره هم کدورت در دلش نبود که بخواهد نفس خودش را با این یافتن مقدس قاطی کند. وقتی شناخت، دیگر فاصله ای نبود. به یک معنا به واقعیت رسیده بود. به همین خاطر و به خاطر این واقعیت، هرچه را که نشانی از نفس داشت، سوزاند.

آقا مرتضی این واقعیت را چگونه بروز می داد؟ 

تمام زندگیش وقف انقلاب شد. خودش هم می گوید از طرف جهاد رفتیم بیل بزنیم، دوربین به دستمان دادند. فرقی نمی کرد. باتمام وجود خودش را وقف انقلاب می کرد و آن چه از او انتظار می رفت انجام می داد. زمان جنگ ایشان را خیلی کم در خانه می دیدیم. هر چند شب یک بار. تمام دغدغه ذهنیش جنگ بود.

آشنایی آقا مرتضی با سینما از کجا شروع شد؟ 

قبل از انقلاب، مرتب فیلم های جشنواره ها را می دید و به مقوله ی سینما علاقه مند بود. وقتی وارد جهاد شد مستندهای زیادی ساخت، از جمله یک سریال یازده قسمتی به نام «حقیقت» ساخت و مستنددیگری به نام «شش روز در ترکمن صحرا» تهیه کرد که هر دو از مستندهای خوب آن روزها بود.

همسر شهید آوینی کوثر آوینی سجاد آوینی دختر مرتضی آوینی پسر شهید آوینی بیوگرافی مریم امینی بیوگرافی مرتضی آوینی Morteza Avini

Morteza Avini

درباره کارشان، در خانه چیزی می گفتند؟

نه! اما درباره بعضی فیلم ها اظهار نظر می کردند و نقدهای دقیقی داشتند.

بیشتر، حرف هایشان در جمع خانواده درباره چه بود؟ 

بیشتر، ما برای ایشان حرف می زدیم. از اتفاق های روز، حتی آمد و شد اقوام، و ایشان هم به این حرف ها دل می دادند. چه به حرف های من، چه به حرف های بچه ها. یادم می آید وقتی سمینار سینمای پس از انقلاب برگزار شد و ایشان هم یکی از سخن ران ها بودند، برخورد بدی در آن جلسه با ایشان شده بود. شما می دانید در سینمای ما مدعی زیاد است، اما آدم باسواد کم داریم. آن شب وقتی به خانه آمدند هیچ نگفتند. بعدها من در نوشته هایشان در مجله ی سوره ی سینما داستان آن شب را خواندم و اخیرا هم نوارش را از روایت فتح گرفتم و فیلمش را دیدم. ایشان در مقابل چه جو عجیبی ایستاده بود و در یک فضای مخالف، قدرتمندانه حرف های اصلی خودش را زده بود! حتی با سلامت نفس به همه اعتراضات بی پایه ی آنها که به نحو غیر محترمانه ای مطرح می شد گوش کرده بود. من وقتی فیلم را دیدم تازه متوجه شدم که چه قدر تحمل آن فضا مشکل بود و آقا مرتضی وقتی به خانه آمده بود اصلا مشخص نبود که ساعت ها در چنین فضایی حرف زده است. شما می دانید یکی از رنج های آقا مرتضی بی سوادی حاکم بر سینما بود و از طرف دیگر مدعیان زیادی که بودند و هستند.

شاید به همین خاطر است که سینمای امروز ما هنوز نتوانسته نسبت معقول خود را با جامعه برقرار کند.
همین طور است. مرتضی تلاش می کرد که سینما را به دامن ارزش ها و فرهنگ اصیل این سرزمین نزدیک کند. این کار ساده ای نبود. اگر امروز این تحول فکری در سینما اتفاق نیفتد. در آینده هم ساده نخواهد بود؛ که شاید مشکل تر هم باشد.
یکی از مواردی که خیلی به آن معترفند، ادب آقا مرتضی است.
این هم به مرور زمان، شکل های مختلفی پیدا کرد. همزمان با مسیر انقلاب و اقتضای روزگار، تغییر و تحول در زندگی ایشان در تمام زمینه ها پیش می آمد. منحصر به نحوه برخورد با خانواده و یا اطرافیان نمی شود. روششان تفاوت می کرد. شاید یک موقعی حاضر نمی شدند در سمیناری مثل همین که گفتم شرکت کنند. با این که خیلی دور از انتظار نبود که در برابر آن آدم ها برخورد خیلی تندی داشته باشند. اگر این اتفاق چند سال پیش از زمانی که واقع شد، پیش می آمد، روش ایشان غیراز این بود این را نمی شودگفت که پیش از این ادبشان کم تر بوده است. مثل این است که صورت ادبشان تغییر کرده است.

