عرفان یهودی
دربارهی شخصیت لوریا خوشبختانه ویتال با دقت صدها ویژگی شخصی جزئی او را یادداشت کرده است که از مهر و نشان غیرقابل تردید اعتبار و سندیت برخوردارند. (1) به طور کلی شخصیت لوریا بسیار روشنتر از شخصیت کوردوورو آشکار میشود. گرچه اندکی پس از مرگش، به یک شخصیت افسانهای تبدیل شده بود، ولی به اندازه کافی اطلاعات زندگی نامهای اصیل وجود دارد که سیمای واقعی این انسان را به ما نشان میدهد. اولاً و قبل از هر چیز او انسانی اهل کشف و شهود بود. در واقع، ما بینش قابل توجهی را دربارهی قدرت و حدود تفکر شهودی مدیون او هستیم. پیچ و خم عالم پنهان عرفان - از آنجایی که آن راهی است که در آثار شاگردانش آشکار میشود - همچون خیابانهای صفد برای او آشنا بود. خود او پیوسته در این عالم اسرارآمیز ساکن بود، و نگاه مکاشفهگر او در تمام چیزهایی که اطراف او وجود داشت حیات فراوان شناختی را مشاهده میکرد؛ او میان حیات زنده و غیر زنده تمایز قائل نمیشد، بلکه تأکید میکرد که ارواح در هر جا حضور دارند و مراوده با آنها امکانپذیر است. او مکاشفههای عجیب و غریب بسیاری داشت، مثلاً زمانی که او غالباً، هنگام قدم زدن با شاگردانش در اطراف صفد، قبور انسانهای پرهیزگار گذشته را به شاگردانش نشان میداده که با ارواح آنها مراوده داشت. از آنجایی که عالم زُهر از نظر او کاملاً واقعی بود، غالباً مدفن انسانهایی را «کشف میکرد» که چیزی جز اشباح ادبی نبودند، که از جلوههای خیالانگیز آن کتاب نشئت میگرفتند. (2)3
در سالهای پس از مرگ لوریا، الهام عرفانی او به طور کلی در صفد به رسمیت شناخته شد، و دقیقاً آن اندیشههایی که خاص او بود، دارایی مشترک مکتب قبالای متأخر شد - البته نه یکباره، بلکه در طی فرآیندی از توسعه و پیشرفت که اندکی پیش از سال 1600 آغاز شد.4
چنان که پس از این خواهیم دید، صورتی که لوریا براساس آن اندیشههای خود را ارائه کرد کاملاً یادآور اسطورههای گنوسی عهد باستان است. البته این شباهت ناخواسته است؛ واقعیت به سادگی این است که ساختار افکار او بسیار شبیه گنوسیهاست. نظریهی کیهانزایی او عمیقاً نمایشی و شورانگیز است، و من به این اعتقاد گرایش دارم که این ویژگی، که در نظام کوردوورو وجود نداشت، تا حدودی موفقیت آن را تبیین میکند. نظریهی کیهانزایی او در مقایسه با کیهانزایی زُهر، که مدعی است تفسیر - براساس الهامات ایلیایی نبی - معتبر و موثق آن است، اصیلتر و دقیقتر است. عارفان قبالای قدیمتر تصوری بسیار سادهتر از فرآیند کیهانشناختی داشتند. به نظر آنها، این فرآیند با عملی آغاز میشود که خداوند در آن نیروی خلاقهاش را از ذات خود به فضای بیرونی پرتاب میکند. هر عمل جدیدی، مرحله دیگری در فرآیند وجود خارجی یافتن است، که مطابق با نظریهی صدور انوافلاطونی، در یک خط مستقیم از بالا به پایین سریان مییابد. کل این فرآیند کاملاً یک طرفه و به همین نسبت ساده است.پینوشتها
1. بسیاری از آنها در سفر اورحوت صدیقیم «کتاب طریقت صادقان» (طبع در گزیدهی تلمود Livorno, 1790) باب تناسخها (فصل 37 به بعد)؛ و یعقوب سِمَح (Jacob Zemah)، سفر ناگیدا و میصوا «کتاب پیشوا و صواب» (1712).
2. مراجعه کنید به فهرست قبور اولیا که در پایان شعر هگیلگولیم «باب تناسخها» داده شده است.
