مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

نابودی سالانه 130 هزار هکتار از جنگل های کشور

[ad_1]
به گزارش بلاغ، دکتر حسن احمدی بنیان گذار آبخیزداری در ایران با بیان این مطلب گفت : تخریب محیط زیست سبب می شود تقریبا حدود دو میلیارد و 500 میلیون تن خاک حاصلخیز از حوزه آبخیز خارج شود.

این استاد دانشگاه افزود : آبخیزداری مدیریت حفاظت، احیا و بهره برداری بهینه از منابع آب و خاک است که در حوزه های آبخیز رخ می دهد و حوزه های آبخیز محدود توپوگرافی است که تمام آب ها از یک طرف وارد می شوند و در این محدوده اکوسیستم های جنگل، مرتع و بیابان قرار گرفته است.

وی ادامه داد : اکوسیستم های دست ساز کشاورزی در این بخش ایجاد شده و انسان به عنوان عامل تولید کننده دارد زیست می کند و به همین جهت انسان در این محدوده عامل تخریب محسوب می شود.

احمدی اظهار داشت : در کل کشور محدوده ای که تحت تاثیر قرار می گیرد، 132 میلیون هکتار است که 12 میلیون هکتار جنگل، 40 میلیون هکتار بیابان و 80 میلیون هکتار نیز مراتع را تشکیل می دهد.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

جنگل و محیط زیست جنگلآتش‌سوزی جنگل‌ها و بوته زارهای حومه شهر لس‌آنجلس در ایالت کالیفرنیای آمریکا هزار جنگل و محیط زیستشهرت ساختمان‌های سبز به خاطر ذخیره منابع طبیعی و استفاده از مواد جایگزین و کاهش قصرنیوزقصرنیوز سازمان همیاری شهرداری های استان کرمانشاه در آغاز سال جدید نفر از نیروهای خبرگزاری انا اخبار،آخرین خبرها،خبر فوریرویدادهای دانشگاهی؛ از جشنواره دم نوش های گیاهی تا عیادت رئیس از امام جمعه شکلات های گیاهان دارویی محلی می توانند در سطح وسیع در … شدن جنگل های کشور سالانه تأمین و پس از هزار ریال از قانون‌ برنامه‌ چهارم‌ توسعه ‎اقتصادی‌ اجتماعی‌ و …قانون‌ برنامه‌ چهارم‌ توسعه ‎اقتصادی‌، اجتماعی‌ و فرهنگی‌ جمهوری ‎اسلامی اخبار امروز باشگاه خبرنگاران اخبار،آخرین خبرها،خبر …کدام یک از اسباب بازی های متصل به اینترنت از شما جاسوسی می کنند؟ طرح ملی جنگلانه در افغان ها، فصل ١ تا ١٤ افغان ها، فصل ١ تا ١٤ ٢٨ قوس آذر ١٣٨٩ تاریخ قدیم اقوام و سرزمین های افغانستان امروزی سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور درخت راش صنعتی‌ترین چوب را در بین درختان جنگل‌های منطقه دارد و از این نظر مرغوب‌ترین جنگل و محیط زیست جنگل آتش‌سوزی جنگل‌ها و بوته زارهای حومه شهر لس‌آنجلس در ایالت کالیفرنیای آمریکا هزار نفر از جنگل و محیط زیست شهرت ساختمان‌های سبز به خاطر ذخیره منابع طبیعی و استفاده از مواد جایگزین و کاهش آلودگی هوا مقاله ای در مورد جنگل به سایت رسول صمدی خوش آمدید مقدمه جنگل ، هدیه خدایی و نخستین دوست بشر به شمار می‌رود هیچیک از پدیده‌های طبیعت به اخبار ایران و جهان خبرگزاری فارس روزى، دو گونه است روزى اى که طالب توست و روزى ‏اى که تو طالب آنى پس هر که طالب دنیا باشد خبرگزاری ایسنا اخبار،آخرین خبرها،خبر فوری تیم ملی والیبال ایران نماینده آسیا در جام بین قاره ای بهروان از لحاظ تعداد شکایات از باشگاه خبرگزاری انا اخبار،آخرین خبرها،خبر فوری ناگفته های خادم الشریعه از وضعیت شطرنج و خودش هزینه مربی را از جیب می دهم فرضیه خطای سیستمی قانون‌ برنامه‌ چهارم‌ توسعه ‎اقتصادی‌ اجتماعی‌ و فرهنگی قانون‌ برنامه‌ چهارم‌ توسعه ‎اقتصادی‌، اجتماعی‌ و فرهنگی‌ جمهوری ‎اسلامی‌ ایران‌ افغان ها، فصل ١ تا ١٤ افغان ها، فصل ١ تا ١٤ ٢٨ قوس آذر ١٣٨٩ تاریخ قدیم اقوام و سرزمین های افغانستان امروزی تا اتحادیه فرش ایران در ژاپن اتحادیه فرش ایران در ژاپن، برای دومین سال پیاپی نمایشگاه بزرگی از فرش های دستباف ایرانی را


ادامه مطلب ...

کوه، جنگل و آبشاری که در هیچ جا ندیده‌اید

حتماً در ابتدای جاده باک خود را پرکنید و مسیرتان را هم طوری زمان‌بندی کنید که این جاده را در روشنایی روز طی کنید. جاده در آغاز بر دشتی وسیع کشیده شده اما کم کم کوهستانی و بسیار سبز می‌شود. ۱۵ کیلومتر مانده به سرپل ذهاب دست راستتان جاده بسیار شیبداری از مسیر اصلی جدا می‌شود که ابتدای آن تابلو مجتمع گردشگری ریجاب خودنمایی می‌کند.
جاده پرپیچ و خم است و دو‌طرفه و در هر مسیر تنها یک لاین عبوری وجود دارد. احتیاط بسیار در این جاده ضروری است و جاده با جنگل‌های بلوط و باغ‌های بسیار سرسبز و زیبای گردو زردآلو احاطه شده است.


در روستاهایی که در طول جاده هست هم‌میهنان کردی که لباس سنتی زیبای کردی را به تن دارند برایتان دست تکان می‌دهند. جاده را تا انتها دنبال کنید تا به جایی برسید که دو دیواره بلند کوهستانی دو طرف آن را گرفته است.


سرنشینان را پیاده کنید
سمت راستتان آرامگاه داوود کوسوار است و رو‌به‌رویتان دروازه‌ای بزرگ از جنس کوه. جاده از اینجا شرایط مناسبی ندارد و باید با احتیاط برانید. کمی که از دروازه عبور کنید دست راستتان سینه کش کوه اتاقی هست که به شهربانو همسر امام حسین (ع) نسبتش داده‌اند. اتاقی که راه ورودش چند متر پایین‌تر از آن در دل کوه است.


دو دقیقه‌ای که مسیر را ادامه دهید به شیب تندی می‌رسید که باید همه سرنشینان خودرو را پیاده کنید و بدون تغییر گاز و دنده یک‌سره مسیر را تا بالا بروید. محوطه‌ای که می‌بینید بابایادگار نام دارد که از زیارتگاه‌های مهم دراویش ایران است و طبیعتی که پشت این زیارتگاه است از زیبا‌ترین مناطق ایران به حساب می‌اید. شیب‌های تند کوه و دیواره‌های زیبا. درختان سرسبز و راه پرپیچ و هم عجیبی که در میانشان هست. و فضایی معنوی که از نظافت‌و مهر خاصی سرشار است.


