کارهای روزانه خود را چگونه اولویت بندی میکنید؟ اگر برای انجام به موقع کارهای ضروری و مهم روزانه خود دچار مشکل هستید بهتر است با ماتریس آیزنهاور آشنا شوید.
به گزارش آلامتو و به نقل از وبسایت چطور؛ ماتریس آیزنهاور ابزار سادهای برای اولویتبندی کارها و مدیریت زمان است. با شناخت ماتریس آیزنهاور میآموزیم که چگونه از زمان خود بهترین استفاده را بکنیم.
فرض کنید که رئیس واحد فروش شرکتی که داخلش کار میکنید، وظیفهای به شما محول کرده تا برای جلسهی آخر ماهِ هیئت مدیره، گزارشی از وضع فروش اقلام جدیدی که از چین وارد کردهاید تهیه کنید تا او بتواند ببَرد و به آنها نشان بدهد.
وقتی رئیس رفت شروع میکنید به غرغر کردن: «آخه، پدرت خوش مادرت خوش، امروز که بیست و هفتم ماهه! این قوز بالا قوز دیگه چی بود نصیبمون کردی؟» به رئیس که نمیتوان نه گفت، ولی با خرواری از کار که همین الان هم سرتان ریخته چه میکنید؟ چطور پروژهی جلسهی هیئت مدیره را این وسط به اتمام میرسانید؟ چه ترفندی دارید تا به روش شِرتی شِپِرتی کار نکنید؟
احتمالا استرس و نگرانی باعث شُل شدن دست و پایتان شده و قادر نیستید روی هیچ کاری تمرکز کنید. انگار هر چیزی که از کنارتان میگذرد میخواهد حواستان را پرت کند.
چه میشود کرد؟ وقت تنگ است و حاجی گرفتار. زمان دوست شما نیست و مثل آقا و خانم تناردیه با چماق بالای سرتان ایستاده است. پس باید فکری به حالش بکنید. چه خوب بود که مثل افسانههای یونان باستان، زئوس بودید و با یکی از دستهایتان جلوی حرکت خورشید را میگرفتید تا زمان متوقف شود و خیلی ریلکس به کارتان برسید. البته اگر زئوس بودید که اصلا نیازی به این کارها نبود چون یک صاعقهی مَشتی حوالهی مدیر فروش و هیئت مدیره میکردید و میرفتید بالای کوه اُلمپ دنبال عشق و کیف.
بیشتر از این اذیتتان نمیکنم. راهحلش استفاده از قانون آیزنهاور است. آیزنهاور یکی از رئیسجمهورهای آمریکا بود که قانون خوبی برای اولویتبندی کارهای مهم و کنار گذاشتن چرند و پرندها داشت که حسابی به کارتان میآید. پس اگر قصد دارید به زئوس واقعگرایانهای تبدیل شوید، بخوانید و بدانید و به کار ببندید.
در سال ۱۹۵۴ (۱۳۳۳ هجری شمسی) رئیسجمهور سابق ایالات متحده آمریکا، جناب دوایت دی. آیزنهاور، در جریان یک سخنرانی بینالمللی حرف جالبی زد. مضمون سخنان آیزنهاور این بود: «مشکلات من دو نوعند: فوریها و مهمها. فوریها مهم نیستند، و مهمها هم هیچگاه فوری نیستند.»
آیزنهاور در آن زمان متوجه این نکتهی مهم شده بود که مدیریت زمانیِ صحیح، نه فقط به معنی انجام دادن همهی کارهاست، بلکه به معنی انجام دادن مؤثر کارهاست. به عبارت دیگر، باید قسمتی از وقتمان را به تکمیل کردن کارهای مهم اختصاص بدهیم، نه اینکه همهاش را صرف انجام دادن کارهای فوری بکنیم. برای این کار، و برای کم کردن استرس و نگرانی از برنامهی زمانبندی فشرده، باید فرق بین این دو واژه را بدانیم:
وقتی که بدانیم کدام کارها فوریاند و کدامشان مهم، آنگاه میتوانیم از تمایل ناخودآگاه خود به تمرکز کردن بر کارهای بیاهمیت جلوگیری کنیم. با علم به نوع کار، میتوانیم برنامهی زمانبندیمان را بهینهسازی کنیم تا جای خالی را برای پرداختن به کارهایی که برای موفقیتمان لازم است، جور کنیم.
برای استفاده از ماتریس آیزنهاور، باید اول لیستی از کارها و پروژههایی تهیه کنید که احساس میکنید باید انجامشان بدهید. سعی کنید هر چیزی که وقتتان را در سر کار میگیرد، هر قدر هم که بیاهمیت باشد، در این لیست بگنجانید. (اگر آدمی باشید که میخواهد به کارش مسلط باشد، باید این لیست را از قبل داشته باشید.)
سپس، هر یک از این کارهایی که لیست کردهاید را داخل یکی از ۴ دستهبندی زیر قرار دهید:
حالا از استراتژیهای زیر برای برنامهریزی استفاده کنید:
۲ جور کار مهم وفوری داریم: دستهی اول آن کارهایی هستند که نمیتوانستید پیشبینیشان کنید و حالا دم بزنگاه غافلگیرتان کردهاند، و دستهی دوم کارهایی هستند که گذاشتهایدشان کنار تا در دقیقهی ۹۰ به آنها برسید.
میتوانید با برنامهریزیِ جلو جلو و همچنین پرهیز از موکول کردن کارها به بعد، تا حد زیادی از شر کارهای دقیقهی نَودی خلاص شوید. پس این از دستهی دوم! اما چه کار کنیم تا غافلگیر نشویم؟ از آنجا که علم غیب ندارید، بهتر است همیشه در برنامهریزیتان جایی را خالی بگذارید برای همین کارها تا به این راحتی غافلگیر نشوید. (چه بسا که مجبور شوید پس از وقوع یک بحران، کل کارها را از نو برنامهریزی کنید.)
