حضرت عیسی از توطئه آنان با خبر شد و به آن توجهی نکرد، بلکه در تبلیغ دین خدا تلاش بیشتری نمود و با خرافات و باطل به مبارزه برخاست.
خداوند او را یاری کرد و به او معجزاتی عطا فرمود. آن حضرت از گِل پرنده میساخت و بیماری برص و پیسی را شفا میداد و به امر خدا مرده را زنده میکرد.یاران آن حضرت گفتند که ای پیامبر خدا! ما در ایمانمان راستگو و خالص هستیم و هیچگاه در پیامبری تو شک نمیکنیم. چیزی که باعث این خواستهی ما شده اسـت، گرسنگی و ضعف ماست. ما میدانیم که خداوند در روز تولدت، روزی که بیماری پیسی و صرع را شفا دادی و وقتی که مرده را زنده کردی، به تو عنایت داشته اسـت و ما شاهد و تصدیق کنندهی توایم و این خواستهی ما برای اطمینان و یقین بیشتر اسـت. فرستادن غذا، آیه جدیدی برای ما خواهد شد و ما آن را تبلیغ خواهیم کرد تا به تعداد مؤمنان افزوده شود.
وقتی حضرت عیسی (علیه السلام) به نیّت خالص آنان پی برد، با قلبی صاف از خداوند خواست برای آنان از آسمان غذا بفرستد تا این روز، عید و نشانهای برای آنان باشد.با نزدیک شدن صبح، حواریون سر و صداهایی را از بیرون شنیدند و به اطراف عبادتگاه نگاه کردند و دیدند سربازان مسلح از هر طرف آنان را محاصره کردهاند. آنها متفرق شدند و هر کس تلاش میکرد تا خود را نجات دهد و یهودا بدون یار و کمکی تنها ماند.
عیسی (علیه السلام) از خیانت یهودا و کینهی کاهنان و حاکمان با خبر بود، ولی یقین داشت خداوندی که او را به پیامبری مبعوث کرده اسـت، او را به دست دشمنان نخواهد سپرد.پس پروردگارش وی [مریم] را با حسن قبول پذیرا شد و او را نیکو بار آورد و زکریا را سرپرست وی قرار داد و زکریا هر بار که در محراب بر او وارد میشد، نزد او [نوعی] خوراکی مییافت و [می] گفت: «ای مریم! این از کجا برای تو آمده اسـت؟» او در پاسخ میگفت: «این از جانب خداست که خدا به هر که بخواهد، بیشمار روزی دهد.»
آنجا [بود که] زکریا پروردگارش را خواند [و] گفت: «پروردگارا! از جانب خود فرزندی پاک و پسندیده به من عطا کن که تو شنوندهی دعایی.»گفت: «پروردگارا! برای من نشانهای قرار ده، فرمود: «نشانه تو این اسـت که سه شبانه [روز] با اینکه ساکتی با مردم سخن نمیگویی.»
پس، از محراب به سوی قوم خویش رفت و ایشان را آگاه گردانید که روز و شب به نیایش بپردازید.(و چون عیسی دلایل آشکار آورد، گفت: «به راستی برای شما حکمت آورده ام تا دربارهی بعضی از آنچه در آن اختلاف میکردید برایتان توضیح دهم. پس از خدا بترسید و فرمانم ببرید.
در حقیقت، خداست که پروردگار من و پروردگار شماست، او را بپرستید و این راه راست اسـت.»)بگو به خدا و آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و أسباط نازل گردیده و آنچه به موسی و عیسی و انبیای [دیگر] از جانب پروردگارشان داده شده اسـت، گرویدیم [و] میان هیچ یک از آنان فرقی نمیگذاریم و ما او را فرمانبر داریم.
و هرکه جز اسلام دینی [دیگر] جوید، هرگز از وی پذیرفته نشود و وی در آخرت از زیانکاران اسـت.)پینوشتها:
1- قرآن، نساء، 157-158.
منبع مقاله :عقل چون جبریل گوید احمدا *** گر یکی گامی زنم سوزد مرا
اما پیامبر از آنجا هم گذشت تا به مرتبهی «قاب قوسین اَو اَدنی» رسید. از آن هم درگذشت و مقام تدلّی پیش آمد.
