مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

"شخصیت‌های داستان در خیابان" و دو مطلب دیگر

[ad_1]
مفیدستان:

"شخصیت‌های داستان در خیابان" و دو مطلب دیگر

کودک و نوجوان > آثار نوجوانان - بچه که بودم، خیلی به آدم‌ها زل می‌زدم و سعی می‌کردم صدایشان را قبل از این‌که حرف بزنند حدس بزنم. این ‌کار برایم سرگرم‌کننده بود.

هنوز هم گاهی، وقتی بیرون می‌روم به مردم زل می‌زنم! البته این کار بی‌خود و بی‌جهت نیست،  می‌خواهم راه رفتن‌های مختلف و چهره‌های مختلف را ببینم و از آن‌ها توی متن‌ها و داستان‌هایم استفاده کنم.

نمی‌دانم تا حالا برای شما هم پیش آمده یا نه، ولی گاهی که دارم به داستانم فکر می‌کنم و بیرون خانه هستم، آدم‌هایی را می‌بینم که یک جورهایی شبیه شخصیت‌های داستانم هستند.

راهنمایی: اگر اهل زل‌زدن هستید، حتماً عینک آفتابی بزنید تا مردم متوجه نشوند که دارید نگاهشان می‌کنید!

 

زهرا حقیقت‌منش، 16ساله

 خبرنگار افتخاری از تهران

 

کاش می‌شد طعم احساس را چشید ورنگش را دید؛ آبی، بنفش، قرمز، زرد، سبز، نیلی، صورتی... به نظر شما چه رنگی است؟

چشمانت را ببند و با تمام وجودت احساس را درک کن. شاید مزه هم داشته باشد؛ مثل طعم دلچسب ماکارونی، همبرگر، خورش قیمه، یا شاید مثل بستنی شکلاتی و فالوده باشد.

بعضی‌ها می‌گویند زمستان بی‌احساس‌ترین فصل سال است، اما به نظر من زمستان هم احساس دارد. عاشقانه مرواریدهای روی دامنش را روی سر مردم می‌ریزد، اما همه غر می‌زنند که چه‌قدر هوا سرد است و زیر برف و باران خیس می‌شوند. تنها عده‌ای از مردم نفس سرد زمستان را از درون حس می‌کنند.

 

کوثر مزینانی، 15ساله

خبرنگار افتخاری از سمنان

 

دوچرخه شماره ۸۶۲

تصویرگری: فاطمه صدیقی، خبرنگار جوان از تهران

 

  • اورژانس کلاسی!

واقعاً دستشان درد نکند. منظورم اورژانس درسی یا همان امدادرسان‌های سر کلاس است که وقتی جواب سؤالی را نمی‌دانی و به دنبال جواب به چهره‌ بچه‌های کلاس نگاه می‌کنی، مثل فرشته‌ی نجات تو را از کم‌شدن نمره‌ات رهایی
می‌دهند.

این‌که خودت بتوانی فرشته‌ی نجات دیگران شوی، نیاز به خوب درس‌خواندن در خانه دارد. البته باید مدام مواظب نگاه معلم باشی که متوجه تو نباشد و وقتی داری به کسی جواب می‌رسانی، مستقیم نگاهت نکند وگرنه کارت تمام است!

من چندان با جواب رساندن یا گرفتن موافق نیستم، ولی نمی شود کاری کرد. گاهی من هم به این فرشته‌های نجات نیازمند می‌شوم.

 

متینا عروجی، 13ساله

خبرنگارافتخاری از اندیشه


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

شخصیت‌های داستان در خیابان و دو مطلب دیگر شخصیت‌های داستان در خیابان و دو مطلب دیگر


ادامه مطلب ...

"عقربه‌های عجول" و دو مطلب دیگر

[ad_1]

"عقربه‌های عجول" و دو مطلب دیگر

کودک و نوجوان > آثار نوجوانان - نمی‌دانم این‌روز‌ها چرا این شکلی می‌گذرند! هرروز دلتنگم. هرلحظه که می‌گذرد، دلم برای آن لحظه تنگ می‌شود.

در خانه دلم برای مدرسه تنگ است. وقتی در مدرسه و کنار هم‌کلاسی‌هایم هستم، باز هم دلم برایشان تنگ می‌شود!

نمی‌دانم چرا وقتی خوشحالم، عقربه‌های ساعت این‌قدر هیجان‌زده می‌شوند و این‌قدر سریع می‌گذرند.

این‌روز‌ها را، این روزهای نوجوانی را دوست دارم. ولی این عقربه‌های لعنتی ساعت را دوست ندارم که به این سرعت می‌گذرند.

واقعاً چه‌طور سه ماه گذشت؟!

 

سارا حیدری‌پور، 16ساله

خبرنگار افتخاری از رشت

 

(1)

یلدا را دوست دارم

می‌توانم اناری به دستت بدهم

و یک دقیقه بیش‌تر

تو را ببینم

 

(2)

یلدا می‌رسد

تو چه‌طور نرسیده‌ای؟

بیا یلدای امسال را

نصف کنیم؛

نصف انار مال تو

نصف انار مال من

 

پرستو فیضی، 15 ساله

خبرنگار افتخاری از همدان

 

دوچرخه شماره ۸۵۸

تصویرگری: هدی عبدالرحیمی از شهرری

 

عزیز من! رفتن که این‌قدر دنگ و فنگ ندارد. رفتن که نیازی به تغییر پروفایل و بیو و صدجور درد و مرض مجازی دیگر ندارد. رفتن که نیازی به آهنگ‌های غم‌انگیز و ترانه‌های بی‌معنی ندارد. اصلاً برای رفتن نیازی به پاییز نیست.

آی تویی که قرار است بیایی و زندگی‌ام را عوض کنی! لطفاً در پاییز بیا و بهار برو، بلکه دست همه‌ی رفتن‌ها از پاییز کوتاه شود! من دیگر تحمل این‌همه تبعیض را ندارم!

 

نگار جعفری مذهب، 16 ساله

خبرنگار افتخاری از تهران


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

عقربه‌های عجول و دو مطلب دیگر عقربه‌های عجول و دو مطلب دیگر یوزر و پسورد نود سی و دو اهنگ دو و دو خندوانه هفته سی و دو بارداری کشور هفتاد و دو ملت گیاهان تک لپه و دو لپه یک زن و دو مرد شعر بیست و دو بهمن تقویم سال نود و دو


ادامه مطلب ...