عرفان یهودی
1
مکتب قبالا پس از تبعید از اسپانیا، دستخوش تغییر و تحولی کامل شد. فاجعهای به این وسعت، که یکی از شاخههای اصلی قوم یهود را ریشه کن کرد، به هیچوجه نمیتوانست بدون تأثیر گذاشتن بر هر حوزهای از زندگی و احساس یهودی اتفاق بیفتد. در آشوب مادی و معنوی عظیم آن بحران، جنبش قبالا مدعایش را مبنی بر داشتن نفوذ و سیطرهی معنوی در یهودیت اثبات نمود. این واقعیت فوراً در تغییر و تحول آن از آموزهای باطنی به تعلیمی عامپسند آشکار شد.2
مهمترین دوره در تاریخ قبالای قدیم با شهر اسپانیایی کوچک گرونا واقع در ایالت کاتولونیا پیوند دارد، که در آنجا یک گروه کاملی از عرفا در نیمهی اول قرن سیزدهم فعال بودند؛ این گروه همچنین اولین گروهی بود که موفق شد محافل با نفوذ یهودیان اسپانیا را با تفکر قبالایی آشنا کند. عمدتاً این میراث معنوی آنها بود که در زُهر مورد توجه قرار گرفتند به همین ترتیب، شهر کوچک صفد، واقع در ولایت جلیل علیا، (48) حدود چهل سال پس از تبعید از اسپانیا به مرکز جنبش جدید قبالایی تبدیل شد. در آنجا تعالیم خاص آن برای اولین بار تدوین شد، و از آنجا پیشرفت پیروزمندانهی خود را در سرتاسر عالم یهودی آغاز کردند.پینوشتها
1. Marrano
2. esotercs
3. مارانوپدرو دلاکاپالریای (Marrano Pedro de La Caballeria) در (Zelus Chrish Venice (1592), f.34) روایت میکند که زهر در کاستیل تنها در دست افراد اندکی از یهودیان یافت میشد، apud peculiares Judaeos. این روایت در سال 1450 نوشته شد.
4. Raya Mehemna
5. Peliah
6. بنگرید به ص 177، 207-208، 230.
7. redemption
8. theogony
9. eosmoyony
10. کتاب تحصیل فهم «سِفر قینا بینا» (prague, 1610) f.7a نویسندهی کتاب پلیا این متن را نوشته است.
11. محاسبات آخرالزمان مبتنی بر آیهی (ایوب 37: 7) «ستارگان صبح را با هم آفرید» است. ارزش عددی واژهی باران معادل 1490 و 1492 تعبیر میشود. مقایسه کنید با
(Zunz, Gesammelte Schriften, vol.III, p. 228).
در نسخهی (Ms. Vatican 171 f.96b) بیان میشود که در سال 1492 تحول جهانی روی میدهد: «بازآفرینی جهان».
12. Isaac Abrarbanel
13. این مفهوم در کتاب مشرا قطرین «خیمهی قطرین» ابراهام هلوی (قسطنطنیه، 1510) و نوشتههای دیگر از این دست، به ویژه در نسخهی دستنویس رسالهی سوم کف هقطورت که عبارت «در صورت خداوند مرا با رستگاری اجابت فرمود» را اشاره به سال 1492 تفسیر میکند، بسط مییابد.
14. مقایسه کنید با مقالات من در:
KirJath Sefer, vol.II (1925), p.101-141, 269-273; vol.VII (1930), p.149-165, 440-456.
15. The communit
16. Safed
17. Sabbatio
18. Sefer Ha-Meshiv
19. Kaf Ha-Ketoreth
20. دربارهی کتاب سفر هَ مشیو «کتاب پاسخگو»، من اطلاعات نسبتاً مفصلی در دستنوشتهها در قبالا، ص 85-86 ارائه کردهام، که اثری حجیم است. کتاب پیمانهی بخور در چندین دستنوشته محفوظ مانده است. من از از نسخهی کتابخانه ملی پاریس (Paris, Biblioth, Nationale 845) استفاده کردهام. عرفای صفد این کتاب را میشناختند؛ ویتال در کتاب منتشر نشدهی خود دربارهی جادو (Ms. MusaJ Off, f.69a). عبارات برگرفته از نوشتههای دیگر توسط همین نویسنده در نسخهی (Schocken Library) در اورشلیم یافت میشود.
21. کتاب پیمانهی بخور دربارهی مزامیر، باب 29.
22. در همان، «شمشیر تیزی در دست بنیاسرائیل برای قتل دشمنان و شیاطین و هر قدرت بیگانه».
23. Ibid, p.54b.
کتابهای آنان به «سمائل و آمون از شهری جدید به مصر» تعلق دارند و آنان همان تطویل دهندگان تبعید هستند. این اندیشهها از طریق نوشتههای جدلی یوسف جابز (Joseph Jaabez) دربارهی علل فاجعهی 1492 برای ما آشنا هستند.
24. subject eretzisrael
25. object
26. rebirth
27. reincarnation
28. repentance
29. Midrash Ha. Neelam in Zohar Hasash (1885), p.23d:
«به جان تو! اگر بزرگان جامعه توبه کنند، به اعتبار آنان همهی تبعیدشدگان در سرزمین مقدس باز خواهند گشت و تبعید پایان مییابد».
30. پیشتر نویسنده کتاب اعماق شاهی p.418d (1648) این گفته زهری را در اشاره به صفد تفسیر میکرد.
31. نقل قول ابراهام آزرولای (Abraham Azulai) در پیشگفتار خود بر تفسیر زهر در کتاب اُرهَحما «نور آفتاب» (Jerusalem, 1876) بسیار جالب است. او میگوید: «نوشتهای یافتم که حکمی از عالم بالا در آن بیان شده بود که به عموم افراد حکمت نیاموزید، که تا پایان سال 5250 عبری (حدود 1490 میلادی) این حکم پابرجا بود. از آن زمان به بعد، با فرا رسیدن دوران جدید، حکم مذکور فسخ شد و تعلیم کتاب زوهر بر همگان مجاز شد. و از سال 5300 عبری (حدود 1540 میلادی) بهتر آن است که همه از کوچک و بزرگ، پیر و برنا به فراگیری آن بپردازند... که به اعتبار این مطلب و نه چیز دیگر، مسیحا به پادشاهی خواهد رسید».
32. Moses Hayim Luzzatto
33. Path of The Upright
34. Mesilath Yasharim
35. Tomer Deborah
36. Moses Cordovero
37. Reshith Hokhmah
38. Elijoh de Vida
39. Sefer Haredim
40. Eliezer Azikri
41. Shaare Kedushah
42. Hayim Vital
43. Shne luhath Ha-Berith
44. Isaiah Horovitz
45. Kav Ha-Yashar
46. Zevi Koidanover
47. ازقیری (Azikri) املای درست نامی است که معمولاً به اشتباه A Zkari نوشته میشود، بر طبق نسخهی دستنویسی که در آن زمان در فلسطین نوشته شده است، مثلاً دستخط یادداشتهای احوال ویتال (Ms. Toaffin Leyhorn).
48. upper Galilee
49. نحوهی ارائه س. ا. هرودندسکی (S. A. Horodezky از این موضوع بسیار نادرست است، مقایسه کنید با: رسالهی اصول قبالا از موسی کردوورو (1924) و اصول اسحاق لوریا در سالنامهی (Keneseth, vol.III (1938) p.378-415).
1508, Schechter, Studies in Judaism Second Series, p.236-262 (1908).
50. Graetz & Geiger
51. Ibid, p.258. Cf. Stein Schneider, s remarks in H. B.m vol.VIII, p.147.
او نوشتههای لوریانی را «کاملاً درکناپذیر» مییابد.
52. Plutarch
53. Evelyn Underhill
54. کوردوورو در شیعور قوما ((1838), §93) و در پایان فصل 5، اُرنعراو «نور مغرب» به تجربهی خود در طی تأمل و مراقبهاش اشاره میکند. رساله سفر گیروشین «کتاب متارکه» (1601) مبتنی بر روش عرفانی خاص است که خود او و استادش سلیمان القابض (Solomon Alkabez) ابداع کردهاند. مقایسه کنید با:
Kirjath Sefer, vol.I, p.164 (1924); vol.XVIII, p.408 (1942).
55. monotheistic
56. panthaistic
57. Spinoza
58. Malebranch
59. قادر بزرگ ((1881), f.24b): «خدا همهی ممکنات را فراگرفته است ولی هیچ کدام از ممکنات خدا نیستند». شاید جالب باشد اشاره کنیم که فیلسوف آلمانی ف. و. شلینگ (F. W. Schelling) دقیقاً همین عبارت را برای تعریف شیوهی نگرش اسپینوزا نسبت به مسئله «وحدت وجود» (Pantheism) به کار برد. مقایسه کنید با:
Schellings Muenchener Vorlesungen Zur Geschichte der neueren Philosophie, ed. A. Drews (1902), p.44.
و دربارهی مسئله «وحدت وجود» کردوورو بنگرید به:
(MGMJ vol.75 (1931), p.452 ff, 76 (1932), p.167-170).
60. شیعور قوما ((1883), §40, p.98).
61. Bona-Ventura
62. Thomas Aquinas
63. دربارهی آثار کوردوورو مقایسه کنید با: EJ, vol.V, col.663-664.
64. Zaddik
65. مقایسه کنید با توصیههای اخلاقی که توسط شختر همان مأخذ ص 292-294.
66. Shlomel Drensnitz
67. Strassnitz
68. Moravia
69. شیوحهها اری «فضایل اسحاق لوریا اشکنازی» نخست در مجموعه اسرارا لحکم بازل (Basle 1629) منتشر شد. مقایسه کنید با شختر، ص 323. نامهی دیگر شلومل (Shlomel) اخیراً توسط اس. آسف تحت عنوان قوبس عل یاد «مجموعهی دستنوشتههای سری جدید (vol.III, p.121-133) چاپ شده است.
70. اسرار الحکم (37b)، گزیدهی تلمود ((Livorno, 1790), 33c).
71. Kithve Ha-Ari
72. The Writings of The Sacred Lion
73. Sifra di-Tseniuta
74. به عنوان مثال ابوابی از گفتههای ربی شیمون بریوحای در ویتال (Jerusalem, 1898) f.22a-30c منتشر شد. اعتبار این تفسیر را به طور قطع میتوان اثبات کرد؛ مقایسه کنید با مقالهی من دربارهی نوشتههای اصیل لوریا در:
Kirjath Sefer, vol.XIX, p.184-199 (1943).
75. Eight Gates (Shemonah Shearim)
76. Ets Hayim
77. هشت دروازه نخستین بار بین سالهای 1898 و 1850 منتشر شد. این آثار شامل روایتی است که فرزند دیتال، سموئیل آنها را گردآوری و تصحیح کرد، روایتی دیگر از نوشتههای دیتال توسط مئیر پاپرز (Meir Poppers) فراهم شده است که بهترین تصمیم بخش از آن (عص حییم «شجرهی حیات») در وارساو (Warsaw)، سال 1891 منتشر شد. نقل قولهای عص حییم (Ets Hayim) بر طبق این چاپ داده شدهاند. بخشهای دیگر این کتاب عناوین جداگانهای دارند: «کتاب تناسخها، اثمار شجرهی حیات، باب توحید، کتاب گزیدهی تورات».
78. Rabbi Joseph Ibn Tabul
79. دربارهی یوسف بن طابول مراجعه کنید به مقالهی من دربارهی شاگردان لوریا در:
Zion, vol.V, p.133-160, especially, p.148 ff.
80. کتاب طابول تحت عنوان سفر حفصی باه «کتاب من به او (خدا)» در ابتدای سیمحت کوهن «شادی کاهن» توسط مسعود هکوهن الحداد (اورشلیم، 1921) منتشر شد.
عرفان یهودی
دربارهی شخصیت لوریا خوشبختانه ویتال با دقت صدها ویژگی شخصی جزئی او را یادداشت کرده است که از مهر و نشان غیرقابل تردید اعتبار و سندیت برخوردارند. (1) به طور کلی شخصیت لوریا بسیار روشنتر از شخصیت کوردوورو آشکار میشود. گرچه اندکی پس از مرگش، به یک شخصیت افسانهای تبدیل شده بود، ولی به اندازه کافی اطلاعات زندگی نامهای اصیل وجود دارد که سیمای واقعی این انسان را به ما نشان میدهد. اولاً و قبل از هر چیز او انسانی اهل کشف و شهود بود. در واقع، ما بینش قابل توجهی را دربارهی قدرت و حدود تفکر شهودی مدیون او هستیم. پیچ و خم عالم پنهان عرفان - از آنجایی که آن راهی است که در آثار شاگردانش آشکار میشود - همچون خیابانهای صفد برای او آشنا بود. خود او پیوسته در این عالم اسرارآمیز ساکن بود، و نگاه مکاشفهگر او در تمام چیزهایی که اطراف او وجود داشت حیات فراوان شناختی را مشاهده میکرد؛ او میان حیات زنده و غیر زنده تمایز قائل نمیشد، بلکه تأکید میکرد که ارواح در هر جا حضور دارند و مراوده با آنها امکانپذیر است. او مکاشفههای عجیب و غریب بسیاری داشت، مثلاً زمانی که او غالباً، هنگام قدم زدن با شاگردانش در اطراف صفد، قبور انسانهای پرهیزگار گذشته را به شاگردانش نشان میداده که با ارواح آنها مراوده داشت. از آنجایی که عالم زُهر از نظر او کاملاً واقعی بود، غالباً مدفن انسانهایی را «کشف میکرد» که چیزی جز اشباح ادبی نبودند، که از جلوههای خیالانگیز آن کتاب نشئت میگرفتند. (2)3
در سالهای پس از مرگ لوریا، الهام عرفانی او به طور کلی در صفد به رسمیت شناخته شد، و دقیقاً آن اندیشههایی که خاص او بود، دارایی مشترک مکتب قبالای متأخر شد - البته نه یکباره، بلکه در طی فرآیندی از توسعه و پیشرفت که اندکی پیش از سال 1600 آغاز شد.4
چنان که پس از این خواهیم دید، صورتی که لوریا براساس آن اندیشههای خود را ارائه کرد کاملاً یادآور اسطورههای گنوسی عهد باستان است. البته این شباهت ناخواسته است؛ واقعیت به سادگی این است که ساختار افکار او بسیار شبیه گنوسیهاست. نظریهی کیهانزایی او عمیقاً نمایشی و شورانگیز است، و من به این اعتقاد گرایش دارم که این ویژگی، که در نظام کوردوورو وجود نداشت، تا حدودی موفقیت آن را تبیین میکند. نظریهی کیهانزایی او در مقایسه با کیهانزایی زُهر، که مدعی است تفسیر - براساس الهامات ایلیایی نبی - معتبر و موثق آن است، اصیلتر و دقیقتر است. عارفان قبالای قدیمتر تصوری بسیار سادهتر از فرآیند کیهانشناختی داشتند. به نظر آنها، این فرآیند با عملی آغاز میشود که خداوند در آن نیروی خلاقهاش را از ذات خود به فضای بیرونی پرتاب میکند. هر عمل جدیدی، مرحله دیگری در فرآیند وجود خارجی یافتن است، که مطابق با نظریهی صدور انوافلاطونی، در یک خط مستقیم از بالا به پایین سریان مییابد. کل این فرآیند کاملاً یک طرفه و به همین نسبت ساده است.پینوشتها
1. بسیاری از آنها در سفر اورحوت صدیقیم «کتاب طریقت صادقان» (طبع در گزیدهی تلمود Livorno, 1790) باب تناسخها (فصل 37 به بعد)؛ و یعقوب سِمَح (Jacob Zemah)، سفر ناگیدا و میصوا «کتاب پیشوا و صواب» (1712).