جبرئیلِ عشقم و سدرهم توئی *** من سَقیمم، عیسی مریم توئی (22)
جبرئیل همیشه با رسول خدا بوده، تنها سه سال را گفتهاند که اسرافیل قرین وی بوده اســت. (23) هر شب ماه رمضان به دیدار نبی (صلی الله علیه و آله و سلم) میآمد (24) و قرآن را تا جایی که نازل شده بود با پیامبراکرم مقابله میکرد. (25) پیامبر دو سه بار او را به صورت اصلی خود رؤیت کرده اســت. (26) قرآن مجید نیز رؤیت فرشتهی وحی را در دو جا شهادت میدهد: «و (پیامبرخدا) هرگز به هوای نفس سخن نمیگوید. سخن او چیزی جز وحی خدا نیست. او را، (فرشتهی) بسیار توانا آموخته اســت. همان فرشتهی مقتدری که به خلقت کامل جلوه کرد. و او در افق اعلی بود. آنگاه نزدیکتر آمد و بر او نازل گردید. بدان نزدیکی که با او به قدر دو کمان و یا کمتر نزدیک شده بود. پس خداوند به بندهی خود وحی کرد آنچه وحی کرد، آنچه دید بر دلش هم نشست. آیا بر آنچه به چشم دیده انکار میکنند؟ یکبار دیگر هم او را دید. نزد سدرة المنتهی...» (53: 14-3) جای دیگری فرمود:
«همانا «قرآن» کلام رسول بزرگوار حق اســت و (این رسول) فرشتهی با قوت و قدرتی اســت که نزد خدای مقتدر عرش با جاه و منزلت اســت. او فرمانده فرشتگان و امین وحی خداست. پیامبر زمان شما هرگز دیوانه نیست و او این امین وحی را در افق آشکار دید...» (81: 19 به بعد.)
اما بیشتر اوقات وحی شنیده میشد و خود جبرئیل دیده نمیشد. در سورههای دیگر اشاره اســت که وحیها شفاهی بوده. مثلاً وقتی فرمان رسیده که «با شتاب و عجله زبان به قرائت قرآن مگشای که ما خود آن را مجموع و محفوظ داریم و آنگاه که بر تو خواندیم از آن خواندن پیروی کن...» (75: 16 به بعد) از این فهمیده میشود که القاء وحی شفاهی و شنیدنی بوده اســت. اضافه بر آن، در تمام آیاتی که با «قُلْ» «بگو» شروع میشود، توان گفت که وحی شفاهی و شنیدنی بوده، یعنی فرشتهی وحی دیده نمیشده اما وحی شنیده شده و ضبط گردیده اســت. قسمتی دیگر از این نوع وحیها را در سیرهی رسول خدا و یا کتب حدیث باز گفتهاند که از آنجا میشود آنها را استخراج کرد.
پینوشتها:
1.المحتسب1: 97، التیسیردانی75، النشر ابن جوزی2: 219، اتحاف 144، البحر ابن حیان 1: 317-318، القراءات الشاذة ابن خالویه8، المعرب جوالیقی113، 114، تفسیر طبری1: 346.
2.بخاری: تفسیر سورهی 2 باب2، الروض2: 402 تفسیر طبری1: 347.
3.دانیال 8: 16-27.
4.ایضاً 9: 21-27 (اشاره به ارمیا 25: 11 و 29: 10).
5.لوقا 1: 19
6.ایضاً 1: 26-38.
7.تلمود بمیدبار ربا 2: 9.
8.جبرائیل و میکائیل با هم، ساقدوشهای ازدواج آدم و حوا بودند. (برشیث ربا 8: 15) و شاهد دفن موسی (دواریم ربا11: 6)
9.تلمود: باوامصیما 86ب.
10.تلمود: پساحیم118 الف.
11.خنوخ9: 1 و 10: 9.
12.ایضاً 20: 7.
13.بخاری: الانبیاء1، ابن سعد 1/ 1/ 116؛ احمد 1: 274، 278، طیالسی: ح2731.
14.مقدمهی بل 19، 23، نولدکه1: 20 و بعد.
