با خودش فکر میکند، چطور تمام ریز و درشت کودکیاش را به یاد دارد، اما یادش نمیآید چه زمانی از خانه خارج شده است و حتی یادش نمیآید به کسی درخانه گفته است به پارک میآید یا نه!
سالمندی یک فرآیند گریزناپذیر برای همه افراد جامعه است. براساس تعریف سازمان بهداشت جهانی، سالخوردگی به معنای فرسودگی ساختمان ارگانیسم بدن است که بر اثر دخالت زمان بهوجود میآید، اما جوانترها دقت کنند که فرسودگی، دلیل ناتوانی نیست.
نهم مهر روز جهانی سالمند است، درست است که جهان یک روز را به نام سالمندان نامگذاری کرده، اما باید ببینیم هر جامعهای به چه اندازه در سال و نه در این روز خاص به جایگاه و وجود سالمند که مایه برکت و سرمایههای جامعه هستند، اهمیت میدهد.
تاثیر مذهب روی سلامت سالمندان
یکی از شاخصهای سلامت روان در دوره سالمندی، معنویت میباشد؛ افراد وقتی پیر میشوند میتوانند تجربیات و افکار گذشته را برای درک بیشتر عالم سازماندهی کنند، گرچه ممکن است حضور در خدمات عبادی خارج از منزل مشکلتر باشد، اما شخص سالمند برای تفکر و اندیشیدن در خلوت وقت بیشتری دارد.
در بین شیوههای مقابلهای برای کاهش اثرات سالمندی، تقویت روحیه و اعتقادات مذهبی و شرکت آنان در مراسم مذهبی و انجام فرایض دینی مانند نماز، نقش مهمی در پیشگیری از انزوا و افسردگی، ایجاد آرامش روانی، امیدواری و رضایت از زندگی در سالمندان دارد که میتوان با انجام مشاورههای روانی و مذهبی آنان را نسبت به زندگی امیدوار ساخته و سلامت روان آنها را تأمین کرد.
جایگاه سالمندان در جامعه
با مدرن شدن جامعه، تغییراتی در جایگاه سالمندان اتفاق افتاده، که موضوع بسیار مهمی است، زیرا سالمندان در جامعه سنتی، کارکردهای مهم و اساسی داشتند؛ مثل انتقال فرهنگ، آموزش و... در واقع آنها نوعی حافظه جمعی و تاریخی جامعهای بودند که به آن تعلق داشتند، آنها همچنین در نگهداری فرزندان کمک میکردند و احساس مفید بودن را هیچگاه از دست نمیدادند.
دکتر محمدحسین ایمانی جاجرمی، جامعهشناس، در گفتوگو با جامجم، ضمن اشاره به مسائل فوق میگوید: در این جامعهای که مدرن شده است و خانوادهها از نوع گسترده به شکل خانواده هستهای درآمدهاند و زندگی در خانههای حیاط دار و دور هم به آپارتماننشینی تغییرکرده، باعث شده است به طور کل شکل روابط و ساختار اجتماعی و بالطبع جایگاه سالمندان در اجتماع، تغییر پیدا کند.
وی میافزاید: جامعه مدرن امروزی، به افراد نگاه ابزاری دارد، یعنی اینکه هرکس چقدر توان دارد و به چه مقدار میتواند درآمد ایجاد کند، بنابراین در این وضع جدید، سالمندان به نوعی منزلت و جایگاه خودشان را از دست دادهاند، برای همین هم هست که، بعضی بخشهای اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی، اکنون الزامی برای برنامهریزی این قشر احساس کردهاند، اما در کل با اینکه سالمندی در جامعه ما نرخ رو به رشدی دارد، متاسفانه هنوز به طور کامل تبدیل به یک مساله قابل بررسی نشده است.
ایمانی جاجرمی با اشاره به اینکه، در بعضی از جوامع برای سالمندان برنامههای بسیار خوبی تعریف شده است، میگوید: بر خلاف جامعه ما که در بعضی موارد سالمند را به نوعی به خانه سالمندان تبعید میکنیم، در بعضی از جوامع بحث سالمندی یکی از مهمترین مسالهها و دغدغههای کشور است و آنها خانههای بسیار خوب، با همه امکانات در بهترین جای شهر را به سالمندان اختصاص میدهند، مرتب برای آنها سفرهای تفریحی برنامهریزی میکنند و در فعالیتهای هنری شرکتشان میدهند و به طور کلی این سالمندان از وضع خود راضی هستند.