3. Berith Menuhaha
4. Kanah
5. Eleazar Kalir
6. شَعَر هکوانوت «باب نیات» ((1873) f.50d) که آشکارا براساس توسفتای حگیگا (13a) بنا شده است.
7. کتاب نیات (8d): «زیرا که برای آنان راز و رمزی است».
8. Ibid, 50d.
9. Cf. Zion, vol.V, p.125 and 241ff.
10. مقایسه کنید با مقاله مورد اشاره در یادداشت 27.
11. Israel Sarug
12. دربارهی مسئله ساروگ (Sarug) و فعالیتهای او مراجعه کنید به مقالهی من در (Zion, vol.V, p.214-241).
13. Limmude Atsiluth
14. Abraham Cohen Herrera of Florence
15. Marranic
16. پورتادل سیلو اثر هررا (Herrera"s Puerta del Cielo) نه تنها در کتابخانهی سلطنتی در لاهه بلکه همچنین در کتابخانه دانشگاه کلمبیا در نیویورک (X86-H42a) یافت میشود.
17. پورتا کولروم (Porta Coelorum) در خاتمهی جلد اول، بخش دوم Knoee"s Kabbala Denudata از روی چاپ عبری (تلخیص) که در سال 1655 در آمستردام منتشر شد.
18. J. G. Wachter, Der Spinozismus im Judenthumb (!) Oder die vondem Heutigen Judenthmb Und dessen Kabbala Vergoetterte Welt (براساس آثار هرا تدوین شده است (1699)).
19. Sabbatian
20. Naphtali ben Jacab Bacharach
21. Themystical Depth of the King
22. the valley of the king
23. هرودتسکی (Horodezky) در شماری از کتابها و مقالاتش از این دیدگاه، که کاملاً بیاساس است، حمایت کرده است (یادداشت 15 انگلیسی توجه شود).
24. به اعتقاد من شکی نمیتوان داشت که لوریا رسالهای را که یوسف الکاستیل در جاتیوا (نزدیک والنسیا) در سال 1480 در ابتدا نوشته بود، خوانده و از آن استفاده کرده بود. این رساله، برای مثال، از نسخهی خطی آکسفورد (1565) محفوظ مانده است. مأخذ بسیاری از اصطلاحات تخصصی (Termini Technici) لوریا در این رساله است.
25. Tsimtsum
26. Ms. Brit. Museum, 711 f.140b:
«این بیانی است که در کتب قبالا یافتم... خداوند چگونه عالم را آفرید؟ همانطور که انسان قوای نفسانی را متمرکز میکند و نفس را در یک مرکز تمرکز میدهد، تا تواناییاش را در آن نقطه زیاد کند، به همینگونه خداوند نور را در خود فروبرد و منقبض کرد به اندازهی طفح (واحد اندازهگیری) تا اینکه خود و هستی در ظلمت و تاریکی فرو رفت... در آن وضعیت صخرهها فرو پاشید و سنگها پاره پاره شد تا آنکه از آنها طرقی ساخت که شگفتیهای حکمت نام گرفت». این تبیین بر تفسیر ابن نحمان از کلمات آغازین سفر یصیرا تکیه میکند. مراجعه کنید به:
jirjath sefer, vol.IV, p.402 (1930).
27. Cf. Exod, Rabba to Exod, XXV, 10; Lev. Rabba to Levit. XXIII, 24; Pesikta de - Rab kahana ed. Buber 20a; Midrash Shir Ha-Shirim ed. Gruenhut (1899), 15b.
28. Vital, Ets Hayim, ch.I, 1-2; (تابول حفصی (Jerusalem 1904) f.I; Tabul (مقدمهی بابها) ch,l. باه «من و او»)
این تصاویر در برخی از نسخههای خطی تعالیم ویتال بسیار طبیعتگرایانه هستند.
29. infinite beiny
30. emanations
31. contraztion
32. عبارت «به درون خود تنید» نخست توسط ساروگ و نویسندهی کتاب سفر شفع طال «کتاب فیض شبنم» (Hanau, 1618) به کار رفته است.