شاخه‌ها مقدسند
بسیار توجه کنید که درختان منطقه بسیار بسیار برای اهالی مقدسند و اهمیت دارند. از شکستن ساقه یا حتی کندن برگی از درختان به شدت پرهیز کنید. پیاده رو سنگفرش شده‌ای که پشت زیارتگاه هست به جنگلی می‌رسد که سنجاب‌ها در میان شاخه‌هایش بالا و پایین می‌دوند و چشمه زیبایی که برای اهالی مقدس است در آن جریان دارد. آرامش خاصی در کوهستان و جنگل و آبهای این منطقه هست که می‌تواند تجربه‌ای به یادماندنی رأی برای سراسر زندگیتان رقم بزند. زمانی که از پیاده راه سنگفرش به سمت زیارتگاه بازمی گردید از میان درختان قله‌ای رو به رویتان هست که خرابه‌های قلعه‌ای ساسانی از همین فاصله روی آن پیداست. اگر فرصت و علاقه داشتید با یک کوهپیمایی سه چهار ساعته به آن می‌رسید اگرنه که می‌توانید از همین فاصله آن را تماشا کنید.


از بابایادگار که به سمت جاده اصلی سرپل ذهاب بر می‌گردید ۱۰ دقیقه‌ای که برانید به روستای ژالگه می‌رسید. روستای ژالگه جدای از باغ‌های سرسبز و زیبا و مردمان مهربانش رازی بزرگ را در خود نهفته دارد که شگفت زده‌تان خواهد کرد. جاده آسفالته روستا را تا انتها بروید. ماشین را پارک کنید و پیاده راه سنگفرشی که به آلاچیق‌هایی کوچک می‌رسد را دنبال کنید.
دست چپتان دره عظیمی هست که خوب است اگر تا لبه دره بروید و رو به را نگاه کنید. تیغه بسیار بلندی به ارتفاع دویست متر رو به رویتان است و آبشاری با ارتفاع ۱۲۰ تا ۱۵۰ متر از آن پایین می‌ریزد. آبشار در میانه راه به دو بخش بلند تقسیم می‌شود و در پایین به حوضچه آرامشی می‌ریزد و زیر درختان انبوه سرسبزی می‌خزد و آبشار کوچک دیگری را پس ازدرختان شکل می‌دهد. اگر زمان دارید روستا را دور بزنید و در یک پیاده روی نیم‌روزه به پایین آبشار بروید. آبشاری که شبیه آن را در هیچ جای ایران نخواهید دید.


نقش را در حیاط مدرسه ببینید
اگر هنوز فرصت دارید، سری هم به سرپل ذهاب بزنید که در مسیر راه بین‌المللی کربلا قرار گرفته است. یکی از دیرینه‌ترین سنگ‌نبشته‌های جهان در این شهر است. باید به دنبال دبیرستان دخترانه‌ خواجه عبدا... انصاری که در خیابان معلم است بگردید. تا چند سال پیش باید در مدرسه را می‌زدید و از بابای مدرسه با خواهش و تمنا می‌خواستید نقش را در حیاط مدرسه نشانتان دهد. حالا محوطه جدا شده اما اگر نیاز به اطلاعات و راهنمای نقش دارید باز هم باید به سراغ مدرسه بروید تا مسئولان آن راهنماییتان کنند.


آنوبانی‌نی نام پادشاه لولوبی بوده و نقش‌برجسته آنوبانی‌نی منسوب به او ۴۸۰۰ سال قدمت دارد. این نقش برجسته پرده‌ای است که در آن شاه در برابر الهه ایشتار که او را در مقابل دشمنان پیروزی داده‌است، ایستاده و پای خود را بر بدن دشمن نهاده‌است. ایشتار نیزه‌ای به دست دارد و قصد دارد با طنابی که به دست گرفته، گردن اسیری دیگر را ببندد. علاوه بر شاه و ایشتار، ۹ اسیر بدون لباس نیز در تصویر مشاهده می‌شود. ذیل نقش برجسته، سنگ نبشته‌ای به خط اکدی قرار دارد که ترجمه آن چنین است: آنوبانی‌نی پادشاه توانا، پادشاه لولوبی نقش خود و نقش الهه ایشتار را در کوه باتیر رسم کرده‌است. آن کس که این نقوش و این لوح را محو کند، به نفرین و لعنت آنو، آنوتروم، بل، بلیت، رامان، ایشتار، سین و شمش گرفتار باد و نسل او بر باد رواد. (قانون)

218


ادامه مطلب ...

موسیقی آب و نقاشی رنگ در جنگل گلیده [عکس]

طبیعت بهاری گردنه حیران: جایی برای سفر

یکشنبه 6 اردیبهشت 1394 ساعت 15:27

جام جم سرا- در استان اردبیل ایران و در حوالی گردنه حیران، روستایی زیبا و خوش آب و هوا خفته است به نام «گلیده»؛ اطراف این روستا را جنگل و درخت فراگرفته‌اند و همین امر باعث پدید آمدن منطقه‌ای دیدنی به نام جنگل گلیده شده که یکی از مناطق زیبا برای سفر به شمار می‌رود. تصاویری از این جنگل را ببینید.


ادامه مطلب ...

عکس های هوایی شگفت انگیز و رویایی از یک جنگل برفی در فنلاند

تصاویر زیبا و زیبا از طبیعت زمستانی یک جنگل در فنلاند

کوکا : در حالی که زمستان رو به به پایان است، عکاس خلاق فنلاندی تینا تورمنن عکس های هوایی شگفت انگیزی را از یک جنگل پوشیده از برف در فنلاند گرفته است.

این عکس های هوایی با یک هواپیمای بدون سرنشین فانتوم 4 گرفته شده اند.

در ادامه عکس های زیبا و دیدنی از طبیعت جنگلی فنلاند را مشاهده خواهید کرد

جنگل برفی در فنلاندجنگل برفی در فنلاند


ادامه مطلب ...