2. مراجعه کنید به فهرست قبور اولیا که در پایان شعر هگیلگولیم «باب تناسخها» داده شده است.
3. Berith Menuhaha
4. Kanah
5. Eleazar Kalir
6. شَعَر هکوانوت «باب نیات» ((1873) f.50d) که آشکارا براساس توسفتای حگیگا (13a) بنا شده است.
7. کتاب نیات (8d): «زیرا که برای آنان راز و رمزی است».
8. Ibid, 50d.
9. Cf. Zion, vol.V, p.125 and 241ff.
10. مقایسه کنید با مقاله مورد اشاره در یادداشت 27.
11. Israel Sarug
12. دربارهی مسئله ساروگ (Sarug) و فعالیتهای او مراجعه کنید به مقالهی من در (Zion, vol.V, p.214-241).
13. Limmude Atsiluth
14. Abraham Cohen Herrera of Florence
15. Marranic
16. پورتادل سیلو اثر هررا (Herrera"s Puerta del Cielo) نه تنها در کتابخانهی سلطنتی در لاهه بلکه همچنین در کتابخانه دانشگاه کلمبیا در نیویورک (X86-H42a) یافت میشود.
17. پورتا کولروم (Porta Coelorum) در خاتمهی جلد اول، بخش دوم Knoee"s Kabbala Denudata از روی چاپ عبری (تلخیص) که در سال 1655 در آمستردام منتشر شد.
18. J. G. Wachter, Der Spinozismus im Judenthumb (!) Oder die vondem Heutigen Judenthmb Und dessen Kabbala Vergoetterte Welt (براساس آثار هرا تدوین شده است (1699)).
19. Sabbatian
20. Naphtali ben Jacab Bacharach
21. Themystical Depth of the King
22. the valley of the king
23. هرودتسکی (Horodezky) در شماری از کتابها و مقالاتش از این دیدگاه، که کاملاً بیاساس است، حمایت کرده است (یادداشت 15 انگلیسی توجه شود).
24. به اعتقاد من شکی نمیتوان داشت که لوریا رسالهای را که یوسف الکاستیل در جاتیوا (نزدیک والنسیا) در سال 1480 در ابتدا نوشته بود، خوانده و از آن استفاده کرده بود. این رساله، برای مثال، از نسخهی خطی آکسفورد (1565) محفوظ مانده است. مأخذ بسیاری از اصطلاحات تخصصی (Termini Technici) لوریا در این رساله است.
25. Tsimtsum
26. Ms. Brit. Museum, 711 f.140b:
«این بیانی است که در کتب قبالا یافتم... خداوند چگونه عالم را آفرید؟ همانطور که انسان قوای نفسانی را متمرکز میکند و نفس را در یک مرکز تمرکز میدهد، تا تواناییاش را در آن نقطه زیاد کند، به همینگونه خداوند نور را در خود فروبرد و منقبض کرد به اندازهی طفح (واحد اندازهگیری) تا اینکه خود و هستی در ظلمت و تاریکی فرو رفت... در آن وضعیت صخرهها فرو پاشید و سنگها پاره پاره شد تا آنکه از آنها طرقی ساخت که شگفتیهای حکمت نام گرفت». این تبیین بر تفسیر ابن نحمان از کلمات آغازین سفر یصیرا تکیه میکند. مراجعه کنید به:
jirjath sefer, vol.IV, p.402 (1930).
27. Cf. Exod, Rabba to Exod, XXV, 10; Lev. Rabba to Levit. XXIII, 24; Pesikta de - Rab kahana ed. Buber 20a; Midrash Shir Ha-Shirim ed. Gruenhut (1899), 15b.
28. Vital, Ets Hayim, ch.I, 1-2; (تابول حفصی (Jerusalem 1904) f.I; Tabul (مقدمهی بابها) ch,l. باه «من و او»)
این تصاویر در برخی از نسخههای خطی تعالیم ویتال بسیار طبیعتگرایانه هستند.
29. infinite beiny
30. emanations
31. contraztion
32. عبارت «به درون خود تنید» نخست توسط ساروگ و نویسندهی کتاب سفر شفع طال «کتاب فیض شبنم» (Hanau, 1618) به کار رفته است.
33. breaking of the vessels
34. خود ویتال به تناظر بین صیمصوم و شویرا که دال بر این تفسیر است، هر چند با نوع دیگری از تناظر، اشاره میکند. مقایسه کنید با (Cf. Ets Hayim, VI, 5, p.54) و اشارهی مبهم در فصل اول کتابش درآمدی بر ابواب. من برای اشاره به کتاب تیشبای که در یادداشت 68 نقل شده، مدیونم.
35. mani fastation
36. بنابراین، ویتال از این عمل آغازین به عنوان انقباض سخن میگوید. این اصل در عصر حییم، ص 71 بیان میشود (همهی نقل قولها از چاپ 1891 گرفته شده است). «دقت کن که در همهی مراحل مذکور هستی قبل از هر وجود و صدوری انقباض و به درون ذات تنیدنی وجود داشته است».
37. Jacob Emden
38. Jacob Emden, رسالهی میطپخت سفاریم «بستهی کتب» (Lembery, 1870), p.82.
39. theory of emanalion
40. به این دلیل بود که یوئل (Joel) در "Die Religions Philosophie des Sohar" کوشید نشان دهد که زُهر نظریهی صدور را تعلیم نمیدهد.
41. divine manifetation
42. مقایسه کنید، با بحث دربارهی معنای صیمصوم در شومر آمونیم «حافظ مؤمنان» اثر یوسف ارگا (Joseph Ergas) (بخش دوم) و یوشر لو او «هادی قلوب» اثر ایمانوئلهای راکای (Emanuel Hay Rikki)، بخش اول.
43. تنها کوشش در این جهت توسطام. تیتلباوم (M. Teitelbaum) در مجموعهی ربی ملادی و پیروان صیمصوم (vol,II, p.37-94 (1913)) انجام گرفته است. نویسندگان دیگری که دربارهی موضوع صیمصوم مطالبی نوشتهاند عبارتند از:
Molitor, Philosophie, der Geschichte, vol.II, p.132-172 (1834); Isaac Misses, Darstellung und Kritische Beleuchtung der Juedischen Geheimlehre, II, p.44-50 (1863).
44. Ms. Jerusalem, دستنوشتهها در قبالا Cf. (p.135).
این متن در (Kirjath Sefer, vol.XIX, p.197-199) منتشر شده است، اصالت آن مورد تردید نیست.
45. Din
46. judgment
47. compassion
48. این موضوع در همهی نوشتههای اولیه دربارهی آموزه صیمصوم مورد تأکید قرار میگیرد.
49. رسالهی باغ انار کوردوورو در فصل مفصل هشتم ذات و هدایت همین روال را میگیرد، و در آنجا او عمدتاً دربارهی معنای دین بحث میکند. زیر مقایسه کنید با فصل 5، ص 4 که در آن کوردوورو این نظریه را بسط میدهد که جهانهای آغازین نه به سبب دین (din) بلکه به علت فقدان آن نابود میشود.
50. mercy
51. قطعهی فوق الذکر که خود لوریا و ابن طابول (Ibn Tabul) آن را نوشتهاند به روشنی این را اثبات میکند. روایت ویتال تا حدی آن را دچار ابهام میسازد.
52. Hithpashtuth
53. Histalkuth
54. عص حییم، ص 57 و به خصوص ص 59. این مفهوم بنیادی در سفر لشم شوو و احلام «کتاب عین الهر، عقیق و یاقوت ارغوانی» (Solomon Eliassov"s Magnum, opu3) به صورت نظام عظیم قبالایی ارائه شده است. جلد سوم هیتپشطوت و هیستلقوت «کلیات قبض و بسط» (اورشلیم، 1924) نامیده میشود.
55. Reshimu
56. به نظر میرسد ویتال برای اینکه از نظریهی رشی مو در جای خاص خود نام نبرده بلکه بعداً به آن اشاره کرده دلیلی داشته است (مثلاً عص حییم، ص 55) لوریا و ابن طابول بر اهمیت آن تأکید میکنند.
57. مقایسه کنید با متن نقل شده در یادداشت 52.
58. Basilides
59. sonship
60. pneuma
61. Book of The Great Logas
62. برای بازیلیدس (Basilides) نگاه کنید به:
Hippolytus, Philosophoumeno, v.VII, p.22; Cf. Mead, Fragments of a Faith Forgotten, third edition, p.261 (1931). for the Coptic gnostic book jeou Cf. Mead p.543.
عرفان یهودی
5
به موازات این تصور از فرآیند کیهانی، ما دو مفهوم عرفانی مهم دیگر مییابیم. لوریا آنها را در قالب زبان اسطورهای جسورانه، و شاید گاه و بیگاه تقریباً بسیار جسورانه، بیان کرده است. این دو مفهوم عبارتند از نظریهی شویرت هَ-کلیم، (1) یا «شکستن ظروف»، و نظریهی تیقون، (2) که به معنای تعمیر یا جبران نقص است. تأثیر این دو مفهوم بر روی بسط و توسعهی تفکر قبالایی متأخر به اندازهی تأثیر نظریهی صیمصوم زیاد بوده است.6
بیشک این بخشهای قبالای لوریانی نشانگر بیشترین موفقیتی است که تفکر انسانانگارانهی تاکنون در تاریخ عرفان یهود به دست آورده است. همان اندازه مسلم است که بسیاری از این نمادها منعکس سازندهی تأملات بسیار پیشرفتهی عرفانی است، که تقریباً برای تفکر عقلانی دستنیافتنی است، که نمیتوان انکار کرد که، به طور کلی، این نمادگرایی ساختاری نسبتاً ابتدایی و پیش پا افتاده دارد. این گرایش به تفسیر رفتار و زندگانی انسان به عنوان نمادهایی از حیاتی عمیقتر، و تصور انسان به عنوان عالم صغیر (34) و تصور خدای حیّ به عنوان انسان کبیر، (35) هرگز به طور آشکارتر بیان نشده و به نتایج نهاییاش کشانده نشده است. در مرتبه متناظر با تجلی خدا تحت جنبهی آدم قدمون (انسان نخستین) یعنی پیش از شکستن ظروف، نیروهای عمل کننده هنوز به طور کلی بخشهای یک مجموعهی ارگانیک نیستند، و به همین ترتیب هنوز شکل و هیئت متمایز فردی و مشخص به خود نگرفتهاند. اکنون که این ظروف شکسته شده، نور تازهای از پیشانی آدم قدمون جریان مییابد، و سمت و سویی تازه به عناصر نامنظم میدهد. انوار سفیروت جاری از آدم قدمون در اشکال و هیئتهای جدید نظام داده میشوند، که در هر یک از این آنها آدم قدمون در اشکال مشخص روشنی انعکاس یافته است. هر سفیرهای از یک صفت کلی خدا تبدیل به آن چیزی میشود که عارفان قبالا آن را پرسوف، (36) یعنی «سیمای» خدا، مینامند، که بدین معناست که تمام قوا و استعدادهای نهفته در هر سفیرا اکنون تحت تأثیر یک اصل سازنده قرار گرفته، (37) و اینکه در هر کدام کل شخصیت خدا ظاهر میشود، گرچه همیشه تحت جنبهی چهرهی مشخص و متمایزی است. خدایی که خود را در پایان این فرآیند خود را متجلّی میسازد، نمایانگر چیزهای بسیار زیادتری از اِین - سوف پنهان است؛ او اکنون خدای حیّ دین است، که مکتب قبالا تلاش کرد او را به تصویر بکشد. تمام تلاش مکتب قبالای لوریانی جهت توصیف این فرآیند یزدانشناختی (38) در خدا برحسب وجود انسان نشانگر تلاشی است برای رسیدن به تصورّی جدید از خدای شخصوار، (39) اما تمام آنچه انجام میدهد به شکل جدیدی از اسطورهشناسی گنوسی میانجامد. فایدهای در تلاش برای گریز از این واقعیت نیست؛ لوریا درصدد توصیف این است که چگونه در فرآیند تیقون، یعنی بازگرداندن انوار پراکندهی خدا به جایگاه مناسب و درستشان، جنبههای مختلف که خدا تحت آنها خود را متحلی میسازد، یکی از دیگری به عنوان سیماهای (پرسوفیم (40)) بسیار گوناگون خدا پدیدار میشود؛ مفهوم اینها در این زمان بسیار شخصانگارانه (41) است.7
این مطلب ما را به جنبهی دیگری از نظریه تیقون رهنمون میشود، که برای نظام عرفان عملی نیز اهمیت بیشتری دارد. فرآیندی که خدا در طی آن خودِ را باروار؟؟؟ میکند، به دنیا میآورد و بسط و توسعه میدهد، در خدا به نتیجهی نهاییاش نمیرسد. برخی از بخشهای فرآیند بازگشت، به انسان اختصاص یافتهاند. تمام انواری که توسط نیروهای تاریکی در بند و اسارت هستند با تلاش خودشان آزاد نمیشوند؛ این انسان است که ریزهکاری نهایی را به سیمای الاهی اضافه میکند؛ این اوست که بر تخت جلوس خدا، یعنی پادشاه و آفریدگار اسرارآمیز تمام اشیا، در قلمرو آسمانی خودش به کمال میرسد؛ اوست که سازندهی تمام اشیا را کامل میکند! در برخی از قلمروهای هستی، وجود الاهی و انسانی درهم تنیدهاند. فرآیند درونی و فرامادی تیقون، که به صورت نمادین به عنوان پیدایش تشخص خدا توصیف شده، با فرآیند تاریخ دنیوی متناظر است. فرآیند تاریخی و روح درونیاش، یعنی عمل دینی یهودیان، راه را برای بازگشت نهایی تمام بارقهها و انوار پراکنده و تبعید شده آماده میکند. یهودی که به واسطهی تورات، یعنی انجام فرامین آن، و به واسطهی نیایش رابطهی نزدیک با حیات الاهی دارد، میتواند به این فرآیند سرعت بخشیده یا آن را به تأخیر اندازد. هر عمل انسان با این وظیفهی نهایی که خدا برای مخلوقاتش تعیین کرده ارتباط دارد.پینوشتها
1. Shevirath Ha-Kelim
2. Tikkun
3. فصل 2 تا 8 (ص 29-78) عص حییم شامل جزئیات کامل این فرآیند است.
4. pleroma
5. Adam Kadmon
6. Olam Ha Nekudoth
7. Olam Ha-Tohu
8. عص حییم، ص 9 (شَعَر هکلالیم «باب کلیات») اصطلاحات نقودیم و عقودیم که ویتال به آنها علاقهمند است بر Jeu de mots مبتنی است. مقایسه کنید با (سفر پیدایش 39: 30).
9. مقایسه کنید با متن منتشرشده در: (Zion, vol.V, p.156) و سفر عمق هملخ «کتاب اعماق شاهان» (p.32d (1648)).
10. این فرآیند به تفصیل در عص حییم، فصل نهم توصیف میشود.
11. نگاه کنید به سخنرانی اول، یادداشت 80.