وی ادامه میدهد: این در حالی است که در جامعه ما دستگاههای خدماتی، مثل شهرداری یا دستگاههای مرتبط دیگر، اصلا به مسائل سالمندان توجه ندارند؛ اما بهتر است در سیاستهای شهرسازی و برنامههای مدیریت شهری به مسائل این قشر خاص هم توجه کنند. مساله این است که ما سالمندی را به عنوان واقعیت بپذیریم و نیازهای سالمندان را ببینیم، بشناسیم و این نیازها را در برنامهریزیهای جامعه لحاظ کنیم.
پدربزرگ و مادربزرگ عزیز، ازدواج کنید
در قدیم از ازدواج سالمندان با عنوان «عشق پیری» یاد میکردند و در نگاه مردم این کار قابل قبول نبوده و ازدواج آنها برای فرزندان و اطرافیان هم قابل تحمل و پذیرش نبود؛ البته هنوز هم آنقدرها که باید، این مساله فرهنگسازی نشده، اما به نسبت سالهای دور، دید افراد نسبت به این مساله بهتر شده و خوشبختانه آمارها هم نشان میدهد تعداد ازدواج مجدد سالمندان بعد از فوت همسر یا در بعضی موارد نادر، بعد از جدایی بالاتر رفته است.
در صورت فوت همسر، فرد مجبور است به دلیل باورهای غلط اجتماعی و اثبات وفاداری خود به همسرش، تا پایان عمر تنها زندگی کند، در صورتی که وفاداری تنها زمانی معنا میدهد که فرد زنده است، ولی وقتی شریک زندگی میمیرد معنای خود را از دست میدهد و حتی دین اسلام هم اجازه ازدواج مجدد را داده است، ازدواج نکردن و تنها ماندن سالمند در صورتی که شرایط آن را داشته باشد، خیلی منطقی نیست.
از سوی دیگر با ازدواج دوباره، هزینههای بالای زندگی، درمان و... بین دو طرف تقسیم میشود که این امر از بار مشکلات میکاهد؛ همینطور سالمندان مجرد، زیاد به کنترل سلامت خود علاقهمند نیستند و علائم افسردگی در آنان بیشتر مشاهده میشود، در حالی که سالمندانی که همسر دارند، از روحیه با نشاطتر و اعتماد به نفس بیشتری برخوردارند؛ پس پدربزرگ و مادربزرگ عزیز، باز هم تا دیر نشده ازدواج کنید!
فرزندان سالمندانی که با ازدواج مجدد پدر یا مادر خود مخالف هستند، نباید این نکته را فراموش کنند که امروز برخلاف گذشته، زندگی خانوادگی از گستردگی گذشته برخوردار نیست و تنهایی سالمندان پس از فوت همسر، آثار سوئی بر روان آنها به جای میگذارد؛ فرزندان باید نگران والدین خود باشند و حتی برای آشنایی والد تنهای خود با یک همسر مناسب، برنامهریزی کنند تا در نشستهای خانوادگی و در رفت و آمدهای دوستانه با همکاران و همسایگان خود، اگر مورد خاصی وجود داشت موجبات آشنایی بیشتر صورت گیرد تا هم پدر یا مادر سالمندشان از تنهایی بیرون بیاید و هم اینکه، ازدواج آنها میتواند مقداری از نگرانی فرزندان هر دو برای امور والد سالمندشان کم کند.
در جستجوی راهی بهجز خانه سالمندان
هر روز صبح که از خواب بیدار میشود، نگاهی به دیوارهای کاشی شده و تختهای کناری، میاندازد و چند لحظهای طول میکشد تا به یاد آورد کجاست و برای چه آنجاست...
هر روز صبح طبق یک عادت عجیب به نفس کشیدنهای هم اتاقیهایش دقت میکند تا مطمئن شود هنوز هستند!
در حال حاضر، سرای سالمندان در کشور ما محلی است برای نگهداری از سالمندانی که یا جایی برای زندگی ندارند یا تحت شرایط خاص، وضعی دارند که خانواده ناچار است آنها را به این مراکز بسپارد، مثل آلزایمریهای خیلی شدیدکه در آن شرایط، نگهداری از سالمند، احتیاج به تخصص و امکانات خاص دارد، اما در موارد بسیار محدودی هم، سالمندانی هستند که فقط به دلیل بیمهری فرزندان و قبول نکردن مسئولیت نگهداری کسی که تمام زندگی خود را به پای آنها ریختهاند، در سرای سالمندان، این واپسین لحظات عمر را هم میگذرانند، اما سالم هستند...
