در امتداد آخرین بزرگراههای تهران جایی که آجرهای خانههای ساده پشت به پشت هم مرزهای خانهها را تشکیل میدهد، دیوارهای آجری یک ساختمان قدیمی مرز زندگی عدهای شده است. پشت این دیوار، حکایت زندگی، حکایت زندگی معتادان است. خانهای که خیلیها با پای خودشان نیامدند. گونی سرشان میکنند به زور به ساختمانی متروکه میبرند. شکنجهشان میکنند و با زنجیر در اتاقی کوچک و تاریک حبس میشوند. اینجا مکانی است با اسمی غریب؛ کمپ ترک اعتیاد اجباری.
حالا دیگر کمپها مکانی برای ترک معتادان نیست. معنی خود را از دست داده. حالا خانه تبعیدیان شده است. تبعیدیانی که ادعا میکنند، معتاد نیستند اما با اصرار خانوادههایشان در شکنجهگاه تاریک حبس میشوند. راه خلاصی ندارند. محصور در میلههای آهنی هستند. سندی وجود ندارد که معتادند اما محکوم به ماندنند.
کمپهای ترک اعتیاد مکان خوبی برای نگهداری افرادی است که حتی مواد مخدر را از نزدیک ندیدهاند و بدون اینکه دستشان به جایی بند باشد تنها به خاطر نقشه شومی که اطرافیانشان کشیدهاند خیلی راحت ربوده میشوند و باید در کنار معتادان زندگی کنند.
کمپ ترک اعتیاد اجباری
«عباس دیلمیزاده، کارشناس تقاضای موادمخدر در رابطه با فرآیند نگهداری افرادی که به کمپهای ترکاعتیاد غیرمجاز منتقل میشوند گفت: «مراکز زیادی وجود دارند که به صورت وحشیانه افراد را برای ترک به این کمپها میبرند و در این میان افرادی هم هستند که به نام معتاد سر از این مراکز در میآورند و این درحالی است که معتاد نیستند و قربانی یک نقشه شوم شدهاند. سال ٨٦ در سازمان بهزیستی قراردادی مصوب شده بود که کمپها نباید هیچ دیواری داشته باشند و حضور در این مراکز اختیاری باشد. رفت و آمد در این کمپها آزاد است و باید فرد معتاد احساس آزادی داشته باشد و طبق یک مدل اجتماعی کارشناسی شده اعتیاد را کنار بگذارد اما متاسفانه با آغاز به کار این کمپها قالبهایی که برای راهاندازی این مراکز مشخص شده بود، اجرا نشد و درحال حاضر شاهد مراکز ترک اعتیادی هستیم که مانند یک زندان است و هیچ احساس آزادی در آنجا وجود ندارد. رفتن به این مراکز با زور و اجبار است و از هیچ مدل اجتماعی استفاده نمیشود. وقتی در این مراکز ترک اجباری مواد مخدر، از قالب خاصی پیروی نشود، آدمربایی و نگهداری غیرقانونی جوانان بیگناه نیز رخ میدهد.»
طبق بررسیهای انجام شده امروزه تعداد کمپهای ترک اعتیاد غیرمجاز در کشور بیشتر از کمپهای مجازی هستند که طبق پروتکلهای تصویبشده کارش را ادامه میدهد. اتفاقاتی که در این مراکز رخ میدهد تن هر انسانی را میلرزاند. ضرب و شتم؛ گرسنگی؛ عدم رعایت بهداشت؛ توهین به شخصیت فرد همه این موارد تازه گوشهای از مشکلات این کمپها هستند.
وی در ادامه اضافه کرد: «مراکز ترکاعتیاد غیرمجاز به خاطر نداشتن یک الگوی درمانی مناسب، عدم وجود یک چارچوب مشخص و سود بسیار زیادی که دارد، رشد قارچگونهای در سالهای اخیر داشته است. این مراکز برای به دست آوردن پول بیشتر به هر کاری دست بزنند که آدمربایی و نگهداشتن انسانهای بیگناه هم قسمت تلخی از این ماجراست.»
