جام جم سرا: بعضی افراد در طول زندگی با نگرانیهایی روبرو میشوند و هیجاناتی را نیز همراه با آنها تجربه میکنند. چنین نگرانیهایی بیشتر در ذهن افراد و گاهی به صورت کلامی مطرح میشوند. در ادامه مطلب راهکارهایی را برای مواجهه با نگرانیهای بیدلیل و برطرف کردن آن مطرح میکنیم.
نگرانیها را شناسایی کنید
برای این که بتوانید با نگرانیهای خود مواجه شوید، لازم است آنها را بشناسید. شاید لازم باشد برای نگرانیهایتان درجات و طبقاتی در نظر بگیرید. افکاری مانند این که نگرانم همسرم مرا ترک کند یا خودم را در موقعیتی بحرانی میبینم، اگر بدون دلیل باشد نگرانی بیدلیل محسوب میشود. شما باید همین نگرانیهایتان را شناسایی کنید تا بتوانید آنها را برطرف میکنید.
فهرستی از نگرانیهایتان تهیه کنید
برای شناسایی نگرانیهایتان باید فهرستی از نگرانیهایتان را در طول هفته تهیه کنید. با این روش محدوده نگرانیهای شما نیز مشخص میشود. برای تهیه فهرست نگرانیهایتان باید به این سؤالات پاسخ دهید: زمانی که مضطرب میشوید به چه فکر میکنید؟ چه مواقعی بیشتر نگران میشوید؟ آیا زمانی که مضطرب هستید تصوراتی در ذهنتان شکل میگیرد؟ آیا این پیشگوییها شما را آزار میدهد؟ آیا همیشه احساس میکنید اتفاقی بد در راه است؟
توصیه میشود برای ثبت نگرانیهایتان از جدول شماره یک استفاده کنید.
جدول شماره ۱ - ثبت نگرانیها
تاریخ و ساعتِ بروز نگرانی و موقعیت خود را توضیح دهید | اکنون چه هیجان یا احساسی دارید؟ | نگرانی خود را بنویسید | |
۱- | |||
۲- |
البته گاهی ممکن است نتوانید نگرانیها و افکارتان را شناسایی کنید یا این که نگرانیهایتان را با احساسات و هیجانات خود اشتباه بگیرید و نتوانید تفاوتی بین آنها قائل شوید و در نهایت به این نتیجه برسید که نوشتن آنها فایدهای برای شما نخواهد داشت یا این که ممکن است بترسید با نوشتن آنها، نگرانیهایتان واقعیتر شوند یا بیشتر شما را آزار دهند. اما به یاد داشته باشید که با فرار کردن از این مسئله از میزان نگرانیهایتان کاسته نخواهد شد.
تشخیص احساسات از هیجانات
گاهی یک نگرانی با احساسات یا هیجانات اشتباه گرفته میشود. به عنوان مثال این که شما فکر میکنید در یک امتحان موفق نخواهید شد، یک «نگرانی» است اما عصبانیت، ناراحتی و ... احساسات ناشی از آن است.
سود و زیان نگرانیهایتان را بررسی کنید
به طور طبیعی در بعضی از موقعیتها نگرانیها باعث عملکرد بهتر ما در آن موقعیت خواهد شد. به طور مثال، اگر شب امتحان نگران نباشیم در نتیجه درس هم نخواهیم خواند ولی در بعضی مواقع وجود نگرانی سطح عملکرد ما را بشدت پایین میآورد. بنابراین همه نگرانیها بد نیستند و بعضی از آنها باعث پیشرفت شما خواهد شد.
بعد از پر کردن جدول ثبت نگرانیها باید به سؤالات زیر پاسخ دهید:
به نظرتان نگرانیهای شما چه نکات مثبتی دارند؟ سودها و زیانهای نگرانیهایتان چه هستند؟ فکر میکنید اگر کمتر نگران باشید در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد؟ شما میتوانید جواب سؤالات ذکرشده را در جدول شماره ۲ که به بررسی سود و زیان نگرانیها میپردازد، ثبت کنید.
اگر فکر میکنید که چون بعضی از نگرانیها سود و زیانی مشخص ندارند و اصولاً جلوگیری از ایجاد آنها هم اجتنابناپذیر است در نتیجه تلاشها برای رفع آنها بیفایده است، خوب است بدانید که آدمها بندرت کاری را انجام میدهند که اصلاً به آن معتقد نباشند. یعنی انسان عاقل نگران موضوعی میشود که معتقد است آن مسئله میتواند برای او مفید باشد. بنابراین در پی یافتن دلیل نگرانیهایتان باشید. اگر بتوانید دلیل اصلی و منطقی نگرانیهای خود را پیدا کنید به طور قطع به این نتیجه خواهید رسید که میتوانید نگرانیهایتان را برطرف کنید.
جدول شماره ۲ - بررسی سود و زیان نگرانیها
نوع نگرانی | زیانها | میزان اهمیت زیانها و سودها | میزان ارزش سودها | نسبت زیان به سود | |
۱- | |||||
۲- |
تبدیل نگرانیها به پیشبینی
بیشتر نگرانیها در افراد به صورت مبهم و با عبارت: «نکند که ...» آغاز میشوند. برای رفع نگرانیها باید بتوانید آنها را بسنجید. البته آزمودن یک موضوع مبهم کاری دشوار است بنابراین لازم است نگرانیهایتان را به پیشبینیهای خاص و واقعی درباره رویدادهای واقعی زندگی تبدیل کنید. برای این کار میتوانید به این سؤالات پاسخ دهید: 1 - پیشبینی میکنید دقیقاً در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد؟ 2 - پیشبینی میکنید چه موقع این اتفاق خواهد افتاد؟ 3 - آیا میتوانید در پیشبینیهایتان نکات مثبتی را هم بیابید؟ برای رسیدن به نتیجه بهتر میتوانید جواب این سؤالات را در جدول شماره ۳ بنویسید.
جدول شماره ۳- تبدیل نگرانی به پیشبینی
نوع نگرانی | پیشبینی میکنید چه اتفاقی خواهد افتاد؟ | |
۱- | ||
۲- |
اگر بتوانید پیشبینیهای دقیقی از نگرانیهای خود تهیه کنید گام مؤثری در رفع نگرانیهای خود برداشتهاید چرا که با این کار خواهید فهمید که نگرانی شما منطقی بوده است یا خیر. به عبارت دیگر اگر پیشبینی بهدستآمده محال و بیپایه باشد مشخص میشود که نگرانی شما بیدلیل بوده است و اگر پیشبینی شما نوید یک اتفاق ناخوشایند را بدهد، باز هم دیگر جای نگرانی نیست چرا که میتوانید تا گرفتن تصمیمهای درست و با استفاده از مهارت «حل مسئله» از وقوع اتفاق مورد نظر جلوگیری کنید. (خراسان)
خبرگزاری آریا -
هنگامی که از افراد خواسته میشود استرس را تعریف کنند اغلب به جنبه بد آن اشاره و آن را به عنوان یک تجربه ناخوشایند توصیف می کنند. برای مثال ممکن است مواردی را از قبیل احساس ناکامی احساس شکست یا مشکلات مالی را بازگو کنند. درحقیقت آنچه را که آنان به آن اشاره می کنند جنبه بد استرس است که این احساس میتواند منجر به عملکرد ضعیف و کاهش بهره وری شود.
