مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

شهری پر از کلبه های داستانی + تصاویر

این از زمانی آغاز شد که کامستاک در سال 1920 یک کلبه واقعا عروسکی ساخت. همسر او عروسکهای دست سازش را می فروخت و می خواست با برگزاری یک نمایشگاه فروش عروسک هایش را بیشتر کند. بنابراین شوهرش موافقت کرد که یک خانه عروسکی (هانسل) برای او بسازد.

به گزارش لاپلاس، بعدها در سال 1925 کامستاک، خانه دیگری با نام گرتل ساخت. هانسل و گرتل به خوبی در جامعه پذیرفته شدند و او خانه های دیگری بدین شکل ساخت، و این آغاز پیدایش این شهر زیبا و عروسکی شد که تصاویرش را مشاهده می کنید.


ادامه مطلب ...

داستانی ۱۸+ از زندگی خصوصی یک زن خیابانی

داستانی ۱۸+ از زندگی خصوصی یک زن خیابانی

آرایش غلیظی ندارد. کف کفشش تخت تخت است و مانتویی هم که به تن دارد به اندازه کافی بلند است. نمی‌توانم نامش را «زن خیابانی» بگذارم. در خانه پدرش زندگی می‌کند؛ پدری که تکنسین یک شرکت بوده و ۱۳ سال پیش از میان آنها رفته است. مادرش به تنهایی ۶ فرزند را به دندان کشیده و حالا تنها ۲ نفر از آنها در خانه مانده‌اند. باقی ازدواج کرده‌اند و به گفته «معصومه» داستان ما، زندگی خوبی هم دارند.

زن خیابانی دختر خیابانی
معصومه چهارمین فرزند خانواده است و ۲۸ سال دارد. از ۲۰ سالگی این کار را شروع کرده است. وقتی درباره دلیلش می‌پرسم در یک کلام توجیه می‌کند: «مشکل مالی پیدا کردم».

و مدعی می‌شود: حقوق بازنشستگی پدرم ۷۰۰ هزار تومنه که ۴۰۰ تومنش بابت اجاره خونه میره. از خواهر و برادرام هم کمک نمی‌گیریم.

«اولین باری که دست به این کار زدم، ۲۰ سالم بود. با دوستام رفته بودیم شیراز. توی یه قهوه‌خونه قلیون می‌کشیدیم و حرف می‌زدیم. خانمی حدودا ۴۵ ساله با چندتا دختر وارد شدن و روی تخت کنار ما نشستن. کم کم با هم گرم گرفتیم. خانمی که سنش از بقیه بالاتر بود پیشنهادش رو مطرح کرد. گفت اگه پول کم آوردید من می‌تونم براتون مشتری جور کنم».

از معصومه می‌خواهم احساسی را که اولین بار داشته برایم توصیف کند. این‌که آیا ترسیده بود یا پشیمان نبود؟

با لبخندی که در کل مدت گفت‌وگو از لبانش پاک نشد، جواب داد: نه، نترسیده بودم. اون زمان از لحاظ روحی اون‌قدر داغون بودم که دیگه چیزی برام مهم نبود.

حتی اولین مشتری‌اش را هم به خاطر دارد. یک پیرمرد بالای ۵۰ سال.

– از اون کار ۳۰ هزار تومن گیرمون اومد. فکر کن، سال ۸۵ بود، ۳۰ هزارتومن واسه ما خیلی پول بود.

منوی کافی‌شاپ را به دستش می‌دهم. می‌گوید رژیم است. از رژیمش هم برایم تعریف می‌کند که پیش دکتر فلانی رفته است و قول داده در فلان مدت، فلان کیلو وزن کم کند. چقدر شبیه سایر آدم‌های دور و برم هست.

می‌پرسم: می‌ارزد؟

فکر می‌کند جنبه مالی‌اش را می‌گویم. جواب می‌دهد: من همه کاری کردم. از منشی‌گری مطب بگیر تا فروشندگی. اول و آخرش برگشتم سر این کار. هرجا که کار کنی بعد از یه مدت پیشنهادهای صاحبکارا شروع میشه. ماهی ۳۰۰ تومن حقوق میدن، هر انتظاری هم دارن. توی بازار هم که نمیشه از این کارا کرد؛ تابلو میشی و دیگه نمی‌تونی جایی کار کنی.

