ایرانی ها اعتماد به نفس پایینی دارند واین امر را می توان در نوع پوشش، آرایش مو و صورت افراطی و حتی پیشی گرفتن از سایر کشور ها در عمل های جراحی زیبایی به خوبی مشاهده کرد.
این روزها کافی است به یک مرکز خرید در بالای شهر تهران مراجعه کرد تا تلاش بسیاری از مردم از زن گرفته تا مرد و از پیر تا جوان را برای دیده شدن به خوبی مشاهده کرد.
دخترها با آرایش های غلیظ و عطرهای تند و لباس های رنگارنگ و کفش های آنچنانی و پسرها هم با لباس های خاص و تنگ و آرایش مو، ریش های داعشی و ابروی خاص!
در این میان زنان و مردان میانسال هم از قافله عقب نمانده اند و با پوشش خود به نوعی به دنبال جلب توجه میان عموم هستند اما در هر حالی این مساله میان جوان تر ها به خصوص دختران جوان بسیار مشهود تر است و وسواس بیمارگونه آنها را برای جلب نگاه دیگران نمایان می کند.
این اتفاق اما در حالی رخ می دهد که لباس و پوشش برای مردان و زنان امری فطری و ذاتی قلمداد می شود.تاریخ بشریت نشان می دهد که زن و مرد از بدو خلقت؛ تلاش کرده اند تا به هر شکل ممکن خود را بپوشانند. در حقیقت این عمل پاسخ به ندای فطرت آنها بوده است.فطرتی که سرچشمه در ذات انسان دارد. قرآن کریم در سوره مبارکه اعراف . ۲۲) می فرماید :«هنگامی که آدم و حوا پس از چشیدن از آن درخت بهشتی که از آن نهی شده بودند از بهشت اخراج شدند خود را برهنه یافتند و شروع کردند با قرار دادن برگ های بهشتی بر یکدیگر تا همدیگر را بپوشانند.»
به این ترتیب است که می توان گفت، نوع و کیفیت لباس افراد مبتنی بر جهان بینی و ارزش های حاکم بر جامعه ای است که در آن زندگی می کنند. از این رو لباس نه تنها متأثر از فرهنگ جامعه است بلکه آیینه ی شخصیت یکایک افراد جامعه نیز محسوب می شود.
با این تفاسیر می توان گفت، در فرهنگ ایرانی – اسلامی موضوع لباس جایگاه والایی دارد. طرح، مدل ، رنگ و تزئینات لباس از منظر اینکه متناسب با سن افراد و شرایط اجتماعی، اقتصادی ، جغرافیایی و محیطی باشد، اهمیت به سزا دارد.
اما نکته اساسی اینجاست که امروزه طراحان لباس؛ با طراحی لباس به دلیل عدم مطالعه و آشنایی همه جانبه در فرهنگ سنتی اقوام ایرانی، نتوانسته اند متناسب با شرایط جامعه آثار و الگوهای قابل قبولی با پشتوانه و معیارهای فرهنگی ایرانی ـ اسلامی ارائه دهند و این خلاء موجب شده که طراحان لباس در جوامع عمدتاً غربی، نبض سلیقه مردم و بازار مد و لباس کشورهای در حال توسعه از جمله کشور ما را به دست گیرند و اصطلاحاً «مد آفرینی» کنند.
با توجه به این شرایط است که گاهی طراحان مد داخلی نیز راه را به اشتباه طی می کنند و در طراحی لباس افراط می کنند.ماجرا هم از این قرار است که هر چند پوشش و لباس هر جامعه ای بیانگر نگرش و فرهنگ آن جامعه است اما گاهی افراط در وارد کردن فرهنگ به لباس ، هم باعث بی حرمتی ارزش های فرهنگی و دینی می شود و هم از لباس وسیله ای برای جلب توجه می سازد.این موضوع را می توان به خوبی در نوع طراحی مانتوها یا تی شرت ها ی پسرانه دید.حتی طراحی شال ها و روسری ها نیز بهنوعی است که به جای فرهنگ،ضد فرهنگ را تبلیغ می کند.