استرس می تواند تهدیدکننده باشد. این حالت بدترین شکل از استرس است که ممکن است به واسطه ایجاد مواردی از قبیل حملات قلبی و افسردگی و مواردی از این دست ایجاد شود. از طرف دیگر برخی افراد استرس را به عنوان یک تجربه لذت بخش و تحریک کننده توصیف میکنند. اینگونه افراد کاملا در کنترل اوضاع احساس توانمندی داشته و عمدا خود را در موقعیتهایی درگیر میکنند که توان مقابله با آن را در خود میبینند.
استرسی که این افراد تجربه میکنند استرس خوب نامیده میشود. لوازم و وسایل کاری جالب، وظایف مهیج، خلاقیت و سودمند بودن، دستیابی به اهداف و آرزوها و شرکت در ورزشهای رقابتی همگی میتوانند از فواید استرس خوب باشند در حقیقت اینجا استرس عملکرد ما را بهبود میبخشد.
حالا با توجه به مطالب گفته شده میتوانیم تعریفی از استرس داشته باشیم استرس می تواند به عنوان حالتی تعریف شود که در آن بین درک فشار شرایط ودرک توانایی برای مقابله رابطه مناسبی وجود ندارد. تعادل بین اینکه ما چطور به فشار شرایط مینگریم و اینکه چطور میتوانیم با فشار شرایط مقابله کرده و سازگار شویم، وجود یا نبود استرس، پریشانی و استرس خوب را تعیین میکنند.
استرس در زندانها
اگر از کارکنان زندان سوال شود آیا زندان محل کار پرفشاری است یا نه؟ بیشتر آنها به این سوال جواب مثبت میدهند. زندان محل کاری است که دارای ساختاری مقتدرانه با انضباطی شدید است.
زندان محل نگهداری افراد بطور شبانه روزی است که محدودیتهای فراوانی برای ساکنان آنها ایجاد میکند. وجود شرایط دیگری در زندان باعث میشود کار در زندان یک کار پر استرس و فشارزا باشد مثلا بین زندانیان و تعداد کارکنان زندان تناسبی وجود ندارد و تعداد کارکنان زندان بسیار پایین تر از استانداردهای جهانی است. در زندان محرکهای محیطی بسیار کم است و زندگی روند یکنواخت و کسالتآوری به خود میگیرد. کارکنان زندان با افرادی سروکار دارند که دارای اختلالهای رفتاری اند و گاه رفتارهای آنها قابل پیش بینی نیست.
راهنمای اساسی برای کنترل استرس
اغلب ما به دلیل شیوه زندگی امروزی احساس پریشانی می کنیم ونیاز داریم که کمتر در این حالت قرار بگیریم. این کار می تواند از طریق کاهش فشار شرایط یا ساختن منابع جدیدی برای رویارویی و مقابله صورت گیرد و به جلوگیری یا به حداقل رساندن تاثیر موقعیتهای پریشان کننده کمک کند.
همه ما نیازمند آموختن شیوه ای برای دستیابی به استرس خوب هستیم واین کار از طریق ایجاد تعادل مناسب بین فشار شرایط و منابع مقابله ای امکان پذیر است. ما برای کسب تعادل مناسب نیازمند ارزیابی مجدد درک و تعامل با محیط خود هستیم زیرا این ارزیابی شیوه تطابق شرایط را با تواناییهای ما برای مقابله تعیین میکند. ما نمیتوانیم زندگی عاری از پریشانی داشته باشیم بنابراین بایستی هدفمان بهبود عملکرد و زندگی از طریق حفظ تعادل در استرس خوب باشد.
این امر می تواند از طریق آموزش مهارتهای ایجاد تعادل بین شرایط و توانایی مقابله بدست آید و پایه ای باشد برای کنترل موثر استرس. به منظور آموختن این مهارتها لازم است با چگونگی عملکرد استرس در بدن و چگونگی تشخیص علایم و نشانه های استرس خوب و پریشانی آشنا شویم.
چند توصیه کوچک و مهم
مدیریت زمان داشته باشید: کارهای خود را برنامه ریزی و اولویت بندی کرده و وقت خود را صرف امور بیهوده نکنید. زندگی معنوی خود را غنی کنید: داشتن باورها و اعتقادات مذهبی وانسانی افق دید ما را وسعت می بخشد و چنانچه رویدادهای زندگی بر اساس باورهای غنی شده مورد ارزیابی و تفسیر قرار گیرد از استرس آن کاسته می شود.
به گفت وگوی درونی سازنده با خود بپردازید: در هنگام استرس و افسردگی گفت وگوی مثبت با خود از اهمیت زیادی برخوردار است. بچه شوید: مثلا نقاشی بکشید فیلم ها و کارتون های مورد علاقه دوران کودکی را تماشا کنید. این کار به کنترل استرس شما کمک زیادی میکند.
منبع: سلامت نیوز
آیا تا بحال اضطراب و دلشوره داشته اید؟ آیا در خانواده فردی مضطرب دارید؟ آیا تا بحال تلاش کرده اید تا خود و یا افراد مضطرب خانواده را کمی آرامتر کنید؟
درمان اضطراب ودلشوره ,اختلال اضطرابی GENERAL ANXIETY DISORDER یا اضطراب و دلشوره عمومی چیست؟
برای کسانی که یک اضطراب ساده را تجربه میکنند، راههای فراوانی وجود دارد اما برای فردی که پیوسته مضطرب است و دچار نگرانی دائم است چطور؟
اگر فکر میکنید با راه حلی ساده و به اثبات رسیده برای چند اضطراب ساده، میتوان نگرانی را از فردی که دائم نگران است، برطرف کرد، باید بگویم این راه جواب نمی دهد؛ چون برای اینگونه افراد نه راههای زیادی وجود دارد و نه مشابه دیگر راههاست. برای اینکه بهتر با اینگونه افراد آشنا شویم، بهتر است از زبان یکی از این افراد بشنویم اضطراب آنها چگونه است و آیا میتوان از طریقی به آنها کمک کرد یا خیر؟
GENERAL ANXIETY DISORDER که به طور اختصار GAD گفته می شود یک اختلال اضطرابی یا اضطراب و دلشوره عمومی است.
نگرانی در این افراد مزمن شده و در واقع در آنها تثبیت گشته است. اینگونه از اضطراب، نسبت به دیگر انواع اختلالات اضطرابی که برای بوجود آمدن آنها، علت خاصی موجود است، متفاوت است و در واقع علت خاصی در آن وجود ندارد. بطور مثال در اختلال اضطراب اجتماعی، فرد در هنگامیکه در یک محیط اجتماعی قرار میگیرد، دچار نگرانی و اضطراب میگردد و با خارج شدن فرد از محیط اجتماعی، احساس نگرانی تمام میشود. اما در یک فرد مبتلا به اضطراب منتشر، همه چیز ممکن است باعث احساس اضطراب شود و علت خاصی در آن موجود نیست تا درمان سریع و خاصی هم داشته باشد. محققان دریافته اند که اگر دست کم 3 علامت از علامات شش گانه زیر را داشته باشید، باید نسبت به اختلال اضطراب عمومی مشکوک شده و به دنبال درمان باشید.