33. breaking of the vessels
34. خود ویتال به تناظر بین صیمصوم و شویرا که دال بر این تفسیر است، هر چند با نوع دیگری از تناظر، اشاره میکند. مقایسه کنید با (Cf. Ets Hayim, VI, 5, p.54) و اشارهی مبهم در فصل اول کتابش درآمدی بر ابواب. من برای اشاره به کتاب تیشبای که در یادداشت 68 نقل شده، مدیونم.
35. mani fastation
36. بنابراین، ویتال از این عمل آغازین به عنوان انقباض سخن میگوید. این اصل در عصر حییم، ص 71 بیان میشود (همهی نقل قولها از چاپ 1891 گرفته شده است). «دقت کن که در همهی مراحل مذکور هستی قبل از هر وجود و صدوری انقباض و به درون ذات تنیدنی وجود داشته است».
37. Jacob Emden
38. Jacob Emden, رسالهی میطپخت سفاریم «بستهی کتب» (Lembery, 1870), p.82.
39. theory of emanalion
40. به این دلیل بود که یوئل (Joel) در "Die Religions Philosophie des Sohar" کوشید نشان دهد که زُهر نظریهی صدور را تعلیم نمیدهد.
41. divine manifetation
42. مقایسه کنید، با بحث دربارهی معنای صیمصوم در شومر آمونیم «حافظ مؤمنان» اثر یوسف ارگا (Joseph Ergas) (بخش دوم) و یوشر لو او «هادی قلوب» اثر ایمانوئلهای راکای (Emanuel Hay Rikki)، بخش اول.
43. تنها کوشش در این جهت توسطام. تیتلباوم (M. Teitelbaum) در مجموعهی ربی ملادی و پیروان صیمصوم (vol,II, p.37-94 (1913)) انجام گرفته است. نویسندگان دیگری که دربارهی موضوع صیمصوم مطالبی نوشتهاند عبارتند از:
Molitor, Philosophie, der Geschichte, vol.II, p.132-172 (1834); Isaac Misses, Darstellung und Kritische Beleuchtung der Juedischen Geheimlehre, II, p.44-50 (1863).
44. Ms. Jerusalem, دستنوشتهها در قبالا Cf. (p.135).
این متن در (Kirjath Sefer, vol.XIX, p.197-199) منتشر شده است، اصالت آن مورد تردید نیست.
45. Din
46. judgment
47. compassion
48. این موضوع در همهی نوشتههای اولیه دربارهی آموزه صیمصوم مورد تأکید قرار میگیرد.
49. رسالهی باغ انار کوردوورو در فصل مفصل هشتم ذات و هدایت همین روال را میگیرد، و در آنجا او عمدتاً دربارهی معنای دین بحث میکند. زیر مقایسه کنید با فصل 5، ص 4 که در آن کوردوورو این نظریه را بسط میدهد که جهانهای آغازین نه به سبب دین (din) بلکه به علت فقدان آن نابود میشود.
50. mercy
51. قطعهی فوق الذکر که خود لوریا و ابن طابول (Ibn Tabul) آن را نوشتهاند به روشنی این را اثبات میکند. روایت ویتال تا حدی آن را دچار ابهام میسازد.
52. Hithpashtuth
53. Histalkuth
54. عص حییم، ص 57 و به خصوص ص 59. این مفهوم بنیادی در سفر لشم شوو و احلام «کتاب عین الهر، عقیق و یاقوت ارغوانی» (Solomon Eliassov"s Magnum, opu3) به صورت نظام عظیم قبالایی ارائه شده است. جلد سوم هیتپشطوت و هیستلقوت «کلیات قبض و بسط» (اورشلیم، 1924) نامیده میشود.
55. Reshimu
56. به نظر میرسد ویتال برای اینکه از نظریهی رشی مو در جای خاص خود نام نبرده بلکه بعداً به آن اشاره کرده دلیلی داشته است (مثلاً عص حییم، ص 55) لوریا و ابن طابول بر اهمیت آن تأکید میکنند.
57. مقایسه کنید با متن نقل شده در یادداشت 52.
58. Basilides
59. sonship
60. pneuma
61. Book of The Great Logas
62. برای بازیلیدس (Basilides) نگاه کنید به:
Hippolytus, Philosophoumeno, v.VII, p.22; Cf. Mead, Fragments of a Faith Forgotten, third edition, p.261 (1931). for the Coptic gnostic book jeou Cf. Mead p.543.
