وب سایت روزیاتو: برای تهیه این کیک خوشمزه و بسیار زیبا، باید خمیر آماده کروسان تهیه کنید. یا اگر خودتان بلد هستید، آن را از قبل آماده کرده و بقیه مراحل را طبق دستور زیر انجام دهید.
1-فر را با دمای ۱۷۵ درجه سانتی گراد روشن کنید.
2- خمیر را با وردنه باز کنید. آن را به شکل یک دایره با قطر ۲۵ سانتی متری برش دهید.
3- یک لایه نوتلا روی خمیر بمالید.
4- این کار را با بقیه خمیرها تکرار کنید تا چندین لایه از خمیر و نوتلا به دست بیاید.
5- آنها را روی هم بچینید.
6- توجه داشته باشید که روی لایه آخر خمیر نباید شکلات بمالید.
7-برای یک اندازه بودن خمیرها، در آخر دوباره با استفاده از قالب یا یک بشقاب، آنها را برش زده و خمیرهای اضافی را جدا کنید.
8-در مرکز دایره یک استکان گذاشته و به صورت بعلاوه، خمیر را برش بزنید. سپس یک ضربدر روی آن بزنید. مثلث های به دست آمده را نیز از وسط دو نیم کنید.
9- لیوان را بردارید، خمیرها را دوتا دوتا و برعکس هم بچرخانید تا لایه های درونی آنها دیده شود. همین کار را با بقیه برش ها انجام دهید.
10- تخم مرغ را درون یک پیاله هم زده و با کمی آب رقیق کنید.
11-با قلم مو تخم مرغ را روی خمیر بمالید.
12- آن را به مدت ۲۸ تا ۳۰ دقیقه درون فر قرار دهید تا کاملا طلایی و پخته شود.
این ستاره که به "ستاره مرگ" ملقب شده، HIP68468 نام داشته و در فاصله 300 سال نوری از زمین قرار دارد.
ستارگانی که شباهت زیادی به خورشید داشته باشند، دوقلوی خورشیدی نامیده می شوند و ستارهشناسان علاقمند به بررسی آنها هستند بویژه اگر سیاراتی نیز در مدار آنها وجود داشته باشند. بررسی این سیستمهای سیارهای به درک بهتر تکامل آنها و در نهایت، ماهیت منظومه شمسی کمک خواهد کرد.
ترکیبات HIP68468 نشان داده که احتمالا این ستاره از چهار برابر لیتیوم بیشتری نسبت به زمان تولدش در حدود شش میلیارد قبل برخوردار است. همچنین فلزات بسیار بیشتر از حد معمول در این ستاره وجود دارد که به گرما مقاوم بوده و در سیارات صخرهای به وفور یافت میشوند.
میزان لیتیوم و مواد معدنی سیارهای در جو این ستاره به اندازه جرم شش سیاره شبهزمینی است.
البته این بدان معنی است که سرنوشت مشابهی در آینده نزدیک در انتظار زمین باشد. اما این کشف به ارائه شواهدی از رایج بودن این گونه شرایط خشن در سیستمهای سیارهای از جمله منظومه شمسی پرداخته است.
پیشبینی شده که در زمان تبدیل خورشید به یک غول سرخ در پنج میلیارد سال آینده، سیاره عطارد توسط آن بلعیده شده و سیاره زهره نیز سرنوشتی مشابه خواهد داشت. اما سرنوشت زمین در آن زمان معلوم نیست، از این رو بررسی دوقلوهای خورشیدی و سیارات فراخورشیدی میتواند پاسخهای دقیقتری ارائه کند.
این جزئیات در مجله Astronomy & Astrophysics منتشر شده است.
5454
پاسخ مشاور: هر انسانی توانمندیها و نیز محدودیتهایی دارد که باید آنها را بپذیرد و برای رفع آن محدودیتها اقدام کند. این باور نادرست را که دیگران از شما خوششان نمیآید فراموش کنید چراکه ظاهرا تکرار این جمله در ذهنتان باعث شده، بدون هیچ دلیل منطقی آن را باور کنید.
