افرادی که دچار بیماریهای قلبی و عروقی میشوند -مثل حملات قلبی و نارسایی مزمن قلبی- در معرض افسردگی قرار دارند. پس از هر حمله قلبی یا بعد از هر جراحی قلب، یا حتی بیماریهای مزمن قلبی، افسردگی، شیوع پیدا میکند. عکس این قضیه نیز، صادق است. یعنی شیوع و شانس بیماریهای قلبی- عروقی نیز در افرادی که دچار افسردگی هستند، بیشتر است. ارتباط دو طرفه میان این دو بیماری شایع، نکته حایز اهمیتی است که باید همه افراد، مدنظر قرار دهند. بیماری افسردگی، تاثیراتی بر سیستم گردش خون و پارامترهای خونی میگذارد؛ بهطوریکه وقوع بیماریهای قلبی-عروقی را محتملتر میسازد.
سیر بیماریهای قلبی-عروقی، در افراد افسرده، سیر بدتری است. به عبارت دیگر، شانس مرگومیر، شانس تکرار حملات قلبی-عروقی، در افراد افسرده، افزایش مییابد. زمانیکه فردی دچار سکته قلبی میشود، اگر زنده بماند و دچار افسردگی باشد، احتمال سکته قلبی مجدد و مرگ، برای او زیاد است.
به همین دلیل است که افسردگی را بهعنوان یک عامل خطر (Risk Factor) برای مرگومیر ناشی از بیماریهای قلبی-عروقی به حساب میآورند. لذا مسأله بسیار مهم در تدبیر برای بیماران قلبی-عروقی، پرداختن به بیماری افسردگی است و پزشک معالج باید این موضوع را مدنظر قرار دهد و با استراتژیهای درمانی و چند وجهی مثل «بازتوانی قلبی»، «درمانهای دارویی»، «برنامههای ورزشی»، «حمایتهای اجتماعی و خانوادگی بیماران» و «رفتار درمانی» به درمان فرد بیمار کمک کند. اگر این مراقبتها برای جلوگیری از افسردگی در این افراد، صورت نگیرد، شانس حملات قلبی مجدد و احتمال مرگومیر در این افراد، افزایش پیدا میکند.
یکی از عوامل موثر در حملات قلبی، ایجاد لختههای خونی در رگهای فرد بیمار است. در عین حال، یکی از عوامل اصلی در ایجاد این لختههای خونی، تحریکپذیری بالای پلاکتهای خون است. تحریک پلاکتهای خونی، موجب شیوع آبشاری میشود که نهایتا باعث ایجاد لخته خونی خواهد شد. در بیماران افسرده، پاسخدهی (Responsiveness) پلاکتها افزایش پیدا میکند. به عبارت سادهتر، آستانه تحریک پلاکتهای خون افراد افسرده، پایین میآید و لذا راحتتر تحریک میشوند؛ و این خود موجب ایجاد لختههای خونی و در نهایت، بروز حملات قلبی - عروقی میشود.
مواردی که گفته شد، ارتباط مستقیم میان بیماری افسردگی و بیماریهای قلبی-عروقی را بیان میکند. اما ارتباط غیرمستقیمی هم میان این دو بیماری وجود دارد که به اجمال به آنها اشاره میشود.
رفتار افراد افسرده میتواند خطراتی در جهت بیماریهای قلبی-عروقی ایجاد کند. بهطور مثال، احتمال اینکه فرد افسرده، سیگار بکشد، زیاد است. همچنین احتمال کمی وجود دارد که فرد افسرده، ورزش کند. افراد افسرده به تناسب فیزیکی و زیباییششان کمتر اهمیت میدهند؛ چراکه انگیزه برای رعایت چنین مسائلی ندارند. این افراد بدون توجه به رژیم غذاییشان، برای ارضای احساسات و لذت، بیش از دیگران غذا میخورند. افراد افسرده به دلیل بیماریشان، دچار کاهش لذت هستند، لذا برای جبران روحی این لذت، به پرخوری روی میآورند. بنابراین احتمال چاق شدن افراد افسرده و به تبع آن، ایجاد مشکل در وضع چربیها، فشارخون، بروز دیابت و موارد خطرساز دیگری که منجر به بیماریهای قلبی-عروقی میشوند، در این افراد زیاد میشود.