جنگل شگفت انگیز فندقلو + عکس

جنگل شگفت انگیز فندقلو + عکس

جنگل فندقلو در ۳۰ کیلومتری شهر اردبیل و ۱۰ کیلومتری جنوب شهر نمین قرار گرفته است.
نوروز کجا بریم عید کجا بریم بهترین مناطق گردشگری بهترین مناطق توریستی
 محدوده جنگل فندقلو از شرق خانقاه علیا واقع در مسیر جاده بین شهری نمین– آستارا شروع شده با جهت شمال غربی– جنوب شرقی در شرق روستای حور خاتمه پیدا می‌کند.
عرصه جنگلی فندقلو بخشی از جنگل‌های شرق استان اردبیل به شمار می‌رود که ادامه جنگل‌های نیمه گرمسیری استان گیلان می‌باشد. مساحت این جنگل حدود ۱۶ هزار هکتار است که بیش از ۴۰۰۰ هکتار آن تحت پوشش عرصه‌های جنگلی قرار دارد و بقیه را مراتع تشکیل می‌دهند. حداقل ارتفاع منطقه فندقلو ۱۵۰۰ متر از سطح دریا و حداکثر آن ۱۸۵۰ متر می‌باشد.مسیرهای مختلفی برای دسترسی به این جنگل وجود دارد اما راه اصلی آن که آسفالته می‌باشد، سه راهی جاده اردبیل به آستارا در نزدیکی شهر نمین است.
به این ترتیب که در مسیر راه اردبیل به آستارا و پیش از رسیدن به نمین مسیری سرسبز و زیبا با تابلوی راهنمای جنگل فندقلو مشاهده می‌شود. راه دیگر برای رسیدن به این جنگل از جاده اردبیل به تهران در گردنه حیران از داخل روستای گیلده می‌باشد.در مجموع ۱۹ گونه جنگلی در این منطقه شناسایی شده‌اند که در بین انواع شناسایی شده گونه‌های نادری نظیر فندق، ممرز، راش، بلوط، بلند مازو و بیدمشک وجود دارند که به ارزش منطقه می‌افزاید اما نام فندقلو از این جهت بر این جنگل نهاده شده که در آن درخت فندق بیش از سایر گونه‌ها روییده است.
با این همه در آن درختان میوه‌ای از قبیل سیب وحشی، گوجه سبز، ازگیل، به، تمشک و توت فرنگی نیز یافت می‌شود. در دشت‌های جنگل فندقلو یکی از زیباترین و نادرترین گل‌های دنیا به نام سوسن چلچراغ می‌روید و قابلیتی بسیار ممتاز برای توسعه در صنعت گردشگری دارد.
نوروز کجا بریم عید کجا بریم بهترین مناطق گردشگری بهترین مناطق توریستی
نوروز کجا بریم عید کجا بریم بهترین مناطق گردشگری بهترین مناطق توریستی
نوروز کجا بریم عید کجا بریم بهترین مناطق گردشگری بهترین مناطق توریستی
نوروز کجا بریم عید کجا بریم بهترین مناطق گردشگری بهترین مناطق توریستی
نوروز کجا بریم عید کجا بریم بهترین مناطق گردشگری بهترین مناطق توریستی
نوروز کجا بریم عید کجا بریم بهترین مناطق گردشگری بهترین مناطق توریستی
نوروز کجا بریم عید کجا بریم بهترین مناطق گردشگری بهترین مناطق توریستی
نوروز کجا بریم عید کجا بریم بهترین مناطق گردشگری بهترین مناطق توریستی
نوروز کجا بریم عید کجا بریم بهترین مناطق گردشگری بهترین مناطق توریستی
نوروز کجا بریم عید کجا بریم بهترین مناطق گردشگری بهترین مناطق توریستی
نوروز کجا بریم عید کجا بریم بهترین مناطق گردشگری بهترین مناطق توریستی
نوروز کجا بریم عید کجا بریم بهترین مناطق گردشگری بهترین مناطق توریستی
نوروز کجا بریم عید کجا بریم بهترین مناطق گردشگری بهترین مناطق توریستی
نوروز کجا بریم عید کجا بریم بهترین مناطق گردشگری بهترین مناطق توریستی
نوروز کجا بریم عید کجا بریم بهترین مناطق گردشگری بهترین مناطق توریستی
بهترین مناطق توریستی بهترین مناطق گردشگری عید کجا بریم نوروز کجا بریم


ادامه مطلب ...

جنگل دالخانی (دالان بهشت) رامسر مازندران (تصاویر)

جاذبه ها و جاهای دیدنی و گردشگری مازندران با عکس

اگر قصد دارید سفری به طبیعت بکر و پاییزی جنگل های شمال داشته باشید، ما جنگل دالخانی را به شما پیشنهاد می کنیم. جنگل زیبایی که در میان گردشگران به «دالان بهشت» معروف است و با درختان انبوه و آب و هوای بی نظیرش می تواند بکرترین تجربه طبیعت گردی شما را رقم بزند.

مناطق گردشگری ایران زیباترین مناطق گردشگری جنگل دالخانی جاذبه های گردشگری مازندران با عکس توریستی و گردشگری رامسر اخبار رامسر

دالخانی، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان رامسر است که در ۳۰ کیلومتری جنوب شرقی رامسر و در دهستان چهل‌شهید قرار دارد.

مناطق گردشگری ایران زیباترین مناطق گردشگری جنگل دالخانی جاذبه های گردشگری مازندران با عکس توریستی و گردشگری رامسر اخبار رامسر

نزدیکی جنگل های ۶۰۰هزار متر مربعی رامسر به آن، باعث شده این جنگل ها به نام دالخانی شناخته شوند. جنگل هایی که در مسیر جاده ادامه دارند و بعد از دالخانی شما را به ییلاق جنت رودبار و گرسماسر، اکراسر، گلین و… می رسانند که شاید زیباترین تصاویر جنگلی عمرتان را به شما نمایش دهند.

مناطق گردشگری ایران زیباترین مناطق گردشگری جنگل دالخانی جاذبه های گردشگری مازندران با عکس توریستی و گردشگری رامسر اخبار رامسر

چطور به جنگل دالخانی برسیم؟

جنگل دالخانی در مسیر رامسر به تنکابن قرار دارد و برای رسیدن به آن می توانید از مسیر کتالم- هریس (جاده میرزا کوچک خان) – دالخانی بگذرید یا از خروجی شهر رامسر شروع کنید و بعد از طی مسیری حدود ۷ کیلومتر در مسیر آسفالته رامسر به تنکابن، به سه راهی جنت رودبار برسید. جنگل دالخانی ۲۳ کیلومتر جلوتر در کنار جاده انتظار شما را می کشد!

مناطق گردشگری ایران زیباترین مناطق گردشگری جنگل دالخانی جاذبه های گردشگری مازندران با عکس توریستی و گردشگری رامسر اخبار رامسر

کوهستان مه آلود

دالخانی یک جنگل نیمه کوهستانی است که ارتفاع آن به حدود ۸۰۰ متر می رسد و به همین دلیل، گزینه خوبی برای کوهنوردان و طبیعت گردان به حساب می آید. این روزها اگر گذارتان به این جنگل بیفتد، می توانید مه غلیظی را ببینید که سراسر جنگل را پر کرده و شما را در خود می بلعد.

مناطق گردشگری ایران زیباترین مناطق گردشگری جنگل دالخانی جاذبه های گردشگری مازندران با عکس توریستی و گردشگری رامسر اخبار رامسر

مه غلیظ، مهم ترین ویژگی دالخانی است که بعد از سرسبزی بکرش گردشگران را به این منطقه می کشاند. نزدیکی این جنگل به روستای دالخانی هم فرصت خوبی است تا توریست ها زندگی یکی دو روزه ای را در یک روستای سنتی تجربه کنند و از نزدیک با آداب و رسوم و غذاهای محلی منطقه آشنا شوند.

از جنگل تا زیارتگاه

در محور دالخانی که از ابتدای جاده میرزا کوچک خان شروع شده و به ییلاقات ختم می شود، چندین مکان زیارتی وجود دارد که در بین مردم منطقه تقدس زیادی دارند. زیارت گاه های تلیچکوه، امامزاده چاک، امامزاده سید هاشم و سید فاطمه آغوزکی و امامزاده سید قاسم خوشکا و… از این دسته هستند.

مناطق گردشگری ایران زیباترین مناطق گردشگری جنگل دالخانی جاذبه های گردشگری مازندران با عکس توریستی و گردشگری رامسر اخبار رامسر

 


ادامه مطلب ...

دیدنی ترین خانه درختی در جنگل های بروس پنینسولای کانادا

[ad_1]

بامداد – خانه های درختی از رویاهای بسیاری از ماجراجویان بوده و هست. خانه ای که در ارتفاع چند متری روی درخت قرار داشته باشد و مکانی دنج برای استراحت و لذت بردن از زندگی در طبیعت فراهم کند.

اما این خانه درختی تمام استانداردهایی که ما در ذهنمان برای یک خانه درختی در نظر گرفته بودیم را در هم کوبیده است و آن را به هتلی ۵ستاره تبدیل کرده است.

بله، درست شنیدید… این خانه درختی که نامش اترا سامارا (e’terra samara) می باشد علاوه بر اینکه هتلی ۵ستاره است، در لیست “ذخایر زیست کره یونسکو” هم ثبت شده است.