به تفاوتهای فردی احترام بگذارید
فراموش نکنید که همه نقاط مثبت یا منفی در یک فرد جمع نشده است بلکه هر فردی بنا به اصل ارث بردن از والدینش و آثار محیط و نیز اراده خویش در راه رشد و توسعه پیشرفتهایی را کسب میکند و به موفقیتها یا شکستهایی خواهد رسید و هیچ فردی همیشه موفق نخواهد بود.
همچنین شما از نظر ظاهری و خصوصیات درونی ویژگیهایی دارید که با دیگران متفاوت است و نباید داشتهها و نقاط قوت خود را نادیده بگیرید و نداشتهها و کمبودهای خود را برجسته و بزرگنمایی کنید و حسرت بخورید. اینکه گفتهاید که احساس ناتوانی میکنم، نشان دهنده همین توجه نکردن به نقاط مثبتتان است.
مهارتهای ارتباطی خود را تقویت کنید
در صورتی که از نظر ارتباط جمعی و ارتباط کلامی ضعف دارید، سعی کنید ضمن مطالعه منابع علمی و مشاورهای در این زمینه و کسب اطلاعات و تمرین مهارتهای ارتباطی بخصوص با خانواده و افراد آشنا، بیشتر با دیگران ارتباط برقرار کنید. داوطلب شدن برای انجام کاری یا عضو شدن در گروههای مذهبی یا ورزشی جدید و فعالیتهای جمعی میتواند به شما در این زمینه کمک کند؛ فراموش نکنید این حستان که کم سر و زبان هستید حتی اگر واقعی باشد، کاملا قابل حل است.
خودارزشمندیتان را تقویت کنید
گفتهاید که برای دیگران هیچ ستارهای ندارید. توجه داشته باشید که اولین گام برای موفقیت، خود پنداره مثبت است یعنی شما باید بتوانید برداشت مثبت و خوشایندی از خودتان داشته باشید. گام دوم اعتماد به نفس یعنی اعتقاد به توانمندیها و کارایی خودتان است. فراموش نکنید اگر محدودیتهای جزئی دارید، توانمندیهای زیادی نیز دارید که باید آنها را باور کنید و بپرورانید. گام سوم هم عزت نفس یا خود ارزشمندی است. اگر شما نتوانید برای خود ارزش و احترام قائل شوید و خود را ناچیز و کم ارزش تصور کنید چگونه انتظار دارید دیگران ارزش و منزلت برای شما قائل شوند. پذیرش خود بدون قید و شرط بهترین عامل خود ارزشمندی است. (عباسعلی براتی، کارشناس ارشد روان شناسی/ خراسان)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
362
داستان
کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - بنفشه چاپاری:
سیمرغی بود که بال نداشت و پلنگی هم بود که خال نداشت، به همراه تکشاخی که یال نداشت. آن گوشه و کنار اژدهایی هم بود که اصلاً حال نداشت. آنها سالهای زیادی را در جنگلی زیبا و سرسبز در کنار هم با غصه و ناراحتی زندگی میکردند.
اگر گفتید چرا؟
چون همیشه حیوانهای جنگل به آنها میخندیدند یا سربهسرشان میگذاشتند و مسخرهشان میکردند.
یک روز غروب، پلنگ بیخال با هزار زحمت خودش را از توی گودالی که بچهخرگوشها برایش کنده بودند نجات داد و با سر و روی گِلی، خسته و کوفته و گریهکنان رفت پیش دوستانش و دمش را محکم روی زمین کوبید و گفت:
«من دیگه میخوام از این جنگل پرغصه برم. دیگه از دست این حیوونهای بدجنس خسته شدم. شما هم دوست دارین با من بیاین؟!»
تکشاخ بییال پرسید: «حالا کجا میخوای بری؟!»
پلنگ بیخال جواب داد: «یه جایی که دیگه هیچکس نتونه اذیتم کنه. شنیدم پشت کوه بیغار یه جاییه که ستارههاش به جای اینکه توی آسمون باشن روی زمین پخش شدن. اونوقت میتونیم آرزوهامون رو بگیم تا برآورده بشن.»
