جام جم سرا: ازدواج فرآیندی بسیار مقدس است و موجب آرامش روحی و نظم گرفتن برنامه زندگی دختر و پسر میشود اما گاهی همین فرآیند مطلوب برای افراد نتایج منفی دارد و به جای فراهم آوردن آرامش، تنش و ناملایمات را برای زوجها به ارمغان میآورد. دلیل چنین نتایج نامطلوبی را میتوان در بیتوجهی به اصول ازدواج مناسب دانست. در پیامکی که شما فرستادهاید، چند نکته قابل تأمل است که در ادامه به آنها اشاره خواهد شد.
نحوه آشناییتان را بررسی کنید
پسری که به شما ابراز علاقه کرده است در سن ۲۰ سالگی قرار دارد اما شما ۲۵ سال دارید و به احتمال زیاد پختگی و توانایی تصمیمگیری منطقی در شما بالاتر از اوست. همچنین توجه داشته باشید که همراه بودن خانواده پسر با تصمیم پسرشان دلیل قطعی بر منطقی و درست بودن این انتخاب نیست چرا که معمولا خانوادهها با چنین ازدواجهایی مخالف هستند و همراهی آنها میتواند دلایل متعددی مانند اصرار فرزندشان داشته باشد.
ای کاش شما درباره نحوه آشناییتان با یکدیگر و میزان ابراز علاقهتان هم توضیح میدادید، با این حال، باید بدانید که هر چه ابراز علاقه پسر به دختر رسمیتر و با رعایت اصول و سنتهای مناسب باشد، دلیل محکم تری بر واقعی بودن آن است.
۴ نکته مهم و قابل تامل
در بررسی این فرد به عنوان یک گزینه برای ازدواج نکات زیر را در نظر داشته باشید:
۱ -تناسب: این تناسب میتواند در زمینههای فرهنگی، مالی، اجتماعی، خانوادگی، تحصیلی و... باشد. به خاطر داشته باشید که تناسب نداشتن در هر یک از این موارد، میتواند هشدار جدی برای پایدار نماندن این ازدواج باشد. بنابراین به دقت تناسب خود با طرف مقابل در زمینههای یاد شده را، مورد بررسی قرار دهید.
۲ -شرایط سنی: شاید در اطراف خود مواردی را شنیده یا دیدهاید که خانمی با مرد بسیار کوچکتر از خود ازدواج کرده است. در چنین ازدواجهایی خانم به دلیل رشد یافتگی بیشتر، احساس میکند باید تصمیم گیرنده اصلی در زندگی باشد و به همین خاطر به صورت ناخودآگاه به تحت سلطه درآوردن مرد میل خواهد داشت. معمولا مردان یا خود را از زیر بار مسئولیتهای مربوط به زندگی رها میکنند یا بر سر به دست آوردن قدرت با همسر خود وارد چالش و تنش میشوند که هر دو مورد باعث بیثباتی زندگی مشترک میشود.
۳ -داشتن حس مثبت به طرف مقابل: تصور کنید با این فرد ازدواج کردهاید. آیا میتوانید در یک جمع مانند یک مهمانی دوستانه یا یک جمع فامیلی به راحتی و با افتخار این فرد را به عنوان همسر خود معرفی کنید؟ این سوالی است که شاید در حال حاضر به آن سریع پاسخ بدهید اما واقعیترین پاسخ مربوط به زمانی است که چنین موقعیتهایی را تجربه کنید و احساس واقعی خود را در نظر بگیرید.
۴ -در نظر گرفتن آینده: یک واقعیت خیلی مهم وجود دارد که باید آن را مدنظر داشته باشید. تصور کنید با این فرد ازدواج کردهاید. ۱۵ سال دیگر را در نظر بگیرید. شما ۴۰ ساله هستید و همسرتان ۳۵ ساله. این یک مسئله قطعی است که شما از لحاظ ظاهری بسیار مسنتر و شکستهتر از همسر خود به نظر خواهید رسید.
این مسئله جدا از صدماتی که به عزت نفس شما وارد میکند، ممکن است که همسرتان را به شما سرد کند و مسائل ناخوشایند بعدی اتفاق بیفتد. با این حال و در صورتی که هنوز در تصمیم گیری مشکل دارید، میتوانید با یک مشاور حرفهای ارتباط برقرار کنید و از کمکهای او برای بررسی شرایط خود و اتخاذ یک تصمیم مناسب بهره بگیرید. (جواد غفوری نسب - کارشناس و مشاور خانواده/خراسان)
اگر این علاقه در محیطی سالم به طور مثال در مراسم خواستگاری به شما اثبات شده است میتوان آن را به عنوان یک نکته مثبت برای شروع ازدواجتان مطرح کرد. با این حال اگر این عشق یک طرفه بوده و فقط به خاطر اینکه شوهرتان عاشق شما بوده است، ازدواج کردهاید باید ببینیم که شما چه قدر برای علاقهمند و نزدیک شدن به شوهرتان تلاش کردهاید؟
در هر صورت با توجه به وضعیت فعلی، توجه به نکاتی که در ادامه مطرح میشود، لازم به نظر میرسد.
انتظارات خود را تعدیل کنید
در بسیاری از موارد متاسفانه خواستهها و انتظارات زوجها بر مبنای واقعیتها و توانمندیهای طرف مقابل تنظیم نمیشود و این مسئله باعث به وجود آمدن اختلافات و کدورتهایی در زندگی مشترک میشود.