آدمربایی با شیوه ترک اعتیاد
هادی یکی از همانهایی است که به اجبار پایش به مراکز ترک اعتیاد باز شده و از هم کمپیهایش خاطرات اینچنینی زیاد شنیده است. او که از سال ٨٢ بین خانه و بازگشت به کمپ در رفت و آمد است در رابطه با محکومان اجباری در مراکز ترک اعتیاد گفت: «از زمانی که به کمپهای ترک اعتیاد رفتم، چیزهای زیادی دیدم. من شاهد بودم که پسری پدرش را بهعنوان معتاد آورده بود به کمپ تا او را آنجا نگه دارند و بتواند خیلی راحت پولش را بالا بکشد. یا پسری که برادرهایش او را آورده بودند. ما خودمان معتاد هستیم و یک معتاد را خوب میشناسیم. کاملا مشخص بود آنها معتاد نیستند اما خب چه کاری از دستمان بر میآمد. ٦٠٠ هزارتومان هزینه نگهداری یک دوره ٢١روزه ترک اعتیاد است. در این مراکز هدف ترک اعتیاد فرد نیست؛ هدف فقط به دست آوردن پول بیشتر است.»
ناگفتههای یک قربانی
مرد جوان که دانشجوی دکتری جامعهشناسی است در گفتوگویی، پرده از ماجرای گروگان گرفته شدنش برداشت. خاطره تلخی که هنوز نتوانسته است فراموش کند.
ماجرا چه زمانی برای شما رخ داد؟
٩ تیرماه سال گذشته بود که مرا گروگان گرفتند.
از نحوه گروگانگیری برایمان بگویید؟
در خانه بودم که ٤ مرد سیاهپوش و قویهیکل به درخانهمان آمدند و بعد از اینکه خود را پلیس معرفی کردند گفتند باید با آنها بروم. ابتدا قبول نکردم اما آنها مرا به زور سوار یک خودروی ال ٩٠ کردند.
مقصدتان کجا بود؟
تنها یک جمله از آنان شنیدم «کمپ ترک اعتیاد». مرا به منطقه سردرود که ٤٥ دقیقه با تبریز فاصله داشت بردند. بالای در ورودی یکی از آنها نوشته شده بود، ترک اعتیاد گلزار.
معتاد بودید؟
من حتی تجربه کشیدن یک نخ سیگار هم نداشتم.
چرا اجازه دادید شما را به کمپ ببرند؟
خیلی تلاش کردم از دستشان فرار کنم اما مردان سیاهپوش با زور مشت و لگد مرا داخل کمپ بردند. در وسط باغ یک ساختمان قدیمی بود به زیرزمین رفتیم. ٣٠ مرد در وضع بسیار اسفناک بهداشتی و انسانی در اتاقی کوچک محبوس شده بودند.
چند روز در کمپ بودید؟
٣٦ روز در آنجا قرار داشتم. راه خلاصی نداشتم. وضعیت کمپ خیلی وحشتناک بود. حق اعتراض نداشتیم.
وضعیت غذا و بهداشت به چه صورت بود؟
غذا فقط سیبزمینی آبپز و تخممرغ بود. وضعیت بهداشت هم اسفبار بود. من در ٣٦ روزی که آنجا بودم حتی یک بار هم به حمام نرفتم. همه باید با یک تیغ صورتشان را اصلاح میکردند، اما من هر بار بهانه میآوردم و صورتم را نمیزدم.
چه کسی به آنها دستور داده بود شما را گروگان بگیرند؟
چند روزی از حضورم در کمپ گذشته بود. ارتباط خوبی با کارکنان آنجا پیدا کرده بودم. برای تمیز کردن دفتر به اتاقی که پروندهها در آنجا قرار داشت، رفتم. وقتی پروندهام را پیدا کردم متأسفانه دیدم پدرم برگه رضایتنامه را امضاء کرده بود تا مرا بهعنوان یک معتاد به کمپ بیاورند. البته ٣ برادر ناتنیام نیز در جریان ماجرا بودند.
چطور فرار کردی؟
٢٥ روز از اسارتم میگذشت که انگار پولی که به کمپ میدادند قطع شد و آنها دیگر را آزاد گذاشتند و روز سی و ششم بود که با نقشه قبلی در را برایم بازگذاشتند تا فرار کنم.
