بامداد-امامت در لغت
واژه «امامت» در لغت به معناى رهبرى و پیشوایى، و «امام» به معناى مقتدا و پیشواست، خواه انسان باشد،یا چیز دیگر، چنانکه ابن فارس گفته است: «امام، کسى است که در کارها به او اقتدا میشود، و پیامبر ـ صلّى الله علیه و آله ـ امام ائمه، و خلیفه، امام رعیت، و قرآن، امام مسلمان است».(۱)
قرآن کریم، همانگونه که برخى از انسانها را امام نامیده، کتاب آسمانى حضرت موسى (ع) را نیز امام خوانده است، آنجا که در مورد حضرت ابراهیم (ع) فرموده است:
«إِنِّى جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً».(۲)
من تو را پیشواى مردم قرار دادم.
و درباره کتاب حضرت موسى (ع) فرموده است:
«وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسى إِماماً وَ رَحْمَهً».(۳)
پیش از قرآن کتاب موسى به عنوان پیشوا و مایه رحمت، نازل گردید.
و در جاى دیگر، لوح محفوظ را نیز «امام مبین» خوانده و میفرماید:
«وَ کُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْناهُ فِى إِمامٍ مُبِینٍ».(۴)
هر چیزى را در «امام مبین» (لوح محفوظ) برشمردهایم.
امامت در اصطلاح متکلمان
متکلمان اسلامى براى امامت تعاریف مختلفى ذکر کردهاند، و غالباً امامت را «ریاست و رهبرى عمومى جامعه در زمینه امور دینى و دنیوی» دانستهاند، نمونههایى از این تعاریف را یادآور میشویم:
۱٫ امامت، رهبرى عمومى دینى است که در برگیرنده ترغیب مردم به آن چه مایه حفظ مصالح دینى و دنیوى آنها، و بازداشتن آنان از آن چه مایه زیان آنها است، میباشد.(۵)
۲٫ امامت، رهبرى و بالاصاله در امور دین است.(۶)
۳٫ امامت، جانشینى پیامبر اکرم ـ صلّى الله علیه و آله ـ در برپاداشتن دین است به گونهاى که پیروى او بر همه امت واجب است.(۷)
۴٫ امامت، رهبرى عمومى در امر دین و دنیا به عنوان جانشینى پیامبر ـ صلّى الله علیه و آله ـ است.(۸)
توضیحات
۱٫ مقصود از قید «بالاصاله» در تعریف دوم، احتراز از رهبرى به نیابت از امام است،مانند نواب خاصه و عامه امام عصر(عج) .
۲ . مقصود از «امور دینی» در دو تعریف اول و دوم این نیست که وظیفه امام منحصر در اداره امور دینى مردم است، و هیچگونه مسؤولیتى نسبت به امور دنیوى ندارد، بلکه مراد این است که امور دنیوی، منهاى جنبههاى اخلاقى و دینى آنها، از شؤون امامت نیست. مثلاً قضاوت در اینکه کدام اثر هنرى برجستهترین آثار هنرى است، از وظایف ویژه امام به شمار نمیرود، هر چند امام میتواند واجد چنین مهارت علمى باشد، و احیاناً برجستهترین هنرمند را نیز معرفى کند، ولى این کار را به عنوان یک صاحب نظر و هنرشناس انجام میدهد، نه به عنوان امام».(۹)
۳٫ وجه اینکه در تعاریف علماى اهل سنت بر مسئله خلافت و جانشینى پیامبر ـ صلّى الله علیه و آله ـ تأکید شده، و در تعاریف علماى شیعه قید «بالاصاله» آمده، این است که علماى شیعه در عین اینکه امام را خلیفه و جانشین پیامبر میدانند، او را خلیفه الهى و منصوب از جانب خداوند میدانند، ولى علماى اهل سنت امام را برگزیده از جانب مردم به عنوان جانشینى پیامبر ـ صلّى الله علیه و آله ـ میدانند، نه خلیفه خداوند، چنانکه در بحثهاى آینده توضیح داده خواهد شد.
۴٫ خلافت و امامت دو عنوان براى یک حقیقت میباشند که هر یک ناظر به جنبه خاصى از آن است، خلافت ناظر به جنبه ارتباط آن با خدا و پیامبر ـ صلّى الله علیه و آله ـ و امامت ناظر به جنبه ارتباط آن با امت اسلامى، یعنى قیادت و رهبرى آنها است، بدین جهت در روایات و نیز کلمات متکلمان اسلامى هر دو تعبیر به کار رفته است.
ابعاد مسئله امامت
مسئله امت، ابعاد گوناگونى دارد، مهمترین آنها عبارتند از:
۱٫ بعد اعتقادى
از این نظر که حفظ و بقاى دین به امامت وابسته است، امامت یک مسئله اعتقادى است؛ زیرا اعتقاد به حدوث و بقاى دین بر هر مسلمانى واجب است، بنابراین اعتقاد به آن چه حدوث و بقاى دین در گرو آن است نیز واجب است، حدوث دین وابسته به نبوت، و ادامه آن وابسته به امامت میباشد، بنابراین، همانگونه که اعتقاد به نبوت، اعتقادى دینى و واجب است، اعتقاد به امامت نیز چنین است.
۲٫ بعد سیاسى
سیاست، عبارت است از تدبیر امور جامعه از طریق تدوین قوانین لازم و اجراى آنها، و غایت عقلانى آن اصلاح زندگى مادى و معنوى افراد جامعه است. و چنانکه بحثهاى آینده بیان خواهد شد، اصلاح زندگى مادى و معنوى بشر، از طریق تعلیم معارف الهى و اجراى احکام دینى، فلسفه اصلى امامت را تشکیل میدهد.(۱۰)
۳٫ بعد تاریخى
مسئله امامت در امتداد نبوت و خاتمیت است، از این رو در مرحلهاى از تاریخ اسلام آغاز شده و تا امروز ادامه یافته و از این پس نیز تا آخرین لحظه حیات دنیوى بشر باقى خواهد بود. بنابراین، چگونگى تعیین نخستین امام، و امامان پس از او، و عکسالعمل مسلمانان در اینباره و بالاخره حوادث تاریخى امامت، از موضوعات مهم و حساس تاریخ اسلام به شمار میرود.
هر یک از ابعاد یاد شده مربوط به علم خاصى است، بعد اعتقادى آن از مسایل علم کلام است. بعد سیاسى آن در علومى مانند فلسفه سیاست و جامعهشناسى مورد بحث واقع میشود، و بعد تاریخى آن بخشى از تاریخ اسلام را تشکیل میدهد، بحث درباره امامت از بعد سیاسى و تاریخى اختصاص به علماى اسلام ندارد، و مبتنى بر داشتن باور اسلامى نیست، ولى بحث درباره آن از جنبه اعتقادى مبتنى بر ایمان اسلامى ومخصوص متکلمان اسلامى است، مگر آن که کسى کلام اسلامى را از جنبه تاریخى مطالعه کند که در این صورت بحثى پیرامون دینى خواهد بود.
فلسفه و ضرورت امامت
فلسفه و ضرورت امامت، همان فلسفه و ضرورت نبوت است جز در ابلاغ وحى تشریعى و آوردن شریعت که با ختم نبوت پایان پذیرفته است. تبیین و توضیح این نکته را طى عناوین زیر یادآور میشویم:
۱٫ تبیین مفاهیم قرآن
یکى از وظایف پیامبر اکرم ـ صلّى الله علیه و آله ـ تبیین معانى و مفاهیم قرآن کریم بود، خداوند خطاب به پیامبر اکرم ـ صلّى الله علیه و آله ـ میفرماید:
«وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ».(۱۱)
ما ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم تا آنچه براى مردم نازل میشود را براى آنها تبیین نمایى.
پیامبر اکرم ـ صلّى الله علیه و آله ـ نیز در حدیث ثقلین، عترت (ع) خود را ملازم و همراه با قرآن قرار داده و فرموده است:
«اِنّى تارِکُ فیکُمُ الثِّقْلَینْ کِتابَ اللهِ وَ عِتْرَتی».
من دو شیئى گرانبها را در میان شما میگذارم، این دو عبارتند از: کتاب خدا، و عترت من.
یعنى فهم حقایق قرآن را باید با راهنمایى عترت (ع) آموخت.
هم چنین تأویل قرآن را جز خدا و راسخان در علم نمیدانند، چنانکه قرآن کریم میفرماید:
«وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ».(۱۲)
و در روایات آمده است که: ائمه معصومین (ع) راسخان در علم میباشند.(۱۳)
۲٫ داورى در منازعات
در بحث نبوت یادآور شدیم که یکى از اهداف نبوت، داورى در اختلاف و منازعات بوده است، چنانکه خداوند میفرماید:
«فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیَما اخْتَلَفُوا فِیهِ».(۱۴)
خدا پیامبران را بشارت دهنده و بیم دهند برانگیخت، و کتاب را به حق با آنان نازل کرد، تا در اختلافات مردم داورى کند.
نکته جالب توجه در این آیه شریفه آن است که داورى به کتاب نسبت داده شده است، زیرا معیار داورى همان احکام الهى است که کتاب در برگیرنده آنها است.