شما به قوام مذهبی آقا مرتضی اشاره کردید. چه زمانی احساس کردید که این قوام در ضمیر ایشان ته نشین شده و ثبات گرفته است؟ 

به نظر من، این کشش مذهبی از ابتدا با ایشان عجین بود و همین امر بود که او را به جست وجو برای یافتن حق و حقیقت وامی داشت. وقتی ایشان آن نقطه ی روشن و نورانی را دیدند، هیچ وقت تزلزلی از ایشان ندیدم. کاملاً این درک و دریافت را پیدا کرده بودند که وقتی حق را ببینند. آن را بشناسند. چون از اول نفس خودشان در میان نبود. وقتی شناختند، موضوع تمام شده بود. انگار مصداق درستش پیدا شده است. موضوعی را تعریف می کنم که به فهم این مطلب کمک می کند. چند سال از انقلاب گذشته بود که مرتضی سیگارش را ترک کرد. دلیلی که برای این کار ذکر کرد این بود که آقا امام زمان در همه حال ناظر بر اعمال و رفتار ما هستند. در این صورت من چه طور می توانم در حضور ایشان سیگار بکشم؟ این گونه بود که دیگر هرگز لب به سیگار نزد. در مورد هر آدم غیرسیگاری این احتمال، هرچند ناچیز وجود دارد که یک روزی سیگار بکشد. ولی در مورد آقا مرتضی این امر کاملا غیرممکن بود. چون اراده اش از اراده حق ناشی می شد. همان موقع باید می فهمیدم که شهید می شود.

باز هم از آقا مرتضی در خانه بگویید. 

به تدریج که به زمان شهادت ایشان نزدیک می شدیم و روزهای بعد از جنگ، ما بیش تر ایشان را می دیدیم، با این که تعداد مسئولیت هایی که داشت از حد توانایی های یک آدم خارج بود. ولی در خانه طوری بودند که ما کمبودی احساس نمی کردیم. با آن که من هم کار در مخابرات را آغاز کرده بودم و ایشان هم واقعا گرفتاری کاری داشت و تربیت سه فرزندمان هم به عهده مان بود، وقتی من می گفتم فرصت ندارم. شما بچه را مثلا به دکتر ببرید. می بردند. من هیچ وقت درگیر مسائل بیرون از خانه، کوپن یا صف نبودم. جالب است بدانید که اکثر مطالعاتشان را در این دوران در همین صف ها انجام دادند. تمام خرید خانه به عهده ی خودش بود و اصلا لب به گلایه باز نمی کرد. خلق خوشی در خانه داشتند. از من خیلی خوش خلق تر بودند.
آقا مرتضی آدم باسوادی بود. مطالعات ایشان از کجا شروع شد؟ چه چیزهایی را بیش تر می خواند؟
تقریبا تمام آثار فلسفی و هنری پیش از انقلاب را خوانده بودند. نام های داستایوفسکی و نیچه از آن روزها یادم هست که زیاد درباره اش حرف می زدند. راجع به کامو و داستایوفسکی در مقاله ای نوشته بود که آنان فلسفه را زیسته بودند؛ نه این که فقط مطالعه کرده و یا درباه ی آن سخن گفته باشند. فکر می کنم مرتضی هم دقیقاً این طور بود. به خیلی های دیگر هم می شد باسواد گفت، ولی مرتضی فضای آن روزها و آثار فلسفی و رمان هایش را زندگی کرده بود، و چون با جان و دلش آن فضا را احساس کرده بود، وقتی جواب سوالاتش پیداشد، دیگر درنگی اتفاق نیفتاد و تزلزلی پیش نیامد.

نثر آقا مرتضی خاص خودش بود. در این باره هم بگویید. 

به عنوان یک خواننده، حس می کنم نثر ایشان خیلی متفاوت است. مسائل سخت فلسفی را وقتی با نثر ایشان می خوانم، منظور را متوجه می شوم. در صورتی که همان مطلب با نثر یک فیلسوف برایم غیرقابل درک است. احساس می کنم باید خیلی چیزهای دیگر را بخوانم تا آن مطلب را بفهمم. نثر ایشان یک جور شیرینی و حلاوتی دارد. خیلی تاکید داشتند بر استفاده ی درست از کلمه ها. در بسیاری از مقالاتشان، از یک لفظ متداول آغاز می کنند و به معنای اصیل کلمه ی مورد نظرشان می رسند. مخزن کلماتشان غنی بود و به راحتی به آن ها دسترسی داشتند. این درباره ی دست داشتن ایشان در انواع هنرها هم صادق است. انگار به یک منبعی وصل بودند که جایگاه آن فراتر از هنرها بود؛ جایگاه حکمت، از آن جایگاه در مورد وجوه مختلف هنر، که در قالب رشته های مختلف هنری ظاهر می شود، نوشته و حرف دارند.

