مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

رازهای شهرام شکوهی به روایت همسرشعکس

شهرام شکوهی می گوید: وجود ملودی در زندگی واقعا به من انگیزه داد. وقتی شما خانواده دارید و مسئولیت آنها بر‌عهده شماست هر کاری که انجام می‌دهید برای خوشبختی آنهاست؛ اگر من آدم مجردی باشم که هیچ هدفی در زندگی نداشته باشم، ممکن است به جای اینکه یک مسیر حساب شده را طی کنم، خیلی دلبخواهی کار ‌کنم.
بنابراین داشتن خانواده باعث می‌شود منسجم‌تر کار کنید؛ این همان هنرمند متعهد است. وقتی شما نگران بچه خودتان باشید که گرفتار فلان آفت نشود، خب طبیعتا این نگرانی فردا برای همسایه شما هم به وجود می‌آید؛ در یک جمله: اگر برای خانواده خودت نگرانی داشته باشی برای همه افراد جامعه هم نگرانی.

مردها بی‌انصاف هستند!
دلارام: مردها کلا بی‌انصاف هستند و هرقدر که به آنها کمک کنید باز هم به نظرشان شما کم‌کاری کرده‌اید. هرقدر هم از خودگذشتگی کنید باز هم توقع مردها بیشتر است؛ البته من این را در مورد شهرام نمی‌گویم چون اصلا چنین آدمی نیست و همیشه قدردان بوده اما من همیشه از خیلی چیزها که مربوط به خودم می‌شده، گذشتم تا کمک حال شهرام باشم و خیلی از مواقع به دلیل اینکه درگیر بوده از خیلی تفریحاتی که دوست داشتم با هم داشته باشیم گذشتم و با روی خوش با این قبیل مسائل برخورد کردم تا فشار کمتری به شهرام وارد شود و بتواند در کارش پیشرفت کند؛ مثلا در غذا درست کردن باید احتیاط کنم و از ادویه‌جات و غذاهای سرخ‌شده استفاده نکنم تا به حنجره‌اش آسیبی وارد نشود؛ هرچند که خیلی قدرشناس است اما فکر می‌کنم یک جاهایی می‌توانسته منصف‌تر باشد. البته بی‌انصافی هم نمی‌شود گفت چون به‌نوعی، خصلت آقایان است که متوقع هستند.

ماجرای چای روز خواستگاری!
دلارام: شهرام خیلی چای‌خور است و من هم با فلسفه چای ریختن روز خواستگاری مشکل دارم. روز خواستگاری وقتی قرار بود چای بیاورم به مادرم گفته بودم که چای را در آشپزخانه در استکان‌ها بریزد و آماده کند. بعد از چند دقیقه من به آشپزخانه رفتم و چای را آوردم و همه چیز طبق برنامه‌ پیش رفت و چون آن موقع‌ها نمی‌دانستم که شهرام خیلی چای‌ دوست دارد، فکر نمی‌کردم چند دقیقه بعد دوباره چای بخواهد. وقتی شهرام دوباره چای خواست، به آشپزخانه رفتم و دیدم زیر کتری خاموش است و از همان چای که یخ کرده بود، یک استکان ریختم و برای شهرام آوردم و با نگاه منظورم را به او رساندم که در جمع به روی خودش نیاورد چای یخ کرده و شهرام خیلی خوب فیلم بازی کرد و طوری چای را خورد که کسی متوجه نشد!

موفقیت در موسیقی با همراهی همسر!

شهرام شکوهی: بدون وجود دلارام ادامه فعالیت در زمینه موسیقی برای من امکان‌پذیر نیست. چون موسیقی اصلا کاری معمولی نیست؛ هم از نظر بازخوردهایی که در محیط بیرون از خانه وجود دارد که معمولا در روابط خانوادگی مشکل ایجاد می‌کند و هم نوع کار. به عنوان مثال یکی از مواردی که در گذشته دلارام با آن مشکل داشت ساعت کاری من بود. چون کار موسیقی تازه از ساعت ۹ شب شروع می‌شود و تا ۶ صبح ادامه دارد و مثل یک کار اداری نیست که ساعت کار مشخصی داشته باشد. ممکن است کسی که در این زمینه فعالیت می‌کند یک ماه کامل در خانه باشد اما ۲ ماه اصلا نتواند به خانه بیاید. به هر حال این اتفاقات وجود دارد؛ مثلا در روند تولید آلبوم علاوه بر اینکه حضور فیزیکی نداری، حتی مواقعی هم که هستی، درگیری فکری داری و اینجا خانواده باید تحمل کند.

دلارام: رابطه ما به دلیل اعتمادی که در آن وجود دارد خیلی کم دچار مشکل می‌شود چون رابطه من و شهرام مثل رابطه ۲ دوست صمیمی است و اگر جایی مشکلی پیش بیاید با هم صحبت کرده و مشکل را حل می‌کنیم.

کار مشکل​ زا نیست!
دلارام:
به نظر من در زندگی مشترک شهرت خیلی اهمیت ندارد چون بستگی به ذات آدم دارد که در زندگی چه رفتار و اخلاقی داشته باشد. وقتی کسی تعهد دارد، دیگر شهرت داشتن یا نداشتن خیلی نمی‌تواند در نحوه زندگی او تاثیری داشته باشد اما بالاخره یکسری مشکلات خواه‌ناخواه وجود دارد که خوشبختانه تا به امروز توانسته‌ایم آن را مدیریت کنیم.

مشکل از خانم​هاست یا آقایان؟
شهرام شکوهی:
اعتماد نداشتن، اصولا مشکل خانم‌هاست. بیشتر خانم‌ها هستند که اعتماد ندارند اما من همیشه به دلارام اعتماد داشته‌ام.

دلارام: اتفاقا من با این حرف مخالفم چون آقایان کارهایی می‌کنند که باعث می‌شود خانم‌‌ها بدبین شوند و اصولا خانم‌ها از اول اینطوری نبودند. اگر مشکلی وجود داشته باشد که زن و شوهر، یک مقدار نسبت به هم بدبین شوند مطمئنا یکی از طرفین باید کوتاه بیاید تا مشکل حل شود اما در مورد رابطه ما خوشبختانه چنین مشکلاتی تا به حال نداشته‌ایم. مسلما در هر زندگی یک مقدار بالا و پایین وجود دارد اما در همان اوایل در مورد این موضوعات صحبت کردیم چون به هر حال در اوایل زندگی مشترک شناخت کافی نسبت به هم نداشتیم؛ بنابراین سعی کردیم مسائل را بین خودمان حل کنیم هرچند که در اوایل، فعالیت‌های هنری شهرام به شدت امروز نبود؛ بعد از اینکه کمی زمان گذشت و فعالیت‌های شهرام حرفه‌ای شد، خب بالطبع مشکلات جدیدی به وجود آمد که تعدادی از آنها حل شد اما بعضی از آنها روی هم ماند و تلنبار شد اما خب یک اتفاق همه چیز را تغییر داد و مسیر زندگی ما عوض و اعتماد بین ما صد درصد شد.

قوانین توافقی!
دلارام:
قبل از ازدواج شهرام از من پرسید که با شغلش مشکلی دارم یا نه و من هم گفتم نه، چون فکر نمی‌کردم که دایره این کار وسعت پیدا کند و اوایل یک مقدار هم مخالفت می‌کردم و خیلی تمایل نداشتم که به صورت حرفه‌ای وارد این کار شود اما هرچه فکر کردم، دیدم با این طرز فکر دارم جلوی علاقه و رشد شهرام را می‌گیرم. وقتی اینقدر در این زمینه استعداد دارد به خودم اجازه ندادم که این حق را از او بگیرم؛ بنابراین یکسری قوانین بین خودمان گذاشتیم که تا وقتی طبق این قوانین پیش برویم مشکلی پیش نخواهد آمد. این قوانین راجع به رفت‌وآمدها، ساعت‌های کار و… که به صورت توافقی بود و قسمت عمده‌ای از مشکلات ما را حل کرده است.

شک از کجا شروع می‌شود؟
شهرام شکوهی: راستش را بخواهید من تا به حال به شک کردن فکر نکردم و کلا آدمی هستم که اعتماد کردن را دوست دارم و به نظرم هیچ‌کس دزد نیست مگر اینکه خلافش ثابت شود و خودم هم به دنبال این نمی‌روم که خلافش به من ثابت شود. هرچند بارها پیش آمده که اشخاصی بوده‌اند که از اعتماد من سوءاستفاده کنند. در چنین شرایطی تنها کاری که می‌کنم این است که آن شخص را به طور کامل کنار می‌گذارم و ارتباطم را با او محدود می‌‌کنم. به نظر من اصلا آدم بد وجود ندارد؛ حتی کسانی که همه می‌‌گویند آدم بدی هستند، باز هم می‌توانی در آنها جنبه‌های مثبت پیدا کنی چون ذات همه آدم‌ها خوب است و همه ذات‌شان را از خداوند گرفته‌اند؛ بنابراین به نظرم آدم بدذات وجود ندارد و شرایط محیط و تربیت خانوادگی است که روی آدم تاثیر می‌گذارد.

هرکسی را بهر کاری ساختند!
شهرام شکوهی:
اعتقاد دارم که هرکسی برای کاری به دنیا می‌آید. من قبل از موسیقی خیلی چیزها و کارها را امتحان کردم؛ هرچند که در آن زمان هم موسیقی را به صورت تفریحی دنبال می‌کردم اما هیچ‌کدام از آن کارها برای من ساخته نشده بود و این کار خوشبختانه تاثیر بدی روی زندگی خصوصی من نداشته است؛ به خصوص اینکه در حال حاضر خیلی‌ها من را به قیافه نمی‌شناسند.

زندگی مجردی آرامش ندارد!
شهرام شکوهی: هرکسی در مرحله‌ای در زندگی نیاز پیدا می‌‌کند که ازدواج کند ولی خب، بعضی از تبعات قبل از شهرت باعث می‌شود از ازدواج کردن فاصله بگیرید یا گاهی آنقدر مشکلات‌تان زیاد می‌شود که باعث می‌شود تصمیم بگیرید آدم دیگری را درگیر مشکلات‌تان نکنید. در کار ما بحث آرامش خیلی مهم است و باید آرامش فکری داشته باشی تا بتوانی روی کارت تمرکز کنی و کار خوبی ارائه دهی. معمولا زندگی‌های مجردی فاقد این آرامش است. اثر یک هنرمند درحقیقت آینه‌ای از زندگی و محیط اطراف و خانواده اوست؛ بنابراین اگر یک اثر هنری خوب و دلنشین است، مطمئن باشید از محیط شکل گرفته که آن هم خوب و دلنشین بوده و بالعکس اگر از یک زندگی پرتلاطم و پردردسر شکل گرفته بود مطمئنا اثر خوبی روی بیننده یا شنونده نمی‌‌گذاشت.(ستاره)


ادامه مطلب ...