1- بیقراری
2- به راحتی خسته شدن
3- مشکل در تمرکز
4- تحریک پذیری
5- تنش عضلانی
6- دشواری در به خواب رفتن
درست در این حالت، موجی از نگرانی ما را احاطه میکند؛ ما بهترین تلاش خود را میکنیم تا آن را به عقب زده و آنچه را میخواستیم، انجام دهیم اما این اضطراب بسیار قوی تر از ماست و ما قادر به کنترل آن نیستیم.
هنگامی که شما ما را مجبور به کاری میکنید، دقیقآ حالت اضطرابی ما بدتر میشود؛ وقتی ما را در یک موقعیت محدود قرار میدهید، احساس میکنیم واقعآ گرفتار شده ایم و این حس گرفتاری، ما را بیشتر مضطرب و ناامید می سازد.
گاهی درست در بدترین زمان ممکن، اضطراب، روی خود را به ما نشان می دهد؛ بطور مثال میخواهیم در مسابقه ای شرکت کنیم، اما این حس از ما سبقت گرفته و ما را عقب نگه میدارد. گاهی برخی افراد به ما میگویند: فقط برو و انجامش بده و به چیزی فکر نکن …..این کلمات به هیچ وجه به ما کمکی نمیکند، چون واقعآ نمیتوانیم آن را کنترل کنیم.
زمانی که فکر میکنیم ،” الان اضطراب من شروع میشود” ، در واقع بیشتر عصبی شده و مضطرب میشویم؛ چون اضطراب در زمانهای نامناسب، به راستی بدتر میشود. درست زمانی که نیاز داریم تا بهترین باشیم، خودش را نشان میدهد و باور کنید، درکش اصلا ساده نیست.
ولی زمانهایی هم هست که این کار عملی نیست.
با اینکه تلاش خود را میکنیم، اما واقعیت این است که موفق نمیشویم
تا آن را کنترل کنیم و این عدم کنترل، بیشتر اوقات اتفاق می افتد.
خیلی کارها وجود دارد که ما مایل به انجام آن هستیم و یا دوست داریم تا چیزی را داشته باشیم، اما به دلیل اضطرابمان، از آن دست میکشیم. باور کنید برخلاف آنچه مردم عقیده دارند، افراد مبتلا به این اختلال، تنبل نیستند. باور کنید ما هم دوست داریم نقشه و یا طرحی را اجرا کنیم ، ولی وقتی که به دلیل اضطراب، اجرای آن به هم میخورد، احساس ناامیدی میکنیم. ما نمیخواهیم بی خیال طرح خود شویم ولی به دلیل شروع اضطراب، ناچار به کنسل کردن آن میشویم. در این حالت دچار ناامیدی و افسردگی زیادی میشویم.
هنگامی که ما در حال انجام دادن طرحی هستیم و یا نقشه ای می ریزیم،
درست در همان زمان این حملات شروع میشود؛
اما افرادی نیز هستند که خود را با ما وفق میدهند و میدانند که این، یک رخداد کوتاه مدت است؛
پس، تنها ما را به خانه برده و مطمئن میشوند که به سلامت در خانه هستیم.
باور کنید، این افراد در واقع بهترین دوستان ما هستند.
این، احتمالآ بدترین چیزی است که از ما می پرسید: ” نمیتوانی روی خودت کار کنی؟ حتمآ میتوانی ” ، این پرسش شما، ما را و احساس ما را بدتر میکند؛ چون احساس میکنیم غیرطبیعی هستیم و در نتیجه ناامیدی به سراغ ما میاید. بخصوص وقتی فکر میکنید ما بطور عمد هرچه را شما میگویید، انجام نمی دهیم و با این گفته که ” به هر حال ، اگر نرمال هم بودی کمکی نمی کردی” ، واقعا ما را افسرده تر میسازید.
وقتی مضطرب میشویم، احساس میکنیم واقعا بی پناه هستیم
ما خوب میدانیم که این احساس در بیشتر اوقات، پایه محکمی نداشته و در نتیجه دلیل منطقی نیز برای آن وجود ندارد؛ اما خواهش میکنیم حتی در همان زمانی که بدون دلیل منطقی، اضطراب به سراغ ما آمده، اجازه دهید تا زمانی آرام باشیم تا این احساس کمتر شود. زمانی که در یک محل مطمئن هستیم، وقتی از ما می پرسید:
چه شده؟
چرا این احساس را داری؟
اینجا که راحتی ؟! ……
براستی از پاسخ دادن عاجز هستیم چون گاهی نمیدانیم که اصلا دلیل بوجود آمدن آن چه بوده است.
وقتی این حملات شروع میشود، احساس میکنیم همه چیز با شدت همراه است مثلا صداها، بلندتر از آنچه باید باشند به گوشمان می رسد و احساس گرمای زیادی داریم. وقتی فضای کافی در اطرافمان باشد و کمی هوای تازه و سرد به ما میخورد، احساس آرامش بیشتری داریم.
آنچه به نظر شما کوچک و ناچیز به نظر می آید، از نظر ما بسیار بزرگ است. بطورمثال زمانی که چیزی مثل یک مقاله را ارائه می دهیم و یا طرحی را که در سر داشتیم با موفقیت به پایان می رسانیم، واقعآ به خودمان افتخار میکنیم. این جمله ما را بسیار خوشحال می کند: “میدانیم که این کار چقدر سخت بوده و تو برای پیشبرد آن خیلی تلاش کرده ای ” .
میدانیم که قصد کمک دارید ولی باور کنید جواب نمی دهد. ما ترجیح میدهیم در هوای آزاد باشیم . این کار بیشتر از تنفس عمیق برای ما جواب میدهد چون باعث میشود تا احساس امنیت ما برگردد و آرام شویم.
در این زمان، این احساس در تمام روز با ماست . همه ما مبتلایان به این اختلال، آرزو داریم تا این حالت کمتر رخ دهد یا حداقل اگر با چنین حالتی در صبح، بیدار شدیم، در آن روز اتفاقات مهیج برای ما رخ ندهد.
کافئین برای ما همچون یک دشمن است چون در واقع ما را بیشتر وحشت زده و عصبی میکند. گرچه، این، باعث نمیشود تا دست از نوشیدن قهوه برداریم؛ برعکس زمانی که میخواهیم کاری انجام دهیم، ممکن است حتی به ما کمک نیز بکند. پس با اثرات جانبی و نامطبوع این دشمن، کنار می آئیم.
هنگامی که خانه را ترک میکنیم ( که برای ما مثل یک منطقه امن است )، بطور مداوم زیر بمباران نگرانی های زیر احاطه میشویم :
– نکند فراموش کرده ام در را قفل کنم؟
– اگر اجاق گاز روشن باشد چه؟
– نکند پنجره ها باز مانده باشد ؟……
گاهی با این احساس مبارزه میکنیم ولی بهتر است بدانید که اغلب ما،
دوباره برمیگردند تا با امتحان کردن دوباره، از دست این اندیشه های مزاحم خلاص شوند.
با ما مثل بچه ها رفتار نکنید ؛ اگر احساس اضطراب دائمی داریم،
به معنی این نیست که مغز ما هم از بین رفته و کار نمی کند.
خیلی خوب می فهمیم که شما چه میگوئید،
تنها زمانی کافی میخواهیم برای آرام شدن.
باورکنید، این احساس بسیار واقعی است و خیلی هم قوی.
آن را حتی برای بدترین دشمنان خود نیز آرزو نمیکنیم.
پس خواهش میکنم این جمله ها را به ما نگوئید.
