جام جم سرا: رقیه، زاده شهر مردهک از توابع جبال بارز جنوبی است، جایی نزدیک عنبرآباد و جیرفت، نقطهای کوچک روی نقشه وسیع کرمان. نگاهش که میکنم نگاهش را میدزدد و سرش را میاندازد پایین، قوز میکند و دستهای لاغر و استخوانیاش را میبرد میان دو پای استخوانیتر که بفهماند خجالت میکشد.
او نباید خجالت بکشد، اما خجالت زده است چون خالی بزرگ روی صورتش دارد که او را اذیت میکند، انگار نقابی بهصورت زده است. روزی که به دنیا آمد همین خال را با خود داشت که مادرش ترسید و جا خورد و آرزو کرد ایکاش میمرد و این صحنه را نمیدید.
صورت سیاه رقیه، مظلوم و معصوم است. موهای این خال بزرگ و یک تکه که رشد میکند او را بیشتر آزار میدهد و آنوقت است که میخزد توی خانه و از چشمهای کنجکاو آدمها میگریزد.
خدا میداند چقدر دلش هوس مهمانی دارد، چقدر میخواهد مثل دختربچهها لباسهای عروسکی بپوشد و دست بزند و شادی کند. اما مگر این خال بدقواره و سیاه میگذارد؟
رقیه را در مدرسه مسخره میکنند، او هم غصه میخورد و اشک میریزد؛ این دختر کرمانی خجالتیتر و رنجورتر از آنی است که با همکلاسیها گلاویز شود و دل شکستهاش را خنک کند.
اما این درد رقیه، بیدرمان نیست، چاره بخت برگشته صورت او جراحی است. تا به حال رقیه چند بار نیز جراحی شده، ولی به روشی دردناک و مایوسکننده که گرهگشا نبوده است.
پدر رقیه کارگر فصلی است، پولی ندارد که خرج درمان دخترش کند، اگر یارانهها قطع شود رشته حیات آنها نیز قطع میشود و این درد دیگر دخترک است. نفرین به بیپولی، نفرین به محرومیت که با رقیه چنین کرده است.
شماره تماس پدر رقیه این است: 09139572572 چشمان مهربان رقیه به دستان پرسخاوت شماست.(مریم خباز - گروه جامعه)