از احوال خودتان و آقا مرتضی در روزهای نزدیک شهادتشان بگویید. 

من هم ایشان را نمی شناختم. اصلا این تصور را نداشتم که وقتی برای فیلمبرداری به فکه می روند، شهید بشوند. من آثار شهادت را در ایشان کشف نمی کردم. روزهای آخر، وقتی به فکه رفتند و کار نیمه تمام ماند و برگشتند، گفتند “دو سه روز دیگر باید برگردم فکه.” در این چند روز ایشان را خیلی اندوهگین دیدم. مرتب سوال می کردم “چرا این قدر گرفته و ناراحتی؟” ولی در ذهنم هیچ ارتباطی برقرار نمی شد که اتفاقی افتاده که دوباره دارند برمی گردند. ولی الان که به آن چند روز نگاه می کنم، کاملا مطمئن می شوم که می دانستند. اخرین صحبتهای ما در آن یکی دو روز آخر درباره ی قراری برای روزهای بعد بود. من گفتم این کار را بعد از آمدن شما هم می شود انجام داد ان شاءالله. اما ایشان یک دفعه سرشان را برگداندند و دیگر حرفی بین ما رد و بدل نشد. الان که به آن تصاویر نگاه می کنم، می بینم بدون تردید از شهادت خودش اطلاع داشت. همان اواخر وقتی پیش نهادی به ایشان دادم، گفتند “فعالیت این کار صلاح نیست. الان این قدر برای من مشکل درست کرده اند که اگر آدمی پشت به کوه داشت، نمی توانست تحمل کند. من به جای دیگری تکیه داده ام که سرپا ایستاده ام.”

وقتی خبر شهادت آقا مرتضی را به شما دادند؟ 

حدود ظهر جمعه بیستم فروردین ماه، مرتضی در فکه رفت روی مین. صبح شنبه پدر و مادرم آمدند. صبح زود بود. به من گفتند «مرتضی زخمی شده است.» تاریک و روشن صبح بود؛ روزهای اول بهار که آرامش خاصی داشت. حالتی میان خواب و بیداری بود؛ مثل همان وقت طبیعت. بچه ها را با آرامش بیدار کردم و به مدرسه فرستادم. مثل این بود که اصلا چنین حرفی به گوشم نخورده که مرتضی زخمی شده است. بچه ها که رفتند، پدر و مادرم آرام آرام سرحرف را باز کردند و من باخبر شدم که دیگر مرتضی را ندارم. ولی نمی دانم چه حالتی بود. فقط این اتفاق را، در آن ساعت طبیعت، خیلی روحانی می دیدم. این وضع همیشه برایم عجیب بود که چه طور است عکس ها همیشه می مانند و انگار زمان بر آن ها نمی گذرد. در آن لحظه ها این توهم جاودانگی در عکس و تصویر برایم شکست. آن موقع یک دفعه حس کردم که این ها چه قدر واقعیت ندارند و مرتضی چه قدر «هست». جایی که در آن بودم انگار زیر و رو شد. گویی در دنیای دیگری بودم. چیزهایی که در اطرافم بود و به طور عینی میدیدم محو و ناپیدا می شد و انگار وجود خارجی نداشت. هیچ چیز نبود. ولی مرتضی بود. آن روز به دنبال تک تک بچه ها به مدرسه شان رفتم، چون خیلی زود پرچم ها و پلاکاردها جلو خانه نصب شد. صدای قرآن هم می آمد. نمی خواستم قبل از این که بچه ها باخبر بشوند. پایشان به خانه برسد. در راه با آنان حرف زدم. وجود مرتضی آن قدر برایم عینی و حقیقی بود که فکر می کردم همه ی چیزهای دیگر توهم است و اسیر آن توهم است. به بچه ها گفتم «بابا هست، ولی ما او را نمی بینیم.» سنگینی اش هست ولی شکرش بیشتر است،خیلی سنگین بود،ولی انگار چشمم فورا روی یک چیز دیگر باز شد که خیلی زیبا بود، سیال بود. مثل همان خواب و بیداری و مثل همان وقت طبیعت، خود مرتضی خیلی کمک کرد تا با این اتفاق برخورد درستی داشته باشم. تا الاآن هم وجود مرتضی را واقعی تر از وجود خودمان می بینیم.

بچه ها چه می گویند؟ آیا آقا مرتضی را در خواب می بینند؟ 

گاهی چیزهایی می گویند.بخصوص پسرم آن هم مثل پدرش آدم توداری است. شاید عنوان بزرگمرد کوچک برای او عنوان مناسبی باشد. البته من هم خیلی پی گیر نمی شوم ولی می دانم ارتباط خودشان را داشته اند.

