خبرگزاری آریا -
زودباور نباشیم. این جمله کوتاه را بارها و بارها شنیدهایم. درباره این جمله کوتاه بارها و بارها حرف زدهاند و نوشتهاند و توصیه کردهاند اما اگر قرار بود زودباور نباشیم که دیگر نیازی به این همه توصیه و تکرار نبود. دایره زودباوری ما آدمها گاهی بسیار وسیع میشود.
زودباور بودن در یک معنا خوب است. آن هم زمانی که آدمها باورشان انسانی و اخلاقی است و این باورها و اندیشههای انسانی است که اساس تعامل میان آدم هاست.اما همه میدانیم که همیشه این گونه نیست و همیشه هستند آدمهایی متــرصد کلاه گذاشتن بر سر دیگران هستند و ذهنهای زودباور را در معرض آسیبهایی جدی قرار میدهند.بر همین اساس است که گفتهاند و شنیدهایم که انسان زیرک از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود. اما تمام اینها حرف است و در حیطه عمل قصه جور دیگری است. در عمل میبینیم و میشنویم که بسیاری از ما با وجود آن که از صبح تا شب میشنویم که نباید زودباور باشیم و حتی چه بسا خودمان هم به دیگران توصیه میکنیم که زودباور نباشند باز هم در مقام عمل بسیاری از اوقات زودباور میشویم. گول میخوریم و در حساب و کتاب زندگی بر اساس وعده و وعیدهای دیگران گرفتار میشویم.
اولین دلیل زود باوری این است که در هنگام رسیدن اطلاعات جدید هرچه را که دریافت می کنیم در بست قبول یا رد می نمائیم زیرا یا در زمان حال نیستیم، یا درگیر گذشته هستیم و یا درگیر گفتگوهای درونی خود می باشیم. بدین خاطر اگر بخشی از واقعیت یا بخشی از خبری که به ما می رسد مطابق با واقعیت باشد ما این بخش را به کل اطلاعات و داده هایمان تعمیق می دهیم و کل اطلاعات و گفتار را می پذیریم بدون اینکه به خود زحمت تجسس، تحقیق و کنکاش بدهیم که موضوع چه است. به همین خاطر زود باوری باعث میشود تا ما از دنیای واقعی دور شویم.ضرری که به ما از زود باوری می رسد در اینجا نهفته است که از آنجائیکه بهرحال در مورد مسئله ای که پیشرویمان قرار بگیرد بر سر دو راهی هستیم، یک دو راهی تصمیم گیری. این کار را بکنیم یا نکنیم، لحظه به لحظه ما در تردید تصمیم گیری بسر خواهیم برد.
در واژهی مرکبِ «سادهلوح» لوح به معنای نهاد و ضمیر است. نهادی که در تشخیص، سادهبین باشد، نتواند پیچیدگیهای واقعیتِ برنهاده را دریابد، کارِ جهان را ساده گیرد و پندارد نیتِ نیک نیکی میآورد، سادهطبع است. سادهلوح پیاپی شگفتزده میشود. هر بار میپرسد: مگر میشود؟ و ناباورانه میگوید که گویا شدنی است.
افراد سطحی نگر، بسیار زود باورند و به راحتی می توان فضای ذهنی آنها را اشغال کرد و زمام اندیشه شان را به دست گرفت. آنها به دلیل اینکه به معضلات هر مساله توجه ندارند و از تجربه و تحلیل عمیق و همه جانبه مسایل زندگی عاجزند، به سرعت و به سهولت، به «یقین» و اطمینان می رسند.
بهترین روش برای اینکه باور های خود را درست و دقیق عملی انجام دهیم این است که با بررسی دقیق، از وجود این باورها و افکار آگاهی درست پیدا کنید که آیا این باور و افکاری که دارم درست است و برای پیدا کردن سئوال و راه آن تلاش کنید. افکاری فراهم آورید که با افکار غیرمنطقی یا مصیبتبار سازگاری نه داشته باشد از آنها دوری کند. هرگاه موفق شدید باورها و افکار خود را به طور قطعی عوض کنید، به خودتان احسنت بگویید.