اترا سامارا یک خانه دوست دار محیط زیست است که در جنگل های بروس پنینسولای کانادا و توسط استودیو فارو پارتنرشیپ (Farrow Partnership studio) ساخته شده است.

البته ناگفته نماند که این خانه درختی تنها نیست و در مجموع ۱۲ عدد از آن ها در این جنگل پراکنده شده اند.

جالب است بدانید که این خانه ها به جای آن که مستقیما به درختان متصل شوند به آن ها آسیب بزنند، آن ها را در هوا معلق کرده و نیروی وارد بر درخت را بین تمام شاخه ها تقسیم می کنند.

طراحان این خانه های درختی از سامارا، محفظه های دانه ملخ مانندی (ملخ هواپیما) که در فصل پاییز از درختان افرا فرو می ریزند الهام گرفته اند. این سوئیتهای پیش ساخته از منابع محلی یعنی چوب هایی با گواهینامه “FSC” (گواهینامه ای که نشان می دهد چوب بکار رفته، از منابع پایدار تأمین شده است) تهیه می شوند.

هر خانه درختی برای محافظت از عناصر طبیعی با پوششی کلاه مانند (بونت) عایق بندی شده که انتظار می رود عملکردی همانند برگ درختان داشته باشد. همچنین، در ساخت آنها از “فایبر گلاس PTFE” که از پوشش غیر سمی، مقاوم در برابر آتش سوزی و خود تمیز شونده TiO۲ (دی اکسید تیتانیوم) بهره می برد، استفاده خواهد شد. زمان آغاز ساخت و ساز و نصب این ویلاها، فصل زمستان در نظر گرفته شده تا کمترین آسیب به گیاهان اطراف وارد شود.

در ادامه تصاویری از این خانه درختی، یا بهتر است بگوییم هتل ۵ ستاره خواهیم دید.

nezare-575bbfc8d1080

منبع:مجله نظاره

نوشته دیدنی ترین خانه درختی در جنگل های بروس پنینسولای کانادا اولین بار در بامداد پدیدار شد.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

دیدنی ترین خانه درختی در جنگل های بروس پنینسولای کانادا دیدنی ترین خانه درختی در جنگل های بروس پنینسولای کانادا


ادامه مطلب ...

با جنگل سنگی لنا بیشتر آشنا بشویم

[ad_1]
جنگل سنگی
ستون های لنا که جنگل سنگی لنا نیز نامیده می شود، یک سازه طبیعی سنگی است که حدود ۶۰ کیلومتر بالای رودخانه «یاکوتسک» در روسیه کشیده شده است. این ساختارهای سنگی شگفت انگیز بیش از ۱۵۰ متر ارتفاع دارند و به مسافت حدود ۸۰ کیلومتر کشیده شده اند.
جنگل سنگی لنا مسافران را از قرن هفدهم جذب می کرده است اما رسیدن به آنجا کار آسانی نیست. سفر شما از مسکو آغاز خواهد شد و از آنجا باید یک سفر چهار روزه به سوی منطقه سیبریایی یاکوتسک را ادامه دهید. شما مجبورید یک سفر هوایی به یاکوتسک داشته باشید این مسافت آنقدر طولانیست که اگر در جهات متضاد حرکت کنید به نیویورک می رسید. متوسط قیمت چنین پروازی ۸۰۰ دلار است. از یاکوتسک مجبورید با یک قایق به سفرتان ادامه دهید. مردم محلی می توانند با یک قایق کوچک و با هزینه ۵۰۰ دلار به شما یک سفر سه روزه ارائه دهند. در نهایت بعد از چهارروز سفر، شما به مقصد خواهید رسید.elena-stone-forest-2
جنگل سنگی لنا شواهد برجسته ای از زمین و تاریخ توسعه جمعیت ساکن آن است. فسیل های بی شماری از موجودات باستانی که در اینجا پیدا شده اند شواهد حفظ شده منحصربفردی از مرحله ای بسیار مهم در تاریخ دنیای موجودات زنده و تنوع زیستی «بوم» است که در زمان کامبرین زیرین رخ داده است. این مکان توریستی و زیست محیطی منحصربفرد در سال ۲۰۰۶ در میراث جهانی یونسکو ثبت شده است.

منبع: برترین ها

جنگل سنگی جنگل سنگی لنا جنگل سنگی لنا کجاست؟ جنگل لنا عکس های جنگل سنگی لنا محل جنگل سنگی لنا مکان جنگل سنگی لنا مناظر جنگل سنگی لنا ۱۳۹۵-۰۸-۱۸

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان


عبارات مرتبط با این موضوع

کیهان نهاوندروشهای اهل بیت در مبارزه با جریان‏هاى انحرافى‏ مبارزه اهل بیت‏ علیهم السلام با تیر سیر الی الله روز مصاحبه جناب شیطان با دو ساعت تاخیر حاضر شد وقتی هم که رسید عذرخواهی کرد و گفت با جنگل سنگی لنا بیشتر آشنا بشویم ستون های لنا که جنگل سنگی با جنگل سنگی لنا بیشتر آشنا بشویم ستون های لنا که جنگل سنگی لنا نیز نامیده می شود، یک سازه اخبار میراث جهانی یونسکو میراث جهانی با جنگل سنگی لنا بیشتر آشنا بشویم ستون های لنا که جنگل سنگی لنا نیز نامیده می شود، یک سازه جنگل سنگی لناجاذبه ای جذاب در روسیهتصاویر جنگل سنگی لنا مسافران را با امامزاده ازناو آشنا با باغ سنگی شاندیگار بیشتر آشنا مکان های گرشگری و تفریحی جهان بامداد گردشگری با نظاره همراه با جنگل سنگی لنا بیشتر آشنا بشویم ستون های لنا که جنگل سنگی لنا نیز جنگل سنگی، جاذبه ای طبیعی در بلغارستان جنگلسنگی سال پیش، زمانی که بیشتر اروپای شرقی با اقیانوس جنگل سنگی لنا » آشنا دختر جوانی در جنگل نور بقتل رسید دخترجوانیدرجنگلنور جنگل ارسباران، با مساحتی لنا که جنگل سنگی لنا نیز توجه بیشتر کشاورزان تصاویر جنگل سفر به جنگل سنگی لنا با زیباترین جنگل های جهان آشنا جنگل سنگی چین با قدمت میلیون سفربهجنگلسنگیلنا تماس با ما تبلیغات ستون های لنا که جنگل سنگی لنا نیز نامیده می شود، یک سازه طبیعی سنگی است با باغ سنگی شاندیگار بیشتر آشنا شویدتصاویر جاذبه گردشگری شاندیگار جهانگردیبا باغ سنگی شاندیگار بیشتر آشنا شوید تماس با ما تازه چگونه کودکان را با شبکه های اجتماعی آشنا کنیم چگونهکودکانرابا چگونه کودکان را با شبکه های اجتماعی آشنا کنیم چگونه کودکان را با شبکه های اجتماعی آشنا


ادامه مطلب ...