عکس شهرام قائدی با همسر و دخترش سارینا +بیوگرافی

عکس شهرام قائدی با همسر و دخترش سارینا +بیوگرافی

ابراهیم قائدی shahramghaedi معروف به شهرام قائدی متولد ۳۱ مرداد ۱۳۵۴ در شهر قیر و کارزین در استان فارس به دنیا آمده است، از سال ۱۳۷۰ به تهران آمد. اولین کار تصویری تلویزیونی‌اش “خودروی پلاک ۱۱” بود و پس از آن در سریال “بازگشت پرستوها” بازی کرد.

همسر شهرام قائدی همسر بازیگران خانواده بازیگران بیوگرافی شهرام قائدی ازدواج بازیگران

“شهرام قائدی” در صفحه اینستاگرام خود تصویری‌ با این شرح “بعد از یک ماه کار سنگین، من و عشق و دریا” منتشر کرد.

همسر شهرام قائدی همسر بازیگران خانواده بازیگران بیوگرافی شهرام قائدی ازدواج بازیگران

وقتی خدا بخواد حتی اگر صدها کار رو سرمون اوار شده باشه و از ناملایمتی روزگار و نمیشه ها و چه کنم ها دلت گرفته باشه ،کافیه لحظه ای مکث کنی ،بعضتو ول کنی و دلت هوای شونه های مادرت کنه ،اگه اون بخواد دیگه براش کاری نداره که هزارو فلان کیلومتر فاصله ست ،همه چی را ردیف میکنه ودیدار عزیزانتو بهت عیدی میده خدایا شکرت ،عیدتون مبارک رفقا انشاالله همیشه در کناره خانواده هاتون شاد باشید

 

همسر شهرام قائدی همسر بازیگران خانواده بازیگران بیوگرافی شهرام قائدی ازدواج بازیگران
همسر و دختر شهرام قائدی

شهراف قائدی و دخترش سارینا

می‌گویند دخترها بابایی هستند و مصداق این عبارت در مورد سارینا قائدی به‌شدت صدق می‌کند. این پدر و دختر نه تنها از نظر ظاهری شبیه هم هستند، بلکه وقتی پای صحبت‌های سارینا می‌نشینید، متوجه می‌شوید خون پدر با دوز بالای بداهه در شوخی و نگاه مشترک به برخی مسائل به‌شدت در رگ‌های این دختر هم جاری است. شهرام قائدی بارها در این سال‌ها مصاحبه کرده و علاوه بر صحبت‌های مربوط به حرفه‌اش، از دنیای پدر و دختری بین خودش و سارینا نیز گفته است اما برای نخستین بار از بخش‌های پنهان زندگی‌اش و رابطه با پدرش پرده‌برداری کرده و درباره ارتباط ایده‌آل خود با سارینا می گوید.

ماجراهای یک پدر متفاوت

شهرام قائدی: فرق پدر بودن یک بازیگر با پدرهای دیگر این است که ناخواسته گاهی برای فرزند خود چیزهایی را کم می‌گذارد که همسرش باید آنها را جبران کند. مثلا گاهی آن زمان که باید حضور داشته باشی، نیستی. درست زمانی که به تو احتیاج است و باید انجام وظیفه کنی، به خاطر مشغله کاری نمی‌توانی حضور داشته باشی و مادر جور تمام این نبودن‌ها را می‌کشد.

فرصت‌های آقای گرفتار

شهرام قائدی: در هر صنفی می‌تواند پیش بیاید که گاهی اوقات مادرمان به ما زنگ می‌زند و گله می‌کند که «یه زنگ نباید به من بزنی؟!» و شما هم در جواب می‌گویید که «گرفتارم». در حالی که هر فردی در مدت زمانی که سر کار است، به فرض از شش صبح تا هشت شب، محال است دقایقی را برای یک تلفن یک دقیقه‌ای پیدا نکند. سر هر کاری که باشیم زمان ناهار، استراحت و. . . داریم ولی در واقع این گرفتاری، یک گرفتاری فکری است. خودم شخصا از آنجایی که دوست دارم در حال خوش به مادرم زنگ بزنم، پس دوست ندارم زمانی که فکرم جای دیگری مشغول است یا فقط برای اینکه زنگ زده باشم، زنگ بزنم. در هر صنف و هر شغلی مطمئنا ساعاتی از آن خودمان هستیم. مهم این است که آن لحظه فکرمان هم آزاد باشد.

دغدغه‌های بی‌پایان بازیگر

شهرام قائدی: زمانی پیش می‌آید به عنوان یک بازیگر با هر جایگاهی که داشته باشی در خانه نشسته‌ای و فکرت مشغول این است که چرا کاری به من پیشنهاد نمی‌شود. بعد کار پیشنهاد می‌شود، این فکر به وجود می‌‌آید که این کار درخور آن جایگاهی که دارم، هست؟ آیا از پس این کار برمی‌آیم؟ آیا این کار را به سلامت کامل می‌توانم انجام بدهم؟ کار انجام می‌شود و بعد از آن دغدغه زمان اکران یا پخش کار به وجود می‌آید. بعد از پخش مشغله فکری این می‌شود که بازخورد مردم بعد از دیدن کار چیست؟ و… . در این میان مساله امرارمعاش را هم باید در نظر بگیریم. بازیگری یک شغل سراسر استرس و اضطراب است. یک باغدار تنها دغدغه‌اش این است که زمین را به بهترین نحوه آماده کند و اگر باران و تگرگی در کار نبود، محصول خوبی برداشت کند. در حرفه ما هیچ امنیت شغلی وجود ندارد و حضور در کار بعدی منوط به خوان آخر کار قبلی است؛ یعنی خوان آخر کار قبلی باید به خیر بگذرد تا کار بعدی به تو پیشنهاد شود. اگر کار قبلی شکست بخورد، تنها یک آه و پشیمانی باقی می‌ماند که چرا من مجبور شدم آن کار را بازی کنم که الان به من پیشنهادی نشود. این افکار به هم ریخته و مشغله دائمی که در ذهن دارم باعث می‌شود که من پدری که باید برای دخترم نباشم.

دوراهی وجدان شخصی و نگاه خانواده

شهرام قائدی: سال گذشته مجبور شدم کاری را در شهرستان به خاطر یک دوست بازی کنم. خانواده‌ من تهران بودند. آن زمان کار دیگری به من پیشنهاد شده بود که در تهران فیلمبرداری می‌شد؛ با همان دستمزد. خانم من آن زمان به من گفت که همان دستمزد ولی تهران، چرا کار شهرستان را قبول کردی؟ آن زمان من در فکر این بودم که برای دوستم که اولین تجربه کارگردانی‌اش بود، قدم پیش بگذارم. کار تهران با بازیگر دیگری فیلمبرداری شد که کار بسیار موفقی هم از آب درآمد اما کار شهرستان من با سر زمین ‌خورد. آن زمان خانواده من چیزی نگفتند ولی من باید جوابگوی وجدان خودم باشم و با گفتن جمله «همیشه اون چیزی که آدم دلش می‌‌خواد نمیشه» خودم را خالی ‌کنم. خیلی مسائل پیش می‌آید که من دغدغه فکری داشته باشم و این دغدغه فکری باعث می‌شود حضوری را که باید، نداشته باشم.

بابای پرمشغله

سارینا: از پدرم خیلی راضی هستم. حتی جدای از اینکه به خاطر کارش سرش شلوغ است باز هم بابای خوبی است. اینکه بابای من فرصت این را ندارد که برای من وقت بیشتری بگذارد، مساله‌ای نیست که مرا ناراحت کند چون می‌دانم پدر من به خاطر من زحمت می‌کشد. البته بابا تا آنجایی که بتواند مرا بیرون می‌برد و تمام خواسته‌های مرا برآورده می‌کند.

فرصت آزاد برای خانواده

شهرام قائدی: من هر زمانی کوچک‌ترین وقت اضافه‌ای به دست بیاورم آن را تنها به خانواده‌ام اختصاص می‌دهم. گاهی به خاطر همین موضوع دوستان از دست من ناراحت می‌شوند که مثلا چرا در جشنواره حضور نداشتم؛ چرا فلان مراسم شرکت نکردم؛ چرا فلان نمایش نرفتم تا دوستان دیگر که چرا نمیایی با هم برویم استخر یا چرا فلان ‌مهمانی نیامدی و…. برای همه دوستانم احترام زیادی قائل هستم و همه آنها را از صمیم قلب دوست دارم ولی از نظر من این نامردی است که آن فرصت آزادی که به دست می‌آورم را جدای از خانواده خرج کنم.

هجرت با طعم غربت

شهرام قائدی: در زندگی ما یک هجرت بزرگ اتفاق افتاد. من و همسرم که دختردایی من هم هست، از جایی که ۱۳۰۰ کیلومتر تا اینجا فاصله دارد، کوچ کردیم و وارد یک غربت به تمام معنا شدیم. همسرم پای من ایستاد و مبارزه کرد تا من یک هنرپیشه شوم. بعد از آن سارینا نیز پای من ایستاد. بارها و بارها سفرهای خارج از کشور یا داخل کشور پیش آمده ولی به خاطر کار من نتوانستیم برویم. بارها و بارها تعطیلات آخر هفته که باید در کنار خانواده می‌بودم، سر کار بودم یا برای یک مراسم خیریه دعوت شده بودم و همسرم جور مرا کشید و سارینا را به گردش برد. در زندگی خودم آدمی هستم که اگر یک نفر برای من یک قدم بردارد، من برایش ۲۰ قدم برمی‌دارم، حالا شما فرض کن وقتی برای غریبه این کار را می‌کنم پس برای خانواده‌ام صد برابر مایه می‌گذارم.

از صفر با کمی لهجه

شهرام قائدی: پدر همسرم از بازاری‌های مطرح شیراز است و پدر خودم نیز از ملاکان و زمین‌داران به نام شیراز بود. هر دو در شرایط کاملا مرفه زندگی می‌کردیم. شرایطی پیش آمد و من و همسرم به خاطر کار من مجبور به کوچ شدیم و متعاقب آن یکسری حمایت‌های همیشگی زندگی‌مان قطع شد. پدر من که مخالف شدید کار من بود، دست حمایتش را به کل از پشت من برداشت و بعد از آن من که همیشه دستور می‌دادم و شخص دیگری کارهایم را انجام می‌داد، باید از صفر و روی پای خودم شروع می‌کردم. به نوعی زیر پایم خالی شد. در کنار این مسایل، مساله غربت، مشکل لهجه، مشکل دانش کم بازیگری و. . . نیز بود.

سرمایه‌گذاری روی یک بچه شهرستانی

شهرام قائدی: مدت قابل توجهی دوران تلخ و بسیار اذیت‌کننده‌ای را سپری کردیم. البته بخش اعظم این مشکلات به غرور خودم هم بازمی‌گشت. می‌توانستم از پدرم عذرخواهی کنم و دلش را به دست بیاورم. می‌توانستم جلوی حمایت‌های پدر همسرم را نگیرم که حداقل کمکی از جایی داشته باشم ولی غرورم اجازه نمی‌داد. در ذهنم بارها و بارها پشیمان شده بودم چون مواقعی پیش آمده بود که واقعا دیگر بریده و کم آورده بودم. چه دلیلی داشت یک کارگردان یا یک تهیه‌کننده این ریسک را بپذیرد تا به یک جوان شهرستانی دیپلمه نقشی را بسپارد. نه پولی برای سرمایه‌گذاری در کاری داشتم که نقشی به من داده شود، نه چهره و فیزیک آنچنانی، نه دانش بازیگری آنچنانی و… . از تمام فاکتورها من حداقل آن را برخوردار بودم.