نظر یک جامعه شناس درباره مدهای عجیب و غریب
امیر محمود حریرچی، جامعهشناس در خصوص گرایش به مدها و لباس های عجیب و غریب در جوانان می گوید: هرگاه در مورد جوانی صحبت میکنیم باید بدانیم که فرد در این دوران گرایش زیادی به استقلال در رفتار، اندیشیدن، سبک زندگی و حتی نوع پوشش خود دارد. همچنین آنکه جوانان به شدت خواهان همگرایی و همراهی با گروههای دوستی همسالان خود هستند.
وی در خصوص این گروههای دوستی تصریح کرده: جوان ممکن است با این گروهها ارتباط مستقیم، غیر مستقیم، پنهانی و یا مجازی داشته باشد. جوان برای اینکه بتواند این استقلال را به اطرافیان خود نشان دهد در وهله اول چنانچه راههای بروز استعدادش انسداد یافته باشد به مد روی خواهد آورد. این مد ممکن است به استفاده جوان به یک نوع لباس و یا آرایشی خاص اختصاص یابد.
وی ادامه داده: گاهی این گرایشات به شکلی هستند که جوان با استفاده از آنها به ارزشها و هنجارهای جامعه خود دهن کجی میکند؛ در جامعه ما متاسفانه مدت زیادی است که جوانان را ندیده و به آنها اهمیت ندادهایم و یا چنانچه جوان اعتماد به نفس کافی در عرضه خود را داشته باشد هیچگاه به سمت چنین مسائلی گرایش نخواهد یافت.تمام افراد در تمام سنین دوست دارند خود را به نمایش بگذارند که البته این نمایش صرفا نمایشی منفی و با استفاده از مدهای ناهنجار و ضد ارزشی نیست بلکه در صورت وجود شرایط کافی برای بروز استعدادها و مهارتهای فرد این نمایش میتواند به نوعی جلوهگر استعدادهای فردی جوان باشد.
حریرچی در ادامه ضمن تاکید بر آنکه ما به جوانان خود نه گفتن را یاد ندادهایم، اظهار کرده: از کودکی انتظار داریم که هرچه به فرزندمان میگوییم بدون چون و چرا و بدون قدرت اظهار نظر در خصوص امر و نهیهای خانواده چشم بگوید؛ در چنین شرایطی چطور انتظار داریم که فرد در بزرگسالی در مقابل بسیاری از مسائل از جمله انحرافات، آسیبهای اجتماعی و یا خواستههای برخی از همسالان خود پاسخ منفی بدهد؟.
وی ادامه داده: بسیاری از این گرایشات اصلا جنبه زیبایی شناختی ندارد. برای مثال شلوار پاره پوشیدن، ریش داعشی گذاشتن، آرایشهای غلیظ در دختران و غیره تیپهای زیبایی نیستند و جوان خود میداند که بسیاری از این مدها نازیبااند اما با این وجود برای جلب توجه بیشتر آنها را میپذیرد.
حریرچی ادامه داده: باید از خود بپرسیم که چطور یک جوان با وجود آگاهی از این نازیباییها آنها را برای جلب توجه بیشتر میپذیرد؟. این بدان علت است که در جامعه فرصتها را برای رشد و بروز استعدادها و علایق جوان بستهایم و به علت آنکه فرد فرصتی برای بروز استعدادهای خود نمیبیند به چنین مسائلی روی میآورد. چرا در جامعه فرصتی برای جوانان فراهم نمیکنیم که در عرصههایی که دارای استعداد هستند ورود پیدا کنند؟ زمانی که ما راههای پرورش استعداد جوان را میبندیم تنها راه ورود به استعدادهای آن را تحصیلاتی قرار میدهیم که همواره با فشارهای بسیار زیاد از سوی خانواده برای قبول شدن در فلان دانشگاه و فلان رشته همراه هستند لذا باید بپذیریم که ضد ارزشها ناهنجاریها و نازیباییها در جامعه گسترش خواهند یافت.
این جامعه شناس در خصوص نحوه صحیح رفتار با جوانان نیز اظهار کرده: باید جوانان را درک کنیم و به بزرگسالان و پدر و مادران یادآور شویم که خود آنها نیز روزی جوان بودهاند و با برخوردهای اینچنینی تنها جوانانشان را در تقابل با خود قرار میدهند زیرا در حال حاضر به علت افزایش ارتباطات جوان راهی جز درک و شناخت نیازهای آنها وجود ندارد.