ما درستی یک حرف یا اطلاع را بر اساس چه چیز می سنجیم؟ درستی غیر از این است که آن اطلاعات و گفتار دریافت شده را با باورهای خودمان که در مغزمان درستی آنها به تائید ما رسیده است مقایسه می کنیم و اگر تطبیق داشته باشد می گوئیم درست و یا نادرست است. حال اگر اطلاعات جدید غلط بود و یا بخشی از آن غلط بود یا غلو شده بود و یا بخشی از حقیقت در آن پنهان شده بود. اگر این اطلاعات جدید را در بست بپذیریم اتفاقی که می افتد این است که آن قضاوتی که در آن لحظه می کنیم و تصمیمی که بر اساس آن قضاوت می گیریم می تواند در سرنوشت ما و اطرافیانمان تاثیر داشته باشد. تصمیم گیری ما می تواند اشتباه باشد و در نتیجه هر عملی هم که بر اساس آن انجام می دهیم اشتباه خواهد بود.
بطور مثال در مورد زود باوری می توان به مسئله شایعه و غیبت اشاره نمود. حتما شما در برخی از محافل و نشست هایی خانواده گی شاهد بوده اید که درباره فلان آقا و یا فلان خانم ، افراد شروع به صحبت می کنند که مثلاً او با همسرش چنین کرد و یا با پدر و مادرش چنان عملی را انجام داد. ومتاسفانه بقیه اقوام و آشنایان نیز بدون لحظه ای تعمق وتفحص، با او هم کلام شده و هر چه را گفته و نه گفته با هم در وسط ریخته، پاک آبروی آن طرف را می برند بدون اینکه از آنچه گفته شده یقینی داشته باشند. کمتر جمع و گروهی را می یابید که شایعه در بین آنها جایی نداشته باشد. شایعه را به راحتی می توان در شوخیهای دوستانه جوانان، درد دلهای میانسالان و حرفهای پیرمردان و پیرزنان یافت. به محض به وجود آمدن یک خبر تمامی ذهنها به سوی آن متمرکز شده و بدون هیچ تحقیق، تفحص و تعمقی و به سبب احساساتی بودن و ناآگاهی، توسط ذهن جمعی پذیرفته شده و تکرار می گردد. مردم بدون هیچ شناختی و تنها با تیکه بر شنیدارهای خود، فردی را به اوج رسانده و یا به قهقرا می فرستند، روابط خانوادگی را بر هم می زده و زوجهای جوان را از هم جدا می کنند، از شخصی یا گروهی بی دلیل تمجید کرده و شخص یا گروهی دیگر را ناسزا می گویند .
زود باوری و دیر باوری از یک جنس هستند و هردو دوروی یک سکه هستند که عامل اصلی اینها غیر واقع بینی است. دیر باوری و زودباوری در واقع تحریفی از شناخت است. شناخت از محیط خودمان و تحریف اطلاعاتی که به مغز ما می رسد. یعنی یا واقعیت را نمی پذیریم و یا اینکه همه چیز را با راست و دروغش می پذیریم.
منبع: جام جم، فارس
خبرگزاری آریا -
خیلی از آدم های این کره خاکی هیچ دین و ایمان و اعتقادی ندارند و فقط می گویند که خوب باش، کار نیک انجام بده، به خلق خدا سود برسان، مهربان باش و خیلی از کارهای مثبت دیگر.
بعد اکثر این آدم ها در زندگی خانوادگیشان ، این شعار را رعایت نمی کنند، مثلا از همسرشان جدا شده اند، پدر و مادرشان را به آسایشگاه سالمندان سپرده اند، با فامیل و دوست و آشنا رفت و آمد زیادی ندارند و به طور کلی فقط خوب بودن را دوست دارند، دوست دارند اما عمل نمی کنند و انجام نمی دهند.
در دین مبین اسلام به همه این کارها سفارش شده، با غریبه و آشنا، حتی با کسی که غیر دین و اعتقاد تو را دارد، وظیفه ما خوبی کردن و مهربان بودن است، درست مثل الگوهایمان که اهل بیت معصومین که سلام و درود خدا بر آنها باد، هستند، آنها اینقدر مهربان و خوش اخلاق بودند که همه جذب دین و آیینشان می شدند.
سیره عملی معصومین و دستور های صریح خدای یکتا در قرآن مجید بر خوبی و مهربانی کردن است و در ادامه برای این که این دستور فقط شعار نباشد و همه به آن عمل کنند، از مسلمانان خواسته است که تمرین این خوبی و احسان را از خانه و خانواده خود و در قدم اول با پدر و مادر خویش شروع کنند.
