مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

توحید صفاتی در فرمایشات امیرالمومنین(ع)

[ad_1]

بامداد – توحید به معنای یکتا دانستن خدا است. یکی از اقسام توحید، توحید صفاتی است. جز شیعه هیچ یک از فرق اسلامی نتوانستند توحید صفاتی را بفهمند آن هم به برکت فرمایشات امیرالمومنین(علیه السلام) در خطبه اول نهج البلاغه می باشد که در رابطه با توحید است .

9072238105512910223715712222112612879169244

توحید صفاتی در کلام امیرالمومنین علیه السلام

حضرت می فرماید: ” اول الدین معرفته ” آغاز دین شناخت خداست و ” کمال معرفته التصدیق به ” و کمال معرفت این است که انسان خدا را باور داشته باشد و ” کمال التصدیق به توحیده ” کمال باور  به خدا و تسلیم خدا این است که انسان به توحید برسد .
پس توحید آخرین حد معرفت است و” کمال التوحید هی الاخلاص له ” و آخرین حد توحید هم اخلاص است. یعنی در نهایت توحید نظری به توحید عملی منتهی می شود. توحید عملی عصاره توحید نظری است و آخرین حد در توحید نظری اخلاص در توحید عملی است.  بنابراین اخلاص می شود فرآیند، بر آیند و عصاره معرفت انسان . “

من قرنه فقد ثنّاه ” هر کس برای خداوند متعال قرینه ای قرار بدهد در واقع خدا را دو تا کرده. دو گانه یعنی صفت و موصوف هر دو را به عنوان خدا گرفته در حالی که اینها دو تا نیست

” کمال الاخلاص له نفی الصّفات عنه ” کمال اخلاص این است که انسان صفات زائد را از خداوند متعال نفی بکند یعنی صفتی زائد بر ذات برای خدا قبول نداشته باشد، چرا؟ ” لشهادة کلّ صفة أنّها غیر الموصوف ” چون هر صفتی شهادت می دهد او غیر موصوف است.
ولی در انسان این طور است که عالم بودن یک امراست و انسان بودنش ی امر دیگری است . انسان ، ذاتش است و عالم صفتش است. این دو از هم جدا هستند. در خداوند متعال اینگونه نیست. الله و عالم یکی است. الله اگر الله باشد محال است که عالم نباشد. عالم حقیقی هم همان الله است و اینها دو تا نیستند. اگر دو تا باشند شرک می شود.
” شهادة کلّ موصوف أنّه غیر الصفّة ” هر موصوفی هم ، شهادت می دهد که غیر از صفتش ست.
” فمن وصف الله سبحانه قرن ” هر کس که بخواهد خدا را با صفات زائد بر ذات توصیف بکند برای خدا قرینه قرار داده و همراه خدا چیز دیگری قرار داده و او را در واقع دو تا کرده .
” من قرنه فقد ثنّاه ” هر کس برای خداوند متعال قرینه ای قرار بدهد در واقع  خدا را دو تا کرده. دو گانه یعنی صفت و موصوف هر دو را به عنوان خدا گرفته در حالی که اینها دو تا نیست.
” من ثنّئه فقد جزّئه ” هر کس که خدا را دوتا بکند خدا را تجزیه کرده .
” من جزّئه فقد جهله ” و هر کس که خدا را تجزیه بکند در واقع نسبت به خدا جهل داشته.

وحدت حقه حقیقیه

 وقتی می گوییم خداوند یکتاست یعنی یگانه است یعنی دو، بر نمی دارد. در اصطلاح روایات و در اصطلاح اسلامی به آن می گویند وحدت حقه حقیقیه که این با وحدت عددی که در بقیه موجودات هست فرق می کند.
واجب الوجود با لذات واجب من جمیع الجهات و الحیثیات است. بنابراین جایی که خدا هست دیگر هیچ چیز باقی نمی ماند ” لیس فی الدار غیره “. یعنی پهنا و گستردگی ذاتی خداوند آنقدر وسیع است که چیزی را باقی نمی گذارد که تصور بشود هست.
دویی دیگر باقی نمی گذارد ” لیس فی الدار غیره، غیره دیّار ”  او که هست دیگر هیچی نیست. او هستیی است که وقتی او هست دیگر  مثل او چیز دیگری  باقی نمی ماند.