وی همچنین عنوان کرهد: خانوادهها باید بدانند ایجاد تغییر در جوانی و یا بزرگسالی کار بسیار سختی است زیرا یک جوان از ابتدای کودکی خود با این مسائل رشد کرده و جامعه و خانواده به وی آموزشهایی را دادهاند که تمامی آنها در نهایت منجر به چنین رفتارهایی از سوی جوان شدهاند. به این ترتیب نمیتوان با انجام رفتارهای سطحی، کلاسهای آموزشی و غیره انتظار تحول در فرد را داشته باشیم.
در هر حال با وجود همه این سخنان، نکته مهم حداقل در مورد نوع پوشش ها اینجاست که ایرانیان فرهنگ چند هزار ساله دارند و بسیاری از مدهایی که غربی ها توسط آن بازار خود و دیگر کشورها را احاطه کرده اند از پوشش مردمان و اقوام اصیل ایرانی الهام گرفته شده است.
این در شرایطی است که تولید کنندگان و دست اندرکاران مد و لباس کشور ما هنوز نتوانسته اند از پوشش های زیبای مناطق مختلف کشور و تلفیق این پوشش ها و الگو برداری از آنها به تولید لباس و ارائه مد بهره برداری کنند و غربی ها نیز ازاین خلاء و فرصت ها نهایت بهره برداری را برده و می برند و با نفوذ در میان جوانان ایران زمین، فرهنگ خود را ترویج می کنند.کافی است مسئولان و طراحان لباس کمی هشیار باشند.
منبع : شفاف
خداوند سفره فسق و فجور و طغیان اهل نفاق را توسعه داده و گسترش می دهد، تا آنان از هر گونه جفا و جنایتی دریغ نکنند، یعنی سفره آنها را پر می کند از آنچه می خواهد و این در حالی است که آنان بر اسب چموش نفس سوارند، و بی گمان دیر یا زود اسب رم کرده و آنان را بر زمین می کوبد.
فرآوری: زهرا اجلال- بخش قرآن تبیان
تا به حال شده که کسی را مسخره کنید؟! این سوال از گروهی پرسیده شد، می دانید چه پاسخی دادند؟ آن ها گفتند: بله ما دیگران را مسخره می کنیم، چرا که خداوند به بیان قرآن کریم، خود نیز این عمل را انجام می دهد...
با خود گفتم: عجب، این نسبت دادن تمسخر در قرآن کریم به خدا، خود یک موضوعی است که خوب است پیرامونش جستجویی بشود و نتیجه روشن شود ... در ادامه با ما همراه باشید
تمسخر خدای متعال در مورد افراد منافق مشرک به معنای تمسخری که گاهی بعضی از انسان ها نسبت به یک دیگر روا می دارند، نیست و استهزاء خدای متعال استهزائی خاص می باشد.
استهزاء از ریشه «هزء» و آن هم به معنای به مسخره گرفتن آمده است، و هم به معنای شکستن و خورد کردن، و البته این دو معنا با یکدیگر بی ارتباط نیستند، چون وقتی کسی را به مسخره می گیرند، می خواهند شخصیت او را بشکنند.
الله یستهزیّ بهم: خداوند آنان- منافقین- را خورد می کند.
و البته خورد کردن خداوند هم به گونه ای دیگر است. خدا اگر بخواهد کسی را خورد کند او را بالا برده و شوکت و حشمت او را افزون می کند و آنگاه او را از آن بلندا فرو می افکند.
درست مثل شکستن گردو که آن را بالا می بری و بر سنگی سخت می کوبی.
در تفسیر آیه شریفه "اللَّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ" نوشته اند:
الف:استهزاء به معنى مصطلح بر خداوند روا نیست، زیرا ذات خداوند از عیوب و قبایح منزّه و مبرّا است. بنا بر این، مراد از استهزاء ممکن است یکى از چهار چیز باشد:
از حضرت رضا علیه السّلام در مورد تفسیر قول خداوند که می فرماید: "اللَّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ" سوال کردم: فرمود: خداوند آن ها را استهزاء نمی کند. بلکه آنان را مجازات و کیفر نماید و مراد از استهزاء خداوند، کیفر بخشیدن به منافقین باشد
1- جزاء و عقوبت عمل آنها که معنى اللَّه یستهزئ بهم، یجازیهم و یعاقبهم باشد و تعبیر به لفظ استهزاء از باب مشابهت در لفظ است مانند: وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ (1) یعنى یجازیهم على مکرهم یعنی به خاطر مکرشان مجازات می شوند.