شکایت نکردی؟
خیر وقتی ماجرا را به مادرم گفتم او پیشنهاد داد هیچ حرفی نزنم چرا که احتمال دارد فردا دردسر بزرگتری برایم ایجاد کنند. (جعفر پاکزاد/شهروند)
226
بسیاری از شرکت های مواد غذایی در دنیا افراد را به طور گسترده به ورزش کردن به منظور کاهش وزن تشویق می کنند تا بتوانند محصولات خود را به فروش برسانند. اگر تا به حال بهفکر کاهش وزن بودهاید، احتمالا 2 روش را برای کم کردن وزن خود انتخاب کردهاید؛ ورزش و یا رژیم لاغری. در تلویزیون، نشریات، بیلبوردهای تبلیغاتی،
شرکتهایی مانند کوکاکولا و صنایع غذایی چنین به ما القا کردهاند که تنها راه کاهش وزن استفاده از محصولات لاغری است. در طی سالها این شرکتها همراه با متخصصان تغذیه و تبلیغات گسترده سعی کردند نقش تغذیه را در کاهش وزن کمرنگ جلوه دهند و به مردم جهان این پیام را بدهند که در حین خوردن غذاهای مورد علاقه میتوان از طریق ورزش به وزن ایدهآل رسید.درنتیجه تولیدکنندگان محصولات غذایی و لاغری، در این سود دوطرفه سهیم بودند.
برخلاف نصیحتهایی که اغلب به ما کردهاند، ورزش کردن کمکی به کاهش وزن نمیکند. ما فقط میتوانیم 10 تا 30 درصد از 100 درصد انرژیای که همه را از طریق غذا دریافت میکنیم، از راه فعالیت فیزیکی مصرف کنیم. فعالیت فیزیکی مجموعهای از تغییرات آبشاری را باعث میشود که میتواند روی مقدار غذایی که میخورید تاثیر بگذارد،
مقدار کالری که مصرف میکنید را تغییر دهد و در نتیجه روی وزن شما نیز تاثیر بگذارد. علت تفاوتهای میان این تاثیرات در افراد مختلف، نامشخص است.نباید توقع داشته باشید که تنها با خسته کردن خودتان با فعالیتهای فیزیکی بتوانید مقدار زیادی وزن کم کنید. هرچند ورزش تاثیر زیادی در سلامت کلی بدنتان دارد، در نهایت مقدار و نوع غذایی که میخورید تعیینکنندهی اندازهی دور کمرتان هستند!
ما با یک مشکل اضافهوزن مواجهایم. اما نباید کمبود فعالیتهای ورزشی و مصرف کالریهای اضافی را در این مورد به یک اندازه مقصر بدانیم. سیاستهای سلامت جمعی باید مبارزه با مصرف بیرویهی غذاهای بیکیفیت و بهبود عادتهای غذایی را در اولویت دستور کارشان قرار دهند.
وقتی هرمان پونتزر (Herman Pontzer) انسانشناس دانشکدهی هانتر از نیویورک به تانزانیا سفر کرد تا بر روی یکی از آخرین قبایل شکارچی باقیمانده روی کرهی زمین تحقیق کند، انتظار داشت این افراد مانند ماشینهایی کالریسوز باشند.
قبیلهی هادزا (Hadza) برخلاف بسیاری از شهرنشینان که هر روز بیش از پیش ساعات بیداریشان را در حالت نشسته صرف میکنند، همواره در تحرکاند. مردها معمولا برای شکار میروند، حیوانات را تعقیب میکنند و در جستجوی عسل طبیعی از درختان بالا میروند. زنها به جستجوی گیاهان میپردازند، به دنبال قارچهای خوراکی زمین را میکاوند و در بوتهها دنبال تمشک میگردند.
پونتزر دربارهی این قبیله میگوید: آنها نسبت به هر جمعیتی که تاکنون مورد بررسی قرار گرفته، دارای حداکثر فعالیت فیزیکی ممکن هستند. پونتزر توقع داشت با مطالعهی سبک زندگی قبیلهی هادزا مدرکی برای تایید نظریهی مرسوم در مورد دلیل تبدیل چاقی به یک مشکل بزرگ و گسترده در سراسر جهان ارائه دهد. بسیاری عقیده دارند که دلیل اینکه در 50 سال اخیر میانگین وزن ما این قدر افزایش داشته این است که فعالیت ما نسبت به اجدادمان خیلی کمتر شده است.