12. Gevurah
13. kings of edom
14. Zohar, III, 128a, 135a/b, 142a/b, 292a/b.
15. Ibid, II, 176b (واژهی آرامی متقلا «وزن»).
16. Idra Kaba
17. Idra Zutta
18. world of Zohu
19. Ets Hayim, IX, 8,p.93; XI, 5, p.103.
20. Tishby
21. cathertic cause
22. من در اینجا براساس تحلیل بسیار جامع نظریهی لوریانی شکسته شدن ظروف و مفهوم شر، که شاگرد من اشعیا تیشبای (Isaiah Tishby) به آن اشاره کرد، اظهار نظر میکنم «کتاب قانون شر و شیطان در قبالای اسحاق لوریا» (Jerusalem, 1942).
23. Kelipot
24. Cf. Ets Hayim, XI, 5, p.103.
از نوشتههای موثق لوریا و (33a)؛ ابو ابی از اقوال ربی شیمعون بریوحای (1898 f.22b)؛ رسالهی مقدمهی بابها (1904 f.35d).
25. Shevirah
26. سفر هلیقوطیم «کتاب گزیدهها» ویتال (Jerusalm 1913 f.21b).
27. به عنوان مثال، این اعتراضی است که موسی حییم لوزاتو در آغاز کتاب سفر حوقر اومقوبال «کتاب محقق و مقبول» خود مطرح میکند.
28. Unde Malum
29. Aeons
30. درآمدی بر طهارت اثر مناحیم عزاریو فانو (Menahem Azariah Fano) که در آغاز اثرش کبوتر توانا (1648) و اعماق شاهان (24b).
31. Ets Hayim, Chapter XVIII, I, p.170.
32. این موضوع به تفصیل در فصل یازدهم و هیجدهم توصیف میشود. ویتال بیان میکند که شکستن بر همهی عوالم تأثیر گذاشت، فصل 39 ف، ص 3.
33. بیشتر فصلهای بین 12 تا 40 عص حییم ویتال دربارهی موضوع تیقون بحث میکنند.
34. micro-cosmos
35. macro-anthropos
36. Parsuf
37. (Ets Hayim, XI, 7, p.107)
بهترین خلاصه را (Ets Hayim, Xl, 7, p. 107) عرضه میکند.
38. theogonic .
39. نقل قول زیر از فیلسوف آلمانی اف. دبلیو. شلینگ (1854 وفات یافت) مانند توصیفی از صیمصوم و معنی و مظهریتش از برای تشخص خداوند است.
"Alles Bewusstsein ist Knozentration, ist Samm- lung. ist Zusammennehmen Seiner Selbest. Diese Verneinende, auf es Selbst Zurueckgehende Kraft eines Wesens ist die Wahre Kraft der PersoenlichKeit in ihm, die Kraft der Selbheit" (Schellings Saemtliche Werke, Abteilung l, Band Vll p. 74).
40. Parsufim
41. personnlistic
42. Valentinus
43. کوردوورو بیش از این در کتاب قادر بزرگ از پنج تصویر به همین معنا سخن میگوید.
44. Idras
45. Arikh Anpin
46. Zohar, III, 128b.
47. Attika Kaddisha
48. Hokhmah
49. Binah
50. Partsufim
51. ایدرازوتا (III, 290ff) از نمادگرایی أب وام (پس از فصل مربوط به عقیق مقدس) سخن میگوید.
52. Zeir Anpin
53. قِصِر اَپَییم «زود خشم» از مثال 17: 14 گرفته شده است. جیکاتیلا دراثرش ابواب النور تفسیر صحیحتری ارائه میکند.
54. Zeir Anpin
55. Rachel
56. Ets Hayim, ch.XVI, XXIX.
57. Baroque
58. اینها مراحل عرفانی خشم زود هستند که عبارتاند از حاملگی، زایمان، شیردهی، کودکی و بلوغ نامیده میشوند.
59. personal god
60. manifostations
61. impersonal substance
62. Deusabsconditus
63. Sabbath
64. باغ سیبهای مقدس زُهر (III, 128b) و در بسیاری قطعات دیگر (براساس تفسیری عرفانی از قطعهی تلمودی Taanith, 29a).
65. دربارهی بسط و تکامل این نظریه مقایسه کنید با مقالهی من: تکامل قانون عوالم (III, p.33-66; Tarbiz, II p.415-442) کوردورو بر اهمیت آن تأکید کرده است. بنگرید به باغ انار، فصل 16.
66. Astiluth
67. Beroh
68. Yetsirah
69. Asiyah
70. True of Life
71. Ets Hayim, ch.XL ff.
72. Haarah
73. عص حییم، فصل 46، ص 1-2 و در بسیاری مواضع دیگر. مقایسه کنید با:
Molitor, Philosophie der Geschichte, vol.I (2nd edition 1827), p.482.
خود لوریا (در اثر خود ابوابی پرامون گفتههای ربی شیمعون بریوحای و اثرش کتاب حجب f.23d) به طور بیپرده دیدگاهی کاملاً توحیدی را بیان میکند که به نظر میرسد در تعالیم شفاهی بعدی او مخدوش میشود.
74. هم ابن طابول (Ibn Tabul) و هم ویتال اظهار میکنند که نظریه «حجاب» تنها برای نور باطنی اعتبار دارد، اما نه برای نور محیط که در همهی عوالم در ذات اصلی آنها رسوخ دارد و آنها را در خود میپوشاند. ویتال در رسالهی عامپسندتر خود دربارهی اخلاق به نام سفر شعره قدوشا «کتاب ابواب قدسی» از روی عمد اصطلاحی کاملاً توحیدی را به کار میبرد.
75. godhaad
76. بنگرید به کلیاتی در باب آغاز خلقت (1893) و رسالهی محقق و مقبول (ed. Freystadt, p.15-18 (1840)).
77. امانوئلهای رایکی (Emanuel Hai Rikki) در رسالهی هادی قلوب این نظر را اتخاذ میکند.
78. Ets Hayim, ch.XXXIX, I (vol.II, p.130).
79. redemption
80. پری عص حییم یا اثمار «شجره حیات» (I, I (Dubrowno) p.5a).
81. Galuth
82. Kawwanah
83. Ets Hayim, ch.XXXVI.
84. مقایسه کنید با قطعهی منقول در یادداشت 91 [متن انگلیسی]. دربارهی گناه آدم، همچنین مقایسه کنید با قطعات طولانی در کتاب گزیدهها ((1913) f.56b) و کتاب تفسیری بر گناه اولیهی آدم در مجموعهی باب آیات (f.1d-4b).
85. ابو ابی پیرامون گفتههای ربی شمعون بریوحای ((1898) f.37c/d).
86. Cf. Sefer Ha-Gilgum, ch.1-3; ابو ابی پیرامون گفتههای ربی شمعون بریوحای loc. cit.
87. «به نام خدای واحد مقدس متبارک و شخینای حضرتش دارای خوف و جلال به واسطهی مقام حروف «ی» و «ه» با حروف «و» و «ه» که توحید کامل است» این عبارت معمولاً در میان محافل متأثر از مکتب قبالای لوریانی خصوصاً به کمک کتاب ابواب صهیون ناتان هانوور (Nathan Han Hover) رواج یافت.
مقایسه کنید با باب صواب اثر ویتال ((1872) f.3b and 4b).
88. مقایسه کنید با مقالهی من:
Der Begriffder Kawwanah in der alten kabbalah in (MGWJ 78 (1934), p.492-518).
89. این نظریهی نیّت است که در کتاب نیّات (ونیز، 1620) رسالهی سفر پری عص حییم «کتاب اثمار شجرهی حیات» (بهترین چاپ آن از دوبرونو، 1804)، و رسالهی باب النیّة (اورشلیم، 1878) بسط مییابد.
90. Ets Hayim, ch,1, 5, p.29.
91. ویتال در یادداشت بسیار جالبی که در مقدمهی اثر معروف سیدورها - اَری سلسلهی ادعیه و مناجات در طریق اسرار (Zolkiew, p.5c/d, 1761) چاپ شده است همهی این موضوعات را شرح و توضیح میدهد.
92. کتاب ادعیهی آنان در سالهای 1916-1911 در اورشلیم چاپ شده است. این کتاب به سیدور یا ادعیهی شالوم شرابی معروف است که دربارهی او باید به ص 328 مراجعه کنید.
93. introspection
94. Devekoth
95. unio mystica
96. Paulus Berger, Cabalismus Judaeo - Christianus detectus, p.118 (1707)
او میگوید که کَوانّا را نزد عارفان قبالا معروف به Sabbatismus ac Silentium Sacrum یافته است. من تاکنون قادر نبودهام، منبع این عبارت را که به نظر میرسد از Knorr"s Kabbala Denudata گرفته شده است، پیگیری کنم.
97. ecstasy
98. همهی اینها و نکات زیر از سفر هگیلگولیم «کتاب تناسخها» ویتال نشئت میگیرد که بهترین و کاملترین چاپ آن در Przemysl, 1875 منتشر گردید. به خصوص مقایسه کنید با فصلهای 1-4 و 6. ترجمهی لاتینی در اثر ذیل موجود است:
Knorr"s Kabbala Denudata vol,II, Pars 2 (1684), p.243-473.
عرفان یهودی
8
نظر و عمل دعا و نیایش عرفانی، بخش باطنی مکتب قبالای لوریانی است، یعنی آن بخش از آن که مختص مقرّبان و برگزیدگان است. با وجود این، به موازات این نظر، اندیشههایی با ویژگی متفاوت مییابیم. مخصوصاً، نظریهی تحقق عملی تیقون، و ترکیب آن نه تنها با دیدگاه فوقالذکر در مورد وظیفهی انسان مؤمن، بلکه همچنین با نظریهی تناسخ، (1) برای هر سه عنصر بیشترین تأثیر را بر محافل گستردهی یهودیان تأمین کرد. لوریا وظیفهی انسان را به شیوهای ساده ولی مؤثر به عنوان بازگشت ساختار معنوی آغازین یا شکل و هیئت کلی او تعریف کرده است. این وظیفهی هر یک از ماست، چرا که هر نفسی واجد قوا و استعدادهای این ظهور معنوی است، ولی به واسطه هبوط آدم، که نفس او در بردارندهی تمام نفوس بود، خوار و تحقیر شده است. (2) از این نفس النفوس، بارقههایی در تمام جهات پراکنده شده و در ماده پراکنده شده است. مسئله گردآوری مجدد آنها، بالا بردن آنها به جایگاه مناسبشان و بازگرداندن ماهیت معنوی انسان در جلال و شکوه آغازین آن است، آنچنان که خدا آبستن آن بود. به نظر لوریا معنای اعمالی که تورات مقرر داشته یا منع کرده چیزی نیست جز اجرای این فرآیند بازگردانی ماهیت معنوی انسان، توسط فرد و در او. ترگوم (3) پیش از این مقایسهای میان 613 اوامر و نواهی تورات و 613 عضو فرضی جسم انسان انجام داده است. (4) اکنون لوریا این تفکر را عرضه میکند که نفس نیز، که نشانگر ظهور آغازین انسان پیش از تبعیدش به درون جسم است، 613 جزء دارد. انسان با اجرای فرامین تورات، ساختار معنوی خویش را باز میگرداند؛ گویی او آن را از درون وجود خود میتراشند. و از آنجا که هر جزء با یک فرمان مطابقت دارد، راه حلّ «وظیفه» مستلزم اجرای کامل تمام این 613 فرمان است.9
اما اجازه بدهید به جایی که بحث خود را شروع کردیم بازگردیم. لوریا و نیز تمام عارفان قبالای دیگر صفد، وظیفهی انسان در این جهان را به نظریهی تناسخ ارواح، (14) یا انتقال نفس ربط دادهاند. این نظریهی چشمگیر در بسط و توسعهی بعدی مکتب صفد بسیار مفصل مورد شرح و بسط قرار گرفته و کتاب سفر ه-گیلگولیم (15) یا «کتاب تناسخها» (16)ی حییم ویتال، که در آن توصیفی نظاممند از نظریهی تناسخ لوریا ارائه کرد، نتیجهی نهایی تحولی طولانی و مهم در تفکر قبالایی است. (17) در اینجا قصد ندارم که این نکته را بیش از این دنبال کنم و تنها اشاره میکنم که میان دیدگاههای مربوط به مکتب قبالای قدیم و جدید در مورد این اندیشه، که گفتم در نظریهی لوریا و ویتال تبیین عالی خود را یافت، تفاوت چشمگیری وجود دارد. در مورد انگیزههایی که قبالای قدیم و جدید را برانگیخت تا نظریهی تناسخ را بپذیرند باید گفت که آنها احتمالاً در آغاز از آن انگیزههای که همواره اعتقاد به آن را ترغیب کردهاند، متفاوت نبود، یعنی تأثیری که به واسطهی رنج و محنتهای کودکان بیگناه، و خرسندی افراد شرور و بدکار بر اذهان حساس به جا میگذاشت، و پدیدههای دیگری که جهت مطابقت با اعتقاد به عدالت الاهی در درون قلمرو طبیعت نیازمند تبیینی طبیعی است. چرا که باید تصدیق کرد که راه حلّ این تناقضات ظاهری براساس مفهوم مجازات الاهی، و به طور کلی امید و آرزوهای معادشناختی، همواره نتوانسته ذهن بسیاری از معتقدان به دین را قانع سازد. تفاوت این است که اکثریت عارفان قبالای قدیمتر تنها در ارتباط با برخی گناهان، بیشتر گناهان جنسی، با استفاده از اصطلاح عبری برای تناسخ، معتقد به گیلگول بودند. چنان که در سخنرانی قبل خاطرنشان کردهام، آنها چیزی از قانون کلی تناسخ نمیدانستند که به عنوان نظام علیّت اخلاقی (18) - یعنی نظامی از علل اخلاقی و معلولهای طبیعی - یا براساس اصطلاح سانسکریت، کرمه، (19) در نظر گرفته شود. متناسب با این تصور بود که کل این نظریه، که در ابتدا به نظر میرسد با مخالفت زیاد مواجه شده است، به عنوان یک راز به ویژه پنهان تلقی میشد و به درون محافل گستردهتر راه نیافت. یک عارف قرن سیزدهم همچون اسحاق ابن لطیف به طور تحقیرآمیزی آن را رد کرد. (20)10
نفوذ قبالای لوریانی، که از حدود سال 1630 به بعد، به صورت چیزی شبیه الاهیات عرفانی (34) یهودیت درآمد، به هیچوجه نمیتواند مبالغهآمیز باشد. قبالای لوریانی نظریهای را از یهودیت تعلیم میداد که حتی در رایجترین جنبههایش از هیچ چیز از وضع غمانگیز مسیحایی آن چشمپوشی نمیکرد. نظریهی تیقون هر یهودی را به مقام یک قهرمان در فرآیند عظیم بازگردانی بالا برد، به شیوهای که هرگز پیش از این شنیده نشده بود. به نظر میرسد که خود لوریا معتقد بود که پایان این فرآیند نزدیک است و او «این امید را در سر میپروراند که سال 1575 سال نجات است»، امید و آرزویی که بسیاری از عارفان قبالای دیگر نسل او در آن شریک بودند. (35) به نظر میرسد که چنین نظریاتی دارای این ویژگی باشند که کشش و فشاری که آنها نشان میدهند نیازمند نوعی تسکین و آرامش ناگهانی و هیجانانگیز است. زمانی که نظریهی تیقون به درون آگاهی و شعور عمومی راه یافته بود، روحیهی معادشناختی مقدر بود که رشد کند؛ به هیچوجه نمیتوانست غیر از این باشد. اما حتی پس از اینکه عنصر مسیحاییای عرفان جدید تهدید کرده بود که شعلههای آتش بزرگ مکاشفه را در دل جامعهی یهودیان روشن سازد، اندیشههای نظری بنیادین و نتایج عملیاش تأثیر و نفوذ خود را حفظ کردند.پینوشتها
1. metem Psyzhosis
2. این مفهوم مبتنی است بر تفسیر عرفانی آگادا دربارهی آدم. مقایسه کنید با: میدراش تَنْحوما، باب کی تیسا، بخش 12 و (Exod, Rabba par. 40)
3. Targum
4. 248 عضو بدن و 365 رگ; Cf. Targum Jonathan Ben uziel on Gen, I, 27 and Zohar, I, 170b.