برهان صرف الوجود

برهان صرف الوجود این است که وجود مطلق و وجود صرف تعدد بر نمی دارد. امکان ندارد که ما برای وجود مطلق دو و مثل و مانندی تصور بکنیم. فرض کنید اگر شما آب را بدون هیچ قیدی تصور کنید هر چه هست درون همین آب است که یا جزء آن است  یا عین خودش هست. آب مطلق، آبی که هیچ قیدی ندارد و دیگر دو بر نمی دارد اما یک قید برایش آوردیم  مثلاً گفتیم آب باران  آن وقت دو بردار می شود و می گوییم آب غیر باران، آب چشمه. با گفتن آب شور و اضافه کردن این قید از اطلاق خارج می شود  و دو برداشتنش دیگر محال نیست.

وجود بی حد هم دو بر نمی دارد. هر کدام از این دو حد وسط را که تصور بکنیم به سادگی پی می بریم که وجود بی نهایت دو تا نمی تواند باشد. چنانکه وجود مطلق و وجود محض هم دو تا نمی تواند باشد.

وجود صرف که ذات باریتعالی و واجب الوجود است این گونه است و دیگر دو بر نمی دارد. وجود مطلق همه هستی را فرا می گیرد. این برهان را برهان صرف الوجود می گویند و فقط تصور می خواهد. همین قدر که انسان بتواند وجود محض و وجود صرف را تصور بکند دیگر تعدد معنا ندارد.
البته این برهان به شکل دیگری هم مطرح می شود و آن وجود محض هست. وجود بی نهایت هم دو بر نمی دارد. این برهان می تواند دو تا حد وسط داشته باشد. یک حد وسطش بی نهایت ولا حدّیه است. حد وسط دیگر صرف الوجود و محض الوجود است. وجود محض، دو بر نمی دارد. وجود بی حد هم دو بر نمی دارد. هر کدام از این دو حد وسط را که تصور بکنیم به سادگی پی می بریم که وجود بی نهایت دو تا نمی تواند باشد. چنانکه وجود مطلق و وجود محض هم دو تا نمی تواند باشد.

کلام آخر:

معرفت، بر آیندش توحید است. اگر توحید حاصل شد همه مراتب معرفت و دین را داریم. دین، اول دین، سرآغاز دین و شروع دین معرفت خداست و بر آیند دین هم معرفت خداست.
تنها کافی است وجود محض و وجود صرف را تصور بکنیم تا تصور کردیم می بینیم دو بر نمی دارد و یکی است. یا وجود بی حد و بی نهایت را کافی است فقط تصور بکنیم ، بی نهایت که شد دیگر جائی برای غیر باقی نمی گذارد. این برهان را برهان صرف الوجود گویند.

منبع: پاسخ به سوالات اعتقادی استاد محمدی موجود در سایت رادیو معارف

نوشته توحید صفاتی در فرمایشات امیرالمومنین(ع) اولین بار در بامداد پدیدار شد.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

توحید صفاتی در فرمایشات امیرالمومنینع توحید صفاتی در فرمایشات امیرالمومنینع


ادامه مطلب ...

همسر شایسته دارای چه صفاتی است

مقدمه یک ازدواج موفق، انتخاب همسر شایسته است اما در این میان باید ملاک‌های شایستگی را به درستی و از منابع متقن شناخت.

به گزارش تسنیم، روایات اهل‌بیت(ع) و سیره رسول‌الله(ص) می‌تواند منبعی برای تغذیه روحی و فکری خانواده‌ها و الگوگیری از آن برای دستیابی به زندگی سعادتمندانه، مؤمنانه و مملو از آرامش باشد. انتخاب همسر یکی از مسائلی است که زندگی فردی و خانوادگی اشخاص را تحت تأثیر خود قرار داده و مثبت و منفی بودن آن شرایط زندگی افراد را دچار تحولات جدی می‌کند.

معیارهای همسرگزینی معیار انتخاب شوهر معيار انتخاب همسر انتخاب همسر از دیدگاه اسلام انتخاب همسر ازدواج موفق از ديدگاه اسلام آموزش ازدواج موفق

مقدمه یک ازدواج موفق، انتخاب همسر شایسته است اما در این میان باید ملاک‌های شایستگی را به درستی و از منابع متقن شناخت؛ این در حالی است که با وجود روایات متعدد از ائمه اطهار(ع) در این زمینه برخی جوانان و خانواده‌ها دچار ناآگاهی هستند و با اسارت در جاذبه‌های رنگی اما پوچ فرهنگ بیگانه دست به انتخاب‌های غلطی می‌زنند که جز کشش مقطعی و جذابیت‌های کوتاه مدت ثمری ندارد و پشیمانی به بار می‌آورد.

