جام جم سرا: این قضیه با دستان خودم رقم خورد و بزرگترین اشتباهم در زندگی لقب گرفت. این اشتباه زندگیام را بشدت تحتتأثیر قرار داد و برایم ویرانی به بار آورد. قضیه از این قرار است که در خلال نوشتن و اندیشیدن فرصتی برای سرمایهگذاری در یک شرکت فراهم شد و بنابراین یک شرکت تجاری تأسیس کردم.
این شرکت به لحاظ مالی سود سرشاری برایم به همراه داشت، سعی کردم توجه خودم را در سالهای اول به درست انجام دادن آن کار معطوف کنم. فعالیتهایم در حوزه کتاب همزمان با فعالیتهای شرکت ادامه پیدا کرد و کار به آنجا رسید که به منظور رسیدگی به فعالیتهایم در حوزه قلم، مدیریت شرکت را به همسرم بسپارم.
کارها به قدری خوب پیش رفت که باعث اطمینان تمام و کمالم به پیشبرد اهداف شرکت و باعث شد دیگر در اداره شرکت سهم چندانی نداشته باشم. همین اتفاق مقدمه یک ضرر مالی بزرگ شد. همسرم بدون مشورت با من وارد یک معامله اقتصادی و باعث شد تمام داشتههایمان تا آن روز از دست برود. به تبع این اتفاق آینده فرزندانمان هم تحتالشعاع قرار گرفت. منابع درآمدیام به کل از دست رفت.
برای پیگیری ماجرا به دادگاه رفتم و سعی کردم مسأله به وجود آمده را از طریق مراجع قانونی پیگیری کنم. نکته قابل تأمل آنکه در انتها شخصی که تمام دارایی مرا ربوده بود توسط قاضی، «کارآفرین» معرفی شد و من تمام آنچه را داشتم از دست دادم. در آن روز دهها نفر مثل من دادگاه را با حال و روز خراب ترک کردند.(شهرام اقبالزاده - نویسنده و مترجم)