آثار منتشر نشده ای از آقا مرتضی در دست دارید؟ 

بله تعدادی داستان کوتاه است که به تحوی به موضوع اسارت آدمی که در خودش گرفتار است می پردازد. نوشته هایی هم بین شعر و نثر دارد. درگیری ذهنی مرتضی در آن نوشته ها اسارت و گمگشتگی انسان است. این موضوع را خیلی زیبا شاعرانه و عمیق بیان کرده است.

همسر شهید آوینی کوثر آوینی سجاد آوینی دختر مرتضی آوینی پسر شهید آوینی بیوگرافی مریم امینی بیوگرافی مرتضی آوینی Morteza Avini
آقا مرتضی چه وقتهایی می نوشت؟ 
در همان آپارتمان هفتاد و پنج متری که در قلهک داشتیم دو اتاق بود و پنج نفر آدم. نمی دانم چطور می نو شت. برایم عجیب بود. هیچ وقت فکر نمی کرد باید اتاق دیگری داشته باشد. خودش را طوری تربیت کرده بود که می توانست در همان شلوغی و سر و صدا و بی جایی پشت میز غذا خوری بنشیند و بنویسد. حتی میز خاصی برای کار نداشت. شبها که از سر کار می آمد دو ساعتی می خوابید و بعد بلند می شد به نماز شب و مناجات و نوشتن. همه با هم بود تا صبح. صبح هم یک ساعتی می خوابید و بعد به سر کارمی رفت. یک دیگر از کلمه هایی ویژه آقا مرتضی «جاودانگی» است… در آثارش هر وقت درباره شهدا سخنی هست سخن از جاودانگی هم هست. شهدا را منشاء این حیات می دانست و با تکیه به آیات و روایات حیات جاودانه برای شهدا قایل بود.

از سفرهای آقا مرتضی بگویید. 

به غیر از دو سفر حج سفرهایی به پاکستان و باکو هم داشته اند.

قبل از انقلاب هم مسافرتی به خارج کشور داشت؟ 

بله بعد از ازدواجمان برای دیدار برادر های ایشان که در امریکا بودند به آنجا رفتیم.

و بعد از شهادت ایشان؟ 

بعد از شهادت ایشان نسبت جدیدی بین ما برقرار شد. مرتضی خودش در یکی از مقاله هایی که بعد از رحلت حضرت امام نوشت، جمله ای دارد نزدیک به این مضمون “ایشان از دنیا رفتند و حالا بار تکلیف بر شانه ی ما افتاده است”. دقیقا من چنین سنگینی ای را احساس می کنم. پیش از این دستم را گرفته بود و مرا به بهشت می برد؛ نه به زور، میل باطنی هم بود. من سنگینی بار را خیلی احساس نمی کردم. مثل یک تولد دوباره. خیلی خدا را شکر می کنم. چه موهبتی بالاتر از این برای انسان هست که هم فرصت زندگی عینی با انسانی که قبله ی همه ی خواسته هایش است و هرچه از زندگی می خواهد در او میبیند داشته باشد، و هم فرصت تامل و تفکر در وجود این انسان و زندگی را پیدا کند. مرتضی می گوید «شهدا از دست نمی روند. بلکه به دست می آیند.» برای همه این فرصت نیست که این به دست آمدن را تجربه و حس کنند. حالا من نمی دانم چه قدر در این مسیر هستم و آن را با این بار سنگین طی می کنم. یعنی من مرتضی را بار دیگر به دست آورده ام و خیلی شاکر هستم.

همسر شهید آوینی کوثر آوینی سجاد آوینی دختر مرتضی آوینی پسر شهید آوینی بیوگرافی مریم امینی بیوگرافی مرتضی آوینی Morteza Aviniمرتضی آوینی روز بیستم فروردین ۱۳۷۲ در منطقه فکه در حال بررسی لوکیشن فیلم مستند شهری در آسمان، بر اثر اصابت ترکش مین باقی مانده از جنگ ایران و عراق به شهادت رسید.