پونتزر انتظار داشت که افراد قبیلهی هادزا به طور میانگین مقدار کالری بسیار بیشتری از شهرنشینان امروزی بسوزانند و مطمئنا این نشانهای بود که ثابت میکرد بدنهای ما چطور به سمت تنبل و بیتحرک شدن میرود. پونتزر و همکارانش در سفرهای متعددی که بین سالهای 2009 تا 2010 به قلب ساوانا داشتند،
لندروورشان را از وسایل چادر زدن، کامپیوترها، صفحههای خورشیدی، نیتروژن مایع برای منجمد کردن نمونههای ادرار و دستگاههای سنجش تنفس پر میکردند.در زمینهای خشک و گسترده، آنها نمونههای آزمایششان را از میان خانوادههای هادزا انتخاب کردند.
آنها به مدت یازده روز حرکات و انرژی مصرفی 13 مرد و 17 زن در سنین 18 تا 75 سال را با استفاده از تکنیکی به نام “daubly labeled water” که بهترین روش شناخته شده برای اندازهگیری کربندیاکسید حاصل از سوخت و ساز بدن است، زیر نظر گرفتند.
وقتی اعداد به دست آمده تجزیه و تحلیل شدند، نتیجه شگفتانگیز بود. پونتزر نتایج حاصل را در سال 2012 در مجلهی Plos one منتشر کرد. او دربارهی این نتایج میگوید: وقتی فهمیدیم که مصرف انرژی در افراد قبیلهی هادزا از شهروندان اروپایی و آمریکایی بیشتر نیست، واقعا شگفتزده شدیم.
شکارچیهای سرگردان با این که از لحاظ فیزیکی چابک و فعال بودند، در واقع همان قدر کالری میسوزاندند که اروپاییها و آمریکاییها به طور میانگین در طول روز مصرف میکنند.تحلیلها حتی بعد از ثابت در نظر گرفتن اندازهی بدن، باز گویای همین نتایج بودند. آزمایشهای پونتزر ابتدایی و ناقص بودند و تنها 30 نمونه از یک جامعهی کوچک را مورد مطالعه قرار میداد.
اما این تحقیقات یک سوال وسوسهانگیز را ایجاد کرد: چطور این افراد که به شکار میروند و در جستوجوی غذا این همه تکاپو و فعالیت دارند، به اندازهی یک شهروند تنبل و کمفعالیت انرژی مصرف میکنند؟ پونتزر که یافتههایش را میسنجید سعی کرد با کنار هم گذاشتن نتایج توضیحی برای این مشاهدات ارائه دهد.
اول این که دانشمندان نشان دادهاند که مصرف انرژی، یا همان مقدار کالری که در طول روز میسوزد، علاوه بر حرکات فیزیکی، شامل هزاران عملکردی است که باید در بدنمان انجام شود تا زنده بمانیم. محققان مدت زیادی است که این نکته را میدانند، اما عدهی کمی از آنها نقش آن در معضل جهانی چاقی را درک کرده بودند. به علاوه، چنین به نظر میرسد که مصرف کالری در انسانها ویژگی است که در طول زمان تکامل پیدا کرده و ارتباط زیادی با سبک زندگی ندارد.
پونتزر فکر میکرد شاید دلیل آن که اعضای قبیلهی هادزا به اندازهی شهرنشینان انرژی مصرف میکنند این باشد که بدن آنها در بعضی زمینههای دیگر انرژی را حفظ میکند. یا شاید آنها در زمانی که مشغول شکار نیستند بیشتر استراحت میکنند تا تمام فعالیتهای شدید فیزیکیشان را جبران کنند و از این طریق انرژی مصرفی کل کاهش مییابد.