زیرا احساس نگرانی درباره احساس شما نسبت به خودمان، و اینکه چه توضیحی بدهیم که شما قانع شوید، ما را بیشتر در اضطراب می اندازد. این اضطراب کمی طول خواهد کشید. ولی این درک شما، به ما بسیار کمک میکند تا اضطراب خود را با صرف زمانی ( چه کوتاه و چه بلند )، کمی آسانتر کرده و آرام شویم.
این درست است که درمان موفقیت آمیز این اختلال دشوار است ؛
اما با ترکیبی از رویکردهای روانکاوی، شناختی، رفتاری و بالاخره زیستی،
میتوان زندگی را برای این گروه از مبتلایان، کمی آسانتر کرد.
تبیان
خبرگزاری آریا -
همه چیز ممکن است باعث احساس اضطراب شود و علت خاصی در آن موجود نیست
آیا تا بحال اضطراب و دلشوره داشته اید؟ آیا در خانواده فردی مضطرب دارید؟ آیا تا بحال تلاش کرده اید تا خود و یا افراد مضطرب خانواده را کمی آرامتر کنید؟
اختلال اضطرابی GENERAL ANXIETY DISORDER یا اضطراب و دلشوره عمومی چیست؟
برای کسانی که یک اضطراب ساده را تجربه میکنند، راههای فراوانی وجود دارد اما برای فردی که پیوسته مضطرب است و دچار نگرانی دائم است چطور؟
اگر فکر میکنید با راه حلی ساده و به اثبات رسیده برای چند اضطراب ساده، میتوان نگرانی را از فردی که دائم نگران است، برطرف کرد، باید بگویم این راه جواب نمی دهد؛ چون برای اینگونه افراد نه راههای زیادی وجود دارد و نه مشابه دیگر راههاست. برای اینکه بهتر با اینگونه افراد آشنا شویم، بهتر است از زبان یکی از این افراد بشنویم اضطراب آنها چگونه است و آیا میتوان از طریقی به آنها کمک کرد یا خیر؟
GENERAL ANXIETY DISORDER که به طور اختصار GAD گفته می شود یک اختلال اضطرابی یا اضطراب و دلشوره عمومی است.
نگرانی در این افراد مزمن شده و در واقع در آنها تثبیت گشته است. اینگونه از اضطراب، نسبت به دیگر انواع اختلالات اضطرابی که برای بوجود آمدن آنها، علت خاصی موجود است، متفاوت است و در واقع علت خاصی در آن وجود ندارد. بطور مثال در اختلال اضطراب اجتماعی، فرد در هنگامیکه در یک محیط اجتماعی قرار میگیرد، دچار نگرانی و اضطراب میگردد و با خارج شدن فرد از محیط اجتماعی، احساس نگرانی تمام میشود. اما در یک فرد مبتلا به اضطراب منتشر، همه چیز ممکن است باعث احساس اضطراب شود و علت خاصی در آن موجود نیست تا درمان سریع و خاصی هم داشته باشد. محققان دریافته اند که اگر دست کم 3 علامت از علامات شش گانه زیر را داشته باشید، باید نسبت به اختلال اضطراب عمومی مشکوک شده و به دنبال درمان باشید.
علایم شش گانه ابتلا به اختلال اضطراب یا دلشوره و نگرانی عمومی:
1- بیقراری
2- به راحتی خسته شدن
3- مشکل در تمرکز
4- تحریک پذیری
5- تنش عضلانی
6- دشواری در به خواب رفتن
و حالا سخنانی از زبان یک فرد مبتلا به اضطراب عمومی:
1- وقتی مضطرب میشویم، نمیتوانیم آن را کنترل کنیم
درست در این حالت، موجی از نگرانی ما را احاطه میکند؛ ما بهترین تلاش خود را میکنیم تا آن را به عقب زده و آنچه را میخواستیم، انجام دهیم اما این اضطراب بسیار قوی تر از ماست و ما قادر به کنترل آن نیستیم.
2- ما را مجبور به کاری نکنید چون اضطراب ما با آن، کنار نمی رود
هنگامی که شما ما را مجبور به کاری میکنید، دقیقآ حالت اضطرابی ما بدتر میشود؛ وقتی ما را در یک موقعیت محدود قرار میدهید، احساس میکنیم واقعآ گرفتار شده ایم و این حس گرفتاری، ما را بیشتر مضطرب و ناامید می سازد.
3- وقتی مضطرب میشویم، احساس میکنیم واقعا بی پناه هستیم
گاهی درست در بدترین زمان ممکن، اضطراب، روی خود را به ما نشان می دهد؛ بطور مثال میخواهیم در مسابقه ای شرکت کنیم، اما این حس از ما سبقت گرفته و ما را عقب نگه میدارد. گاهی برخی افراد به ما میگویند: فقط برو و انجامش بده و به چیزی فکر نکن .....این کلمات به هیچ وجه به ما کمکی نمیکند، چون واقعآ نمیتوانیم آن را کنترل کنیم.
4- اگر تنها به اضطراب نیز فکر کنیم، مضطرب میشویم
زمانی که فکر میکنیم ،" الان اضطراب من شروع میشود" ، در واقع بیشتر عصبی شده و مضطرب میشویم؛ چون اضطراب در زمانهای نامناسب، به راستی بدتر میشود. درست زمانی که نیاز داریم تا بهترین باشیم، خودش را نشان میدهد و باور کنید، درکش اصلا ساده نیست.
5- زمانهایی هم هست که میتوانیم توجه خود را روی چیز دیگری متمرکز کنیم
ولی زمانهایی هم هست که این کار عملی نیست. با اینکه تلاش خود را میکنیم، اما واقعیت این است که موفق نمیشویم تا آن را کنترل کنیم و این عدم کنترل، بیشتر اوقات اتفاق می افتد.
6- این اضطراب در بیشتر مواقع ما را فلج میکند
خیلی کارها وجود دارد که ما مایل به انجام آن هستیم و یا دوست داریم تا چیزی را داشته باشیم، اما به دلیل اضطرابمان، از آن دست میکشیم. باور کنید برخلاف آنچه مردم عقیده دارند، افراد مبتلا به این اختلال، تنبل نیستند. باور کنید ما هم دوست داریم نقشه و یا طرحی را اجرا کنیم ، ولی وقتی که به دلیل اضطراب، اجرای آن به هم میخورد، احساس ناامیدی میکنیم. ما نمیخواهیم بی خیال طرح خود شویم ولی به دلیل شروع اضطراب، ناچار به کنسل کردن آن میشویم. در این حالت دچار ناامیدی و افسردگی زیادی میشویم.
7- ما به راستی از افرادی که در هنگام شروع حملات اضطرابی، ما را درک میکنند، تشکر میکنیم
هنگامی که ما در حال انجام دادن طرحی هستیم و یا نقشه ای می ریزیم، درست در همان زمان این حملات شروع میشود؛ اما افرادی نیز هستند که خود را با ما وفق میدهند و میدانند که این، یک رخداد کوتاه مدت است؛ پس، تنها ما را به خانه برده و مطمئن میشوند که به سلامت در خانه هستیم. باور کنید، این افراد در واقع بهترین دوستان ما هستند.