در حال حاضر هم همه نوع سرای سالمندان در کشور، آن هم با انواع نرخ ها وجود دارد؛ از خانه سالمندان کهریزک گرفته تا سراهای سالمندان خصوصی، با همه امکانات که از یک هتل مجهز، چیزی کم ندارد.
اما صرف نظر از همه امکاناتی که ممکن است در این مکانها در اختیار سالمند قرار بگیرد یا نگیرد، سالمندانی که همه چیزرا به خاطر دارند، هنوز به مرحله زندگی گیاهی نرسیدهاند و دلشان تنگ میشود، از تنهایی و حس غمگینی و حس کنار گذاشته شدن رنج میبرند.
تا آنجا که میتوانید سالمندتان را در کنار خود و در کنار نوههایشان نگهداری کنید که هم برکت زندگی هستند و هم رضای خدا را به دنبال دارد، اگر امکان زندگی آنها در کنارتان نیست، در مرحله بعدی با حضور پرستار، او را در خانه خودش نگهداری کنید و مرتب به او سر بزنید، اما اگر تمام اینها امکانپذیر نبود، اگر واقعا هیچ راهحل دیگری نبود، آنگاه برای آخرین راه، به سپردن آنها به سرای سالمندان بیندیشید ولی واقعا به عنوان آخرین راه!
سالمند و افسردگی
مادربزرگ چند وقتی است خیلی مایل نیست با کسی صحبت کند، حتی عادت غذا خوردنش هم تغییر کرده است، داروهایش را که به دستش میدهند، پنهان میکند تا دور از چشم دیگران، دور بیندازد، شبها به جای خوابیدن مدام در خانه راه میرود، بیخواب و کلافه است، فرزندانش خیلی زود متوجه شدند که او به معنای واقعی، از خواب و خوراک افتاده است، هرگاه احساس میکند کسی متوجه او نیست به آرامی و به دور از چشم دیگران مثل کودکی که به دنبال بهانه است، آرام و بیصدا و بدون بهانه گریه میکند...
علائم افسردگی در سالمندان تفاوت چندانی با دیگر گروههای سنی ندارد، خلق گرفته، از دست دادن علایق، کمخوابی یا پرخوابی، کماشتهایی یا پراشتهایی، کاهش تمرکز، احساس گناه، کاهش انرژی، ناامیدی، افکار مرگ و خودکشی از علائم شایع افسردگی است که در سالمندان با تفاوت در علائم خلق و از دست دادن علایق نسبت به گروههای سنی دیگر همراه است. افسردگی در سالمندان زمانی ظاهر میشود که فرد به انواع بیماریها مبتلا است، نبود تحرک و ناتوانی حاصل از بیماری جسمی، سالمند را از فعالیت روزانه باز داشته و او را مستعد ابتلا به افسردگی میکند.اسکنهای مغزی افرادی که برای اولین بار در دوره سالمندی دچار افسردگی شدهاند، نشان میدهد بخشهایی از مغز این افراد جریان خون کافی دریافت نمیکنند؛ به جز استرسهای زندگی، تغییرات شیمیایی در این سلولهای مغزی نیز ممکن است احتمال افسردگی را افزایش دهد.
افسردگی در سالمندان نسبت به سنین پایینتر، مدت طولاتری ادامه پیدا میکند و خطر بروز بیماریهای قلبی را در آنها بیش از دو برابر میکند و احتمال خطر مرگ ناشی از بیماریها را افزایش میدهد، افسردگی توانایی سالمند را برای بازتوانی پس از درمان بیماریها کاهش میدهد؛ این بیماری همچنین احتمال خطر مرگ به دنبال حمله قلبی را بالا میبرد؛ با توجه به این دلایل، اگر در خانوادهتان فرد سالمندی وجود دارد، حتی اگر افسردگی او خفیف است، ترتیبی دهید بیماری او ارزیابی و درمان شود؛ زیرا افسردگی در سالمندان با احتمال بیشتری ممکن است به خودکشی بینجامد.
عضویت در کتابخانه، کار داوطلبانه، کلاسهای گروهی، تماس با جامعه فارغالتحصیلان رشته خود و دوستان قدیمی، ملحقشدن به گروههای ورزشی، فعالیت در گروههای مذهبی و فعالیتهای شغلی و کاری دیگر از جمله فعالیتهایی است که سالمندان را از خطر افسردگی نجات میدهد.