اژدهای بیحال خمیازهای کشید و بهزور چشمهایش را باز کرد و گفت:
«برو بابا، من که اصلاً حال ندارم از جام تکون بخورم. ستاره، ستارهست دیگه. چه فرقی داره؟ خب خیلی راحت سرت رو بگیر بالا رو به آسمون و آرزوت رو بگو. برای چی میخوای اینهمه راه تا اونجا بری؟!»
پلنگ بیخال گفت: «مگه نشنیدی چی گفتم؟ این ستارهها همهشون بهجای آسمون روی زمینن. برای همین زودتر صدامون رو میشنون.»
سیمرغ بیبال نگاهی غمگین به جای خالی بالهایش کرد و گفت: «خیلی دلم میخواد بیام، ولی دیگه از دست زال و فکوفامیلش پر و بالی برام نمونده. چهطوری بیام؟!»
ناگهان تکشاخ بییال با صدای بلند گفت: «من که با این سروشکل از تو هم بیچارهترم. چهطوری با این ریخت و قیافه بیام بیرون؟! بیشتر شبیه الاغ شاخدارم! من که اصلاً نمیتونم بیام.» بعد هم سمهایش را گذاشت روی چشمهایش و هایهای گریه کرد.
پلنگ بیخال گفت: «خب تقصیر خودته. میخواستی گول اون روباهه رو نخوری!»
تکشاخ بییال اشکهایش را پاک کرد و دماغش را بالا کشید و با ناله گفت: «اگه هرروز برای تو هم میخوند... بهبه تو چهقدر زیبایی... چه سری چه دمی عجب یالی، تو هم... اوهو اوهو.»
و دوباره شروع به گریه کرد. سیمرغ همانطور که ناخنهای پایش را جلوی صورتش گرفته بود و تماشایشان میکرد گفت: «اوووه، اونکه این شعر رو برای همه میخونه. برای یکی از فامیلهای دور ما هم خونده بود. حتی برای عبرت بقیه قصهاش رو توی کتاب درسی هم نوشتهن.»
بعد مکثی کرد و پرسید: «خوندیش دیگه، نه؟!»
اژدها چشمهایش را نیمهباز کرد و همانطور بیحال گفت: «نه بابا، این اگه کتابخون بود که این بلا سرش نمیاومد.»
پلنگ که حسابی حوصلهاش از دست وراجیهای آنها سر رفته بود، گفت: «حالا ول کنین این حرفها رو. اگه میخواین با من بیایین، بجنبین زودتر راه بیفتیم.»
آنها برای اینکه کسی متوجهشان نشود شبها راه میافتادند و روزها در جایی پنهان میشدند و استراحت میکردند. از دشتها و جنگلها و دریاها گذشتند تا اینکه یک شب، باد و توفان و گردباد و صاعقه یکدفعه چهارتایی هوس کردند همینطوری الکیالکی حالشان را بگیرند و بهشان حمله کنند.
آنها به دنبال پیداکردن جایی امن به هرطرف میدویدند، تا اینکه از دور خانهی بزرگ دربوداغانی را دیدند و رفتند داخلش تا از دست صاعقه نجات پیدا کنند. آن ساختمان داغان پشت کوه بیغار بود.
پلنگ با خوشحالی دمش را به این طرف و آن طرف تکان داد و گفت: «بالأخره رسیدیم. ستارهها نزدیک این کوه هستن و امشب میتونیم ببینیمشون و هرآرزویی داریم بهشون بگیم.»
سیمرغ، که خستگی حسابی از سر و رویش میبارید، گفت: «بیایین فعلاً بریم اینجا بخوابیم که مُردم از خستگی. اینجوری پیش بره، از من دیگه فقط یه دُم میمونه که اون رو هم باید بزنین سر یه چوب و باهاش اینجا رو تمیز کنین.»
اژدها، که از خستگی نفسنفس میزد و از سوراخهای بینیاش دود بیرون میداد، نگاهی به اطرافش کرد و گفت: «بهبه، عجب هتل پنجستارهایه! خیلی خوف و خفنه. من که اینجا خوابم نمیبره!» ولی اولین نفری بود که صدای خروپفش همهجا را پر کرد.