5. Cordovero و سفر تومر دوورا «کتاب نخل دوورا» (Jerusalem, 1928, p.5).
6. Cf. باب آیات, f.3a; کتاب تناسخها, ch.XVIII.
7. Adam Ha-Rashon
8. originalsin
9. کتاب گزیدهها (f.3b).
10. Sefer Ha-Gilgum, ch.I; (ابو ابی پیرامون گفتههای ربی شیمعون بریوحای f.36b ff).
11. Ets Hayim, ch.XXVI, I.
در قطعات دیگر گفته میشود که جسم او از عالم بالاتر یصیرا گرفته شد.
12. Sefer Ha-Gilgulim, ch.XVI and XVIII.
13. Sefer Ha-Gilgulim, ch.XVIII and کتاب گزیدهها, f.8c
14. transmigration of soul
15. Sefer Ha-Gilgulim
16. Book of Transmigrations
17. مهمترین نمونهی قبلی آن، کتاب بزرگ فاش کردن اسرار است که در سال 1552 نوشته شد.
18. moral causality
19. Karma
20. مقایسه کنید با یادداشت من دربارهی این موضوع در:
Gaster Anniversary Volume, p.504 (1936).
21. Galuth
22. اصطلاح نشاما «تبعید روح» برای گیلگول بیشتر در قرن سیزدهم توسط نویسندهی گمنام (Lembery, 1892, f.56b) کتاب تصویر به کار میرفت.
23. Cf. EJ, vol.IX, col. 708 and Festschrift Fuer Aron Freimann, p.60 (1935).
24. Sefer Ha-Gilgulim, chapter V.
25. همان، فصل 8، رسالهی باب جبران مافات و معاصی ویتال (Koretz, 1783, f.30-39)؛ رسالهی باب ترتیبات توبه در مجموعهی اعماق شاهان ((1648) f.15-21)؛ رسالهی مراتب توبه در پایان رسالهی کوچک سرآغاز حکمت و (بهتر از آن) در پایان کتاب یکصد قسیطای مناحم عزرا فانو ((1892) f.58-69).
26. شم طو بن شم طو، مراتب توبه، ((Ferrara 1556) f.78a).
27. انوار آفتاب، ابراهام گالانت (on Zohar II, 105b) (Abraham Galante). که از اسحاق نابینا (حدود 1200) نقل میشود که میتوانست از روی رسالهی بسودن هوا پیشگویی کند که آیا نفس انسان «تازه» یا «کهنه» است. مقایسه کنید با تفسیر تورات رکاناتی (Recanati) (بخشهای وَیِشو و کی تِصِه).
28. درس گفتار قامت کردورو (f.83d)؛ باب روحالقدس ویتال ((Jerusalem, 1912), f.3a-5b)؛ رسالهی تفسیر تل پیوت «اسلحه خانه» ((1860) f.108a).
29. Galli Razaya
30. The Revealed Mysteries
31. کتاب فاشگویی اسرار تنها به طور ناقص چاپ شد (موهیلو، 1812) و به صورت کاملتر در نسخه دستنویس موجود در اکسفورد (1820) موجود است. مقایسه کنید با: Kirjath Sefer, II, p.119-124.
32. animism
33. رسالهی گزیدهها، (f.89b).
34. theologia mystica
35. A. H. Silver, A History of Messianic Speculation in Israel, p.137-138 (1927).
این نویسنده شواهدی را از افسانههایی که پیروان لوریا گفتهاند، گردآوری میکند. دربارهی سال 1575، به عنوان سال مسیحا مراجعه کنید به همان ص 135-137. سال 1630 نشانگر آغاز گسترش عمومی تعالیم لوریا توسط موسی پراگر (Moses Praeger) عارف قبالا در رسالهی ویقهل مشه «موسی روم را جمع کرد» (f.58a (Dessav, 1699)) بوده است: «پیروان لوریا گفتههای وی دربارهی سال 5335 یهودی (1575 م) تا سال 5390 یهودی را پنهان کردند».
36. Passover
37. Shevu]oth
38. Hoshanah Rabboh
39. Day of Atonemen
40. بیشتر این شعایر در رسالهی باب نیات در جای مناسب خود توضیح داده میشوند. نیز نگاه کنید به:
A. Abeles, Der Kleine ver Soehnungstag (1911), (دربارهی هوشعنا رّبا (Mantova 1648) مقیص رِدومیم «بیداری خستگان»).
41. بنگرید به منابع منقول در یادداشت 120.
42. Neshamah
43. Cf. A. Berliner Randbemer Kungen Zum taeglichen Gebetbuche, vol.I, p.30-47 (1909); Abr. I. Schchter, Lectures on Jewish Liturgy, p.39-60 (1933).
این موضوع مهمی است که خود نیاز به مطالعهای جامع دارد.
44. Lekha Dodi Likrath Kallah
45. Solomon Alkabez
46. Hemdath Yamim
47. The Adornment of Days
48. نخستین بار، حمدت یامیم «تحفهی ایام» در ازمیر در سال 1731 چاپ شد.
49. بنگرید به سرگذشت یهودیان در ترکیه اثر روستر
(vol.IV, (1935) p.445-449) Rosanes؛ احترام حاخامها اثرام. هلی یرین (Jerusalem 1896) (M. Heilprin) که مطالب خوبی دربارهی موضوعهای تغزلی ارائه میدهد؛ میتحت یهودا «رسم یهودا» یهودایام. تیا (Jehuda (Bagdad, 1933, f.37-39) M. Fetaya).
پینوشتها
1- قونوی گاه به موضع خویش با عنوان «مذهب تحقیق» اشاره میکند، و «تحقیق» اصطلاح منتخب ابن عربی برای اشاره به رویکرد خویش است. امّا صوفیان، فیلسوفان و سایر اندیشمندان مختلف، هم پیش از ابن عربی و هم پس از وی به آنچه انجام میدهند، با عنوان تحقیق اشاره کردهاند تا خود را از تودهی مردم، که گرفتار تقلیدند، جدا سازند.
2- ر. ک. به:
Addas, Ibn Arabi (Paris, 1989): 276, 341; Chodkiewicz, Emir Abdel-kader: E crits spirituels (Paris, 1982): 22; “The Diffusion of Ibn Arabi’s Doctrine”, Journal of the Muhyiddin Ibn Arabi Society, 9 (1991): 36-57.
3- Morris, “Ibn Arabi and his Interpreters, Journal of the American Oriental Society, 106 (1986): 751-2.
4- در خصوص نکتهی دوم، ر.ک. به: Chodkiewicz, op. Cit.
5- ر.ک. به:
D. Grill, "Le Kitab al-inbah ala tariq Allah de Abdallah Badr al-Habashi; un temoignage de l"enseignement spirituel de Muhyi l-din ibn Arabi" | Anna les Islamologiques, 15 (1979): 97-164; M. Profitlich, D le Terminologie Ibn Arabis im "Kitab wasa il as-sa il" des Ibn Saudakin (Freiburg im Breisgau, 1973).
6- خدکیویچ مینویسد که:
Qunawi "a donné à la doctrine de son maître une formulation philosophique sans doute nécessaire mais dont le systématisme engendré bien des malentendus". Epître sur l"Unicité Absolue (Paris, 1982): 26.
7- O. Yahia, Histoire et classification de l"oeuvre d"Ibn Arabi (Damascus, 1964): 209, sama no. 12; Chittick, "The Last Will and Testament of Ibn Arabi"s Foremost Disciple and Some Notes on its Author" Sophia Perennis, 4 (1) (1978): 43-58.
رسالهای که خطاب به تلمسانی است کتاب العلم بعضی کلّیات اسرار السماء خوانده میشود. نسخههای ترکی از این قرارند:
Ibrahim Efendi 881/8, Kara Celebi Zade 345/15, Sehid Ali Pasa 1344/4, and Konya Müzesi 1633, 5020.
8- از ابن سبعین پرسیدند: «شما قونوی را با چشم علم توحید چگونه یافتید؟» پاسخ داد: «او یکی از محقّقین است، اما جوانی با وی است که حاذقتر از اوست، او عفیف الدین تلمسانی است.» به نقل از: ابوالوفاء تفتازانی، ابن سبعین و فلسفته الصوفیة (بیروت، 1973م): 81.
دربارهی اثر فلسفی ابن سبعین ر.ک. به:
S. Yaltkaya, Correspondance philosophique avec l"empereur Fréderic II de Hobenstaufen (Paris and Beirut, 1941).
9- ر.ک. به:
Chittick, Rumi and Wahdat al-Wujud, in The Heritage of Rumi, ed. A. Banani and G. Sabagh (Cambridge, 1994).
10- حاجی خلیفه، کشف الظنون (استانبول، 1971م) مجموعههای 265-6 تاییه S.V.
11- ر.ک. به:
Chittick, Faith and Practice of Islam: Three Thirteenth Century Sufi Text (Albany, 1992): 258-9.
12- جامی، نفحات الانس، تصحیح: م. توحیدی پور (تهران، 1336ش): 559.
13- منتشره با مقدّمهی ترکی ییلماز،
Tasavvufi Hadis serhleri ve Konevinin Kirk Hadis Serhi (Istanbul, 1990).
برای ترجمهی دو فقره از متن ر.ک. به:
S.Murata. The Tao of Islam: a Sourcebook on Gender Relationships in Islamic Thought (Albany, 1992): 101-2, 219–22.
14- برای فهرست موقتی ر.ک. به:
Chittick, "Last Will".
من دو اثر فارسی تبصرة المبتدی مطالع ایمان را از آن فهرست حذف میکنم (در این باره ر.ک. به: Chittick, Faith and Practice)، و دو اثر مختصر عربی تحریر البیان فی تقریر شهب الایمان و مراتب التقوی را به آن میافزایم.
15- Jami, op. cit: 556.
16- ابن تیمیه، مجموعة الرسایل و المسایل، تصحیح محمدرشید رضا [بیجا]، [بیتا] 1:176.
17- مولوی، النفحات الالهّیه (تهران، 1229)، 152-3.
18- دربارهی این مکاتبه ر.ک. به:
Chittick, Mysticism versus philosophy in Earlier Islamic History: the al-Tusi, al-Qunawi Correspondence, Religious Studies, 17 (1981): 87-104.
چاپ انتقادی از این اثر با مشخصات زیر آماده شده است:
G. Schubert (Manuscripts of the Middle East (1988), 3: 73-8).
19- ر. ک. به:
Chittick, "The Five Divine Presences: From al-Qunawi to al-Qaysari", Muslim World, 72 (1982): 107-28.
20- Chittick and P.L. Wilson, Fak h ruddin Iraq i : D i v in e Flash es (NewYork, 1982).
21- من این موضوع را تقریباً به تفصیل بررسی کردهام. ر.ک. به:
Chittick, "Rumi and Wahdat al-Wujud".
همچنین، ر.ک. به:
Chittick "Rumi and the Mawlawiyya", in Islamic Spirituality Manifestations, ed. Seyyed.Hossein. Nasr (NewYork, 1991): 113-17.
22- شرح فصوص الحکم، تصحیح سید جلال الدین آشتیانی (مشهد، 1361): 5.
23- قونوی، فصوص الحکم، تصحیح سید جلال الدین آشتیانی (مشهد، 1361): 5.
24- برای فهرست شروح و نقدها، ر.ک. به: عثمان، یحیی، مقدمهی عربی برنصّ النصوص سید حیدر آملی، (تهران، 1350).
25- ر.ک، به: چیتیک، مقدّمهی فارسی بر نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص (تهران، 1356): صص38-44.
26- معروفترین آنها نقد النصوص عبدالرّحمن جامی است که در یادداشت پیشین ذکر شد. این اثر که اولین اثر نظری جامی در باب تصوّف است، خلاصهی روشنی از مذاکرات نظری کلیدی قونوی و پیروان بیواسطهی اوست. برای ترجمهی نقش الفصوص به همراه صفحات بسیاری از شرح جامی ر.ک. به:
Chittick, "Ibn Arabi’s own Summary of the Fusus: The Imprint of the Bezels of Wisdom", Journal of the Muhyiddin Ibn Arabi Society, 1 (1982) 30-93.
27- برای شروح ابن عربی در معنی این جمله ر.ک. به:
Sufi Path of Knowledge: Ibn al-Arabi"s Metaphysics of Imagination (Albany, 1989): 103.
28- نسخهی 1248 استانبول از شهید علی پاشا، شرح فصّ ابراهیمی؛ مقایسه کنید با ملاحظات او در فصّ یوسفی.
29- همان، فصّ سلیمانی.
30- برای فقراتی دربارهی این موضوع از الفکوک و نخستین شروح اصلی، ر.ک. به:
Chittick, "The Chapter Headings of the Fusus", Journal of the Muhyiddin Ibn Arabi Society, 2 (1984): 41-94.
31- Jami, op. cit: 486
برای ترجمهی تمام مکاتبه ر.ک. به:
Landolt, Der Briefwechsel zwischen Kasani und Simnani uber Wahdat al-Wujud, Der Islam, 50 (1973): 29-81; and in P. Lory, Les Commentaires esoteriques du Coran d"apres Abd ar-Razzaq al-Qashani (Paris, 1981). { :
32- دربارهی کاشانی، ر.ک. به
Morris, op. cit.: 101-6.
قدرت فلسفی کاشانی نشان میدهد که چرا توشیهیکو ایزوتسو که آثار اخیرش متمرکز بر سنّت فلسفی اسلامی است، برای توضیح تعلیمات ابن عربی برای خوانندگان انگلیسی، شرح [فصوص] او را برگزیده است. ر.ک. به:
Izutsu, Sufism and Taoism (Los Angeles, 1983).
در خصوص فقراتی از تفسیر قرآن کاشانی و سایر آثار ر.ک. به:
Murata, op. cit, index under Kashani.
33- آخرین آنها، شرح حکیم معاصر سید جلال الدین آشتیانی بر شرح مقدّمة القیصری بر فصوصی ( مشهد، 1345) است.
34- جامی، نفحات الانس: 429. تنها اثر چاپ شدهی فارسی حمّویه، المصباح فی التصوّف او، به تصحیح نجیب مایل هروی (تهران، 1983م) است.
35- ر.ک. به: مطالعهی مهم خدکیویچ و ترجمهی آن تحت عنوان: Epitre sur L "Unicité AbWollt همچنین ر.ک. به:
"Rumi and Wahdat al-wujud".
36- ر.ک. به:
Chittick, Notes on Ibn al-Arabi"s Influence in the Subcontinent, Muslim World, 82 (1992): 218-41.
37- Morris, op. cit.: 108.
38- از جمله شیفتهترین نمایندگان متأخّر مکتب ابن عربی، امیر عبدالقادر الجزایری (و.1300)، مبارز آزادیخواه مشهور است. در باب رابطهی او با این مکتب و نمونههایی از آثارش ر.ک. به:
Chodkiewicz, Emir Abd el-kader.