15.السیاسة المدنیة 49 به بعد.
16.تفسیر طبری1: 342، ابن سعد 1/ 1/ 115-116، مجمع الزواید8: 241-242، تفسیر ابن کثیر1: 238.
17.طبری1: 1890، بلاذری 96.
18.بخاری: صلاة1، حج76، احمد3: 121، 149، 288و 4: 207 و 5: 122 و 143، ابن سعد 1/ 1/ 70 و 96. مسلم: صلاة 260-266.
19.ابن هشام1: 260 (158 گوتینگن)، احمد4: 161، تاریخ طبری1: 1157.
20.بخاری: مواقیت الصلاة1، بدء الخلق6، مغازی12، مسلم: مساجد، ح166، 167، موطا: و قوت الصلاة1، مسند زید بن علی: ح109، تاریخ طبری1: 1157.
21.تفاسیر در سورهی إسرا (سورهی 17)، سفینة البحار2: 173 تا جایی که جبرئیل گفت: «لوْدَنوتُ انملةً لاحتَرقتُ» بحارالانوار6: باب33 معراج، شرح تعرف2: 44. به نقل از احادیث مثنوی فروزانفر.
22.مثنوی معنوی6: 386 نیکلسن.
23.سفینة البحار1: 143، تاریخ طبری1: 1249، 1255.
24.بخاری: بدء الوحی 5، احمد1: 288 و 363.
25.بخاری: الانبیاء1، ابن سعد 1/ 1/ 116.
26.مجمع البیان9: 173، 175 و 10: 446، صافی2: 618، الدرالمنثور سیوطی6: 123، بخاری: بدء الخلق7، مسلم: ایمان 280-287، سیرة حلبیه1: 268، موطأ: 70، نولدکه1: 22 و بعد، شپرنگر 1: 272، احمد 1: 395، 407 و 6: 50، 236 و 241، ترمذی، تفسیر سورهی والنجم3، سورهی 6: 5. بعضی از متصوّفه آن را اشارهای به رؤیت الهی میدانند. (کتاب التعرف کلاباذی 20-22.)
حضرت عیسی از توطئه آنان با خبر شد و به آن توجهی نکرد، بلکه در تبلیغ دین خدا تلاش بیشتری نمود و با خرافات و باطل به مبارزه برخاست.
خداوند او را یاری کرد و به او معجزاتی عطا فرمود. آن حضرت از گِل پرنده میساخت و بیماری برص و پیسی را شفا میداد و به امر خدا مرده را زنده میکرد.یاران آن حضرت گفتند که ای پیامبر خدا! ما در ایمانمان راستگو و خالص هستیم و هیچگاه در پیامبری تو شک نمیکنیم. چیزی که باعث این خواستهی ما شده اسـت، گرسنگی و ضعف ماست. ما میدانیم که خداوند در روز تولدت، روزی که بیماری پیسی و صرع را شفا دادی و وقتی که مرده را زنده کردی، به تو عنایت داشته اسـت و ما شاهد و تصدیق کنندهی توایم و این خواستهی ما برای اطمینان و یقین بیشتر اسـت. فرستادن غذا، آیه جدیدی برای ما خواهد شد و ما آن را تبلیغ خواهیم کرد تا به تعداد مؤمنان افزوده شود.
وقتی حضرت عیسی (علیه السلام) به نیّت خالص آنان پی برد، با قلبی صاف از خداوند خواست برای آنان از آسمان غذا بفرستد تا این روز، عید و نشانهای برای آنان باشد.با نزدیک شدن صبح، حواریون سر و صداهایی را از بیرون شنیدند و به اطراف عبادتگاه نگاه کردند و دیدند سربازان مسلح از هر طرف آنان را محاصره کردهاند. آنها متفرق شدند و هر کس تلاش میکرد تا خود را نجات دهد و یهودا بدون یار و کمکی تنها ماند.