تازه خوابشان برده بود که ناگهان با صدای گریهای از خواب پریدند. البته بهغیر از اژدها که حال نداشت از خواب بیدار شود.
تکشاخ داد زد: «کیه داره گریه میکنه؟!»
پلنگ پرید و جلوی دهان تکشاخ را گرفت و توی گوشش گفت: «هیس، چته داد میزنی؟! ما که نمیدونیم کیه. شاید الکی داره گریه میکنه که بریم پیشش و بعد حسابمون رو برسه.» بعد هم پرید توی بغل تکشاخ و شروع کرد به لرزیدن.
سیمرغ بیبال ناخنهای پایش را روی سنگی کشید و تیزشان کرد و یواش به دوستانش گفت: «همینجا باشین و تکون نخورین تا من یه سروگوشی آب بدم ببینم چه خبره.»
اژدهای بیحال، که تازه بیدار شده بود، گفت: «فقط خیلی سروصدا نکن که من بتونم دوباره بخوابم.» بعد هم خمیازهای کشید؛ اما نخوابید. سیمرغ یواشیواش از کنار دیوار به طرف صدای گریه میرفت که ناگهان از پشتسرش صدای خردشدن چیزی را شنید.
برگشت و دید که پلنگ بیخال و تکشاخ بییال و اژدهای بیحال هم دنبالش راه افتادهاند. پنجهاش را کوبید توی سرش و گفت: «مگه بهتون نگفتم همونجا بمونید تا من برگردم؟»
اما آنها به سیمرغ بیبال نگاه نمیکردند. به هشت تا چشم قلمبه، که پشتسر سیمرغ به آنها زلزده بودند، نگاه میکردند. چشمها مال چهار دختر و پسری بود که با لباسهای کثیف و پاره از دیدن آنها خشکشان زده بود.
یکی از پسرها که از همهشان بزرگتر و شجاعتر بود پرسید: «شما کی هستین؟ تو خونهی ما چیکار میکنین؟»
اژدهای بیحال همانطور که به دوروبرش نگاه میکرد جواب داد: «ببخشید، خیلی ببخشید، ما نمیدونستیم به اینجا هم میگن خونه!»
سیمرغ چشمغرهای به اژدها رفت و رو به بچهها گفت: «راستش بیرون بدجوری بارون میاومد و یه صاعقه هم افتاده بود دنبالمون. برای همین مجبور شدیم بیاییم اینجا. الآن هم تا بزرگترهاتون نیومدن زحمت رو کم میکنیم.»
بعد به دوستانش اشاره کرد که بیرون بروند. ناگهان دختر کوچولویی که توی دستش نان بربری و قند بود زد زیر گریه.
پسر بزرگ، که حسابی هول شده بود، زود خواهرش را بغل کرد و با دستهای کثیف و زبرش اشکهای او را پاک کرد و با عصبانیت رو به سیمرغ بیبال و دوستانش گفت: «خیالتون راحت شد! دوباره اشکش رو درآوردین؟ تازه گریهش رو بند آورده بودم.»
سیمرغ هر چه فکر کرد نفهمید چرا پسرک دعوایش کرده. به نظرش حرف بدی نزده بود. چرا دخترکوچولو گریه میکرد؟ برای همین فقط هاج و واج نگاه کرد.
پسر و دختر دیگر که تا آن موقع ساکت بودند و فقط تماشا میکردند شروع کردند به شکلک درآوردن تا بتوانند دخترکوچولو را بخندانند. اما فایدهای که نداشت هیچ، تازه گریهی دخترک هم بیشتر شد.
برادرش خیلی مهربان و آرام توی گوشش گفت: «یهکم بخند دیگه، آدم که روز تولدش اینقدر گریه نمیکنه!»
دخترکوچولو دماغش را بالا کشید و با چشمهای اشکآلود گفت: «من که کیک تولد ندارم، چهطوری خوشحال باشم؟» میخواست دوباره گریه کند که برادرش سریع نان بربری را از دستش گرفت و قندها را خیلی قشنگ روی آن چید و شمعی هم از توی جیبش درآورد و گذاشت روی نان و با خوشحالی گفت:
«بیا این هم یه کیک فوریتر از فوری.» بعد آن را گرفت جلوی صورت دخترکوچولو و گفت: «حالا یه آرزو کن.»