و ادامه می‌دهد: الان ماهی ۳ تومن درمیارم.

دوباره می‌پرسم: نه، منظورم سختیاشه. به تحقیرش، خطرش، آبروریزیش می‌ارزه؟

جواب می‌دهد: بستگی به خانوم رئیست داره.

جمله‌اش را درست متوجه نمی‌شوم. با اصطلاحاتش آشنا نیستم. توضیح می‌دهد: خانوم رئیس، خاله، مامان … همه چی بهشون می‌گن. همون کسی که واسطه ما با مشتریاست. اگه پیش آدم مطمئنی کار کنی خیالت راحته.

بعد شروع می‌کند به یادآوری خاطراتش؛ از سفر شیراز که برگشتم، به «فریبا» معرفی شدم. اونم واسطه بود.

از فریبا که حرف می‌زند لبخندش کشدارتر می‌شود. فریبا کسی بوده که معصومه را مجاب کرده تحصیلاتش را که در پایه دوم دبیرستان رها کرده بود، ادامه دهد. معصومه حالا دیپلم حسابداری دارد. از فریبا به خوبی یاد می‌کند. کسی که اجازه نمی‌داد با امثال معصومه بدرفتای شود. به خاطر آنها با دیگران درگیر می‌شد. حتی دخترها را مجبور می‌کرد تحت نظر دکتر باشند.

می‌گوید: فریبا بود که چم و خم کارو بهمون یاد میداد…

دلم می‌خواهد فریبا را ببینم. این را به معصومه می‌گویم و قبول می‌کند. راهی خانه فریبا می‌شویم. نه این‌که به این راحتی دیدارمان را قبول کند، به خاطر اعتمادش به معصومه است که ما را می‌پذیرد. ظاهرا دوستی عمیقی دارند. احتمالا از باب درد مشترک!

از معصومه می‌پرسم «تا حالا کسی از مشتریا بوده که بهش علاقه‌مند بشی؟»

جواب می‌دهد: واسه من پیش نیومده اما یکی از دخترا بود که یکی از مشتریاش عاشقش شد. آب توبه ریخت رو سرش و ازدواج کردن. الان سه تا بچه دارن، یکی از یکی خوشگل‌تر …

لبخند می‌زنم. حداقل یک نفر نجات پیدا کرده است.

معصومه می‌گوید: فکر نکن همه برای مشکل مالی این کارو می‌کنن. یه دختره بود به اسم نگار. خونه داشت توی بالاشهر تهرون به چه بزرگی. وقتی بهش گفتیم چرا این کارو می‌کنی، یه کلمه می‌گفت و دهن همه رو می‌بست؛ کمبود محبت.

آهی می‌کشد و می‌گوید: بالاخره هر کسی توجیهات خودشو داره.

به خانه فریبا رسیده‌ایم؛ یک واحد سرایداری در یک آپارتمان‌. خانه ۹۰ متری فریبا زیباست و در کمال تعجب، تمیز و مرتب. دو اتاق خواب دارد؛ یکی نزدیک در ورودی و یکی هم آخر راهرو.

به اطراف خانه نگاهی می‌اندازم. باورم نمی‌شود در جایی ایستاده‌ام که تنها راجع به آن شنیده بودم.

فریبا از اتاقش بیرون می‌آید. معصومه گفته بود ۴۰ سال دارد اما حداقل ۵۰ ساله به نظر می‌رسد. قد بلند است و به طرز باورنکردنی لاغر … فقط ردیف جلوی دندان‌هایش باقی مانده است. معصومه گفته بود تریاک می‌کشد. رفتارش چندان دوستانه نیست. بی‌حوصله و خشک سلام می‌کند. تعارف می‌کند که چیزی می‌خوریم یا نه؟ نمی‌خوریم. معصومه سر حرف را باز می‌کند و از فریبا می‌خواهد داستان زندگی‌ش را تعریف کند. باز هم بی‌حوصله پاسخ می‌دهد: چی بگم آخه؟ معصومه کمکش می‌کند: تعریف کن چی شد اومدی اینجا.