اگر کلی کار فوری و مهم دارید، بنشینید و ببینید که کدامشان را میتوانستید از قبل پیشبینی کنید، و به این فکر کنید که چطور میتوانید مکانیزمی پیدا کنید تا بتوانید کارهای مشابه با آنها را جلو جلو برنامهریزی کنید تا دیگر فوریت پیدا نکنند.
انجام دادن این کارها بهتان کمک میکند که اهداف شخصی و حرفهای خود را محقق کرده و کارهای مهم را تکمیل کنید.
سعی کنید به اندازهی کافی وقت برای درست انجام دادن این کارها اختصاص بدهید تا به کارهای فوری تبدیل نشوند. همچنین یادتان باشد که بیش از حد هم رویشان کار نکنید؛ مشکلات نامرئی همیشه در جایی به کمینتان نشستهاند. این استراتژی باعث میشود که داخل مسیر بمانید و شلاقِ کارهای فوری فوتی، زندگی را برایتان به جهنمی پر استرس تبدیل نکند.
کارهای فوری ولی کماهمیت، کارهایی هستند که باعث میشوند از اهدافمان دور بمانیم. از خودتان بپرسید «آیا امکانش هست موکولشان کنم به زمانی دیگر؟» اکثرا، منبع تولید اینجور کارها، آدمهای دیگر هستند. گفتن «نه»ی مؤدبانه به دیگران، هیچ ایرادی ندارد. بعضی مواقع لازم است دیگران را تشویق کنید تا خودشان راهحلی برای کار خودشان پیدا کنند.
مثلاً در فروشگاهی کار میکنید که برای فردا صبح کمپین فروش گذاشته و اکنون بدجوری درگیر کار هستید. همکار خوش قد و بالایی خرامان خرامان میرسد بالا سر میزتان و رو به شما دو لا میشود و چشم در چشمتان میدوزد و با لحنی جانگداز خواهش میکند که نحوهی حذف کردن نوشته از عکس در فتوشاپ را به او یاد بدهید (البته اکثرشان میگویند بیا این عکس را بگیر و خودت ادیت کن!). اگر بخواهید فتوشاپ باز کنید و مو به مو یادش بدهید که باید تا ساعت ۹ شب در شرکت بمانید و چاییهای ۵ بار دم کشیدهی شرکت را، که فرق چندانی با روغن سوختهی تریلی ندارند، نوش جان کنید تا چشمتان صفحهی مانیتور را ببیند. به این ترتیب مسلماً از کار خودتان خواهید افتاد. پس با لحن خیلی محترمانهای درخواستش را رد کنید و به جایش به او بگویید میتواند انواع ترفندهای فتوشاپی را در گوگل جستجو کند و ظرف ۵ دقیقه یاد بگیرد.
اما از طرف دیگر، زمانهایی را هم خالی کنید تا افرادی که قصد دارند با شما صحبت کنند، بدانند که چه وقت به شما نزدیک بشوند. به این ترتیب، هم آنها مزاحم کارتان هم نمیشوند و هم شما همتیمی باحالی باقی میمانید. راه خوبش این است که با افرادی که مدام وسط کارتان سر میرسند و کاری با شما دارند، جلسهی روزانه بگذارید تا یکجا به مشکلات و نظرات همهی آنها گوش بدهید. به این ترتیب قادر خواهید بود تا در مدت زمان بیشتری روی کارهای مهمتان تمرکز کنید.
این جور کارها اصلا کار نیستند. فقط وقت تلفکُنی هستند، پس تا حد ممکن از انجام دادنشان خودداری کنید.
خیلیهایشان را صرفا میتوانید نادیده بگیرید و لغو کنید. با این حال، بعضیهایشان کارهایی است که سایرین از شما میخواهند انجامشان بدهید، حتی با وجود این که انجام دادن آن کار هیچ نفعی برای خود شما نخواهد داشت. به اینها هم خیلی مؤدبانه بگویید «نه» و راهتان را کج کنید و بروید. اگر میتوانید توضیح مختصر و مفیدی بهشان بدهید که چرا نمیتوانید فلان کار را انجام بدهید. مثلاً اگر همکارتان میخواهد وقت شما را بگیرد تا وسط کار، بیایید و راجع به خریدن کاسهی توالت فرنگی برای مادرزنش که تازه از بیمارستان مرخص شده، نظر بدهید، با رعایت ادب برایش توضیح بدهید که «اگر الان چشم از مانیتور بردارم سررشتهی کار از دستم در میرود. اگر وقت کردم حتما با کمال میل کمکت میکنم.»
اگر آدمهای دیگر ببینند که شما در اهدافتان جدی هستید و برای خود محدودهای ترسیم کردهاید، حداقل فایدهای که دارد این است که راجع به کارهای «غیرمهمشان» وقت شما را نمیگیرند.
ماتریس آیزنهاور میگوید کارهایتان را به دو دسته تقسیم کنید. ۱. آنهایی که باید رویشان تمرکز کنید و ۲. آنهایی که باید ازشان فرار کنید.
با رعایت این قانون میتوانید کارهای واقعا فوریتان را همزمان با کارهای مهم و هدفهای بلندمدتتان پیش ببرید. بعد از شناسایی نوع کار، از طریق این ۴ استراتژی، جدول زمانبندی خود را بر اساس فوریت یا اهمیت کارها تنظیم کنید.