بحث دیگری که میتوان بهعنوان زمینه بروز بیماریهای مزمن قلبی در افراد افسرده به آن اشاره کرد، مسأله انزوای این افراد است.
افراد دچار بیماری افسردگی، منزوی و گوشهگیر هستند و در اجتماع حضور ندارند. همین موارد باعث میشود این افراد در بروز احساساتشان موفق نباشند و از شادیها -که عامل بسیار موثری در سلامت قلب بهشمار میرود- بیبهره باشند.
شیوع افسردگی فردی که موضوعی در روانشناسی بالینی است، جامعه را تحتتأثیر قرار میدهد. جامعهای که عوامل افسردهساز در آن رو به فزونی باشد، شهروندان افسرده بار میآورد و هزینههای اجتماعی چنین معضلی خارج از تصور است. کار، تولید، امنیت اجتماعی و امنیت ملی در صورت شیوع بیش از حد این بیماری به مخاطره خواهد افتاد. صرف نظر از جنبه پزشکی (که تخصص صاحب این قلم است)، پرداختن به جوانب دیگر افسردگی نیاز به تخصصهایی از قبیل روانشناسی بالینی و جامعهشناسی دارد اما این امر بدیهی است که جامعه افسرده، جامعهای بدون آینده است. (حسن آقاجانی - فوق تخصص قلب و عروق/شهروند)
میگوید: میترسم روزی تو را نشناسم، میگویند پیری، فراموشی میآورد. میگویم: نترس چراکه جوانی من محصول پیری توست و این محصول هیچگاه آفت فراموشی نمیخورد. پدرم پیر شده، اما هنوز صدای اللهاکبر نماز صبحش، جوان و تازه مانده است، هنوز روزهای داغ تابستان بر روزههای رمضانش فائق نیامده و هنوز هم روز اول عید همگی منتظر اسکناسهای نویی هستیم که قبل از هرکس از او عیدی بگیریم. مادرم هم پیر شده است، چین و چروک صورتش، از گذر ایام حکایتها دارد، بیماری قلبی و مرض قند، مشتمشت قرص را به او تحمیل میکند اما آنها، قهرمانان زندگی من هستند و همچون کوه پشت من ایستادهاند.
عوامل افسردگی دوران کهنسالی
اولین نشانههای افسردگی، پس از تنهایی به وجود میآید. مرگ همسر و تنهایی پس از آن، یکی از بدترین اتفاقات این دوران است. بازنشستگی از کار هم، به این تنهایی دامن میزند. علاوه بر این، کاهش سلامت سبب مصرف داروهایی میشود که افسردگی و ناراحتیهای روحی، از عوارض جانبی این داروهای شیمیایی است. به تمام این مشکلات ترس از مرگ، اضطراب از روبهرویی با مشکلات مالی و ترس از ناتوانی برای اداره خویشتن را نیز اضافه کنید. زمانی که افسردگی در سطح متوسط قرار دارد سالمندان واکنشهایی نظیر گریه از خود نشان میدهند، اما در موارد جدیتر آنها میگویند که دوست دارند گریه کنند، اما نمیتوانند و بدتر از این زمانی است که آنها مدام از مرگ صحبت میکنند و هر لحظه انتظار مردن را میکشند.
چند راهکار ساده
به سالمندان حس مفید بودن بدهید: ممکن است سرعت کار سالمندان زیاد نباشد، اما آنها بسادگی میتوانند کارهایی که نیاز به دقت و حوصله بیشتری دارد را انجام دهند. دستور یک غذای سنتی را از مادربزرگتان بپرسید یا از پدربزرگتان بخواهید وقتی از پارک برمیگردد کمی خرید کند.
حتی میتوانید چند دقیقهای موهایتان را به دستشان بسپارید تا برایتان ببافند. خلاصه اینکه راههای مختلفی وجود دارد تا از آنها کمک بگیرید، تا آنها حس نکنند در این سنین سربار شما هستند.