زن خیابانی دختر خیابانی

به قول خودش از عشق پسرعموی خدا خیر نداده‌اش بوده که کارش به اینجا کشیده است. عاشق پسر عمویش بوده اما او زیر قول و قرارها زده و با کس دیگری ازدواج کرده است. بعد از ازدواج او، فریبا که حالا ۲۳ سال داشته دیگر دلیلی برای ماندن در شهر خودشان نداشته است. شبانه به سمت شهری دیگر راهی می‌شود. در این شهر با مرد متاهلی به نام «حمید» آشنا می‌شود و بعد از ادواج موقت با او باردار می‌شود. حمید به سقط جنین اصرار دارد اما فریبا زیر بار نمی‌رود و از دست حمید فرار می‌کند. خانه‌ای برای خودش اجاره می‌کند و تا به دنیا آمدن کودک همان‌جا می‌ماند. از قضا یکی از همسایه‌ها از همان واسطه‌ها بوده است. زیر پایش می‌نشیند که با یک بچه سر چه کاری می‌خواهی بروی؟ خرجت را از کجا در می‌آوری؟ و این آغاز ورود فریبا به این کار می‌شود. سه ماه بعد از تولد نوزاد است که حمید، فریبا را پیدا می‌کند. وقتی از کار جدیدش مطلع می‌شود بچه را با زور و دعوا می‌گیرد و به دست زنش می‌دهد اما فریبا را ترک نمی‌کند. عوض آن، بساط قمارش را این بار در خانه او علم می‌کند. پسر فریبا حالا ۱۷ ساله است و نزد نامادری و برادرهای ناتنی‌اش بزرگ می‌شود. هیچ اطلاعی هم از وجود فریبا ندارد. اینجای داستان، فریبا گریه‌اش می‌گیرد …

دیگر وقت رفتن است. این را از اشاره‌های معصومه می‌فهمم. دیدار کوتاهی بود اما برای من همین دیدار نیم ساعته کفایت می‌کرد. در راه برگشت، معصومه با نفرت از حمید حرف می‌زند. می‌گوید: فریبا کمبود محبت داره. روحیه‌ش خیلی حساس و زودرنجه. بارها وقتی توی زندان بوده حمید دار و ندارشو پای قمار فروخته اما هربار بعد از آزاد شدن بازم اونو به زندگیش راه داده.

سوال تکراری‌ام هنوز به قوت خود باقی است: ارزششو داره؟

– ببین، توی این کار پشیمون می‌شی، گریه می‌کنی، اذیت می‌شی اما نمیتونی رهاش کنی.

«زنان بسیاری هستند که برخلاف معصومه نه جایی برای خواب دارند و نه پولی برای گذران زندگی روزانه».

این توصیف مدیرعامل موسسه حمایت از زندگی سالم است از وضع معصومه در مقایسه با دیگر مواردی که در مراکز حمایت از زنان آسیب‌دیده پناه داده شده‌اند.

«چوب‌بند»، با اشاره به وضعیت زنان خیابانی اظهار می‌کند: بسیاری از این زنان ادعا می‌کنند که از بی‌خانمانی بوده است که دست به این کار زده‌اند و اگر تنها جای خوابی برای آنها وجود داشت هیچ‌گاه تهدید جانی این کار را به جان نمی‌خریدند.

او که داور دادگاه خانواده نیز هست، ادامه می‌دهد: در مورد افرادی مانند معصومه یا فریبا بیشتر از هر چیز احتمال می‌رود که این افراد در بازه‌ای از زندگی، ضربه روحی شدیدی را متحمل شده‌اند و از آن پس، رفتاری تلافی‌جویانه را پیشه کرده‌اند.

وی درباره راهکارهای نجات چنین افرادی توضیح می‌دهد: از جایی به بعد، هدف، وسیله را برای این افراد توجیه می‌کند و به جایی می‌رسند که حتی با وجود باورهای درونی هم، هنوز دست از این کار نمی‌کشند. بنابراین می‌توان گفت که بهترین راه نجات برای این افراد «پیشگیری» است چرا که بازگرداندن ارزش‌ها به چنین افرادی مستلزم درمان تخصصی و ایجاد شرایط اجتماعی مناسب برای آنهاست.