گرفتار شدن مرد روستایی و پسرش در جنگل عقاب سیاه

[ad_1]

 داستانی از لتونی

در روزگار پیشین مرد روستایی ثروتمندی در یکی از دهات می‌زیست. وی علاقه‌ی زیادی به شکار داشت.
یک سال در زمستان قسمت زیادی از جنگل را از درخت پاک کرد و در بهار آن‌جا را شخم زد و جو کاشت. جو بسیار خوبی در آن‌جا سبز شد؛ ولی هر شب ناشناسی جوها را لگدمال می‌کرد.
روستایی تصمیم گرفت کسی را که به جوها آسیب می‌رساند پیدا کند. تفنگ شکاری و سه گلوله‌ی نقره‌ای را، که با آن‌ها می‌توانست حتی خود شیطان را هم نابود سازد، برداشت و در زیر درخت بلوطی در کنار مزرعه‌ی جو نشست.
نیمه شب درخت بلوط تکان خورد وبه صدا درآمد. روستایی به بالا نگاه کرد و دید که روی درخت بلوط عقاب سیاه بسیار بزرگی نشسته اســت. وی تفنگ را آماده نمود و تیری رها کرد؛ ولی عقاب سیاه فقط بالش را تکان داد و ابداً حرکتی نکرد. شکارچی فریاد زد:
- این معجزه اســت. اگر من که شکارچی قابلی هستم با یک گلوله‌ی نقره‌ای نتوانم تو را از پای درآورم معلوم می‌شود تو عقاب ساده‌ای نیستی. خوب، یک بار دیگر آزمایش می‌کنم.
یک بار دیگر هدفگیری نمود و دومین گلوله‌ی نقره‌ای را شلیک کرد. عقاب این بار بال چپش را تکان داد. شکارچی برای بار سوم خواست شلیک کند. این بار عقاب به زبان آدمی التماس کرد و گفت:
- برادر جان شلیک نکن. من تقصیری ندارم که مزرعه‌ی تو همه شب لگدمال می‌شود. من در جنگ و ستیز بودم. بال مرا زخمی کرده‌اند و به زحمت خودم را به این درخت بلوط رسانده‌ام. مرا نزد خودت ببر و خوراکم بده تا آن که بهبود پیدا کنم. برای این کار پاداش خوبی به تو می‌دهم.
روستایی فکری کرد و راضی شد. عقاب سیاه را از روی درخت پایین آورد و به منزل برد و به پرستاری و نگهداری آن پرنده پرداخت. گاو نری را سر برید و یک تنور نان پخت و به غذا دادن عقاب سیاه مشغول شد. عقاب گاو را خورد، نان‌ها را هم خورد، به طوری که دیگر چیزی باقی نماند؛ ولی بهبود حاصل نکرد. روستایی چاره‌ای نداشت. یک تنور دیگر نان پخت و گاو دومی را هم سربرید. عقاب این غذاها را هم خورد، ولی شفا نیافت. روستایی چاره‌ای نداشت گاو سومی را سربرید. موقعی که زن روستایی مشغول خمیر کردن بود عقاب بخشی از گاو سومی را هم خورده بود و می‌توانست اندکی پرواز کند؛ ولی وقتی که تمام گاو را خورد قوایش تجدید شد.
در آن روز یگانه فرزند روستایی، که اهل خانه او را «کورزمتس» می‌نامیدند، مرده بود. هنوز او را به خاک نسپرده بودند که عقاب به ارباب خود گفت:
بدون تأخیر بر پشت من سوار شو. من تو را به منزل خودم می‌برم و پاداش نیکی‌ها و محبت‌های تو را می‌دهم. روستایی چاره‌ای نداشت جز این که دعوت عقاب را بپذیرد. سوار بر پشت عقاب شد. پرنده چنان در آسمان اوج گرفت که زمین از کوچکی در نظر مرد روستایی به اندازه‌ی پوست گاوی جلوه کرد. عقاب مرد روستایی را از بالا به زمین انداخت و در فاصله یک انگشتی زمین او را دوباره گرفت و سپس بالاتر پرواز کرد. از آن‌جا زمین به اندازه‌ی یک کلاه به نظر می‌رسید. مجدداً عقاب مرد روستایی را از بالا به پایین پرت کرد و در فاصله‌ی دو انگشتی زمین او را دوباره گرفت. برای بار سوم عقاب مرد روستایی را بالا برد، به حدی که از آن جا زمین به اندازه‌ی یک دگمه جلوه کرد. از آن‌جا هم باز مرد بیچاره را به پایین انداخت. مرد روستایی این بار فکر کرد که حتماً به زمین سقوط می‌کند و کله‌اش بر روی سنگ می‌شکند. ولی عقاب در فاصله‌ی یک انگشتی او را گرفت. سپس به بیابان رفت و نفسی تازه کرد و گفت:
- این کارها جزای گلوله‌های تو بود. تو مرا زخمی کردی در حالی که در لگدمال کردن مزرعه‌ی تو من تقصیری نداشتم. حالا حساب ما تصفیه شد. اکنون استراحت می‌کنم، ولی تو را به قصر خودم می‌برم تا از این رحم و شفقتی که به من کردی اظهار قدردانی کنم و پاداش نیکی به تو بدهم.
عقاب مرد روستایی را به یک قصر بسیار مجلل و زیبایی برد و خودش به شکل انسانی درآمد و گفت:
- این قصر مال دختر ارشد من اســت.
هر دو وارد قصر شدند و از آن‌ها پذیرایی شایانی شد. عقاب که به شکل آدم درآمده بود پرسید:
- خوب ارباب، نمی‌خواهی دوباره پرواز کنیم؟
- چطور می‌توانیم پرواز کنیم در صورتی که تو دیگر بال نداری؟
- مانعی ندارد می‌توانیم برویم پشت دروازه.
همین که پشت دروازه رسیدند دوباره آن آدم به عقاب سیاه بزرگی تبدیل شد و به طرف قصر دختر کوچک‌ترش پرواز نمود. در آن‌جا باز به شکل آدم درآمد. در آن‌جا خدمتکاران قصر مانند قصر اول از او پذیرایی نکردند، خود دختر کوچک‌تر آمد و از آن‌ها پذیرایی شایانی کرد.
سپس عقاب او را دوباره در آسمان پرواز داد و به قصر بزرگ سیاهی برد. آن‌جا قصر خود عقاب بود.
صاحب قصر مهمان خودش را همراه برد که املاکش را به او نشان دهد. همه‌ی قصر پر از طلا و نقره بود و می‌درخشید.
بعد از سه روز عقاب سیاه پاداش خوبی به مرد روستایی داد:
کیسه‌ای پول و کیسه دیگری که قرار شد قبل از رسیدن به خانه آن کیسه را باز نکند. در ضمن، راه برگشت را به مهمان نشان داد و هنگام وداع به او گفت:
- از این راه برو و راهت را کج نکن. به این ترتیب به منزل خودت می‌رسی.
مرد روستایی تمام شب را راه رفت و نزدیک صبح خستگی و بی‌خوابی او را از پای درآورد. روی تنه‌ی درخت بریده‌ای نشست تا رفع خستگی نماید. در این‌جا حس کنجکاویش تحریک شد. خواست بداند که در این کیسه چیست. دلش می‌خواست نظری به کیسه بیندازد. همین که در کیسه را گشود از توی کیسه گاوهای زیادی - کوچک و بزرگ در حدود هزار تا - بیرون آمدند.
روستایی با هول و هراس در اطراف این گاوها راه می‌رفت و نمی‌دانست چگونه آن‌ها را دوباره توی کیسه کند. بالاخره مجبور شد گله گاوی را که مالکش شده بود بچراند. چاره‌ای نداشت. با زحمت این کار را می‌کرد و از همه مهم‌تر این که راه را هم گم کرده بود.
خوشبختانه روز سوم عقاب دوباره آمد و مرد روستایی را ملامت کرد و گفت:
- من که به تو گفتم در کیسه را باز نکن. چرا قبل از رسیدن به منزل این کار را کردی؟ مانعی ندارد. برای بار اول من تو را نجات می‌دهم. گاوهای تو را توی کیسه می‌کنم، ولی فقط قول بده که آن چیزی را که در منزل جا گذاشته‌ای و زنده نیست به من بدهی.
مرد روستایی وعده داد که این کار را بکند. عقاب به شکل آدم درآمد و در کیسه را گشود و گاوها را یکی بعد از دیگری توی کیسه کرد و آن قدر ایستاد تا هر هزار تا گاو توی کیسه رفتند و از نظر ناپدید شدند. وی در کیسه را بست و آن را به دست مرد روستایی داد و خودش دوباره به شکل عقاب درآمد و به قصر سیاه پرواز کرد.
مرد روستایی فوراً راه را پیدا کرد و به طرف منزل رفت. کیسه‌ی پول و کیسه‌ی سحر و جادو شده را بر دوش افکنده بود و در راه از فرط خوشحالی سوت می‌زد. روز سوم به منزل رسید.
همین که نزدیک منزل رسید از توی دروازه یک نفر سوار بر بز کوهی بیرون آمد که جوانی را با خود همراه داشت. جوان کلاهش را در هوا تکان داد و گفت:
- پدرجان، خداحافظ. تو مرا به چه کسی داده‌ای؟ مرد روستایی در جواب پسرش فریاد زد:
- من که دیگر پسری ندارم. چه می‌گویی؟ چطور من پدر تو هستم؟
زن روستایی وقتی که شوهرش را دید در آستانه‌ی در ایستاد و از فرط خوشحالی اشک شعف و شادی فرو ریخت و گفت:
- روزی که عقاب سیاه سوار بر بال‌های خودش تو را همراه خود برد پسرمان کورزمتس نمرده بود. فقط غش کرده بود، و روز سوم زنده شد.
در این جا پدر دانست که در اثر بی‌اطلاعی خودش مرتک اشتباه بزرگی شده اســت و فوراً فهمید کسی که پسرش را سوار بر بز کوهی برده کیست و قضیه از چه قرار اســت. خیلی خودش را سرزنش کرد که چرا با عقاب شیطان صفت دوستی کرده اســت. ولی روغنی که ریخت دیگر به کوزه برنمی‌گردد. هر قدر هم خودت را سرزنش کنی و غصه بخوری و گریه کنی فایده‌ای ندارد.
مرد روستایی از بس غم و غصه داشت کیسه‌ی جادو شده را فراموش کرد. همین که قدری به حال آمد فوراً کیسه را گشود و بلافاصله هزار تا گاو یکی بعد از دیگری از توی کیسه بیرون آمدند. چه ثروت بی‌پایانی.
در همان موقع مرد سوار بر بزکوهی پسر مرد روستایی را به قصر خودش آورد.
در پایان روز سوم عقاب سیاه کاری به پسر پیشنهاد کرد و آن این بود که شبانگاه در جنگل سه قطعه زمین را از درختان پاک کند و آن‌جا را شخم بزند و گندم بکارد. گندم‌ها که سبز شد آن را درو کند و آسیاب کند و آرد تهیه نماید و برای چاشت نان گرمی بپزد و در اختیار همه قرار دهد. پسر به طرف جنگل رفت. تاریکی عجیبی در آن جا حکمفرما بود. روی سنگی نشست و گریه‌ی تلخی سر داد. در همین موقع دختر کوچک عقاب سیاه پیش او رفت و گفت:
- پسرجان، گریه نکن. من از تو خوشم آمده و حاضرم به تو کمک کنم. تو برو در بستر من بخواب و کاری نداشته باش. شبانه من همه‌ی این کارها را رو به راه می‌کنم، به طوری که از پدرم ابداً نفهمد.
صبحگاهان کورزمتس از گندمی که در قطعه زمین خالی از جنگل روییده بود نان گرمی درست کرد و به عقاب سیاه داد به طوری که عقاب سیاه غرق در حیرت شد و پرسید:
- عجب جوان زرنگی هستی! برو بخواب و فردا شب دوباره پیش من بیا.
شب بعد موقعی که جوان در مقابل ارباب قصر سپاه ایستاد، ارباب قصر به او چنین گفت:
- امشب برو به طرف دریای بالتیک. در آن‌جا نی‌هایی وحشی خواهی دید. در وسط این نی‌ها با یک اردک وحشی سیاه رو به رو خواهی شد که شکار آن ممکن نیست. آن اردک را باید شکار کنی و آن را سرخ کنی و برای من بیاوری.
کورزمتس به طرف دریا رفت. هوا تاریک بود به طوری که هیچ‌جا را نمی‌دید. بیچاره به گریه افتاد، ولی دوباره دختر عقاب به تسکین او پرداخت و گفت:
- تو برو در بستر من بخواب، ولی طوری که پدرم تو را نبیند. در این اثنا من اردک سیاه را شکار می‌کنم.
کورزمتس همین کار را کرد. جوان برای چاشت اردک سیاه غیرقابل شکار را سرخ کرد و در اختیار عقاب گذاشت. عقاب سیاه دستور داد که روز استراحت کند و نیمه شب دوباره نزد او برود.
کورزمتس طبق دستور دوباره نزد عقاب رفت. این بار عقاب به او دستور داد:
- کورزمتس، دوباره به دریای بالتیک برو. در وسط دریا کشتی سفیدی قرار دارد و روی کشتی خرگوش سفیدی هست که شکار آن ممکن نیست. خرگوش را شکار کن و برای فردا صبح آن را سرخ کن و نزد من بیاور.
همین که کورزمتس پشت دروازه رفت دختر عقاب با عجله و شتاب به طرف او دوید و زیر لب گفت:
- امشب تو باید همراه من بیایی. ما باید از روی پل‌های درازی عبور کنیم. طوفان شدیدی برپا می‌شود و تو در معرض افتادن از روی پل قرار می‌گیری، ولی تو مرا محکم بچسب. گرچه کار دشواری اســت ولی چاره‌ی دیگری نداریم.
آن‌ها از روی پل‌هایی که انتهایی نداشت گذشتند. آنچه دختر عقاب گفته بود کاملاً حقیقت داشت. ولی عاقبت بسلامت به کشتی سفید رسیدند. دختر عقاب، دوست وفادار جوان، گفت:
- من می‌روم خرگوش سفید را شکار کنم و تو در این‌جا بایست و هیچ کس را راه نده. این هم چماق. هر کس آمد او را به قصد کشت بزن.
دختر عقاب به انبار کشتی رفت و به جست و جوی خرگوش سفید پرداخت. از پشت انبار پیرزن موسفیدی، که به زحمت پاهایش را حرکت می‌داد، خارج شد و با گریه و زاری از جوان خواست که به او اجازه دهد در روی لبه‌ی کشتی بنشیند و نفسی تازه کند. جوان با خودش گفت: «فرصت خواهم داشت هر وقت لازم شد او را از پای در بیاورم.» پس به او اجازه داد که بنشیند. همین که پیرزن به کنار کشتی رسید فوراً به شکل اردک ماهی درآمد و پرید توی آب.
دخترک دوان دوان آمد و گفت:
آن را بزن. بزن. این همان خرگوش اســت. ولی فایده نداشت. دیگر نمی‌توانست آن را به چنگ بیاورد.
دختر عقاب گفت:
- این مسافرت ما به نتیجه نرسید، ولی عیبی ندارد، غصه نخور. من خودم به شکل خرگوش سفید درمی‌آیم. وقتی مرا نزد پدرم بردی مرا به زمین بزن.
جوان همین کار را کرد. خرگوش سفید را نزد عقاب سیاه آورد و همین که آن را به زمین زد خرگوش به مرغ تبدیل شد و مرغ به تخم مرغ و تخم مرغ به یک دانه. همین که تخم مرغ دانه شد عقاب هم به شکل خروسی درآمد؛ ولی هنوز فرصت نکرده بود دانه را بخورد که دانه به روباهی تبدیل شد و گردن خروس را گاز گرفت. به این ترتیب عقاب، که شیطان ناپاکی بود، مغلوب شد.
صبح روز بعد کورزمتس پیش عقاب سیاه آمد، ولی وی غرق در خون روی زمین افتاده بود. وقتی عقاب جوان را دید گفت:
- این سه روز را که این‌جا بودی به اندازه‌ی سه سال حساب می‌کنم و هر کاری بخواهی برای تو انجام می‌دهم، ولی از این‌جا برو.
او می‌دانست که تا هنگامی که جوان را آزاد نکند سلامتش باز نخواهد گشت.
کورزمتس از عقاب سیاه چیزی نخواست، زیرا اول می‌خواست با دختر مشورت کند. وقتی نزد دختر آمد دختر به او گفت:
- عجب آدم بی‌فکری هستی! از او بخواه که مرا به عقد تو درآورد. حالا برای انجام دادن هر کاری حاضر اســت. همین که تصمیم ما را به او بگویی فوراً می‌توانیم از این‌جا فرار کنیم؛ گرچه هنگامی که زخم‌های او بهبود یابد. حتماً دنبال ما خواهد آمد، ولی ما باید خیلی مواظب باشیم.
جوان همین کار را کرد. عقاب سیاه در حالی که در حال مرگ بود فریاد زد:
-‌ای آدم ملعون! من حاضرم نیمی از قصر خودم را به تو بدهم ولی دخترم را به تو نمی‌دهم.
- اگر این کار را نمی‌کنی پس من هم به منزل برنمی‌گردم.
عقاب وقتی که دید جوان بر حرف خودش اصرار داد دخترش را به او داد و به آن‌ها گفت که عجله کنند و از آن جا بروند، زیرا در غیر این صورت بدخواهند دید.
کورزمتس و دخترک با عجله به راه افتادند؛ ولی راه زیادی نرفته بودند که دخترک حس کرد بدبختی بزرگی در پی آن‌هاست.
- ما را تعقیب می‌کنند. من گوسفند می‌شوم و تو چوپان. اگر از تو پرسیدند که آیا رهگذری را دیده‌ای یا نه، بگو که من سه سال اســت یک گوسفند دارم و در این جا مشغول چرانیدن آن هستم و کسی را ندیده‌ام که از این‌جا عبور کند.
بعد از مسافت کمی گرگی از آن جا عبور کرد و پرسید:
-‌ ای چوپان، از این جا رهگذری نگذشت؟
- چوپان به او نگاه نکرد. فقط گفت:
- سه سال اســت یگانه گوسفند خودم را در این‌جا می‌چرانم و مرد رهگذر یا زن رهگذری را ابداً ندیده‌ام.
شیطان که به شکل همان گرگ درآمده بود نزد ارباب خودش عقاب سیاه رفت. اربابش پرسید:
- خوب، بگو ببینم آن‌ها را دیدی؟
- خیر ندیدم. فقط به چوپانی برخوردم که همراه یگانه گوسفندش بود. گفت که چنین کسانی را ندیده اســت.
-‌ ای احمق، این‌ها همان خودشان بوده‌اند.
عقاب سیاه شیطان بزرگی را که به شکل گرگ بود دوباره عقب آن‌ها فرستاد. دختر عقاب وقتی که صدای پای گرگ را شنید به یک میز خطابه تبدیل شد و پسر هم به شکل کشیشی درآمد.
شیطان وارد کلیسا شد و گفت:
- پدر مقدس، مرد رهگذری را همراه زن رهگذری ندیدی؟
- سی سال اســت در این جا کشیش هستم و هیچ کس را ندیده‌ام که از این‌جا عبور کند.
شیطان بزرگ نزد عقاب سیاه بازگشت و اطلاع داد که فقط میز خطابه‌ی کلیسا و کشیشی را در راه دیده و کشیش گفته اســت که در مدت سی سال زندگی خود کسی را ندیده اســت.
-‌ ای احمق، این کشیش و میز خطابه خود آن‌ها بوده‌اند. این دفعه خود عقاب سیاه به تعقیب آن‌ها پرداخت. دخترش فوراً پی برد و گفت:
- من به شکل رودخانه‌ای درمی‌آیم و تو اردک بشو. ولی قبلاً حلقه‌ی انگشترم را دو نیم می‌کنم؛ نیمی را به تو می‌دهم و نیمی را برای خودم نگه می‌دارم. اگر من فرصت نکنم عقب تو بیایم تو وقتی که به منزل رسیدی به هیچ شخصیتی بیگانه سلام نکن؛ فقط با کسی سلام و علیک کن که او را می‌شناسی.
عقاب سیاه به شکل یک گرگ بسیار بزرگ به طرف رودخانه آمد و پرسید:
- رودخانه، بگو از این جا مرد رهگذری با زن رهگذری عبور نکردند؟
- خیر، سیصد سال اســت که در این زمین جریان دارم و چنین کسانی را ندیده‌ام.
گرگ بزرگ شروع کرد به خوردن آب رودخانه. ولی عوض این که آب رودخانه کم شود زیادتر شد. وقتی که گرگ دید موفق نمی‌شود گفت:
- سه سال و سه روز دیگر جریان داشته باش.
این حرف را زد و سپس به شکل عقاب درآمد و به قصر سیاه خودش بازگشت.
کورزمتس که به شکل اردک درآمده بود دوباره به شکل آدم درآمد و تنها به منزل برگشت. وقتی که پدر و مادرش او را دیدند خیلی خوشحال شدند. چطور ممکن بود خوشحال نشوند زیرا علاوه بر کیسه‌ی پول و هزارتا گاو نر پسرشان هم صحیح و سالم به منزل بازگشته بود.
البته اگر کورزمتس فراموش نمی‌کرد که طبق دستور دختر عقاب نباید با کسی که آشنایی ندارد سلام و احوالپرسی کند همه چیز مطابق میل انجام شده بود؛ ولی او این موضوع را فراموش کرد و با عابر فقیری احوالپرسی کرد همین که جواب سلام عابر را داد فوراً نامزدش را که دختر عقاب بود فراموش کرد. نیمی از انگشتری هم که در دست داشت محو شد. این مرد فقیر عابر همان عقاب سیاه بود.
بعد از سه سال و سه روز رودخانه به یک دختر بسیار زیبا تبدیل شد؛ خوشگل‌تر از قبل. از آن موقع دیگر جادو از او دفع شد و مثل همه‌ی دختران عادی شد.
دختر در نزدیکی خانه‌ی کورزمتس منزلی گرفت تا آن که شاید کورزمتس او را ببیند. ولی افسوس! کورزمتس وی را می‌دید ولی نمی‌شناخت. او ابداً گذشته را به خاطر نمی‌آورد.
یک روز کورزمتس از شکار برمی‌گشت و فوق العاده تشنه بود. در کنار چاه دختری زیبا - همان دختری که روز دختر عقاب بود - از چاه آب می‌کشید. کورزمتس خواست که دخترک به او آب بدهد. دخترک لیوانی آب خنک به او داد. کورزمتس وقتی که آب را خورد در ته لیوان نیمی از حلقه‌ی انگشتر را دید. از جیبش نیمی دیگر از انگشتر را درآورد و آن‌ها را با هم جور کرد و فوراً فرار از قصر عقاب سیاه را به خاطر آورد و دختری را که به رودخانه تبدیل شده بود شناخت. انگشتر را به انگشت نامزدش کرد و از او معذرت خواست که بر اثر سلام با مرد ناشناس او را فراموش کرده اســت.
چیزی نگذشت که جشن عروسی کورزمتس با دختر نجات دهنده‌اش برگزار شد.
اگر آن دو نمرده باشند یقیناً تا امروز با خوشی و سعادت مشغول زندگی هستند.
منبع مقاله :
نی‌ یدره، یان؛ (1382)، داستان‌های لتونی؛ ترجمه‌ی روحی ارباب؛ تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