عرفان یهودی
دربارهی شخصیت لوریا خوشبختانه ویتال با دقت صدها ویژگی شخصی جزئی او را یادداشت کرده است که از مهر و نشان غیرقابل تردید اعتبار و سندیت برخوردارند. (1) به طور کلی شخصیت لوریا بسیار روشنتر از شخصیت کوردوورو آشکار میشود. گرچه اندکی پس از مرگش، به یک شخصیت افسانهای تبدیل شده بود، ولی به اندازه کافی اطلاعات زندگی نامهای اصیل وجود دارد که سیمای واقعی این انسان را به ما نشان میدهد. اولاً و قبل از هر چیز او انسانی اهل کشف و شهود بود. در واقع، ما بینش قابل توجهی را دربارهی قدرت و حدود تفکر شهودی مدیون او هستیم. پیچ و خم عالم پنهان عرفان - از آنجایی که آن راهی است که در آثار شاگردانش آشکار میشود - همچون خیابانهای صفد برای او آشنا بود. خود او پیوسته در این عالم اسرارآمیز ساکن بود، و نگاه مکاشفهگر او در تمام چیزهایی که اطراف او وجود داشت حیات فراوان شناختی را مشاهده میکرد؛ او میان حیات زنده و غیر زنده تمایز قائل نمیشد، بلکه تأکید میکرد که ارواح در هر جا حضور دارند و مراوده با آنها امکانپذیر است. او مکاشفههای عجیب و غریب بسیاری داشت، مثلاً زمانی که او غالباً، هنگام قدم زدن با شاگردانش در اطراف صفد، قبور انسانهای پرهیزگار گذشته را به شاگردانش نشان میداده که با ارواح آنها مراوده داشت. از آنجایی که عالم زُهر از نظر او کاملاً واقعی بود، غالباً مدفن انسانهایی را «کشف میکرد» که چیزی جز اشباح ادبی نبودند، که از جلوههای خیالانگیز آن کتاب نشئت میگرفتند. (2)3
در سالهای پس از مرگ لوریا، الهام عرفانی او به طور کلی در صفد به رسمیت شناخته شد، و دقیقاً آن اندیشههایی که خاص او بود، دارایی مشترک مکتب قبالای متأخر شد - البته نه یکباره، بلکه در طی فرآیندی از توسعه و پیشرفت که اندکی پیش از سال 1600 آغاز شد.4
چنان که پس از این خواهیم دید، صورتی که لوریا براساس آن اندیشههای خود را ارائه کرد کاملاً یادآور اسطورههای گنوسی عهد باستان است. البته این شباهت ناخواسته است؛ واقعیت به سادگی این است که ساختار افکار او بسیار شبیه گنوسیهاست. نظریهی کیهانزایی او عمیقاً نمایشی و شورانگیز است، و من به این اعتقاد گرایش دارم که این ویژگی، که در نظام کوردوورو وجود نداشت، تا حدودی موفقیت آن را تبیین میکند. نظریهی کیهانزایی او در مقایسه با کیهانزایی زُهر، که مدعی است تفسیر - براساس الهامات ایلیایی نبی - معتبر و موثق آن است، اصیلتر و دقیقتر است. عارفان قبالای قدیمتر تصوری بسیار سادهتر از فرآیند کیهانشناختی داشتند. به نظر آنها، این فرآیند با عملی آغاز میشود که خداوند در آن نیروی خلاقهاش را از ذات خود به فضای بیرونی پرتاب میکند. هر عمل جدیدی، مرحله دیگری در فرآیند وجود خارجی یافتن است، که مطابق با نظریهی صدور انوافلاطونی، در یک خط مستقیم از بالا به پایین سریان مییابد. کل این فرآیند کاملاً یک طرفه و به همین نسبت ساده است.پینوشتها
1. بسیاری از آنها در سفر اورحوت صدیقیم «کتاب طریقت صادقان» (طبع در گزیدهی تلمود Livorno, 1790) باب تناسخها (فصل 37 به بعد)؛ و یعقوب سِمَح (Jacob Zemah)، سفر ناگیدا و میصوا «کتاب پیشوا و صواب» (1712).
2. مراجعه کنید به فهرست قبور اولیا که در پایان شعر هگیلگولیم «باب تناسخها» داده شده است.