از بیرون که به داستان معصومه نگاه می‌کنم دختری را می‌بینم که ۸ سال پیش در سفری به شیراز، یک وجب آب از سرش گذشته است و حالا صد وجب دیگر هم ظاهرا برایش اهمیتی ندارد. دختری را می‌بینم که راحتی پول درآوردن را در ساعات کاری کمتر می‌بیند و نه در ارزش‌هایی که زیر پا نابود می‌شوند. دختری را می‌بینم که به حال زندگی فریبا تاسف می‌خورد اما حداقل در مقابل من شکایتی از راه زندگی خودش نداشته است.

نمی‌دانم، شاید باید دعا کنم روزی کسی پیدا شود و روی سر معصومه آب توبه بریزد و دوباره ارزش‌های زندگی را یادآور شود.

بی‌تردید بخش زیادی از اظهارات معصومه‌ها و فریباها، ادعاها و توجیهاتی است که خودشان هم می‌دانند مبنای محکمی ندارد؛ چنان‌که معصومه یک بار از مشکل مالی می‌گوید، یک بار از شدت داغان بودن روحیه‌اش و نهایتا هم از اعتیاد به این کار. اما به هر حال، فارغ از آنچه این قربانیان مدعی هستند، باید بپذیریم که این قشر در جامعه ما وجود دارند و متاسفانه واقعیاتی غیر قابل انکارند. مدتی قبل هم وزیر کار، تعاون و رفاه اجتماعی بر این مهم تاکید کرد که نباید این طیف را انکار کنیم بلکه باید برای حل این معضل گام برداریم. باید باور کنیم که امروز لاپوشانی و انکار این بیماری، هیچ کمکی به درمانش نمی‌کند.

گزارش از: مهرنوش پورآقاجان
منبع: ایسنا

دختر خیابانی زن خیابانی


ادامه مطلب ...

داستانی خواندنی به روایت پرویز پرستویی+اینستاپست

[ad_1]
وی نوشت: "مردی ثروتمند وجود داشت که همیشه پر از اضطراب و دلواپسی بود. با اینکه از همه ثروتهای دنیا بهره مند بود،هیچ گاه شاد نبود. او خدمتکاری داشت که ایمان درونش موج می زد. روزی خدمتکار وقتی دید مرد تا حدِّ مرگ نگران است به او گفت: ارباب! آیا حقیقت دارد که خداوند پیش از بدنیا آمدن شما جهان را اداره می کرد؟ او پاسخ داد: بله؛ خدمتکار پرسید: آیا درست است که خداوند پس از آنکه شما دنیا را ترک کردید آنرا همچنان اداره می کند؟ ارباب دوباره پاسخ داد: بله؛ خدمتکار گفت: پس چطور است به خدا اجازه بدهید وقتی شما در این دنیا هستید او آنرا اداره کند؟


به او اعتماد کن، وقتی تردیدهای تیره به تو هجوم می آورند؛ به او اعتماد کن، وقتی که نیرویت کم است؛به او اعتماد کن، زیرا وقتی به سادگی به او اعتماد کنی، اعتمادت سخت ترین چیزها خواهد بود... "برای آن بسوی تو می آیم. جی پی واسوانی"

داستانی خواندنی به روایت پرویز پرستویی+اینستاپست//////عکس داخل متن ندارد

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


1 روز پیش ... پرویز پرستویی در اینستاگرام خود متنی از یک داستان جالب را منتشر کرد.پرویز پرستویی در اینستاگرام خود متنی از یک داستان جالب را منتشر کرد. به گزارش خبرنگار حوزه هنرمندان در فضای مجازی گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان.1 روز پیش ... داستانی خواندنی به روایت پرویز پرستویی اینستاپست. پرویز پرستویی در اینستاگرام خود متنی از یک داستان جالب را منتشر کرد. به گزارش ...به گزارش خبرنگار حوزه هنرمندان در فضای مجازی گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان؛ پرویز پرستویی بازیگر پرآوازه کشورمان با انتشار پستی در ...1 روز پیش ... به گزارش خبرنگار حوزه هنرمندان در فضای مجازی گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان؛ پرویز پرستویی بازیگر پرآوازه کشورمان با انتشار ...1 روز پیش ... داستانی خواندنی به روایت پرویز پرستویی اینستاپست.1 روز پیش ... پرویز پرستویی در اینستاگرام خود متنی از یک داستان جالب را منتشر کرد.1 روز پیش ... پرویز پرستویی در اینستاگرام خود متنی از یک داستان جالب را منتشر کرد.1 روز پیش ... به گزارش پرتال خبری شهر ارومیه به نقل از خبرنگار حوزه هنرمندان در فضای مجازی گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان؛ پرویز پرستویی ...1 روز پیش ... داستانی خواندنی به روایت پرویز پرستویی اینستاپست.