اگر تنها به اضطراب فکر کنیم، مضطرب میشویم
8- ما هم آرزو داریم تا یک فرد معمولی باشیم و باور کنید خود، نخواسته ایم تا یک فرد مضطرب باشیم
این، احتمالآ بدترین چیزی است که از ما می پرسید: " نمیتوانی روی خودت کار کنی؟ حتمآ میتوانی " ، این پرسش شما، ما را و احساس ما را بدتر میکند؛ چون احساس میکنیم غیرطبیعی هستیم و در نتیجه ناامیدی به سراغ ما میاید. بخصوص وقتی فکر میکنید ما بطور عمد هرچه را شما میگویید، انجام نمی دهیم و با این گفته که " به هر حال ، اگر نرمال هم بودی کمکی نمی کردی" ، واقعا ما را افسرده تر میسازید.
9- ما این را میدانیم که در بیشتر مواقع ، اضطراب ما غیرمنطقی است
ما خوب میدانیم که این احساس در بیشتر اوقات، پایه محکمی نداشته و در نتیجه دلیل منطقی نیز برای آن وجود ندارد؛ اما خواهش میکنیم حتی در همان زمانی که بدون دلیل منطقی، اضطراب به سراغ ما آمده، اجازه دهید تا زمانی آرام باشیم تا این احساس کمتر شود. زمانی که در یک محل مطمئن هستیم، وقتی از ما می پرسید:
چه شده؟
چرا این احساس را داری؟
اینجا که راحتی ؟! ......
براستی از پاسخ دادن عاجز هستیم چون گاهی نمیدانیم که اصلا دلیل بوجود آمدن آن چه بوده است.
10- زمانی که حس میکنیم مضطرب هستیم، هر حسی در ما شدت می گیرد
وقتی این حملات شروع میشود، احساس میکنیم همه چیز با شدت همراه است مثلا صداها، بلندتر از آنچه باید باشند به گوشمان می رسد و احساس گرمای زیادی داریم. وقتی فضای کافی در اطرافمان باشد و کمی هوای تازه و سرد به ما میخورد، احساس آرامش بیشتری داریم.
11- هنگامی که کاری را به اتمام میرسانیم، به راستی به خودمان افتخار میکنیم
آنچه به نظر شما کوچک و ناچیز به نظر می آید، از نظر ما بسیار بزرگ است. بطورمثال زمانی که چیزی مثل یک مقاله را ارائه می دهیم و یا طرحی را که در سر داشتیم با موفقیت به پایان می رسانیم، واقعآ به خودمان افتخار میکنیم. این جمله ما را بسیار خوشحال می کند: "میدانیم که این کار چقدر سخت بوده و تو برای پیشبرد آن خیلی تلاش کرده ای " .
12- ازما میخواهید: " نفس عمیق بکش و تمرین آرام بودن انجام بده " ...خواهش میکنم بس کنید چون جواب نمی دهد
میدانیم که قصد کمک دارید ولی باور کنید جواب نمی دهد. ما ترجیح میدهیم در هوای آزاد باشیم . این کار بیشتر از تنفس عمیق برای ما جواب میدهد چون باعث میشود تا احساس امنیت ما برگردد و آرام شویم.
13- گاهی با احساس اضطراب، بیدار میشویم
در این زمان، این احساس در تمام روز با ماست . همه ما مبتلایان به این اختلال، آرزو داریم تا این حالت کمتر رخ دهد یا حداقل اگر با چنین حالتی در صبح، بیدار شدیم، در آن روز اتفاقات مهیج برای ما رخ ندهد.
14- کافئین بدترین دشمن ماست
کافئین برای ما همچون یک دشمن است چون در واقع ما را بیشتر وحشت زده و عصبی میکند. گرچه، این، باعث نمیشود تا دست از نوشیدن قهوه برداریم؛ برعکس زمانی که میخواهیم کاری انجام دهیم، ممکن است حتی به ما کمک نیز بکند. پس با اثرات جانبی و نامطبوع این دشمن، کنار می آئیم.
15- زمانی که منطقه امن خود را ترک میکنیم، از دست اندیشه های وحشتناک خود به ستوه می آئیم
هنگامی که خانه را ترک میکنیم ( که برای ما مثل یک منطقه امن است )، بطور مداوم زیر بمباران نگرانی های زیر احاطه میشویم :
- نکند فراموش کرده ام در را قفل کنم؟
- اگر اجاق گاز روشن باشد چه؟
- نکند پنجره ها باز مانده باشد ؟......
گاهی با این احساس مبارزه میکنیم ولی بهتر است بدانید که اغلب ما، دوباره برمیگردند تا با امتحان کردن دوباره، از دست این اندیشه های مزاحم خلاص شوند.
16- وقتی با ما حرف میزنید کمکی به ما نمی کنید
با ما مثل بچه ها رفتار نکنید ؛ اگر احساس اضطراب دائمی داریم، به معنی این نیست که مغز ما هم از بین رفته و کار نمی کند. خیلی خوب می فهمیم که شما چه میگوئید، تنها زمانی کافی میخواهیم برای آرام شدن.
17- به ما نگوئید : " اینها فقط در سر تو اتفاق میفتد"
باورکنید، این احساس بسیار واقعی است و خیلی هم قوی. آن را حتی برای بدترین دشمنان خود نیز آرزو نمیکنیم. پس خواهش میکنم این جمله ها را به ما نگوئید.
18- از شما به خاطر این درک که ما را می فهمید و میدانید که گاهی این احساس از کنترل ما خارج است، تشکر میکنیم
زیرا احساس نگرانی درباره احساس شما نسبت به خودمان، و اینکه چه توضیحی بدهیم که شما قانع شوید، ما را بیشتر در اضطراب می اندازد. این اضطراب کمی طول خواهد کشید. ولی این درک شما، به ما بسیار کمک میکند تا اضطراب خود را با صرف زمانی ( چه کوتاه و چه بلند )، کمی آسانتر کرده و آرام شویم.
درمانی برای مبتلایان به اختلال اضطراب عمومی
این درست است که درمان موفقیت آمیز این اختلال دشوار است ؛ اما با ترکیبی از رویکردهای روانکاوی، شناختی، رفتاری و بالاخره زیستی، میتوان زندگی را برای این گروه از مبتلایان، کمی آسانتر کرد.
منبع: سیمرغ
آیا تا بحال اضطراب و دلشوره داشته اید؟ آیا در خانواده فردی مضطرب دارید؟ آیا تا بحال تلاش کرده اید تا خود و یا افراد مضطرب خانواده را کمی آرامتر کنید؟
درمان اضطراب ودلشوره ,اختلال اضطرابی GENERAL ANXIETY DISORDER یا اضطراب و دلشوره عمومی چیست؟
برای کسانی که یک اضطراب ساده را تجربه میکنند، راههای فراوانی وجود دارد اما برای فردی که پیوسته مضطرب است و دچار نگرانی دائم است چطور؟
اگر فکر میکنید با راه حلی ساده و به اثبات رسیده برای چند اضطراب ساده، میتوان نگرانی را از فردی که دائم نگران است، برطرف کرد، باید بگویم این راه جواب نمی دهد؛ چون برای اینگونه افراد نه راههای زیادی وجود دارد و نه مشابه دیگر راههاست. برای اینکه بهتر با اینگونه افراد آشنا شویم، بهتر است از زبان یکی از این افراد بشنویم اضطراب آنها چگونه است و آیا میتوان از طریقی به آنها کمک کرد یا خیر؟
GENERAL ANXIETY DISORDER که به طور اختصار GAD گفته می شود یک اختلال اضطرابی یا اضطراب و دلشوره عمومی است.