2- استهزاء مومنین و ملائکه از آنها در قیامت، و این عقوبتى است که خداوند براى آنها مقرر داشته چنانچه این معنى از آیه شریفه: فَالْیَوْمَ الَّذِینَ آمَنُوا مِنَ الْکُفَّارِ یَضْحَکُونَ (2) (امروز مومنین به کفار می خندند) استفاده می شود و در مجمع البیان بر طبق این مضمون حدیثى از ابن عباس روایت شده که گفت: "انه یفتح لهم و هم فى النار باب من الجنة فیقلبون من النار الیه مسرعین حتى اذا انتهوا الیه سد علیهم و فتح لهم باب آخر فى موضع آخر فیقلبون الیه من النار مسرعین حتى اذا انتهوا الیه سد علیهم فیضحک المومنون منهم". یعنی: وقتى مومنین داخل بهشت و کافرین داخل جهنم شدند درى از بهشت بروى کفار باز می شود و از آتش شتابان بسوى آن می روند وقتى رسیدند درب بروى آنان بسته می شود و از جاى دیگر درى از بهشت باز می شود باز به سرعت به طرف آن می روند و وقتى رسیدند، مجددا درب بسته می شود، سپس مومنان بر آنان می خندند.
3- مراد از استهزاء، استدراج باشد که خداوند آنان را مهلت دهد تا در معصیت و طغیان ازدیاد کنند و اینان گمان می کنند خدا خیر آنان را خواسته و سپس به عذاب سخت گرفتار کند بنا بر این، جملة "وَ یَمُدُّهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ" تفسیر و بیان آن است
4- مراد از استهزاء الهى مکافات عمل آنها در دنیا باشد که همین طور که این منافقان مومنان را استهزاء می کنند خداوند آنان را به استهزاء و سخریه دیگران مبتلا و گرفتار خواهد نمود، مانند ظلم که نتیجه آن در دنیا دامن گیر ظالم می شود و بالاخره دست مکافات گلوى او را به دست ظالم دیگر می فشارد و نسبتش به خداوند از جهت این است که تمام امور در تحت مشیت و اراده اوست. (3)
ب:معناى استهزاء خدا سزا دادن حق تعالى به استهزاء آنان می باشد، زیرا در میان اعراب مرسوم است که سزاى عمل را به نام عمل نام می برند چنانکه در قرآن می فرماید جزاى سیئة سیئة است با اینکه جزاى سیئة و سزاى عمل زشت عدل است، اما از این عدل تعبیر به سیئه شده زیرا عمل را به نام آن می خواند. (4)
ج:مراد از استهزاء خداوند، مکافات و پاداش اعمال منافقین در دنیا است یعنى همین طور که منافقین مومنان را استهزاء می کنند خداوند آنها را به استهزاء و سخریه دیگران گرفتار می کند، مانند ظلم که نتیجه آن در دنیا دامن گیر ظالم می شود و اما نسبتش به خدا به خاطر این است که تمام امور در تحت مشیت و اراده اوست. به عقیده بعضى از مفسرین معنى استهزاء در آیه مزبور این است که خداوند آنها را در دنیا مهلت می دهد تا در معصیت و طغیان ازدیاد کنند و آنها گمان میکنند که خدا خیر آنان را خواسته سپس بعذاب سخت گرفتارشان میکند و جمله یَمُدُّهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ نیز در بیان و تفسیر این مطلب است و در حقیقت مراد از استهزاء در آیه مبارکه استدراج است.