کلماتی برای این موضوع

داستانک،داستان کوتاه جالب، داستان های کوتاه، …داستانک،داستان،داستان من و،داستانک های زیبا،داستان کوتاه،داستانک جالب،داستانک


ادامه مطلب ...

داستانی مخصوص پسرها!

[ad_1]
سه نفر زن می خواستند از سر چاه آب بیاورند. در فاصله ای نه چندان دور از آن ها پیر مرد دنیا دیده ای نشسته بود و می شنید که هریک از زن ها چه طور از پسرانشان تعریف می کنند.
[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

اس ام اس برای همهروزانه با جدیدترین و برترین اس ام اس ها و مطالب و عکس های جالب و دیدنیگلایه یک دختر پاک چرا همه پسرها دنبال دختر لوند …گلایه یک دختر پاک چرا همه پسرها دنبال دختر لوند میگردن؟زندگی انسانهای مظلوم به نام ترنسعلی اصغر تحت عمل تغییر جنسیت قرار گرفته و حالا به نگار تغییر نام داده استاسامی معروف ترین عشاق جهان ایران نازاوتللو و دزد مونا عشاق درام ویلیام شکسپیر امیر ارسلان و فرخ لقا عشاق افسانه های خوردن کلاژن برای جوان سازی پوست ایران نازدر کنار چای سبز، سوپ جوجه داغ و رشته های نودل معروف ژاپنی در فصل سرد زمستان، خانم های داستانک،داستان کوتاه جالب، داستان های کوتاه، …داستانک،داستان،داستان من و،داستانک های زیبا،داستان کوتاه،داستانک جالب،داستانک خیال‌پردازی گونه هنری ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد…خیال‌پردازی، به انگلیسی گونه‌ای هنری است که جادو و دیگر اَشکال فراطبیعی را به من در آستانه ازدواج هستم و می خواهم مسائل کامل رو در …من در آستانه ازدواج هستم و می خواهم مسائل کامل رو در مورد نزدیکی با همسرم و نحوه انجام جوک زن و شوهری اس ام اس جدید اس ام اس عاشقانه زناشویی زن زندگی است و مرد امنیت کاش مرد تمام امنیتش را خرج زندگی علل و چگونگی پیدایش و تداوم ختنه زنانعلل و چگونگی پیدایش و تداوم ختنه زنان علل و چگونگی پیدایش و تداوم ختنه زنان


ادامه مطلب ...

داستانی مخصوص پسرها!

[ad_1]
سه نفر زن می خواستند از سر چاه آب بیاورند. در فاصله ای نه چندان دور از آن ها پیر مرد دنیا دیده ای نشسته بود و می شنید که هریک از زن ها چه طور از پسرانشان تعریف می کنند.
[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

اس ام اس برای همهروزانه با جدیدترین و برترین اس ام اس ها و مطالب و عکس های جالب و دیدنیگلایه یک دختر پاک چرا همه پسرها دنبال دختر لوند …گلایه یک دختر پاک چرا همه پسرها دنبال دختر لوند میگردن؟زندگی انسانهای مظلوم به نام ترنسعلی اصغر تحت عمل تغییر جنسیت قرار گرفته و حالا به نگار تغییر نام داده استاسامی معروف ترین عشاق جهان ایران نازاوتللو و دزد مونا عشاق درام ویلیام شکسپیر امیر ارسلان و فرخ لقا عشاق افسانه های خوردن کلاژن برای جوان سازی پوست ایران نازدر کنار چای سبز، سوپ جوجه داغ و رشته های نودل معروف ژاپنی در فصل سرد زمستان، خانم های داستانک،داستان کوتاه جالب، داستان های کوتاه، …داستانک،داستان،داستان من و،داستانک های زیبا،داستان کوتاه،داستانک جالب،داستانک خیال‌پردازی گونه هنری ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد…خیال‌پردازی، به انگلیسی گونه‌ای هنری است که جادو و دیگر اَشکال فراطبیعی را به من در آستانه ازدواج هستم و می خواهم مسائل کامل رو در …من در آستانه ازدواج هستم و می خواهم مسائل کامل رو در مورد نزدیکی با همسرم و نحوه انجام جوک زن و شوهری اس ام اس جدید اس ام اس عاشقانه زناشویی زن زندگی است و مرد امنیت کاش مرد تمام امنیتش را خرج زندگی علل و چگونگی پیدایش و تداوم ختنه زنانعلل و چگونگی پیدایش و تداوم ختنه زنان علل و چگونگی پیدایش و تداوم ختنه زنان