سالمندان را به نگهبان خانه تبدیل نکنید: یکی از سادهترین کارها برای افسرده کردن سالمندان، این است که در سفرها و مهمانیها به دلیل ناتوانی یا بیحوصلگیشان، آنها را تنها بگذارید چراکه طولی نمیکشد که احساس میکنند نگهبان خانه شما شدهاند. اگر میزبان شما شرایط خاصی دارد مثلا مهمانی پرسروصدایی در انتظارتان است یا خانه او پلههای زیادی دارد، این شرایط را برای مادربزرگ یا پدربزرگ توضیح دهید و تا حد امکان کسی را در خانه بگذارید تا تنها نمانند. میتوانید از خواهر یا برادری که به این مهمانی دعوت نشدهاند بخواهید آن شب را به منزل شما بیاید.
اجازه ندهید اعتماد به نفسشان ضعیف شود: پدربزرگ و مادربزرگتان را درک کنید، آنها از یک سو به گذشتهای فکر میکنند که دیگر برنمیگردد و از سوی دیگر به آیندهای که چندان درخشان نیست. از نظر جسمی روز به روز ضعیفتر میشوند و همین سبب میشود اضطراب و نگرانی زیادی را تجربه کند. گاهی حرفهایی میزنند یا کارهایی میکنند تا شما بیشتر به آنها توجه کنید پس گمان نکنید که قصد دارند شما را اذیت کنند بلکه بدانید به دنبال اندکی توجه بیشتر هستند. پس سعی کنید که حس زیبایی و جوانی را در آنها زنده کنید.
خودتان صورتشان را اصلاح کنید، موهایشان را رنگ کنید، اگر هنوز دوست دارند از حنا استفاده کنند مانعشان نشوید، لباسهای نو برایشان بخرید و به همان اندازه که به اتوی لباس خودتان اهمیت میدهید، آراسته بودن آنان نیز برایتان مهم باشد. تمام این کارها برای این است که آنها حق دارند که هنوز زیبا باشند و زندگی کنند.
بخشی از خانه را به آنها اختصاص دهید، حتی شده یک کشو! اگر مادربزرگ یا پدربزرگتان مهمان خانهشما شدهاند، برایشان فضایی شخصی را فراهم کنید. شاید دیده باشید که سالمندان برخی از لوازم خود مثل پول یا جواهراتشان را در رختخواب یا زیر بالش میگذارند، اگر به آنها فضایی شخصی بدهید، خیالشان را راحتتر میکنید بخصوص که سالمندان در این سنین وسایلی دارند که چندان تمایل ندارند دیگران آنها را ببیند، مثل دندان مصنوعی.
بنابراین اگر خانهتان بزرگ است و امکان اختصاص دادن یک اتاق به آنها را دارید حتما این کار را انجام دهید، اگر خانهتان کوچک است یک کمد یا کشو را برایش خالی کنید و کلید آن را به خودش بدهید.
به آنها گوش دهید و توجه کنید: یکی از مهمترین کارهای شما در برابر آنها خوب گوش دادن است. ممکن است سخنان مادربزرگ برای چندمین بار تکراری باشد، اما شما باید مثل بار اول به آنها توجه کنید، فراموش نکنید تنهایی و بازنشستگی اتفاق خاص و جدیدی را به ارمغان نیاورده تا آنها برایتان سخنی نو داشته باشند و کهولت سن این را هم از یادشان برده، که خاطره عید سال 62 را تا به حال، بارها برایتان تعریف کردهاند.
پدربزرگها و مادربزرگها هنگام تعریف کردن خاطرات دوران جوانیشان یا افسانهها و داستانهای قدیمی احساس خوبی دارند پس به فرزندانتان هم بیاموزید که شنوندگان خوبی باشند.
مراقب باشید که او به طور منظم تحت نظر پزشک باشد: بعضی از داروهایی که سالمندان استفاده میکنند دارای عوارض افسردگی است، بد نیست درباره این داروها با پزشک مشورت کنید. همچنین برنامه غذایی سالم و مقوی که سرشار از میوه، سبزیجات، ویتامینها، مواد معدنی و پروتئینهاست را برایش فراهم کنید.
درست کردن یک غذای جداگانه برای آنها نه تنها سبب تامین سلامت جسمیشان میشود، همچنین تداعیکننده میزان مهم بودنشان در نزد شماست. و در آخر اینکه افسردگی یک زنگ خطر است، زیرا سالمندانی که افسرده میشوند به احتمال بیشتری دچار آلزایمر، سکته مغزی، دیابت و سایر بیماریهای جسمی میشوند. (شیما نادری / چاردیواری، ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)
217