در سیره ائمه معصومین(ع) و رسول الله(ص) برای انتخاب همسر به مؤلفه‌هایی همچون هم شأنی زن و شوهر اشاره شده است؛ به نحوی که پیامبر اکرم(ص) می‌فرمایند: «کسانی را که همتا و هم شأن یکدیگر هستند ازدواج دهید و از کسانی که همتا وهم شأن شما هستند همسر بگیرید تا برای فرزندانتان مادر مناسبی باشند. همچنین امام صادق(ع) پنج خصلت را معرفی می‌کنند که نبود آن‌ها‌ پیوسته خوشی را اندک، عقل را زائل و افکار را پریشان می‌کند که یکی از آن‌ها همدم مناسب است.

همچنین خداوند نیز در آیه ۲۶ سوره مبارکه نور به این مهم اشاره و یادآور شده است که «الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَالْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ وَالطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ أُولَئِکَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ؛ زنان پلید براى مردان پلیدند و مردان پلید براى زنان پلید و زنان پاک براى مردان پاکند و مردان پاک براى زنان پاک، اینان از آنچه درباره ایشان می‌گویند برکنارند، براى آنان آمرزش و روزى نیکو خواهد بود».

همچنین خداوند در آیه ۲۲۱ سوره مبارکه بقره نیز یادآور شده است که «و با زنان مشرک ازدواج مکنید تا ایمان بیاورند، قطعا کنیز باایمان بهتر از زن مشرک است، هر چند [زیبایى] او شما را به شگفت آورد و به مردان مشرک زن مدهید تا ایمان بیاورند، قطعا برده باایمان بهتر از مرد آزاد مشرک است، هر چند شما را به شگفت آورد. آنان [شما را] به سوى آتش فرا مى‏‌خوانند و خدا به فرمان خود [شما را] به سوى بهشت و آمرزش مى‌خواند و آیات خود را براى مردم روشن مى‏‌گرداند، باشد که متذکر شوند».

صفات زن شایسته

در بیان صفات زن شایسته در کلام اهل بیت(ع)، ایمان و دینداری از اهمیت به سزایی برخوردار است به نحوی که پیامبر(ص) می‌فرمایند: «زیبایی زن را بر ایمان او ترجیح ندهید»، همچنین می‌فرمایند: «کسی که زنی را به خاطر زیبایی بگیرد آنچه را که دوست دارد در او نمی‌یابد و کسی که زنی را به خاطر مالش می‌گیرد خدا او را به خودش واگذارد، پس هدف شما باید میزان دینداری همسر باشد».

امام صادق(ع) نیز فرمودند: «زن قید و بند زندگی است، پس دقت کن که خودت را به چه چیزی مقید می‌سازی. برای زنان سنجشی نیست، نه برای خوبان آن‌ها و نه برای بدان آن‌ها. زن‌های خوب را با طلا و نقره نیز نمی‌توان سنجید زیرا از طلا و نقره برترند و زنان بد را با خاک هم نمی‌توان ارزش گذاری کرد که خاک از آن‌ها بهتر است».

صفات مرد شایسته 

از کلام امام علی(ع) در این روایات نیز می‌توان به خوبی مؤلفه‌های یک زن شایسته را برای ازدواج دریافت. ایشان می‌فرمایند: « هر کدام از شما که قصد ازدواج داشت دو رکعت نماز بخواند و در آن سوره فاتحه و یس بخواند، بعد از نماز، خداوند را حمد و ثنا گفته و بگوید: خدایا به من زنی با این خصوصیات عطا کن: صالح و با محبت، کسی که صاحب فرزند شود، شاکر، قانع و باغیرت باشد، اگر به او احسان کردم شاکر باشد و اگر بدی کردم ببخشد، اگر به یاد خداوند بودم یاری‌ام کند و اگر خدا را فراموش کردم به یادم بیاورد، و اگر از نزد او رفتم خود را حفظ کند، اگر وارد خانه شوم شاد شود، اگر خواهش کردم اطاعت کند، اگر قسم دادم آن را تأیید کند و اگر عصبانی شدم مرا آرام سازد».