عیسی (علیه السلام) از خیانت یهودا و کینهی کاهنان و حاکمان با خبر بود، ولی یقین داشت خداوندی که او را به پیامبری مبعوث کرده اسـت، او را به دست دشمنان نخواهد سپرد.پس پروردگارش وی [مریم] را با حسن قبول پذیرا شد و او را نیکو بار آورد و زکریا را سرپرست وی قرار داد و زکریا هر بار که در محراب بر او وارد میشد، نزد او [نوعی] خوراکی مییافت و [می] گفت: «ای مریم! این از کجا برای تو آمده اسـت؟» او در پاسخ میگفت: «این از جانب خداست که خدا به هر که بخواهد، بیشمار روزی دهد.»
آنجا [بود که] زکریا پروردگارش را خواند [و] گفت: «پروردگارا! از جانب خود فرزندی پاک و پسندیده به من عطا کن که تو شنوندهی دعایی.»گفت: «پروردگارا! برای من نشانهای قرار ده، فرمود: «نشانه تو این اسـت که سه شبانه [روز] با اینکه ساکتی با مردم سخن نمیگویی.»
پس، از محراب به سوی قوم خویش رفت و ایشان را آگاه گردانید که روز و شب به نیایش بپردازید.(و چون عیسی دلایل آشکار آورد، گفت: «به راستی برای شما حکمت آورده ام تا دربارهی بعضی از آنچه در آن اختلاف میکردید برایتان توضیح دهم. پس از خدا بترسید و فرمانم ببرید.
در حقیقت، خداست که پروردگار من و پروردگار شماست، او را بپرستید و این راه راست اسـت.»)بگو به خدا و آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و أسباط نازل گردیده و آنچه به موسی و عیسی و انبیای [دیگر] از جانب پروردگارشان داده شده اسـت، گرویدیم [و] میان هیچ یک از آنان فرقی نمیگذاریم و ما او را فرمانبر داریم.
و هرکه جز اسلام دینی [دیگر] جوید، هرگز از وی پذیرفته نشود و وی در آخرت از زیانکاران اسـت.)پینوشتها:
1- قرآن، نساء، 157-158.
منبع مقاله :عقل چون جبریل گوید احمدا *** گر یکی گامی زنم سوزد مرا
اما پیامبر از آنجا هم گذشت تا به مرتبهی «قاب قوسین اَو اَدنی» رسید. از آن هم درگذشت و مقام تدلّی پیش آمد.
جبرئیلِ عشقم و سدرهم توئی *** من سَقیمم، عیسی مریم توئی (22)
جبرئیل همیشه با رسول خدا بوده، تنها سه سال را گفتهاند که اسرافیل قرین وی بوده اســت. (23) هر شب ماه رمضان به دیدار نبی (صلی الله علیه و آله و سلم) میآمد (24) و قرآن را تا جایی که نازل شده بود با پیامبراکرم مقابله میکرد. (25) پیامبر دو سه بار او را به صورت اصلی خود رؤیت کرده اســت. (26) قرآن مجید نیز رؤیت فرشتهی وحی را در دو جا شهادت میدهد: «و (پیامبرخدا) هرگز به هوای نفس سخن نمیگوید. سخن او چیزی جز وحی خدا نیست. او را، (فرشتهی) بسیار توانا آموخته اســت. همان فرشتهی مقتدری که به خلقت کامل جلوه کرد. و او در افق اعلی بود. آنگاه نزدیکتر آمد و بر او نازل گردید. بدان نزدیکی که با او به قدر دو کمان و یا کمتر نزدیک شده بود. پس خداوند به بندهی خود وحی کرد آنچه وحی کرد، آنچه دید بر دلش هم نشست. آیا بر آنچه به چشم دیده انکار میکنند؟ یکبار دیگر هم او را دید. نزد سدرة المنتهی...» (53: 14-3) جای دیگری فرمود:
«همانا «قرآن» کلام رسول بزرگوار حق اســت و (این رسول) فرشتهی با قوت و قدرتی اســت که نزد خدای مقتدر عرش با جاه و منزلت اســت. او فرمانده فرشتگان و امین وحی خداست. پیامبر زمان شما هرگز دیوانه نیست و او این امین وحی را در افق آشکار دید...» (81: 19 به بعد.)