پینوشتها
1- قونوی گاه به موضع خویش با عنوان «مذهب تحقیق» اشاره میکند، و «تحقیق» اصطلاح منتخب ابن عربی برای اشاره به رویکرد خویش است. امّا صوفیان، فیلسوفان و سایر اندیشمندان مختلف، هم پیش از ابن عربی و هم پس از وی به آنچه انجام میدهند، با عنوان تحقیق اشاره کردهاند تا خود را از تودهی مردم، که گرفتار تقلیدند، جدا سازند.
2- ر. ک. به:
Addas, Ibn Arabi (Paris, 1989): 276, 341; Chodkiewicz, Emir Abdel-kader: E crits spirituels (Paris, 1982): 22; “The Diffusion of Ibn Arabi’s Doctrine”, Journal of the Muhyiddin Ibn Arabi Society, 9 (1991): 36-57.
3- Morris, “Ibn Arabi and his Interpreters, Journal of the American Oriental Society, 106 (1986): 751-2.
4- در خصوص نکتهی دوم، ر.ک. به: Chodkiewicz, op. Cit.
5- ر.ک. به:
D. Grill, "Le Kitab al-inbah ala tariq Allah de Abdallah Badr al-Habashi; un temoignage de l"enseignement spirituel de Muhyi l-din ibn Arabi" | Anna les Islamologiques, 15 (1979): 97-164; M. Profitlich, D le Terminologie Ibn Arabis im "Kitab wasa il as-sa il" des Ibn Saudakin (Freiburg im Breisgau, 1973).
6- خدکیویچ مینویسد که:
Qunawi "a donné à la doctrine de son maître une formulation philosophique sans doute nécessaire mais dont le systématisme engendré bien des malentendus". Epître sur l"Unicité Absolue (Paris, 1982): 26.
7- O. Yahia, Histoire et classification de l"oeuvre d"Ibn Arabi (Damascus, 1964): 209, sama no. 12; Chittick, "The Last Will and Testament of Ibn Arabi"s Foremost Disciple and Some Notes on its Author" Sophia Perennis, 4 (1) (1978): 43-58.
رسالهای که خطاب به تلمسانی است کتاب العلم بعضی کلّیات اسرار السماء خوانده میشود. نسخههای ترکی از این قرارند:
Ibrahim Efendi 881/8, Kara Celebi Zade 345/15, Sehid Ali Pasa 1344/4, and Konya Müzesi 1633, 5020.
8- از ابن سبعین پرسیدند: «شما قونوی را با چشم علم توحید چگونه یافتید؟» پاسخ داد: «او یکی از محقّقین است، اما جوانی با وی است که حاذقتر از اوست، او عفیف الدین تلمسانی است.» به نقل از: ابوالوفاء تفتازانی، ابن سبعین و فلسفته الصوفیة (بیروت، 1973م): 81.
دربارهی اثر فلسفی ابن سبعین ر.ک. به:
S. Yaltkaya, Correspondance philosophique avec l"empereur Fréderic II de Hobenstaufen (Paris and Beirut, 1941).
9- ر.ک. به:
Chittick, Rumi and Wahdat al-Wujud, in The Heritage of Rumi, ed. A. Banani and G. Sabagh (Cambridge, 1994).
10- حاجی خلیفه، کشف الظنون (استانبول، 1971م) مجموعههای 265-6 تاییه S.V.
11- ر.ک. به:
Chittick, Faith and Practice of Islam: Three Thirteenth Century Sufi Text (Albany, 1992): 258-9.
12- جامی، نفحات الانس، تصحیح: م. توحیدی پور (تهران، 1336ش): 559.
13- منتشره با مقدّمهی ترکی ییلماز،
Tasavvufi Hadis serhleri ve Konevinin Kirk Hadis Serhi (Istanbul, 1990).
برای ترجمهی دو فقره از متن ر.ک. به:
S.Murata. The Tao of Islam: a Sourcebook on Gender Relationships in Islamic Thought (Albany, 1992): 101-2, 219–22.
14- برای فهرست موقتی ر.ک. به:
Chittick, "Last Will".
من دو اثر فارسی تبصرة المبتدی مطالع ایمان را از آن فهرست حذف میکنم (در این باره ر.ک. به: Chittick, Faith and Practice)، و دو اثر مختصر عربی تحریر البیان فی تقریر شهب الایمان و مراتب التقوی را به آن میافزایم.
15- Jami, op. cit: 556.
16- ابن تیمیه، مجموعة الرسایل و المسایل، تصحیح محمدرشید رضا [بیجا]، [بیتا] 1:176.
17- مولوی، النفحات الالهّیه (تهران، 1229)، 152-3.
18- دربارهی این مکاتبه ر.ک. به:
Chittick, Mysticism versus philosophy in Earlier Islamic History: the al-Tusi, al-Qunawi Correspondence, Religious Studies, 17 (1981): 87-104.
چاپ انتقادی از این اثر با مشخصات زیر آماده شده است:
G. Schubert (Manuscripts of the Middle East (1988), 3: 73-8).
19- ر. ک. به:
Chittick, "The Five Divine Presences: From al-Qunawi to al-Qaysari", Muslim World, 72 (1982): 107-28.
20- Chittick and P.L. Wilson, Fak h ruddin Iraq i : D i v in e Flash es (NewYork, 1982).
21- من این موضوع را تقریباً به تفصیل بررسی کردهام. ر.ک. به:
Chittick, "Rumi and Wahdat al-Wujud".
همچنین، ر.ک. به:
Chittick "Rumi and the Mawlawiyya", in Islamic Spirituality Manifestations, ed. Seyyed.Hossein. Nasr (NewYork, 1991): 113-17.
22- شرح فصوص الحکم، تصحیح سید جلال الدین آشتیانی (مشهد، 1361): 5.
23- قونوی، فصوص الحکم، تصحیح سید جلال الدین آشتیانی (مشهد، 1361): 5.
24- برای فهرست شروح و نقدها، ر.ک. به: عثمان، یحیی، مقدمهی عربی برنصّ النصوص سید حیدر آملی، (تهران، 1350).
25- ر.ک، به: چیتیک، مقدّمهی فارسی بر نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص (تهران، 1356): صص38-44.
26- معروفترین آنها نقد النصوص عبدالرّحمن جامی است که در یادداشت پیشین ذکر شد. این اثر که اولین اثر نظری جامی در باب تصوّف است، خلاصهی روشنی از مذاکرات نظری کلیدی قونوی و پیروان بیواسطهی اوست. برای ترجمهی نقش الفصوص به همراه صفحات بسیاری از شرح جامی ر.ک. به:
Chittick, "Ibn Arabi’s own Summary of the Fusus: The Imprint of the Bezels of Wisdom", Journal of the Muhyiddin Ibn Arabi Society, 1 (1982) 30-93.
27- برای شروح ابن عربی در معنی این جمله ر.ک. به:
Sufi Path of Knowledge: Ibn al-Arabi"s Metaphysics of Imagination (Albany, 1989): 103.
28- نسخهی 1248 استانبول از شهید علی پاشا، شرح فصّ ابراهیمی؛ مقایسه کنید با ملاحظات او در فصّ یوسفی.
29- همان، فصّ سلیمانی.
30- برای فقراتی دربارهی این موضوع از الفکوک و نخستین شروح اصلی، ر.ک. به:
Chittick, "The Chapter Headings of the Fusus", Journal of the Muhyiddin Ibn Arabi Society, 2 (1984): 41-94.
31- Jami, op. cit: 486
برای ترجمهی تمام مکاتبه ر.ک. به:
Landolt, Der Briefwechsel zwischen Kasani und Simnani uber Wahdat al-Wujud, Der Islam, 50 (1973): 29-81; and in P. Lory, Les Commentaires esoteriques du Coran d"apres Abd ar-Razzaq al-Qashani (Paris, 1981). { :
32- دربارهی کاشانی، ر.ک. به
Morris, op. cit.: 101-6.
قدرت فلسفی کاشانی نشان میدهد که چرا توشیهیکو ایزوتسو که آثار اخیرش متمرکز بر سنّت فلسفی اسلامی است، برای توضیح تعلیمات ابن عربی برای خوانندگان انگلیسی، شرح [فصوص] او را برگزیده است. ر.ک. به:
Izutsu, Sufism and Taoism (Los Angeles, 1983).
در خصوص فقراتی از تفسیر قرآن کاشانی و سایر آثار ر.ک. به:
Murata, op. cit, index under Kashani.
33- آخرین آنها، شرح حکیم معاصر سید جلال الدین آشتیانی بر شرح مقدّمة القیصری بر فصوصی ( مشهد، 1345) است.
34- جامی، نفحات الانس: 429. تنها اثر چاپ شدهی فارسی حمّویه، المصباح فی التصوّف او، به تصحیح نجیب مایل هروی (تهران، 1983م) است.
35- ر.ک. به: مطالعهی مهم خدکیویچ و ترجمهی آن تحت عنوان: Epitre sur L "Unicité AbWollt همچنین ر.ک. به:
"Rumi and Wahdat al-wujud".
36- ر.ک. به:
Chittick, Notes on Ibn al-Arabi"s Influence in the Subcontinent, Muslim World, 82 (1992): 218-41.
37- Morris, op. cit.: 108.
38- از جمله شیفتهترین نمایندگان متأخّر مکتب ابن عربی، امیر عبدالقادر الجزایری (و.1300)، مبارز آزادیخواه مشهور است. در باب رابطهی او با این مکتب و نمونههایی از آثارش ر.ک. به:
Chodkiewicz, Emir Abd el-kader.
عرفان یهودی
1
مکتب قبالا پس از تبعید از اسپانیا، دستخوش تغییر و تحولی کامل شد. فاجعهای به این وسعت، که یکی از شاخههای اصلی قوم یهود را ریشه کن کرد، به هیچوجه نمیتوانست بدون تأثیر گذاشتن بر هر حوزهای از زندگی و احساس یهودی اتفاق بیفتد. در آشوب مادی و معنوی عظیم آن بحران، جنبش قبالا مدعایش را مبنی بر داشتن نفوذ و سیطرهی معنوی در یهودیت اثبات نمود. این واقعیت فوراً در تغییر و تحول آن از آموزهای باطنی به تعلیمی عامپسند آشکار شد.2
مهمترین دوره در تاریخ قبالای قدیم با شهر اسپانیایی کوچک گرونا واقع در ایالت کاتولونیا پیوند دارد، که در آنجا یک گروه کاملی از عرفا در نیمهی اول قرن سیزدهم فعال بودند؛ این گروه همچنین اولین گروهی بود که موفق شد محافل با نفوذ یهودیان اسپانیا را با تفکر قبالایی آشنا کند. عمدتاً این میراث معنوی آنها بود که در زُهر مورد توجه قرار گرفتند به همین ترتیب، شهر کوچک صفد، واقع در ولایت جلیل علیا، (48) حدود چهل سال پس از تبعید از اسپانیا به مرکز جنبش جدید قبالایی تبدیل شد. در آنجا تعالیم خاص آن برای اولین بار تدوین شد، و از آنجا پیشرفت پیروزمندانهی خود را در سرتاسر عالم یهودی آغاز کردند.پینوشتها
1. Marrano
2. esotercs
3. مارانوپدرو دلاکاپالریای (Marrano Pedro de La Caballeria) در (Zelus Chrish Venice (1592), f.34) روایت میکند که زهر در کاستیل تنها در دست افراد اندکی از یهودیان یافت میشد، apud peculiares Judaeos. این روایت در سال 1450 نوشته شد.
4. Raya Mehemna
5. Peliah
6. بنگرید به ص 177، 207-208، 230.
7. redemption
8. theogony
9. eosmoyony
10. کتاب تحصیل فهم «سِفر قینا بینا» (prague, 1610) f.7a نویسندهی کتاب پلیا این متن را نوشته است.
11. محاسبات آخرالزمان مبتنی بر آیهی (ایوب 37: 7) «ستارگان صبح را با هم آفرید» است. ارزش عددی واژهی باران معادل 1490 و 1492 تعبیر میشود. مقایسه کنید با
(Zunz, Gesammelte Schriften, vol.III, p. 228).
در نسخهی (Ms. Vatican 171 f.96b) بیان میشود که در سال 1492 تحول جهانی روی میدهد: «بازآفرینی جهان».
12. Isaac Abrarbanel
13. این مفهوم در کتاب مشرا قطرین «خیمهی قطرین» ابراهام هلوی (قسطنطنیه، 1510) و نوشتههای دیگر از این دست، به ویژه در نسخهی دستنویس رسالهی سوم کف هقطورت که عبارت «در صورت خداوند مرا با رستگاری اجابت فرمود» را اشاره به سال 1492 تفسیر میکند، بسط مییابد.
14. مقایسه کنید با مقالات من در:
KirJath Sefer, vol.II (1925), p.101-141, 269-273; vol.VII (1930), p.149-165, 440-456.
15. The communit
16. Safed
17. Sabbatio
18. Sefer Ha-Meshiv
19. Kaf Ha-Ketoreth
20. دربارهی کتاب سفر هَ مشیو «کتاب پاسخگو»، من اطلاعات نسبتاً مفصلی در دستنوشتهها در قبالا، ص 85-86 ارائه کردهام، که اثری حجیم است. کتاب پیمانهی بخور در چندین دستنوشته محفوظ مانده است. من از از نسخهی کتابخانه ملی پاریس (Paris, Biblioth, Nationale 845) استفاده کردهام. عرفای صفد این کتاب را میشناختند؛ ویتال در کتاب منتشر نشدهی خود دربارهی جادو (Ms. MusaJ Off, f.69a). عبارات برگرفته از نوشتههای دیگر توسط همین نویسنده در نسخهی (Schocken Library) در اورشلیم یافت میشود.
21. کتاب پیمانهی بخور دربارهی مزامیر، باب 29.
22. در همان، «شمشیر تیزی در دست بنیاسرائیل برای قتل دشمنان و شیاطین و هر قدرت بیگانه».
23. Ibid, p.54b.
کتابهای آنان به «سمائل و آمون از شهری جدید به مصر» تعلق دارند و آنان همان تطویل دهندگان تبعید هستند. این اندیشهها از طریق نوشتههای جدلی یوسف جابز (Joseph Jaabez) دربارهی علل فاجعهی 1492 برای ما آشنا هستند.
24. subject eretzisrael
25. object
26. rebirth
27. reincarnation
28. repentance
29. Midrash Ha. Neelam in Zohar Hasash (1885), p.23d:
«به جان تو! اگر بزرگان جامعه توبه کنند، به اعتبار آنان همهی تبعیدشدگان در سرزمین مقدس باز خواهند گشت و تبعید پایان مییابد».
30. پیشتر نویسنده کتاب اعماق شاهی p.418d (1648) این گفته زهری را در اشاره به صفد تفسیر میکرد.
31. نقل قول ابراهام آزرولای (Abraham Azulai) در پیشگفتار خود بر تفسیر زهر در کتاب اُرهَحما «نور آفتاب» (Jerusalem, 1876) بسیار جالب است. او میگوید: «نوشتهای یافتم که حکمی از عالم بالا در آن بیان شده بود که به عموم افراد حکمت نیاموزید، که تا پایان سال 5250 عبری (حدود 1490 میلادی) این حکم پابرجا بود. از آن زمان به بعد، با فرا رسیدن دوران جدید، حکم مذکور فسخ شد و تعلیم کتاب زوهر بر همگان مجاز شد. و از سال 5300 عبری (حدود 1540 میلادی) بهتر آن است که همه از کوچک و بزرگ، پیر و برنا به فراگیری آن بپردازند... که به اعتبار این مطلب و نه چیز دیگر، مسیحا به پادشاهی خواهد رسید».