همه بر مرکب چموش "نفس" سواریم، حال کسانی که اهل ایمان اند خداوند نخست دست ایشان را تهی می کند تا بتوانند مهار اسب را در دست داشته باشند و آن را به خوبی برانند، و این در حالی است که دستان اهل نفاق را پر کرده و آن ها توفیق مهار را نمی یابند؛ بی شک آنان به سرعت ساقط شده و سقوط می کنند
د: مراد از استهزاء خدای متعال، همان حقارت و خوارى پیش خدا است که مترتب بر استهزاء آنان می باشد و مجازا ت لازم استهزاء را استهزاء نامیده اند. (5)
ذ:ابن بابویه در کتاب توحید از على بن حسن بن فضال روایت کرده گفت از حضرت رضا علیه السّلام در مورد تفسیر قول خداوند که می فرماید: "اللَّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ" سوال کردم: فرمود: خداوند آن ها را استهزاء نمی کند. بلکه آنان را مجازات و کیفر نماید و مراد از استهزاء خداوند، کیفر بخشیدن به منافقین باشد. (6)
وقتی که سفره را می اندازند آن را می کشند، تا بازتر شود و غذای بیشتری در آن جای گیرد و افراد بیشتری گرداگرد آن بنشینند، این کشیدن را عرب «مد» می گوید.
"و یمدهم فی طغیانهم"
یعنی خداوند سفره فسق و فجور و طغیان اهل نفاق را توسعه داده و گسترش می دهد، تا آنان از هر گونه جفا و جنایتی دریغ نکنند، یعنی سفره آنها را پر می کند از آنچه می خواهد و این در حالی است که آنان بر اسب چموش نفس سوارند، و بی گمان دیر یا زود اسب رم کرده و آنان را بر زمین می کوبد.
روشن تر بگویم: همه بر مرکب چموش "نفس" سواریم، حال کسانی که اهل ایمان اند خداوند نخست دست ایشان را تهی می کند تا بتوانند مهار اسب را در دست داشته باشند و آن را به خوبی برانند، و این در حالی است که دستان اهل نفاق را پر کرده و آن ها توفیق مهار را نمی یابند؛ بی شک آنان به سرعت ساقط شده و سقوط می کنند.
از مجموع این بیانات این مطلب به دست می آید که شخص منافق و کافر در اثر نفاق و کفری که مرتکب می شود، در اصل خودش را خوار و ذلیل کرده و مورد تمسخر قرار داده است و این تمسخر از طرف خدای متعال به وقت خودش آشکار خواهد شد. و چنین نیست که معنایی که ما از تمسخر می فهمیم، همان معنا را در مورد خدای متعال به کار بریم تا بعد قضاوت کنیم که آیا این گونه تمسخر کردن در مورد خدای متعال اشکالی دارد یا نه!
پی نوشت ها:
1. سوره آل عمران آیه 54.
2. سورة مطففین آیه 34.
3. طیب سید عبد الحسین،أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 403.
4. داور پناه ابوالفضل، أنوار العرفان فی تفسیر القرآن،تهران، ج 1، ص 270.
5. همان، ص 271.
6. بروجردی سید محمد ابراهیم، تفسیر جامع، ج 1، ص118.
خداوند سفره فسق و فجور و طغیان اهل نفاق را توسعه داده و گسترش می دهد، تا آنان از هر گونه جفا و جنایتی دریغ نکنند، یعنی سفره آنها را پر می کند از آنچه می خواهد و این در حالی است که آنان بر اسب چموش نفس سوارند، و بی گمان دیر یا زود اسب رم کرده و آنان را بر زمین می کوبد.
فرآوری: زهرا اجلال- بخش قرآن تبیان
تا به حال شده که کسی را مسخره کنید؟! این سوال از گروهی پرسیده شد، می دانید چه پاسخی دادند؟ آن ها گفتند: بله ما دیگران را مسخره می کنیم، چرا که خداوند به بیان قرآن کریم، خود نیز این عمل را انجام می دهد...
با خود گفتم: عجب، این نسبت دادن تمسخر در قرآن کریم به خدا، خود یک موضوعی است که خوب است پیرامونش جستجویی بشود و نتیجه روشن شود ... در ادامه با ما همراه باشید
تمسخر خدای متعال در مورد افراد منافق مشرک به معنای تمسخری که گاهی بعضی از انسان ها نسبت به یک دیگر روا می دارند، نیست و استهزاء خدای متعال استهزائی خاص می باشد.