بدیهى است اختلاف و نزاع به زمان پیامبران اختصاص ندارد، لیکن از آنجا که حل این اختلافات به وجود افراد برگزیده از جانب خدا نیاز دارد، پس از ختم نبوت نیز این ضرورت وجود دارد، و در نتیجه وجود امام، بسان پیامبر، امرى لازم و ضرورى است.
۳٫ ارشاد و هدایت انسانها
ارشاد و هدایت انسانها در زمینه اعتقاد، احکام دینى، و مسایل اخلاقى و اجتماعى، یکى دیگر از اهداف رسالت پیامبران الهى است. این نیز هدف از ویژگیهاى نبوت نیست و به انسانهایى که در عصر پیامبران زندگى میکردند اختصاص نداشته است. بنابراین، اگر بعثت پیامبران به انگیزه ارشاد و هدایت بشر کارى بایسته و لازم بوده است، این بایستگى و لزوم در مورد امامت نیز موجود است.
۴٫ اتمام حجت بر بندگان
یکى از اهداف رسالت پیامبران، اتمام حجت از جانب خداوند بر بندگان است، قرآن در اینباره میفرماید:
«رُسُلاً مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّهٌ بَعْدَ الرُّسُلِ».(۱۵)
پیامبرانى بشارت دهنده و بیم دهنده (را برانگیخت) تا پس از فرستادن رسولان، مردم بر خدا حجت نداشته باشند.
این امر نیز اختصاص به زمان خاصى ندارد، از این روى امام على (ع) فرموده است:
«لا تَخْلُو الأرضُ مِنْ قائِمِ للهِ بِحُجهٍ إما ظاهِراً مَشهوراً و أو خائِفاً مَعموراً، لِئلا تَبْطُلْ حُجَجُ اللهِ وَ بَیناتُه… یَحْفَظُ اللهُ بِهِم حُحَجَهُ و بَیّناتِهِ اُولئکَ خُلَفاءُ الله فى أرضهِ، وَ الدُعاهُ اِلى دینِهِ.»(۱۶)
زمین از حجت خدا خالى نخواهد بود، یا آشکار و مشهور است و یا خائف و پنهان، تا حجتها و دلایل الهى باطل نگردد… خدا به وسیله آنها حجتها و دلایل خود را حفظ میکند… آنان جانشینان خدا در زمین و دعوت کنندگان به دین او میباشند.
۵٫ برقرارى عدل و امنیت
از اهداف دیگر نبوت برقرارى عدل و امنیت اجتماعى است، چنانکه در آیه ۲۵ سوره حدید آمده است:
«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ».
رسولان خود را با دلایل فرستادیم و کتاب و میزان را با آنان نازل کردیم تا مردم به قسط پایدار گردند.
این هدف نیز از ویژگیهاى نبوت نبوده و به انسانهاى گذشته اختصاص ندارد، بلکه از نیازهاى همیشگى بشر میباشد، و در نتیجه تحقق بخشیدن به آن یک آرمان الهى و پایدار است، که پس از نبوت، از طریق امامت تحقق میپذیرد.
امام على (ع) درباره اهداف حکومت دینى، کلامى دارد که بیانگر فلسفه امامت از جنبه سیاسى و حکومتى آن است، آن جا که میفرماید:
«اللّهُمَّ اِنّکَ تَعْلَمُ اَنّهُ لَمْ یَکُنِ الّذى کانَ مِنَّا مَنَافَسَهُ فِى سُلطَانٍ, وَ لا الْتِمَاسَ شَیءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطامِ، وَ لکِن لِنرِدَّ الْمَعالِمَ مِنْ دینِکَ، وَ نَظر الْاِصْلاحَ فِى بِلادِکَ، فَیأمَنَ الْمَظلُومُونَ مِنْ عِبَادِکْ، وَ تُقامُ المُعَطَّلَهَ مِنْ حُدودِکْ».(۱۷)
خدایا تو میدانى که آن چه انجام دادیم به انگیزه مسابقه در کسب سلطنت به دست آوردن متاع پست دنیوى نبود، بلکه به خاطر این بود که نشانههاى از بین رفته دینت را بازگردانیم، و اصلاح و آبادى را در شهرها و روستاها آشکار سازیم، تا بندگان مظلومت امنیت یابند، و قوانین و حدود تعطیل شده برپا گردد.
ضرورت امامت و آراء متکلمان
از آنچه درباره فلسفه و اهداف امامت بیان گردید، میتوان ضرورت آن را نیز به دست آورد؛ زیرا اهداف و آرمانهاى یاد شده از ضرورتهاى حیات دنیوى و اخروى انسان میباشند. لزوم وجود رهبر در یک جامعه تا به حدى است که اگر دسترسى به امام عادل امکان نداشته باشد، حتى وجود امام غیرعادل از نبودن آن بهتر است، زیرا فقدان امام به هرج و مرج اجتماعى و سلب امنیت همگانى منجر میشود، که پیآمدهاى تلخ آن به مراتب از پیآمدهاى ناگوار امام و پیشواى غیر عادل بدتر است، از این رو امام على (ع) فرمودهاند:
«لا بُدَ لِلنّاسِ مِنْ أمیرٍ بَرٍّ اَوْ فاجِرٍ».(۱۸)
ضرورت وجود امام تقریباً مورد قبول همه متکلمان اسلامى است، هر چند در اینکه این ضرورت مقتضیات حکم عقل است یا شرع، و بشرى است یا الهی، دیدگاههاى آنان متفاوت است. اشاعره وجوب آن را شرعى، و عدلیه وجوب آن را عقلی، دانستهاند.
عدلیه نیز دو دستهاند:, شیعه وجوب آن را الهى و تعیین امام را فعل خداوند، ولى معتزله وجوب آن را بشرى و تعیین امام را وظیفه مسلمانان میدانند.(۱۹)
امامت و قاعده لطف
مفاد قاعده لطف که یکى از قواعد کلامى مورد قبول متکلمان عدلیه است ـ این است که هر فعلى از جانب خداوند که در سعادتمندى مکلفان مؤثر است، بدون آن که اختیار را از آنان سلب کند، یک ضرورت و واجب عقلى است و مقتضاى عدل و حکمت خداوند میباشد، به گونهاى که ترک آن با عدل و حکمت خداوند سازگار نیست. و نبوت از مصادیق بارز این قاعده است.
از دیدگاه متکلمان امامیه، امامت نیز حکم نبوت را دارد، و از مصادیق دیگر قاعده لطف است. سید مرتضى ـ رحمه الله علیه ـ در توضیح این مطلب مینگارد:
هر عاقلى که از شیوه زندگى اجتماعى و عادات مردم آگاه است، میداند که هرگاه در میان مردم رهبرى با تدبیر و قدرتمند وجود داشته باشد، ظلم و تباهى از بین رفته؛ و یا دست کم، مردم به رعایت عدل و انصاف نزدیکتر خواهند بود.
و هرگاه چنین رهبرى وجود نداشته باشد، امر برعکس آن چه گفته شد خواهد شد.
بنابراین، رهبرى، لطف در انجام واجب و ترک قبیح است، پس واجب است که خدا مکلفان را از آن محروم نسازد.(۲۰) ن: ۲۲۹۵ م
منابع :
(۱) . مقاییس اللغه، ج ۱، ص ۲۸٫
(۲) . بقره/ ۱۲۴٫
(۳) . هود/ ۱۷٫
(۴) . یس/ ۱۲٫
(۵) . این تعریف از خواجه نصیرالدینطوسى در کتاب قواعد العقاید است، ص ۱۰۸، شایان ذکر است کتاب یاد شده همراه با پانوشتهاى نگارنده، توسط مرکز مدیریت حوزه علمیه قم چاپ شده است.
(۶) . این تعریف از سدیدالدین حمصى رازى در کتاب المنقذ من التقلید، است، ج ۲، ص ۲۳۶، این کتاب در دو جلد توسط انتشارات جامعه مدرسین قم چاپ شده است.
(۷) . این تعریف از قاضى عضدالدین ایجى اشعرى است، شرح مواقف، ج ۸، ص ۳۴۴٫
(۸) . این تعریف از سعدالدین تفتازانى اشعرى است، شرح مقاصد، ج ۵، ص ۲۳۲٫
(۹) . این توضیح برگرفته از کلام سدیدالدین حمصى است، به کتاب المنقذ من التقلید، ج ۲، ص ۲۳۸ـ۲۳۶ رجوع نمایید.
(۱۰) . با این بیان روشن میشود که ابعاد فرهنگی،اقتصادى، نظامى و سایر ابعاد اجتماعى امامت، همگى زیر مجموعه بعد سیاسى میباشند، از این رو به ذکر جداگانه آنهانیاز نیست.
(۱۱) . نحل/ ۴۴٫
(۱۲) . آل عمران/ ۷٫
(۱۳) . اصول کافى، ج ۱، کتاب حجت، باب الراسخین فى العلم.
(۱۴) . بقره/ ۲۱۳٫
(۱۵) . نساء/ ۱۶۵٫
(۱۶) . نهج البلاغه، صبحى صالحى کلمات قصار، شماره ۱۳۹٫
(۱۷) . نهج البلاغه، خطبه ۱۳۱٫
(۱۸) . نهج البلاغه، خطبه ۴۰٫
(۱۹) . قواعد العقائد، تألیف خواجه نصیرالدین طوسى، تحقیق على ربانى گلپایگانی، ص ۱۱۰٫
(۲۰) . الذخیره فى علم الکلام، ص ۴۱۰٫
منبع:al-shia.org
نوشته آشنایی با حقیقت و فلسفه امامت اولین بار در بامداد پدیدار شد.