نگرانی در این افراد مزمن شده و در واقع در آنها تثبیت گشته است. اینگونه از اضطراب، نسبت به دیگر انواع اختلالات اضطرابی که برای بوجود آمدن آنها، علت خاصی موجود است، متفاوت است و در واقع علت خاصی در آن وجود ندارد. بطور مثال در اختلال اضطراب اجتماعی، فرد در هنگامیکه در یک محیط اجتماعی قرار میگیرد، دچار نگرانی و اضطراب میگردد و با خارج شدن فرد از محیط اجتماعی، احساس نگرانی تمام میشود. اما در یک فرد مبتلا به اضطراب منتشر، همه چیز ممکن است باعث احساس اضطراب شود و علت خاصی در آن موجود نیست تا درمان سریع و خاصی هم داشته باشد. محققان دریافته اند که اگر دست کم 3 علامت از علامات شش گانه زیر را داشته باشید، باید نسبت به اختلال اضطراب عمومی مشکوک شده و به دنبال درمان باشید.
1- بیقراری
2- به راحتی خسته شدن
3- مشکل در تمرکز
4- تحریک پذیری
5- تنش عضلانی
6- دشواری در به خواب رفتن
درست در این حالت، موجی از نگرانی ما را احاطه میکند؛ ما بهترین تلاش خود را میکنیم تا آن را به عقب زده و آنچه را میخواستیم، انجام دهیم اما این اضطراب بسیار قوی تر از ماست و ما قادر به کنترل آن نیستیم.
هنگامی که شما ما را مجبور به کاری میکنید، دقیقآ حالت اضطرابی ما بدتر میشود؛ وقتی ما را در یک موقعیت محدود قرار میدهید، احساس میکنیم واقعآ گرفتار شده ایم و این حس گرفتاری، ما را بیشتر مضطرب و ناامید می سازد.
گاهی درست در بدترین زمان ممکن، اضطراب، روی خود را به ما نشان می دهد؛ بطور مثال میخواهیم در مسابقه ای شرکت کنیم، اما این حس از ما سبقت گرفته و ما را عقب نگه میدارد. گاهی برخی افراد به ما میگویند: فقط برو و انجامش بده و به چیزی فکر نکن …..این کلمات به هیچ وجه به ما کمکی نمیکند، چون واقعآ نمیتوانیم آن را کنترل کنیم.
زمانی که فکر میکنیم ،” الان اضطراب من شروع میشود” ، در واقع بیشتر عصبی شده و مضطرب میشویم؛ چون اضطراب در زمانهای نامناسب، به راستی بدتر میشود. درست زمانی که نیاز داریم تا بهترین باشیم، خودش را نشان میدهد و باور کنید، درکش اصلا ساده نیست.
ولی زمانهایی هم هست که این کار عملی نیست.
با اینکه تلاش خود را میکنیم، اما واقعیت این است که موفق نمیشویم
تا آن را کنترل کنیم و این عدم کنترل، بیشتر اوقات اتفاق می افتد.
خیلی کارها وجود دارد که ما مایل به انجام آن هستیم و یا دوست داریم تا چیزی را داشته باشیم، اما به دلیل اضطرابمان، از آن دست میکشیم. باور کنید برخلاف آنچه مردم عقیده دارند، افراد مبتلا به این اختلال، تنبل نیستند. باور کنید ما هم دوست داریم نقشه و یا طرحی را اجرا کنیم ، ولی وقتی که به دلیل اضطراب، اجرای آن به هم میخورد، احساس ناامیدی میکنیم. ما نمیخواهیم بی خیال طرح خود شویم ولی به دلیل شروع اضطراب، ناچار به کنسل کردن آن میشویم. در این حالت دچار ناامیدی و افسردگی زیادی میشویم.
هنگامی که ما در حال انجام دادن طرحی هستیم و یا نقشه ای می ریزیم،
درست در همان زمان این حملات شروع میشود؛
اما افرادی نیز هستند که خود را با ما وفق میدهند و میدانند که این، یک رخداد کوتاه مدت است؛
پس، تنها ما را به خانه برده و مطمئن میشوند که به سلامت در خانه هستیم.
باور کنید، این افراد در واقع بهترین دوستان ما هستند.
این، احتمالآ بدترین چیزی است که از ما می پرسید: ” نمیتوانی روی خودت کار کنی؟ حتمآ میتوانی ” ، این پرسش شما، ما را و احساس ما را بدتر میکند؛ چون احساس میکنیم غیرطبیعی هستیم و در نتیجه ناامیدی به سراغ ما میاید. بخصوص وقتی فکر میکنید ما بطور عمد هرچه را شما میگویید، انجام نمی دهیم و با این گفته که ” به هر حال ، اگر نرمال هم بودی کمکی نمی کردی” ، واقعا ما را افسرده تر میسازید.
وقتی مضطرب میشویم، احساس میکنیم واقعا بی پناه هستیم
ما خوب میدانیم که این احساس در بیشتر اوقات، پایه محکمی نداشته و در نتیجه دلیل منطقی نیز برای آن وجود ندارد؛ اما خواهش میکنیم حتی در همان زمانی که بدون دلیل منطقی، اضطراب به سراغ ما آمده، اجازه دهید تا زمانی آرام باشیم تا این احساس کمتر شود. زمانی که در یک محل مطمئن هستیم، وقتی از ما می پرسید:
چه شده؟
چرا این احساس را داری؟
اینجا که راحتی ؟! ……
براستی از پاسخ دادن عاجز هستیم چون گاهی نمیدانیم که اصلا دلیل بوجود آمدن آن چه بوده است.
وقتی این حملات شروع میشود، احساس میکنیم همه چیز با شدت همراه است مثلا صداها، بلندتر از آنچه باید باشند به گوشمان می رسد و احساس گرمای زیادی داریم. وقتی فضای کافی در اطرافمان باشد و کمی هوای تازه و سرد به ما میخورد، احساس آرامش بیشتری داریم.
آنچه به نظر شما کوچک و ناچیز به نظر می آید، از نظر ما بسیار بزرگ است. بطورمثال زمانی که چیزی مثل یک مقاله را ارائه می دهیم و یا طرحی را که در سر داشتیم با موفقیت به پایان می رسانیم، واقعآ به خودمان افتخار میکنیم. این جمله ما را بسیار خوشحال می کند: “میدانیم که این کار چقدر سخت بوده و تو برای پیشبرد آن خیلی تلاش کرده ای ” .
میدانیم که قصد کمک دارید ولی باور کنید جواب نمی دهد. ما ترجیح میدهیم در هوای آزاد باشیم . این کار بیشتر از تنفس عمیق برای ما جواب میدهد چون باعث میشود تا احساس امنیت ما برگردد و آرام شویم.
در این زمان، این احساس در تمام روز با ماست . همه ما مبتلایان به این اختلال، آرزو داریم تا این حالت کمتر رخ دهد یا حداقل اگر با چنین حالتی در صبح، بیدار شدیم، در آن روز اتفاقات مهیج برای ما رخ ندهد.
کافئین برای ما همچون یک دشمن است چون در واقع ما را بیشتر وحشت زده و عصبی میکند. گرچه، این، باعث نمیشود تا دست از نوشیدن قهوه برداریم؛ برعکس زمانی که میخواهیم کاری انجام دهیم، ممکن است حتی به ما کمک نیز بکند. پس با اثرات جانبی و نامطبوع این دشمن، کنار می آئیم.