چیزی شبیه معجزه

شهرام قائدی: بازیگر شدن من چیزی شبیه معجزه بود؛ نه اینکه بازیگری فتح قله‌های دست نیافتنی باشد اما رسیدن من به این نقطه از جایی که آمدم که بعد از ۲۵ سال، سالن سینما ندارد، سالن تئاتر ندارد، هیچ‌گونه امکانات فرهنگی ندارد، واقعا یک معجزه بود. گاهی که به این مسائل فکر می‌کنم، هم حال می‌کنم هم تنم به لرزه می‌افتد.

فرار از مخمصه با حرف مادر

شهرام قائدی: مادر من یک مادر پیر فوق‌العاده مهربان است که گاهی صحبت‌هایی می‌کند که من به خنده می‌افتم و می‌گویم الهی دورت بگردم چرا آنقدر از جهان بی‌خبری؟! ولی همین مادر زمانی که در یک مخمصه گرفتار هستم، تنها با گفتن اینکه درست میشه چنان اطمینان قلبی به من می‌دهد که به راحتی آن گرفتاری را رد می‌کنم.

سارینا منتقد بی‌رحم

شهرام قائدی: سارینا به‌شدت منتقد خوبی است. بهتر است بگویم که یک منتقد بی‌رحم  زمانی که بحث نقد فیلم‌های من در میان باشد، اصلا تعارف نمی‌کند که من پدرش هستم و به راحتی نقد می‌کند. گاهی آنچنان بی‌رحمانه حضور من در یک فیلم را نقد می‌کند که من در جواب می‌گویم اگر این کار را بازی نمی‌کردم، پس چه کسی پول شهریه یا خورد و خوراک تو را می‌داد و البته سارینا هم در جواب می‌گوید بازی نمی‌کردی ما هم کمتر می‌خوردیم!

پول برای استحکام زندگی

شهرام قائدی: بازیگری آن گمشده‌ای بوده که پیدایش کرده‌ام و به استثنای خانواده‌ام واقعا تنها چیزی بود که به خاطرش از زندگی کردن لذت می‌برم. یعنی اگر روزی پیش بیاید که به من بگویند دیگر نمی‌توانی بازی کنی، لذت زندگی من هم از بین می‌رود. بارها در تنهایی خودم فکر کردم که اگر بازیگر نبودم چه کار دیگری بود که دوستش داشتم و آن را انجام می‌دادم؟ کارهای زیادی هستند که زحمت کمتری دارند و پول بیشتر ولی هیچ علاقه‌ای به آنها ندارم. هیچ کس از پول بدش نمی‌آید. من اگر عاشق پول هستم، تنها به این خاطر است که بتوانم به کمک آن پایه‌های بازیگری خودم را مستحکم کنم. اگر پول بیشتری داشته باشم متعاقب آن کمتر کار بد بازی می‌کنم.

صبور مانند بابا

سارینا: بهترین چیزی که این سال‌ها از بابا یاد گرفتم، صبور بودن است چون از خانواده‌اش دور بوده و در صحبت‌هایی که برایم داشته، فهمیدم چقدر تلاش کرده در همه این سال‌ها با صبر کارش را جلو ببرد.

بهترین دوستان هم

شهرام قائدی: من درباره خیلی از مسائل با سارینا صحبت می‌کنم. سارینا بهترین دوست من است. آنقدر با هم دوست هستیم که مثلا اگر در مدرسه مشکلی داشته باشد اولین نفر به من می‌گوید و از این بابت خیلی خوشحالم.

سارینا: با بابا مثل دو تا دوست هستیم و هیچ‌وقت بین خودش و من فاصله ایجاد نکرده. هیچ‌وقت طوری با من صحبت نکرده که من اذیت شوم. من هم خیلی سعی می‌کنم که برای بابا بچه خوبی باشم.

دیزاینر بعد از این

سارینا: نمی‌دانم پدرم کار خوبی کرده که بازیگری را انتخاب کرده یا نه اما به نظر من آدم هر کاری که در فکرش هست را باید دنبال کند. من خودم دوست دارم در آینده دیزاینر بشوم چون بابا بازیگر است و از نزدیک سختی‌های کار بازیگری را دیدم، دوست ندارم که بازیگر شوم.

شهرام قائدی: من چیزی به سارینا یاد نمی‌دهم. مدتی بود که در یک کلاس بازیگری با چند هنرآموز کار می‌کردم. بعدها دیگر دعوت دوستان را برای تدریس قبول نکردم. این لحظه‌ای که نزد شما هستم، به این باور دارم که چیزی برای آموختن به کسی وجود ندارد منظورم این است که شما تنها یک تلنگر یا جرقه برای نمود استعداد فرد هستید. آن فرد از همان ابتدا در ذاتش مثلا نوازندگی سنتور را داشته و شما تنها گرد و خاکش را کنار زدید و او را نمایان کرده‌اید.

هم دختر هم پسر

شهرام قائدی: تا به حال به اینکه اگر سارینا پسر بود فکر نکردم چون شاید فکر کنم این موضوع در ژن ما باشد. مثلا من همانقدر که نقش‌های طنز و کمدی بازی کردم، نقش‌های منفی هم بازی کرده‌ام. سارینا هم همانقدر که اخلاق و رفتارهای دخترانه دارد گاهی همانند یک پسر رفتار می‌کند.

ابراز علاقه سارینا

سارینا: بابا را خیلی خیلی زیاد دوست دارم یعنی اصلا اندازه ندارد.

شهرام قائدی: (خنده فراوان) هر شب قبل از خواب طوری به من ابراز علاقه می‌کند که به او می‌گویم مگر می‌خواهی بروی سفر؟! در چند مرحله مرا می‌بوسد و می‌گوید که دوستم دارد. این کاری است که هر شب انجام می‌دهد. البته شب‌هایی که سرکار هستم و گاهی شده که دیروقت به خانه می‌آیم و سارینا خواب بوده و ناگهان بیدار می‌شود، در همان حالت خواب و بیداری می‌گوید: «بابا دوست دارماااا.»

یک بازیگر برای یک خاندان

سارینا: دوست نداشتم مادرم هم بازیگر بود. من از وقتی که فهمیدم بابام چه کاری انجام می‌دهد و بازیگری چیست همیشه این حرف مادرم که می‌گفت برای هر خانواده‌ای یک نفر بازیگر باشد، برای یک خاندان کفایت می‌کند.

پز بابای معروف

سارینا: از همان بچگی متوجه شدم که پدرم معروف است. مثلا به ‌مهمانی‌ها می‌رفتیم مدام به من توجه می‌کردند یا در مراسمی شرکت می‌کردیم، همه به بابا توجه می‌کردند. همکلاسی‌هایم می‌دانند که بابای من بازیگر است ولی پز نمی‌دهم. به نظر خودم بقیه شغل‌ها همه خوب هستند فقط بابای من بیشتر دیده می‌شود. بعضی موقع‌ها این بیشتر دیده شدن اذیتم می‌کند. من هر جایی که لازم باشد، می‌گویم پدرم بازیگر است.

شهرام قائدی: برخلاف سارینا، همسرم تا آنجایی که امکان داشته باشد، این موضوع را مخفی نگه می‌دارد.

خاطره‌ای در باب شباهت

شهرام قائدی: سارینا از نظر فیزیکی آنقدر به من شباهت دارد که همه متوجه می‌شوند. خاطره‌ای هست که خود سارینا تعریف کند بهتر است.

سارینا: پیش‌دبستانی بودم که بابا آمده بود دنبالم. نزدیک پیش‌دبستانی ما یک مدرسه پسرانه بود. آن روز کاری برای بابا پیش آمد و مجبور شد جلوی مدرسه پسرانه پارک کند. مدرسه تعطیل شد و پسرها می‌آمدند بیرون. بابا سریع رفت پایین و زیر فرمان پنهان شد که او را نبینند. من هم  سریع رفتم پایین. بابا گفت: تو دیگه برای چی اومدی؟ من هم گفتم آخه من خیلی به تو شبیه هستم.

شغل آبرومند و توجه مردم

سارینا: بارها پیش آمده که بابا یک ساعت وقت پیدا کرده که مثلا من را به پارک ببرد ولی بیشتر زمان ما صرف عکس انداختن و خوش وبش بابا با مردم می‌شود. نمی‌توانم بگویم که اذیت نمی‌شوم؛ چرا گاهی خیلی ناراحت می‌شوم ولی از طرفی خوشحال هستم که بابا یک شغل آبرومند دارد و مردم به او توجه می‌کنند.

دوست نزدیک‌تر از برادر

شهرام قائدی: پدر در هر شکلی که باشد، پدر است. در هر شکلی قابل احترام است اما محبت برای من باید لمس کردنی باشد. برای مثال کسی که هیچ نسبت فامیلی با من ندارد، ولی نگاه مهربانی نسبت به من دارد، برادر واقعی من است. این الزاما معنایش نمی‌شود که بیاید برای من پول خرج کند. در زندگی واقعی من دقیقا به همین شکل است و شاید به جرات بتوانم بگویم که دوست من از برادر واقعی من خیلی به من نزدیک‌تر است. من خیلی جاها دچار مشکل می‌شوم ولی حرفم را می‌گویم.

زندگی یعنی خاطره‌ها

شهرام قائدی: زندگی یک آدم چیزی نیست به جز خاطره‌ها؛ اگر خاطره‌های شیرین زندگی بیشتر باشد تو آن را دوست داری و مدام مرورش می‌کنی. سال‌ها پیش فردی از همکاران بود که با هم رفت و آمد خانوادگی داشتیم. این فرد آنقدر در خانواده و دوستان ما منفور است که من چند وقت پیش با خودم فکر می‌کردم که چه اتفاقی افتاد که این فرد به این حد بین ما منفور شد که خدا را شکر می‌کنیم که دیگر بین ما نیست. با یکی از دوستان مشترک، اتفاقی در مورد همین موضوع صحبت می‌کردیم که ایشان هم گفت خدا را شکر می‌کنم که دیگر با او رفت و آمد ندارم! به عنوان مثال چند نفر را در اطرافیان‌مان می‌شناسیم که از مرگ همسرشان به‌شدت خوشحال شدند. این چیزی نیست جز خاطره که باقی می‌ماند.