معصومیت کودکانه سالمندی یا آلزایمر
اسم خود را نمیداند، حتی از دیدن تصویر خود در آینه تعجب میکند، مرتب میل رفتن به ناکجا آبادی را دارد که حتی خودش نمیداند کجاست، پسر و دختر و نوههایش را نمیشناسد و با آنها بدرفتاری میکند، لباس پوشیدن و خنده و گریه را فراموش کرده است، اختیار ادرار و مدفوعش را ندارد،انگار به 85 سال پیش برگشته، زمانی که با کوله باری از امید و آرزو پا به عرصه هستی گذاشت...
آلزایمر به طور معمول، به دو صورت زودرس، یعنی زیر شصت و پنج سالگی و دیررس، بالای 65 سال بروز میکند و متاسفانه، میانگین طول عمر پس از شروع این بیماری، 8 سال است و وجود سابقه خانوادگی، در سرعت پیشرفت بیماری موثر است. در به وجود آمدن بیماری، تخریب حافظه خفیف است و به طور معمول به شکل فراموشی رویدادهای اخیر خود را نشان میدهد، مثل شماره تلفن، مکالمات و رویدادهای روزانه، اما با پیشرفت بیماری، اطلاعات حافظه کوتاهمدت، بیشتر آسیب میبیند ولی اطلاعات قدیمی حفظ میشود؛ علامت دیگر آلزایمر زبان پریشی (آفازی) است که به صورت شیوه سخن گفتن مبهم، قالبی، فاقددقت و حاشیه پردازانه بروز میکند.
هماکنون صد سال از زمانی که این بیماری شناخته شده میگذرد، ولی هنوز نتوانستهایم جز به شناخت آن به چیز دیگری دست یابیم و سالمندان دچار آلزایمر، همچنان در بیماری خود و در رنج ناشی از آن هستند؛ گرچه داروهایی برای کمک به این بیماران ساخته و تهیه شده، ولی علت بیماری تقریبا ناشناخته است و فقط علائم افتراقی آن میتواند ما را در جدا ساختن این بیماری از دیگر بیماریهای مشابه یاری کند. درمان بیماری آلزایمر، به طور معمول، دارویی و محافظتی است، اما، متأسفانه سیر بیماری پیشرونده و غیرقابل پیشگیری است، اما بد نیست بدانید، تحقیقات بسیاری درباره رابطه فشار خون و اختلالات شناختی سالمندان بویژه، آلزایمر صورت گرفته است که همگی آنها، رابطه فشار خون را با این اختلالات تائید میکند.
همچنین، مصرف متعادل کلسیم، در کاهش احتمال بروز بیماری آلزایمر در سالمندی بسیار مؤثر است. مراقبت از یک بیمار مبتلا به آلزایمر در خانه کار مشکلی است و میتواند در بعضی مواقع بسیار طاقتفرسا باشد، زیرا هر روز مشکلات جدیدی پیش میآید که فرد مراقب، باید با آنها برخورد کند، این مشکلات شامل تغییراتی که در توانایی بیمار ایجاد میشود و نیز تغییرات در رفتار است، اما یکی از بزرگترین مشکلاتی که مراقبان با آن روبهرو میشوند نحوه برخورد با رفتارهایی است که از بیمار سر میزند. لباس پوشیدن، حمام کردن، غذا خوردن و سایر فعالیتهای روزمره اغلب هم برای بیمار و هم برای مراقب او مشکل خواهد بود.
اما اگر بیمار مبتلا به آلزایمر در منزل دارید؛ مطمئن شوید همیشه او یک کارت شناسایی یا کارتی که آدرس و مشخصاتش روی آن نوشته شده، همراه داشته باشد؛ همچنین، همیشه یک عکس جدید از بیمار داشته باشید تا در صورت گم شدن او، بتوانید عکس را به پلیس ارائه دهید، اما از همه مهمتر اینکه برای امنیت سالمند مبتلا به آلزایمر، درهای خانه راهمیشه قفل کنید.
توجه به سلامت روان
دوران پیری به علت ضعف و اختلال در حافظه، از دست دادن شغل و بازنشستگی، ترک فرزندان، مرگ همسر و ابتلا به بیماریهای مزمن از مهمترین دورههای زندگی است که باعث اختلال در سلامت روان و ناامیدی از زندگی میگردد؛ انزوای اجتماعی، افسردگی، ناامیدی از زندگی و دیگر مشکلات جسمی، روانی و اجتماعی از مسائل جدی مخل در سلامت روان سالمندان است.