به گزارش جام جم آنلاین به نقل از باشگاه خبرنگاران ، محمد اکبری فیزیوتراپیست اظهار داشت: در اصل مفاصل بدن قولنج نمیکنند و صدای ناشی از کشیدن و خم کردن مفاصل که اصطلاحا به آن پاپینگ میگویند، در اثر تجمع گاز بین مفاصل ایجاد میشود.
وی افزود: پاپینگ یا همان صدای مفاصل در اثر فشار وارده به کپسولهای مفصلی و ایجاد فشار منفی به داخل این کپسولها و تبدیل شدن بخشی از مایع مفصلی به گاز به وجود میآید.
این متخصص فیزیوتراپی عنوان کرد: این کار (کشیدن و یا خم کردن مفاصل) تاثیری در رفع خستگی ندارد و لازم است از تکرار این کار پرهیز شود، زیرا تداوم در انجام این کار سبب شل شدن کپسول مفصلی و نهایتا کم ثباتی مفصل می شود، اما نمیتوان گفت قطعا شکستن انگشتان خطرناک بوده و یا سبب بروز آرتروز میشود.
اکبری بیان کرد: افرادی که دچار آرتروز هستند و به ندرت ورزش میکنند، مفاصل مقاومی ندارند که در بدن آنها استخوان سازی جدید صورت گرفته و مداومت در کشیدن و خم کردن مفاصل بدن امکان ایجاد آسیبهای شدید و شکستگی را در این افراد افزایش میدهد.
وی تاکید کرد: افرادی که برای رفع خستگی مفاصل خود را جابهجا میکنند باید بدانند این کار تاثیری در رفع خستگی ندارد و این افراد میتوانند کارهایی مانند چرخاندن تسبیح یا ورزشهای دست و پا را جایگزین آن کنند.
این فیزیوتراپیست در خصوص چرخش و حرکت ناگهانی گردن گفت: مفاصل ستون مهرههای گردن در افراد بالای 50 سال، افرادی که مشکل مهرهای در ناحیه گردن دارند و به ندرت ورزش میکنند و اشخاص مبتلا به آرتروز پیشرفته، آسیبپذیر است و حرکتهای ناگهانی گردن در این افراد سبب ایجاد مشکلات جدی در آنها میشود.
حقیقت مرگ
در مقاله “ماهیت مرگ” بر حسب آنچه که در روایات آمده بود که برهان های عقلی هم آن را تأیید می کرد چنین گفتیم که حقیقت مرگ چیزی جز عوض کردن لباس نیست. اگر شخص مومن باشد لباس کثیف و آلوده را در می آورد و لباس تمیز و معطر و پاکیزه می پوشد و اگر کافر باشد برعکس.
بنابر این مرگ جز برداشتن قید و بند مادیت از دست و پا چیز دیگری نیست. انسان آن قیود مادیت را بر می دارد و به جای آن لباس لطیف برزخی می پوشد.
تعبیرهایی که در روایات در رابطه با حقیقت مرگ آمده همگی حساب شده است. مورد دیگری که در باره حقیقت مرگ از ائمه(علیهم السلام) سوال کردند سوالی است که از امیرالمومنین(علیه السلام) پرسیدند که: ما الموت؟ مرگ چیست؟ حضرت فرمود: از انسان آگاه پرسیدید، از خوب کسی پرسیدید، مرگ از سه حال خارج نیست، یا مرگ مژده ای است به نعمت های ابدی یعنی مژده، آن هم به نعمت ابدی یا بشارتی است به عذاب ابدی یعنی به عذاب جاودان، یا غصه و ترس و به سر بردن در حالت ابهام است. حضرت در باره این سه دسته که چه کسانی هستند، توضیح فرمودند؟ فرمود: کسی که ولی ما باشد، ولایت اهل بیت را داشته باشد، مطیع امر اهل بیت باشد مرگ او مساوی است با بشارت ابدی، اما اگر دشمن ما و مخالف ما باشد، مرگ برایش مساوی است با مژده و عذاب ابدی.
اما اگر آن کسی که امرش مبهم است و در حال غصه و اندوه است، آن مومنی است که “المسرف علی نفسه” به خودش ظلم کرده، گناه کرده و اهل گناه است و نمی داند که خداوند گناهش را می آمرزد، که مژده نعیم ابد را داشته باشد یا این گناه او را در جهنم جاودانه خواهد کرد؟ بعد حضرت فرمود که سرانجام خداوند این شخص مومن را با شفاعت ما از آتش نجات خواهد داد ولی به هر حال مرگ برایش حالت اندوه و ترس و تخویف دارد. اگر چه به شفاعت ما از مرگ نجات خواهند یافت.
باید بدانند که حضرت فرمود: فإنّ من المسرفین من لا تلحقه شفاعتنا إلّا بعد عذاب ثلاثمائة ألف سنة” بعضی از گنهکاران هستند که شفاعت ما به آن ها نمی رسد مگر بعد از سیصدهزار سال، بنابراین باید حواس ها را جمع کنند و گناه نکنند.
از این حدیث هم روشن شد که مرگ در واقع چیزی جز مژده برای مومن نیست، مژده به خوشی و سرور و وعید به کافر، به عذاب و عذاب جاودان.
دسته سومی هم هستند که اینها مرگ برایشان یک حالت ترس و اندوه و غصه ای را ایجاد می کند که نمی دانند سرانجامشان چه خواهد شد؟ آیا بعد از عالم برزخ مشمول شفاعت واقع شده و نجات پیدا می کنند یا نه باید به جهنم بروند.
از این روایت نیز چنین فهمیده می شود که به هر حال اینها نجات پیدا می کنند و لو بعد از سیصدهزار سال این هم یک مورد دیگر، موارد دیگری هم هست که در این نوشتار مجال آن نیست.
خلاصه
مرگ درحقیقت چیزی جز عوض کردن لباس نیست. بر اساس روایات مرگ در واقع چیزی جز مژده برای مومن یعنی مژده به خوشی و سرور و وعید به کافر یعنی خبر از عذاب نیست.
منبع:radiomaaref.ir
نوشته حقیقت مرگ از چه نظر مهم است؟ اولین بار در بامداد پدیدار شد.
وبسایت دیجی رو - مهران کریمی: به جرات میتوان گفت که هیچ شرکت تولیدکننده لوازم الکتریکی نتوانسته همانند اپل اشتیاق مردم را برانگیزد.در طول این سالها آنها به بیش از یک کمپانی تبدیل شدهاند و بسیاری از افراد آن را به عنوان یک ارجاع دهنده سبک زندگی و یک مرجع فوقالعاده محبوب میشناسند.
به همین ترتیب در این مقاله میتوانید از ریشه نام محصولات اپل، در مورد لوگو این شرکت، چرا وزنیاک سهام خود را از اپل فروخت و غیره را مطالعه کنید.
اگر چه لوگو رنگین کمانی شرکت اپل شناخته شدهترین لوگو قدیمی این شرکت است ولی نخستین لوگویی که مربوط به این کمپانی کوپرتیونیی خواهد بود، تصویری از اسحاق نیوتون بود که در زیر یک درخت نشسته و یک سیب بر روی سر آن میافتد. در واقع این لوگو زمانی را نشان میدهد که برای نخستین بار نیوتون رمز و راز گرانش زمین را کشف کرد.
آرم نیوتونی این شرکت توسط یکی از بنیانگذاران کمتر شناخته شده اپل به نام رونالد وین طراحی شده است. وی کسی بود که سهام خود را در همان ابتدای کار با قیمت تنها 800 دلار به استیو جابز و استیو وزنیاک فروخت. سهام وی حالا دارای ارزشی بالغ بر 22 میلیارد دلار خواهد بود. پس از آن سیب رنگین معروف نیز توسط «راب جانوف» طراحی شد تا بالاخره اپل لوگو خود را به خوبی بشناسد. این لوگو برای سالها طرح اصلی این برند بود و سال 1998 یک لوگو تک رنگ جای آن را گرفت.
به منظور جمع آوری پول مورد نیاز برای خرید قطعات و همچنین ساخت نخستین سفارشهای شرکت اپل، استیو جابز ون فولکس واگن خود و پس از آن وزنیاک نیز یک ماشین حساب علمی 500 دلاری ساخت شرکت HP به نام Hewlett-Packard 65 به فروش رساند.
شاید کسانی که پس از دهه 90 میلادی به دنیا آمدهاند از اینکه یک ماشین حساب اینقدر می ارزد متعجب میشوند اما وقتی که به سال 1976 بازگردیم، یک ماشین حساب علمی در واقع دارای ارزش یک لپ تاپ امروزی را داشت و ماشین حساب HP 65 نیز کوچکترین کامپیوتر قابل برنامه ریزی بود که تا آن زمان به بازار عرضه شده بود. وزنیاک آن را با قیمت 795 دلار به فروش رساند هرچند که ما بر این باوریم اگر او ماشین حساب خود را نمیفروخت میتوانست به خوبی از آن در پیشبرد کارهایش استفاده کند.