برای مردان نیز صفاتی بیان شده است تا از آنان مردی شایسته برای ازدواج بسازد به نحوی که فردی نزد امام حسن(ع) آمد و با آن حضرت در مورد ازدواج دخترش مشورت کرد، آن حضرت فرمود: او را به پسر باتقوا شوهر بده، زیرا مرد باتقوا اگر زن خود را دوست داشته باشد او را تکریم و احترام می‌کند و اگر هم زنش را دوست نداشته باشد به او ظلم نمی‌کند. همچنین امام رضا(ع) معتقد هستند: «به شراب خوار زن ندهید. همانا هر که به شرابخوار همسر بدهد گویا آن دختر را به سوی زنا راهنمایی کرده است».


ادامه مطلب ...

توحید صفاتی در فرمایشات امیرالمومنین(ع)

[ad_1]

بامداد – توحید به معنای یکتا دانستن خدا است. یکی از اقسام توحید، توحید صفاتی است. جز شیعه هیچ یک از فرق اسلامی نتوانستند توحید صفاتی را بفهمند آن هم به برکت فرمایشات امیرالمومنین(علیه السلام) در خطبه اول نهج البلاغه می باشد که در رابطه با توحید است .

9072238105512910223715712222112612879169244

توحید صفاتی در کلام امیرالمومنین علیه السلام

حضرت می فرماید: ” اول الدین معرفته ” آغاز دین شناخت خداست و ” کمال معرفته التصدیق به ” و کمال معرفت این است که انسان خدا را باور داشته باشد و ” کمال التصدیق به توحیده ” کمال باور  به خدا و تسلیم خدا این است که انسان به توحید برسد .
پس توحید آخرین حد معرفت است و” کمال التوحید هی الاخلاص له ” و آخرین حد توحید هم اخلاص است. یعنی در نهایت توحید نظری به توحید عملی منتهی می شود. توحید عملی عصاره توحید نظری است و آخرین حد در توحید نظری اخلاص در توحید عملی است.  بنابراین اخلاص می شود فرآیند، بر آیند و عصاره معرفت انسان . “

من قرنه فقد ثنّاه ” هر کس برای خداوند متعال قرینه ای قرار بدهد در واقع خدا را دو تا کرده. دو گانه یعنی صفت و موصوف هر دو را به عنوان خدا گرفته در حالی که اینها دو تا نیست

” کمال الاخلاص له نفی الصّفات عنه ” کمال اخلاص این است که انسان صفات زائد را از خداوند متعال نفی بکند یعنی صفتی زائد بر ذات برای خدا قبول نداشته باشد، چرا؟ ” لشهادة کلّ صفة أنّها غیر الموصوف ” چون هر صفتی شهادت می دهد او غیر موصوف است.
ولی در انسان این طور است که عالم بودن یک امراست و انسان بودنش ی امر دیگری است . انسان ، ذاتش است و عالم صفتش است. این دو از هم جدا هستند. در خداوند متعال اینگونه نیست. الله و عالم یکی است. الله اگر الله باشد محال است که عالم نباشد. عالم حقیقی هم همان الله است و اینها دو تا نیستند. اگر دو تا باشند شرک می شود.
” شهادة کلّ موصوف أنّه غیر الصفّة ” هر موصوفی هم ، شهادت می دهد که غیر از صفتش ست.
” فمن وصف الله سبحانه قرن ” هر کس که بخواهد خدا را با صفات زائد بر ذات توصیف بکند برای خدا قرینه قرار داده و همراه خدا چیز دیگری قرار داده و او را در واقع دو تا کرده .
” من قرنه فقد ثنّاه ” هر کس برای خداوند متعال قرینه ای قرار بدهد در واقع  خدا را دو تا کرده. دو گانه یعنی صفت و موصوف هر دو را به عنوان خدا گرفته در حالی که اینها دو تا نیست.
” من ثنّئه فقد جزّئه ” هر کس که خدا را دوتا بکند خدا را تجزیه کرده .
” من جزّئه فقد جهله ” و هر کس که خدا را تجزیه بکند در واقع نسبت به خدا جهل داشته.