چرا که کسی که با پدر و مادر خویش، افرادی که اصل و ریشه انسان هستند، او را از هیچ به وجود آورده اند، در ناتوانی دست او را گرفته و توانا کرده اند،نتواند مهربان باشد، چطور می تواند با غریبه ها، کسانی که اصلا آنها را نمی شناسد، هیچ رابطه خونی و احساسی نسبت به آنها ندارد، خوب و مهربان باشد؟
پس اگر می خواهیم جامعه خوب و مهربانی داشته باشیم، باید تمرین احسان را از خانه شروع کنیم.
وقتی انسان بازنشست می شود و پا به سنین بالا می گذارد و از محیط کار و فعالیت باز می ماند، روابطش با دیگر انسان کم و محدود شده و شاید این ذهنیت را در او ایجاد کند که دیگر مثل گذشته محبوب و کاردان نیست، و این ابتدای افسردگی می باشد، بهتر است برای این که این ذهنیت در آنها ایجاد نشود، با آنها در مورد امور زندگیمان مشورت کنیم
تمرین احسان قدم به قدم
1- همراهی، خیلی از ما دوست داریم با دوستانمان و همسن و سالهایمان همراه باشیم، به خرید برویم ، رستوران برویم، پارک برویم و خیلی کارهای دیگر.
در روایتی از امام صادق علیه السلام داریم که « با خوشی با آنها یار باش»، چه می شود حالا که آنها به سالمندی رسیده اند و دیگر مثل سابق سرشان شلوغ نیست، سعی کنی مثل دوستمان با آنها یار و همراه باشیم، حتی در نظافت خانه، در تهیه غذا ، در مطب پزشک رفتن و ...
2- در ادامه روایت امام صادق علیه السلام داریم« آنها را وا نداری آنچه که نیاز دارند را از تو بخواهند، زودتر از احساس نیازشان پاسخ آنها را بدهی»اگر به خانه آنها می رویم و می بینیم که یخچال خالی است، سعی کنیم قبل از این که از ما بخواهند برایشان خرید کنیم، این کار را انجام دهیم، قبل از این که از کثیفی خانه شکایت کنند، جارو دست بگیریم و ...
3- وقتی انسان بازنشست می شود و پا به سنین بالا می گذارد و از محیط کار و فعالیت باز می ماند، روابطش با دیگر انسان کم و محدود شده و شاید این ذهنیت را در او ایجاد کند که دیگر مثل گذشته محبوب و کاردان نیست، و این ابتدای افسردگی می باشد، بهتر است برای این که این ذهنیت در آنها ایجاد نشود، با آنها در مورد امور زندگیمان مشورت کنیم، مثلا در مورد سرمایه گذاری پولهایمان، تربیت فرزند، مشکلات درسی بچه ها، طرز تهیه مربا و ترشی و خلاصه سعی کنیم این تلقین مثبت را در ذهنشان ایجاد کنیم که هنوز هم مهم و صاحب نظر هستند.
نکته مهم
چندی پیش بود که آمار نگهداری از پدر بزرگ ها و مادر بزرگ هایمان در سرای سالمندان به طرز وحشتناکی بالا رفته بود ، اما امروزه به شکر خدا آمار های زیادی از نگهداری این عزیزان در میان خانواده خویش،(حتی در صورت بروز آلزایمر و دیگر بیماری ها) وجود دارد که فرزندان و نوه ها، به نوبت از آنها در خانه خودشان نگهداری می کنند، چرا که می دانند روزگاری نوبت خودشان خواهد رسید، نکته ای که وجود دارد همراهی همسران آن عزیزان است، همسر کسی که از پدر و مادر مریض خویش مراقبت می کند، ناگزیر بعضی شبها در خانه نیست، ممکن است شام و ناهار، تازه و خوشمزه نباشد، منابع مالی کمتر شود، همراهی همسر در مهمانی و پارک و سینما محدود شود و ...، همراهی همسران در این گونه موارد بسیار مهم است، آنها بدانند کسی که به پدر و مادر خودش محبت و احسان می کند، مسلما در دنیایی که پر از اتفاقات پیش بینی نشده و ناگوار است، همسر و فرزندانش را تنها نخواهد گذاشت، دوم این که با این کار رضایت خدا و پیامبرش را کسب خواهد کرد و دعای پدر و مادر پشت سرشان خواهد بود و انشالا که بیمه زندگیشان شود.
نکنه خدای ناکرده با اخم و بد اخلاقی با همسرمان که از پدر ومادرش مراقبت می کند مواجه شویم که در این صورت دل کسی را شکانده ایم که چاره و پناهی ندارد و خشم و غضب خدا را برای خود خریده ایم.
منبع:تبیان