قیمت بالای کامپیوترهای اپل در حال حاضر بزرگترین شکایتی است که همواره منتقدان از این کمپانی دارند. اما از لحاظ تاریخی باید گفت که همواره محصولات این شرکت کوپرتینویی از قیمتی بالاتر از حد خود برخوردار بودهاند. در واقع زمانی که شما نرخ تورم را حساب میکنید، نخستین کامپیوتر اپل بیشتر از قیمت مک بوک ایر و یا حتی یک مک بوک پرو 17 اینچی گرانتر است.
"من ارقام را تکرار کردم. هزینه عمده فروشی که برای فروشگاهها آب میخورد 500 دلار بوده که یک سوم کل قیمت به آن جهت خرده فروشی اضافه میشود و آن هم 667 دلار خواهد بود. من این مبلغ را رندتر کردم و به قیمت 666.66 دلار درآوردم. چرا که نوشتن و خواندن این مبلغ آسانتر است."
آیا تا کنون عبارت Dogcow یا همان سگ گاو را شنیدهاید؟ کاربران نخستین محصولات اپل احتمالاً این اسم را شنیده باشند چرا که این آیکون در فونت Cairo مکینتاش اصلی قرار داشت. پس از آن که فونت Cairo بازنشسته شد، زندگی خود را با LaserWriter Driver 4.0 ادامه داد تا به عنوان یک نوع طلسم برای کاربران شرکت فناوری اپل شناخته شود.
همانطور که احتمالاً حدس میزنید، اپل از این اتفاق راضی نبود و همان زمان تصمیم به نگاشتن یک یادداشت کرد که سایر شرکت ها را در مورد استفاده از سگ گاو منع میکرد.
در نام لپ تاپ «اپل لیسا» همانطور که مشخص است از نام دختر استیو جابز کمک گرفته شده اما نام مکینتاش از کجا آمده است؟ یکی از کارمندان اپل به نام «جف راسکیم» نام یکی از نژادهای سیب مورد علاقه خود را به مدیران این شرکت پیشنهاد داد و از آنجا که این نام با نام خود اپل و تم میوه گونه آنها همخوانی داشت آن را برگزیدند.
مکینتاش فقط یک کدنام بود و استیو جابز گفته بود که قصد دارد نام پروژه نهایی را به «دوچرخه» تغییر دهد. اما راسکین به روشنی می دانست که مکینتاش میتواند برای سالیان سال به عنوان نامی جذاب مطرح شود به همین خاطر بر پیشنهاد خود پا فشاری کرد.
وقتی به سال 1994 بازگردیم، درواقع اپل نخستین دوربین دیجیتالی رنگی را در ایالات متحده به صورت انبوه رساند. Apple QuickTake 100 میتواند هشت عکس را بگیر و با یک کابل سریالی به مک متصل شود.
این دوربین دارای قیمت 749 دلار بود که اگر امروزه میخواستید آن را بخرید دارای ارزش 1000 دلاری بود. تا پیش از این که استیو جابز به تولید این دوربین خاتمه دهد در دو مدل عرضه میشد.
داستان از آنجایی شروع شد که جابز قصد داشت برای پخش کننده موسیقی این شرکت نام «1000 آهنگ در جیب شما» را انتخاب کند. با این حال آنها تصمیم گرفتند که نام دیگری را برای محصولات خود انتخاب کنند.
این تصمیم زمانی تغییر کرد که آنها نام پاد را برای محصول خود برگزیدند و یک پیشوند i نیز همانند آی مک در کنار آن قرار دادند.
نخستین آیپاد شرکت اپل همراه یک راز کوچک (یک Easter Egg) در واقع یک بازی بود که شما میتوانستید با زدن چند کلید ترکیبی آن را اجرا کنید. برای اجرای این بازی شما میبایست به منو About میرفتید و سپس دکمه وسط را به مدت 3 ثانیه فشار میدادید تا در هنگام گوش دادن به موسیقی بازی معروف پنگ (Pong) را نیز اجرا کنید.
نام جان یا جانی اپلسید بارها و بارها با تصاویر تبلیغاتی شرکت اپل آورده شده است اما این نخستین باری است که میتوانید توضیحات رسمی در این خصوص را مشاهده کنید.
همانطور که شاید بدانید جانی اپلسید یک پیشگام، مبلغ و باغبان آمریکایی در قرن 18 بود. او همواره دارای قلبی رئوف بود و یک قهرمان محلی شناخته میشد که میل شدیدی به سیب داشت. این دقیقاً نکتهای است که موجب شده تا آن را به شرکت اپل چند قرن بعد مرتبط سازد.
اپل از نام وی در دهه 90 برای تبلیغ محصولاتش استفاده میکرد و مهمتر از آن ما این نام را بارها و بارها با تبلیغات آیفون و مک دیدهایم.
اگر چه لباس فرم استیو جابز (لباس مشکی یقه اسکی همراه با یک شلوار جین مدل لوی 501) همواره در مراسمهای مختلف یکسان بود، به نظر میرسد دیگر اعضای این کمپانی نیز چنین عادتی را از وی به ارث بردهاند.
به عنوان مثال باید به «جاناتان آیو» نائب رئیس ارشد بخش طراحی صنعتی در شرکت اپل اشاره کرد. وی از سال 1997 تا 2010 در تمامی ویدیوهای رونمایی از محصولات اپل، تیشرت یکسان سادهای را میپوشید که از این حیث نیز او به چهرهای خاص تبدیل شده است.
منبع: vox.com
خبرگزاری آریا- اگر میخواهید دید چشمشان را تقویت کنید، باید بگویم بهترین راه، خوردن سبزیجات سبزرنگ (همراه با کمی چربی برای کمک به جذب مواد شیمیایی مورد نظر) اســت.
به گزارش خبرگزاری آریا، بینایی بسیاری از مردم با دلیل بالارفتن سن ضعیف میشود، ولی آیا راهی برای بهبود قوه بینایی وجود دارد؟ مثلا بینایی من هیچوقت خوب نبوده. من بیشتر عمرم از عینک استفاده کردهام و انتظار داشتم با بالا رفتن سن دید چشمم کمتر شود. موقعی که گروه تهیه کننده برنامه " من دکتر هستم، به من اعتماد کن" پیشنهاد کرد برای بهبود دید چشمم از مکملها (ساپلیمنت) استفاده کنم کمی تردید داشتم بخصوص این که من طرفدار مصرف آنها نیستم.
به گزارش بی بی سی، با این وجود، برای آزمایش کامل بیناییام به ملاقات پرفسور جان باربور، از دانشگاه لندن رفتم. او بخصوص شبکیه یعنی بخش حساس چشم در مقابل نور را کاملا معاینه کرد. به من گفت که چندین ساعت در تاریکی یک اتاق به یک صفحه کامپیوتر خیره شوم و با نوری که به چشم من می انداخت تشخیص رنگ، دید چشمانم در شب و نیز قدرت تشخیص اشیاء کمنور و کوچک را اندازه گرفت.
علاوه بر این پرفسور باربور، میزان محافظت حساسترین بخش چشم یعنی لکه زرد (ماکولا) را در برابر صدمه ناشی از نور آبی پرانرژی و نیز پرتو فرابنفش، اندازهگیری کرد. این محافظت در حقیقت یک ضد آفتاب طبیعی اســت که سلولهای حساس به نور را می پوشاند و از رنگدانههای زرد ماکولا ساخته شده اســت.
نتیجه آزمایش هم جالب بود و هم نومیدکننده. قوه تشخیص رنگهای زرد و آبی چشمان من بینهایت ضعیف بود که به عقیده پرفسور باربور احتمالا نتیجه دیابت خفیفی بود که چندین سال قبل گرفتار آن شدم. قوه دید چشمم در شب و تشخیص جزئیات نیز در مقایسه با اشخاص جوانتر، ضعیفتر ولی متناسب با سنم بود.
تهیه کنندگان برنامه " من دکتر هستم، به من اعتماد کن" قرصهای مکملی را که تصور می شد به بهبود وضعیت چشمم کمک کند برای مصرف 90 روزه در اختیار من گذاشتند. این قرص ها حاوی ترکیبات غلیظ شده برخی گیاههای رنگی بود. آنها را از گیاه همیشه بهار گرفته بودند اما دو ماده اصلی آن یعنی لوتئین و زیزانتین در بسیاری از چیزهایی که ما هر روز میخوریم یافت میشوند.
در آمریکا نوشیدنی غلیظی تولید شده به این امید که به همان اندازه مکملها، لوتئین و زیزانتین داشته باشد. این نوشدنی سنگین مخلوطی از میوههایی مانند کیوی و سبزیجاتی مثل کِیل (kale) و نیز چربیهایی مانند شیر و روغن جوانه گندم بود که به جذب مواد اصلی کمک میکنند.
دوازده هفته بعد، من به دیدن پرفسور باربور رفتم تا ببینم قرصهای مکملی که مصرف کردهام تغییری در بینایی من داده یا نه. نتیجه به دست آمده حتی پرفسور باربور را هم متعجب کرد. از چند نظر بهبود قابل توجهی در دید من پیدا شده بود - تشخیص رنگهای آبی و زرد به حالت عادی برگشته بود و دید من در شب و تاریکی بمراتب بهتر شده بود. توان محافظت رنگدانههای ماکولا نیز بیشتر شده بود.