دخترکوچولو میخواست آرزو بکند که آن یکی دختر فریاد زد: «نه، صبر کن.» بعد هم تندتند با گلهایی که میخواست فردا سر چهارراه بفروشد یک حلقه گل درست کرد و گذاشت روی سر دخترکوچولو و گفت: «این هم هدیهی من. حالا یه آرزو کن.»
دخترکوچولو که خیلی خوشحال شده بود بالأخره خندید و خواست آرزو بکند که چشمش به شمع بدقواره و خاموش روی نان افتاد و دوباره قیافهاش توی هم رفت و با بغض گفت: «این که روشن نیست. چهطوری آرزوم برآورده بشه؟»
بعد خواست دوباره گریه کند که تکشاخ بییال به اژدهای بیحال، که داشت چرت میزد، لگد زد و اشاره کرد که برود و شمع را روشن کند. اژدها بیحال جلو رفت و با یک فوت کوچولو شمع را روشن کرد.
دخترکوچولو از خوشحالی جیغ زد و تندتند دست میزد. بعد هم چشمهایش را بست و توی دلش آرزو کرد.
باد و باران هم دیگر تمام شده بود و هوا داشت تاریک میشد. اما روی زمین یکییکی ستارهها روشن میشدند. پلنگ بیخال از خوشحالی پرید این طرف و آن طرف و با ذوق گفت:
«هورا... ستارهها، جانمی ستارهها.» و خواست آرزویش را فریاد بزند که چشمش افتاد به سیمرغ بیبال که قیافهاش یک جوری شده بود.
چه جوری شده بود؟!
مثل وقتهایی که زال یکی از پرهایش را آتش میزد تا او به کمکش برود. ولی آنموقع هیچکس پرش را آتش نزده بود، بلکه آرزوی دخترکوچولو دلش را آتش زده بود.
سیمرغ بیبال، بدون آنکه بخواهد، آرزوی دخترکوچولو را شنیده بود و دلش خیلی غصهدار شده بود. چون دخترکوچولو آرزوی یک پیتزای گنده کرده بود و از آنجایی که سیمرغها همهچیز را میدانند، میدانست پیتزا چیست.
پلنگ بیخال رفت کنار سیمرغ و یواشکی از او پرسید که چی شده. سیمرغ دوستانش را به کناری کشید و آرزوی دخترکوچولو را برایشان تعریف کرد و از آنها کمک خواست تا بتوانند دخترکوچولو را به آرزویش برسانند. همهشان برای دخترکوچولو ناراحت شدند، حتی اژدهایی که حال نداشت برای خودش هم ناراحت باشد.
پلنگ بیخال به سرعت دوید تا از جنگلی که نزدیک آنجا بود کمی قارچ و گوجه و سبزیجات جنگلی بچیند و بقیهی موادی را که فکر میکرد برای درستکردن پیتزا لازم هست بیاورد.
اژدهای بیحال هم که مدتها بود آتش درستوحسابی روشن نکرده بود تا رسیدن پلنگ شروع کرد به تمرین درستکردن آتش. تکشاخ بییال هم شاخش را تندتند به دیوارهی کوه میکشید و تیز میکرد.
تازه فهمیده بود نداشتن یال خیلی هم بد نیست، چون اینطوری یالش به شکاف سنگها گیر نمیکرد و کشیده نمیشد. تازه شاخش هم بهتر تیز میشد.
سیمرغ بیبال به بچهها نگاه کرد که داشتند با هم حرف میزدند و نان و قندشان را میخوردند و حواسشان به آنها نبود. پلنگ با مواد غذاییای که بهسختی پیدا کرده بود برگشت و آنها دستبهکار شدند.
تکشاخ شروع کرد تندتند مواد را با شاخش خرد کرد. سیمرغ با پاهای قویاش خمیر درست کرد و آن را ورز داد و پلنگ مواد خردشده را روی خمیر چید و بالأخره اژدها هم با آتشی که از دهانش خارج میکرد آن را پخت.