همه‌چیز برای دخترم

شهرام قائدی: زمانی که در به دنیا آمدن یک بچه نقش دارم؛ از صفر تا صد آن بچه مسوول هستم. اگر نمی‌توانم این مسوولیت خطیر را به بهترین نحو عهده‌دار شوم، بیجا می‌کنم پدر می‌شوم. پدر من سال ۷۷ فوت شد و گاهی در تنهایی خودم با خودم صحبت می‌کنم که: «شهرام چت شده؟ چرا هنوز از بابات توقع داری و چیزهایی از او می‌خواهی؟ او دیگر نیست.» متوجه منظور من می‌شوید. منظورم پول، مال و. . . نیست. به نظر من اگر بچه من هر روز با من مخالفت کند و هر روز از اینکه در تصمیم‌گیری‌هایش دخالت می‌کنم، مرا ناراحت کند، باز این وظیفه را دارم که او را دورادور حمایت کنم. پدرم را به‌شدت دوست دارم ولی خاطره خوش با پدرم خیلی کم دارم. به همین خاطر تمام تلاشم را می‌کنم که بهترین خاطرات و خوش‌ترین خاطرات را سارینا از من داشته باشد. تمام تلاشم این است که چیزهایی که من نداشتم را دخترم داشته باشد.

دلگیری‌های بچه آخر خانواده

شهرام قائدی: من فرزند آخر خانواده بودم و فاصله سنی من با پدرم خیلی زیاد بود. پدرم بهار ۷۷ از دنیا رفت. این فاصله سنی زیاد باعث شده بود که طرز تفکر کاملا متفاوتی هم داشته باشیم. کوچک‌ترین نکته نوع موسیقی بود که پدرم گوش می‌داد. او از شنیدن آن موسیقی لذت می‌برد ولی من واقعا سردرد می‌گرفتم اما اوحال مرا درک نمی‌کرد و اجازه نمی‌داد که موسیقی که من دوست دارم، پخش شود. به همین خاطر گاهی سوئیچ را بدون اجازه برمی‌داشتم و می‌رفتم توی ماشین می‌نشستم و موسیقی که دوست داشتم، گوش می‌دادم یا مثلا وقتی در ترافیک اتوبان‌ها هستم و می‌بینم که بچه‌ای از صندلی عقب خم شده و دور گردن پدرش دست انداخته، یاد پدرم می‌افتم که هیچ وقت اجازه نمی‌داد من این کار را انجام بدهم.

شاید به نظر شما نکته‌های خیلی ساده و ‌ریزی باشد اما همین مسایل باعث شده که در ارتباط خودم با سارینا دقت کنم. گاهی پیش آمده که موسیقی که سارینا گوش می‌دهد، باب میل من نباشد ولی به خاطر خاطرات کودکی خودم به موسیقی سارینا هم گوش می‌دهم. منظور من از اینکه نمی‌گذارم به آنجاها برسد، همین است. وقتی روزی سارینا به من بگوید که مثلا فلان شغل را دوست دارد، نه تنها او را رد نمی‌کنم، بلکه تمام قد حمایتش می‌کنم.

معدل بالای رابطه ما

شهرام قائدی: در هر زندگی بحث و دعوا وجود دارد فقط میزان آن مهم است. اینکه یک پدر بداخلاق است یا خوش‌اخلاق. اینکه دختر یا پسر حرف گوش‌کن هست یا اینکه کلا به کوچه علی‌چپ زده است. . . معدل در همه چیز نقش مهمی دارد. معدل یک رفتار باید نمره قبولی بگیرد نه فقط نمره ۲۰٫ معدل پدر و فرزندی ما، معدل خوب و تقریبا بالایی است. تا به الان از ته دل از دست سارینا ناراحت و دلگیر نشدم و مطمئن هستم که سارینا هم از دست من هیچ وقت از ته دل ناراحت نشده. این حرفی که می‌زنم اصلا شعار نیست و یک واقعیت است. در زندگی به هیچ عنوان به همدیگر دروغ نمی‌گوییم. همه چیز در زندگی ما عیان است. هیچ نقطه پنهانی در زندگی ما وجود ندارد.

من خانواده‌ام را از ریز جزئیات کارم مطلع می‌کنم و آنها نیز همینطور. گاهی مشغول کاری هستم و فیلمنامه دیگری به من پیشنهاد می‌شود. زمانی‌که مشغول بازی در فیلمی هستم، فیلمنامه دیگری را نمی‌خوانم به خاطر اینکه اگر یک درصد آن نقش جذاب‌تر باشد، هنگام بازی در فیلمی که مشغول آن هستم، فکر و ذهنم درگیر آن نقش است که نه به‌دار است و نه به بار. به همین خاطر این‌گونه از همسرم یا سارینا می‌خواهم که فیلمنامه را بخوانند که قبول کنم یا خیر. گاهی پیش می‌آید که سارینا فیلمنامه را خوانده و آنقدر قشنگ و جذاب برایم تعریف می‌کند که وقتی خودم فیلمنامه را می‌خوانم، برایم جذابیت ندارد.

همسر شهرام قائدی همسر بازیگران خانواده بازیگران بیوگرافی شهرام قائدی ازدواج بازیگران

سینمایی

  • ۱ – آدم‌آهنی (۱۳۹۱)
  • ۲ – مرگ سپید (۱۳۸۹)
  • ۳ – دلقک‌ها (۱۳۸۸)
  • ۴ – چار چنگولی (۱۳۸۷)
  • ۵ – کلانتری غیرانتفاعی (۱۳۸۷)
  • ۶ – احضار شدگان (۱۳۸۶)
  • ۷ – قاعده بازی (۱۳۸۵)
  • ۸ – سرود تولد (۱۳۸۳)
  • ۹ – ماجراهای اینترنتی (چای نت) (۱۳۸۳)
  • ۱۰ – من و نگین دات کام (۱۳۸۲)
  • ۱۱ – روز کارنامه (۱۳۸۱)
  • ۱۲ – ارتفاع پست (۱۳۸۰)

شب شیشه ایی

مجموعه تلویزیونی

  • آقا و خانم سنگی(۱۳۹۴)
  • معمای شاه(۱۳۹۴)
  • خاتون (۱۳۹۳)
  • بازی سرنوشت (۱۳۹۱)
  • زمانه (۱۳۹۱)
  • پنج کیلومتر تا بهشت (۱۳۹۰)
  • چهار چرخ (۱۳۹۰)
  • باغ شیشه‌ای (۱۳۸۸)
  • پنجمین خورشید (۱۳۸۸)
  • دلقک ماهی (۱۳۸۸)
  • سه در چهار (۱۳۸۷)(مجید صالحی)
  • قرارگاه مسکونی (۱۳۸۵)
  • روز سوم (۱۳۸۵)
  • ارث بابام (۱۳۸۴)
  • داستان‌های نوروز (۱۳۷۹)
  • بازگشت پرستوها (۱۳۷۵-۱۳۷۶)
  • خودروی پلاک ۱۱

تله‌فیلم

ازدواج بازیگران بیوگرافی شهرام قائدی خانواده بازیگران همسر بازیگران همسر شهرام قائدی


ادامه مطلب ...

شهرام جزایری در کنار همسرش بعد از ۱۳ سال حبس + عکس

شهرام جزایری در کنار همسرش بعد از ۱۳ سال حبس + عکس

شهرام جزایری

تصاویری از زندگی شهرام جزایری بعد از ۱۳ سال حبس که در صفحه اینستاگرامش منتشر کرده است.

بعد از ۱۳ سال حبس

همسر شهرام جزایری نام مفسدان اقتصادی ثروت شهرام جزایری بیوگرافی شهرام جزایری

شهرام جزایری در کنار همسرش

زندگی شهرام جزایری بعد از ۱۳ سال حبس

همسر شهرام جزایری نام مفسدان اقتصادی ثروت شهرام جزایری بیوگرافی شهرام جزایری

اخیرا تصویری از شهرام جزاری منتشر شده است که نشان می دهد وی خودروی بنز E300 دارد.
شهرام جزایری عرب تاجر و فعال اقتصادی که در سال ۱۳۸۱ در سن ۲۹ سالگی و در جریان بزرگ‌ترین و جنجالی‌ترین پروندهٔ فساد اقتصادی ایران بعد از انقلاب سال ۱۳۵۷ ایران تا آن زمان بود بازداشت شد. او فعالیت تجاری خود را از دستفروشی شروع کرده بود.
بیوگرافی شهرام جزایری ثروت شهرام جزایری نام مفسدان اقتصادی همسر شهرام جزایری


ادامه مطلب ...

شهرام عبدلی در کنار همسر و پسرش + عکس

شهرام عبدلی در کنار همسر و پسرش + عکس

شهرام عبدلی shahram abdoli : من متولد ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۵ در تهرانم، ولی پدر و مادرم اصالت آذری دارند و به غیر از خودم یک خواهر و یک برادر دارم که هنرمند نیستند یا بهتر بگویم در حرفه هنر فعالیت نمی‌کنند.

همسر شهرام عبدلی همسر بازیگران عکس جدید بازیگران بیوگرافی شهرام عبدلی shahram abdoli

سینمایی

  • یکی برای همه (۱۳۹۰)
  • قصه دل‌ها (هوشنگ درویش‌پور ۱۳۸۵)
  • دختری در قفس (قدرت‌الله صلح‌میرزایی ۱۳۸۱)

عکس همسر و پسر شهرام عبدلی

همسر شهرام عبدلی همسر بازیگران عکس جدید بازیگران بیوگرافی شهرام عبدلی shahram abdoli

سریال

  • سریال غیرعلنی
  • معمای شاه (محمدرضا ورزی، ۱۳۹۴)
  • پروانه (جلیل سامان، ۱۳۹۲)
  • تکیه بر باد (محمود معظمی، ۱۳۹۱)
  • نابرده رنج (علیرضا بذرافشان، ۱۳۹۰)
  • تبریز در مه (محمدرضا ورزی، ۱۳۸۹)‏
  • سالهای مشروطه (محمدرضا ورزی، ۱۳۸۹)
  • آخرین دعوت (حسین سهیلی‌زاده، ۱۳۸۷)
  • فاصله‌ها (حسین سهیلی‌زاده، ۱۳۸۹)
  • شاید برای شما هم اتفاق بیفتد {چهار بخش} (محمود معظمی، رمضان ۱۳۸۹، ۱۳۹۰، ۱۳۹۱، ۱۳۹۲)
  • آدمخوار (جواد مزد آبادی، ۱۳۸۵)
  • کمکم کن (قاسم جعفری، ۱۳۸۴)
  • از نفس افتاده (قاسم جعفری، ۱۳۸۳)
  • خط قرمز (قاسم جعفری، ۱۳۷۹)

مصاحبه با شهرام عبدلی

شهرام عبدلی بازیگر جوان و البته بی حاشیه تلویزیون است که از فعالیت هنری اش حدود یک دهه می گذرد و هنوز پر انرژی کار می کند. با این بازیگر هم صحبت شدیم، اما اینبار برای بازی در یک نقش مثبت و بی شیله پیله. در ادامه این گفت و گو همراه ما باشید:

آقای عبدلی چرا تمام این سالها را فقط با نقش منفی سپری کردید؟

خیلی ها معتقدند که من همیشه ایفاگر نقش های منفی ام، اما تنها یک بازیگر را نام ببرید که تا الان متنوع کار کرده باشد! متاسفانه در زمینه انتخاب نقش، بازیگران به دلیل روبه رو شدن با فیلمنامه های ضعیف در سینما و تلویزیون، نمی توانند شخصیت های مختلفی را بازی کنند. از میان فیلمنامه های نوشته شده به ندرت می توان شخصیتی را با ابعاد گوناگون به پیدا کرد.