از آن جا که متغیر «کالری خروجی» را نمیتوان با دقت مشخص کرد، پس چطور میتوانیم تفاوت وزن افراد هادزا با شهرنشینان را توضیح دهیم؟ به گفتهی پونتزر، افراد این قبیله به اندازهی شهروندان انرژی مصرف میکنند ولی به اندازهی آنها چاق نیستند آنها زیادی نمیخورند و به همین دلیل چاق نمیشوند. پس راز کاهش وزن چیست؟
این نتیجهی کلی بخشی از شواهد و مدارکی است که پدیدهای را توضیح میدهد که محققان سالها است دربارهی آن مطالعه میکنند. اینکه وقتی اضافه وزن پیدا کردید خیلی سخت است که فقط با زیاد کردن فعالیتتان از این وزن اضافی خلاص شوید. برای تحقیق بیشتر در مورد تاثیر ورزش بر کاهش وزن محققان
همه نوع افراد چاق را مورد بررسی قرار دادند. بیشتر افراد در این آزمایشات، حتی در شرایطی که رژیم غذاییشان ثابت در نظر گرفته میشد، در بهترین حالت تنها مقدار کمی وزن کم کردند.
حقیقتی که در مورد ورزش اصلا برای مردم جالب نیست، این است که حتی وقتی فعالیت میکنید، کالریهای اضافهای که میسوزند فقط بخش بسیار کوچکی از انرژی کل مصرفی روزانهی شما هستند. کراویتز سه مولفهی اصلی برای مصرف انرژی معرفی میکند: 1. صرف انرژی برای عملیات سوختوساز پایه وقتی که بدن در حال استراحت است 2. انرژی مورد نیاز برای هضم و تجزیهی غذا 3. انرژیای که صرف فعالیتهای فیزیکی میشود.
به گزارش پارس ناز ما عملا کنترلی بر روی انرژی صرف شده برای انجام فعالیتهای مربوط به سوختوساز که بیشترین بخش را تشکیل میدهد، نداریم. کراویتز میگوید: برای بیشتر افراد، انرژی مصرف شده در عملیات متابولیکی 60 تا 80 درصد از کل انرژی مصرفی بدن است.
10 درصد از انرژی صرف هضم غذا میشود. پس فقط 10 تا 30 درصد برای فعالیتهای فیزیکی باقی میماند که ورزش تنها زیرمجموعهای از آن است. اگر یک مرد 90 کیلویی را فرض کنیم که چهار روز در هفته به مدت 60 دقیقه با سرعت متوسط بدود در حالی که میزان کالری مصرفیاش را ثابت نگه دارد.
او در مدت 30 روز تنها 2 کیلو و 250 گرم وزن کم میکند. هال اضافه میکند که در صورتی که این فرد تصمیم بگیرد کالری ورودیاش را بیشتر کند یا برای جبران خستگی بعد از ورزش بیشتر استراحت کند، این مقدار، کمتر هم میشود.
پس کاهش وزن برای کسی که اضافه وزن دارد یا چاق است، احتیاج به زمان، اراده و تلاش بیاندازهای دارد. از سال 1980 تاکنون، میزان شیوع چاقی در جهان 2 برابر شده است. براساس گزارش سازمان سلامت جهانی، 13 درصد از کل جمعیت جهان چاق محسوب میشوند. آمار چاقی در ایران نیز بسیار بالاست.
همیشه در نشریات و رسانهها به ما گفتهاند که برای لاغر شدن، ورزش کنید (اگرچه در معدودی از موارد گفته شده که همراه رژیم باشد). همیشه کمتحرکی و پرخوری به عنوان عوامل چاقی معرفی میشوند و گفته میشود که هر دو عامل به یک اندازه در این مشکل نقش دارند.
اما به گفتهی محققان در مقالهای که در مجلهی “BMJJJ” چاپ شده است، متاسفانه ما در مبارزه با چاقی شکست میخوریم، چون بیشتر از همیشه غذا میخوریم. اما صنایع غذایی همواره افسانهی تاثیر ورزش را بیش از پیش برای ما تبلیغ میکنند تا بتوانند محصولات غذایی ناسالمشان را به ما بفروشند. مهمترین کاری که یک نفر میتواند
برای کاهش وزن انجام دهد این است که کالریهای ورودی را هر طور که دوست دارد و میتواند تحمل کند، محدود کند و به غذاهای سالم اهمیت بیشتری بدهد. عموما رژیم غذایی همراه با ورزش بهتر از کم کردن کالری به تنهایی نتیجه میدهد. ولی ورزش فقط تاثیر جزئی بر کاهش وزن دارد.