ولی این نتایج پرفسور جان نولان را که برای دیدنش به واترفورد، در جنوب شرق ایرلند رفته بودم چندان متعجب نکرد. تیم تحقیقاتی او چند سال اســت که روی رنگدانههای ماکولا تحقیق میکند و اخیرا یک کارآزمایی یک ساله را باشرکت بیش از 100 نفر به پایان برده اســت. نتیجه آن کارآزمایی مشابه نتیجه آزمایش من بود.
گروه تحقیقاتی پرفسور نولان، دریافته بودند که اضافه کردن لوتئین، زیزانتین و مزوزیزانتین به رژیم غذایی، محافظت از ماکولای حساس و نیز قوه بینایی به میزان قابل توجهی بهتر میکند.
همچنین شواهدی وجود دارد مبنی بر این که چنین مکملهایی ممکن اســت روند استحاله ماکولا به علت افزایش سن (AMD) -عامل اصلی نابینایی در بریتانیا- را کند کند هر چند که در باره هنوز بحث و اختلافنظر هست.
به این ترتیب آیا ما باید برای محافظت و بهبود قوه بیناییمان از مکملها کمک بگیریم یا نه؟
شکی نیست که تحقیقات نشان میدهند مکملها موثرند. مکملها حتی برای کسانی مثل من - که تغذیه نسبتا سالم دارم و سبزی و میوه زیاد میخورم- و میزان برخی مواد در خونشان پایین نیست هم مفید بوده اســت. با این وجود شماری از پژوهشگران معتقدند که تغذیه درست به تنهایی کافی اســت.
برای روشن شدن بهترین منبع خوراکی برای سه رنگدانه اصلی ماکولا به تحقیقات بیشتری نیاز اســت.
لوتئین، ماده زرد رنگی اســت که فقط در گیاهان یافت میشود. گیاهان برای فتوستنز و جذب انرژی از نور خورشید، نیاز به جذب نور آبی دارند و به همین دلیل لوتئین تولید میکنند. حیوانات با خوردن گیاهان لوتئین به دست می آورند. کیل سبز و اسفناج و زرده تخم مرغ منابع مهم لوتئین هستند.
از لوتئین به عنوان مکمل برای پرورش مرغهای ماشینی استفاده می شود تا زرده تخممرغ آنها پررنگتر شود.
زیزانتین هم رنگدانه زردی اســت، تقریبا مشابه لوتئین، و گیاهان برای جذب نور آن را تولید میکنند. زیزانتین همان مادهای اســت که باعث رنگ زرد ذرت، زعفران و فلفل دلمهای میشود.
مزوزیزانتین، نوعی زیزانتین اســت که معمولا در گیاهان یافت نمیشود اما بدن ما آن را از لوتئین میسازد اما درباره چگونگی تبدیل لوتئین به مزوزیزانتین باید تحقیقات بیشتری صورت گیرد.
این ماده در بعضی از ماهیها – بخصوص در پوست آنها- وجود دارد. در مکملهایی که حاوی عصاره گیاه همیشه بهار هستند هم وجود دارد. به نظر میرسد که فرآوری صنعتی این گیاه باعث تولید مزوزیزانتین میشود. از این رو در مکملهای حاوی عصاره همیشهبهار، مزوزیزانتین یافت میشود حتی اگر روی برچسب ان نوشته نشده باشد.
البته در داوطلبانی که برای افزایش لوتئین و زیزانتین، نوشیدنیهای گیاهی مصرف میکردند، میزان لوتئین افزایش یافت ولی میزان زیزانتین تغییری نکرد. روشن اســت که باید تحقیقات بیشتری در باره طرز تهیه این نوشیدنی صورت گیرد اما با توجه به نتایج فعلی، این از موارد نادری اســت که من ممکن اســت استفاده از مکملها را توصیه کنم، بخصوص برای کسانی که مقدار کافی سبزیجات سبزرنگ نمی خورند و نیز افراد مسن که بدنشان مواد مغذی را خوب جذب نمی کند.
ولی پیام من برای کسانی که مادرانشان و مادربزرگهایشان به آنها گفتهاند هویج برای بیناییشان را خوب اســت، این اســت- اگر چه لوتئین، زیزانتین و مزوزیزانتین، در گروه مواد موسوم به کاروتنوئیدها قرار میگیرند، یعنی همان مادهای که باعث رنگ زرد هویج میشود اما باید توجه داشت که این مواد عمدتا در قسمتهای سبز رنگ گیاه که بیرون از خاک اســت، وجود دارد.
از این رو اگر میخواهید دید چشمشان را تقویت کنید، باید بگویم بهترین راه، خوردن سبزیجات سبزرنگ (همراه با کمی چربی برای کمک به جذب مواد شیمیایی مورد نظر) اســت./سلامت نیوز
خبرگزاری آریا -
واژهای که هیچ مرد یا زن متاهلی نه انتظار شنیدنش را دارد و نه دوست دارد به گوشش بخورد. بااینکه 90 درصد از افرادیکه در یک تحقیق شرکت کرده بودند اعتقاد داشتند که «خیانت» کار درستی نیست اما هر روز آمار خیانت در همه جای دنیا در حال افزایش است.
در زیر به پنج حقیقتی که همه افراد متاهل باید درمورد خیانت بدانند اشاره میکنیم:
1. آمار نشان میدهد که در آمریکا 40-25 درصد از زنان و 60-50 درصد از مردان طی دوران ازدواج خود مرتکب خیانت میشوند. خیانت به دلایل مختلف اتفاق میافتد که اینها مهمترین دلایلی هستند که میشنویم:
• نیازهای احساسی و جنسی من در زندگی زناشوییام برآورده نمیشود.
• از ازدواجم خسته شدم، احساس میکنم که زنم/شوهرم من را دوست ندارد.
• سعی کردم با او صحبت کنم اما هیچ تغییری در رابطهمان ایجاد نشد.
• احساس ناامیدی میکردم و از تلاش کردن خسته شده بودم.
• کار او برایش مهمتر از من بود.
• بچهها برای او مهمتر از من بودند.
• او به حرفهایم گوش نمیکرد؛ مهربان نبود.
• او تمایلی به رابطهجنسی نداشت. به زور با من رابطهجنسی برقرار میکرد؛ نمیتوانسم او را شاد کنم؛ هیچ کدام از کارهایم در نظر او خوب نبود.
بعد یک روز شروع به حرف زدن به کسی از جنس مخالف خودش میکند، چه سر کار، چه در محل، در رستوران یا حتی اینترنتی و برای او از نارضایتی که از زندگی زناشویی خود دارد صحبت میکند. آن فرد با همدردی به حرفهای او گوش میدهد و بعد پیوند احساسی صمیمیتری بین آنها ایجاد شده، از مرزها میگذرند و کمکم خیانت اتفاق میافتد.
2. در آمریکا 85 درصد از خیانتها در محیطکار آغاز میشوند. به مقدار زمانی که با همسرتان و مقدار زمانی که سر کار و با همکارانتان میگذرانید فکر کنید. بیشتر اوقات روز سر کار هستید، با همکارانتان فراز و نشیبهای پروژههای مختلف را پشت سر میگذارید. ارتباطات زیاد، مسافرت و نزدیکی غیرقابلاجتناب میتواند موجب بروز دوستی و وابستگیهای احساسی خارج از ازدواجتان شود. محلکار موقعیتهایی برای آشنا شدن با آدمهایی خارج از خانواده برای شما فراهم میکند. در جوامع غربی وارد شدن خانمها به بازار کار، یکی از دلایل بالا رفتن آمار خیانت از جانب زنان بوده است. جای تعجب نیست که چرا در غرب محلکار یکی از متداولترین محلها برای شروع خیانت است.
3. بیوفایی احساسی بسیار مخربتر از بیوفایی جسمی برای ازدواج است. طنازی ها سر کار کمکم تبدیل به قرارهای ناهار بیرون از شرکت، فرستادن پیامک و ایمیل و از این قبیل میشود. بهتدریج جزئیات ریز زندگیتان را برای او بازگو میکنید. پنهان کردن این راز از همسرتان بسیار هیجانانگیز میشود و با خودتان توجیه میکنید که این «خیانت» نیست چون هیچ ارتباط جنسی با آن فرد ندارید. اما وابستگی احساسی که با او پیدا کردهاید میتواند برای ازدواجتان بسیار مخرب باشد. هرچه صمیمیت شما با کسی خارج از ازدواجتان بیشتر شود، عمق ارتباط قلبی و فکریتان با همسرتان بیشتر به خطر میافتد. و طولی نمیکشد که خیانت جنسی هم به آن اضافه خواهد شد.