بوی خوش پیتزا همهجا را پرکرده بود و آب از دهان بچهها سرازیر شده بود. پیتزا را جلوی بچهها، که هاجوواج نگاهشان میکردند، گذاشتند و آنها در چشمبرهمزدنی آن را بلعیدند.
دخترکوچولو از خوشحالی دست میزد و فریاد کشید: «یکی دیگه، یکی دیگه!» و برادرش قدرشناسانه آنها را در آغوش کشید و تشکر کرد.
پلنگ بیخال و تکشاخ بییال و سیمرغ بیبال و اژدهای بیحال دیگر فرصت سر خاراندن نداشتند. تندتند پیتزا درست میکردند و به بچهها میدادند.
بعد از مدتی پلنگ بیخال تصمیم گرفت تنهایی پیش ستارهها برود و از آنها کمک بخواهد. اما هرچه به ستارهها نزدیکتر میشد، آنها عجیبتر میشدند.
تازه متوجه شد که آنها اصلاً ستاره نیستند، بلکه چراغهای خانهها و خیابانهای یک شهر کوچک هستند که انگار شبها روی زمین پخش میشوند. ناراحت و غمگین بیرون شهر نشسته بود و هایهای گریه میکرد که دوستانش کنارش نشستند و دلداریاش دادند.
سیمرغ بیبال گفت: «بالأخره فهمیدی؟!»
پلنگ بیخال با تعجب نگاهش کرد و گفت: «تو میدونستی؟! پس چرا هیچی نگفتی؟!»
سیمرغ گفت: «چون تو باورش کرده بودی و نمیخواستم آرزوت رو نابود کنم. اما به نظرم ما بدون کمک ستارهها هم به آرزومون رسیدیم. الآن دوستهای جدیدی پیدا کردیم که خیلی دوستمون دارن و مسخرهمون هم نمیکنن.»
پلنگ بیخال که هنوز در شوک حرفهای سیمرغ بود همانطور نگاه میکرد.
اژدهای بیحال که بعد از مدتها آنقدر آتش درست کرده بود که حسابی گرم و سرحال شده بود گفت:
«ببین، ما تونستیم بعد از مدتها با همین شکل و ریختمون یه کاری کنیم. هرچند اونطوری که فکر میکردیم به آرزومون نرسیدیم، ولی تونستیم دل بچهها رو شاد کنیم و یه بچه رو در روز تولدش به آرزوش برسونیم.»
تکشاخ بییال دستی به شاخش کشید و با خوشحالی گفت: «من که حالا دیگه از خودم حسابی خوشم اومده.»
سیمرغ بیبال گفت: «زود باشید تا بچهها بیشتر از این نگرانمون نشدن برگردیم که فردا کلی سفارش داریم.»
پلنگ بیخال با تعجب پرسید: «سفارش؟ سفارش چی؟»
اژدهای بیحال خیلی باحال گفت: «خب معلومه، پیتزا.»
دانش > فضا - همشهری آنلاین:
ساکنان زمین تا یک میلیون سال آینده میتوانند شاهد طلوع ستارهای از فاصلهای بسیار نزدیک از زمین باشند.
براساس گزارش گیزمودو، هماکنون ستاره گلیزه 710 در فاصله امن 64 سال نوری از زمین قرار دارد، اما دانشمندان در سال 1999 دریافتند که این ستاره شبهخورشیدی با سرعت 51 هزار کیلومتر در ساعت به سمت زمین در حرکت است و تا یک میلیون سال دیگر به فاصله 0.2 سال نوری از زمین خواهد رسید.
گفته میشود که این ستاره از فاصله نزدیکی از سامانه خورشیدی عبور خواهد کرد اما محاسبات دقیقتر محققان لهستانی این فاصله را به 77 روز نوری کاهش دادهاست. این فاصله برای منحرف کردن مدار سیارکها و شهابسنگهای حاضر در ابر اوورت کافی خواهد بود و میتواند این سنگهای کیهانی را روانه زمین سازد.