3. Berith Menuhaha
4. Kanah
5. Eleazar Kalir
6. شَعَر هکوانوت «باب نیات» ((1873) f.50d) که آشکارا براساس توسفتای حگیگا (13a) بنا شده است.
7. کتاب نیات (8d): «زیرا که برای آنان راز و رمزی است».
8. Ibid, 50d.
9. Cf. Zion, vol.V, p.125 and 241ff.
10. مقایسه کنید با مقاله مورد اشاره در یادداشت 27.
11. Israel Sarug
12. دربارهی مسئله ساروگ (Sarug) و فعالیتهای او مراجعه کنید به مقالهی من در (Zion, vol.V, p.214-241).
13. Limmude Atsiluth
14. Abraham Cohen Herrera of Florence
15. Marranic
16. پورتادل سیلو اثر هررا (Herrera"s Puerta del Cielo) نه تنها در کتابخانهی سلطنتی در لاهه بلکه همچنین در کتابخانه دانشگاه کلمبیا در نیویورک (X86-H42a) یافت میشود.
17. پورتا کولروم (Porta Coelorum) در خاتمهی جلد اول، بخش دوم Knoee"s Kabbala Denudata از روی چاپ عبری (تلخیص) که در سال 1655 در آمستردام منتشر شد.
18. J. G. Wachter, Der Spinozismus im Judenthumb (!) Oder die vondem Heutigen Judenthmb Und dessen Kabbala Vergoetterte Welt (براساس آثار هرا تدوین شده است (1699)).
19. Sabbatian
20. Naphtali ben Jacab Bacharach
21. Themystical Depth of the King
22. the valley of the king
23. هرودتسکی (Horodezky) در شماری از کتابها و مقالاتش از این دیدگاه، که کاملاً بیاساس است، حمایت کرده است (یادداشت 15 انگلیسی توجه شود).
24. به اعتقاد من شکی نمیتوان داشت که لوریا رسالهای را که یوسف الکاستیل در جاتیوا (نزدیک والنسیا) در سال 1480 در ابتدا نوشته بود، خوانده و از آن استفاده کرده بود. این رساله، برای مثال، از نسخهی خطی آکسفورد (1565) محفوظ مانده است. مأخذ بسیاری از اصطلاحات تخصصی (Termini Technici) لوریا در این رساله است.
25. Tsimtsum
26. Ms. Brit. Museum, 711 f.140b:
«این بیانی است که در کتب قبالا یافتم... خداوند چگونه عالم را آفرید؟ همانطور که انسان قوای نفسانی را متمرکز میکند و نفس را در یک مرکز تمرکز میدهد، تا تواناییاش را در آن نقطه زیاد کند، به همینگونه خداوند نور را در خود فروبرد و منقبض کرد به اندازهی طفح (واحد اندازهگیری) تا اینکه خود و هستی در ظلمت و تاریکی فرو رفت... در آن وضعیت صخرهها فرو پاشید و سنگها پاره پاره شد تا آنکه از آنها طرقی ساخت که شگفتیهای حکمت نام گرفت». این تبیین بر تفسیر ابن نحمان از کلمات آغازین سفر یصیرا تکیه میکند. مراجعه کنید به:
jirjath sefer, vol.IV, p.402 (1930).
27. Cf. Exod, Rabba to Exod, XXV, 10; Lev. Rabba to Levit. XXIII, 24; Pesikta de - Rab kahana ed. Buber 20a; Midrash Shir Ha-Shirim ed. Gruenhut (1899), 15b.
28. Vital, Ets Hayim, ch.I, 1-2; (تابول حفصی (Jerusalem 1904) f.I; Tabul (مقدمهی بابها) ch,l. باه «من و او»)
این تصاویر در برخی از نسخههای خطی تعالیم ویتال بسیار طبیعتگرایانه هستند.
29. infinite beiny
30. emanations
31. contraztion
32. عبارت «به درون خود تنید» نخست توسط ساروگ و نویسندهی کتاب سفر شفع طال «کتاب فیض شبنم» (Hanau, 1618) به کار رفته است.