32. Moses Hayim Luzzatto
33. Path of The Upright
34. Mesilath Yasharim
35. Tomer Deborah
36. Moses Cordovero
37. Reshith Hokhmah
38. Elijoh de Vida
39. Sefer Haredim
40. Eliezer Azikri
41. Shaare Kedushah
42. Hayim Vital
43. Shne luhath Ha-Berith
44. Isaiah Horovitz
45. Kav Ha-Yashar
46. Zevi Koidanover
47. ازقیری (Azikri) املای درست نامی است که معمولاً به اشتباه A Zkari نوشته میشود، بر طبق نسخهی دستنویسی که در آن زمان در فلسطین نوشته شده است، مثلاً دستخط یادداشتهای احوال ویتال (Ms. Toaffin Leyhorn).
48. upper Galilee
49. نحوهی ارائه س. ا. هرودندسکی (S. A. Horodezky از این موضوع بسیار نادرست است، مقایسه کنید با: رسالهی اصول قبالا از موسی کردوورو (1924) و اصول اسحاق لوریا در سالنامهی (Keneseth, vol.III (1938) p.378-415).
1508, Schechter, Studies in Judaism Second Series, p.236-262 (1908).
50. Graetz & Geiger
51. Ibid, p.258. Cf. Stein Schneider, s remarks in H. B.m vol.VIII, p.147.
او نوشتههای لوریانی را «کاملاً درکناپذیر» مییابد.
52. Plutarch
53. Evelyn Underhill
54. کوردوورو در شیعور قوما ((1838), §93) و در پایان فصل 5، اُرنعراو «نور مغرب» به تجربهی خود در طی تأمل و مراقبهاش اشاره میکند. رساله سفر گیروشین «کتاب متارکه» (1601) مبتنی بر روش عرفانی خاص است که خود او و استادش سلیمان القابض (Solomon Alkabez) ابداع کردهاند. مقایسه کنید با:
Kirjath Sefer, vol.I, p.164 (1924); vol.XVIII, p.408 (1942).
55. monotheistic
56. panthaistic
57. Spinoza
58. Malebranch
59. قادر بزرگ ((1881), f.24b): «خدا همهی ممکنات را فراگرفته است ولی هیچ کدام از ممکنات خدا نیستند». شاید جالب باشد اشاره کنیم که فیلسوف آلمانی ف. و. شلینگ (F. W. Schelling) دقیقاً همین عبارت را برای تعریف شیوهی نگرش اسپینوزا نسبت به مسئله «وحدت وجود» (Pantheism) به کار برد. مقایسه کنید با:
Schellings Muenchener Vorlesungen Zur Geschichte der neueren Philosophie, ed. A. Drews (1902), p.44.
و دربارهی مسئله «وحدت وجود» کردوورو بنگرید به:
(MGMJ vol.75 (1931), p.452 ff, 76 (1932), p.167-170).
60. شیعور قوما ((1883), §40, p.98).
61. Bona-Ventura
62. Thomas Aquinas
63. دربارهی آثار کوردوورو مقایسه کنید با: EJ, vol.V, col.663-664.
64. Zaddik
65. مقایسه کنید با توصیههای اخلاقی که توسط شختر همان مأخذ ص 292-294.
66. Shlomel Drensnitz
67. Strassnitz
68. Moravia
69. شیوحهها اری «فضایل اسحاق لوریا اشکنازی» نخست در مجموعه اسرارا لحکم بازل (Basle 1629) منتشر شد. مقایسه کنید با شختر، ص 323. نامهی دیگر شلومل (Shlomel) اخیراً توسط اس. آسف تحت عنوان قوبس عل یاد «مجموعهی دستنوشتههای سری جدید (vol.III, p.121-133) چاپ شده است.
70. اسرار الحکم (37b)، گزیدهی تلمود ((Livorno, 1790), 33c).
71. Kithve Ha-Ari
72. The Writings of The Sacred Lion
73. Sifra di-Tseniuta
74. به عنوان مثال ابوابی از گفتههای ربی شیمون بریوحای در ویتال (Jerusalem, 1898) f.22a-30c منتشر شد. اعتبار این تفسیر را به طور قطع میتوان اثبات کرد؛ مقایسه کنید با مقالهی من دربارهی نوشتههای اصیل لوریا در:
Kirjath Sefer, vol.XIX, p.184-199 (1943).
75. Eight Gates (Shemonah Shearim)
76. Ets Hayim
77. هشت دروازه نخستین بار بین سالهای 1898 و 1850 منتشر شد. این آثار شامل روایتی است که فرزند دیتال، سموئیل آنها را گردآوری و تصحیح کرد، روایتی دیگر از نوشتههای دیتال توسط مئیر پاپرز (Meir Poppers) فراهم شده است که بهترین تصمیم بخش از آن (عص حییم «شجرهی حیات») در وارساو (Warsaw)، سال 1891 منتشر شد. نقل قولهای عص حییم (Ets Hayim) بر طبق این چاپ داده شدهاند. بخشهای دیگر این کتاب عناوین جداگانهای دارند: «کتاب تناسخها، اثمار شجرهی حیات، باب توحید، کتاب گزیدهی تورات».
78. Rabbi Joseph Ibn Tabul
79. دربارهی یوسف بن طابول مراجعه کنید به مقالهی من دربارهی شاگردان لوریا در:
Zion, vol.V, p.133-160, especially, p.148 ff.
80. کتاب طابول تحت عنوان سفر حفصی باه «کتاب من به او (خدا)» در ابتدای سیمحت کوهن «شادی کاهن» توسط مسعود هکوهن الحداد (اورشلیم، 1921) منتشر شد.
عرفان یهودی
دربارهی شخصیت لوریا خوشبختانه ویتال با دقت صدها ویژگی شخصی جزئی او را یادداشت کرده است که از مهر و نشان غیرقابل تردید اعتبار و سندیت برخوردارند. (1) به طور کلی شخصیت لوریا بسیار روشنتر از شخصیت کوردوورو آشکار میشود. گرچه اندکی پس از مرگش، به یک شخصیت افسانهای تبدیل شده بود، ولی به اندازه کافی اطلاعات زندگی نامهای اصیل وجود دارد که سیمای واقعی این انسان را به ما نشان میدهد. اولاً و قبل از هر چیز او انسانی اهل کشف و شهود بود. در واقع، ما بینش قابل توجهی را دربارهی قدرت و حدود تفکر شهودی مدیون او هستیم. پیچ و خم عالم پنهان عرفان - از آنجایی که آن راهی است که در آثار شاگردانش آشکار میشود - همچون خیابانهای صفد برای او آشنا بود. خود او پیوسته در این عالم اسرارآمیز ساکن بود، و نگاه مکاشفهگر او در تمام چیزهایی که اطراف او وجود داشت حیات فراوان شناختی را مشاهده میکرد؛ او میان حیات زنده و غیر زنده تمایز قائل نمیشد، بلکه تأکید میکرد که ارواح در هر جا حضور دارند و مراوده با آنها امکانپذیر است. او مکاشفههای عجیب و غریب بسیاری داشت، مثلاً زمانی که او غالباً، هنگام قدم زدن با شاگردانش در اطراف صفد، قبور انسانهای پرهیزگار گذشته را به شاگردانش نشان میداده که با ارواح آنها مراوده داشت. از آنجایی که عالم زُهر از نظر او کاملاً واقعی بود، غالباً مدفن انسانهایی را «کشف میکرد» که چیزی جز اشباح ادبی نبودند، که از جلوههای خیالانگیز آن کتاب نشئت میگرفتند. (2)3
در سالهای پس از مرگ لوریا، الهام عرفانی او به طور کلی در صفد به رسمیت شناخته شد، و دقیقاً آن اندیشههایی که خاص او بود، دارایی مشترک مکتب قبالای متأخر شد - البته نه یکباره، بلکه در طی فرآیندی از توسعه و پیشرفت که اندکی پیش از سال 1600 آغاز شد.4
چنان که پس از این خواهیم دید، صورتی که لوریا براساس آن اندیشههای خود را ارائه کرد کاملاً یادآور اسطورههای گنوسی عهد باستان است. البته این شباهت ناخواسته است؛ واقعیت به سادگی این است که ساختار افکار او بسیار شبیه گنوسیهاست. نظریهی کیهانزایی او عمیقاً نمایشی و شورانگیز است، و من به این اعتقاد گرایش دارم که این ویژگی، که در نظام کوردوورو وجود نداشت، تا حدودی موفقیت آن را تبیین میکند. نظریهی کیهانزایی او در مقایسه با کیهانزایی زُهر، که مدعی است تفسیر - براساس الهامات ایلیایی نبی - معتبر و موثق آن است، اصیلتر و دقیقتر است. عارفان قبالای قدیمتر تصوری بسیار سادهتر از فرآیند کیهانشناختی داشتند. به نظر آنها، این فرآیند با عملی آغاز میشود که خداوند در آن نیروی خلاقهاش را از ذات خود به فضای بیرونی پرتاب میکند. هر عمل جدیدی، مرحله دیگری در فرآیند وجود خارجی یافتن است، که مطابق با نظریهی صدور انوافلاطونی، در یک خط مستقیم از بالا به پایین سریان مییابد. کل این فرآیند کاملاً یک طرفه و به همین نسبت ساده است.پینوشتها
1. بسیاری از آنها در سفر اورحوت صدیقیم «کتاب طریقت صادقان» (طبع در گزیدهی تلمود Livorno, 1790) باب تناسخها (فصل 37 به بعد)؛ و یعقوب سِمَح (Jacob Zemah)، سفر ناگیدا و میصوا «کتاب پیشوا و صواب» (1712).
2. مراجعه کنید به فهرست قبور اولیا که در پایان شعر هگیلگولیم «باب تناسخها» داده شده است.
3. Berith Menuhaha
4. Kanah
5. Eleazar Kalir
6. شَعَر هکوانوت «باب نیات» ((1873) f.50d) که آشکارا براساس توسفتای حگیگا (13a) بنا شده است.
7. کتاب نیات (8d): «زیرا که برای آنان راز و رمزی است».
8. Ibid, 50d.
9. Cf. Zion, vol.V, p.125 and 241ff.
10. مقایسه کنید با مقاله مورد اشاره در یادداشت 27.
11. Israel Sarug
12. دربارهی مسئله ساروگ (Sarug) و فعالیتهای او مراجعه کنید به مقالهی من در (Zion, vol.V, p.214-241).
13. Limmude Atsiluth
14. Abraham Cohen Herrera of Florence
15. Marranic
16. پورتادل سیلو اثر هررا (Herrera"s Puerta del Cielo) نه تنها در کتابخانهی سلطنتی در لاهه بلکه همچنین در کتابخانه دانشگاه کلمبیا در نیویورک (X86-H42a) یافت میشود.
17. پورتا کولروم (Porta Coelorum) در خاتمهی جلد اول، بخش دوم Knoee"s Kabbala Denudata از روی چاپ عبری (تلخیص) که در سال 1655 در آمستردام منتشر شد.
18. J. G. Wachter, Der Spinozismus im Judenthumb (!) Oder die vondem Heutigen Judenthmb Und dessen Kabbala Vergoetterte Welt (براساس آثار هرا تدوین شده است (1699)).
19. Sabbatian
20. Naphtali ben Jacab Bacharach
21. Themystical Depth of the King
22. the valley of the king
23. هرودتسکی (Horodezky) در شماری از کتابها و مقالاتش از این دیدگاه، که کاملاً بیاساس است، حمایت کرده است (یادداشت 15 انگلیسی توجه شود).
24. به اعتقاد من شکی نمیتوان داشت که لوریا رسالهای را که یوسف الکاستیل در جاتیوا (نزدیک والنسیا) در سال 1480 در ابتدا نوشته بود، خوانده و از آن استفاده کرده بود. این رساله، برای مثال، از نسخهی خطی آکسفورد (1565) محفوظ مانده است. مأخذ بسیاری از اصطلاحات تخصصی (Termini Technici) لوریا در این رساله است.
25. Tsimtsum
26. Ms. Brit. Museum, 711 f.140b:
«این بیانی است که در کتب قبالا یافتم... خداوند چگونه عالم را آفرید؟ همانطور که انسان قوای نفسانی را متمرکز میکند و نفس را در یک مرکز تمرکز میدهد، تا تواناییاش را در آن نقطه زیاد کند، به همینگونه خداوند نور را در خود فروبرد و منقبض کرد به اندازهی طفح (واحد اندازهگیری) تا اینکه خود و هستی در ظلمت و تاریکی فرو رفت... در آن وضعیت صخرهها فرو پاشید و سنگها پاره پاره شد تا آنکه از آنها طرقی ساخت که شگفتیهای حکمت نام گرفت». این تبیین بر تفسیر ابن نحمان از کلمات آغازین سفر یصیرا تکیه میکند. مراجعه کنید به:
jirjath sefer, vol.IV, p.402 (1930).
27. Cf. Exod, Rabba to Exod, XXV, 10; Lev. Rabba to Levit. XXIII, 24; Pesikta de - Rab kahana ed. Buber 20a; Midrash Shir Ha-Shirim ed. Gruenhut (1899), 15b.
28. Vital, Ets Hayim, ch.I, 1-2; (تابول حفصی (Jerusalem 1904) f.I; Tabul (مقدمهی بابها) ch,l. باه «من و او»)
این تصاویر در برخی از نسخههای خطی تعالیم ویتال بسیار طبیعتگرایانه هستند.
29. infinite beiny
30. emanations
31. contraztion
32. عبارت «به درون خود تنید» نخست توسط ساروگ و نویسندهی کتاب سفر شفع طال «کتاب فیض شبنم» (Hanau, 1618) به کار رفته است.
33. breaking of the vessels
34. خود ویتال به تناظر بین صیمصوم و شویرا که دال بر این تفسیر است، هر چند با نوع دیگری از تناظر، اشاره میکند. مقایسه کنید با (Cf. Ets Hayim, VI, 5, p.54) و اشارهی مبهم در فصل اول کتابش درآمدی بر ابواب. من برای اشاره به کتاب تیشبای که در یادداشت 68 نقل شده، مدیونم.
35. mani fastation
36. بنابراین، ویتال از این عمل آغازین به عنوان انقباض سخن میگوید. این اصل در عصر حییم، ص 71 بیان میشود (همهی نقل قولها از چاپ 1891 گرفته شده است). «دقت کن که در همهی مراحل مذکور هستی قبل از هر وجود و صدوری انقباض و به درون ذات تنیدنی وجود داشته است».
37. Jacob Emden
38. Jacob Emden, رسالهی میطپخت سفاریم «بستهی کتب» (Lembery, 1870), p.82.
39. theory of emanalion
40. به این دلیل بود که یوئل (Joel) در "Die Religions Philosophie des Sohar" کوشید نشان دهد که زُهر نظریهی صدور را تعلیم نمیدهد.
41. divine manifetation
42. مقایسه کنید، با بحث دربارهی معنای صیمصوم در شومر آمونیم «حافظ مؤمنان» اثر یوسف ارگا (Joseph Ergas) (بخش دوم) و یوشر لو او «هادی قلوب» اثر ایمانوئلهای راکای (Emanuel Hay Rikki)، بخش اول.