اخترشناسان با محاسباتی که با کمک رصدخانه فضایی گایا انجام دادهاند،محاسباتی که که 10 برابر دقیقتر از محاسبات پیشین هستند، موفق به این پیشبینی شدهاند که با این وجود هنوز احتمال 50 درصد خطا وجود دارد.
ابر اوورت در فاصله 0.8 تا 3.16 سال نوری از خورشید قرار دارد و میلیاردها سیارک، شهابسنگ و اجسام ریز کیهانی در آن وجود دارند ستاره گیلیزه 710 میتواند باعث انحراف مسیر آنها شود. به تصور دانشمندان، گلیزه 710 ممکن است حدود 0.1 درصد یا 100 میلیون جسم را از ابر بیرون کشیده و تعداد زیادی را به سمت داخل سامانه خورشیدی منحرف کند که منجر به بارشهای شهابی و ظهور سالانه دهها دنبالهدار جدید برای چند میلیون سال آینده خواهد شد.
برخی محققان معنقدند وقوع رویدادی مشابه درحدود 65 میلیون سال پیش میتوانسته باعث شهاببارانی شده باشد که انقراض دایناسورها را در پی داشته است. اما این ستاره بسیار کوچکتر از گلیزه 710 بوده است. از این رو، فاصله آن تا زمین میتواند نشانگر درخشانترین و سریعترین جسم در آسمان و قویترین رویارویی مختل کننده در آینده و تاریخ سامانه خورشیدی باشد.
دانش > فضا - همشهری آنلاین:
ساکنان زمین تا یک میلیون سال آینده میتوانند شاهد طلوع ستارهای از فاصلهای بسیار نزدیک از زمین باشند.
براساس گزارش گیزمودو، هماکنون ستاره گلیزه 710 در فاصله امن 64 سال نوری از زمین قرار دارد، اما دانشمندان در سال 1999 دریافتند که این ستاره شبهخورشیدی با سرعت 51 هزار کیلومتر در ساعت به سمت زمین در حرکت است و تا یک میلیون سال دیگر به فاصله 0.2 سال نوری از زمین خواهد رسید.
گفته میشود که این ستاره از فاصله نزدیکی از سامانه خورشیدی عبور خواهد کرد اما محاسبات دقیقتر محققان لهستانی این فاصله را به 77 روز نوری کاهش دادهاست. این فاصله برای منحرف کردن مدار سیارکها و شهابسنگهای حاضر در ابر اوورت کافی خواهد بود و میتواند این سنگهای کیهانی را روانه زمین سازد.
اخترشناسان با محاسباتی که با کمک رصدخانه فضایی گایا انجام دادهاند،محاسباتی که که 10 برابر دقیقتر از محاسبات پیشین هستند، موفق به این پیشبینی شدهاند که با این وجود هنوز احتمال 50 درصد خطا وجود دارد.
ابر اوورت در فاصله 0.8 تا 3.16 سال نوری از خورشید قرار دارد و میلیاردها سیارک، شهابسنگ و اجسام ریز کیهانی در آن وجود دارند ستاره گیلیزه 710 میتواند باعث انحراف مسیر آنها شود. به تصور دانشمندان، گلیزه 710 ممکن است حدود 0.1 درصد یا 100 میلیون جسم را از ابر بیرون کشیده و تعداد زیادی را به سمت داخل سامانه خورشیدی منحرف کند که منجر به بارشهای شهابی و ظهور سالانه دهها دنبالهدار جدید برای چند میلیون سال آینده خواهد شد.
برخی محققان معنقدند وقوع رویدادی مشابه درحدود 65 میلیون سال پیش میتوانسته باعث شهاببارانی شده باشد که انقراض دایناسورها را در پی داشته است. اما این ستاره بسیار کوچکتر از گلیزه 710 بوده است. از این رو، فاصله آن تا زمین میتواند نشانگر درخشانترین و سریعترین جسم در آسمان و قویترین رویارویی مختل کننده در آینده و تاریخ سامانه خورشیدی باشد.