4. اینترنت، ایمیل، موبایل و فیسبوک خیانت کردن را برای افراد آسانتر کرده است. کنجکاوی که برای پیدا کردن دوستان بچگی یا دوران دانشگاه دارید میتواند برای زندگی زناشوییتان بسیار خطرناک باشد، مخصوصاً اگر در ازدواجتان احساس کمبود هم داشته باشید. خاطرات رمانتیک قبلی شما را به عواقبی غیرقابل پیشبینی میکشاند با یک کلیک موس و بدون هیچ نیت پلید به دنبال یک عشق گذشته میگردید. برداشتن قدم بعدی و ایمیل زدن یا درخواست دوستی دادن در فیسبوک هم به نظرتان هیچ صدمهای به زندگیتان نمیزند. اما همین کار کوچک میتواند منجر به پیش آمدن جریان غیرمنتظرهای از اتفاقاتی شود که برای ازدواجتان جالب نخواهد بود. در میان نگذاشتن این با همسرتان هم میتواند یک «خیانت اتفاقی» به شمار رود. و باید بدانید که طنازی کردن و صحبتهای جنسی در ایمیل و پیام و ویدئو و عکس هم خیانت به شمار میرود.
5. 65 درصد از ازدواجها بعد از خیانت متلاشی میشوند. 35 درصد از زوجها بعد از خیانت به زندگی خود ادامه میدهند. برای بعضی خیانت موجب برهم خوردن قرارداد بینشان میشود و طرفی که به او خیانت شده دیگر نمیتواند تحت هیچ شرایطی آن موقعیت را تحمل کند. برای خیلیها هم آن خیانت بلیط برندهای برای خارج شدن از آن ازدواج است. زوجهایی هم هستند که مطمئن نیستند و میخواهند بعد از خیانت هم ازدواجشان را حفظ کنند و به همین دلیل پیش مشاوران مختلف میروند.
همیشه جای امید هست. زوجهای زیادی بودهاند که توانستهاند بعد از خیانت زندگیشان را نجات دهند. با صرف وقت، مشاوره، صبر و تلاش زوجها میتوانند از این اتفاق بعنوان فرصتی برای عمیقتر کردن رابطهشان و ساختن زندگی بسیار قویتر و نزدیکتر از قبل استفاده کنند.
منبع:مردمان
پول خوشبختی نمیآورد ولی همه دوست دارند پولدار شوند. — زیگ زیگلار (Zig Ziglar)
براساس یک تحقیق جدید، ۷۱ درصد از امریکاییها، پول را یک عامل مهم برای تولید استرس در زندگیشان میدانند. البته، این فقط مشکل امریکاییها نیست.
وقتی به آمار و ارقام نگاه میکنیم، متوجه میشویم که این درصد چرا تا این اندازه بالا اسـت: ۷۶ درصد از قبوض خانه و بدهیهای کارتهای اعتباری رو به افزایش اسـت. بیتردید، این آمار با این مشکل در ارتباط اسـت.
ولی استرسهای مربوط به پول فقط حول اعداد و ارقام نمیچرخد. وقتی ۷۱ درصد از شرکتکنندههای تحقیق پول را یک عامل برای استرس خود گزارش میکنند، این مشکل به طبقات اجتماعی-اقتصادی جامعه هم کشیده میشود. استرس مربط به پول فقط کمبود پول نیست. بسیارفراتر از آن اسـت.
این استرس از دیدگاه ما نسبت به پول و رابطه ما با آن ریشه میگیرد و فقط با «اضافه کردن پول» این مشکل حل نمیشود. این فقط روی علائم و نشانههای آن به طور موقت سرپوش میگذارد ولی این اضطراب همیشه برخواهد گشت.
راهحل آن شاید به سادگی (یا به سختی) تغییر دیدگاه کلیمان نسبت به پول باشد.
اگر شما هم با استرس ناشی از مسائل مالی دست و پنجه نرم میکنید، با اعمال چند نمونه از روشهای فکری در زندگیتان، متفاوت فکر کردن درمورد پول را شروع کنید.
۱. به کمتر از آنچه که فکر میکنید نیاز دارید. بیشتر چیزهایی که تصور میکنیم بدون آنها نمیتوانیم زندگی کنیم، برای بیشتر مردم جهان – یا حتی پدر و مادربزرگتان – کالای لوکس به حساب میآیند. فکر کنید: گوشی موبایل، مایکروفر، ماشین، کمدهای بزرگتر، و … تجاریسازی جامعه تلاش زیادی برای ایجاد نارضایتی در دلهای ما کرده اسـت. و البته برنده شدهاند. آنها باعث شدهاند محصولات تولیدی کارخانههایشان را بعنوان کالاهایی ضروری بپذیریم. و به همین دلیل استرس زیادی در زندگیهایمان ایجاد کردهاند. ولی آنهایی که تصمیم میگیرند کمتر خرج کنند، فواید فوقالعادهای میبرند.
۲. پول خوشبختتان نمیکند. این فقط یک توهم اسـت که پول برای شما خوشبختی میآورد. تحقیقات بیشماری تا امروز این مسئله را ثابت کردهاند. تجربه هم همین را میگوید. بعضی از شادترین آدمهایی که احتمالاً میشناسید به هیچ عنوان پولدار نیستند و خیلی از آدمهای پولداری هم که میشناسید، خوشبخت نیستند. البته درجه ای از ثبات و امنیت وحود دارد که با برآورده شدن نیازهای اساسی مالی به وجود میاید ولی ما به خیلی کمتر از چیزی که تصور میکنیم نیاز داریم. و هرچه زودتر این تفکر که پول بیشتر خوشبختترمان میکند را کنار بگذاریم، زودتر میتوانیم خوشبختی واقعی را پیدا کنیم.
۳. پول هدف اصلی کار کردن نیست. پرداختهای مالی بعنوان یک انگیزهدهنده همیشگی موثر نیست و رابطه بین درآمد و رضایت از کار بسیار کم خواهد بود. به عبارت دیگر، هرچه درآمدتان بیشتر باشد رضایتتان از کاری که انجام میدهید بیشتر نخواهد بود. حجم بالایی استرس مربوط به کار را میتوانید خیلی راحت با تصمیم گرفتن درباره رضایت داشتن از حقوقتان از بین ببرید. نباید فقط بخاطر پول کار کنید. با هدف مشارکت کردن در یک کار مفید برای انسانها کار کنید. درست اسـت که این رویکرد ایدآلیستی اسـت ولی استرستان را به طور قابل توجهی پایین خواهد آورد.
۴. ثروت هم مشکلات خاص خودش را دارد. فقر مشکلاتی به همراه دارد، هیچ شکی در این نیست. ولی مشکلاتی هم با داشتن ثروت همراه اسـت. متاسفانه کمتر کسی به آن فکر میکند. ما فکر میکنیم که بودن پول همیشه خوب اسـت و دوست داریم که پولدار باشیم. ولی پول هم مشکلات خاص خودش را به همراه میآورد: روی قضاوت اخلاقی سایه انداخته، همدلی را از بین میبرد، غرور و خودخواهی را زیاد کرده و میتواند به نوعی اعتیاد تبدیل شود. ترس افراد پولدار تنهایی، اضطراب و بزرگ کردن فرزندانی خوب اسـت. به عبارت دیگر، اگر تصور میکنید پول مشکلاتتان را حل خواهد کرد، اشتباه میکنید. و وقتی دیدگاهتان را نسبت به این موضوع تغییر دهید، دیگر در مکانی اشتباه به دنبال پاسخ سوالاتتان نخواهید بود.
۵. آرزوی پولدار شدن زندگیتان را تباه خواهد کرد. شنیدهایم که عشق به پول ریشه بدیهاست. ولی خیلی وقتها میل به داشتن بیشتر و بیشتر، زندگیمان را هم از ما میگیرد. میل به پولاندوزی زمانمان را گرفته، انرژیمان را تلف کرده، ارزشهایمان را به خطر انداخته و تواناییهایمان را محدود میکند. عاقلانه این اسـت که این میل را از لیست تمایلاتمان بیرون کنیم. اینکار استرسمان را کمتر خواهد کرد.
۶. مرزها حیاتبخشند. اورسون ولس گفته اسـت، «دشمن هنر نبودِ محدودیت اسـت.» و دشمن زندگی نبودِ مرز. این مرزها چه اجتماعی باشند، چه اقتصادی یا اخلاقی، برای زندگیتان ساختار و چارچوب ایجاد میکنند. آنها حس اکتشاف، ابداع و ابتکار در شما به وجود میآورند. مرزها به ما انگیزه میدهند شادی و خوشبختی را در زندگی کنونیمان پیدا کنیم. به همین دلیل اسـت که برنامههای شخصی بودجهبندی ابزاری بسیار مفید هستند. چون برای ما این امکان را فراهم میکنند که تشخیص دهیم برای شاد بودن نباید بیشتر از پولی که در میآوریم، خرج کنیم. زندگی کردن فراتر از داشتهها هیچ لذتی ندارد – فقط استرس میآورد. داخل چارچوب و مرزهای درآمدتان زندگی کنید تا زندگی بهتری داشته باشید.
۷. بخشیدن پول لذت دارد. سخاوت فواید بیشماری دارد. افراد سخاوتمند شادتر، سالمتر، تحسینبرانگیزتر بوده، از زندگیشان راضیتر هستند و روابط عمیقتری با دیگران دارند. زندگی آنها با استرس کمتری همراه اسـت. خیلی مهم اسـت که دیدگاهمان را نسبت به این موضوع عوض کنیم. یکی از مهمترین عوامل کاهنده استرس که میتوانید با پولتان انجام دهید این اسـت که کمی از آن را ببخشید. و سخاوت و بخشندگی در هر موقعیت اقتصادی هم که باشید میسر اسـت.