پس ضعف اصلی مربوط به فیلم نامه ها است؟

معتقدم فیلمنامه های ما یا خوبند یا بد و معمولا فقط بازیگران پیشکسوت و بزرگ ما هستند که گاهی در فیلمنامه دست می برند و به نقش اضافه می کنند.

همسر شهرام عبدلی همسر بازیگران عکس جدید بازیگران بیوگرافی شهرام عبدلی shahram abdoli

اما انگار در “تکیه بر باد” تابو شکنی کردید نقشی متفاوت ارائه دادید.

بله. در مجموعه “تکیه بر باد” بر عکس تصور خیلی ها ایفاگر نقش منفی نیستم و “ناصر” شخصیتی است که برای خود زندگی می کند. خوشبختانه “نعمتی” نویسنده مجموعه “تکیه بر باد” توانست قصه قابل قبولی را به نگارش درآورد، ولی به صورت کلی، نمایشنامه نویسان ما همیشه عقب تر از جاهای دیگر هستند.

به نظر می رسد، از این سریال استقبال خوبی شد. دلیل این امر چیست؟

علت اصلی مدیریت صحیح بود. کارگردان کار آقای محمود معظمی با تبحر خاص خود به خوبی توانست فضای کار را طوری طراحی کند که همه بازیگران در ارائه توانایی های خود آزاد باشند.

با توجه به تلاش های ایشان من فکر نمی کنم کسی بد بازی کرده باشد. با توجه به انتقال حس درست از سوی “معظمی” به بازیگران، همه ما توانستیم تا حد امکان کار خود درست انجام دهیم.

خیلی از کارگردان ها با وجود داشتن نام و شهرت برای ساختن اثری فقط به فکر قرارداد بستن هستند که خوشبختانه معظمی جز این گروه نیست. امیدوارم با وجود دغدغه های شبانه روزی کارگردان ما شاهد یکی از ماندگارترین آثار تلویزیونی در ژانر خود باشیم. به طور قطع این سریال را نمی توان با کاری تاریخی مثل “مختارنامه” مقایسه کرد ولی به عنوان یک اثر ملودرام اجتماعی، ماندگار خواهد شد.

انگار خیلی هوای کارگردان کارتان را دارید!

دوستی و رفاقت من و “محمود معظمی” از زمان کارمان در مجموعه “خط قرمز” شروع شد و به معظمی به من گفت: که روزی می رسد که دوتایی با هم کار کنیم. زمانی که کار خود را در مجموعه “تکیه بر باد” آغاز کردم به “محمود معظمی” گفتم که یاد می آید که گفتی روزی با هم کار می کنیم و این روز همان روز است. برای افرادی که انگیزه و هدف شخصی را دنبال می کنند، احترام قائل هستم “محمود معظمی” نیز جز این افراد است.

از بازی در کنار بزرگان سینما و تلویزیون بگویید.

متاسفانه من با “فرامرز قریبیان” یک پلان بیشتر بازی نداشتم و او یکی از معدود بازیگرانی بوده که به لحاظ بازی و اخلاق حرفه ای همیشه از یک درخشش خاصی برخودار است. در کل در دنیای حرفه ای من همه نکته ها را از دریچه کارگردان می گیریم و اخلاق حرفه ای ایجاد می کند که من به اساتید حرفه بازیگری احترام بگذارم. چرا که معتقدم در کار بازیگری اساتید می توانند در فضا به جوانان تذکراتی را دهند و ما هم به عنوان نسل جوان این حرفه، پیشنهاداتی را برای آنان داشته باشیم.

یکی از افتخاراتم این است که پس از ۱۷ سال بازیگری در سریال “رستگاران” با “آتیلا پستیانی” که ۶ ماه استاد بازیگری من بود حضور داشته و تعامل خوبی را با هم ایجاد کردیم.

در آینده باز هم سراغ نقش مثبت خواهید رفت یا باز هم نقش منفی؟

نمی دانم! اما بهتر بود به جای بیان نقش منفی و مثبت، از کلمات قهرمان ضد قهرمان استفاده کنیم. استفاده از کلمات منفی و یا نقش های منفی و مثبت به دوران فیلم های فارسی سینمای ایران بر می گردد. در نظام جمهوری اسلامی ایران شخصیت منفی نمی تواند کاری را پیش ببرد و معتقدم این اصطلاحات برای گذشته بوده است.

رابطه شما با حوزه تئاتر چگونه است؟

سالی یک تئاتر را کار می کنم ولی با وجود مشکلاتی از قبیل پایین بودن دستمزدها و مشخص نبودن زمان اجرا، ترجیح می دهم در این عرصه کمتر حضور داشته باشم. برای یک تئاتر، ما مدت ها وقت و عمر خود را صرف می کنیم ولی در آخر، اجازه اجرا برای عموم داده نمی شود. عده ای از بزرگان تئاتر به سختی چراغ های سالن های تئاتر را روشن نگه داشته اند تا بگویند این حرفه پا برجاست.

و صحبت پایانی؟

بازی در سریال “تکیه بر باد” خاطرات بسیاری را برای من به همراه آورد و برای همه اعضای این تیم آرزوی موفقیت می کنم.

shahram abdoli بیوگرافی شهرام عبدلی عکس جدید بازیگران همسر بازیگران همسر شهرام عبدلی


ادامه مطلب ...

پرند زاهدی در کنار شهرام شکوهی و همسرش + عکس

پرند زاهدی در کنار شهرام شکوهی و همسرش + عکس

شهرامِ شکوهىِ عزیز و همسرِ نازنینش ، دلارام بانو براى افتتاح یک مرکز پوست و زیبایى و طنازى و خلاصه از این چیزا، که به نامِ دخترِ خوشگلشون، ملودى راه اندازى شده، ازم دعوت کردن و دروغ چرا، واسه اولین باربود که از نزدیک این تجهیزات و امکانات رو میدیدم ، ولى اونایى که دیده بودن و آشنایى داشتن، همه خیلى هیجان زده به نظر میومدن و از مِتُدِ کارى و مدلِ دستگاهها جورى ذوق کرده بودن که راستش به زور خودم رو راضى کردم که شب برم خونه و دلم میخواست همونجا بخوابم و از همهء اون تجهیزات به طور همزمان بهره برى کنم؛-)))به قولِ دخترم، از اون جاهاست که لولو میرى ، هلو میاىبراى شهرامِ عزیز و خانوادهء نازنینش، آرزوى موفقیت میکنم.

همسر شهرام شکوهی همسر پرند زاهدی طلاق بازیگران دانلود آهنگ جدید شهرام شکوهی بیوگرافی شهرام شکوهی Parand zahedi

پرند زاهدی متولد ۱۳۵۷ در تهران.دانشجوی رشته تئاتر از دانشگاه آزاد اسلامی.شروع فعالیت از سال ۱۳۷۳ با مجموعه تلویزیونی یک سبد گل.

شهرام شکوهی خواننده، آهنگساز و نوازندهٔ گیتار اهل ایران است که در مسابقهٔ خوانندگی نکست پرشین استار مشهور شد.

همچنین ماه پیش بود که پرنده زاهدی Parand zahedi در صفحه اینستاگرام خود گفت :

همسر شهرام شکوهی همسر پرند زاهدی طلاق بازیگران دانلود آهنگ جدید شهرام شکوهی بیوگرافی شهرام شکوهی Parand zahedi

این عکس رو فقط براى اون عده از دوستانى میذارم که حسِ کنجکاویشون، نه تنها خودشون، بلکه من و دخترمم آزار داده!از بدو ورودم به اینستاگرام،عده اى جانب جسارت رو گذرونده و همواره جویاىِ احوالات شخصى ما در روابط خانوادگیمون بودند.پس براى آسودگىِ خاطِرِشون عرض میکنم که ما سه نفر سالهاست که دیگه یک خانواده نیستیم، اما همیشه و همواره ، پدر و مادرِ آواىِ جونمون هستیم و خواهیم بود.و البته بهترین دوست و همکار براى هم قطعاً فیلمهاى من بدون آهنگسازى هومن ، هیچوقت دیدنى نمیشد و نمیشه…..حالا اینبار من یک خواسته ازشما دارم! براى حریم شخصیم احترام قائل شین…همین
همسر شهرام شکوهی همسر پرند زاهدی طلاق بازیگران دانلود آهنگ جدید شهرام شکوهی بیوگرافی شهرام شکوهی Parand zahedi
Parand zahedi بیوگرافی شهرام شکوهی دانلود آهنگ جدید شهرام شکوهی طلاق بازیگران همسر پرند زاهدی همسر شهرام شکوهی


ادامه مطلب ...

بیوگرافی شهرام شکیبا +همسرش مهسا ملک مرزبان و ستاره قطبی

بیوگرافی شهرام شکیبا +همسرش مهسا ملک مرزبان و ستاره قطبی

شهرام شکیبا (متولد ۱۷ آبان ۱۳۵۱) فرزند حاج کریم دلنوا ، منتقد سینما، شاعر طنزپرداز و مجری تلویزیون اهل ایران است. وی تاکنون در جشنواره‌های ادبی و طنز مختلفی به عنوان داور یا ناظر شرکت داشته‌است.

همسر مهسا ملک مرزبان همسر شهرام شکیبا طلاق بازیگران جدایی شهرام شکیبا و همسرش بیوگرافی مهسا ملک مرزبان بیوگرافی شهرام شکیبا بیوگرافی ستاره سادات قطبیجدایی شهرام شکیبا از همسرش مهسا ملک مرزبان

اقای شهرام شکیبا نه سال پیش از خانم مهسا ملک مرزبان  جدا شده است.

و در سال ۱۳۹۳ با خانم ستاره سادات قطبی ازدواج کرده، ایشون متولد ۳ اسفند ماه ۱۳۶۵ از اصفهان هستند و در دانشگاه، خبرنگاری خوندند و گرافیست شبکه آموزش بودند،مجری استیج هستند و چند اجرا هم در شبکه های مختلف انجام دادند.

همسر مهسا ملک مرزبان همسر شهرام شکیبا طلاق بازیگران جدایی شهرام شکیبا و همسرش بیوگرافی مهسا ملک مرزبان بیوگرافی شهرام شکیبا بیوگرافی ستاره سادات قطبی

آخرین بار کی مهسا ملک مرزبان رادیدیم؟ مجری ۳۹ ساله شبکه چهار مدت هاست جلوی دوربین ظاهر نمی شود. آخرین بار در برنامه «زعفران» ویژه برنامه نوروزی شبکه چهار حاضر بود. گاهی هم در آیتم های «رادیو هفت» حضور پیدا می کندو متن می خواند.