استهزاء از ریشه «هزء» و آن هم به معنای به مسخره گرفتن آمده است، و هم به معنای شکستن و خورد کردن، و البته این دو معنا با یکدیگر بی ارتباط نیستند، چون وقتی کسی را به مسخره می گیرند، می خواهند شخصیت او را بشکنند.
الله یستهزیّ بهم: خداوند آنان- منافقین- را خورد می کند.
و البته خورد کردن خداوند هم به گونه ای دیگر است. خدا اگر بخواهد کسی را خورد کند او را بالا برده و شوکت و حشمت او را افزون می کند و آنگاه او را از آن بلندا فرو می افکند.
درست مثل شکستن گردو که آن را بالا می بری و بر سنگی سخت می کوبی.
در تفسیر آیه شریفه "اللَّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ" نوشته اند:
الف:استهزاء به معنى مصطلح بر خداوند روا نیست، زیرا ذات خداوند از عیوب و قبایح منزّه و مبرّا است. بنا بر این، مراد از استهزاء ممکن است یکى از چهار چیز باشد:
از حضرت رضا علیه السّلام در مورد تفسیر قول خداوند که می فرماید: "اللَّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ" سوال کردم: فرمود: خداوند آن ها را استهزاء نمی کند. بلکه آنان را مجازات و کیفر نماید و مراد از استهزاء خداوند، کیفر بخشیدن به منافقین باشد
1- جزاء و عقوبت عمل آنها که معنى اللَّه یستهزئ بهم، یجازیهم و یعاقبهم باشد و تعبیر به لفظ استهزاء از باب مشابهت در لفظ است مانند: وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ (1) یعنى یجازیهم على مکرهم یعنی به خاطر مکرشان مجازات می شوند.
2- استهزاء مومنین و ملائکه از آنها در قیامت، و این عقوبتى است که خداوند براى آنها مقرر داشته چنانچه این معنى از آیه شریفه: فَالْیَوْمَ الَّذِینَ آمَنُوا مِنَ الْکُفَّارِ یَضْحَکُونَ (2) (امروز مومنین به کفار می خندند) استفاده می شود و در مجمع البیان بر طبق این مضمون حدیثى از ابن عباس روایت شده که گفت: "انه یفتح لهم و هم فى النار باب من الجنة فیقلبون من النار الیه مسرعین حتى اذا انتهوا الیه سد علیهم و فتح لهم باب آخر فى موضع آخر فیقلبون الیه من النار مسرعین حتى اذا انتهوا الیه سد علیهم فیضحک المومنون منهم". یعنی: وقتى مومنین داخل بهشت و کافرین داخل جهنم شدند درى از بهشت بروى کفار باز می شود و از آتش شتابان بسوى آن می روند وقتى رسیدند درب بروى آنان بسته می شود و از جاى دیگر درى از بهشت باز می شود باز به سرعت به طرف آن می روند و وقتى رسیدند، مجددا درب بسته می شود، سپس مومنان بر آنان می خندند.
3- مراد از استهزاء، استدراج باشد که خداوند آنان را مهلت دهد تا در معصیت و طغیان ازدیاد کنند و اینان گمان می کنند خدا خیر آنان را خواسته و سپس به عذاب سخت گرفتار کند بنا بر این، جملة "وَ یَمُدُّهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ" تفسیر و بیان آن است
4- مراد از استهزاء الهى مکافات عمل آنها در دنیا باشد که همین طور که این منافقان مومنان را استهزاء می کنند خداوند آنان را به استهزاء و سخریه دیگران مبتلا و گرفتار خواهد نمود، مانند ظلم که نتیجه آن در دنیا دامن گیر ظالم می شود و بالاخره دست مکافات گلوى او را به دست ظالم دیگر می فشارد و نسبتش به خداوند از جهت این است که تمام امور در تحت مشیت و اراده اوست. (3)
ب:معناى استهزاء خدا سزا دادن حق تعالى به استهزاء آنان می باشد، زیرا در میان اعراب مرسوم است که سزاى عمل را به نام عمل نام می برند چنانکه در قرآن می فرماید جزاى سیئة سیئة است با اینکه جزاى سیئة و سزاى عمل زشت عدل است، اما از این عدل تعبیر به سیئه شده زیرا عمل را به نام آن می خواند. (4)
ج:مراد از استهزاء خداوند، مکافات و پاداش اعمال منافقین در دنیا است یعنى همین طور که منافقین مومنان را استهزاء می کنند خداوند آنها را به استهزاء و سخریه دیگران گرفتار می کند، مانند ظلم که نتیجه آن در دنیا دامن گیر ظالم می شود و اما نسبتش به خدا به خاطر این است که تمام امور در تحت مشیت و اراده اوست. به عقیده بعضى از مفسرین معنى استهزاء در آیه مزبور این است که خداوند آنها را در دنیا مهلت می دهد تا در معصیت و طغیان ازدیاد کنند و آنها گمان میکنند که خدا خیر آنان را خواسته سپس بعذاب سخت گرفتارشان میکند و جمله یَمُدُّهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ نیز در بیان و تفسیر این مطلب است و در حقیقت مراد از استهزاء در آیه مبارکه استدراج است.