هنگامی که خانه را ترک میکنیم ( که برای ما مثل یک منطقه امن است )، بطور مداوم زیر بمباران نگرانی های زیر احاطه میشویم :
– نکند فراموش کرده ام در را قفل کنم؟
– اگر اجاق گاز روشن باشد چه؟
– نکند پنجره ها باز مانده باشد ؟……
گاهی با این احساس مبارزه میکنیم ولی بهتر است بدانید که اغلب ما،
دوباره برمیگردند تا با امتحان کردن دوباره، از دست این اندیشه های مزاحم خلاص شوند.
با ما مثل بچه ها رفتار نکنید ؛ اگر احساس اضطراب دائمی داریم،
به معنی این نیست که مغز ما هم از بین رفته و کار نمی کند.
خیلی خوب می فهمیم که شما چه میگوئید،
تنها زمانی کافی میخواهیم برای آرام شدن.
باورکنید، این احساس بسیار واقعی است و خیلی هم قوی.
آن را حتی برای بدترین دشمنان خود نیز آرزو نمیکنیم.
پس خواهش میکنم این جمله ها را به ما نگوئید.
زیرا احساس نگرانی درباره احساس شما نسبت به خودمان، و اینکه چه توضیحی بدهیم که شما قانع شوید، ما را بیشتر در اضطراب می اندازد. این اضطراب کمی طول خواهد کشید. ولی این درک شما، به ما بسیار کمک میکند تا اضطراب خود را با صرف زمانی ( چه کوتاه و چه بلند )، کمی آسانتر کرده و آرام شویم.
این درست است که درمان موفقیت آمیز این اختلال دشوار است ؛
اما با ترکیبی از رویکردهای روانکاوی، شناختی، رفتاری و بالاخره زیستی،
میتوان زندگی را برای این گروه از مبتلایان، کمی آسانتر کرد.
تبیان
خبرگزاری آریا -
همه چیز ممکن است باعث احساس اضطراب شود و علت خاصی در آن موجود نیست
آیا تا بحال اضطراب و دلشوره داشته اید؟ آیا در خانواده فردی مضطرب دارید؟ آیا تا بحال تلاش کرده اید تا خود و یا افراد مضطرب خانواده را کمی آرامتر کنید؟
اختلال اضطرابی GENERAL ANXIETY DISORDER یا اضطراب و دلشوره عمومی چیست؟
برای کسانی که یک اضطراب ساده را تجربه میکنند، راههای فراوانی وجود دارد اما برای فردی که پیوسته مضطرب است و دچار نگرانی دائم است چطور؟
اگر فکر میکنید با راه حلی ساده و به اثبات رسیده برای چند اضطراب ساده، میتوان نگرانی را از فردی که دائم نگران است، برطرف کرد، باید بگویم این راه جواب نمی دهد؛ چون برای اینگونه افراد نه راههای زیادی وجود دارد و نه مشابه دیگر راههاست. برای اینکه بهتر با اینگونه افراد آشنا شویم، بهتر است از زبان یکی از این افراد بشنویم اضطراب آنها چگونه است و آیا میتوان از طریقی به آنها کمک کرد یا خیر؟
GENERAL ANXIETY DISORDER که به طور اختصار GAD گفته می شود یک اختلال اضطرابی یا اضطراب و دلشوره عمومی است.
نگرانی در این افراد مزمن شده و در واقع در آنها تثبیت گشته است. اینگونه از اضطراب، نسبت به دیگر انواع اختلالات اضطرابی که برای بوجود آمدن آنها، علت خاصی موجود است، متفاوت است و در واقع علت خاصی در آن وجود ندارد. بطور مثال در اختلال اضطراب اجتماعی، فرد در هنگامیکه در یک محیط اجتماعی قرار میگیرد، دچار نگرانی و اضطراب میگردد و با خارج شدن فرد از محیط اجتماعی، احساس نگرانی تمام میشود. اما در یک فرد مبتلا به اضطراب منتشر، همه چیز ممکن است باعث احساس اضطراب شود و علت خاصی در آن موجود نیست تا درمان سریع و خاصی هم داشته باشد. محققان دریافته اند که اگر دست کم 3 علامت از علامات شش گانه زیر را داشته باشید، باید نسبت به اختلال اضطراب عمومی مشکوک شده و به دنبال درمان باشید.
علایم شش گانه ابتلا به اختلال اضطراب یا دلشوره و نگرانی عمومی:
1- بیقراری
2- به راحتی خسته شدن
3- مشکل در تمرکز
4- تحریک پذیری
5- تنش عضلانی
6- دشواری در به خواب رفتن
و حالا سخنانی از زبان یک فرد مبتلا به اضطراب عمومی:
1- وقتی مضطرب میشویم، نمیتوانیم آن را کنترل کنیم
درست در این حالت، موجی از نگرانی ما را احاطه میکند؛ ما بهترین تلاش خود را میکنیم تا آن را به عقب زده و آنچه را میخواستیم، انجام دهیم اما این اضطراب بسیار قوی تر از ماست و ما قادر به کنترل آن نیستیم.
2- ما را مجبور به کاری نکنید چون اضطراب ما با آن، کنار نمی رود
هنگامی که شما ما را مجبور به کاری میکنید، دقیقآ حالت اضطرابی ما بدتر میشود؛ وقتی ما را در یک موقعیت محدود قرار میدهید، احساس میکنیم واقعآ گرفتار شده ایم و این حس گرفتاری، ما را بیشتر مضطرب و ناامید می سازد.
3- وقتی مضطرب میشویم، احساس میکنیم واقعا بی پناه هستیم
گاهی درست در بدترین زمان ممکن، اضطراب، روی خود را به ما نشان می دهد؛ بطور مثال میخواهیم در مسابقه ای شرکت کنیم، اما این حس از ما سبقت گرفته و ما را عقب نگه میدارد. گاهی برخی افراد به ما میگویند: فقط برو و انجامش بده و به چیزی فکر نکن .....این کلمات به هیچ وجه به ما کمکی نمیکند، چون واقعآ نمیتوانیم آن را کنترل کنیم.
4- اگر تنها به اضطراب نیز فکر کنیم، مضطرب میشویم
زمانی که فکر میکنیم ،" الان اضطراب من شروع میشود" ، در واقع بیشتر عصبی شده و مضطرب میشویم؛ چون اضطراب در زمانهای نامناسب، به راستی بدتر میشود. درست زمانی که نیاز داریم تا بهترین باشیم، خودش را نشان میدهد و باور کنید، درکش اصلا ساده نیست.
5- زمانهایی هم هست که میتوانیم توجه خود را روی چیز دیگری متمرکز کنیم
ولی زمانهایی هم هست که این کار عملی نیست. با اینکه تلاش خود را میکنیم، اما واقعیت این است که موفق نمیشویم تا آن را کنترل کنیم و این عدم کنترل، بیشتر اوقات اتفاق می افتد.