الان کجاست؟ بیشتر پشت دوربین مشغول تهیه کنندگی است. ملک مرزبان قبل از اینکه مجری شود، او را با نویسندگی می شناسند. او از سال ۱۳۷۴ ترجمه را با همکاری با مطبوعات از جمله فیلم ویدئو، هفته نامه مهر و روزنامه زن شروع کرده و در ۱۳۷۶ اولین کتابش درباره سینما را چاپ کرده. به خاطر همین عادی است که دل مشغولی اصلی ملک مرزبان نویسندگی باشد نه اجرا در شبکه های تلویزیونی.

همسر مهسا ملک مرزبان همسر شهرام شکیبا طلاق بازیگران جدایی شهرام شکیبا و همسرش بیوگرافی مهسا ملک مرزبان بیوگرافی شهرام شکیبا بیوگرافی ستاره سادات قطبیشهرام شکیبا و همسر دومش ستاره سادات قطبی

نویسندگی

وی علاوه بر نوشتن مطالب طنز برای سایت‌ها و مجلات گوناگون تاکنون چند کتاب مستقل نیز به چاپ رسانده‌است، از جمله:

  • دو تخم مرغ در مه (طنز سینمایی)
  • صفحهٔ آخر
  • در دوردست عقل
  • گردوی چهارگوش
  • شعر طنز امروز ایران (گزیده اشعار طنز معاصر ایران از شاعران مختلف، با همکاری ابراهیم نبوی)
همسر مهسا ملک مرزبان همسر شهرام شکیبا طلاق بازیگران جدایی شهرام شکیبا و همسرش بیوگرافی مهسا ملک مرزبان بیوگرافی شهرام شکیبا بیوگرافی ستاره سادات قطبی

ستاره سادات قطبی و باران کوثری

مجری‌گری

  • قند پهلو (داور)
  • خوبی از خودتونه
  • چه خبر از جزیره؟
  • من و صبا یهویی (رادیو)
  • شبکه ما
  • مسابقه ثانیه‌ها

بازیگری

  • یک سطر واقعیت (به کارگردانی علی وزیریان)

نمونه ای از اشعار

لهی به چای و به قلیان قسم

به این حلقه و بزم رندان قسم

به این قهوه‌خانه که جای صفاست

حسابش ز دیگر مکان‌ها جداست

به خاگینه، املت به دیزی قسم

به انواع و اقسام تیزی قسم

به انگشتری با نگین درشت

که گویی به انگشت رفته است مشت

به آن چای پر رنگ و اعلا قسم

به کشکول درویش مولا قسم

به اُمبه نشستن روی صندلی

بفرما و هو گفتن و یاعلی

به قلیان خوانسار و کاشان و قسم

به مردان کار و صفاشان قسم

به گچ‌کار و لوله‌کش و جوشکار

به صبحانه خوردن به جای ناهار

به نان و پنیر و مربا قسم

به غم‌های آن مرد بنا قسم

به سوزی که او بر جگر داردش

همانی که قلیان به سر داردش

به مه دود خیلی غلیظ فضا

به بوی پیاز و به بوی غذا

به آن عکس مرحوم تختی قسم

به آن ناشناس در آن عکس هم

به آن عکس‌هایی که صاحب دکان

همیشه جوان است در قاب‌شان

به ابیات سست و خط‌های بد

پر از عیب وزن و غلط‌های بد

به آن عکس حین علامت‌کشی

به قاب طلسم پر از خط‌کشی

به حرف قوافی که بردم به کار

یکی نقطه‌دار و یکی دسته‌دار

به انواع تسبیح و چاقو قسم

به معتاد چرک و دماغو قسم

به آن جعبه آینه رنگ رنگ

به سرخی چشم از بخارات بنگ

به آرامش نشئه پیرمرد

که گویا زده پنج شش بسته گرد

به این چرت مرغوب و حالات او

به اعماق فهم و کمالات او

به چای پیاپی به قند زیاد

به جاساز و مامور کشف مواد

به آن پیرمردی که از ره رسید

به در خورد چون شیشه‌اش را ندید

به ساز عجیبی که در مشت اوست

به قوز نجیبی که بر پشت اوست

به آن ساز ناساز و یک تار او

به شان و اهمیت کار او

به مضراب سنگین سازش قسم

که وزنش بود یکصد و ده گرم

اگر قافیه عیب و ایراد داشت

به سرعت شده شعر من یادداشت

بله عرض کردم به آن پیرمرد

که یک عمر با ساز خود کار کرد

به آن ساز کج معوج غیر صاف

زده پنبه صدهزاران لحاف

به آن قهوه‌چی و صفای دلش

به آن لنگ روی شانه ولش

به لنگی که پاره ز صد جا شده

همانند قلب زلیخا شده

به دستان تردست این کاردان

که در دست دارد چهل استکان

به عمق نگاه پر اندیشه‌اش

به آن دقت و دست بر تیشه‌اش

که انگار فرهاد از بیستون

رسیده است در قهوه‌خانه کنون

بدان تیشه‌ای که بدان کوه کند

به سرعت شکست شش کله قند

در این بیت بالا و الفاظ آن

تامل نما و بعد حیران بمان

که من در کمال فصاحت چسان

بدان را دو دفعه نوشتم بدان

به آن پیر ساده دل گیوه‌ای

به قلیان بیهوده میوه‌ای

که این روزها بی‌خودی مد شده

که مد در همه شهر بی‌خود شده

الهی به این‌ها که گفتم قسم

به این طرفه درها که سفتم قسم

مددکن که این رند بی دست و پا

نگردد اقلا به تهران گدا

مدد کن اقلا یکی مشتری

که دارد عزیز دلی بستری

بیاید پی مشکلش پیش من

غنی سازد این جیب درویش من

مرا با بسی ناز و عزت برد

یکی از دو کلیه‌ام را خرد

مرا مشکلی هست و حلش محال

پس آن به که اینجا کنم عشق و حال

بده قهوه‌چی چای با حال را

که کوتاه سازم بدان قال را

بده چای دفع ملالی کنیم

که با دوستان عشق و حالی کنیم

بده چای تا ساز گردد سخن

بده چای پررنگ لطفا به من

بده چای حالی اساسی کنیم

فی‌الفور بحث سیاسی کنیم

بده چای عالم شده کاسه لیس

به روباه پیر جهان انگلیس

بده چای، از دست کاخ سفید

جهان لحظه‌ای رنگ راحت ندید

بده چای با سطل امشب که من

اسیر غم و دردم ای هموطن

نده چای دیگر که خونم مباح

شد از بس که رفتم …

همسر مهسا ملک مرزبان همسر شهرام شکیبا طلاق بازیگران جدایی شهرام شکیبا و همسرش بیوگرافی مهسا ملک مرزبان بیوگرافی شهرام شکیبا بیوگرافی ستاره سادات قطبیدوتا گل پسرای نازنینم… سمت راست علی اقای شکیباو سمت چپ امیرعلی جونم که پیشمون نیست!! گلای قشنگم دوستتون دارم…

شهرام شکیبا که گاه گاهی اجرای تلویزیونی هم می کند، خودش از تلویزیون رادیو و مظاهر تکنولوژی متنفر است. بیشتر طرفدار سنگفرش است تا آسفالت و همین علاقه به سنت است که تا می تواند از فضای مجازی هم فاصله می گیرد.

 چندسالی است که کم پیش می آید جشنواره ای، شب شعری، مراسم مهمی با موضوع طنزنوسی و شعر طنز برگزار شود و اسمی ازش در آن مراسم برده نشود یا حضور نداشته باشد. شهرام شکیبا که گاه گاهی اجرای تلویزیونی هم می کند، خودش از تلویزیون رادیو و مظاهر تکنولوژی متنفر است. بیشتر طرفدار سنگفرش است تا آسفالت و همین علاقه به سنت است که تا می تواند از فضای مجازی هم فاصله می گیرد.

بعید نیست تحصیل در رشته ادبیات فارسی در ایجاد طنز متفاوتش موثر بوده باشد، اما هرچه که هست، همیشه نوع  کمتر دیده و شنیده شده ای از طنز ارائه داده؛ طنزی که هم برای مردم باشد هم اخلاقی و عمیق. با چنین دیدگاهی هم به پاسخ صفحه آخر این هفته نشسته. حرف های جدی و تیز پیچیده شده در نرمی لفافه و شوخی.

همسر مهسا ملک مرزبان همسر شهرام شکیبا طلاق بازیگران جدایی شهرام شکیبا و همسرش بیوگرافی مهسا ملک مرزبان بیوگرافی شهرام شکیبا بیوگرافی ستاره سادات قطبی

طولانی ترین روز زندگی تان کی بود؟ چرا به نظرتان این قدر طولانی آمد؟

–  روز اول خدمت سربازی، نقد من به آفرینش این است که روزهای سخت خیلی دیر تمام می شوند. روز اول آموزشی سختترین روز زندگی ام بودم.

اگر آخرین بازمانده زمین باشید چه کار می کنید؟

–    اگر هوا خیلی سرد نباشد با کمترین لباس می روم بیرون. در حوض یکی از میادین تهران شنا می کنم. در سینمای میدان ولیعصر فیلم می گذارم و می بینم. از همه بهتر اینکه موقع فیلم دیدن سیگار می کشم و کسی اعتراض نمی کند.

می خواهید به سیاره دیگری سفر کنید. فقط می توانید یک چیز با خودتان ببرید. چه چیزی را همراه تان بر می دارید؟ چرا؟

–    کتاب. اگر بخواهم یک کتاب را انتخاب کنم، آن قرآن است.

اگر فردا صبح از خواب بیدار شوید و بفهمید صندوق دریافت مسیج هایتان در فیس بوک یا وایبر و… به صورت عمومی درآمده، چه کار می کنید؟ چیزی هست که بابت آن خیلی نگران شوید؟

–    خیلی اهل شوخی در فضای مجازی نیستم و به همین خاطر مشکلی پیش نمی آید. اما حسی شبیه به عریان شدن به آدم دست می دهد. مثل وقتی که خواب می بینید لباس تنتان نیست و در خیابان گیر کرده اید.

اگر به خاطر اظهارنظر در فضای مجازی مورد هجوم کاربران قرار بگیرید چه کار می کنید؟

–    از مردم هیچ انتظاری ندارم. بابت همین حرف هم بهم فحش می دهند اما برایم مهم نیست. برای اینکه میزان بی ادبی از بسیاری مردم را بفهمید، وقتی چراغ قرمز سبز شد، برای یک پیرمرد عصازنان بایستید تا او با آرامش رد شود، ببینید مردم چه واکنشی نشان می دهند. برعکس چیزی که ادعای آن را داریم در زندگی اجتماعی به هیچ وجه با فرهنگ نیستیم.

در این خصوص کاملا با نظرات استاد درجه یک جامعه شناسی آقای اباذری هم عقیده هستم. ایشان مرد بزرگی هستند که خطر کرده و حرف شان را زده اند. مردم دوست دارند شما تاییدشان کنید. برای همین م جری ها همیشه می گویند: «قربون مردم فرهنگی مون برم.» اما اینها همش دروغ است.