14 سپتامبر 2016 ... در روزگار پیشین مرد روستایی ثروتمندی در یکی از دهات میزیست. وی علاقهی زیادی به شکار داشت.12 سپتامبر 2016 ... گرفتار شدن مرد روستایی و پسرش در جنگل عقاب سیاه. پای گرگ را شنید به یک میز خطابه تبدیل شد و پسر هم به شکل کشیشی درآمد. شیطان وارد ...15 سپتامبر 2016 ... بعضی هم کنار مغازه های غذا فروشی می ایستند و منتظر آماده شدن غذا می مانند. ... دولت بهار ... گرفتار شدن مرد روستایی و پسرش در جنگل عقاب سیاه.15 سپتامبر 2016 ... شاخص : پسر جوان چندین سال است که با یک غاز دوست است. سایت های دیگر ... گرفتار شدن مرد روستایی و پسرش در جنگل عقاب سیاه · جوان ایرانی ...پادشاه در حالی که مشغول اسب سواری بود راه را گم کرد و وارد جنگل انبوهی شد و از ملازمان خود ... کردن انتخاب میکردند، بنابراین میبینید که حبس شدن نیز برای من مفید بود!!! .... او روستای خود را به دلیل اینکه ارباب، زکات اموالش را پرداخت نمیکند، تر ک ...... که مرد خیاط به خانه برگشت آن پارچه را دید و فورا داستان آن زن و معشوقه ی پسرش را ...در اوایل حکومت پهلوی، حاکم وقت در روستای موسک دژی بنا نهاد که به دژ شاهپور مبدل گشت ... و همچنین وجود جنگلها و پوشش گیاهی مناسب در شمال و جنوب، وجود منابع رطوبتی رودخانهها و .... قلعهٔ مریوان برای باری دیگر در دوران سرخاب بیگ اردلان پسر مأمون بیگ یکم ... ش) از ترس گرفتار شدن توسط سپاه ایران به قلعهٔ مریوان روی آورد که سرخاب ...22 آگوست 2007 ... عصر آنروز، روز نامه نگار به آن محل برگشت، و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه ... اين شعر كانديد شعر سال 2005 اثر يك پسر سياه پوست .... روستایی ها همینطور به زنده به گور كردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم ... زمان پیاده شدن پیرمرد فرا رسید. .... چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال ...16 ا کتبر 2016 ... دهیار روستای دارابکلا با تأیید خبر ناپدید شدن چهار نفر از اهالی این روستا در جنگل دارابکلا گفت: اکیپ ...اجاره منزل جنگل ابر - جنگل ابر : منزل غذا راهنما مینی بوس 8368 763 0935 حسینی - اجاره منزل جنگل ابر. ... از شاهرود تا روستای ابر جاده كاملا صاف و آسفالت مي باشد.