در مورد مساله خانوادگی‌شان ما زیاد تو زندگی خانوادگی‌شان نبودیم هر از گاهی می‌رفتیم و سلام وعلیکی داشتیم منتهی یادم می‌اید اگر ایشان یک غذای خوشمزه‌ای یا شیرینی یا شکلاتی به تناسبی، جشنی ، عروسی بود و چیزی به ایاشن می‌دادند شیرینی که برمی‌داشتند میل نمی‌کردند. به میزبان می‌گفتند که من می‌توانم یک دانه دیگر بردارم و آن شخص با کمال میل می‌گفت بردارید. می‌گفت من این برمی‌دارم که با خانمم و بچه‌هایم میل کنم. این خیلی عجیب بود که مثلا حتی یک شیرینی یا شکلاتی هم داشت می‌بردند تو خانه که در این شیرینی اندک و خوشمزگی اندک هم، خانواده‌اش سهیم باشند و به ما توصیه می‌کردند که این خیلی موثر است که آدم شیرینی‌های زندگی‌اش راشادیهای زندگی‌اش را سعی کند، باخانواده‌اش تقسیم کند، فقط فکر خودش نباشد. می‌گفت در ایجاد مودت بین زن و شوهر موثر است و یک چیز دیگر که میگفتند خیلی موثر است خواندن نماز جماعت با خانواده‌ است. می‌گفت خیلی در ایجاد الفت بین اعضای خانواده موثر است،غیر از آنکه روحیه عبادی هم حفظ می‌شود.

همسر شهید آوینی کوثر آوینی سجاد آوینی دختر مرتضی آوینی پسر شهید آوینی بیوگرافی مریم امینی بیوگرافی مرتضی آوینی Morteza Avini

سجاد آوینی پسر شهید آوینی

برای من خیلی جالب بود که بدانم رابطه آقا مرتضی با بچه‌هایش چگونه است. می‌گفت که بچه‌های من حرفم را نمی‌خوانند. می‌گفتم یعنی چه، اختلاف سنی آقامرتضی با بچه‌هایش زیاد بود.
می‌گفت وقتی من سجاد را دعوا می‌کنم و یک تشری می‌زنم خودم خنده‌ام می گیرد، بعد سجاد تحویل نمی‌گیرد. می‌گفت علت آن، رفتار خودم است. من خودم نمی‌توانم از خودم چنین تصویری بدهم که من یک چیزی می‌گویم حتما باید گوش کنید.
یک روز دیگر ما با هم در مجله قرار داشتیم مقداری دیر آمد. من پرسیدم چی شد؟ گفت که سجاد را تنهایی فرستادم مدرسه. خودم هم دنبالش رفتم ببینم چه طوری می‌رود و خیلی لذت برده بود که مردانه از خیابان گذر کرده و یا من یک بار سوال کردم که شما شبها اینقدر دیر به منزل می‌روید آیا اعتراضی به شما نمی‌شود گفت نه! خانمم عادت کرده و درجریان قضایاست و این طوری نیست که منفک باشد و هر کسی کار خودش راانجام بدهد.

برگرفته از کتاب: مرتضی آیینه زندگی ام بود

Morteza Avini بیوگرافی مرتضی آوینی بیوگرافی مریم امینی پسر شهید آوینی دختر مرتضی آوینی سجاد آوینی کوثر آوینی همسر شهید آوینی


ادامه مطلب ...

علی امینی ،آخرین کسی که مقابل شاه ایستاد!عکس همسر و فرزند

علی امینی ،آخرین کسی که مقابل شاه ایستاد!/عکس همسر و فرزند

على امینى رجل سیاسى دوره پهلوى از جمله شخصیت هایى است که آنچنان که باید و شاید مورد توجه قرار نگرفته است. بى شک امینى در یکى از مهمترین مقاطع تاریخى ایران به قدرت رسید و توانست به رغم دوران کوتاه نخست وزیرى، کارهایى را به انجام رساند که بعدها موجد تحولات زیادى شد.

همسر علی امینی علی امینی عکس قدیمی عکس قبل از انقلاب عکس ایران قدیم بیوگرافی ایرج امینی بتول وثوق

على امینى در سال ۱۲۸۴ شمسى در تهران به دنیا آمد، او فرزند چهارم فخرالدوله دختر مظفرالدین شاه و پدرش محسن خان امین الملک فرزند امین الدوله نخست وزیر اصلاح طلب دوران ناصرى بود. امینى در تمام طول زندگى اش تحت نفوذ مادرش بود و همیشه از او به عنوان یک حامى و پشتیبان یاد مى کرد.

هر چقدر مادر امینى کاردان و سیاس بود پدرش رابطه چندانى با این دو مقوله نداشت و در واقع مرد خانه، همان فخرالدوله بود. رضاشاه تا حدود بسیار زیادى رسیدن به قدرت را مرهون تلاش هاى فخرالدوله مى دانست و حتى گفته بود: «قاجاریه یک مرد بیشتر ندارد و او هم خانم فخرالدوله است.»

فخرالدوله نقش فعالى در سقوط کابینه سیدضیا بازى کرد. امینى نیز به توصیه مادر، خود را به پهلوى ها نزدیک کرد. او در سال ۱۲۹۰ به دبستان رشدیه رفت. تحصیلات متوسطه اش را در دبیرستان دارالفنون تهران به پایان رساند و براى تحصیلات عالیه در سال ۱۳۰۵ رهسپار پاریس شد.