با ما در ایران ناز همراه باشید تا طرز تهیه یک کیک خوشمزه و عالی را بیاموزید . این کیک زیبا با نوتلا تهیه میشود و بسیار مطبوع و خوش طعم است .برای تهیه این کیک خوشمزه و بسیار زیبا، باید خمیر آماده کروسان تهیه کنید. یا اگر خودتان بلد هستید، آن را از قبل آماده کرده و بقیه مراحل را طبق دستور زیر انجام دهید. طرز تهیه کیک ستارهای نوتلا را درا ادامه ببینید:
مواد لازم:
خمیر آماده کروسان (مجموعا یک کیلوگرم)
یک شیشه نوتلا
۱ عدد تخم مرغ
طرز تهیه کیک ستاره ای نوتلا:
1-فر را با دمای ۱۷۵ درجه سانتی گراد روشن کنید.
2- خمیر را با وردنه باز کنید. آن را به شکل یک دایره با قطر ۲۵ سانتی متری برش دهید.
3- یک لایه نوتلا روی خمیر بمالید.
4- این کار را با بقیه خمیرها تکرار کنید تا چندین لایه از خمیر و نوتلا به دست بیاید.
5- آنها را روی هم بچینید.
6- توجه داشته باشید که روی لایه آخر خمیر نباید شکلات بمالید.
7-برای یک اندازه بودن خمیرها، در آخر دوباره با استفاده از قالب یا یک بشقاب، آنها را برش زده و خمیرهای اضافی را جدا کنید.
8-در مرکز دایره یک استکان گذاشته و به صورت بعلاوه، خمیر را برش بزنید. سپس یک ضربدر روی آن بزنید. مثلث های به دست آمده را نیز از وسط دو نیم کنید.
9- لیوان را بردارید، خمیرها را دوتا دوتا و برعکس هم بچرخانید تا لایه های درونی آنها دیده شود. همین کار را با بقیه برش ها انجام دهید.
10- تخم مرغ را درون یک پیاله هم زده و با کمی آب رقیق کنید.
11-با قلم مو تخم مرغ را روی خمیر بمالید.
12- آن را به مدت ۲۸ تا ۳۰ دقیقه درون فر قرار دهید تا کاملا طلایی و پخته شود.
مطالب مرتبط:
تصاویر زیباترین مدلهای تزئین کیک شب یلدا
طرز تهیه کیک نارنگی خوشمزه و شیک
این ستاره که به "ستاره مرگ" ملقب شده، HIP68468 نام داشته و در فاصله 300 سال نوری از زمین قرار دارد.
ستارگانی که شباهت زیادی به خورشید داشته باشند، دوقلوی خورشیدی نامیده می شوند و ستارهشناسان علاقمند به بررسی آنها هستند بویژه اگر سیاراتی نیز در مدار آنها وجود داشته باشند. بررسی این سیستمهای سیارهای به درک بهتر تکامل آنها و در نهایت، ماهیت منظومه شمسی کمک خواهد کرد.
ترکیبات HIP68468 نشان داده که احتمالا این ستاره از چهار برابر لیتیوم بیشتری نسبت به زمان تولدش در حدود شش میلیارد قبل برخوردار است. همچنین فلزات بسیار بیشتر از حد معمول در این ستاره وجود دارد که به گرما مقاوم بوده و در سیارات صخرهای به وفور یافت میشوند.
میزان لیتیوم و مواد معدنی سیارهای در جو این ستاره به اندازه جرم شش سیاره شبهزمینی است.
البته این بدان معنی است که سرنوشت مشابهی در آینده نزدیک در انتظار زمین باشد. اما این کشف به ارائه شواهدی از رایج بودن این گونه شرایط خشن در سیستمهای سیارهای از جمله منظومه شمسی پرداخته است.
پیشبینی شده که در زمان تبدیل خورشید به یک غول سرخ در پنج میلیارد سال آینده، سیاره عطارد توسط آن بلعیده شده و سیاره زهره نیز سرنوشتی مشابه خواهد داشت. اما سرنوشت زمین در آن زمان معلوم نیست، از این رو بررسی دوقلوهای خورشیدی و سیارات فراخورشیدی میتواند پاسخهای دقیقتری ارائه کند.
این جزئیات در مجله Astronomy & Astrophysics منتشر شده است.
5454