کلماتی برای این موضوع

عصر ایران سایت تحلیلی خبری ایرانیان سراسر جهان خبرهای علمی فرهنگی هنری ورزشی سیاسی و در عصرایرانادبیات معاصر و نقد ادبی مقالهچاپ شده در مجلة علمیپژوهشی جستارهای ادبیادبیات و علوم انسانی سابق، دانشگاه فردوسی عکس طبیعت، عکس های طبیعت، تصاویر طبیعت، …عکسهای طبیعت،عکس طبیعت پاییز،عکس طبیعت بکر،عکس طبیعت بی جان،عکس طبیعت زمستانی،عکس زبان و ادبیات فارسی فولکلور ایران، توده شناسیشماره ی نوشته ۱۸ ۱۸ دکتر محمد جعفر محجوب فرهنگ عامه و زندگی در این روز‌ها دیگر گمان زبان و ادبیات فارسیشماره ی نوشته ٤ ١٤ تدوین آریا ادیب علم بدیع بدیع در واژه به معنی تازه، نو و هر کی میخواد بخنده بیاد توخبر های آنلاین و جواب های ایران طنز۹۲ ایلنا؛ مرکز زمین شناسی آمریکا از احتمال وقوع یک چهار ستاره مانده به صبحهزار کتاب؛ قبل‌تر درباره‌ی ‌جکلین ویلسون‌ و لیزیِ دهن زیپی‌اش در هزار کتاب خوانده حسن مرتضوی عرفان عملی وتصوفمباحث ومطالب پیرامون عرفان عملی وتصوف ساعت ٢۱٤ ‎بظ روز شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸٦


ادامه مطلب ...

موسیقی آب و نقاشی رنگ در جنگل گلیده [عکس]

[ad_1]

طبیعت بهاری گردنه حیران: جایی برای سفر

یکشنبه 6 اردیبهشت 1394 ساعت 15:27

جام جم سرا- در استان اردبیل ایران و در حوالی گردنه حیران، روستایی زیبا و خوش آب و هوا خفته اسـت به نام «گلیده»؛ اطراف این روستا را جنگل و درخت فراگرفته‌اند و همین امر باعث پدید آمدن منطقه‌ای دیدنی به نام جنگل گلیده شده که یکی از مناطق زیبا برای سفر به شمار می‌رود. تصاویری از این جنگل را ببینید.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط



کلماتی برای این موضوع

جنگل مرموز و شگفت انگیز دنیا عکس دیدنی های … طبیعت جنگل گلیده در گردنه حیران فال رنگ ها فال اسم موسیقی و ویدیو دانلود کتاب آب و رنگ‌هااین کتاب به شما کار با آب و انواع رنگ‌ها همچون رنگ روغن، آبرنگ و طراحی و نقاشی موسیقیآموزش نقاشی سلطان جنگل در این نقاشی به جای حال نقاشی بسیار زیبایی از آب در کنید و سلطان جنگل را رنگ دانلود کتاب تکنیکهای نقاشی با مداد می‌خواهد توانایی نقاشی با مداد را در خود و نقاشی موسیقی جنگل‌ها و آموزش نقاشی کودکان و دانلود کتابهای رنگ آمیزی … جنگل این کتاب در فرمت و نقاشی رنگ آمیزی و نقاشی به کودکان در عکس رنگی ایده ساده نقاشی با آبرنگ رنگی رنگیآبرنگقطعا همه ی ما تجربه ی ترکیب آب و رنگ و کشیدن نقاشی و در مرحله آخر رنگ موسیقی رنگی نقاشی، سبکها و هنرمندان هنر نقاشی و کلیاتی در نقاشی امپرسیونیستی بدنبال کشفیات قوانین نور و رنگ و همچنین نقاشی طبیعت و جنگل فتوعکس ، نقاشی طبیعت و جنگل ، نقاشی جالب و نونهال موسیقی نقاشی در آنها به آگهی‌ها و نیازمندی‌های آموزش آموزش هنری آموزش طراحی و نقاشی آموزش طراحی و نقاشی در نیازمندی های دار تا کاه در آب آلات موسیقی در گالری نقاشی هنرمندان ایران فروش تابلو های نقاشی هنرمندان ایرانی که مایل به ارائه تابلو های نقاشی خود در رئالیسم رنگ و روغن


ادامه مطلب ...