ادامه مطلب ...

داستانی از نوع انفاق یک نانوا

[ad_1]

فرآوری: زهرا اجلال- بخش قرآن تبیان

انفاق


انفاق ، اسراف کردن نیست

خداوند سبحان در سه آیه از قرآن کریم، از اسراف در انفاق نهی به عمل آورده است. مراد از اسراف همین است که عرض شد.
1. « وَآتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصَادِهِ وَلا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ» یعنی حق زراعت را روز درو بپردازید و اسراف نکنید، همانا خداوند مسرفین را دوست ندارد.(انعام/141)
مرحوم طبرسی در تفسیر این آیه می نویسد: "لاتسرفوا" یعنی تمام آن را صدقه ندهید که برای اهل و عیالتان چیزی باقی نماند، آن گونه که (ثابت بن قیس) عمل کرد؛ زیرا او محصول پنجاه درخت خرما را چید و تمام آنرا صدقه داد و چیزی از آنرا برای عیالش به خانه نبرد.(مجمع البیان، ج4، ص375)
2. « وَالَّذِینَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُرُوا وَکَانَ بَیْنَ ذَلِکَ قَوَامًا » یعنی بندگان خدا کسانی اند که وقتی انفاق می کنند، نه اسراف می نمایند و نه بخل می ورزند و حد میانه را در آن رعایت می کنند.(فرقان/67)

انفاقات واجب، آشکار پرداختن آن بهتر است، و در انفاقات مستحب، پنهانی پرداختن آن سفارش شده است.

3. و همچنین قرآن کریم می فرماید: « وَلا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِکَ وَلا تَبْسُطْهَا کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا» یعنی دستت را بسته به گردن خود قرار مده (یعنی بخل مورز) و آن را به تمامی باز نکن، تا در نتیجه بنشینی در حالی که ملامت شوی و دستت از همه چیز کوتاه شود.(اسراء/29)
مرحوم طبرسی ذیل این آیه نقل می کند: زنی پسرش را به حضور رسول گرامی(صلی الله و علیه وآله) فرستاد و گفت: به پیامبر بگو: مادرم از شما زرهی می طلبد و اگر فرمود: اکنون چیزی در نزد ما نیست، بگو: مادرم جامه شما را می خواهد. آن پسر آمد و آنچه مادرش گفته بود به عرض رسول گرامی رساند و آن حضرت نیز لباس خود را در آورده و بدو دادند. پس از این ماجرا آیه مذکور نازل شد. گفته شده که نبی اکرم بعد از این واقعه در خانه باقی ماند و جامه ای که خود را با آن بپوشاند، نداشت و لذا نتوانست از منزل خارج شده، برای نماز به مسجد برود و از این رو کفار حضرت را ملامت کردند و گفتند: محمد مشغول خواب شده و از نماز غفلت کرده است. (همان، ج6، ص411)

شرایط انفاق را رعایت کنید

یکی از آداب مطرح در مورد انفاق، کیفیت پرداخت آن است که باید چگونه آن را پرداخت کنیم.
با توجه به این که انفاقات و صدقات به واجب و مستحب تقسیم می گردد، در بیانات دینی به این نکته اشاره شده که در انفاقات واجب، آشکار پرداختن آن بهتر است، و در انفاقات مستحب، پنهانی پرداختن آن سفارش شده است. از همین رو در قرآن کریم حق تعالی می فرمابد: «إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمَّا هِیَ وَ إِنْ تُخْفُوها وَ تُوْتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ یُکَفِّرُ عَنْکُمْ مِنْ سَیِّئاتِکُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبیر»،[البقره،271]؛ «اگر (به مستحقان) آشکارا صدقه دهید کارى نیکوست، لیکن اگر در پنهانى به فقیران (آبرومند) رسانید براى شما نیکوتر است و خدا (به پاداش آن) برخى از گناهان شما را محو و مستور دارد، و خداوند از (آشکارا و نهان) آن چه مى  کنید آگاه است.»