43. تنها کوشش در این جهت توسطام. تیتلباوم (M. Teitelbaum) در مجموعهی ربی ملادی و پیروان صیمصوم (vol,II, p.37-94 (1913)) انجام گرفته است. نویسندگان دیگری که دربارهی موضوع صیمصوم مطالبی نوشتهاند عبارتند از:
Molitor, Philosophie, der Geschichte, vol.II, p.132-172 (1834); Isaac Misses, Darstellung und Kritische Beleuchtung der Juedischen Geheimlehre, II, p.44-50 (1863).
44. Ms. Jerusalem, دستنوشتهها در قبالا Cf. (p.135).
این متن در (Kirjath Sefer, vol.XIX, p.197-199) منتشر شده است، اصالت آن مورد تردید نیست.
45. Din
46. judgment
47. compassion
48. این موضوع در همهی نوشتههای اولیه دربارهی آموزه صیمصوم مورد تأکید قرار میگیرد.
49. رسالهی باغ انار کوردوورو در فصل مفصل هشتم ذات و هدایت همین روال را میگیرد، و در آنجا او عمدتاً دربارهی معنای دین بحث میکند. زیر مقایسه کنید با فصل 5، ص 4 که در آن کوردوورو این نظریه را بسط میدهد که جهانهای آغازین نه به سبب دین (din) بلکه به علت فقدان آن نابود میشود.
50. mercy
51. قطعهی فوق الذکر که خود لوریا و ابن طابول (Ibn Tabul) آن را نوشتهاند به روشنی این را اثبات میکند. روایت ویتال تا حدی آن را دچار ابهام میسازد.
52. Hithpashtuth
53. Histalkuth
54. عص حییم، ص 57 و به خصوص ص 59. این مفهوم بنیادی در سفر لشم شوو و احلام «کتاب عین الهر، عقیق و یاقوت ارغوانی» (Solomon Eliassov"s Magnum, opu3) به صورت نظام عظیم قبالایی ارائه شده است. جلد سوم هیتپشطوت و هیستلقوت «کلیات قبض و بسط» (اورشلیم، 1924) نامیده میشود.
55. Reshimu
56. به نظر میرسد ویتال برای اینکه از نظریهی رشی مو در جای خاص خود نام نبرده بلکه بعداً به آن اشاره کرده دلیلی داشته است (مثلاً عص حییم، ص 55) لوریا و ابن طابول بر اهمیت آن تأکید میکنند.
57. مقایسه کنید با متن نقل شده در یادداشت 52.
58. Basilides
59. sonship
60. pneuma
61. Book of The Great Logas
62. برای بازیلیدس (Basilides) نگاه کنید به:
Hippolytus, Philosophoumeno, v.VII, p.22; Cf. Mead, Fragments of a Faith Forgotten, third edition, p.261 (1931). for the Coptic gnostic book jeou Cf. Mead p.543.
عرفان یهودی
5
به موازات این تصور از فرآیند کیهانی، ما دو مفهوم عرفانی مهم دیگر مییابیم. لوریا آنها را در قالب زبان اسطورهای جسورانه، و شاید گاه و بیگاه تقریباً بسیار جسورانه، بیان کرده است. این دو مفهوم عبارتند از نظریهی شویرت هَ-کلیم، (1) یا «شکستن ظروف»، و نظریهی تیقون، (2) که به معنای تعمیر یا جبران نقص است. تأثیر این دو مفهوم بر روی بسط و توسعهی تفکر قبالایی متأخر به اندازهی تأثیر نظریهی صیمصوم زیاد بوده است.6
بیشک این بخشهای قبالای لوریانی نشانگر بیشترین موفقیتی است که تفکر انسانانگارانهی تاکنون در تاریخ عرفان یهود به دست آورده است. همان اندازه مسلم است که بسیاری از این نمادها منعکس سازندهی تأملات بسیار پیشرفتهی عرفانی است، که تقریباً برای تفکر عقلانی دستنیافتنی است، که نمیتوان انکار کرد که، به طور کلی، این نمادگرایی ساختاری نسبتاً ابتدایی و پیش پا افتاده دارد. این گرایش به تفسیر رفتار و زندگانی انسان به عنوان نمادهایی از حیاتی عمیقتر، و تصور انسان به عنوان عالم صغیر (34) و تصور خدای حیّ به عنوان انسان کبیر، (35) هرگز به طور آشکارتر بیان نشده و به نتایج نهاییاش کشانده نشده است. در مرتبه متناظر با تجلی خدا تحت جنبهی آدم قدمون (انسان نخستین) یعنی پیش از شکستن ظروف، نیروهای عمل کننده هنوز به طور کلی بخشهای یک مجموعهی ارگانیک نیستند، و به همین ترتیب هنوز شکل و هیئت متمایز فردی و مشخص به خود نگرفتهاند. اکنون که این ظروف شکسته شده، نور تازهای از پیشانی آدم قدمون جریان مییابد، و سمت و سویی تازه به عناصر نامنظم میدهد. انوار سفیروت جاری از آدم قدمون در اشکال و هیئتهای جدید نظام داده میشوند، که در هر یک از این آنها آدم قدمون در اشکال مشخص روشنی انعکاس یافته است. هر سفیرهای از یک صفت کلی خدا تبدیل به آن چیزی میشود که عارفان قبالا آن را پرسوف، (36) یعنی «سیمای» خدا، مینامند، که بدین معناست که تمام قوا و استعدادهای نهفته در هر سفیرا اکنون تحت تأثیر یک اصل سازنده قرار گرفته، (37) و اینکه در هر کدام کل شخصیت خدا ظاهر میشود، گرچه همیشه تحت جنبهی چهرهی مشخص و متمایزی است. خدایی که خود را در پایان این فرآیند خود را متجلّی میسازد، نمایانگر چیزهای بسیار زیادتری از اِین - سوف پنهان است؛ او اکنون خدای حیّ دین است، که مکتب قبالا تلاش کرد او را به تصویر بکشد. تمام تلاش مکتب قبالای لوریانی جهت توصیف این فرآیند یزدانشناختی (38) در خدا برحسب وجود انسان نشانگر تلاشی است برای رسیدن به تصورّی جدید از خدای شخصوار، (39) اما تمام آنچه انجام میدهد به شکل جدیدی از اسطورهشناسی گنوسی میانجامد. فایدهای در تلاش برای گریز از این واقعیت نیست؛ لوریا درصدد توصیف این است که چگونه در فرآیند تیقون، یعنی بازگرداندن انوار پراکندهی خدا به جایگاه مناسب و درستشان، جنبههای مختلف که خدا تحت آنها خود را متحلی میسازد، یکی از دیگری به عنوان سیماهای (پرسوفیم (40)) بسیار گوناگون خدا پدیدار میشود؛ مفهوم اینها در این زمان بسیار شخصانگارانه (41) است.7
این مطلب ما را به جنبهی دیگری از نظریه تیقون رهنمون میشود، که برای نظام عرفان عملی نیز اهمیت بیشتری دارد. فرآیندی که خدا در طی آن خودِ را باروار؟؟؟ میکند، به دنیا میآورد و بسط و توسعه میدهد، در خدا به نتیجهی نهاییاش نمیرسد. برخی از بخشهای فرآیند بازگشت، به انسان اختصاص یافتهاند. تمام انواری که توسط نیروهای تاریکی در بند و اسارت هستند با تلاش خودشان آزاد نمیشوند؛ این انسان است که ریزهکاری نهایی را به سیمای الاهی اضافه میکند؛ این اوست که بر تخت جلوس خدا، یعنی پادشاه و آفریدگار اسرارآمیز تمام اشیا، در قلمرو آسمانی خودش به کمال میرسد؛ اوست که سازندهی تمام اشیا را کامل میکند! در برخی از قلمروهای هستی، وجود الاهی و انسانی درهم تنیدهاند. فرآیند درونی و فرامادی تیقون، که به صورت نمادین به عنوان پیدایش تشخص خدا توصیف شده، با فرآیند تاریخ دنیوی متناظر است. فرآیند تاریخی و روح درونیاش، یعنی عمل دینی یهودیان، راه را برای بازگشت نهایی تمام بارقهها و انوار پراکنده و تبعید شده آماده میکند. یهودی که به واسطهی تورات، یعنی انجام فرامین آن، و به واسطهی نیایش رابطهی نزدیک با حیات الاهی دارد، میتواند به این فرآیند سرعت بخشیده یا آن را به تأخیر اندازد. هر عمل انسان با این وظیفهی نهایی که خدا برای مخلوقاتش تعیین کرده ارتباط دارد.پینوشتها
1. Shevirath Ha-Kelim
2. Tikkun
3. فصل 2 تا 8 (ص 29-78) عص حییم شامل جزئیات کامل این فرآیند است.
4. pleroma
5. Adam Kadmon
6. Olam Ha Nekudoth
7. Olam Ha-Tohu
8. عص حییم، ص 9 (شَعَر هکلالیم «باب کلیات») اصطلاحات نقودیم و عقودیم که ویتال به آنها علاقهمند است بر Jeu de mots مبتنی است. مقایسه کنید با (سفر پیدایش 39: 30).
9. مقایسه کنید با متن منتشرشده در: (Zion, vol.V, p.156) و سفر عمق هملخ «کتاب اعماق شاهان» (p.32d (1648)).
10. این فرآیند به تفصیل در عص حییم، فصل نهم توصیف میشود.
11. نگاه کنید به سخنرانی اول، یادداشت 80.
12. Gevurah
13. kings of edom
14. Zohar, III, 128a, 135a/b, 142a/b, 292a/b.
15. Ibid, II, 176b (واژهی آرامی متقلا «وزن»).
16. Idra Kaba
17. Idra Zutta
18. world of Zohu
19. Ets Hayim, IX, 8,p.93; XI, 5, p.103.
20. Tishby
21. cathertic cause
22. من در اینجا براساس تحلیل بسیار جامع نظریهی لوریانی شکسته شدن ظروف و مفهوم شر، که شاگرد من اشعیا تیشبای (Isaiah Tishby) به آن اشاره کرد، اظهار نظر میکنم «کتاب قانون شر و شیطان در قبالای اسحاق لوریا» (Jerusalem, 1942).
23. Kelipot
24. Cf. Ets Hayim, XI, 5, p.103.
از نوشتههای موثق لوریا و (33a)؛ ابو ابی از اقوال ربی شیمعون بریوحای (1898 f.22b)؛ رسالهی مقدمهی بابها (1904 f.35d).
25. Shevirah
26. سفر هلیقوطیم «کتاب گزیدهها» ویتال (Jerusalm 1913 f.21b).
27. به عنوان مثال، این اعتراضی است که موسی حییم لوزاتو در آغاز کتاب سفر حوقر اومقوبال «کتاب محقق و مقبول» خود مطرح میکند.
28. Unde Malum
29. Aeons
30. درآمدی بر طهارت اثر مناحیم عزاریو فانو (Menahem Azariah Fano) که در آغاز اثرش کبوتر توانا (1648) و اعماق شاهان (24b).
31. Ets Hayim, Chapter XVIII, I, p.170.
32. این موضوع به تفصیل در فصل یازدهم و هیجدهم توصیف میشود. ویتال بیان میکند که شکستن بر همهی عوالم تأثیر گذاشت، فصل 39 ف، ص 3.
33. بیشتر فصلهای بین 12 تا 40 عص حییم ویتال دربارهی موضوع تیقون بحث میکنند.
34. micro-cosmos
35. macro-anthropos
36. Parsuf
37. (Ets Hayim, XI, 7, p.107)
بهترین خلاصه را (Ets Hayim, Xl, 7, p. 107) عرضه میکند.
38. theogonic .
39. نقل قول زیر از فیلسوف آلمانی اف. دبلیو. شلینگ (1854 وفات یافت) مانند توصیفی از صیمصوم و معنی و مظهریتش از برای تشخص خداوند است.
"Alles Bewusstsein ist Knozentration, ist Samm- lung. ist Zusammennehmen Seiner Selbest. Diese Verneinende, auf es Selbst Zurueckgehende Kraft eines Wesens ist die Wahre Kraft der PersoenlichKeit in ihm, die Kraft der Selbheit" (Schellings Saemtliche Werke, Abteilung l, Band Vll p. 74).
40. Parsufim
41. personnlistic
42. Valentinus
43. کوردوورو بیش از این در کتاب قادر بزرگ از پنج تصویر به همین معنا سخن میگوید.
44. Idras
45. Arikh Anpin
46. Zohar, III, 128b.
47. Attika Kaddisha
48. Hokhmah
49. Binah
50. Partsufim
51. ایدرازوتا (III, 290ff) از نمادگرایی أب وام (پس از فصل مربوط به عقیق مقدس) سخن میگوید.
52. Zeir Anpin
53. قِصِر اَپَییم «زود خشم» از مثال 17: 14 گرفته شده است. جیکاتیلا دراثرش ابواب النور تفسیر صحیحتری ارائه میکند.
54. Zeir Anpin
55. Rachel
56. Ets Hayim, ch.XVI, XXIX.
57. Baroque
58. اینها مراحل عرفانی خشم زود هستند که عبارتاند از حاملگی، زایمان، شیردهی، کودکی و بلوغ نامیده میشوند.
59. personal god
60. manifostations
61. impersonal substance
62. Deusabsconditus
63. Sabbath
64. باغ سیبهای مقدس زُهر (III, 128b) و در بسیاری قطعات دیگر (براساس تفسیری عرفانی از قطعهی تلمودی Taanith, 29a).
65. دربارهی بسط و تکامل این نظریه مقایسه کنید با مقالهی من: تکامل قانون عوالم (III, p.33-66; Tarbiz, II p.415-442) کوردورو بر اهمیت آن تأکید کرده است. بنگرید به باغ انار، فصل 16.
66. Astiluth
67. Beroh
68. Yetsirah
69. Asiyah
70. True of Life
71. Ets Hayim, ch.XL ff.
72. Haarah
73. عص حییم، فصل 46، ص 1-2 و در بسیاری مواضع دیگر. مقایسه کنید با:
Molitor, Philosophie der Geschichte, vol.I (2nd edition 1827), p.482.
خود لوریا (در اثر خود ابوابی پرامون گفتههای ربی شیمعون بریوحای و اثرش کتاب حجب f.23d) به طور بیپرده دیدگاهی کاملاً توحیدی را بیان میکند که به نظر میرسد در تعالیم شفاهی بعدی او مخدوش میشود.
74. هم ابن طابول (Ibn Tabul) و هم ویتال اظهار میکنند که نظریه «حجاب» تنها برای نور باطنی اعتبار دارد، اما نه برای نور محیط که در همهی عوالم در ذات اصلی آنها رسوخ دارد و آنها را در خود میپوشاند. ویتال در رسالهی عامپسندتر خود دربارهی اخلاق به نام سفر شعره قدوشا «کتاب ابواب قدسی» از روی عمد اصطلاحی کاملاً توحیدی را به کار میبرد.
75. godhaad
76. بنگرید به کلیاتی در باب آغاز خلقت (1893) و رسالهی محقق و مقبول (ed. Freystadt, p.15-18 (1840)).
77. امانوئلهای رایکی (Emanuel Hai Rikki) در رسالهی هادی قلوب این نظر را اتخاذ میکند.
78. Ets Hayim, ch.XXXIX, I (vol.II, p.130).
79. redemption
80. پری عص حییم یا اثمار «شجره حیات» (I, I (Dubrowno) p.5a).