دکتر اصغر کیهاننیا، مشاور و متخصص علوم رفتاری، در گفتوگو با جامجم، ضمن اشاره به اهمیت سلامت روان در دوران سالمندی، میگوید: به طور معمول سالمندی همراه با بازنشستگی است و این بازنشستگی، با شغلهای متفاوت ربط دارد، به طور مثال یک کارمندی که میداند چه زمانی بازنشسته میشود با کسی که شغل آزاد دارد و شاید تا جایی که توان دارد به کار مشغول باشد، متفاوت است و در مورد دوم شاید فرد سالمند، بیکاری و احساس بطالت زمان بازنشستگی را نداشته باشد.
وی میافزاید: باید یادمان باشد که بازنشستگی در زمان سالمندی همراه با بطالت و احساس پوچی و به دنبال آن به وجود آمدن مشکلات روحی و روانی نیست، بلکه این دوره از زندگی، یعنی سالمندی و بازنشستگی، فقط یک مرحله طبیعی از زندگی است و نباید همراه با بطالت و احساس پوچی باشد.
سالمندانی که رابطه کاری شان با دستگاههایی که در گذشته با آنها همکاری میکردند را حفظ کنند و سالمندانی که با خانوادههایشان زندگی میکنند، میتوانند در انتقال فرهنگ بین نسلها موثر باشند و بخصوص در قالب تعریف خاطرات و گفتن داستان برای نوهها نیز نقش موثری در تربیت و نگهداری آنها دارند؛ مطالعات نشان داده خانوادههایی که با سالمندان زندگی میکنند فرزندانشان دچار آسیبپذیری کمتری میشوند. دکتر کیهاننیا در مورد بهداشت روانی سالمندان چند پیشنهاد دارد و میگوید: اولین پیشنهاد مربوط به برنامهریزی خود سالمندان برای خودشان است، اینکه توصیه میشود اگر امکان دارد دو تا سه ساعت بعد از بازنشستگی به کاری مشغول باشند که استرس زا نباشد و با شرایط جسمی، روحی و روانی آنها سازگار باشد و همینطور تا حد امکان خود را به کارهای سبک منزل مشغول کنند تا احساس بطالت و پوچی و به دنبال آن افسردگی، بر آنها غالب نشود و از همه مهمتر اینکه مسائل مربوط به تغذیه خود را رعایت کنند که تغییر در برنامه غذایی اول از همه سلامت جسم و به دنبال آن، سلامت و بهداشت روانی را در پی دارد.
وی میافزاید: مساله بعدی مراقبت اطرافیان از سالمند است، اطرافیان سالمند، هم از نظر غذایی و سلامت جسمی باید مراقب سالمند باشند و هم از نظر روحی و روانی که البته در همه این مسائل باید حد و حدودی را رعایت کنند، آنها اگر بیش از حد مراقب سالمند باشند و مثل کودکی با او رفتار کنند، به سالمند حس بدی دست خواهد داد، اما با رعایت حد و حدود باید بدانند که آنها نیاز به محبت و احترام و از همه مهمتر به قدرشناسی نیاز دارند؛ اینکه بدانند اگر در سراسر زندگیشان زحمت فرزندان را کشیدهاند، زحمتشان به هدر نرفته و فرزندان قدرشناس آنها و کارهایشان هستند، در سلامت روحیه و روان آنها تاثیر بسیار خوبی برجا میگذارد.
چند توصیه کاربردی
1 ـ با تغییر افکارتان ابتدا احساسات خود را بهبود بخشید، نبودن فرزندان در خانه یا کمتر دیدن آنها، دلیل بر تنها ماندن نیست، بلکه نشانه این است که از این به بعد بیشتر وقتتان از آن خودتان است، مثبت بیندیشید و از آن به بهترین نحو استفاده کنید!
2 ـ با شرکت در اجتماعات، تورهای مسافرتی، انجمنهای خیریه و اگر در توان شماست، کمکهای داوطلبانه به این انجمنها و در اختیار گذاشتن علم و تجربه خود، پیدا کردن دوستان جدید، مطالعه کردن، درد دل کردن، عضو شدن در گروههای اجتماعی و شرکت در ورزشهای همگانی، بر تنهایی خود غلبه کنید.
3 ـ سعی کنید در این دوران دوستانی خبره و آگاه برای خود انتخاب کنید که آنها بسیار میتوانند به شما کمک کنند.
4 ـ از خنده و تفریح نهایت استفاده را کنید تا حال روانی بهتری داشته باشید، هر نوع حادثه ناراحتکنندهای که در رسانههای جمعی یا در اطرافتان میشنوید فراموش کنید تا در روحیهتان اثر منفی نگذارد.
5ـ برای تقویت حافظه و بالا بردن روحیه خود، کتابهای سرگرمکننده که پایان خوشی دارند، بخوانید. (ضمیمه چاردیواری)
الهام طباطبایی