اینکه گفتهاید شوهرم اصلا به حرف من گوش نمیکند، نیاز به تامل بیشتری دارد و ابتدا باید بررسی کنید که آیا واقعا امکان عمل کردن به همه حرفها و خواستههای شما برایش وجود دارد یا خیر؟ چه بسا اگر بتوانید خودتان را جای شوهرتان تصور کنید شما نیز همان کاری را میکردید که او انجام داده است؛ بنابراین به نظر میرسد که اگر شما سطح انتظارات خود را کمی تعدیل کنید، خیلی از ناراحتیها به وجود نخواهد آمد.
به دنبال راه حل باشید
با توجه به اینکه فقط ۹ ماه از ازدواجتان گذشته است، باید بدانید که وجود اختلاف در زندگی زناشویی و به ویژه در سالهای اول زندگی اجتناب ناپذیر است زیرا از یک طرف زوجها دارای دیدگاهها، سلایق، انتظارات و پیشینه خانوادگی و فرهنگی متفاوتی هستند و از طرف دیگر شناخت کافی از یکدیگر پیدا نکردهاند و اگر در این شرایط هدف آنها کاهش تنشها و رسیدن به توافق نسبی در امور باشد و در این مسیر گام بردارند به مرور فاصلهها از بین رفته و رفتارهای آنها به گونهای شکل خواهد گرفت که کمترین چالش را به دنبال داشته باشد.
اینکه گفتهاید گویا از او سیر شدهام و دیگر برایم اهمیت ندارد، ممکن است فعلا در حد حرف باشد ولی اگر همچنان این مسئله را به خودتان تلقین کنید، باعث خواهد شد که هیچ تلاشی برای نزدیک شدن به همسرتان و ایجاد تغییر در رفتارهای نادرست او انجام ندهید.
در ضمن توجه داشته باشید که ازدواج و تشکیل زندگی مشترک یک امر موقتی نیست و شما نباید به این زودی احساس شکست کنید؛ زیرا هنوز در ابتدای راه هستید و بهتر است به جای پاک کردن صورت مسئله به دنبال راهکارهای رسیدن به توافق با شوهرتان باشید و مطمئن باشید که با صبوری و بالابردن آگاهیهای خود در زمینه مهارتهای زندگی خواهید توانست بسیاری از رفتارهای نادرست همسرتان را تغییر دهید. همین که اشاره کردهاید که شوهرتان نمیتواند دوری شما را تحمل کند، نشان میدهد که به شما علاقهمند است و در هر مورد از خواستههای خود که بتوانید او را متقاعد کنید به آن عمل خواهد کرد. (حسین محرابی، کارشناس ارشد روان شناسی/خراسان)
لبخند زدم: « همین هفته برای همسرم یک شال گردن بافتم، هفته پیش برای مادرم چند شاخه نرگسی تازه و برای خواهرم یک روسری آبی اقیانوسی خریدم و چندی قبل هم برای پدرم یک خودنویس...»
گفت: «نه، نه! منظورم چیز دیگری ست...» منظورش را میفهمیدم. حرفش را بریدم: «من همسرم را بیاندازه عاشقم! او مَرد من است، تکیه گاه محکمیکه یک زن به آن نیاز دارد. کسی که عاشقانه کنارم ایستاده و من برای داشتن یک زندگی خوب پا به پای او قدم برمیدارم.
عشق من مادر است. وقتی برای داشتن یک زندگی خوب کمکم میکند، وقتی هوایم را دارد و نگرانم میشود...
من عاشق پدرم هستم؛ وقتی برای خانوادهاش بیوقفه تلاش میکند و همیشه مثل کوه پشتمان ایستاده است...
خواهرم عشق من است؛ که بیهیچ چشمداشتی دستم را میگیرد، تنهاییهایم را پر میکند، صبورانه حرفهایم را میشنود و همراه خوبیست برای برنامههای پیشبینی نشدهام...»
گفت: «من منکر اینها نیستم. خب، تو راست میگویی... چرا برایشان پیشکشی نمیبری؟» دستهایش را میان دستهایم گرفتم و لبخند زدم: «گفتم که، همیشه میبرم؛ با مناسبت یا بیمناسبت! من عاشقم؛ باور کن. من دلم غش میرود برای خانوادهام، برای تک تکشان... و این عاشقی من، زمان و مکان سرش نمیشود. همیشه و هرجا عاشقشان هستم. این است که هروقت دلم بخواهد ـ حتی اگر مناسبتی نداشته باشد ـ تحفهای تقدیمشان میکنم؛ هرچند کوچک، هرچند ناچیز. هدیهای به رسم مِهر، به رسم دوست داشتن جاودانه. که همیشه یادم بماند چه آدمهای مهمیتوی زندگیام هستند.
من عاشقم. و عاشق که باشی؛ عشق ورزی در حصار یک روز نمیگنجد. عاشق که باشی؛ روز عشق یک روز نیست؛ 365 روز است!...»
سرش را به نشانه تائید تکان داد. دستانش هنوز میان دستانم بود، اما نگاهش جایی در دوردست مانده بود. باد میآمد. وسط زمستان بود و هوا سرد. اما دل من گرم بود. عشق؛ آدمی را دلگرم میکند.
حوریه فضلی / چاردیواری (ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)