وحدت حقه حقیقیه

 وقتی می گوییم خداوند یکتاست یعنی یگانه است یعنی دو، بر نمی دارد. در اصطلاح روایات و در اصطلاح اسلامی به آن می گویند وحدت حقه حقیقیه که این با وحدت عددی که در بقیه موجودات هست فرق می کند.
واجب الوجود با لذات واجب من جمیع الجهات و الحیثیات است. بنابراین جایی که خدا هست دیگر هیچ چیز باقی نمی ماند ” لیس فی الدار غیره “. یعنی پهنا و گستردگی ذاتی خداوند آنقدر وسیع است که چیزی را باقی نمی گذارد که تصور بشود هست.
دویی دیگر باقی نمی گذارد ” لیس فی الدار غیره، غیره دیّار ”  او که هست دیگر هیچی نیست. او هستیی است که وقتی او هست دیگر  مثل او چیز دیگری  باقی نمی ماند.

برهان صرف الوجود

برهان صرف الوجود این است که وجود مطلق و وجود صرف تعدد بر نمی دارد. امکان ندارد که ما برای وجود مطلق دو و مثل و مانندی تصور بکنیم. فرض کنید اگر شما آب را بدون هیچ قیدی تصور کنید هر چه هست درون همین آب است که یا جزء آن است  یا عین خودش هست. آب مطلق، آبی که هیچ قیدی ندارد و دیگر دو بر نمی دارد اما یک قید برایش آوردیم  مثلاً گفتیم آب باران  آن وقت دو بردار می شود و می گوییم آب غیر باران، آب چشمه. با گفتن آب شور و اضافه کردن این قید از اطلاق خارج می شود  و دو برداشتنش دیگر محال نیست.

وجود بی حد هم دو بر نمی دارد. هر کدام از این دو حد وسط را که تصور بکنیم به سادگی پی می بریم که وجود بی نهایت دو تا نمی تواند باشد. چنانکه وجود مطلق و وجود محض هم دو تا نمی تواند باشد.

وجود صرف که ذات باریتعالی و واجب الوجود است این گونه است و دیگر دو بر نمی دارد. وجود مطلق همه هستی را فرا می گیرد. این برهان را برهان صرف الوجود می گویند و فقط تصور می خواهد. همین قدر که انسان بتواند وجود محض و وجود صرف را تصور بکند دیگر تعدد معنا ندارد.
البته این برهان به شکل دیگری هم مطرح می شود و آن وجود محض هست. وجود بی نهایت هم دو بر نمی دارد. این برهان می تواند دو تا حد وسط داشته باشد. یک حد وسطش بی نهایت ولا حدّیه است. حد وسط دیگر صرف الوجود و محض الوجود است. وجود محض، دو بر نمی دارد. وجود بی حد هم دو بر نمی دارد. هر کدام از این دو حد وسط را که تصور بکنیم به سادگی پی می بریم که وجود بی نهایت دو تا نمی تواند باشد. چنانکه وجود مطلق و وجود محض هم دو تا نمی تواند باشد.

کلام آخر:

معرفت، بر آیندش توحید است. اگر توحید حاصل شد همه مراتب معرفت و دین را داریم. دین، اول دین، سرآغاز دین و شروع دین معرفت خداست و بر آیند دین هم معرفت خداست.
تنها کافی است وجود محض و وجود صرف را تصور بکنیم تا تصور کردیم می بینیم دو بر نمی دارد و یکی است. یا وجود بی حد و بی نهایت را کافی است فقط تصور بکنیم ، بی نهایت که شد دیگر جائی برای غیر باقی نمی گذارد. این برهان را برهان صرف الوجود گویند.

منبع: پاسخ به سوالات اعتقادی استاد محمدی موجود در سایت رادیو معارف

نوشته توحید صفاتی در فرمایشات امیرالمومنین(ع) اولین بار در بامداد پدیدار شد.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

توحید صفاتی در فرمایشات امیرالمومنینع توحید صفاتی در فرمایشات امیرالمومنینع


ادامه مطلب ...

توحید صفاتی در کلام امیرالمومنین علیه السلام!

[ad_1]

توحید به معنای یکتا دانستن خدا است. یکی از اقسام توحید، توحید صفاتی است. جز شیعه هیچ یک از فرق اسلامی نتوانستند توحید صفاتی را بفهمند آن هم به برکت فرمایشات امیرالمومنین(علیه السلام) در خطبه اول نهج البلاغه می باشد که در رابطه با توحید است .