همه بر مرکب چموش "نفس" سواریم، حال کسانی که اهل ایمان اند خداوند نخست دست ایشان را تهی می کند تا بتوانند مهار اسب را در دست داشته باشند و آن را به خوبی برانند، و این در حالی است که دستان اهل نفاق را پر کرده و آن ها توفیق مهار را نمی یابند؛ بی شک آنان به سرعت ساقط شده و سقوط می کنند
د: مراد از استهزاء خدای متعال، همان حقارت و خوارى پیش خدا است که مترتب بر استهزاء آنان می باشد و مجازا ت لازم استهزاء را استهزاء نامیده اند. (5)
ذ:ابن بابویه در کتاب توحید از على بن حسن بن فضال روایت کرده گفت از حضرت رضا علیه السّلام در مورد تفسیر قول خداوند که می فرماید: "اللَّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ" سوال کردم: فرمود: خداوند آن ها را استهزاء نمی کند. بلکه آنان را مجازات و کیفر نماید و مراد از استهزاء خداوند، کیفر بخشیدن به منافقین باشد. (6)
وقتی که سفره را می اندازند آن را می کشند، تا بازتر شود و غذای بیشتری در آن جای گیرد و افراد بیشتری گرداگرد آن بنشینند، این کشیدن را عرب «مد» می گوید.
"و یمدهم فی طغیانهم"
یعنی خداوند سفره فسق و فجور و طغیان اهل نفاق را توسعه داده و گسترش می دهد، تا آنان از هر گونه جفا و جنایتی دریغ نکنند، یعنی سفره آنها را پر می کند از آنچه می خواهد و این در حالی است که آنان بر اسب چموش نفس سوارند، و بی گمان دیر یا زود اسب رم کرده و آنان را بر زمین می کوبد.
روشن تر بگویم: همه بر مرکب چموش "نفس" سواریم، حال کسانی که اهل ایمان اند خداوند نخست دست ایشان را تهی می کند تا بتوانند مهار اسب را در دست داشته باشند و آن را به خوبی برانند، و این در حالی است که دستان اهل نفاق را پر کرده و آن ها توفیق مهار را نمی یابند؛ بی شک آنان به سرعت ساقط شده و سقوط می کنند.
از مجموع این بیانات این مطلب به دست می آید که شخص منافق و کافر در اثر نفاق و کفری که مرتکب می شود، در اصل خودش را خوار و ذلیل کرده و مورد تمسخر قرار داده است و این تمسخر از طرف خدای متعال به وقت خودش آشکار خواهد شد. و چنین نیست که معنایی که ما از تمسخر می فهمیم، همان معنا را در مورد خدای متعال به کار بریم تا بعد قضاوت کنیم که آیا این گونه تمسخر کردن در مورد خدای متعال اشکالی دارد یا نه!
پی نوشت ها:
1. سوره آل عمران آیه 54.
2. سورة مطففین آیه 34.
3. طیب سید عبد الحسین،أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 403.
4. داور پناه ابوالفضل، أنوار العرفان فی تفسیر القرآن،تهران، ج 1، ص 270.
5. همان، ص 271.
6. بروجردی سید محمد ابراهیم، تفسیر جامع، ج 1، ص118.