81. Galuth
82. Kawwanah
83. Ets Hayim, ch.XXXVI.
84. مقایسه کنید با قطعهی منقول در یادداشت 91 [متن انگلیسی]. دربارهی گناه آدم، همچنین مقایسه کنید با قطعات طولانی در کتاب گزیدهها ((1913) f.56b) و کتاب تفسیری بر گناه اولیهی آدم در مجموعهی باب آیات (f.1d-4b).
85. ابو ابی پیرامون گفتههای ربی شمعون بریوحای ((1898) f.37c/d).
86. Cf. Sefer Ha-Gilgum, ch.1-3; ابو ابی پیرامون گفتههای ربی شمعون بریوحای loc. cit.
87. «به نام خدای واحد مقدس متبارک و شخینای حضرتش دارای خوف و جلال به واسطهی مقام حروف «ی» و «ه» با حروف «و» و «ه» که توحید کامل است» این عبارت معمولاً در میان محافل متأثر از مکتب قبالای لوریانی خصوصاً به کمک کتاب ابواب صهیون ناتان هانوور (Nathan Han Hover) رواج یافت.
مقایسه کنید با باب صواب اثر ویتال ((1872) f.3b and 4b).
88. مقایسه کنید با مقالهی من:
Der Begriffder Kawwanah in der alten kabbalah in (MGWJ 78 (1934), p.492-518).
89. این نظریهی نیّت است که در کتاب نیّات (ونیز، 1620) رسالهی سفر پری عص حییم «کتاب اثمار شجرهی حیات» (بهترین چاپ آن از دوبرونو، 1804)، و رسالهی باب النیّة (اورشلیم، 1878) بسط مییابد.
90. Ets Hayim, ch,1, 5, p.29.
91. ویتال در یادداشت بسیار جالبی که در مقدمهی اثر معروف سیدورها - اَری سلسلهی ادعیه و مناجات در طریق اسرار (Zolkiew, p.5c/d, 1761) چاپ شده است همهی این موضوعات را شرح و توضیح میدهد.
92. کتاب ادعیهی آنان در سالهای 1916-1911 در اورشلیم چاپ شده است. این کتاب به سیدور یا ادعیهی شالوم شرابی معروف است که دربارهی او باید به ص 328 مراجعه کنید.
93. introspection
94. Devekoth
95. unio mystica
96. Paulus Berger, Cabalismus Judaeo - Christianus detectus, p.118 (1707)
او میگوید که کَوانّا را نزد عارفان قبالا معروف به Sabbatismus ac Silentium Sacrum یافته است. من تاکنون قادر نبودهام، منبع این عبارت را که به نظر میرسد از Knorr"s Kabbala Denudata گرفته شده است، پیگیری کنم.
97. ecstasy
98. همهی اینها و نکات زیر از سفر هگیلگولیم «کتاب تناسخها» ویتال نشئت میگیرد که بهترین و کاملترین چاپ آن در Przemysl, 1875 منتشر گردید. به خصوص مقایسه کنید با فصلهای 1-4 و 6. ترجمهی لاتینی در اثر ذیل موجود است:
Knorr"s Kabbala Denudata vol,II, Pars 2 (1684), p.243-473.
عرفان یهودی
8
نظر و عمل دعا و نیایش عرفانی، بخش باطنی مکتب قبالای لوریانی است، یعنی آن بخش از آن که مختص مقرّبان و برگزیدگان است. با وجود این، به موازات این نظر، اندیشههایی با ویژگی متفاوت مییابیم. مخصوصاً، نظریهی تحقق عملی تیقون، و ترکیب آن نه تنها با دیدگاه فوقالذکر در مورد وظیفهی انسان مؤمن، بلکه همچنین با نظریهی تناسخ، (1) برای هر سه عنصر بیشترین تأثیر را بر محافل گستردهی یهودیان تأمین کرد. لوریا وظیفهی انسان را به شیوهای ساده ولی مؤثر به عنوان بازگشت ساختار معنوی آغازین یا شکل و هیئت کلی او تعریف کرده است. این وظیفهی هر یک از ماست، چرا که هر نفسی واجد قوا و استعدادهای این ظهور معنوی است، ولی به واسطه هبوط آدم، که نفس او در بردارندهی تمام نفوس بود، خوار و تحقیر شده است. (2) از این نفس النفوس، بارقههایی در تمام جهات پراکنده شده و در ماده پراکنده شده است. مسئله گردآوری مجدد آنها، بالا بردن آنها به جایگاه مناسبشان و بازگرداندن ماهیت معنوی انسان در جلال و شکوه آغازین آن است، آنچنان که خدا آبستن آن بود. به نظر لوریا معنای اعمالی که تورات مقرر داشته یا منع کرده چیزی نیست جز اجرای این فرآیند بازگردانی ماهیت معنوی انسان، توسط فرد و در او. ترگوم (3) پیش از این مقایسهای میان 613 اوامر و نواهی تورات و 613 عضو فرضی جسم انسان انجام داده است. (4) اکنون لوریا این تفکر را عرضه میکند که نفس نیز، که نشانگر ظهور آغازین انسان پیش از تبعیدش به درون جسم است، 613 جزء دارد. انسان با اجرای فرامین تورات، ساختار معنوی خویش را باز میگرداند؛ گویی او آن را از درون وجود خود میتراشند. و از آنجا که هر جزء با یک فرمان مطابقت دارد، راه حلّ «وظیفه» مستلزم اجرای کامل تمام این 613 فرمان است.9
اما اجازه بدهید به جایی که بحث خود را شروع کردیم بازگردیم. لوریا و نیز تمام عارفان قبالای دیگر صفد، وظیفهی انسان در این جهان را به نظریهی تناسخ ارواح، (14) یا انتقال نفس ربط دادهاند. این نظریهی چشمگیر در بسط و توسعهی بعدی مکتب صفد بسیار مفصل مورد شرح و بسط قرار گرفته و کتاب سفر ه-گیلگولیم (15) یا «کتاب تناسخها» (16)ی حییم ویتال، که در آن توصیفی نظاممند از نظریهی تناسخ لوریا ارائه کرد، نتیجهی نهایی تحولی طولانی و مهم در تفکر قبالایی است. (17) در اینجا قصد ندارم که این نکته را بیش از این دنبال کنم و تنها اشاره میکنم که میان دیدگاههای مربوط به مکتب قبالای قدیم و جدید در مورد این اندیشه، که گفتم در نظریهی لوریا و ویتال تبیین عالی خود را یافت، تفاوت چشمگیری وجود دارد. در مورد انگیزههایی که قبالای قدیم و جدید را برانگیخت تا نظریهی تناسخ را بپذیرند باید گفت که آنها احتمالاً در آغاز از آن انگیزههای که همواره اعتقاد به آن را ترغیب کردهاند، متفاوت نبود، یعنی تأثیری که به واسطهی رنج و محنتهای کودکان بیگناه، و خرسندی افراد شرور و بدکار بر اذهان حساس به جا میگذاشت، و پدیدههای دیگری که جهت مطابقت با اعتقاد به عدالت الاهی در درون قلمرو طبیعت نیازمند تبیینی طبیعی است. چرا که باید تصدیق کرد که راه حلّ این تناقضات ظاهری براساس مفهوم مجازات الاهی، و به طور کلی امید و آرزوهای معادشناختی، همواره نتوانسته ذهن بسیاری از معتقدان به دین را قانع سازد. تفاوت این است که اکثریت عارفان قبالای قدیمتر تنها در ارتباط با برخی گناهان، بیشتر گناهان جنسی، با استفاده از اصطلاح عبری برای تناسخ، معتقد به گیلگول بودند. چنان که در سخنرانی قبل خاطرنشان کردهام، آنها چیزی از قانون کلی تناسخ نمیدانستند که به عنوان نظام علیّت اخلاقی (18) - یعنی نظامی از علل اخلاقی و معلولهای طبیعی - یا براساس اصطلاح سانسکریت، کرمه، (19) در نظر گرفته شود. متناسب با این تصور بود که کل این نظریه، که در ابتدا به نظر میرسد با مخالفت زیاد مواجه شده است، به عنوان یک راز به ویژه پنهان تلقی میشد و به درون محافل گستردهتر راه نیافت. یک عارف قرن سیزدهم همچون اسحاق ابن لطیف به طور تحقیرآمیزی آن را رد کرد. (20)10
نفوذ قبالای لوریانی، که از حدود سال 1630 به بعد، به صورت چیزی شبیه الاهیات عرفانی (34) یهودیت درآمد، به هیچوجه نمیتواند مبالغهآمیز باشد. قبالای لوریانی نظریهای را از یهودیت تعلیم میداد که حتی در رایجترین جنبههایش از هیچ چیز از وضع غمانگیز مسیحایی آن چشمپوشی نمیکرد. نظریهی تیقون هر یهودی را به مقام یک قهرمان در فرآیند عظیم بازگردانی بالا برد، به شیوهای که هرگز پیش از این شنیده نشده بود. به نظر میرسد که خود لوریا معتقد بود که پایان این فرآیند نزدیک است و او «این امید را در سر میپروراند که سال 1575 سال نجات است»، امید و آرزویی که بسیاری از عارفان قبالای دیگر نسل او در آن شریک بودند. (35) به نظر میرسد که چنین نظریاتی دارای این ویژگی باشند که کشش و فشاری که آنها نشان میدهند نیازمند نوعی تسکین و آرامش ناگهانی و هیجانانگیز است. زمانی که نظریهی تیقون به درون آگاهی و شعور عمومی راه یافته بود، روحیهی معادشناختی مقدر بود که رشد کند؛ به هیچوجه نمیتوانست غیر از این باشد. اما حتی پس از اینکه عنصر مسیحاییای عرفان جدید تهدید کرده بود که شعلههای آتش بزرگ مکاشفه را در دل جامعهی یهودیان روشن سازد، اندیشههای نظری بنیادین و نتایج عملیاش تأثیر و نفوذ خود را حفظ کردند.پینوشتها
1. metem Psyzhosis
2. این مفهوم مبتنی است بر تفسیر عرفانی آگادا دربارهی آدم. مقایسه کنید با: میدراش تَنْحوما، باب کی تیسا، بخش 12 و (Exod, Rabba par. 40)
3. Targum
4. 248 عضو بدن و 365 رگ; Cf. Targum Jonathan Ben uziel on Gen, I, 27 and Zohar, I, 170b.
5. Cordovero و سفر تومر دوورا «کتاب نخل دوورا» (Jerusalem, 1928, p.5).
6. Cf. باب آیات, f.3a; کتاب تناسخها, ch.XVIII.
7. Adam Ha-Rashon
8. originalsin
9. کتاب گزیدهها (f.3b).
10. Sefer Ha-Gilgum, ch.I; (ابو ابی پیرامون گفتههای ربی شیمعون بریوحای f.36b ff).
11. Ets Hayim, ch.XXVI, I.
در قطعات دیگر گفته میشود که جسم او از عالم بالاتر یصیرا گرفته شد.
12. Sefer Ha-Gilgulim, ch.XVI and XVIII.
13. Sefer Ha-Gilgulim, ch.XVIII and کتاب گزیدهها, f.8c
14. transmigration of soul
15. Sefer Ha-Gilgulim
16. Book of Transmigrations
17. مهمترین نمونهی قبلی آن، کتاب بزرگ فاش کردن اسرار است که در سال 1552 نوشته شد.
18. moral causality
19. Karma
20. مقایسه کنید با یادداشت من دربارهی این موضوع در:
Gaster Anniversary Volume, p.504 (1936).
21. Galuth
22. اصطلاح نشاما «تبعید روح» برای گیلگول بیشتر در قرن سیزدهم توسط نویسندهی گمنام (Lembery, 1892, f.56b) کتاب تصویر به کار میرفت.
23. Cf. EJ, vol.IX, col. 708 and Festschrift Fuer Aron Freimann, p.60 (1935).
24. Sefer Ha-Gilgulim, chapter V.
25. همان، فصل 8، رسالهی باب جبران مافات و معاصی ویتال (Koretz, 1783, f.30-39)؛ رسالهی باب ترتیبات توبه در مجموعهی اعماق شاهان ((1648) f.15-21)؛ رسالهی مراتب توبه در پایان رسالهی کوچک سرآغاز حکمت و (بهتر از آن) در پایان کتاب یکصد قسیطای مناحم عزرا فانو ((1892) f.58-69).
26. شم طو بن شم طو، مراتب توبه، ((Ferrara 1556) f.78a).
27. انوار آفتاب، ابراهام گالانت (on Zohar II, 105b) (Abraham Galante). که از اسحاق نابینا (حدود 1200) نقل میشود که میتوانست از روی رسالهی بسودن هوا پیشگویی کند که آیا نفس انسان «تازه» یا «کهنه» است. مقایسه کنید با تفسیر تورات رکاناتی (Recanati) (بخشهای وَیِشو و کی تِصِه).
28. درس گفتار قامت کردورو (f.83d)؛ باب روحالقدس ویتال ((Jerusalem, 1912), f.3a-5b)؛ رسالهی تفسیر تل پیوت «اسلحه خانه» ((1860) f.108a).
29. Galli Razaya
30. The Revealed Mysteries
31. کتاب فاشگویی اسرار تنها به طور ناقص چاپ شد (موهیلو، 1812) و به صورت کاملتر در نسخه دستنویس موجود در اکسفورد (1820) موجود است. مقایسه کنید با: Kirjath Sefer, II, p.119-124.
32. animism
33. رسالهی گزیدهها، (f.89b).
34. theologia mystica
35. A. H. Silver, A History of Messianic Speculation in Israel, p.137-138 (1927).
این نویسنده شواهدی را از افسانههایی که پیروان لوریا گفتهاند، گردآوری میکند. دربارهی سال 1575، به عنوان سال مسیحا مراجعه کنید به همان ص 135-137. سال 1630 نشانگر آغاز گسترش عمومی تعالیم لوریا توسط موسی پراگر (Moses Praeger) عارف قبالا در رسالهی ویقهل مشه «موسی روم را جمع کرد» (f.58a (Dessav, 1699)) بوده است: «پیروان لوریا گفتههای وی دربارهی سال 5335 یهودی (1575 م) تا سال 5390 یهودی را پنهان کردند».
36. Passover
37. Shevu]oth
38. Hoshanah Rabboh
39. Day of Atonemen
40. بیشتر این شعایر در رسالهی باب نیات در جای مناسب خود توضیح داده میشوند. نیز نگاه کنید به:
A. Abeles, Der Kleine ver Soehnungstag (1911), (دربارهی هوشعنا رّبا (Mantova 1648) مقیص رِدومیم «بیداری خستگان»).
41. بنگرید به منابع منقول در یادداشت 120.
42. Neshamah
43. Cf. A. Berliner Randbemer Kungen Zum taeglichen Gebetbuche, vol.I, p.30-47 (1909); Abr. I. Schchter, Lectures on Jewish Liturgy, p.39-60 (1933).
این موضوع مهمی است که خود نیاز به مطالعهای جامع دارد.
44. Lekha Dodi Likrath Kallah
45. Solomon Alkabez
46. Hemdath Yamim
47. The Adornment of Days
48. نخستین بار، حمدت یامیم «تحفهی ایام» در ازمیر در سال 1731 چاپ شد.
49. بنگرید به سرگذشت یهودیان در ترکیه اثر روستر
(vol.IV, (1935) p.445-449) Rosanes؛ احترام حاخامها اثرام. هلی یرین (Jerusalem 1896) (M. Heilprin) که مطالب خوبی دربارهی موضوعهای تغزلی ارائه میدهد؛ میتحت یهودا «رسم یهودا» یهودایام. تیا (Jehuda (Bagdad, 1933, f.37-39) M. Fetaya).