همسر علی امینی علی امینی عکس قدیمی عکس قبل از انقلاب عکس ایران قدیم بیوگرافی ایرج امینی بتول وثوق

او در رشته اقتصاد و حقوق درس  خواند و در سال ۱۳۱۰ دکتراى خود را در علم اقتصاد از دانشگاه پاریس گرفت و دو ماه بعد از مراجعت به ایران به استخدام دادگسترى درآمد و مورد توجه داور وزیر وقت دادگسترى قرار گرفت. وى سپس به وزارت دارایى رفت و به ریاست کل گمرک منصوب شد تا اینکه به مدیرکلى وزارت دارایى و سپس به معاونت وزارت دارایى رسید. او در سال ،۱۳۱۲ با بتول وثوق دختر وثوق الدوله ازدواج کرد و به این ترتیب با احمد قوام السلطنه که برادر وثوق بود، آشنا شد. ثمره این ازدواج یک پسر به نام ایرج بود که بعدها به مقام سفارت رسید.

همسر علی امینی علی امینی عکس قدیمی عکس قبل از انقلاب عکس ایران قدیم بیوگرافی ایرج امینی بتول وثوق

ایرج امینی

امینى از این وصلت بسیار بهره گرفت چرا که در سال ۱۳۲۱ در کابینه قوام به معاونت نخست وزیر گمارده شد. او سپس به آمریکا رفت و پس از دو سال اقامت در آمریکا با پست ریاست هیات اقتصادى ایران در آمریکا به کشورش بازگشت.

در سال، ۱۳۲۵ با روى کار آمدن مجدد قوام، امینى وارد صحنه سیاست شد و دبیر کلى شوراى اقتصاد را بر عهده گرفت. در انتخابات دوره پانزدهم، امینى از طرف حزب دموکرات ایران کاندیدا شد و به عنوان وکیل اول تهران وارد مجلس شوراى ملى گردید. امینى در سال ۱۳۲۹ براى اولین بار در کابینه منصور به سمت وزیر اقتصاد ملى معرفى شد. او همچنین در کابینه اول دکتر مصدق مجدداً به وزارت اقتصاد ملى منصوب شد. دکتر مصدق در واقع قرابت فامیلى با امینى داشت اما امینى محافظه کارتر از این حرف ها بود که بتواند در کابینه مصدق دوام بیاورد. او پس از هشت ماه از وزارت کناره گرفت. با استعفاى مصدق و روى کار آمدن قوام، امینى به قوام توصیه کرد که این شغل را نپذیرد. اما قوام نپذیرفت و این بزرگترین اشتباه قوام بود که منجر به حذفش گردید. امینى آن طور که در خاطراتش مى گوید به دو نفر علاقه مند بوده است. اول قوام، دوم مصدق. شاید او مى خواست نقش آن دو را در زندگى سیاسى خود تکرار کند اما هرگز نتوانست در اندازه هاى آنان ظاهر شود.

همسر علی امینی علی امینی عکس قدیمی عکس قبل از انقلاب عکس ایران قدیم بیوگرافی ایرج امینی بتول وثوق

با کودتاى ۲۸ مرداد و روى کار آمدن دولت زاهدى، امینى به سمت وزیر دارایى منصوب شد. مهمترین ماموریت امینى، حل مسئله نفت و مذاکره با کنسرسیوم بود. امینى به رغم مخالفت هاى زیاد حتى در درون هیات حاکمه سرانجام موفق به امضاى قرارداد معروف «امینى _ پیج» یا همان کنسرسیوم گردید. شاید اگر کس دیگرى غیر از امینى عهده دار این مذاکرات مى شد نمى توانست این قرارداد را به امضا برساند. اما امینى با زرنگى خاص خود توانست بیشتر مخالفان را متقاعد کند. هر چند که این امر، لکه ننگى در زندگى سیاسى او شد و او مجبور شد تا آخر عمر با بدنامى سر کند. اما از این رهگذر توانست بیش از پیش خود را محبوب آمریکایى ها سازد.

امینى در کابینه علاء که بعد از زاهدى بر سر کار آمد، وزیر دادگسترى شد و در دى ماه ۱۳۳۴ به سمت سفیر کبیر ایران در آمریکا منصوب شد. او در دوران تصدى سفارت ایران در آمریکا بیش از پیش به محافل قدرت در آمریکا نزدیک شد و با جان اف کندى که در آن زمان سناتور بود طرح دوستى ریخت. این دوستى براى امینى بسیار نافع و سودآور بود. امینى چند سال بعد جواب این دوستى را از کندى دریافت کرد. در فروردین ۱۳۳۷ و قبل از اتمام دوره ماموریت چهار ساله امینى در آمریکا، او به تهران احضار شد.