33. breaking of the vessels
34. خود ویتال به تناظر بین صیمصوم و شویرا که دال بر این تفسیر است، هر چند با نوع دیگری از تناظر، اشاره میکند. مقایسه کنید با (Cf. Ets Hayim, VI, 5, p.54) و اشارهی مبهم در فصل اول کتابش درآمدی بر ابواب. من برای اشاره به کتاب تیشبای که در یادداشت 68 نقل شده، مدیونم.
35. mani fastation
36. بنابراین، ویتال از این عمل آغازین به عنوان انقباض سخن میگوید. این اصل در عصر حییم، ص 71 بیان میشود (همهی نقل قولها از چاپ 1891 گرفته شده است). «دقت کن که در همهی مراحل مذکور هستی قبل از هر وجود و صدوری انقباض و به درون ذات تنیدنی وجود داشته است».
37. Jacob Emden
38. Jacob Emden, رسالهی میطپخت سفاریم «بستهی کتب» (Lembery, 1870), p.82.
39. theory of emanalion
40. به این دلیل بود که یوئل (Joel) در "Die Religions Philosophie des Sohar" کوشید نشان دهد که زُهر نظریهی صدور را تعلیم نمیدهد.
41. divine manifetation
42. مقایسه کنید، با بحث دربارهی معنای صیمصوم در شومر آمونیم «حافظ مؤمنان» اثر یوسف ارگا (Joseph Ergas) (بخش دوم) و یوشر لو او «هادی قلوب» اثر ایمانوئلهای راکای (Emanuel Hay Rikki)، بخش اول.
43. تنها کوشش در این جهت توسطام. تیتلباوم (M. Teitelbaum) در مجموعهی ربی ملادی و پیروان صیمصوم (vol,II, p.37-94 (1913)) انجام گرفته است. نویسندگان دیگری که دربارهی موضوع صیمصوم مطالبی نوشتهاند عبارتند از:
Molitor, Philosophie, der Geschichte, vol.II, p.132-172 (1834); Isaac Misses, Darstellung und Kritische Beleuchtung der Juedischen Geheimlehre, II, p.44-50 (1863).
44. Ms. Jerusalem, دستنوشتهها در قبالا Cf. (p.135).
این متن در (Kirjath Sefer, vol.XIX, p.197-199) منتشر شده است، اصالت آن مورد تردید نیست.
45. Din
46. judgment
47. compassion
48. این موضوع در همهی نوشتههای اولیه دربارهی آموزه صیمصوم مورد تأکید قرار میگیرد.
49. رسالهی باغ انار کوردوورو در فصل مفصل هشتم ذات و هدایت همین روال را میگیرد، و در آنجا او عمدتاً دربارهی معنای دین بحث میکند. زیر مقایسه کنید با فصل 5، ص 4 که در آن کوردوورو این نظریه را بسط میدهد که جهانهای آغازین نه به سبب دین (din) بلکه به علت فقدان آن نابود میشود.
50. mercy
51. قطعهی فوق الذکر که خود لوریا و ابن طابول (Ibn Tabul) آن را نوشتهاند به روشنی این را اثبات میکند. روایت ویتال تا حدی آن را دچار ابهام میسازد.
52. Hithpashtuth
53. Histalkuth
54. عص حییم، ص 57 و به خصوص ص 59. این مفهوم بنیادی در سفر لشم شوو و احلام «کتاب عین الهر، عقیق و یاقوت ارغوانی» (Solomon Eliassov"s Magnum, opu3) به صورت نظام عظیم قبالایی ارائه شده است. جلد سوم هیتپشطوت و هیستلقوت «کلیات قبض و بسط» (اورشلیم، 1924) نامیده میشود.
55. Reshimu
56. به نظر میرسد ویتال برای اینکه از نظریهی رشی مو در جای خاص خود نام نبرده بلکه بعداً به آن اشاره کرده دلیلی داشته است (مثلاً عص حییم، ص 55) لوریا و ابن طابول بر اهمیت آن تأکید میکنند.
57. مقایسه کنید با متن نقل شده در یادداشت 52.
58. Basilides
59. sonship
60. pneuma
61. Book of The Great Logas
62. برای بازیلیدس (Basilides) نگاه کنید به:
Hippolytus, Philosophoumeno, v.VII, p.22; Cf. Mead, Fragments of a Faith Forgotten, third edition, p.261 (1931). for the Coptic gnostic book jeou Cf. Mead p.543.