فرآوری : دکتر جعفری - بخش اعتقادات شیعه تبیان

شیعه

توحید صفاتی در کلام امیرالمومنین علیه السلام

حضرت می فرماید: " اول الدین معرفته " آغاز دین شناخت خداست و " کمال معرفته التصدیق به " و کمال معرفت این است که انسان خدا را باور داشته باشد و " کمال التصدیق به توحیده " کمال باور  به خدا و تسلیم خدا این است که انسان به توحید برسد .
پس توحید آخرین حد معرفت است و" کمال التوحید هی الاخلاص له " و آخرین حد توحید هم اخلاص است. یعنی در نهایت توحید نظری به توحید عملی منتهی می شود. توحید عملی عصاره توحید نظری است و آخرین حد در توحید نظری اخلاص در توحید عملی است.  بنابراین اخلاص می شود فرآیند، بر آیند و عصاره معرفت انسان . "

من قرنه فقد ثنّاه " هر کس برای خداوند متعال قرینه ای قرار بدهد در واقع خدا را دو تا کرده. دو گانه یعنی صفت و موصوف هر دو را به عنوان خدا گرفته در حالی که اینها دو تا نیست

" کمال الاخلاص له نفی الصّفات عنه " کمال اخلاص این است که انسان صفات زائد را از خداوند متعال نفی بکند یعنی صفتی زائد بر ذات برای خدا قبول نداشته باشد، چرا؟ " لشهادة کلّ صفة أنّها غیر الموصوف " چون هر صفتی شهادت می دهد او غیر موصوف است.
 ولی در انسان این طور است که عالم بودن یک امراست و انسان بودنش ی امر دیگری است . انسان ، ذاتش است و عالم صفتش است. این دو از هم جدا هستند. در خداوند متعال اینگونه نیست. الله و عالم یکی است. الله اگر الله باشد محال است که عالم نباشد. عالم حقیقی هم همان الله است و اینها دو تا نیستند. اگر دو تا باشند شرک می شود.
 " شهادة کلّ موصوف أنّه غیر الصفّة " هر موصوفی هم ، شهادت می دهد که غیر از صفتش ست.
" فمن وصف الله سبحانه قرن " هر کس که بخواهد خدا را با صفات زائد بر ذات توصیف بکند برای خدا قرینه قرار داده و همراه خدا چیز دیگری قرار داده و او را در واقع دو تا کرده .
 " من قرنه فقد ثنّاه " هر کس برای خداوند متعال قرینه ای قرار بدهد در واقع  خدا را دو تا کرده. دو گانه یعنی صفت و موصوف هر دو را به عنوان خدا گرفته در حالی که اینها دو تا نیست.
" من ثنّئه فقد جزّئه " هر کس که خدا را دوتا بکند خدا را تجزیه کرده .
 " من جزّئه فقد جهله " و هر کس که خدا را تجزیه بکند در واقع نسبت به خدا جهل داشته.

وحدت حقه حقیقیه

 وقتی می گوییم خداوند یکتاست یعنی یگانه است یعنی دو، بر نمی دارد. در اصطلاح روایات و در اصطلاح اسلامی به آن می گویند وحدت حقه حقیقیه که این با وحدت عددی که در بقیه موجودات هست فرق می کند.
واجب الوجود با لذات واجب من جمیع الجهات و الحیثیات است. بنابراین جایی که خدا هست دیگر هیچ چیز باقی نمی ماند " لیس فی الدار غیره ". یعنی پهنا و گستردگی ذاتی خداوند آنقدر وسیع است که چیزی را باقی نمی گذارد که تصور بشود هست.
دویی دیگر باقی نمی گذارد " لیس فی الدار غیره، غیره دیّار "  او که هست دیگر هیچی نیست. او هستیی است که وقتی او هست دیگر  مثل او چیز دیگری  باقی نمی ماند.

برهان صرف الوجود

برهان صرف الوجود این است که وجود مطلق و وجود صرف تعدد بر نمی دارد. امکان ندارد که ما برای وجود مطلق دو و مثل و مانندی تصور بکنیم. فرض کنید اگر شما آب را بدون هیچ قیدی تصور کنید هر چه هست درون همین آب است که یا جزء آن است  یا عین خودش هست. آب مطلق، آبی که هیچ قیدی ندارد و دیگر دو بر نمی دارد اما یک قید برایش آوردیم  مثلاً گفتیم آب باران  آن وقت دو بردار می شود و می گوییم آب غیر باران، آب چشمه. با گفتن آب شور و اضافه کردن این قید از اطلاق خارج می شود  و دو برداشتنش دیگر محال نیست.