در برابر آنهایی که در مهمانی ها با هیجان می گویند: «یه روز دو تا چینی می خوردن به هم می شکنن!» بعدشم بلند بلند می خندد، چه واکنشی نشان می دهید؟

–    دلم برای آدم هایی که شوخی نمی فهمند و درک درستی از شوخ طبعی و عمیق بودن ندارند، می سوزد.

یک جمله، شعر، ذکری هست که موقع نگرانی ها آرامتان کند؟ چه جمله ای است؟

–    معمولا صلوات می فرستم.

اگر بخواهید فیلم زندگی یک نفر را بسازید فیلم چه کسی را می سازید؟

–    نیما یوشیج. مدت ها به دوستان سینماگرم می گفتم تا زمانی که آقای کیومرث ملک مطیعی هستند، فیلم نیما را بسازید و از ایشان بخواهید نقش اش را بازی کنند. چون فوق العاده شباهت داشتند، اما نشد. می گویند نیما آدم دست و پاداری نبوده، وقتی گلایه های همسرش را از اطرافیان می شنیده با همکاران و هم محلی ها مسخره اش می کردند، به چندتا مگس نخ می بسته و می گفته این مثلا قصاب است. این آن نویسنده ای است که به من توهین کرد و… آدمی که واکنش های این چنینی دارد، خیلی بامزه است.

باید به شما و یک نفر دیگر برای مدت طولانی دستبند بزنند. دوست دارید آن یک نفر، چه کسی باشد؟

–    ناصر فیض. ناصر را می شود تحمل کرد!

به درد نخورترین اختراع بشر چه چیزی بوده است؟

–    احمقانه ترین اختراع انسان دموکراسی بود. احمقانه است که یک استاد خبره در علوم سیاسی، یک سیاستمدار، رای اش در مسائل سیاسی همان قدر ارزش داشته باشد که یک بی سواد که چیزی از سیاست نمی داند و مسائل کوچک تری برایش مهم است. نتیجه این نوع دموکراسی این است که اوضاع کلی مملکت می ریزد به هم. اختراع ورزش هم از به دردنخورهاست. وزنه برداری به دردنخوردترین ورزش است. حتی به لحاظ فیزیکی هم کاری را انجام نمی دهند و جسمی جا به جا نمی کنند. کار لیفتراک را انجام دادن که باعث افتخار نیست.

آخرین باری که بهت زده شدید کی بوده؟ چه اتفاقی افتاده؟

–    وقتی خبر این اختلاس های عجیب و غریب را شنیدم. آن قدر سریع هم پیش می آید که آخرینش یادم نیست. هر دو دوره ای هم که آقای احمدی نژاد رای آوردند، بهت زده شدم.

همسر مهسا ملک مرزبان همسر شهرام شکیبا طلاق بازیگران جدایی شهرام شکیبا و همسرش بیوگرافی مهسا ملک مرزبان بیوگرافی شهرام شکیبا بیوگرافی ستاره سادات قطبی

اگر مجبور باشید بین یک اسب آبی و زرافه یکی را به عنوان حیوان خانگی یک هفته نگه دارید، کدام را انتخاب می کنید؟

–    اسب آبی، زرافه را باید تا کرد. تاکردن حیوانات کار سختی است.

دوست دارید جای کدام کاراکتر داستان/ فیلم های عاشقانه باشید؟

–    رت باتلر در برباد رفته

آیا خوابی می بینید که چندین بار تکرارشده باشد؟ چه خوابی؟

–    من نزدیک ۸-۷ سال در کودکی، هرشب فقط یک خواب می دیدم. اینکه رو به روی یک گیشه سینما هستم، صدای جارو می آید، بر می گردم، می بینم یک آقایی که موهای فرفری خیلی بلندی دارد مشغول جارو کردن است و زمین تا بی نهایت شطرنجی است.

تا به حال اسمتان را در گوگل سرچ کرده اید؟ هر چند وقت یکبار این کار را می کنید؟

–    بله، مثل همه آدم های راستگو. چندسالی است این کار را نکردم چون دیگر برایم مهم نیست چه چیزی درباره ام نوشته می شود. اما اوایل ذوق زدگی دسترسی به اینترنت، خیلی این کار را می کردم.

می توانید جایی/ کسی/ چیزی را نام ببرید که زندگی تان را به دو قسمت قبل و بعد تقسیم کرده باشد؟

–    قبل از تولدم و بعد از آن. متاسفانه نمی دانم چرا قبلش خیلی یادم نمی آید.

اگر الان بفهمید سرطان دارید، چه حسی پیدا می کنید؟ اولین کاری که انجام می دهید چیست؟

–    استراحت، آن موقع دیگر کسی نمی تواند بگوید چرا آن قدر می خوابی. هرچقدر بخواهم می خوابم.

وقتی به مرگ و مردن فکر می کنید، از دست دادن چه چیزی/ کسی از همه بیشتر ناراحت تان می کند؟

–    طبیعتا همسر و فرزندم. البته من جزء آدم هایی هستم که یاد مرگ افتادن ذوق زده ام می کند. اینکه آدم می میرد، تمام می شود و حقیقت عالم را می بیند. امیرالمومنین فرمودند: «فمن یموت، یرنی». برای من هیچ مژده ای شیرین تر از این نیست.

به نظر شما آخرش چی می شه؟!

–    آخر مثل داستان فیلم ترومن شواست. همه می فهمیم داشتیم بازی می کردیم. یا آخرش مثل امتحان معرفی به راهنمایی و دبیرستان است. خیلی ما را می ترسانند که درسمان را بخوانیم اما نهایتا پشت شیشه می زدند که همه به امتحان نهایی معرفی شده اند. آخرش همه را معرفی می کنند، مگر جند نفر که خیلی کار خرابی کردند؛ کسانی که به بشریت ظلم کردند.

سوالی هست که بخواهید ازتان بپرسیم؟

–    من همیشه دوست دارم یکی ازم بپرسد از چی بدت می آید؟ از اخلاق آدم هایی که هیچ چیزی از ایران نمی دانند و به ایرانی بودن خودشان می بالند بدم می آید. از عرق ملی آدم هایی که ملیت خودشان را نمی شناسند. آنهایی که ادای آدم های فهمیده را در می آورند. از اینکه شکر روی زمین آشپزخانه ریخته باشد و رویش راه بروم و از اینکه نوشابه داخل سفره بریزد!

بیوگرافی ستاره سادات قطبی بیوگرافی شهرام شکیبا بیوگرافی مهسا ملک مرزبان جدایی شهرام شکیبا و همسرش طلاق بازیگران همسر شهرام شکیبا همسر مهسا ملک مرزبان


ادامه مطلب ...

شهرام کاشانی در دام اعتیاد +عکس تکان دهنده در ترکیه!

شهرام کاشانی در دام اعتیاد +عکس تکان دهنده در ترکیه!

وضعیت شهرام کاشانی (خواننده لس آنجلسی) معتاد در آنکارا

به تازگی عکس و فیلمی از شهرام کاشانی خواننده لس آنجلسی در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی دست به دست می شود که این فرد را در یک وضعیت نامناسب به تصویر کشیده اند.

برخی نیز می گویند او به بیماری کبدی مبتلا شده است، اما آنچه که از این عکس و این ویدئو بر می آید این است که یک بیمار کبدی در خیابان رها نمی شود و بیشتر حال و روز او به افراد معتاد شبیه است.

همسر شهرام کاشانی خواننده لس آنجلسی بیوگرافی شهرام کاشانی

شهرام کاشانی گرفتار در دام اعتیاد

وضعیت جسمی شهرام کاشانی چگونه است

شهرام کاشانی متولد ۱۶ تیر ۱۳۵۳ در رم ایتالیا، خواننده است . پیشتر شهرام کاشانی مدتی به شدت بیمار بوده و در بیمارستان بستری شد. گفته می شود بیماری شهرام کاشانی مرتبط با کبد وی می باشد. این بیماری ناشی از زیاده روی وی در مصرف مشروبات الکلی می باشد . شهرام کاشانی خواننده لس انجلس نشین که مدتی پیش در یکی از کنسرت هایش بصورت مست حضور داشته و مدتی این کار وی جنجال به پا کرده بود در تازه ترین عکس منتشر شده از وی را در شرایط بسیار اسفناکی نشان می دهد.

این عکس که از وضعیت او در گوشه ای از خیابان ترکیه است که بدلیل خماری نای حرکت کردن ندارد، البته وی مشکل حاد کبدی دارد که بدلیل زیادی روی اش در مصرف مشروبات الکی پدیدار شده است.

اما این خوانندۀ لس آنجلسی پس از انتشار این خبر فیلم کوتاهی از خود تهیه و در صفحۀ اینستاگرامش منتشر کرد. وی در این ویدئو خطاب به مردم می‌گوید: “سلام عرض می‌کنم خدمت هموطنان عزیز. ان شاءالله که خوب و سلامت هستید. دیروز از من یه عکسی گذاشتن. متأسفانه دیروز تو این فیلم پام شکست”.

همسر شهرام کاشانی خواننده لس آنجلسی بیوگرافی شهرام کاشانی

البته این حرف‌های او نیز با واکنش‌هایی همراه بود و برخی از کاربران در صحت و درستی آن تردید داشتند.

برای دیدن فیلم اینجا کلیک کنید.
بیوگرافی شهرام کاشانی خواننده لس آنجلسی همسر شهرام کاشانی


ادامه مطلب ...

شهرام محمودی: ورزش یعنی یک ‌ماه اول زندگی بچه‌ات را نبینی

شهرام محمودی: ورزش یعنی یک ‌ماه اول زندگی بچه‌ات را نبینی

از نسل طلایی والیبال ایران است. قصد رفتن کرده، هرچند خیلی‌ها می‌خواهند او هنوز هم باشد و با پرش‌های جانانه‌اش برای تیم ملی امتیاز بگیرد.
همسر والیبالیست ها همسر شهرام محمودی خانواده شهرام محمودی پسر شهرام محمودی بیوگرافی شهرام محمودی اینستاگرام والیبالیست ها اینستاگرام شهرام محمودی

شهرام محمودی، ملی‌پوش والیبال ایران که ورزش را با دروازه‌بانی فوتبال آغاز کرد و در مسیر راهش پینگ‌پنگ، شنا و دوچرخه‌سواری را هم تجربه‌کرد، در آخر به والیبال رسید تا نامش در فهرست نخستین تیم ملی والیبال ایران قرارگیرد که حضور در المپیک را دیده است.

محمودی پس از المپیک ریو با ورزش حرفه‌ای خداحافظی کرد. البته نه برای همیشه. پشت‌خط‌‌‌‌زن تیم ملی والیبال ایران پیشتر گفته که می‌خواهد یک سال از بازی‌های ملی دور باشد تا به آسیب‌دیدگی‌های جدی‌اش برسد‌. با این حال حتی فکر به این‌که سال آینده باید بازی‌های لیگ جهانی را از تلویزیون ببیند هم ناراحتش می‌کند. برادر بزرگ‌تر او بهنام، یکی از لژیونرهای مطرح دوران والیبالی خود بود‌. همراه با این بازیکن چمدان را بستیم و گشتی به زندگی غیروالیبالی‌اش زدیم.