همسر علی امینی علی امینی عکس قدیمی عکس قبل از انقلاب عکس ایران قدیم بیوگرافی ایرج امینی بتول وثوق

علی امینی، بتول وثوق و ایرج امینی

علت احضار او سوءظن شاه به امینى بود. با کشف کودتاى قره نى سوءظن شاه به امینى بیشتر شد. امینى پس از بازگشت به ایران مدتى بیکار بود تا اینکه با شروع انتخابات بیستمین دوره مجلس شوراى ملى، امینى هم تحت عنوان منفردین به همراه ارسلان خلعتبرى و جعفر بهبهانى وارد صحنه انتخابات شد و حملات زیادى بر علیه دکتر اقبال نخست وزیر وقت کرد. اما این انتخابات به افتضاح کشید و دکتر اقبال مجبور به استعفا شد. امینى در این انتخابات توانست به عنوان یک چهره جنجالى خود را به مردم معرفى کند. جانشین دکتر اقبال، شریف امامى بود. اما او نیز نتوانست بحران هاى پیش رو که تورم، کسرى بودجه و از هم گسیختگى اقتصادى بود را مهار کند و سرانجام او نیز مجبور به استعفا شد.

همسر علی امینی علی امینی عکس قدیمی عکس قبل از انقلاب عکس ایران قدیم بیوگرافی ایرج امینی بتول وثوق

شاه براى جانشینى شریف امامى مجبور شد امینى را به نخست وزیرى منصوب کند. اما به قدرت رسیدن امینى هنوز در هاله اى از سئوال و تردید قرار داشت چرا که شاه هرگز از امینى دل خوشى نداشت و از او متنفر بود.

عده اى از تحلیلگران روى کار آمدن امینى را به خاطر فشارهاى آمریکا و شخص کندى مى دانند. اما امینى در خاطراتش مى گوید: «طبق شواهد و قرائن فراوان، [کندى] در کار رفتن و استعفاى من بیشتر موثر واقع شد تا روى کار آمدن و نخست وزیرى من.»۱

اما شاه در کتاب پاسخ به تاریخ ادعا مى کند که به شدت تحت فشار کندى بوده است و حتى مى گوید که امینى پس از نخست وزیرى ۳۵ میلیون دلار از آمریکا دریافت کرده است.۲

عده اى از تحلیلگران نقش جولیوس هولمز (Holmz . J ) سفیر کبیر آمریکا در ایران را براى تحت فشار گذاشتن شاه جهت انتصاب امینى به نخست وزیرى متذکر مى شوند.۳

همسر علی امینی علی امینی عکس قدیمی عکس قبل از انقلاب عکس ایران قدیم بیوگرافی ایرج امینی بتول وثوق

اما به رغم همه این گفته ها، این نکته واضح است که دنیاى غرب و به خصوص آمریکا از روى کار آمدن امینى به شدت استقبال کرد و حتى در بعضى مطبوعات او را آخرین امید غرب براى اصلاح ایران و سدى در برابر انقلاب کمونیستى دانستند. کندى نیز شخصاً به دو نفر در کشورهاى طرفدار غرب ایمان داشت اول دکتر امینى در ایران و دوم کارامنلیس در یونان. حتى اگر کندى و وزارتخارجه آمریکا شاه را به طور واضح تحت فشار نگذاشته باشند، بدون تردید شاه تحت تاثیر او مجبور به چنین کارى شده است. امینى در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۳۴۰ به قدرت رسید. دوران ۱۴ ماهه نخست وزیرى او را یکى از مهمترین مقاطع تاریخ معاصر ایران مى دانند. امینى براى اینکه بتواند با دست باز کار کند فرمان انحلال مجلس شوراى ملى و سنا را از شاه گرفت.

او همچنین بسیارى از سران ارتش و وابستگان به دربار را به جرم فساد، اختلاس و رشوه خوارى به پاى میز محاکمه کشاند. از جمله کارهاى پرسروصداى امینى، وارد کردن چند شخصیت چپ نما و جنجالى به کابینه اش بود. ارسنجانى مدیر روزنامه داریا عهده دار وزارت کشاورزى شد. نورالدین الموتى که قبلاً از اعضاى حزب توده بود، به وزارت دادگسترى رفت تا مبارزه با فساد را ادامه دهد. محمد درخشش رئیس باشگاه مهرگان که نقشى مهم در اعتصاب معلمان بر علیه شریف امامى داشت، وزیر فرهنگ شد. اما مهمترین کار امینى اجراى اصلاحات ارضى بود. او بارها هشدار داد که اگر اصلاحات از بالا را ادامه ندهیم دچار وضعیت انقلابى خواهیم شد. او اصلاحات ارضى را مهم ترین کار نخست وزیرى اش مى دانست. البته امینى مجبور شد مقدارى از املاک خود را در لشت نشاء مشمول این قانون سازد.