اما بیشتر اوقات وحی شنیده میشد و خود جبرئیل دیده نمیشد. در سورههای دیگر اشاره اســت که وحیها شفاهی بوده. مثلاً وقتی فرمان رسیده که «با شتاب و عجله زبان به قرائت قرآن مگشای که ما خود آن را مجموع و محفوظ داریم و آنگاه که بر تو خواندیم از آن خواندن پیروی کن...» (75: 16 به بعد) از این فهمیده میشود که القاء وحی شفاهی و شنیدنی بوده اســت. اضافه بر آن، در تمام آیاتی که با «قُلْ» «بگو» شروع میشود، توان گفت که وحی شفاهی و شنیدنی بوده، یعنی فرشتهی وحی دیده نمیشده اما وحی شنیده شده و ضبط گردیده اســت. قسمتی دیگر از این نوع وحیها را در سیرهی رسول خدا و یا کتب حدیث باز گفتهاند که از آنجا میشود آنها را استخراج کرد.
پینوشتها:
1.المحتسب1: 97، التیسیردانی75، النشر ابن جوزی2: 219، اتحاف 144، البحر ابن حیان 1: 317-318، القراءات الشاذة ابن خالویه8، المعرب جوالیقی113، 114، تفسیر طبری1: 346.
2.بخاری: تفسیر سورهی 2 باب2، الروض2: 402 تفسیر طبری1: 347.
3.دانیال 8: 16-27.
4.ایضاً 9: 21-27 (اشاره به ارمیا 25: 11 و 29: 10).
5.لوقا 1: 19
6.ایضاً 1: 26-38.
7.تلمود بمیدبار ربا 2: 9.
8.جبرائیل و میکائیل با هم، ساقدوشهای ازدواج آدم و حوا بودند. (برشیث ربا 8: 15) و شاهد دفن موسی (دواریم ربا11: 6)
9.تلمود: باوامصیما 86ب.
10.تلمود: پساحیم118 الف.
11.خنوخ9: 1 و 10: 9.
12.ایضاً 20: 7.
13.بخاری: الانبیاء1، ابن سعد 1/ 1/ 116؛ احمد 1: 274، 278، طیالسی: ح2731.
14.مقدمهی بل 19، 23، نولدکه1: 20 و بعد.
15.السیاسة المدنیة 49 به بعد.
16.تفسیر طبری1: 342، ابن سعد 1/ 1/ 115-116، مجمع الزواید8: 241-242، تفسیر ابن کثیر1: 238.
17.طبری1: 1890، بلاذری 96.
18.بخاری: صلاة1، حج76، احمد3: 121، 149، 288و 4: 207 و 5: 122 و 143، ابن سعد 1/ 1/ 70 و 96. مسلم: صلاة 260-266.
19.ابن هشام1: 260 (158 گوتینگن)، احمد4: 161، تاریخ طبری1: 1157.
20.بخاری: مواقیت الصلاة1، بدء الخلق6، مغازی12، مسلم: مساجد، ح166، 167، موطا: و قوت الصلاة1، مسند زید بن علی: ح109، تاریخ طبری1: 1157.
21.تفاسیر در سورهی إسرا (سورهی 17)، سفینة البحار2: 173 تا جایی که جبرئیل گفت: «لوْدَنوتُ انملةً لاحتَرقتُ» بحارالانوار6: باب33 معراج، شرح تعرف2: 44. به نقل از احادیث مثنوی فروزانفر.
22.مثنوی معنوی6: 386 نیکلسن.
23.سفینة البحار1: 143، تاریخ طبری1: 1249، 1255.
24.بخاری: بدء الوحی 5، احمد1: 288 و 363.
25.بخاری: الانبیاء1، ابن سعد 1/ 1/ 116.
26.مجمع البیان9: 173، 175 و 10: 446، صافی2: 618، الدرالمنثور سیوطی6: 123، بخاری: بدء الخلق7، مسلم: ایمان 280-287، سیرة حلبیه1: 268، موطأ: 70، نولدکه1: 22 و بعد، شپرنگر 1: 272، احمد 1: 395، 407 و 6: 50، 236 و 241، ترمذی، تفسیر سورهی والنجم3، سورهی 6: 5. بعضی از متصوّفه آن را اشارهای به رؤیت الهی میدانند. (کتاب التعرف کلاباذی 20-22.)