کرج؟

ایران کوچک . جایی که خیلی از مردم برای رسیدن به موفقیت و میانبری به تهران به آنجا می‌روند، اما خاکش خیلی گیراست و ماندگار می‌شوند.

نخستین بازی ملی؟

سال۹۰ بود که برای مسابقات انتخابی لیگ جهانی بازی کرده‌بودم و واقعا هیجان داشتم. حس فوق‌العاده‌ای بود.

توپ میکاسا؟

یک رویای واقعی. از بچگی با آن بزرگ شدم و تمام دنیا و رویایم با والیبال با همین توپ بود.

لمس توپ؟

خیلی کوچک بودم. سال دوم ابتدایی. نخستین مسابقه‌ای هم که دادم سال چهارم ابتدایی بودم. رقابت‌های مینی‌ والیبال کشور بود و برای نخستین‌بار زمین و میدان مسابقه را می‌دیدم.

پشت‌خط‌زنی؟

من ابتدا دریافت‌کننده بودم، اما چون آرنجم شکسته بود و نمی‌توانستم به راحتی ساعد بزنم مدتی دفاع وسط بازی کردم و در نهایت شدم پشت خط‌زن در والیبال.

پشت کسی هم درآمدی؟

خیلی وقت‌ها به خاطر هیکل درشتم پشت خیلی‌ها درآمدم.

ولاسکو؟

دیکتاتور. همین خصوصیتش هم سبب شد که از نظر من تیم ملی والیبال ایران یک دوره دیرتر به المپیک برود و این بازی‌ها را در سال۲۰۱۲ و در لندن از دست بدهد.

کواچ؟

جوان و خوش‌قلب که به نظر من در ایران با او آن‌طور که باید، رفتار نشد. در حالی که والیبال ایران همراه با او در سال‌های۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ بهترین نتایج دوران را به دست آورد. هرچند کمتر به ۲۰۱۵ می‌پردازند. در حالی که ما در این سال یک برد بیشتر از سال قبل هم داشتیم و اگر با یکسری مشکلاتی که پیش‌آمد بازی مقابل لهستان در تهران را واگذار نمی‌کردیم همه چیز تغییر می‌کرد.

لوزانو؟

کسی که والیبال ایران را به المپیک رساند.

فوتبال؟

رشته‌ای که خودم خیلی آن را دوست‌داشتم و حتی ورزش را با همین رشته آغاز کردم. ابتدا دروازه‌بان بودم و حتی تا آستانه قرارداد با باشگاه نوجوانان پیکان هم رفتم، اما در نهایت والیبال را انتخاب کردم.

ورزش‌ها؟

دوست‌داشتنی‌اند. دبیرستان هم که بودم به همه مسابقات می‌رفتم. از والیبال گرفته تا پینگ‌پنگ، شنا و دوچرخه‌سواری.

پرسپولیس؟

سرور استقلاله.

مردم و محمودی؟

یک حس خوب و ناب. حس حمایت و مهربانی. بدون شک والیبال هرچه دارد بخش اعظم آن مدیون همین مردم است. مردم و تماشاگرانی که همیشه و همه جا ما را حمایت کردند. وقتی مسابقه داریم به سالن‌ها می‌آیند و از ما حمایت می‌کنند. مردمی که باعث شدند میزبانی ایران در رقابت‌های مختلف برای کشورها و رقبای دیگر ترسناک شود.

همسر والیبالیست ها همسر شهرام محمودی خانواده شهرام محمودی پسر شهرام محمودی بیوگرافی شهرام محمودی اینستاگرام والیبالیست ها اینستاگرام شهرام محمودی

اینستاگرام؟

فضای خوبی که می‌توانیم با دوستان و طرفدارانمان در ارتباط باشیم. البته اگر خوب استفاده کنیم و جنبه داشته‌باشیم که متاسفانه فرهنگ استفاده از خیلی ابزارها در کشور ما آموزش داده نمی‌شود و همین موضوع سبب ایجاد مشکلات فراوانی می‌شود، اما در مجموع و بدون در نظر گرفتن این مشکلات این شبکه جایی است که می‌توانیم با طرفدارانمان در ارتباط باشیم و به نظرم وظیفه ماست که به محبت‌هایشان جواب دهیم و نظرات و انتقاداتشان را بخوانیم.

آسیب‌دیدگی؟

بدترین بخش ورزش که هیچ راه فراری از آن نیست. ورزش حرفه‌ای خیلی بی‌رحم است و مصدومیت هم بی‌رحم‌ترین آن است. البته اکنون اوضاع خیلی بهتر شده ‌است. چند سال پیش وقتی یک بازیکن آسیب می‌دید به طور کامل از صحنه ورزش قهرمانی دور می‌شد و از نظر روحی خیلی آسیب می‌دید، اما الان خوشبختانه با بهتر‌شدن وضعیت علمی ورزش و همچنین پیشرفت والیبال در ایران دیگر شاهد چنین اتفاقاتی نیستیم. حتی در همین لیگ می‌بینیم بازیکنانی که مدتی طولانی آسیب داشتند دوباره به میدان رقابت‌ها برمی‌گردند و باشگاه‌ها هم از آنها استفاده می‌کنند.

دغدغه اصلی؟

بردن و پیروزی. بهترین بودن و همیشه بهترین عملکرد را ارائه دادن. این‌که بدون هیچ منتی در اختیار تیمم باشم. در زندگی خصوصی هم این‌که به خانواده‌ام خدمت کنم و کنارشان باشم.

زایتسف؟

بازیکن خوب و توانمند و قابل احترام ایتالیایی که جوان‌ترها خیلی می‌توانند از او یاد بگیرند.

ورزش قهرمانی یعنی یک ماهگی بچه‌ات را نبینی

کودکان کار؟

بچه‌هایی که نیازمند توجه مردم و مسئولان هستند. نباید یادمان برود که این بچه‌ها گناهی ندارند و بدون انتخاب خودشان، وارد این زندگی سخت شده‌اند. امیدوارم مسئولان بیش از پیش به آنها توجه کنند، چون واقعا نیازمند توجه و برنامه‌ریزی هستند.

سیاست؟

هیچ علاقه‌ای به این موضوع ندارم.

والیبالیست‌شدن آرسام؟

این مستقیم به پسرم مربوط است. البته برای فکر‌کردن درباره این موضوع خیلی زود است، اما به طور کلی اگر بخواهد سمت ورزش حرفه‌ای برود من وظیفه‌ام فقط راهنمایی و هدایت کردنش است. سعی می‌کنم تا جایی که بشود برای تربیت‌کردنش وقت بگذارم و او را به فردی هدفمند و مفید برای جامعه‌اش تبدیل کنم. ورزش حرفه‌ای واقعا سخت است و سعی می‌کنم ابعاد مختلف سختی آن را به فرزندم نشان دهم، اما در نهایت او خودش تصمیم می‌گیرد.

موسیقی؟

انتقال حس آرامش‌بخش. بویژه وقتی که حال خوبی نداری یک موسیقی خوب واقعا حس مثبتی به انسان منتقل می‌کند.

تاهل؟

بخش بسیار مهم زندگی یک ورزشکار حرفه‌ای‌ است. داشتن یک همسر خوب واقعا یک ورزشکار را از نظر روانی حمایت می‌کند و سبب می‌شود همیشه حس کنی یک حامی بزرگ داری.

همسر؟

فکر می‌کنم باید از خانواده‌ام، بویژه مادر و همسرم تشکر ویژه کنم که همیشه حمایتم کردند. همیشه با بداخلاقی‌های من ساختند و دوری‌های زیادی تحمل کردند. شاید برخی بگویند چه دوری‌ای، این همه مسافرت می‌روند و لذت می‌برند، اما واقعا ورزش قهرمانی دشوار است. این را زمانی خواهید فهمید که پسرتان به دنیا بیاید اما شما به محض دیدنش به مسابقه بروید و کل ماه نخست زندگی او را نبینید.

والیبال بدون شهرام محمودی؟

اتفاق خاصی نمی‌افتد. به قول یکی از دوستان این قطار راه خودش را پیدا کرده‌است و اگر کسی هم از آن پیاده شود مشکلی برایش پیش نخواهد آمد. شاید کمی جایگزین پیدا‌کردن برای بعضی بازیکنان سخت باشد که البته آن هم با وجود استعدادهای خوب در کشور حل شدنی است.

داشته‌های معنوی زندگی؟

داشتن احترام و محبوبیت بین مردم واقعا لذت‌بخش است. جدای از آن بودن در کنار خانواده و افرادی که دوستشان دارم و از‌ آنها انرژی می‌گیرم.

برادر؟

مثل کوه.

پیشکسوتان؟

قشری که باید به آنها توجه شود. پیشکسوتان همان افرادی هستند که سال‌ها پیش برای ورزش این مملکت زحمت کشیده‌اند و خدمت کرده‌اند. باید جایگاه خوبی برای آنها قائل باشیم.

جنگ؟

حس ناامیدی و یاس. آواره‌شدن آدم‌ها و تنهایی. امیدوارم روزی بیاید که دیگر هیچ جنگی در دنیا نبینیم.

کار خیر؟

یک وظیفه همگانی. حتی اگر آن کار خیر گرفتن دست یک نفر و رد کردنش از خیابان باشد. به نظرم ما ورزشکاران یا هنرمندان وظیفه بیشتری در این زمینه داریم و باید الگو باشیم.

پول؟

نباید به دروغ بگوییم بی‌ارزش است. اتفاقا باید به اندازه‌ای باشد که بتوان حداقل‌ها را در زندگی با آن تامین کرد.

محمد موسوی؟

بهترین سرعتی‌زن دنیا و دوستی که می‌شود همیشه به او تکیه کرد.

حال این روزهایت؟

فعلا که گردنم آسیب‌دیده و خیلی خوب نیستم. نزدیک پلی‌آف و بازی‌های پرفشار هم هست که دیگر بدتر.

المپیک ۲۰۱۶ریو؟

رویایی که جامعه ورزش ایران منتظر آن بود و محقق شد.

محمدرضا داورزنی؟

مدیری که برای تک‌تک این داشته‌های والیبال زحمت کشید و برنامه‌ریزی کرد.

روزی که باید والیبال را از تلویزیون ببینی؟

مطمئن هستم که خیلی سخت خواهد‌ بود، اما به هر حال تصمیمی است که گرفتم تا به آسیب‌هایم برسم.

انرژی توپ؟

والیبال و ورزش از نظر من یک جبهه است که می‌توان خیلی از حرف‌ها را در آن عملی کرد. مثلا سالی که دوبار در تهران با نتیجه ۳ بر صفر‌آمریکا را شکست دادیم و انرژی توپی در جامعه تزریق کردیم.

اینستاگرام شهرام محمودی اینستاگرام والیبالیست ها بیوگرافی شهرام محمودی پسر شهرام محمودی خانواده شهرام محمودی همسر شهرام محمودی همسر والیبالیست ها


ادامه مطلب ...