وجود بی حد هم دو بر نمی دارد. هر کدام از این دو حد وسط را که تصور بکنیم به سادگی پی می بریم که وجود بی نهایت دو تا نمی تواند باشد. چنانکه وجود مطلق و وجود محض هم دو تا نمی تواند باشد.

وجود صرف که ذات باریتعالی و واجب الوجود است این گونه است و دیگر دو بر نمی دارد. وجود مطلق همه هستی را فرا می گیرد. این برهان را برهان صرف الوجود می گویند و فقط تصور می خواهد. همین قدر که انسان بتواند وجود محض و وجود صرف را تصور بکند دیگر تعدد معنا ندارد.
البته این برهان به شکل دیگری هم مطرح می شود و آن وجود محض هست. وجود بی نهایت هم دو بر نمی دارد. این برهان می تواند دو تا حد وسط داشته باشد. یک حد وسطش بی نهایت ولا حدّیه است. حد وسط دیگر صرف الوجود و محض الوجود است. وجود محض، دو بر نمی دارد. وجود بی حد هم دو بر نمی دارد. هر کدام از این دو حد وسط را که تصور بکنیم به سادگی پی می بریم که وجود بی نهایت دو تا نمی تواند باشد. چنانکه وجود مطلق و وجود محض هم دو تا نمی تواند باشد.

کلام آخر:

معرفت، بر آیندش توحید است. اگر توحید حاصل شد همه مراتب معرفت و دین را داریم. دین، اول دین، سرآغاز دین و شروع دین معرفت خداست و بر آیند دین هم معرفت خداست.
 تنها کافی است وجود محض و وجود صرف را تصور بکنیم تا تصور کردیم می بینیم دو بر نمی دارد و یکی است. یا وجود بی حد و بی نهایت را کافی است فقط تصور بکنیم ، بی نهایت که شد دیگر جائی برای غیر باقی نمی گذارد. این برهان را برهان صرف الوجود گویند.


منبع: پاسخ به سوالات اعتقادی استاد محمدی موجود در سایت رادیو معارف
غیرانتفاعی غیرانتفاعی!

غیرانتفاعی غیرانتفاعی!

چرا در وجود خدا شک نمی کنید؟

چرا در وجود خدا شک نمی کنید؟

روش علم کلام

روش علم کلام

برهان تجربه دینی

برهان تجربه دینی


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

در وصف حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها …خدیجه دختر خویلد از نیکوترین و عفیفترین زنان عرب قبل از اسلام و در دوره اسلامی نخستین چرا می گویند تسبیحات اربعه؟تسبیحات در رکعت سوم و چهارم نماز ، به جای سوره ی حمد می توان ذکر تسبیحات اربعه را دین وزندگی تایبادفایل راهنمای معلم کتاب دین و زندگی پایه دهم و همچنین بودجه بندی دین و زندگی دهم و سوم و آیات قرآن که درباره امام زمانعج است، کدام هاست؟ …آیات بسیاری درباره امام زمان عج در قرآن وجود دارد و بعضی تا ۲۵۰ آیه از آیات قرآن را سوالات متن درس دین و زندگی دین وزندگیسوالسوالات متن درس دین و زندگی س والات متن درس نشانه ی بیداری و هوشیاری و بافران بافرانبافران اِخ دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان نائین که در هزارگزی جنوب خاور نایین متصل در وصف حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها مؤسسه جهانى سبطین ع خدیجه دختر خویلد از نیکوترین و عفیفترین زنان عرب قبل از اسلام و در دوره اسلامی نخستین زنی که چرا می گویند تسبیحات اربعه؟ تسبیحات در رکعت سوم و چهارم نماز ، به جای سوره ی حمد می توان ذکر تسبیحات اربعه را قرائت کرد دین وزندگی تایباد فایل راهنمای معلم کتاب دین و زندگی پایه دهم و همچنین بودجه بندی دین و زندگی دهم و سوم و پیش آیات قرآن که درباره امام زمانعج است، کدام هاست؟ شهر سوال آیات بسیاری درباره امام زمان عج در قرآن وجود دارد و بعضی تا ۲۵۰ آیه از آیات قرآن را مرتبط سوالات متن درس دین و زندگی دین وزندگی سوال سوالات متن درس نشانه ی بیداری و هوشیاری و ورود به وادی انسانیت چیست ؟ توضیح دهید بافران بافران بافران اِخ دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان نائین که در هزارگزی جنوب خاور نایین متصل به


ادامه مطلب ...