همسر علی امینی علی امینی عکس قدیمی عکس قبل از انقلاب عکس ایران قدیم بیوگرافی ایرج امینی بتول وثوق

اما این همه ماجرا نبود. احزاب و مطبوعات سیاسى تا حدودى آزادى عمل یافتند و حتى جبهه ملى توانست میتینگ بزرگى را در جلالیه ترتیب دهد. اما بعداً به علت عدم توافق با امینى و اختلافات درونى و نداشتن تحلیل درست از وضعیت سیاسى جامعه جبهه ملى در زمره مخالفان امینى درآمد. این امر از یکسو و مشکلات اقتصادى و فشار دربار و وابستگانش به امینى باعث شد تا دولت امینى بیش از پیش ضعیف شود.

البته ناتوانى امینى در جلب اعتماد آمریکا نیز موثر بود. همه این عوامل سرانجام دولت امینى را از پا درآورد و امینى مجبور شد پس از ۱۴ ماه نخست وزیرى ظاهراً به خاطر کسرى بودجه در ۲۶ تیر ۱۳۴۱ استعفا کند. اما علت اصلى استعفا اختلاف با شاه بر سر تقلیل بودجه ارتش بود که شاه حاضر به انجام آن نبود. امینى از این پس مطرود شاه شد و تاوان سختى را به خاطر این ۱۴ ماه نخست وزیرى پس داد.

بارها به پاى میز محاکمه کشانده شد و مدت ها ممنوع الخروج بود. به دستور شاه ساواک در منزل امینى دستگاه شنود گذاشت و گزارش عملکرد روزانه امینى و مهمانانش هر هفته روى میز روساى ساواک بود.۴

همسر علی امینی علی امینی عکس قدیمی عکس قبل از انقلاب عکس ایران قدیم بیوگرافی ایرج امینی بتول وثوق

شاید بتوان گفت که امینى از آخرین نخبگان سیاسى درون هیات حاکمه بود که توانست تا حدودى در برابر شاه بایستد. بعد از امینى اکثریت قریب به اتفاق رجال سیاسى، مطیع اوامر محض شاه بودند. هویدا و کابینه اش نمونه چنین تیپى بود. با آغاز موج انقلاب اسلامى، شاه که انقلاب را توطئه اى از سوى کارتر و دموکرات ها مى دید، براى جلب رضایت آنها از امینى به عنوان مشاور استفاده کرد و از آن تاریخ بین امینى و شاه روابطى برقرار گردید که از شهریور ماه ۱۳۵۷ به مذاکرات حضورى و تلفنى رسید. اما امینى نیز نتوانست جلوى موج انقلاب را بگیرد. او ده روز قبل از پیروزى انقلاب، ایران را به مقصد پاریس ترک کرد.

همسر علی امینی علی امینی عکس قدیمی عکس قبل از انقلاب عکس ایران قدیم بیوگرافی ایرج امینی بتول وثوق

در آنجا رهبرى مخالفان را بر علیه جمهورى اسلامى ایران تحت عنوان جبهه نجات بر عهده گرفت که البته از حمایت هاى سازمان سیا نیز برخوردار بود. اما نتوانست موفقیتى کسب کند و مجبور به کناره گیرى از جبهه نجات شد. امینى در اواخر عمرش همسرش را از دست داد و این واقعه تاثیر بدى بر روحیه او گذاشت. او سرانجام در آذرماه ۱۳۷۱ در سن ۸۷ سالگى در پاریس درگذشت.

همسر علی امینی علی امینی عکس قدیمی عکس قبل از انقلاب عکس ایران قدیم بیوگرافی ایرج امینی بتول وثوق


پى نوشت ها:
۱- خاطرات على امینى، به کوشش یعقوب توکلى. دفتر ادبیات انقلاب اسلامى، ۱۳۷۷.
۲- محمدرضا پهلوى، پاسخ به تاریخ، ترجمه حسین ابوترابیان، مترجم، ۱۳۷۷.
۳- جان دى استمپل، درون انقلاب ایران، ترجمه منوچهر شجاعى، رسا.
۴- رجال عصر پهلوى به روایت اسناد ساواک (على امینى) مرکز بررسى اسناد تاریخى وزارت اطلاعات، تهران، ۱۳۷۹.

گردآوری از: حامد پورخورشیدی
تصاویر: وبسایت فرادید

بتول وثوق بیوگرافی ایرج امینی عکس ایران قدیم عکس قبل از انقلاب عکس قدیمی علی امینی همسر علی امینی


ادامه مطلب ...