امام صادق علیه السلام در رابطه با این آیه شریفه فرموده اند: «هِیَ سِوَى  الزَّکَاةِ؛ إِنَّ الزَّکَاةَ عَلَانِیَةٌ غَیْرُ سِرٍّ» [کافی،ج2،ص22]؛ «آن صدقات، جز زکات است؛ که باید زکات را علنی و آشکارا داد نه پنهانی»
پرداخت آشکار انفاق واجب، حسنش این است که باعث تشویق دیگران و یک نوع تبلیغ عملى، و رفع تهمت بخل از انسان و این که به وظیفه واجب خود عمل نکرده است می گردد. و کسی که انفاق را مخفیانه و پنهانی انجام دهد آثاری هم برای شخص انفاق کننده و هم برای کسی که آن را دریافت می کند دارد:

زمانی اکرام در انفاق محقق می شود که کسی نفهمد حتی کسی که انفاق را دریافت می کند، به همین علت است که در روایات آمده: «... فَإِذَا تَصَدَّقَ أَحَدُکُمْ بِیَمِینِهِ فَلْیُخْفِهَا عَنْ شِمَالِه » [مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 7، ص: 182]؛ «به نحوی انفاق کنید که اگر با دست راست انفاق کردید دست چپ با خبر نشود» مقصود از دست چپ و راست این است که نه تنها دیگران نفهمند خود گیرنده هم نفهمد.»

اما  اثرش نسبت به دریافت کننده انفاق، این است که:
1- «آدمى از ریا و منت و اذیت دورتر است، چون فقیر را نمى  شناسد، تا به او منت گذارد، و یا اذیت کند.»[ المیزان،ج2، ص610]
2- باعث حفظ آبروی فقیر و حفظ کرامت او می گردد که «هدف از انفاق اطعام نیست بلکه اکرام است لذا به انفاق سّری توصیه شده است، زمانی اکرام در انفاق محقق می شود که کسی نفهمد حتی کسی که انفاق را دریافت می کند، به همین علت است که در روایات آمده: «... فَإِذَا تَصَدَّقَ أَحَدُکُمْ بِیَمِینِهِ فَلْیُخْفِهَا عَنْ شِمَالِه » [مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 7، ص: 182]؛ «به نحوی انفاق کنید که اگر با دست راست انفاق کردید دست چپ با خبر نشود» مقصود از دست چپ و راست این است که نه تنها دیگران نفهمند خود گیرنده هم نفهمد.» [آیة الله جوادی آملی در تفسیر آیات 29 تا 32 سوره فاطر]

انفاقی که سودی ندارد

نکته ی دیگری که در باب انفاق باید مورد توجه قرار گیرد این است که بدون منت باشد انفاق اگر با آزار و اذیت و منت گذاری همراه باشد، هیچ سودی به حال انسان نخواهد داشت.
خدای سبحان مومنان را مورد خطاب قرار داده می فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَالأذَى...؛ (بقره662) ای کسانی که ایمان آورده اید! بخشش های خود را با منت و آزار، باطل نسازید!»
از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است که: «هر کس به مومنی خوبی کند پس از آن؛ او را با سخن ناهنجار خود، برنجاند و یا بر او منت گذارد، صدقه خود را باطل کرده است.» (ترجمه المیزان، ج2، ص 816)

کار جالب یک نانوا/ داستان

مرحوم علامه سید محسن امین نقل کرده است: وقتی در نجف اشرف پولم تمام شد و از جهت معاش بشدت در مضیقه افتادم، یکی از رفقا به من گفت: مردی است بنام حاج احمد ایرانی که روبه روی درب قبله صحن شریف، دکان نانوائی دارد و به طلبه ها نسیه نان می دهد، من رفتم درب دکان او و نان گرفتم و او مطالبه پول کرد، گفتم: نسیه حساب کن، او چون این را شنید، از گوشه مغازه چوب خطی آورد به من داد و گفت: هر وقت نان خواستی این چوب خط را همراه خود بیاور. او به هر طلبه ای یک عدد از این چوب ها داده بود و هر چه نان به او می داد، یک خطی به آن چوب می کشید، اتفاقاً یک روز چوب خط از جیبم که سوراخ شده بود، افتاد و گم شد. من فکر می کردم چگونه نزد حاج احمد بروم، با هزار فکر و خیال و ترس و نگرانی از اینکه اگر گم شدن چوب خط را به او بگویم ناراحت شده و دیگر به من نان نخواهد داد، با من دعوا و ناراحتی خواهد کرد.