۸. امنیت یافتشده به واسطه پول، زودگذر اسـت. خیلی از ما باور داریم که امنیت با داراییهای ما به وجود میآید. در نتیجه اینکه خیلی از ما حجم زیادی از داراییها را به اسم افزایش امنیت و خوشبختی برای خودمان جمعآوری میکنیم. ساعتهای طولانی برای خریدن آنها کار میکنیم، خانههای بزرگتر میسازیم تا آنها را داخلش جای دهیم، مقدار زیادی انرژی برای نگهداری آنها صرف میکنیم. مسئله جمع کردن و نگهداری کمکم تمرکز اصلی زندگیهایمان میشود. در همین حین، جامعه، آزادی، خوشبختی و عشق را از دست میدهیم. بعضی از مهمترین عناصر زندگی را با این داراییها مبادله میکنیم.جستجوی ما برای امنیت و زندگی و لذت یکی از مهمترین دغدغههای انسان بودن اسـت. فقط باید در محل مناسبی به دنبال آن باشیم.
۹. پول، در اصل، فقط یک ابزار اسـت. پول درواقع چیزی بیشتر از یک ابزار برای تسریع تجارت نیست. پول باعث میشود لازم نباشد خودمان برای خودمان لباس بدوزیم و مبلمان و وسایل موردنیازمان را بسازیم. بخاطر وجود پول میتوانید روزتان را آنطور که دوست دارید و با کاری که از آن لذت میبرید بگذرانید. و در عوض این کارها پولی دریافت میکنید که میتوانید با آن با کسانیکه چیزی متفاوت با شما درست کردهاند تجارت کنید. همین. هدف پول همین اسـت. و اگر پول کافی برای برآوردن نیازهایمان داشته باشیم، نباید برای تلاش بیوقفه برای درآوردن پول بیشتر به خودمان استرس وارد کنیم.
استرس تاثیرات وحشتناکی دارد بر بدن دارد. موجب آسیبپذیری، خستگی و اضطراب میشود. متاسفانه پول به طور مرتب ازجمله یکی از مهمترین عوامل استرس شمرده میشود. ولی میتوانید کاری کنید که برای شما اینطور نباشد.
بیایید دیدگاهمان نسبت به پول را تغییر دهیم تا بتوانیم کمی بیشتر از زندگی لذت ببریم.
منبع مقاله : becomingminimalist.com
مترجم : زینب آرمند
روزنامه ایران نوشت: اشک از گوشه چشمانش سرازیر میشود. زیر چشمی، نگاهی به مادر میکند و چشم هایش را میبندد. چند ماهی هست که درد امانش را بریده، دلش پر است از این همه آمدنها و رفتنهای بیهوده، از پرستاران، پزشکان، از پورتی که درون سینهاش سنگینی میکند و سوزن، سوزن شدن بدنش.... خسته است از اطرافیان و پزشکش که تمام سؤالهایش را بیجواب گذاشته است.مثل اینکه آنها زودتر از خدا از او قطع امید کردهاند. اصلاً مریض که باشی آن هم از نوع سرطانیاش وقتی به آخر خط میرسی پرستار و پزشک به هر سؤالت جواب سربالا میدهند. دکتر هر روز میآید و میرود، اما نه به نالههای بیمارش توجه دارد و نه به نگاه خسته کم طاقت مادرش. نه حرفی و نه کلامی. انگار پزشک هم با خودش عهد بسته از همان ابتدا حرفی از بیماریات نزند.
این روزها تاب و تحمل هیچ کس را ندارد، فقط به خستگی سال های عمرش فکر میکند، به کارهای کرده و نکرده و چقدر دلش میخواهد حالا زندگی کند.این بار اما زندگی را برای خودش میخواهد. اما ته چشم هایش پر از نگرانی است، انگار هم میداند، هم نمیداند که بیماریاش چیست و تا کی باید این درد را تحمل کند و نمیداند چرا پزشک حرفی، کلامی به او نمیگوید.
روزهای آخر زندگی چشم هایش دیگر رمق ندارند، نگاهی خسته و درمانده به مادر و خواهرانش میکند، حال و حوصله هیچ کس را ندارد، نه حرفی میزند ونه درخواستی دارد، هر روز به غدههای شکمش دستی میکشد و صدای آهش بلند میشود. شکمش آنقدر سفت شده که پزشک هم نگوید خودش حس میکند که چیزی به ته کشیدن پیمانه عمرش نمانده و دیگر باید با این دنیا با تمام خوبیها و بدی هایش خداحافظی کند، پرشک میآید و میرود. دست به جیب و بی خیال از آرزوهای این مادر و دختر.... انگار برایش اهمیتی ندارد که مادر صبح را تا شب و شب را تا صبح با صدای نالههای دختر سپری میکند: «قبل از بیماری به ما گفت که خوب میشه، اما امروز میگه غدهها بزرگ شده، دکترش میخواد که ما از بیمارستان ترخیصش کنیم. اولش گفته بود 10 جلسه شیمی درمانی کنه خوب میشه. گفت آخرین شیمی درمانی رو برای بهتر شدن حالش میکنم. اما الان میگه ببر خونه. این یعنی چی؟ الان بعد یک سال شیمی درمانی میگه ببر خونه.»
روزهای اول بیماری بود که دختر پیش هر پزشکی که میرفت جواب درستی نمیگرفت. حالش خوب نبود درد شکم امانش را بریده بود همه به او گفتند که فلان دکتر شهره شهر است و در کارش هم خبره. یک پایش کانادا و پای دیگرش در یکی از همین بیمارستانهای خصوصی بالای شهر است. بیمارستانی معروف. همان روزهای اول بیماری آقای دکتر بعد از دیدن تمامی آزمایشها این قول را به بیمارش داد که بزودی حالش خوب میشود. او تشخیص سرطان خوش خیم رحم و تخمدان را داد و گفت: «رحم و تخمدان را با جراحی در میآوریم و با چند جلسه شیمی درمانی از سرطان پیشگیری میکنیم. شیمی درمانی فقط و فقط برای پیشگیریه. ما هم گفتیم مهم نیست هزینهاش هر چقدر باشه میدیم تا دخترم زنده بمونه.»برای همین، خانواده میلیونها تومان هزینه کردند و بیتوجه به هر چیزی فقط به این فکر میکردند که حال دختر خوب میشود.
بعد از چند ماه اما قصه زندگی دختر عوض شد، دیگر توان راه رفتن نداشت، نه دیگر از امید و حرفهای خوب روزهای اول خبری بود و نه دکتر حاضر بود حرفهای چند ماه قبلش را تکرار کند، حالا دکتر مصر شده بود که جلسات شیمی درمانی باید ادامه پیدا کند. بعد از 10 جلسه شیمی درمانی بیثمر کار به 8 جلسه شیمی درمانی دیگر کشید، هر جلسه یک میلیون تومان: «پزشکش گفت باید ادامه بدیم هر چقدر پرسیدم چرا جواب نمیداد. فقط میگفت نگران نباش مادر خوب میشه. اما نشد که نشد.»
روزهای شیمی درمانی میگذشت و دختر بدنش ضعیف و ضعیفتر میشد. پزشک هم اصلاً حرفی نمیزد سرپایی دو دقیقه بالای سر بیمارش میآمد و میرفت. نگاه های خسته مادر را میدید و به چشمهای درمانده دختر نگاه میکرد و میگفت: «نگران نباش چیزی نیست خوب میشی.» تمام مدت شیمی درمانی جملهای که به دختر و مادر میگفت همین بود. پزشک توجهی به خانواده نداشت .اصلاً برایش مهم نبود که مادر دختر چه حالی دارد: «هر چه از پزشکش پرسیدم، مگه دختر من خوب نشده. میگفت خانم مگه تو پزشکی که میگی دخترم خوب شده یا نشده. توی کار من دخالت میکنی.خیلی سؤال میپرسی.اگر من پزشکم که تشخیصم همین است.» د
دخترش بعد از هر شیمی درمانی روز به روز لاغرتر و بیرمقتر میشد. صدایش در نمیآمد. شیمی درمانی جانش را به لبش آورد. چند باری به مرز کما رفت و باز هم پزشک به مادر بیلطفی میکرد و جواب سؤال هایش را نمیداد. دخترک از حرف زدن افتاد و چشم هایش روزهای آخر عمرش نمیدید. مادر اما فهمیده که این دختر، دختر روزهای اول شیمی درمانی نیست. پزشک اما همچنان همان پزشک روزهای اول. نه حرفی میزد و نه توضیحی میداد: «دستش توی جیبش بود و میآمد و میرفت. انگار نه انگار جون یک انسان در میونه. روزهای اول ما را امیدوارکرد .حتی شیمی درمانی را برای پیشگیری از سرطان اعلام کرد و روزهای آخر اما اصلاً جواب ما را نمیداد .اصلاً حرف نمیزد. توی چشم دخترم نگاه نمیکرد.از این دکترها زیاد توی این یک سال توی بیمارستان دیدم. نمیدونم چرا از اول به ما نگفت که بیماری دخترم وخیمه. ما کلی برنامه میتونستیم داشته باشیم. حتی اگر میدونستیم وضعیتش آنقدر بد شده، شیمی درمانی نمیکردیم. سفر میرفتیم و شاد نگهاش میداشتیم. کارهای ناتمومش رو تموم میکردیم. آرزوهاش رو میشنیدیم و.... این حق ما نبود که از دکتر دروغ بشنویم.»