6- این اضطراب در بیشتر مواقع ما را فلج میکند
خیلی کارها وجود دارد که ما مایل به انجام آن هستیم و یا دوست داریم تا چیزی را داشته باشیم، اما به دلیل اضطرابمان، از آن دست میکشیم. باور کنید برخلاف آنچه مردم عقیده دارند، افراد مبتلا به این اختلال، تنبل نیستند. باور کنید ما هم دوست داریم نقشه و یا طرحی را اجرا کنیم ، ولی وقتی که به دلیل اضطراب، اجرای آن به هم میخورد، احساس ناامیدی میکنیم. ما نمیخواهیم بی خیال طرح خود شویم ولی به دلیل شروع اضطراب، ناچار به کنسل کردن آن میشویم. در این حالت دچار ناامیدی و افسردگی زیادی میشویم.
7- ما به راستی از افرادی که در هنگام شروع حملات اضطرابی، ما را درک میکنند، تشکر میکنیم
هنگامی که ما در حال انجام دادن طرحی هستیم و یا نقشه ای می ریزیم، درست در همان زمان این حملات شروع میشود؛ اما افرادی نیز هستند که خود را با ما وفق میدهند و میدانند که این، یک رخداد کوتاه مدت است؛ پس، تنها ما را به خانه برده و مطمئن میشوند که به سلامت در خانه هستیم. باور کنید، این افراد در واقع بهترین دوستان ما هستند.
اگر تنها به اضطراب فکر کنیم، مضطرب میشویم
8- ما هم آرزو داریم تا یک فرد معمولی باشیم و باور کنید خود، نخواسته ایم تا یک فرد مضطرب باشیم
این، احتمالآ بدترین چیزی است که از ما می پرسید: " نمیتوانی روی خودت کار کنی؟ حتمآ میتوانی " ، این پرسش شما، ما را و احساس ما را بدتر میکند؛ چون احساس میکنیم غیرطبیعی هستیم و در نتیجه ناامیدی به سراغ ما میاید. بخصوص وقتی فکر میکنید ما بطور عمد هرچه را شما میگویید، انجام نمی دهیم و با این گفته که " به هر حال ، اگر نرمال هم بودی کمکی نمی کردی" ، واقعا ما را افسرده تر میسازید.
9- ما این را میدانیم که در بیشتر مواقع ، اضطراب ما غیرمنطقی است
ما خوب میدانیم که این احساس در بیشتر اوقات، پایه محکمی نداشته و در نتیجه دلیل منطقی نیز برای آن وجود ندارد؛ اما خواهش میکنیم حتی در همان زمانی که بدون دلیل منطقی، اضطراب به سراغ ما آمده، اجازه دهید تا زمانی آرام باشیم تا این احساس کمتر شود. زمانی که در یک محل مطمئن هستیم، وقتی از ما می پرسید:
چه شده؟
چرا این احساس را داری؟
اینجا که راحتی ؟! ......
براستی از پاسخ دادن عاجز هستیم چون گاهی نمیدانیم که اصلا دلیل بوجود آمدن آن چه بوده است.
10- زمانی که حس میکنیم مضطرب هستیم، هر حسی در ما شدت می گیرد
وقتی این حملات شروع میشود، احساس میکنیم همه چیز با شدت همراه است مثلا صداها، بلندتر از آنچه باید باشند به گوشمان می رسد و احساس گرمای زیادی داریم. وقتی فضای کافی در اطرافمان باشد و کمی هوای تازه و سرد به ما میخورد، احساس آرامش بیشتری داریم.
11- هنگامی که کاری را به اتمام میرسانیم، به راستی به خودمان افتخار میکنیم
آنچه به نظر شما کوچک و ناچیز به نظر می آید، از نظر ما بسیار بزرگ است. بطورمثال زمانی که چیزی مثل یک مقاله را ارائه می دهیم و یا طرحی را که در سر داشتیم با موفقیت به پایان می رسانیم، واقعآ به خودمان افتخار میکنیم. این جمله ما را بسیار خوشحال می کند: "میدانیم که این کار چقدر سخت بوده و تو برای پیشبرد آن خیلی تلاش کرده ای " .
12- ازما میخواهید: " نفس عمیق بکش و تمرین آرام بودن انجام بده " ...خواهش میکنم بس کنید چون جواب نمی دهد
میدانیم که قصد کمک دارید ولی باور کنید جواب نمی دهد. ما ترجیح میدهیم در هوای آزاد باشیم . این کار بیشتر از تنفس عمیق برای ما جواب میدهد چون باعث میشود تا احساس امنیت ما برگردد و آرام شویم.
13- گاهی با احساس اضطراب، بیدار میشویم
در این زمان، این احساس در تمام روز با ماست . همه ما مبتلایان به این اختلال، آرزو داریم تا این حالت کمتر رخ دهد یا حداقل اگر با چنین حالتی در صبح، بیدار شدیم، در آن روز اتفاقات مهیج برای ما رخ ندهد.
14- کافئین بدترین دشمن ماست
کافئین برای ما همچون یک دشمن است چون در واقع ما را بیشتر وحشت زده و عصبی میکند. گرچه، این، باعث نمیشود تا دست از نوشیدن قهوه برداریم؛ برعکس زمانی که میخواهیم کاری انجام دهیم، ممکن است حتی به ما کمک نیز بکند. پس با اثرات جانبی و نامطبوع این دشمن، کنار می آئیم.
15- زمانی که منطقه امن خود را ترک میکنیم، از دست اندیشه های وحشتناک خود به ستوه می آئیم
هنگامی که خانه را ترک میکنیم ( که برای ما مثل یک منطقه امن است )، بطور مداوم زیر بمباران نگرانی های زیر احاطه میشویم :
- نکند فراموش کرده ام در را قفل کنم؟
- اگر اجاق گاز روشن باشد چه؟
- نکند پنجره ها باز مانده باشد ؟......
گاهی با این احساس مبارزه میکنیم ولی بهتر است بدانید که اغلب ما، دوباره برمیگردند تا با امتحان کردن دوباره، از دست این اندیشه های مزاحم خلاص شوند.
16- وقتی با ما حرف میزنید کمکی به ما نمی کنید
با ما مثل بچه ها رفتار نکنید ؛ اگر احساس اضطراب دائمی داریم، به معنی این نیست که مغز ما هم از بین رفته و کار نمی کند. خیلی خوب می فهمیم که شما چه میگوئید، تنها زمانی کافی میخواهیم برای آرام شدن.
17- به ما نگوئید : " اینها فقط در سر تو اتفاق میفتد"
باورکنید، این احساس بسیار واقعی است و خیلی هم قوی. آن را حتی برای بدترین دشمنان خود نیز آرزو نمیکنیم. پس خواهش میکنم این جمله ها را به ما نگوئید.
18- از شما به خاطر این درک که ما را می فهمید و میدانید که گاهی این احساس از کنترل ما خارج است، تشکر میکنیم
زیرا احساس نگرانی درباره احساس شما نسبت به خودمان، و اینکه چه توضیحی بدهیم که شما قانع شوید، ما را بیشتر در اضطراب می اندازد. این اضطراب کمی طول خواهد کشید. ولی این درک شما، به ما بسیار کمک میکند تا اضطراب خود را با صرف زمانی ( چه کوتاه و چه بلند )، کمی آسانتر کرده و آرام شویم.
درمانی برای مبتلایان به اختلال اضطراب عمومی
این درست است که درمان موفقیت آمیز این اختلال دشوار است ؛ اما با ترکیبی از رویکردهای روانکاوی، شناختی، رفتاری و بالاخره زیستی، میتوان زندگی را برای این گروه از مبتلایان، کمی آسانتر کرد.
منبع: سیمرغ