بالاخره نزد او رفتم چون چوب خط را خواست، گفتم: گمشده است. آن مرد خدا دوست و خیر بدون کوچک ترین ناراحتی از من پرسید: به نظرت چند خط روی آن کشیده شده بود؟ گفتم: نمی دانم، گفت: تقریباً چقدر حدس می زنی؟ من تعدادی را حدس زدم، او چوب دیگری را به آن تعداد خط زده و به من داد و گفت: دقت کن اینبار گم نکنی، خداوند این مرد مومن و مهربان و خوش اخلاق را مأمور کرده برای رفاه حال طلبه ها. (با اقتباس و ویراست از کتاب مردان علم در میدان عمل)
مشو خودبین که نیکی با فقیران          نخستین فرض بوده است اغنیاء را (پروین اعتصامی)


منابع:
سایت حوزه
سایت رهروان ولایت
مرکز فرهنگ و معارف قرآن

 

بالاترین مرتبه ی نیکویی چیست ؟

بالاترین مرتبه ی نیکویی چیست ؟

بهترین مشوّق انسان در کارهاى نیک

بهترین مشوّق انسان در کارهاى نیک

راهکارهایی برای قضا نشدن نماز صبح !

راهکارهایی برای قضا نشدن نماز صبح !

استانداردی برای ثروتمند شدن

استانداردی برای ثروتمند شدن


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

چهل حدیث کوتاه از امام سجاد عالسلام علیک خواننده محترم در این حدیث حدیثی بهم علم داد از شما ممنونم من خودم عبداله مشاوره حقوقی پارسینه چطور از پزشک شکایت کنیم؟بهتر است از فردی که مورد قبول پدرتان است بخواهید با او صحبت کندمتاسفانه فکر میکنم در داستانی از نوع انفاق یک نانوا داستانی از نوع انفاق یک کریم، از اسراف در انفاق نهی به عمل آورده است مراد از اسراف مقالات قرآنی فضای مجازی بسیار خطرناک است که از یک طرف نمی شود از انفاق و دیگر داستانی از نوع انفاق یک اثار انفاق جستجو خبر اثارانفاق داستانی از نوع انفاق یک نانوا داستانی از نوع انفاق یک برابر اصل دستور انفاق که از بهترین عمل برای بخشش گناهان در قیامت نخستین آیه از یک مجموعه از انفاق در آیه فوق داستانی از نوع انفاق یک نانوا اگر داستان،داستان عاشقانه،داستان آموزنده،داستان کوتاه عاشقانه داستانی از پاداش انفاق اجازه نمی‌دهیم هیچ طرفی یک جانبه از برجام عدول کند البته ما انفاق در راه خدا تبدیل نوع شرکت باید متوجه بود که صدقه در مال، تنها پنج ریال یا یک داستانی جالب از انفاق پله پله تا ملاقات خدا داستان های کوتاه آموزنده و جالب کدوم یک از شما نادونا اون داستانی از همه نوع رخدادها، فرصتها، موقعیتها داستان های کوتاه جذاب و خواندنی مطالب داستان ادبی چه نوع داستانی بیشتر دوست دارید شیوانا از مرد نانوا پرسید دو تن به از یک تن‌اند نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه علم و صنعت ایران داستانی از نوع انفاق یک نانوا دو فانوس پر نور برای پیاده روی اربعین علل تضعیف جوامع پیامک ؛ جملات زیبا، حدیث، داستانک پیامک حدیث جمله زیبا پیامک حدیث جمله زیبا کمک به دیگران انفاق غیر از ارائه یک پیامک فارسی آنکه از مؤمنی


ادامه مطلب ...