بغض میکند و اشک هایش سرازیر میشود: «دخترم روزهای آخر عمرش همیشه در بیمارستان بود یک سال تمام در بیمارستان کنارش بودم و با دردش درد کشیدم. پزشکش در حق ما بدی کرد. جوابمون رو نمیداد.با دخترم بدرفتاری میکرد. اصلاً هم براش مهم نبود.»
چرا پزشکان حقیقت را به بیماران نمیگویند
احتمالا اگر گذارتان به بیمارستانها افتاده باشد، شما هم میبینید که برخی پزشکان حقیقت را به بیمارشان نمیگویند و رابطه پزشک و بیمار همیشه برمبنای صداقت نیست. پزشک به صورت معمول حق چندانی برای بیمار از نظر پاسخگویی به سؤال هایش قائل نیست. دیدگاه او این است که پزشک سؤال میپرسد و بیمار باید به سؤالات پاسخ دهد. همین موضوع موجب سردرگمی خیلی از بیماران شده، خیلیها نمیدانند دردشان چیست و پزشک چه درمانی برای او در نظردارد. از سوی دیگر این همراه و خانواده بیمار هستند که در روزهایی که درد عزیزشان را میبینند با نامهربانی پزشک و کادر بیمارستان هم مواجه میشوند.
این درحالی است که این حق بیمار است که از بیماریاش باخبر باشد و این حق همراه بیمار است که از کادر بیمارستان احترام ببیند. موضوعی که احسان شمسی کوشکی متخصص اخلاق پزشکی در این باره بیشتر توضیح میدهد: «بسیاری از پزشکان هنوز این سؤال را میپرسند که آیا باید حقیقت را به بیمارم بگویم یا خیر؟ حقیقت گویی به بیمار وظیفه اخلاقی پزشک است. در حقیقت نخستین وظیفه پزشک این است که حقیقت را به بیمارش بگوید این موضوع بویژه درباره بیماران ناعلاج اهمیت بیشتری دارد. بیمار باید اطلاعات مربوط به بیماریاش را داشته باشد. برخی از پزشکان فکر میکنند اگر واقعیت را به بیمارشان بگویند وضعیت بیمار بدتر میشود. این درحالی است که اگر بیمار مریضی لاعلاجی داشته باشد. مثلاً مبتلا به بیماری سرطان باشد، حق طبیعیاش است که بداند چقدر تا پایان زندگیاش مانده است تا برای باقی مانده عمرش برنامهریزی کند، بیمار حق دارد کارهای ناتمام زندگی را تمام کند، جامعه پزشکی این حق را نباید از بیمار بگیرد. اتفاقی که حالا در بین برخی از همکارانم میافتد و حقیقت را به بیماران شان نمیگویند تا جایی که بیمار کلافه و سردرگم میشود. پزشکان ما نمیدانند که با نگفتن موضوع خیال بیمار را راحت نمیکنیم بلکه فرد را در فضای غبار آلودی میگذاریم که نمیداند چه اتفاقی قرار است، برایش بیفتد.»
وی با اشاره به اینکه همین پنهان کاری موجب سلب اعتماد مردم از برخی پزشکان شده است، می گوید: «همین پنهانکاری پزشک با بیمار موجب شده تا هم اکنون شاهد این باشیم که مردم نسبت به جامعه پزشکی قدری بیاعتماد شدهاند. البته اغلب پزشکان ایرانی با احساس مسئولیت با بیماران خود مواجه میشوند اما معدودی از آنها به صورت پدرسالارانه با بیماران برخورد میکنند که این رفتار در جامعه امروزی نامناسب است.»اغلب پزشکان جایگاهی برای بیمار در مقام تصمیمگیری قائل نیستند، به اعتقاد برخی پزشکان بیمار فقط باید «بیمار خوبی» باشد و توصیههای پزشک را موبه مو و بدون پرسش اجرا کند. اما به اعتقاد حمیدرضا دهقان منشادی، پزشک، نوع دیگر رابطه در اغلب کشورهای پیشرفته دنیا اجرا میشود که بیمار برای بیماریاش تصمیمگیری میکند: «پزشک در ابتدا با صرف زمان و حوصله کافی تمامی اطلاعات مرتبط با بیماری را در اختیار بیمار قرار میدهد و تلاش میکند به تمامی سؤالات و دغدغههای او پاسخ دهد.
در مرحله بعد تمامی روشهای درمانی ممکن را برای بیمار توضیح میدهد و فواید٬ مضرات و خطرات اجرای هر کدام از این روشهای درمانی را برای وی بازگو میکند. سپس پزشک و بیمار با کمک یکدیگر بهترین راه ممکن را انتخاب و اجرا میکنند. این اتفاق در کشور ما نمیافتد ما هنوز گروه های تخصصی که متشکل از چند پزشک است تا بیماری فرد را به او اطلاع دهند و راه های درمان را هم توضیح دهند نداریم. همین است که بیمار بعد از تشخیص بیماریاش اغلب به پزشک اعتماد ندارد و با آزمایشهایی که انجام داده به چهار یا پنج پزشک دیگر هم مراجعه میکند که اغلب حرفهای متناقض را میشنود.
وی تأکید میکند: «هم اکنون خیلی از پزشکان این اعتقاد را ندارند و حقیقت را به بیماران نمیگویند این موجب می شود تا بیمار، مریضیاش را ساده ببیند و توجهی به درمانها نداشته باشد و اینکه اگر درمان طولانی شد برآشفته و کلافه شود. پزشکان همیشه بالای سر بیمار میروند و اعلام میکنند که تو حتماً خوب میشوی .
آنها مدعی هستند سطح سواد بیمار آنقدر بالا نرفته که ما حقیقت را به آنها بگوییم. این درحالی است که ما با این کارمان فقط بیمار را خسته و کلافه از درمان میکنیم. رواج حقیقت گویی سبب افزایش اعتماد جامعه به پزشکان میشود. در غیر این صورت، بیماران همواره این تردید را در دل خواهند داشت که نکند خبر بدی هم هست و به او گفته نمیشود. ممکن است بیمار تشخیص خود را به طور تصادفی، برای مثال از گفتوگوهای کارکنان یا دیگربیماران بشنود در این صورت، ضربه روحی وارد به او بسیار سنگینتر خواهد بود.»
کلمات کلیدی: پزشک،بیمار،رابطه پزشک و بیمار،اخلاق پزشکی حقوق بیمار درمان
به گزارش جام جم آنلاین به نقل از موبنا ، هنگامی که تلفن های همراه برای نخستین بار روانه بازار شدند، مصرف کنندگان با ابزارک های ارتباطی بسیار بزرگ مواجه بودند که به جای راحتی در استفاده بیشتر دست و پا گیر و ناخوشایند بودند. اما ما با آنها زندگی کردیم و امروزه با دستگاه هایی قدرتمند و زیبا در اندازه ای قابل حمل سر و کار داریم.
به نظر می رسد این شرایط برای هدست های واقعیت مجازی هم رخ خواهد داد. در حال حاضر، ما ابزارک های مستطیلی و جعبه ای شکل را روی صورت های خود قرار می دهیم اما شاید همانند تلفن های همراه این آغازی برای معرفی محصولاتی جذابتر و جمع و جورتر در آینده باشد. شاید هدست/عینک واقعیت مجازی Dlodlo Glass V1 یکی از این محصولات جذاب آینده باشد.
شرکت چینی Dlodlo که در زمینه تولید تجهیزات واقعیت مجازی فعالیت می کند، طی کنفرانسی که در هشتم آگوست در شهر نیویورک، آمریکا برگزار کرد از محصولی که آن را نخستین هدست واقعیت مجازی جهان با طراحی مشابه با یک عینک واقعی می داند، رونمایی کرد. هدست واقعیت مجازی جدید Dlodlo حذف نیاز به سخت افزار رایانه ای قدرتمند برای تجربه واقعیت مجازی را هدف قرار داده و به بیان دیگر قصد دارد تجهیزات واقعیت مجازی هرچه بیشتر در دسترس مصرف کنندگان باشند. جدیدترین هدست واقعیت مجازی این شرکت به واقع شبیه یک عینک آفتابی به نظر می رسد.
هدست واقعیت مجازی Glass V1 به طور قابل توجهی نازکتر و جذابتر از مدل های پیشین خود اسـت. در ساخت این هدست از فیبر کربن و سیلیکون دوستدار پوست استفاده شده و از دیگر ویژگی های آن می توان به وضوح نمایش ۲۴۰۰ در ۱۲۰۰ پیکسل، میدان دید ۱۰۵ درجه، الگوریتم پیش بینی اختصاصی که به منظور کاهش سرگیجه، تاخیر پویا را به حداقل می رساند، و اصلاح خودکار اعوجاج اشاره کرد.
به گفته Dlodlo، تعداد محدودی از نسخه توسعه دهنده هدست واقعیت مجازی Glass V1 از اول سپتامبر ۲۰۱۶ در دسترس خواهد بود. این محصول در شهر پکن، چین عرضه خواهد شد و اطلاعاتی درباره قیمت آن و یا عرضه در دیگر کشورهای جهان منتشر نشده اسـت.